مقدمه مؤلف
عبدالله بن جندب كيست؟
كتب تراجم و رجال همچون «تحفة الاحباب»،
«قاموس الرجال»، «جامع الرواة»، «تنقيح المقال» و غيره از او به عنوان
عالمى بزرگ و ثقهاى جليلالقدر و پارسا ياد كردهاند.
«عبدالله بن جندب» از خواص اصحاب امام
صادق، امام موسى بن جعفر و امام رضا (عليهم السلام) و وكيل ايشان محسوب مىشد و نزد
آن بزرگواران از منزلت والايى برخوردار بود؛ تا بدان پايه كه حضرت موسى بن جعفر
عليهالسلام قسم ياد فرمود كه او و خدا و پيامبر از وى راضىاند.
«ابن جندب» همان كسى است كه امام هفتم (ع)
دعاى سجده شكر معروف «اللهم انى اشهدك...» را برايش نوشت و فرستاد.
در روايت است كه روزى «عبدالله بن جندب» از
محضر امام موسى كاظم عليهالسلام خارج شد، امام پشت سر نظرى بدو افكند و فرمود:
«وى كسى است كه بايد الگوى همگان باشد».
عبدالله را با صفوان و على بن نعمان حكايتى است
بدين مضمون:
«اين سه تن با هم عهد كرده بودند در صورتى كه
مرگ هر يك زودتر فرا رسد، ديگران هر عبادتى را كه براى خود انجام مىدهند، براى
دوست درگذشته خود نيز به جاى آرند».
على بن ابراهيم به نقل از پدرش (ابراهيم بن
هاشم) مىنويسد:
عبدالله بن جندب را در عرفات به حالتى ديدم كه
موقف هيچ كس را بهتر از او نديدم؛ پيوسته در مقام دعا و نيايش با محبوب، دستهايش با
خشوع تمام به سمت آسمان بلند بود و قطرههاى اشكش ريزان. هنگام بازگشت به مشعر بدو
گفتم:
- عبدالله! خدا شاهد موقف نيكويت بود. من موقف
كسى را بهتر از موقف تو نديدم. پاسخ داد:
- به خدا سوگند كه در تمام مدت، كلمهاى براى
خود دعا نكردم و تمام دعاهايم در حق برادران دينىام بوده است؛ چون از مولايم موسى
بن جعفر عليه السلام شنيدم كه فرمود: «هركس برادر مؤمنش را در غياب او دعا كند،
از عرش ندا رسد: بگير كه براى تو صد هزار برابر آن است!»، بدين خاطر راضى نشدم از
صد هزار دعاى مستجاب در حق برادرانم، در برابر يك دعا در حق خودم- كه معلوم نيست به
اجابت برسد - صرف نظر كنم.
مشعلهاى شعلهور، چرا؟
به اعتقاد نگارنده، هر فراز از اين سخنان بلند
مرتبه، مشعلى است شعلهور فرا روى مشتاقان راه كمال؛ آنان كه به آب حيات، در هر
وادى توقفى دارند و در هر انديشه، درنگى. حقيقت جويانى كه جام جانشان از شراب طهور
كوثر هميشه جوشان «ولايت»، سيراب است و نگاهشان به انگشت اشاره «دوست»،
حيران.
پس گوارايشان باد كه بحق شايسته آنند!
و شما خواننده گرامى!
به هر كه در انجماد افكار متحجر، زبانش سنگ شده
است و دلش يخ بسته و نگاهش به نوميدى گراييده، هديه را، «مشعلى شعلهور» عطا
كن! باشد كه از نور و گرماى جانبخش آن، دل و دست و زبانش به بار بنشيند و به كاروان
صلاح و سداد پيوندد و حلقه ولايت در گوش، با پردهنشينان پهنه ملكوت، از عشق حضرت
دوست، سرمست چون شعله به رقص آيد و نور زايد و كمال افزايد.
چنين باد!
تقى متقى - بهمن 1374
ياران راستين خداى بزرگ
«يا عبد الله! لقد نصب ابليس حبائله فى دار
الغرور فما يقصد فيها إلا أولياءنا، و لقد جلت الآخرة فى أعينهم حتى ما يريدون بها
بدلا.
ثم قال آه آه على قلوب حشيت نوراً و إنما كانت
الدنيا عندهم بمنزلة الشجاع الأرقم و العدو الأعجم أنسوا بالله و استوحشوا مما به
استأنس المترفون أولئك أوليائى حقا و بهم تكشف كل فتنة و ترفع كل بلية»
اى عبدالله! شيطان دامهايش را در فريبگاه دنيا
گسترده است و هدفى جز شكار ياران ما ندارد؛ آنان كه از آخرت در ديدگان معرفتشان
بزرگ نشسته است؛ آن سان كه چيزى را با آن معامله نخواهند كرد.
آه!آه! بر دلهاى پر نورى كه دنيا در پيشگاهان
به منزله افعى خطرناك و دشمنى زبان نفهم است.
آنان كه انس و الفتشان با خداست و از آنچه مايه
آرامش عياشان است گريزانند.
آنان، ياران راستين منند، و بديشان هر فتنهاى
آشكار و هر سختى و بلايى برطرف گردد.
نشانههاى هدايت
«يا ابن جندب حق على كل مسلم يعرفنا أن يعرض
عمله فى كل يوم و ليلة على نفسه فيكون محاسب نفسه فإن رأى حسنة استزاد منها و إن
رأى سيئة استغفر منها لئلا يخزى يوم القيامة. طوبى لعبد لم يغبط الخاطئين على ما
أوتوا من نعيم الدنيا و زهرتها. طوبى لعبد طلب الآخرة و سعى لها، طوبى لمن لم تلهه
الأمانى الكاذبة.
ثم قال عليه السلام: رحم الله قوماً كانوا
سراجاً و مناراً، كانوا دعاة الينا بأعمالهم و مجهود طاقتهم ليس كمن يذيع
أسرارنا.»
اى پسر جندب! بر هر مسلمانى كه معرفت ما را
داراست، لازم است كه در هر شبانه روز، كردارش را فرا روى خويش قرار داده و خود
حسابگر اعمالش باشد. پس اگر عمل نيكى يافت، زيادش كند و اگر عيب و گناهى ديد، آمرزش
طلبد تا در قيامت گرفتار ننگ و عذاب نشود. خوشا به حال بندهاى كه بر زيب و زيور
دنياى خطاكاران حسرت نخورد! خوشا به حال بندهاى كه سراى جاويدان آخرت را جويد و در
مسير رسيدن بدان بكوشد! خوشا به حال كسى كه آرزوهاى دروغين سرگرمش نسازد! خداى رحمت
كند گروهى را كه چراغ روشنى بخش و نشان هدايت بودند و با كردار (شايسته) خويش مردم
را به سوى ما فرا خوانده و نهايت سعى خويش را بدان امر گماشتند! (آنان) هرگز همانند
كسانى كه اسرار ما را فاش كردند، نيستند.
در حصار توكل
«يا ابن جندب! إنما المؤمنون الذين يخافون
الله و يشفقون أن يسلبوا ما أعطوا من الهدى فإذا ذكروا الله و نعماءه وجلوا و
أشفقوا و إذا تليت عليهم آياته زادتهم إيمانا مما أظهره من نفاد قدرته و على ربهم
يتوكلون.»
اى پسر جندب! مؤمنانى كه خدا ترسند و از زوال
نعمت هدايت بيمناك، هنگام كه به ياد او و نعمتهايش افتند هراسان شده و آنگاه كه
آياتش بر آنان فرو خوانده شود از نفوذ قدرت وى، ايمانشان بيفزايد و بر پرودگار خود
توكل كنند.
جهل منتشر
«يا ابن جندب! قديماً عمر الجهل و قوي أساسه
و ذلك لاتخاذهم دين الله لعباً حتى لقد كان المتقرب منهم إلى الله بعلمه يريد سواه
أولئك هم الظالمون.»
اى پسر جندب! ديرگاهيست كه جهل و نادانى رواج
يافته و بنيانش استوار گشته است؛ زيرا مردم دين خدا را بازيچه انگاشتند؛ حتى عالمان
آنان كه بايسته است علم خويش را پلكان عروج و تقرب به سوى حق قرار دهند، غير خدا را
مىجويند (پس بدانيد كه) آنان براستى ستمكارند.
همبال فرشتگان
«يا ابن جندب! لو أن شيعتنا استقاموا
لصافحتهم الملائكة و لأظلهم الغمام و لأشرقوا نهاراً و لأكلوا من فوقهم و من تحت
أرجلهم و لما سألوا الله شيئاً إلا أعطاهم.»
اى پسر جندب! اگر شيعيان ما درست كردار باشند
(و بر صراط حق، استقامت ورزند) فرشتگان با آنان مصافحه مىكنند، ابرهاى رحمت بر
سرشان سايبان مىشود و چونان روز مىدرخشند و از زمين و آسمان روزى مىخورند و
هنگام كه از خداوند چيزى طلب مىكنند بديشان مىبخشد.
گنهكاران شيعه
«يا ابن جندب! لا تقل في المذنبين من أهل
دعوتكم إلا خيراً و استكينوا إلى الله في توفيقهم وسلوا التوبة لهم فكل من قصدنا
وتولانا و والانا لم يوال عدونا و قال ما يعلم، وسكت عما لا يعلم أو أشكل عليه فهو
في الجنة.»
اى پسر جندب! درباره گنهكاران از شيعه، سخنى جز
به خير مگوييد و خاضعانه از خدا براى آنان طلب توبه و توفيق كنيد.
پس هر كه به ما روى آورد و پذيراى ولايت ما
گردد و با دشمنان ما طرح دوستى نريزد و آنچه را كه مىداند بگويد و از آنچه بدان
جاهل يا مردد است دم فرو بندد، در بهشت خواهد بود.
تكيه بر كردار
«يا ابن جندب! يهلك المتكل على عمله. و لا
ينجو المجترئ على الذنوب الواثق برحمة الله. قلت فمن ينجو؟
قال الذين هم بين الرجاء و الخوف كأن قلوبهم في
مخلب طائر شوقاً إلى الثواب و خوفاً من العذاب.»
اى پسر جندب! آنكه بر كردار خويش تكيه كند هلاك
شود و آنكه در عين اميد به رحمت الهى در ارتكاب گناهان جسارت ورزد، نجات نيابد.
عبدالله پرسيد: پس اهل نجات كيست؟
حضرت فرمود: كسانى كه ميان بيم و اميدند و از
شوق ثواب و خوف عذاب، قلوبشان انگار در چنگال پرندهاى (شكارى) اسير است.
تاج نور
«يا ابن جندب! من سره أن يزوجه الله الحور
العين و يتوجه بالنور فليدخل على أخيه المؤمن السرور.»
اى پسر جندب! هر كه خرسند است خداوند حورالعين
را به تزويج او در آورد و تاج نور بر سرش نهد، پس بايد دل برادر مؤمنش را شاد كند.
خواب شب و كلام روز
«يا ابن جندب! أقل النوم بالليل، و الكلام
بالنهار فما في الجسد شيء أقل شكراً من العين و اللسان، فإن أم سليمان قالت
لسليمان عليهالسلام يا بني! إياك و النوم؛ فإنه يفقرك يوم يحتاج الناس إلى
أعمالهم.»
اى پسر جندب! از خواب شب و كلام روز بكاه؛ كه
در پيكر انسان، عضوى ناسپاستر از چشم و زبان نيست.
براستى كه مادر «سليمان(ع) » بدو گفت:
فرزندم! از خواب (زياد) بپرهيز؛ زيرا آن روز كه
مردم به اعمال خود نيازمندند (قيامت)، تهديدستت سازد.
كمندهاى شيطان
«يا ابن جندب! إن للشيطان مصائد يصطاد بها
فتحاموا شباكه و مصائده.
قلت يا ابن رسول الله و ما هي؟
قال: أما مصائده فصد عن بر الإخوان. و أما
شباكه فنوم عن قضاء الصلوات التي فرضها الله. أما إنه ما يعبد الله بمثل نقل
الأقدام إلى بر الإخوان و زيارتهم.
ويل للساهين عن الصلوات النائمين في الخلوات،
المستهزئين بالله و آياته في الفترات «أولئك لا خلاق لهم في الآخرة و لا يكلمهم
الله ولا ينظر إليهم يوم القيامة و لا يزكيهم و لهم عذاب أليم».
(1)
اى پسر جندب! براى شيطان دامهايى است كه بدانها
شكار كند، پس، از كمندها و دامهايش بپرهيزيد!
عبدالله پرسيد:اى پسر رسول خدا! آن كمندها و
دامها كدامند؟
حضرت فرمود: دامهايش، جلوگيرى از نيكى به
برادران دينى و كمندهايش، خواب در وقت نمازهاى واجب است.
(سپس ادامه داد:) آگاه باشيد كه هيچ عبادتى
براى خدا چون نيكى به برادران مؤمن و زيارت آنان نيست !
واى به حال آنان كه خلوتى جسته و سر بر بالش
خواب نهاده و از نماز غافلند و در زمان سستى و ناتوانى (دين)، خدا و آياتش را به
تمسخر گيرند! «آنان بهرهاى در آخرت نداشته و در روز قيامت، خداى با آنها سخن
نگويد و (توبهشان را نپذيرد و) پاكشان نسازد و براى آنان عذابى دردناك مهيا
باشد».
سود ناچيز
«يا ابن جندب! من أصبح مهموماً لسوى فكاك
رقبته فقد هون عليه الجليل و رغب من ربه في الربح الحقير. و من غش أخاه و حقره و
ناوأه جعل الله النار مأواه. و من حسد مؤمناً إنماث الإيمان في قلبه كما ينماث
الملح في الماء.»
اى پسر جندب! هر كس بامدادان (كه سر از بستر
خواب بر گيرد)، غمى جز آزادى خويش (از آتش دوزخ) داشته باشد، براستى كه امر عظيمى
را حقير شمرده و از خدا سود ناچيزى خواسته است. و هر كس برادر مؤمنش را فريب داده و
حقيرش شمارد و با وى دشمنى كند، خداى آتش را جايگاهش قرار دهد. و هر كس به مؤمنى
حسد ورزد، ايمان در قلبش، چونان نمك در آب، ذوب شود.
هروله نياز
«يا ابن جندب! الماشي في حاجة أخيه كالساعي
بين الصفا و المروة و قاضي حاجته كالمتشحط بدمه في سبيل الله يوم بدر وأحد. و ما
عذب الله أمة إلا عند استهانتهم بحقوق فقراء إخوانهم.»
اى پسر جندب! آنكه براى رفع نياز برادر (مؤمنش)
حركت كند، مانند كسى است كه بين صفا و مروه به سعى پرداخته، و اگر نيازش را بر
آورد، همانند مجاهدى است كه در غزوه بدر و احد، در راه خدا به خون خود غلتيده باشد.
و خدا هيچ قومى را عذاب نكرد؛ مگر آنگاه كه به حقوق برادران نيازمند خود بىاعتنا
شدند.
به شيعيان بگو
«يا ابن جندب! بلغ معاشر شيعتنا و قل لهم: لا
تذهبن بكم المذاهب! فو الله لا تنال ولايتنا إلا بالورع و الاجتهاد في الدنيا و
مواساة الإخوان في الله. و ليس من شيعتنا من يظلم الناس.»
اى پسر جندب! به تمامى شيعيان ما برسان و
بديشان بگو:
فريب عقايد و آراء رنگارنگ را نخوريد! قسم به
خدا كه جز با پرهيزگارى و سختكوشى در دنيا و همدردى با برادران به خاطر خدا به
ولايت و دوستى ما نخواهيد رسيد. و آنكه ظلمى به مردم روا دارد، از شيعيان ما نخواهد
بود!
نشانههاى شيعه
«يا ابن جندب! إنما شيعتنا يعرفون بخصال شتى:
بالسخاء و البذل للإخوان و بأن يصلوا الخمسين ليلاً و نهاراً.»
عتنا لا يهرون هرير الكلب و لا يطمعون طمع
الغراب و لا يجاورون لنا عدواً و لا يسألون لنا مبغضاً ولو ماتوا جوعاً.
شيعتنا لا يأكلون الجري و لا يمسحون على الخفين
و يحافظون على الزوال و لا يشربون مسكراً.
قلت جعلت فداك فأين أطلبهم؟
قال عليه السلام: على رؤس الجبال و أطراف
المدن. و إذا دخلت مدينة فسل عمن لا يجاورهم و لا يجاورونه فذلك مؤمن كما قال الله:
«وجاء من أقصى المدينة رجل يسعى»
(2)
و الله لقد كان حبيب النجار وحده.
اى پسر جندب! همانا شيعيان ما به نشانههايى
چند شناخته مىشوند: به سخا و بخشش به برادران و به پنجاه ركعت نماز (واجب و مستحب)
در شبانه روز.
شيعيان ما (در مصيبتها) چون سگان زوزه نكشد و
چون كلاغان (براى جمع مال) حرص نورزند و با دشمنان ما همسايگى نكنند و به خاطر ما
دست نياز به سوى دشمنى دراز نكنند؛ اگر چه از گرسنگى بميرند.
شيعيان ما، مار ماهى نخورند و بر كفشها مسح
نكشند و مراقب زوال آفتاب (براى اداى نماز ظهر) باشند و مست كننده ننوشند.
عبدالله پرسيد: فدايت شوم! آنان را كجا بجويم؟
حضرت فرمود: بر قله كوهها و اطراف شهرها. هنگام
كه وارد شهرى شدى، از كسى كه با مردم و مردم با وى آميزش ندارند، سراغ بگير؛ همو
مؤمن (واقعى) است
(3)؛ چنان كه خداى تعالى فرمود:
«مردى از دورترين نقطه شهر، شتابان آمد».
به خدا سوگند كه آن مرد، تنها حبيب نجار بود.
ناخشنودى و رويا
«يا ابن جندب! كل الذنوب مغفورة سوى عقوق أهل
دعوتك. و كل البر مقبول إلا ما كان رئاء.»
اى پسر جندب! هر گناهى قابل آمرزش است؛ مگر
نارضايتى همكيشانت و هر خيرى مورد قبول است؛ مگر با ريا همراه باشد.