بخش پنج:
تصحيح و تحقيق
ما و ميراث گذشته (1)
ميراث فكرى هر فرهنگ و جامعه، هويّت و چيستى آن است. آدمى را نمىتوان از گذشته
فرهنگىاش تُهى ساخت، كه ديگر توان روييدن و بالندگى نخواهد داشت. بى اعتنايى به
ميراث و آن را حفّارى در كوير تلقى كردن، نوعى ناپختگى و خامى است. رمز رونق و
پيشرفت جوامع امروزى، در پشت پازدن آنها به ميراث گذشته نيست؛ بلكه در نقد و
بالندهسازى آن نهفته است.
امروزه، نه تنها به ميراث مكتوب كُهنْ بها داده مىشود؛ بلكه سنگ نبشتهها و ديگر
آثار به جاى مانده نيز نگهدارى و مورد مطالعه قرار مىگيرند.
با اين همه، كاستى و خامى است كه همه راه آينده را در ميراث كهن بجوييم و خود را از
تفكّر و شناخت واقعيّت نوين و دانشها و معارف نو محروم سازيم.
اگرچه نسخههاى خطّى و دست نوشتهها، تنها ميراث ما نيستند؛ امّا به هر روى، بخش
عظيمى از آن را تشكيل مىدهند و ما در برابر اين بخش از ميراث خود، بويژه در هر
گونه طرح يا اقدامى براى احياى ميراث اسلامى، چند رسالت بر عهده داريم:
يك. حفظ و نگهدارى
دو. تصحيح و احيا
سه. پالايش انتقادى
چهار. ساده سازى
يك. حفظ و نگهدارى
شناسايى، گردآورى، ترميم، تهيه فهرستها و معرّفى، نخستين گام در حفظ و نگهدارى
است. استفاده از فناورى نوين در نگهدارى و دردسترس گذاردن نسخههاى خطّى، دومين گام
است.
دو. تصحيح و احيا
پس از نگهدارى ميراث مخطوط، نوبت به تصحيح و احياى آن مىرسد كه خود، داراى دو
مرحله ابتدايى و پيشرفته است.
مرحله ابتدايى احيا، همان است كه امروزه رونق بسيار دارد: خطّىها به چاپى تبديل
مىشوند، به همراه مقابله با تعدادى از نسخهها و استخراج منابع و مصادر و البته
اينگونه تصحيح، تنها به دستنوشتهها و يا چاپ شدههاى غير منقّح، اختصاص دارد.
پس از اين مرحله، نوبت به تصحيح اجتهادى يا انتقادى مىرسد. تصحيح اجتهادى و
انتقادى كه امرى بس دشوار است و به خُبرويّت و احاطه و اِشراف مصحّح بر آن حوزه از
دانشْ منوط است، در گرو انجام اين كارهاست:
1. استوار سازى متن، فراتر از حصار نسخهها؛
2. نشان دادن سرچشمههاى سخن در نوشتههاى پيشين و تعيين ميزان تأثيرپذيرى آنها از
انديشههاى متفكران متقدّم؛
3. نشان دادن تأثيرپذيرى پديدآورنده اثر، از ديگر فرقههاى اسلامى و يا ساير اديان
و فرهنگها؛
4. بررسى شرايط اجتماعى و فرهنگى شكلگيرى اثر، و عوامل مؤثر در فكر و
انديشه مؤلف؛
5. نشان دادن جايگاه و ويژگىهاى اثر در مقايسه با آثار مشابه در همان عصر.
اگر اين كار در هر يك از شاخههاى علوم و نسبت به آثار برجسته انجام شود، تا اندازه
بسيار، جريانهاى فكرى درون آن شاخه از دانش را نشان مىدهد و تاريخ تحوّلات آن را
نمايان مىسازد و نقطه عطفها را آشكار مىكند.
در مَثَل، اگر در حوزه فقه شيعى، كتابهاى شيخ طوسى (قرن پنجم)، آثار علّامه حلّى
(قرن هفتم)، آثار محقّق كَرَكى (قرن دهم) و جواهر الكلام (قرن سيزدهم) تصحيح
انتقادى شوند، تطوّرات فقه شيعى برجسته مىگردد و نيز تأثيرهاى متقابل آنها با آثار
فقهى اهل سنّت در همان دورهها نشان داده خواهد شد.
سه. پالايش انتقادى
در اين مرحله، به نشان دادن كاستىها و سستىها در متون كهن، اهتمام مىشود.
اين كار، در متون گزارشى و نقلى به گونهاى است و در متون نظرى يا عقلى به گونهاى
ديگر. در مَثَل، وقتى با متنى تاريخى مواجهيم، پالايش، اين خواهد بود كه نقلهاى
جعلى و وضعى، بر پايه شواهد و استدلالهاى استوار، نمايانده شوند. چنانكه اين
پالايش، در متون فقهى، به كنار نهادن فروع نادر و از رونق افتاده و مثالهايى كه
واقعيت خارجى ندارند و... خواهد بود.
به تعبير ديگر، پالايش، شامل اين موارد مىشود:
1. شناسايى مطالب جعلى و خلاف واقع؛
2. شناسايى مَثَلها، فروع و تقسيم بندىهاى نادر و از رونق افتاده؛
3. شناسايى تداخلها و خَلطهاى نابهجاى علوم؛
4. شناسايى ابواب، فصول، موضوعات و مطالب ابطال شده و يا منتفى گرديده؛
5. شناسايى استدلالهاى سست؛
گفتنى است كه اين پالايش به معناى دست بردن در متون كهن نيست؛ بلكه در كنار حفظ و
نگهدارى و تصحيح و عرضهمتن، اقدام به پالايش و نقد مىشود. بهتعبير ديگر،
متنهايى نو به عنوان گزيده و تلخيص متون مصحَّح، تهيه مىشوند.
تحقّق اين فرآيند (پالايش) بر پايه معيارهاى پنجگانه، در دانشهاى اسلامى: فقه،
اصول، درايه، كلام، اخلاق و... خدمتى بزرگ به فرهنگ دينى و علوم اسلامى است.
چهار. ساده سازى
پس از انجام مراحل گذشته، براى آن كه پيوند نسل امروز با ميراث گذشته حفظ گردد،
به روزْ ساختن زبان متون و نگارش امروزى آنها (بازنگارى)، امرى لازم و بايسته است.
مىتوان به عنوان نمونه، از مجموعه «برگزيده متون ادب فارسى» كه براى جوانان فراهم
شده است، ياد كرد كه جوان امروزى را با متون دشوارى چون: كشف الاَسرار، مرصاد
العباد، مثنوى، فيه ما فيه، تذكرة الأولياء، و... آشنا و مأنوس مىسازد.
همين رويّه را در باب ميراث علوم دينى بايد به كار بست و نسل امروز را با دانشوران
پيشين و آثارشان آشنا ساخت.
بازسازى متون مفقود در حوزه دانشهاى حديث (2)
در آغاز دفتر نخستِ ميراث حديث شيعه، (3) گزارشى آمارى از
تأليفات حديثى و رجالى شيعه در قرون اوّليه (اول تا چهارم هجرى) ارائه شد. در آنجا
به سخن شيخ حرّ عاملى كه: «در عصر حضور ائمه، شش هزار و ششصد كتاب حديثى نوشته شد»
و نيز سخن برخى از محقّقان كه: «در آن عصر، بيش از يكصد كتاب رجالى تأليف گشت»،
اشاره گرديد. از اين ميان، آنچه به طبع رسيده، بسيار اندك است و پيداست كه از مابقى
آثار، نسخهاى برجاى نمانده تا تصحيح گردد.
بازسازى و استخراج مواد اين آثار از لابهلاى نوشتههاى قرون بعد، تنها راه دستيابى
به آنهاست.
بىشك، همان آثار و نوشتهها، دستمايه صاحبان اصول اربعه حديث (كتب اربعه)
بودهاند. چنانكه نوشتههاى رجالى آن دوره، منبع و مأخذ صاحبان اصول اربعه رجال،
قرار گرفتهاند. در ميان محقّقان عرب، سالهاست كه بازسازى متون،
در حوزه ميراث اسلامى، بويژه تاريخ اسلام، رواج دارد و البته هنوز گامهاى نخستين
را پشتسر مىگذارد و ضوابط و اصول آن، تدوين نگشته و چنانكه بايد، به قلم نيامده
است و شايد همين، سبب شده است كه رونق بايسته را نداشته باشد. اين بازسازى، در عرصه
ميراث شيعى، حركتى بسيار كُند داشته و در بسيارى از مراكز علمى، پديدهاى شناخته
شده نيست و بجز از سوى تنى چند از محقّقان كه دغدغههايى داشته و كارهايى را به ثمر
رساندهاند، پيگيرى نشده است.
براى پرداختن به اين موضوع، بايد برخى از مباحث و محورها مورد كاوش قرار گيرد، از
قبيل:
1. پژوهش در زمينه ضرورت و اهداف بازسازى متون مفقود،
2. روش و چگونگى بازسازى،
3. نقد و بررسى كارهاى انجام شده،
4. تعيين حوزههاى نيازمند بازسازى.
يك. ضرورت و اهداف
بازسازى متون، مىتواند اهداف زير را دنبال كند:
1. آشنايى با افكار و انديشههاى مؤلّفان و صاحبان آثار،
2. شناخت اوضاع علمى و فرهنگى دورههاى اسلامى،
3. نشان دادن تطوّرات و فراز و نشيبهاى علمى،
4. فراهم شدن شرايط تدوين تاريخ علوم اسلامى،
5. كشف پيوندهاى علمى و فرهنگى ميان دورههاى اسلامى.
به نظر مىرسد كه يادكردِ اهداف، براى تبيين ضرورت اين حركت علمى كافى باشد.
دو. روش و چگونگى بازسازى
روشن است كه اين حركت علمى، چون در آغاز راه است، با دشوارىهاى پرشمارى مواجه
خواهد بود كه برخى محقّقان به آنها اشاره كردهاند. (4) در كنار
شناخت دشوارىها و بر پايه نقد و بررسى كارهاى انجام شده از اين نوع در جهان،
مىبايد آييننامه و ضوابط بازسازى تدوين گردد تا بتوان به تمامى اهداف مورد نظر،
دست يافت. به نظر مىرسد در تدوين هر آييننامه يا مجموعه ضوابط براى بازسازى متون،
ضرورى است مراحل چهارگانه زير، منظور نظر قرار گيرد:
الف. اثبات اثر،
ب. انتساب اثر به نويسنده،
ج. جستجو و بازيابى،
و. تنظيم و چينش.
هر يك از اين مراحل، اصول و قواعد مخصوص به خود را دارد كه بايد منظورنظر قرار گيرد
و - چنانكه اشاره شد -، بهترين بستر براى تدوين مجموعه ضوابط، بررسى و نقد علمى
كارهاى انجام شده است؛ چرا كه از خلال آن، قوّتها و كاستىها آشكار مىگردند و
حاصل، راهنماى كارآمدى براى تدوين ضوابط خواهد بود.
سه. نقد و بررسى كارهاى انجام شده
در حوزه مطالعات شيعى، برخى از كارهاى انجام شده، عبارتاند از:
تفسير القرآن الكريم ابو حمزه ثابت بن دينار ثمالى، كتاب الولايةى ابن عُقده و
مناقب أمير المؤمنين ابن مَردويِه كه توسط فاضل پرتلاش، آقاى عبدالرزّاق حِرزالدين،
بازسازى و تحقيق شدهاند؛
و تسمية من شهد مع أمير المؤمنين في حُروبه و رجال ابن الغضائرى كه استاد محمدرضا
حسينى جلالى جمع و تحقيق نمودهاند؛
والحاوى في رجال الشيعة الإماميةى ابن ابى طَى و كتاب الولايةى محمّد بن جرير
طبرىكه با تلاش محقّق ارجمند و سختكوش، آقاى رسول جعفريان، پژوهش و بازآفريده
شدهاند.
همچنين از بازسازى كتاب قضايا محمّد بن قيس البجلي توسّط آقاى بشير محمدىمازندرانى
مىتوان نام برد.
تحليل مبانى تحقيق و بررسى و نقد علمى - روش شناختى اين آثار بازيافته، مىتواند
محقّقان را با چند و چون بازسازى آشنا سازد و در دستيابى به ضوابط و قواعد آن، مددى
باشد.
چهار. نيازمندىها
بازسازى متون مربوط به قرون اوليه اسلامى، عرصهاى فراخ دارد كه ما تنها در
حوزه ميراث شيعى حديث و رجال، به چند مورد اشاره مىكنيم:
1. مكتوبات حديثى ائمهعليهم السلام . در لابهلاى كتب فهرست و تاريخ، نزديك به
يكصد اثر (5) به امامان شيعه منسوب شدهاند كه از آن ميان،
تعداد اندكى به چاپ رسيده است. بجز اينها، بازسازى صحيفةُ عليٍّ توسط دكتر رفعت
فوزى (6) به انجام رسيده و نُه روايت، گردآورى شده است و نيز
كتاب عليٍّ توسّط آقاى حامد ناجى اصفهانى. (7)
گفتنى است كه تعداد احاديث كتاب عليٍّ، بسيار بيشتر است از آنچه در اين دو پژوهش،
گردآورى شده است.
بازسازى ساير آثار ائمه، كارى لازم و بر زمين مانده است.
2. اصول أربعمئة. مىدانيم كه در نوشتههاى ابن شهرآشوب و مؤلّفان پس از وى، تعداد
اصول حديثى شيعه، «چهارصد» گفته شده و از اين ميان، در رجال النجاشى و الفهرست شيخ
طوسى، از 66 اصل، نام برده شده است. (8) شيخ آقا بزرگ تهرانى،
تعداد 117 اصل را بر شمرده است (9) و در مقدّمه المعجم المفهرس
لألفاظ أحاديث «بحار الأنوار»، به 122 اصل، اشاره شده است. (10)
آنچه از اين اصول به طبع رسيده، شانزده اصل است. بازسازى ساير اصول، در روشنسازى
منابع نخستينِ حديث شيعه بسيار مؤثّر خواهد بود.
3. كتب رجال. آنچه امروزه از منابع رجالى شيعه در دسترس است، آثار قرن چهارم به بعد
است. از دورههاى پيشين، تنها كتاب الرجال بَرقى (م274 يا 280ق) برجاى مانده و
كتاب الرجال ابن عُقده (م333ق) نيز برحسب اعتراف شيخ طوسى، در كتاب الرجال وى، جاى
گرفته است (11) كه البته قابل بازسازى است.
آنچه در اينجا رُخ مىنمايد، اين است كه دسترس نيافتن به كتب رجال گذشتگان، گاه،
توهّم انقطاع و گسست از دورههاى پيشين را به ذهن مىآورد كهتوثيقات رجالى را با
مشكل جدّى (حسّى نبودن) مواجه ساخته است و بازسازى مصادر كهن، اين توهّم را دفع
مىكند و اشكال حسّى نبودن توثيقات نيز برطرف مىگردد.
آية اللَّه خويى اين اشكال را چنين طرح كرده است:
اگر گفته شود اخبار عالمان رجال از وثاقت و مدح، ناشى از گمان و اجتهاد
است و از اين رو ادلّه حجيّت خبر ثقه، آن را شامل نمىگردد - زيرا اين ادلّه شامل
خبر حدسى نيست -،... (پاسخْ اين است كه )صاحبان كتب تراجم گفتهاند از زمان حسن بن
محبوب تا زمان شيخ طوسى، بيش از يكصد كتاب در علم رجال تأليف شده است.
(12)
با تأسّف، از اين آثار، جز دو مورد ياد شده، چيزى در دست نيست.
نجاشى در كتاب الرجال خود از نزديك به پنجاه كتاب در زمينه: رجال، جرحوتعديل،
ممدوحان و مذمومان، ياد مىكند (13) و شيخ طوسى در الفهرست، از
هيجدهاثر. (14)
تعابير نجاشى در كتاب الرجال، نشان مىدهد كه وى تعداد معتنابهى از اين آثار را
ديده است، تعابيرى مانند: وأجازنى جميعَ كتبه، (15) قرأتُ بعضها
على والدى، (16) نَقلتُها من خطّ أبي العباس،
(17) قرأتُ كتابَه المسمّى «كتاب الكرّ والفرّ» (18) و يا
تعبير: ما رأيت هذاالكتاب. (19)
يك نمونه از كتابهاى قابل بازيابى از درون الرجال نجاشى و ديگر كتب رجال،
كتاب احمد بن على بن نوح است كه نجاشى، (20) ابو داوود
(21) و علامه حلّى (22) در موارد بسيارى با
عنوان «ذكره أبوالعباس» (23) از آن، نقل كردهاند.
اميد است كه با همّت و تلاش علمى محقّقان و ارباب پژوهش، شاهد بازسازى عالمانه
بسيارى از اين متون باشيم.
پىنوشتها:
1. اين مقاله، پيش از اين، در ميراث حديث شيعه (دفتر پنجم)
منتشر شده است.
2. اين مقاله، پيش از اين، در ميراث حديث شيعه (دفتر ششم) منتشر
شده است.
3. ميراث حديث شيعه، دفتر اوّل، ص8 - 9. براى اطلاعاتى از اين
دست، رجوع كنيد به مقاله «بازسازى مصادر رجالى شيعه» در همين كتاب.
4. آقاى رسول جعفريان در: مقالات تاريخى، دفتر هشتم، ص71 - 74.
5. المعجم المفهرس لألفاظ أحاديث «بحار الأنوار»، ج1، ص30 به
بعد.
6. صحيفة على بن أبي طالب، رفعت فوزى عبدالمطلب، قاهرة:
دارالسلام، 1406ق / 1986م.
7. حوزه اصفهان، ش 4 و 5، ص7.
8. آشنايى با متون حديث و نهج البلاغه، ص83.
9. الذريعة إلى تصانيف الشيعة، ج2، ص135 - 167.
10. المعجم المفهرس لألفاظ أحاديث «بحار الأنوار»، ج1، ص49 -
52.
11. رجال الطوسى، ص2.
12. معجم رجال الحديث، ج1، ص41 - 42.
13. ر.ك: رجال النجاشى، ش7، 11، 24، 30، 41، 51، 72، 88، 111،
114، 125، 130، 175، 179، 182، 196، 207، 225، 233، 249، 256، 260، 336، 339، 364،
370، 485، 487، 563، 573، 676، 678، 899، 943، 1018، 1026، 1049، 1068 و 1073.
14. ر.ك: الفهرست، الطوسى، ش65، 71، 72، 78، 86، 99، 100، 117،
312، 316، 390، 391، 424، 614، 622، 710 و 714.
15. رجال النجاشى، ص398.
16. همان، ص392.
17. همان، ص44.
18. همان، ص48.
19. همان، ص48.
20. ر.ك: همان، ش 24، 122، 125، 131، 268، 270، 288، 295، 329،
334، 335، 344، 347، 348، 350، 372، 508، 510، 529، 635، 657، 911 و 925.
21. ر.ك: رجال أبى داوود، ص229 و 453.
22. ر.ك: رجال العلامة الحلّى، ص34، 51، 58، 64، 84، 86 و 154.
23. نجاشى شرح حال وى را در كتاب رجال خود، آورده است (رجال
النجاشى، ش 209).