حديث پژوهى، جلد يكم

مهدى مهريزى

- ۷ -


بخش پنج: تصحيح و تحقيق

ما و ميراث گذشته (1)

ميراث فكرى هر فرهنگ و جامعه، هويّت و چيستى آن است. آدمى را نمى‏توان از گذشته فرهنگى‏اش تُهى ساخت، كه ديگر توان روييدن و بالندگى نخواهد داشت. بى اعتنايى به ميراث و آن را حفّارى در كوير تلقى كردن، نوعى ناپختگى و خامى است. رمز رونق و پيشرفت جوامع امروزى، در پشت پازدن آنها به ميراث گذشته نيست؛ بلكه در نقد و بالنده‏سازى آن نهفته است.
امروزه، نه تنها به ميراث مكتوب كُهنْ بها داده مى‏شود؛ بلكه سنگ نبشته‏ها و ديگر آثار به جاى مانده نيز نگهدارى و مورد مطالعه قرار مى‏گيرند.
با اين همه، كاستى و خامى است كه همه راه آينده را در ميراث كهن بجوييم و خود را از تفكّر و شناخت واقعيّت نوين و دانش‏ها و معارف نو محروم سازيم.
اگرچه نسخه‏هاى خطّى و دست نوشته‏ها، تنها ميراث ما نيستند؛ امّا به هر روى، بخش عظيمى از آن را تشكيل مى‏دهند و ما در برابر اين بخش از ميراث خود، بويژه در هر گونه طرح يا اقدامى براى احياى ميراث اسلامى، چند رسالت بر عهده داريم:
يك. حفظ و نگهدارى‏
دو. تصحيح و احيا
سه. پالايش انتقادى‏
چهار. ساده سازى‏

يك. حفظ و نگهدارى

شناسايى، گردآورى، ترميم، تهيه فهرست‏ها و معرّفى، نخستين گام در حفظ و نگهدارى است. استفاده از فناورى نوين در نگهدارى و دردسترس گذاردن نسخه‏هاى خطّى، دومين گام است.

دو. تصحيح و احيا

پس از نگهدارى ميراث مخطوط، نوبت به تصحيح و احياى آن مى‏رسد كه خود، داراى دو مرحله ابتدايى و پيشرفته است.
مرحله ابتدايى احيا، همان است كه امروزه رونق بسيار دارد: خطّى‏ها به چاپى تبديل مى‏شوند، به همراه مقابله با تعدادى از نسخه‏ها و استخراج منابع و مصادر و البته اين‏گونه تصحيح، تنها به دست‏نوشته‏ها و يا چاپ شده‏هاى غير منقّح، اختصاص دارد.
پس از اين مرحله، نوبت به تصحيح اجتهادى يا انتقادى مى‏رسد. تصحيح اجتهادى و انتقادى كه امرى بس دشوار است و به خُبرويّت و احاطه و اِشراف مصحّح بر آن حوزه از دانشْ منوط است، در گرو انجام اين كارهاست:
1. استوار سازى متن، فراتر از حصار نسخه‏ها؛
2. نشان دادن سرچشمه‏هاى سخن در نوشته‏هاى پيشين و تعيين ميزان تأثيرپذيرى آنها از انديشه‏هاى متفكران متقدّم؛
3. نشان دادن تأثيرپذيرى پديدآورنده اثر، از ديگر فرقه‏هاى اسلامى و يا ساير اديان و فرهنگ‏ها؛
4. بررسى شرايط اجتماعى و فرهنگى شكل‏گيرى اثر، و عوامل مؤثر در فكر و انديشه مؤلف؛
5. نشان دادن جايگاه و ويژگى‏هاى اثر در مقايسه با آثار مشابه در همان عصر.
اگر اين كار در هر يك از شاخه‏هاى علوم و نسبت به آثار برجسته انجام شود، تا اندازه بسيار، جريان‏هاى فكرى درون آن شاخه از دانش را نشان مى‏دهد و تاريخ تحوّلات آن را نمايان مى‏سازد و نقطه عطف‏ها را آشكار مى‏كند.
در مَثَل، اگر در حوزه فقه شيعى، كتاب‏هاى شيخ طوسى (قرن پنجم)، آثار علّامه حلّى (قرن هفتم)، آثار محقّق كَرَكى (قرن دهم) و جواهر الكلام (قرن سيزدهم) تصحيح انتقادى شوند، تطوّرات فقه شيعى برجسته مى‏گردد و نيز تأثيرهاى متقابل آنها با آثار فقهى اهل سنّت در همان دوره‏ها نشان داده خواهد شد.

سه. پالايش انتقادى

در اين مرحله، به نشان دادن كاستى‏ها و سستى‏ها در متون كهن، اهتمام مى‏شود. اين كار، در متون گزارشى و نقلى به گونه‏اى است و در متون نظرى يا عقلى به گونه‏اى ديگر. در مَثَل، وقتى با متنى تاريخى مواجهيم، پالايش، اين خواهد بود كه نقل‏هاى جعلى و وضعى، بر پايه شواهد و استدلال‏هاى استوار، نمايانده شوند. چنان‏كه اين پالايش، در متون فقهى، به كنار نهادن فروع نادر و از رونق افتاده و مثال‏هايى كه واقعيت خارجى ندارند و... خواهد بود.
به تعبير ديگر، پالايش، شامل اين موارد مى‏شود:
1. شناسايى مطالب جعلى و خلاف واقع؛
2. شناسايى مَثَل‏ها، فروع و تقسيم بندى‏هاى نادر و از رونق افتاده؛
3. شناسايى تداخل‏ها و خَلطهاى نابه‏جاى علوم؛
4. شناسايى ابواب، فصول، موضوعات و مطالب ابطال شده و يا منتفى گرديده؛
5. شناسايى استدلال‏هاى سست؛
گفتنى است كه اين پالايش به معناى دست بردن در متون كهن نيست؛ بلكه در كنار حفظ و نگهدارى و تصحيح و عرضه‏متن، اقدام به پالايش و نقد مى‏شود. به‏تعبير ديگر، متن‏هايى نو به عنوان گزيده و تلخيص متون مصحَّح، تهيه مى‏شوند.
تحقّق اين فرآيند (پالايش) بر پايه معيارهاى پنجگانه، در دانش‏هاى اسلامى: فقه، اصول، درايه، كلام، اخلاق و... خدمتى بزرگ به فرهنگ دينى و علوم اسلامى است.

چهار. ساده سازى

پس از انجام مراحل گذشته، براى آن كه پيوند نسل امروز با ميراث گذشته حفظ گردد، به روزْ ساختن زبان متون و نگارش امروزى آنها (بازنگارى)، امرى لازم و بايسته است. مى‏توان به عنوان نمونه، از مجموعه «برگزيده متون ادب فارسى» كه براى جوانان فراهم شده است، ياد كرد كه جوان امروزى را با متون دشوارى چون: كشف الاَسرار، مرصاد العباد، مثنوى، فيه ما فيه، تذكرة الأولياء، و... آشنا و مأنوس مى‏سازد.
همين رويّه را در باب ميراث علوم دينى بايد به كار بست و نسل امروز را با دانشوران پيشين و آثارشان آشنا ساخت.

بازسازى متون مفقود در حوزه دانش‏هاى حديث (2)

در آغاز دفتر نخستِ ميراث حديث شيعه، (3) گزارشى آمارى از تأليفات حديثى و رجالى شيعه در قرون اوّليه (اول تا چهارم هجرى) ارائه شد. در آن‏جا به سخن شيخ حرّ عاملى كه: «در عصر حضور ائمه، شش هزار و ششصد كتاب حديثى نوشته شد» و نيز سخن برخى از محقّقان كه: «در آن عصر، بيش از يكصد كتاب رجالى تأليف گشت»، اشاره گرديد. از اين ميان، آنچه به طبع رسيده، بسيار اندك است و پيداست كه از مابقى آثار، نسخه‏اى برجاى نمانده تا تصحيح گردد.
بازسازى و استخراج مواد اين آثار از لابه‏لاى نوشته‏هاى قرون بعد، تنها راه دستيابى به آنهاست.
بى‏شك، همان آثار و نوشته‏ها، دست‏مايه صاحبان اصول اربعه حديث (كتب اربعه) بوده‏اند. چنان‏كه نوشته‏هاى رجالى آن دوره، منبع و مأخذ صاحبان اصول اربعه رجال، قرار گرفته‏اند. در ميان محقّقان عرب، سال‏هاست كه بازسازى متون، در حوزه ميراث اسلامى، بويژه تاريخ اسلام، رواج دارد و البته هنوز گام‏هاى نخستين را پشت‏سر مى‏گذارد و ضوابط و اصول آن، تدوين نگشته و چنان‏كه بايد، به قلم نيامده است و شايد همين، سبب شده است كه رونق بايسته را نداشته باشد. اين بازسازى، در عرصه ميراث شيعى، حركتى بسيار كُند داشته و در بسيارى از مراكز علمى، پديده‏اى شناخته شده نيست و بجز از سوى تنى چند از محقّقان كه دغدغه‏هايى داشته و كارهايى را به ثمر رسانده‏اند، پيگيرى نشده است.
براى پرداختن به اين موضوع، بايد برخى از مباحث و محورها مورد كاوش قرار گيرد، از قبيل:
1. پژوهش در زمينه ضرورت و اهداف بازسازى متون مفقود،
2. روش و چگونگى بازسازى،
3. نقد و بررسى كارهاى انجام شده،
4. تعيين حوزه‏هاى نيازمند بازسازى.

يك. ضرورت و اهداف

بازسازى متون، مى‏تواند اهداف زير را دنبال كند:
1. آشنايى با افكار و انديشه‏هاى مؤلّفان و صاحبان آثار،
2. شناخت اوضاع علمى و فرهنگى دوره‏هاى اسلامى،
3. نشان دادن تطوّرات و فراز و نشيب‏هاى علمى،
4. فراهم شدن شرايط تدوين تاريخ علوم اسلامى،
5. كشف پيوندهاى علمى و فرهنگى ميان دوره‏هاى اسلامى.
به نظر مى‏رسد كه يادكردِ اهداف، براى تبيين ضرورت اين حركت علمى كافى باشد.

دو. روش و چگونگى بازسازى

روشن است كه اين حركت علمى، چون در آغاز راه است، با دشوارى‏هاى پرشمارى مواجه خواهد بود كه برخى محقّقان به آنها اشاره كرده‏اند. (4) در كنار شناخت دشوارى‏ها و بر پايه نقد و بررسى كارهاى انجام شده از اين نوع در جهان، مى‏بايد آيين‏نامه و ضوابط بازسازى تدوين گردد تا بتوان به تمامى اهداف مورد نظر، دست يافت. به نظر مى‏رسد در تدوين هر آيين‏نامه يا مجموعه ضوابط براى بازسازى متون، ضرورى است مراحل چهارگانه زير، منظور نظر قرار گيرد:
الف. اثبات اثر،
ب. انتساب اثر به نويسنده،
ج. جستجو و بازيابى،
و. تنظيم و چينش.
هر يك از اين مراحل، اصول و قواعد مخصوص به خود را دارد كه بايد منظورنظر قرار گيرد و - چنان‏كه اشاره شد -، بهترين بستر براى تدوين مجموعه ضوابط، بررسى و نقد علمى كارهاى انجام شده است؛ چرا كه از خلال آن، قوّت‏ها و كاستى‏ها آشكار مى‏گردند و حاصل، راهنماى كارآمدى براى تدوين ضوابط خواهد بود.

سه. نقد و بررسى كارهاى انجام شده

در حوزه مطالعات شيعى، برخى از كارهاى انجام شده، عبارت‏اند از:
تفسير القرآن الكريم ابو حمزه ثابت بن دينار ثمالى، كتاب الولايةى ابن عُقده و مناقب أمير المؤمنين ابن مَردويِه كه توسط فاضل پرتلاش، آقاى عبدالرزّاق حِرزالدين، بازسازى و تحقيق شده‏اند؛
و تسمية من شهد مع أمير المؤمنين في حُروبه و رجال ابن الغضائرى كه استاد محمدرضا حسينى جلالى جمع و تحقيق نموده‏اند؛
والحاوى في رجال الشيعة الإماميةى ابن ابى طَى و كتاب الولايةى محمّد بن جرير طبرى‏كه با تلاش محقّق ارجمند و سختكوش، آقاى رسول جعفريان، پژوهش و بازآفريده شده‏اند.
همچنين از بازسازى كتاب قضايا محمّد بن قيس البجلي توسّط آقاى بشير محمدى‏مازندرانى مى‏توان نام برد.
تحليل مبانى تحقيق و بررسى و نقد علمى - روش شناختى اين آثار بازيافته، مى‏تواند محقّقان را با چند و چون بازسازى آشنا سازد و در دستيابى به ضوابط و قواعد آن، مددى باشد.

چهار. نيازمندى‏ها

بازسازى متون مربوط به قرون اوليه اسلامى، عرصه‏اى فراخ دارد كه ما تنها در حوزه ميراث شيعى حديث و رجال، به چند مورد اشاره مى‏كنيم:
1. مكتوبات حديثى ائمه‏عليهم السلام . در لابه‏لاى كتب فهرست و تاريخ، نزديك به يكصد اثر (5) به امامان شيعه منسوب شده‏اند كه از آن ميان، تعداد اندكى به چاپ رسيده است. بجز اينها، بازسازى صحيفةُ عليٍّ توسط دكتر رفعت فوزى (6) به انجام رسيده و نُه روايت، گردآورى شده است و نيز كتاب عليٍّ توسّط آقاى حامد ناجى اصفهانى. (7)
گفتنى است كه تعداد احاديث كتاب عليٍّ، بسيار بيشتر است از آنچه در اين دو پژوهش، گردآورى شده است.
بازسازى ساير آثار ائمه، كارى لازم و بر زمين مانده است.
2. اصول أربعمئة. مى‏دانيم كه در نوشته‏هاى ابن شهرآشوب و مؤلّفان پس از وى، تعداد اصول حديثى شيعه، «چهارصد» گفته شده و از اين ميان، در رجال النجاشى و الفهرست شيخ طوسى، از 66 اصل، نام برده شده است. (8) شيخ آقا بزرگ تهرانى، تعداد 117 اصل را بر شمرده است (9) و در مقدّمه المعجم المفهرس لألفاظ أحاديث «بحار الأنوار»، به 122 اصل، اشاره شده است. (10)
آنچه از اين اصول به طبع رسيده، شانزده اصل است. بازسازى ساير اصول، در روشن‏سازى منابع نخستينِ حديث شيعه بسيار مؤثّر خواهد بود.
3. كتب رجال. آنچه امروزه از منابع رجالى شيعه در دسترس است، آثار قرن چهارم به بعد است. از دوره‏هاى پيشين، تنها كتاب الرجال بَرقى (م‏274 يا 280ق) برجاى مانده و كتاب الرجال ابن عُقده (م‏333ق) نيز برحسب اعتراف شيخ طوسى، در كتاب الرجال وى، جاى گرفته است (11) كه البته قابل بازسازى است.
آنچه در اين‏جا رُخ مى‏نمايد، اين است كه دسترس نيافتن به كتب رجال گذشتگان، گاه، توهّم انقطاع و گسست از دوره‏هاى پيشين را به ذهن مى‏آورد كه‏توثيقات رجالى را با مشكل جدّى (حسّى نبودن) مواجه ساخته است و بازسازى مصادر كهن، اين توهّم را دفع مى‏كند و اشكال حسّى نبودن توثيقات نيز برطرف مى‏گردد.
آية اللَّه خويى اين اشكال را چنين طرح كرده است:
اگر گفته شود اخبار عالمان رجال از وثاقت و مدح، ناشى از گمان و اجتهاد است و از اين رو ادلّه حجيّت خبر ثقه، آن را شامل نمى‏گردد - زيرا اين ادلّه شامل خبر حدسى نيست -،... (پاسخْ اين است كه )صاحبان كتب تراجم گفته‏اند از زمان حسن بن محبوب تا زمان شيخ طوسى، بيش از يكصد كتاب در علم رجال تأليف شده است. (12)
با تأسّف، از اين آثار، جز دو مورد ياد شده، چيزى در دست نيست.
نجاشى در كتاب الرجال خود از نزديك به پنجاه كتاب در زمينه: رجال، جرح‏وتعديل، ممدوحان و مذمومان، ياد مى‏كند (13) و شيخ طوسى در الفهرست، از هيجده‏اثر. (14)
تعابير نجاشى در كتاب الرجال، نشان مى‏دهد كه وى تعداد معتنابهى از اين آثار را ديده است، تعابيرى مانند: وأجازنى جميعَ كتبه، (15) قرأتُ بعضها على والدى، (16) نَقلتُها من خطّ أبي العباس، (17) قرأتُ كتابَه المسمّى «كتاب الكرّ والفرّ» (18) و يا تعبير: ما رأيت هذاالكتاب. (19)
يك نمونه از كتاب‏هاى قابل بازيابى از درون الرجال نجاشى و ديگر كتب رجال، كتاب احمد بن على بن نوح است كه نجاشى، (20) ابو داوود (21) و علامه حلّى (22) در موارد بسيارى با عنوان «ذكره أبوالعباس» (23) از آن، نقل كرده‏اند.
اميد است كه با همّت و تلاش علمى محقّقان و ارباب پژوهش، شاهد بازسازى عالمانه بسيارى از اين متون باشيم.

پى‏نوشتها:‌


1. اين مقاله، پيش از اين، در ميراث حديث شيعه (دفتر پنجم) منتشر شده است.
2. اين مقاله، پيش از اين، در ميراث حديث شيعه (دفتر ششم) منتشر شده است.
3. ميراث حديث شيعه، دفتر اوّل، ص‏8 - 9. براى اطلاعاتى از اين دست، رجوع كنيد به مقاله «بازسازى مصادر رجالى شيعه» در همين كتاب.
4. آقاى رسول جعفريان در: مقالات تاريخى، دفتر هشتم، ص‏71 - 74.
5. المعجم المفهرس لألفاظ أحاديث «بحار الأنوار»، ج‏1، ص‏30 به بعد.
6. صحيفة على بن أبي طالب، رفعت فوزى عبدالمطلب، قاهرة: دارالسلام، 1406ق / 1986م.
7. حوزه اصفهان، ش 4 و 5، ص‏7.
8. آشنايى با متون حديث و نهج البلاغه، ص‏83.
9. الذريعة إلى تصانيف الشيعة، ج‏2، ص‏135 - 167.
10. المعجم المفهرس لألفاظ أحاديث «بحار الأنوار»، ج‏1، ص‏49 - 52.
11. رجال الطوسى، ص‏2.
12. معجم رجال الحديث، ج‏1، ص‏41 - 42.
13. ر.ك: رجال النجاشى، ش‏7، 11، 24، 30، 41، 51، 72، 88، 111، 114، 125، 130، 175، 179، 182، 196، 207، 225، 233، 249، 256، 260، 336، 339، 364، 370، 485، 487، 563، 573، 676، 678، 899، 943، 1018، 1026، 1049، 1068 و 1073.
14. ر.ك: الفهرست، الطوسى، ش‏65، 71، 72، 78، 86، 99، 100، 117، 312، 316، 390، 391، 424، 614، 622، 710 و 714.
15. رجال النجاشى، ص‏398.
16. همان، ص‏392.
17. همان، ص‏44.
18. همان، ص‏48.
19. همان، ص‏48.
20. ر.ك: همان، ش 24، 122، 125، 131، 268، 270، 288، 295، 329، 334، 335، 344، 347، 348، 350، 372، 508، 510، 529، 635، 657، 911 و 925.
21. ر.ك: رجال أبى داوود، ص‏229 و 453.
22. ر.ك: رجال العلامة الحلّى، ص‏34، 51، 58، 64، 84، 86 و 154.
23. نجاشى شرح حال وى را در كتاب رجال خود، آورده است (رجال النجاشى، ش 209).