دانش نامه احاديث پزشكى

محمد محمدى رى شهرى
مترجم : دكتر حسين صابرى

- ۲ -


- نقطه آغاز
جمع آورى احاديث طبى از متون دينى ، با هدفى كه شرح آن گذشت ، از احاديث درباره دستگاه هاى مختلف بدن آغاز شد، بدين ترتيب كه طرح جمع آورى اين احاديث ، بر اساس تقسيم بندى فيزيولوژيك بدن ، توسط فاضل گرامى جناب آقاى احمد سعادتفر تهيه شد و به وسيله يكى از فضلاى همكار در دارالحديث ، جناب آقاى مرتضى خوش نصيب ، احاديث مربوط از طريق كليد واژه هاى اصلى و مرتبط، جمع آورى گرديد.
2 - تنظيم ابتدايى
پس از جمع آورى احاديث و مرتبط ساختن آنها با طرح اوليه توسط آقاى سعادتفر، تنظيم اوليه روايات بخش سوم ، توسط اين جانب انجام شد. در ادامه كار به اين نتيجه رسيدم كه آنچه جمع آورى شد، براى تحقق اهداف مورد نظر كافى نيست و براى اين منظور، لازم است احاديثى كه بيانگر ديدگاه هاى پيشوايان اسلام درباره علم پزشكى ، آداب آن ، رهنمودهاى پزشكى ، بيمارى و حكمت هاى آن ، وظايف بيمار، پرستارى ، عيادت بيمار و خواص درمانى غذاها و گياه ها وارد شده است ، به اين مجموعه افزوده شود. بخشى از موارد مورد نياز را از منابع تهيه شده در دارالحديث ، خود انتخاب كردم و بخش ديگرى ، توسط يكى ديگر از فضلاى همكار در دارالحديث ، جناب آقاى محمد تقى سبحانى نيا انجام گرفت .
شايان ذكر است كه مسئوليت ارزيابى و انتخاب احاديث ، عنوان دهى و سازماندهى آنها به صورت كتاب ، با نگارنده اين سطور بوده است .
3 - ارجاع به منابع (مصدريابى )
پس از تنظيم ابتدايى دانش نامه و رفع نسبى نواقص آن ، جهت ارجاع به منابع و تخريج احاديث ، به قسمت مربوط تحويل گرديد. در اين مرحله ، از طريق برنامه هاى نرم افزارى جستجوهاى لازم انجام شد و نشانى مصادر يافت شده ، بر اساس ميزان اعتبار آنها تنظيم گرديد و اگر متن قوى ترى يافت شد، جايگزين متن اصلى گرديد.
در زمينه ثبت احاديث ، نكته هاى زير مورد توجه بوده است :
الف - روايات تكرار شده در منابع مختلف ، حذف شده است ، مگر در موارد ذيل :
1 - وجود داشتن نكته مهمى در متن حديث ؛
2 - تفاوت لفظى در متون نقل شده از طريق شيعه و سنى .
3 - تكرار در چند باب مختلف ، مشروط به اين كه روايت ، طولانى نباشد.
ب - اگر دستيابى به منابع اوليه مقدور باشد، حديث از آنها نقل مى شود؛ وگرنه ، منابع واسطه نقل مى شود.
4 - نقد متن و تنظيم نهايى
پس از تخريج مصادر و حروفچينى ابتدايى ، متن كتاب توسط يكى ديگر از فضلاى همكار در دارالحديث ، جناب آقاى رسول افقى ، مورد بازبينى و نقد قرار گرفت و همراه با پيشنهادهاى ارائه شده ، مجددا متن كتاب ، توسط نگارنده مورد بازبينى و دقت قرار گرفت و اصلاحات لازم از نظر شكل و محتوا در آن انجام شد.
5 - تهيه مدخل ها و تحليل هاى مورد نياز
پس از انجام مراحل ياد شده ، آخرين مرحله تدوين دانش نامه احاديث طبى ، يعنى تهيه مدخل و تحليل ها و توضيحات مورد نياز، توسط نگارنده انجام شد و با عنايت به نكات جديدى كه به هنگام تهيه تحليل ها به نظر رسيد، ضمن افزوده شدن برخى از ابواب و عناوين جديد، چينش قبلى در بخشى از كتاب ، تغيير كرد.
6 - چگونگى نگارش احاديث
مهم ترين نكاتى كه در نگارش احاديث لحاظ شده ، از اين قرار است :
الف - متن انتخابى در صورت امكان ، جامع ترين ، استوارترين و معتبرترين متون است .
ب - از نگاه ما احاديث رسيده از اهل بيت (عليهم السلام )، در واقع ، حديث رسول خداست . در تصريح به اين مطلب ، امام رضا (عليه السلام ) مى فرمايد:
انا عن الله وعن رسوله نحدث .(29)
ما (اهل بيت )، از خدا و پيامبرش حديث مى كنيم .
نيز امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد:
حديثى حديث اءبى ، وحديث اءبى حديث جدى ، وحديث جدى حديث الحسين ، وحديث الحسين (عليه السلام ) حديث الحسن (عليه السلام )، وحديث الحسن حديث اءميرالمؤ منين (عليه السلام )، وحديث اءميرالمؤ منين حديث رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم )، وحديث رسول الله قول الله عزوجل .(30)
حديث من حديث پدرم ، و حديث پدرم حديث جدم ، و حديث جدم حديث حسين ، و حديث حسين ، حديث حسن ، و حديث حسن ، حديث امير مؤ منان ، و حديث امير مؤ منان ، حديث پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، و حديث پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، سخن خداست .
از اين رو، كلمه ((احاديث (حديث ها))) در عنوان كتاب ، اين معنا را مى رساند كه همه احاديث پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و خاندان پاك او مورد استفاده و استناد كتاب ، قرار گرفته است .
ج - احاديث پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) و اهل بيت آن حضرت تا امام مهدى (عج )، به ترتيب تاريخى ثبت مى شوند. البته ممكن است گاه هماهنگى چند روايت در مضمون ، موجب گردد كه اين ترتيب ، رعايت نشود.
د - اگر حديثى هم پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) و هم اهل بيت (عليهم السلام ) روايت شده باشد، آنچه پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) نقل شده در متن قرار مى گيرد.
ه‍- احاديث با نام پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) و اهل بيت (عليهم السلام ) آغاز مى شود، مگر آن كه متن روايت ، مقتضى ذكر نام راوى باشد كه در اين صورت ، نام كتابى كه حديث از آن نقل شده ، در آغاز مى آيد.
و - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) و اهل بيت آن بزرگوار، اسما و القاب متعددى دارند كه در نقل مطالب ، يكى از آنها انتخاب شده است .
ز - پس از ذكر پيامبر خدا با جمله (صلى الله عليه و آله و سلم ) و پس از ذكر اهل بيت آن حضرت با جمله (عليه السلام ) و پس از ذكر فاطمه زهرا با جمله (عليها السلام )، نسبت به آنان اداى احترام مى شود، هر چند در منبع اصلى با الفاظ ديگرى از آنان تكريم شده باشد.
در پايان ، از همه فضلا و محققان دارالحديث كه در ساماندهى اين مجموعه نفيس ، به طور مستقيم يا غير مستقيم ، سهيم بوده اند، بويژه برادران فاضل و عزيز آقايان : مرتضى خوش نصيب ، محمد تقى سبحانى نيا و رسول افقى ، صميمانه سپاسگزارم . همچنين از فاضل گرامى آقاى احمد سعادتفر - كه در تهيه بخش سوم اين مجموعه با دارالحديث همكارى داشتند - و نيز از استاد ارجمند جناب آقاى مهدى مهريزى - كه يادداشت هاى خود را در زمينه احاديث طبى در اختيار اين جانب قرار داد - و آقاى دكتر حسين صابرى ، مترجم گران قدر اين دانش نامه ، قدردانى و تشكر مى نمايم و از خداوند متعال براى همه آنان ، پاداشى درخور فضل و كرامت خود، مسئلت دارم .
ربنا تقبل منا انك اءنت السميع العليم .
 

محمدى رى شهرى
12 فروردين 1382
28 محرم 1424
1 آوريل 2003

بخش يكم : پزشكى
فصل يكم : پزشكى از ديدگاه اسلام
1/1 - اهميت دانش پزشكى
1 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
دانش بر دو گونه است : دانش دين ها و دانش بدن ها.(31)
2 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ): دانش ها بر چهار گونه اند: فقه (دين شناسى ) براى دين ها، طب براى بدن ها، نحو براى زبان ، و نجوم براى شناخت زمان ها.(32)
3 - امام على (عليه السلام ):
دانش ، سه گونه است : فقه براى دين ها، طب براى بدن ها، و نحو براى زبان .(33)
4 - امام باقر (عليه السلام ):
- در سفارش به جابر جعفى -: بدان كه نه هيچ دانشى چون جستن (دانش ) سلامت است ، ونه هيچ سلامتى چون سلامت دل .(34)
5 - امام صادق (عليه السلام ):
مردم هيچ آبادى اى از سه گروه ، بى نياز نيستند كه در كار دنيا و آخرت خويش به ايشان پناه برند و چون آنان را نداشته باشند، شوربخت باشند: فقيه دانا و پرهيزگار، امير نيكوكار و فرمان روا، و طبيب آگاه و مورد اعتماد.(35)
1/2 - آگاهى پيامبران و امامان از دانش پزشكى
6 - فرج المهموم :
در نامه ابواسحاق طرطوسى به عبدالله بن مالك درباره شناخت سرچشمه دانش ، چنين ديده ام : خداوند، آدم را از بهشت فرو فرستاد و او را از دانش ‍ همه چيز آگاه ساخت . از جمله چيزهايى كه خداوند، وى را از آنها آگاه ساخت ، نجوم و طب بود.(36)
7 - علل الشرايع :
- به نقل از ربيع ، حاجب منصور عباسى -: روزى امام صادق (عليه السلام ) به مجلس منصور درآمد، در حالى كه مردى هندى نزد او بود و كتاب هاى طب مى خواند. امام صادق (عليه السلام ) به خواندن او گوش ‍ سپرد. چون آن مرد هندى ، خواندن را به پايان برد، به امام صادق (عليه السلام ) گفت : اى ابوعبدالله ! آيا از آنچه همراه دارم ، چيزى مى خواهى ؟
فرمود: ((نه ؛ برتر از آنچه تو همراه دارى ، به همراه دارم )).
پرسيد: آن چيست ؟
فرمود: ((گرم را به سرد، سرد را به گرم ، خشك را به تر، و تر را به خشك درمان مى كنم و كار را يكسره به خداوند، باز مى گردانم و آنچه را پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرموده است ، به كار مى گيرم و مى دانم كه معده ، خانه همه دردها، و پرهيز، يگانه درمان است و بدن را بر همانچه خو گرفته ، وا مى دارم )).
مرد هندى گفت : آيا طب ، چيزى جز اين است ؟
امام صادق (عليه السلام ) پرسيد: ((آيا گمان مى كنى از كتاب هاى طب ، چيزى فرا گرفته ام ؟)).
گفت : آرى .
فرمود: ((به خداوند سوگند، نه . جز از خداوند سبحان نگرفته ام . اينك بگو كه آيا من به طب آگاه ترم يا تو؟)).
گفت : تو نه ، بلكه من .
امام صادق (عليه السلام ) فرمود: ((آيا از تو چيزى بپرسم ؟)).
گفت : بپرس .
فرمود: ((اى هندى ! به من بگو كه چرا در سر، رخنه ها و لايه هاست ؟)).
گفت : نمى دانم .
پرسيد: ((چرا موها در بالاى سر قرار داده شده اند؟)).
گفت : نمى دانم .
پرسيد: ((چرا پيشانى از مو تهى است ؟)).
گفت : نمى دانم .
پرسيد: ((چرا پيشانى داراى چين و چروك است ؟)).
گفت : نمى دانم .
پرسيد: ((چرا ابروها در بالاى چشم ها قرار دارند؟)).
گفت : نمى دانم .
پرسيد: ((چرا چشم ها همانند بادام قرار داده شده اند؟)).
گفت : نمى دانم .
پرسيد: ((چرا بينى در ميان دو چشم ، قرار داده شده است ؟)).
گفت : نمى دانم .
پرسيد: ((چرا سوراخ بينى در پايين آن است ؟)).
گفت : نمى دانم .
پرسيد: ((چرا لب و سبيل ، بالاى دهان قرار داده شده است ؟)).
گفت : نمى دانم .
پرسيد: ((چرا دندان هاى پيشين ، تيز است ، دندان هاى جانبى پهن است و دندان نيش ، بلندتر است ؟)).
گفت : نمى دانم .
پرسيد: ((چرا ريش براى مردان قرار داده شده است ؟)).
گفت : نمى دانم .
پرسيد: ((چرا كف دستان ، از مو تهى است ؟)).
گفت : نمى دانم .
پرسيد: ((چرا ناخن و مو، فاقد حيات است ؟)).
گفت : نمى دانم .
پرسيد: ((چرا قلب ، همانند دانه صنوبر است ؟)).
گفت : نمى دانم .
پرسيد: ((چرا ريه دو پاره است و حركت آن ، تنها در جاى ثابت خويش ‍ قرار داده شده است ؟)).
گفت : نمى دانم .
پرسيد: ((چرا كبد قوسدار است ؟)).
گفت : نمى دانم .
پرسيد: ((چرا كليه ، همانند دانه لوبياست ؟)).
گفت : نمى دانم .
پرسيد: ((چرا زانو به عقب تا مى خورد؟)).
گفت : نمى دانم .
پرسيد: ((چرا كف پا داراى گودى است ؟)).
گفت : نمى دانم .
در اين هنگام ، امام صادق (عليه السلام ) فرمود: ((اما من مى دانم )).
آن مرد گفت : پس خود پاسخ ده .
امام صادق (عليه السلام ) فرمود: ((در سر، رخنه ها و لايه هاست ؛ چون هر چيز درون تهى ، هر گاه يك پارچه باشد، شكستن ، زودتر به سراغش آيد و چون چند تكه قرار داده شود، شكستگى از آن دورتر است .
موى سر بالاى آن قرار داده شده است تا با ريشه هايش چربى را به مغز برساند و سر موها، بخار را از مغز بيرون ببرد و سرما و گرمايى را كه بدان مى رسد، از آن دفع كند.
پيشانى از مو تهى است ، از آن رو كه محل رسيدن نور به چشمان است ، و در آن ، چين و چروك قرار داده شده است ، بدان سبب كه عرق فرو ريخته از سر را در خود، محبوس سازد و مانع رسيدن آن به چشمان شود تا بدان وقت كه انسان ، عرق خويش را پاك كند، آن سان كه نهرها در زمين آب ها را در خود محبوس مى سازند.
ابروها در بالاى چشمان قرار داده شده اند تا نور را به اندازه كافى به چشمان راه دهند. اى هندى ! مگر نمى بينى آن كه نور بر وى چيره شود، دست خويش را بر فر چشمان مى گيرد تا نور به اندازه كافى از زير آن به چشمان راه بگشايد.
بينى در ميان دو چشم قرار داده شده است تا نور را در ميان دو چشم به دو بخش مساوى قسمت كند.
چشم ، همانند بادام است تا ميل بتواند دارو را در داخل آن جريان دهد و بيمارى (عفونت ) آن بيرون آيد. اگر چشم ، مربع شكل يا دايره اى بود، نه ميل در داخل آن حركت مى كرد، نه دارو به همه آن مى رسيد، و نه بيمارى از درون آن خارج مى شد.
سوراخ بينى در پايين آن قرار داده شده است تا بيمارى هايى (عفونت هايى ) كه از مغز فرو مى آيد، از آن پايين آيد و بوها از آن بالا رود و به مشام رسد، در حالى كه اگر اين سوراخ ، در بالاى بينى بود، نه بيمارى اى از آن به زير مى آيد و نه بويى را حس مى كرد.
سبيل و لب ، در بالاى دهان قرار گرفته است تا مانع رسيدن آنچه از مغز فرو مى ريزد، به دهان شود، مبادا كه طعم خوراك و نوشيدن بر انسان مكدر گردد و آن را خودش دور كند.
ريش ، تنها براى مردان قرار داده شده است تا بدين وسيله از زنان متمايز گردند و نيازى به باز گشودن (همه چهره و ملاحظه آن براى شناسايى ) نباشد.
دندان جلو، تيز قرار داده شده است ؛ زيرا به واسطه آن ، كار گاز گرفتن صورت مى پذيرد و دندان هاى جانبى پهن قرار داده شده است ؛ زيرا آسياب كردن و جويدن به كمك آنها انجام مى گيرد و نيش ، بلندتر است تا تكيه گاه دندان جانبى و دندان جلو باشد، به سان ستون در يك بنا.
كف دست از مو تهى است ، چون به كمك آنها كار لمس انجام مى گيرد؛ اما اگر در آنها مو وجود داشت ، انسان نمى دانست آنچه پيش روى اوست و آن را لمس مى كند، چيست .؟
مو و ناخن ، فاقد حيات است ؛ زيرا بلند شدن آنها مايه كثيفى و زشتى است و كوتاه كردنشان پسنديده است . پس اگر در آنها حيات وجود مى داشت ، انسان به هنگام كوتاه كردن آنها احساس درد مى كرد.
قلب ، به شكل دانه صنوبر است ؛ زيرا وارونه است و يك سر قلب ، باريك قرار داده شده تا لابلاى ريه برود و با سردى آن ، خنك شود، مبادا كه مغز از گرماى آن بسوزد.
ريه ، دو پاره قرار داده شده است تا قلب در لابلاى فشارگاه هاى آن قرار گيرد و به كمك حركت آن ، خنك شود.
كبد، قوسدار است تا معده را سنگينى كند و به تمامى بر روى آن قرار گيرد و آن را بفشرد و در نتيجه ، بخارى كه در آن هست ، بيرون برود.
كليه ، به شكل دانه لوبيا قرار داده شده است ؛ زيرا مسير ريزش منى ، نقطه به نقطه آن عضو است . پس اگر كليه به شكل مربع يا دايره بود، نقطه نخست ، مانع رسيدن منى به نقطه دوم مى شد و موجود زنده نمى توانست با خروج آن ، احساس لذت كند؛ چه اين كه منى از ستون فقرات به سمت كليه فرو مى آيد و آن (=كليه ) نيز به كرمى مى ماند كه جمع مى شود و باز مى شود و تدريجا منى را به سوى مثانه مى راند، به سان تيرى كه از كمان رها شود.
تا خوردن زانو به سمت عقب قرار داده شده است ؛ چرا كه انسان به سمت جلو راه مى رود و حركات او با تعادل همراه است ، اما اگر اين نبود، انسان در هنگام راه رفتن (بر زمين ) مى افتاد.
در كف پا گودى اى قرار داده شده است ؛ زيرا هر چيز چون به تمامى سطح بر زمين قرار گيرد، به انده سنگ آسياب سنگين مى شود، اگر با لبه اش بر روى زمين باشد، يك كودك هم مى تواند آن را (از جاى خويش ) براند. اگر هم چيزى به روى بر زمين قرار گيرد، جابه جا كردن آن ، حتى بر يك مرد، سنگين مى آيد)).
در اين هنگام ، مرد هندى پرسيد: اين دانش براى تو از كجا حاصل آمده است ؟
فرمود: ((آن را از پدرانم ، از پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، از جبرئيل (عليه السلام )، از پروردگار جهانيان - جل جلاله -، يعنى همو كه تنهاست و جان ها را آفريده ، فرا گرفته ام )).
پس آن هندى گفت : راست گفته اى و من نيز گواهى مى دهم كه خدايى جز الله نيست و محمد، پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) و بنده اوست و تو آگاه ترين كسان روزگار خويش هستى .(37)
1/3 - هر دردى را درمانى است
8 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
هر دردى را درمانى است . پس چون دارو به درد برسد، به اذن خداوند (عزوجل ) بهبود يابد.(38)
9 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
آن كه دردها را آفريده ، براى آنها درمان نيز آفريده است .(39)
10 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
خود را مداوا كنيد؛ چه ، خداوند (عزوجل ) هيچ دردى را فرو نفرستاده ، مگر اين كه براى آن ، شفايى هم نازل كرده است .(40)
11 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
خود را مداوا كنيد؛ چه ، خداوند، هيچ دردى فرو نفرستاده ، مگر اين كه به همراهش درمانى نيز نازل كرده است ، جز مرگ كه آن را هيچ درمانى نيست .(41)
12 - المستدرك على الصحيحين :
- به نقل ابو سعيد خدرى -: پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: ((خداوند، هيچ دردى را فرو نفرستاده (يا هيچ دردى را نيافريده )، مگر اين كه درمانى نيز برايش فرو فرستاده (يا آفريده ) است و كسانى از آن آگاهى يافته اند و كسانى نيز از آن ناآگاه مانده اند، مگر سام )).
پرسيدند: سام چيست ؟
فرمود: ((مرگ )).(42)
13 - تاريخ بغداد:
- به نقل از جابر -: پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، در حالى كه همراهش بودم ، بيمارى را عيادت كرد و به او فرمود: ((آيا برايت طبيبى فرا نخوانيم ؟)).
گفت : آيا تو، اى پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، فرمان مى دهى ؟!
فرمود: ((آرى . خداوند، هيچ دردى فرو نفرستاده ، مگر اين كه درمانى نيز برايش فرو فرستاده است )).(43)
14 - المصنف :
- به نقل از هلال بن يساف -: در روزگار پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )، مردى مجروح شد. پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: ((برايش طبيبى بخوانيد)).
كسى گفت : اى پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )! آيا طبيب ، او را سودى مى بخشد؟
فرمود: ((آرى . خداوند - تبارك و تعالى - هيچ دردى فرو نفرستاده ، مگر اين كه به همراهش شفايى نيز فرو فرستاده است )).(44)
15 - امام على (عليه السلام ):
هر زنده اى را دردى هست و هر بيمارى اى را درمانى است .(45)
16 - امام رضا (عليه السلام ):
خداوند (عزوجل ) بدن را به هيچ بيمارى اى گرفتار نساخت ، مگر آن هنگام كه برايش دارويى قرار داد كه بدان ، درمان شود؛ و براى هر نوع دردى ، نوعى درمان است و چاره اى و نسخه اى .(46)
1/4 - دارو و درمان ، از تقدير است
17 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
درمان ، از تقدير (خداوند) است و ممكن است به اذن خداوند، نافع باشد.(47)
18 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
درمان ، از تقدير (خداوند) است و هر كس را كه او بخواهد، به همان گونه كه بخواهد، سود مى رساند.(48)
19 - سنن ابن ماجة :
- به نقل از ابو خزامة -: از پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) پرسيدند: آيا اين كه با دارويى درمان كنيم يا تعويذى بر خود بنديم يا پرهيزى بكنيم ، اين كار چيزى تقدير خداوند را باز مى دارد؟
فرمود: ((اين ، خود تقدير خداوند است )).(49)
20 - امام صادق (عليه السلام ):
پيامبرى از پيامبران بيمار شد. گفت : درمان نمى كنم تا همان كسى كه بيمارم كرده است ، خود، درمانم كند. سپس خداوند (عزوجل ) به او وحى فرستاد: ((شفايت نمى دهم ، مگر درمان كنى ، كه شفا من است )).(50)
21 - احياء علوم الدين :
يكى از عالمان ، در شمار اسرائيليات ، يادآور شده است كه موسى (عليه السلام ) به بيمارى گرفتار شد. بنى اسرائيل به حضور او رسيدند و بيمارى اش را شناختند و به او گفتند: اگر به فلان دارو، درمان كنى ، بهبود مى يابى . اما موسى (عليه السلام ) گفت : درمان نمى كنم تا او خود، بدون دارو، مرا عافيت دهد.
پس بيمارى اش به طول انجاميد. ديگر بار به او گفتند: داروى اين بيمارى شناخته شده و تجربه شده است و ما بدان ، درمان مى كنيم و بهبود مى يابيم .
موسى (عليه السلام ) گفت : درمان نمى كنم . پس بيمارى اش ماندگار شد. خداوند نيز به او وحى فرستاد: ((به عزت و جلالم سوگند، تو را بهبود نمى دهم ، مگر به آنچه برايت گفته اند، درمان كنى )).
پس موسى (عليه السلام ) به آنان گفت : مرا به آنچه گفته ايد، درمان كنيد.
او را مداوا كردند و بهبود يافت و وى نيز بدين سبب ، دلگير شد. پس ‍ خداوند تعالى ، (ديگر بار) به او وحى فرستاد، ((مى خواستى با توكلت بر من ، حكمت مرا ابطال كنى . مگر چه كسى جز من ، منافع چيزها را در داروها به وديعت نهاده است ؟!)).(51)
1/5 - شفا خداوند است
قرآن
واذا مرضت فهو يشفين ؛(52)
حديث
22 - الطب النبوى :
ابراهيم خليل (عليه السلام ) گفت : پروردگارا! درد از كيست ؟
(خداوند) فرمود: ((از من )).
پرسيد: پس درمان از كيست ؟
فرمود: ((از من )).
پرسيد: پس طبيب چه كاره است ؟
فرمود: ((مردى است كه دارو به دست او فرستاده شده است )).(53)
23 - امام صادق (عليه السلام ):
در گذشته ، پزشك ، ((معالج )) ناميده مى شد. در آن روزگاران ، موسى بن عمران (عليه السلام ) پرسيد: پروردگارا! از درد كيست ؟
فرمود: ((از من )).
پرسيد: پس درمان از كيست ؟
فرمود: ((از من )).
پرسيد: پس مردم با معالج چه مى كنند؟
فرمود: ((او به اين كار، دل آنان را خوش و خرسند مى سازد. پس از همين روى ، او را طبيب (54) نام نهادند)).(55)
24 - مسند ابن حنبل :
- به نقل از ابو رمثه -: همراه پدرم به نزد پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) رفتم . او آنچه را كه بر پشت ايشان بود، ديد و گفت : اى پيامبر خدا: آيا آن را درمان نكنم ؟ من طبيبم .
فرمود: ((تو رفيق هستى (نسبت به بيمار، مهربانى و مدارا مى كنى ) و خداوند، خود، طبيب است )).(56)
25 - دعائم الاسلام :
از امام صادق (عليه السلام ) در مورد اين كه مردى را يك يهود يا مسيحى درمان كند، پرسيدند. فرمود: ((در اين كار، اشكالى نيست . شفا به دست خداوند متعال است )).(57)
26 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
خداوندا! تو را سپاس ، كه آفريدى ، صورت بخشيدى و تقدير كردى ، گم راه كردى و راه نمودى ، خنداندى و گرياندى ، ميراندى و زنده گرداندى ، بيمار كردى و شفا بخشيدى ، خوراك دادى و آب دادى .(58)
27 - پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ):
- در دعاى جوشن كبير -: اى راهنماى ما، اى يارى رسان ما، اى حبيب ما، اى طبيب ما... اى طبيب آن كس كه او را طبيب نيست !(59)