پيام الهى
يا اَيُّهَا الّذينَ آمَنوُا!
اَنْفِقُوا مِمّا رَزَقْناكُم
مِنْ قَبْلِ اَنْ يَأتِىَ يَوْمٌ
لابَيْعٌ فيهِ وَ لاخُلَّةٌ وَ لا شفاعَةٌ.
(بقره، 254)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد!
از آنچه به شما روزى دادهايم، انفاق كنيد،
پيش از رسيدن روزى
كه در آن روز (قيامت) نه داد و ستدى است و نه دوستى و واسطگى (و هيچ كدام به كار
نمىآيد).
مال، وسيله آزمايش
همانطور كه گاهى بعضى از اعضاى بدن، »بىحس« مىشود،
آدمها هم گاهى »احساس« خود را از دست مىدهند.
حضرت رسولصلى الله وعليه وآله آدميزادگان
را همچون اعضاى يك جسد و پيكر دانسته كه همه با هم پيوند دارند و »چو عضوى به درد
آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار«.
حالا، اگر با درد يك عضو، عضو ديگر احساس
درد نكرد، يا جدا شده از آن پيكر است، يا دچار »بى حسّى« است، يعنى نوعى »مردگى«!
خيلى از كسانى كه با ادعاى بالا، دم از
»جامعه« و »حقوق انسانى« مىزنند، در مقابل همين مسأله ساده، يعنى درد و رنجِ
انسانها و همنوعان، بىتفاوتند و آنچه برايشان مهمّ است، رفاه و آسايش »خود« است،
ديگران در هر وضعى كه مىخواهند، باشند!
به آنان چه كه برخى پول نسخه و ويزيت ندارند،
به آنان چه كه بعضى با حسرت، شاهد پرپر شدن
عزيزشانند و توان مداوا ندارند.
چه عيب دارد كه شاديهاى خود را با ديگران
تقسيم كنيم و در اندوه و رنج همنوعان، شريك شويم؟
»بيدردى« هم يك »درد« است،
اما از آن دردها كه خود را نشان نمىدهد و
رفته رفته »هويّت انسانى« را تحليل مىبرد و از افراد، چيزى باقى نمىگذارد مگر
مشتى تمنيّات سيرى ناپذير و هيكلى با روحيّاتحيوانى، فاقد هرگونه »احساسبشرى«!
يك جا خانوادهاى با تكيه به »سرمايه
قناعت« زندگى آرام و دلپذيرى دارند. در برابر، خانوادهاى در آتش حرص و آز و افزون
طلبى و مال اندوزى مىسوزند و در حسرت يك روز آسوده و يك شب آرام به سر مىبرند.
يك سو، انسانهاى شريفى هستند كه هرچه بيشتر
با آنان آشنا و مأنوس مىشويد، چهرههاى زيباترى از كمال روح و مناعت طبع مىبينيد
و بر محبّتتان افزوده مىشود، در سوى ديگر كسانىاند كه شنيدن نامشان بهتر از ديدن
خودشان است و ديدنشان بهتر از آزمودن، و آشنايى دورادور، دلنشينتر از نزديك شدن به
عفونتهاى زندگى خصوصى شان است!...
يكى »كسب وجهه« را در سايه خراب كردن ديگرى
مىداند، ديگرى عادت كرده كه همواره از خوبيهاى ديگران بگويد و به مردم »عطر خوبى«
و »گلاب انسانيّت« تعارف كند.
يك جا به زندگى مرفّهتر و برخوردارتر
ديگران مىنگرند و پيوسته »غصّه« مىخورند،
يك جا هم وضع خود را با قشرهاى محرومتر
جامعه مىسنجند و »شكر« مىكنند.
لذّت بعضى در »خير رساندن« به مردم است،
لذّت برخى هم در »نمايش« كاميابيهاى خود به ناكامان.
فكر مىكنيد كدام يك »انسانى« است و كدام يك »حيوانى«؟
كار نيك كردن و »خيّر« بودن هم توفيق
مىخواهد. چنان نيست كه هر كه ثروتمند و متمكّن بود، به اين آسانى بتواند از دارايى
خود در راه خير و خداپسندانه استفاده كند.
انسانهاى آيندهنگر و دورانديش و عاقل، پيش
از مرگ در فكر آنند كه نام نيكى از خود به يادگار گذارند و بخشى از دارايى خود را
به راهى خداپسندانه صرف كنند و تخصيص دهند، تا بركات وجودى آنان، پس از خودشان هم
جريان يابد و با »صدقه جاريه« اى كه از خود برجاى مىگذارند، از غارترفتن و تباه
شدن اموال خويش، جلوگيرى كنند.
كسانى كه بيدار و هشيارند، تا دير نشده و كار از كار نگذشته، بايد بجنبند.
از نظر شرعى و دينى، انسان تا زنده است،
صاحب اختيار همه اموال خويش است و مىتواند در هر راه خيرى كه تشخيص مىدهد، از
دارايى و امكانات خود، خرج كند (البته نبايد زمينه ساز فقر و فلاكت و تضييع حقوق
خانواده و فرزندان خود شود و آنان را پس از خود، محتاج اين و آن سازد). براى مصارفى
خداپسندانه پس از فوت خود نيز، تا ميزانِ يك سوم از دارايى خويش، حق دارد كه وصيّت
كند، تا وارثانش پس از او خرج كنند. اصطلاحاً به اين ميزان، »ثُلثِ تَرَكه«
مىگويند.
اين مخارج، گاهى ممكن است صرف كفن و دفن و
مقبره و خيرات و مجالس يادبود براى متوفّى شود، گاهى هم در راههاى شايسته و كارهاى
عامّ المنفعه، كه بهره آن تا ساليان دراز، هم به مردم برسد و هم ثوابش به روح شخصى
كه از دنيا رفته است نائل گردد.
كسانى كه با اينگونه وصيّتها و وقفها،
كارهاى خير ماندگار انجام مىدهند، مايه غبطه ديگرانند و بايد از آنان الهام و الگو گرفت.
بعضيها اموالى را وقف مىكنند كه پس از
خودشان، خرج مهمانيها و اطعامهاى مفصّل گردد، كه لذّتى آنى براى ديگران دارد و چيزى از آن نمىماند.
برخى هم هوشيار و بيدارند و به كارهاى
ابتكارى دست مىزنند. و خوب مىدانند كه »مال« خود را كجا خرج كنند، تا »بركت« پيدا
كند، و پس از مرگ هم از آثار آن، بهرهمند شوند.
در بند »داشتهها« بودن و اسير »خواستهها«
شدن، نوعى بردگى آشكار است. زهد، »نداشتن« نيست، بلكه »دربندِ داشتهها نبودن« است!
با اين حساب، كسى كه تعلّقات مادى و
دلبستگيهاى دنيوى او را چنان اسير ساخته كه حاضر نيست از دارايى خود خرج راه خدا و
خدمت به بندگان خدا كند، بيچاره و مسكين است، امّا در نماى ثروتمند!
به هر حال ... اصل وصيت كردن در حال حيات و
داشتن وصيتنامه، براى روشن شدن وضع مالى خود و بازماندگان و طلبكاران و بدهكاران،
يك مسأله است و تخصيص بخشى از دارايى خود براى مصارف عام المنفعه پس از فوت، به
ميزان يك سوم، مسأله ديگرى است كه برخى از نيكوكاران، از اين رهگذر، صدقات جاريه و
باقيات الصالحاتى بر جاى مىگذارند كه تا ابد، مردم دعاگوى آنان مىشوند و برايشان
رحمت نثار مىكنند.
جلوه راستين زندگيهاى مكتبى نيز در همين
نيكوكاريهاست. هرچند ثروت و فرزندان، زينت و آرايش زندگى است، امّا به تعبير خداى
رحمان، آن كارهاى شايسته و ماندگار (باقيات الصالحات) نزد خداوند، هم پاداش بهترى
دارد و هم اميد به ثمر دهى و نجات بخشى آنها بيشتر است:
اَلْمالُ وَ اَلْبَنونَ زينَةُ الحياةِ الدّنيا
وَ الباقياتُ الصّالحاتُ خَيرٌ عِندَ رَبِّكَ
ثَواباً و خيرٌ اَملاً
{ - كهف، آيه 46. }
براى همه شما عزيزان توفيق خدمت به بندگان خداوند را آرزومنديم.
قم - جواد محدّثى
بهار 1376 ش
* * *
شتاب به كار نيك
قالَ رَسُولُ اللّهِصلى الله وعليه وآله:
مَنْ اِرْتَقَبَ الْمَوْتَ
سارَعَ فِى الْخَيْراتِ.
رسول خداصلى الله وعليه وآله فرمود:
هر كس كه چشم به راه مرگ باشد،
در كارهاى خير، شتاب مىكند.
بحار الانوار، ج 77، ص 171
* * *
آمادگى براى مرگ
قال علىّعليهالسلام:
اِنَّ اَمْراً لا تَعْلَمُ مَتى يَفْجَأُكَ،
يَنْبَغى اَنْ تَسْتَعِدَّ لَهُ قَبْلَ اَنْ يَغْشاكَ.
اميرالمؤمنينعليهالسلام فرمود:
چيزى را كه
نمىدانى كىْ ناگهانى سراغت مىآيد (يعنى مرگ)، سزاوار است پيش از آنكه تو را فرا
گيرد، براى روبهرو شدن با آن آماده شوى.
ميزان الحكمة، ج 9، ص 248.
* * *
پاداشهاىپسازمرگ
قالَ الصَّادِقُعليهالسلام:
لَيْسَ يَتْبَعُ الرَّجُلَ بَعْدَ مَوْتِهِ مِنَالأَجْرِ اِلاّ ثَلاثُ خِصالٍ:
صَدَقةٌ اَجْراها فى حَياتِهِ فَهِىَ تَجْرى بَعْدَ مَوْتِهِ،
و سُنَّةُ هُدىً سَنَّها فَهِىَ يُعْمَلُ بِها بَعْدَ مَوْتِهِ،
اَوْ وَلَدٌ صالِحٌ يَدْعُولَهُ.
امام صادقعليهالسلام فرمود:
پس از مرگ انسان، جز از ناحيه سه خصلت، پاداشى به او نمىرسد:
صدقهاى كه در حال حياتش جارى ساخته و پس از مرگش هم جريان مىيابد،
سنّت و روش هدايتى كه بنيان گذاشته و پساز مرگ همبه آن عمل مىشود،
و فرزند شايستهاى كه براى او دعا مىكند.
وسائل الشيعه، ج 12، ص 292.
* * *
عاقبت بخيرى
قالَ رَسُولُ اللَّهصلى الله وعليه وآله:
مَن خُتِمَ لَهُ بِلا اِلهَ اِلَاّ اللّهُ دَخَلَ الْجَنَّةَ،
وَمَنْ خُتِمَ لَهُ بِصيامِ يَوْمٍ دَخَلَ الْجَنَّةَ،
وَمَنْ خُتِمَ لَهُ بِصَدَقَةٍ يُريدُ بِها وَجْهَاللّهِ
دَخَلَ الجَنَّةَ.
پيامبر خداصلى الله وعليه وآله فرمود:
هركس كه عمرش با »لااله الا اللّه« ختم شود، وارد بهشت مىشود،
هركس كه عمرش با يك روز روزه به پايان رسد، به بهشت مىرود،
و كسى هم كه پايان
عمرش با صدقهاى باشد كه هدفش از آن، رضاى الهى است، وارد بهشت مىشود.
وسائل الشيعه، ج 13، ص 358.
* * *
پيش فرستادن نيكى
عَن بعضِ
الائمّةعليهالسلام قالَ:
اِنَّ اللّهَ تَبارَكَ و تَعالى يَقولُ:
اِبْنَ آدَمَ! تَطَوَّلْتُ عَلَيْكَ بِثَلاثَةٍ:
سَتَرْتُ عَليكَ ما لَوْ يَعْلَمُ بِهِ
اَهْلُكَ ما وارَوْكَ وَ اَوْسَعْتُ عَليكَ فَاسْتَقْرَضْتُ مِنكَ فَلَمْ تُقَدِّمْ
خَيراً، وَ جَعَلْتُ لَكَ النَّظْرَةَ عِنْدَ مَوْتِكَ فى ثُلْثِكَ فَلَمْ
تُقَدِّمْ خَيْراً.
از يكى از امامان
روايت است كه فرمود:
خداوند متعال
مىفرمايد: اى فرزند آدم! با سه نعمت به تو احسان كردم:
چيزهايى را از
كارهايت پوشاندم كه اگر خانوادهات آنها را مىدانستند، تو را دفن نمىكردند،
رزق و روزى تو را
توسعه دادم و از تو قرض خواستم و تو كار نيكى پيش نفرستادى،
و تو را مهلت دادم
كه هنگام مرگت در يك سوّم مال خويش وصيت كنى، و تو نيكى و خيرى را پيش نفرستادى.
وسائل الشيعه، ج 13، ص 356.
* * *
وصيّتنامه
قال رسولُ اللّهصلى الله وعليه وآله:
ما يَنْبَغى لِإِمْرِءٍ مُسلِمٍ اَنْ يَبيتَ لَيْلَةً
اِلاّ وَ وَصِيَّتُةُ تَحْتَ رَأسِهِ.
پيامبر خداصلى الله وعليه وآله فرمود:
براى يك مسلمان
سزاوار نيست كه شبى را بخوابد، مگر آنكه وصيتنامهاش زير سرش باشد.
وسائل الشيعه، ج 13، ص 352.
* * *
وصيّت به ثُلث
قالَ الصّادقُعليهالسلام:
اِنَّ لِصاحِبِ الْمالِ اَنْ يَعْمَلَ
بِمالِهِ ماشاءَ ما دامَ حَيّاً، اِنْ شاءَ وَهَبَهُ، وَ اِنْ شاءَ تَصَدَّقَ بِهِ
وَ اِنْ شاءَ تَرَكَهُ اِلى اَنْ يَأتِيَهُ الْمَوْتُ، فَاِنْ اَوْصى بِهِ فَلَيْسَ
لَهُ اِلاّ الثُلُثُ، اِلاّ اَنَّ الْفَضْلَ فى اَنْ لا يُضَيِّعَ مَنْ يَعُولُهُ
وَ لا يَضُرَّ بِوَرَثَتِهِ.
امام صادقعليهالسلام فرمود:
شخص پولدار
مىتواند تا زنده است، هر نوع تصرّفى در مال خود انجام دهد: اگر بخواهد، آن را
مىبخشد و اگر بخواهد، آن را صدقه مىدهد و اگر بخواهد، مىتواند همانطور بگذارد تا
مرگش فرا رسد.
پس اگر وصيّت كرد
(كه در راهى خرج شود) جز به اندازه يك سوم حق وصيّت ندارد، الاّ اينكه فضيلت در آن
است كه حقِ افراد تحت تكفّل خود را ضايع نكند و به ورثه خود زيان نرساند.
وسائل الشيعه، ج 13، ص 381.
* * *
راز ناخوشايندى مرگ
سُئِلَ الْحَسَنُعليهالسلام: ما بالُنا نَكْرَهُ الْمَوْتَ وَ لا نُحِبُّهُ؟ فَقالعليهالسلام:
اِنَّكُمْ اَخْرَبْتُمْ آخِرَتَكُمْ وَ عَمَّرْتُمْ دُنْياكُم،
فَاَنْتُمْ تَكْرَهُونَ النَّقْلَةَ مِنَالْعُمْرانِ اِلَىالْخَرابِ.
از امام حسن مجتبىعليهالسلام پرسيدند:
چرا از مرگ بدمان مىآيد و آن را دوست نداريم؟
فرمود: زيرا شما
آخرت خود را خراب كرده و دنيايتان را آباد ساختهايد، از اين رو منتقل شدن از محلّ
آباد به ويرانه را، دوست نداريد.
ميزان الحكمه، ج 9، ص 261
* * *
نيكى، همدم انسان
قالَ رَسُولُ اللَّهصلى الله وعليه وآله:
يَتْبَعُ الْمَيِّتَ ثَلاثَةٌ: اَهْلُهُ وَ مالُهُ وَ عَمَلُهُ،
فَيَرْجِعُ اِثْنانِ وَ يَبْقى واحِدٌ،
يَرْجِعُ اَهْلُهُ وَ مالُهُ وَ يَبْقى عَمَلُهُ.
پيامبر خداصلى الله وعليه وآله فرمود:
همراه مرده، سه چيز
او را همراهى مىكند (تا لب گور). دو تا بر مىگردد و يكى باقى مىماند. خانواده و
مالش برمىگردد ولى عملش با او همراه مىماند.
كنز العمّال،
حديث 42761
* * *