محمود زعبى در کتاب خود «البیّنات فى الردّ على المراجعات» تنها اشکالى
که به سند این حدیث داشته وجود عطیّه در سند آن است.
او مىگوید: «عطیه کسى است که امام احمد او را ضعیف الحدیث دانسته و
ابوحاتم نیز او را تضعیف کرده و ابنعدى او را از شیعیان کوفه به حساب
آورده است».
ولى این تضعیف به طور قطع ناصواب است زیرا:
اولاً: عطیه عوفى از تابعین است که مورد مدح رسول خدا(ص) واقع شدهاند.
ثانیاً: او از رجال بخارى در کتاب «الأدب المفرد» و صحیح ابىداود و
ترمذى و ابنماجه و احمد به حساب مىآید، که علماى اهل سنت شدیداً
آنها را مدح کردهاند.
آرى، امثال جوزجانى او را تضعیف کردهاند که معروف به ناصبى بودن و
انحراف از علىبن ابىطالب(ع) هستند. و سبب تضعیف او نیز به جهت آن است
که امام علی(ع) را بر همه ترجیح مىداد. و هنگامى که به امر حجاج مأمور
شد سبّ بر امام علی(ع) گوید: امتناع کرد و در نتیجه 400 ضربه شلاق خورد
و ریشش را نیز تراشیدند.
4 - روایت حبرى
حبرى از حسنبن حسین، از حبان، از کلبى، از ابىصالح، از ابنعباس در
تفسیر آیه «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ...» نقل کرده که آیه در شأن
علی(ع) نازل شده است. رسولخدا(ص) امر شد تا آن چه درباره او است ابلاغ
کند. پس دست علی(ع) را گرفت و فرمود: «من کنت مولاه فعلىّ مولاده،
اللَّهم وال من والاه، وعاد من عاداه»؛ «هر کس من مولاى اویم این على
مولاى اوست. بار خدایا! دوست بدار هر کس را که ولایت او را پذیرفته و
دشمن بدار هر کس را که با او دشمنى کرده است.»( تفسیر حبرى، ص 262)
سند این روایت نزد اهل سنت معتبر است.
شأن نزول آیه از دیدگاه اهل بیت:
کلینى؛ با سند صحیح از زراره، فُضیلبن یسار، بکیربن اعین، محمدبن
مسلم، بریدبن معاویه و ابىالجارود، جملگى از امام باقر(ع) چنین نقل
مىکنند: «خداوند، پیامبرش را به ولایت علی(ع) فرمان داد و بر او چنین
نازل کرد: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ
آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ
راکِعُونَ».( سوره مائده، آیه 55) خداوند ولایت اولى الامر را واجب
کرد، آنان نمىدانستند این ولایت چیست، پس خداوند به محمد(ص) فرمان داد
ولایت را براى آنان تفسیر کند همانگونه که احکام نماز و زکات و روزه و
حجّ را تفسیر مىکند. چون این فرمان رسید، حضرت دلتنگ شده ونگران بود،
نکند مردم از دینشان برگشته و او را تکذیب کنند. حضرت به پروردگارش
رجوع کرد. پس خداوند چنین وحى فرستاد: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ
ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما
بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ». پس حضرت
به فرمان خدا امر ولایت را آشکار ساخت و به معرفى ولایت علی(ع) در روز
غدیر خم پرداخت... و به مردم فرمان داد تا حاضران به غایبان اطلاع
دهند...».( کافى، ج 1، ص 290، ح 5)
راویان حدیث
1. راویان حدیث از صحابه
دانشمندان اهل سنت به نقل از صحابه روایات متعددى را نقل کردهاند که
صریح در نزول آیه «تبلیغ» در شأن امام علی(ع) است، از قبیل:
1 - زیدبن ارقم.( الغدیر، ج1، ص424)
2 - ابو سعید خدرى.( تفسیر القرآن العظیم، ج4، ص173، ح66:9 ؛ در
المنثور، ج3، ص117 ؛ ترجمة الامام علىعلیهالسلام من تاریخ دمشق، ج2،
ص85، ح588)
3 - عبداللَّه بن عساکر.( الامالى، ص162، ح133 ؛ مناقب علىبن
ابىطالبعلیهالسلام، ص240، ح349 ؛ الکشف والبیان، ج4، ص92 ؛ شواهد
التنزیل، ج1، ص239، ح240)
4 - عبداللَّه بن مسعود.( مناقب علىبن ابىطالبعلیهالسلام، ص239،
ح346 ؛ درّ المنثور، ج3، ص117 ؛ فتح القدیر، ج2، ص60 ؛ روح المعانى،
ج4، ص282)
5 - جابربن عبداللَّه انصارى.( شواهد التنزیل، ج1، ص255، ح249)
6 - ابوهریره.( شواهد التنزیل، ج1، ص249، ح244 ؛ فرائد السمطین، ج1،
ص158، ح120)
7 - عبداللَّه بن ابى اوفى اسلمى.( شواهد التنزیل، ج1، ص252، ح247)
8 - براء بن عازب انصارى.( مفاتیح الغیب، ج12، ص50 ؛ الکشف والبیان،
ج4، ص92)
2. راویان حدیث از تابعین
و از تابعین نیز آنان که نزول آیه را درباره امام علی(ع) و روز غدیر
مىدانند عبارتند از:
1 - امام باقر(ع).( الکشف والبیان، ج4، ص92 ؛ ینابیع المودة، ج1، ص119،
باب39 ؛ شواهد التنزیل، ج1، ص254، ح248 ؛ مفاتیح الغیب، ج12، ص50 ؛
عمدة القارى، ج18، ص206)
2 - امام جعفر صادق(ع).( تفسیر الحبرى، ص285، ح41)
3 - عطیهبن سعد عوفى.( النور المشتعل من کتاب ما نزل من القرآن فى
على، ص86، ح16)
4 - زیدبن على.( مناقب علىبن ابىطالبعلیهالسلام، ص240، ح348)
5 - ابو حمزه ثمالى.( همان، ص240، ح347)
3. راویان حدیث از علماى عامه
جماعت بسیارى از علماء عامه این حدیث را در کتب خود نقل کردهاند از
قبیل:
1 - ابو جعفر طبرى.( الولایة فى طریق حدیث الغدیر)
2 - ابى حاتم رازى.( الدر المنثور، ج2، ص298 ؛ فتح القدیر، ج2، ص57)
3 - حافظ ابو عبداللَّه محاملى.( کنز العمال، ج11، ص603، ح3291)
4 - حافظ ابن مردویه.( درّ المنثور، ج2، ص298)
5 - ابو اسحاق ثعلبى.( الکشف والبیان، ج4، ص92)
6 - ابونعیم اصفهانى.( ما نزل من القرآن فى علىعلیهالسلام، ص86)
7 - واحدى نیشابورى.( اسباب النزول، ص135)
8 - حاکم حسکانى.( شواهد التنزیل، ج 1، ص255، ح249)
9 - ابو سعید سجستانى.( کتاب الولایه، به نقل از الطرائف، ج1، ص121)
10 - ابوالقاسم ابن عساکر شافعى.( تاریخ مدینة دمشق، ج12، ص237)
11 - فخر رازى.( التفسیر الکبیر، ج 12، ص 49)
12 - ابو سالم نصیبى شافعى.( مطالب السؤول، ص 16)
13 - شیخ الاسلام حمّوئى.( فرائد السمطین، ج1، ص158، ح120)
14 - سید على همدانى.( مودة القربى، مودّت پنجم)
15 - ابن صباغ مالکى.( الفصول المهمة، ص42)
16 - قاضى عینى.( عمدة القارى فى شرح صحیح البخارى، ج18، ص206)
17 - نظام الدین نیشابورى.( غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ج6، ص194)
18 - کمال الدین میبدى.( شرح دیوان امیرالمؤمنینعلیهالسلام، ص406)
19 - جلال الدین سیوطى.( الدر المنثور، ج3، ص116)
20 - میرزا محمد بدخشانى.( مفتاح النجا، ص36-34، باب3، فصل11)
21 - شهاب الدین آلوسى.( روح المعانى، ج6، ص192)
22 - قاضى شوکانى.( فتح القدیر، ج2، ص60)
23 - قندوزى حنفى.( ینابیع المودة، ج1، ص119، باب39)
24 - شیخ محمده عبده.( المنار، ج6، ص463)
دیدگاه شیعه در آیه تبلیغ
شیعه معتقد است آیه تبلیغ مربوط به ولایت امام علی(ع) بوده و مصداق «ما
أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ» ولایت امیرالمؤمنین(ع) است، زیرا:
اولاً: خداوند متعال در این مورد اهتمام بسیارى کرده است به حدّى که
اگر این موضوع ابلاغ نشود گویا رسالت پیامبر ابلاغ نشده است. و این
امرى جز مسأله امامت و زعامت و جانشینى امیرالمؤمنین(ع) نیست که
عهدهدار وظائف و شؤونات نبى به جز وحى است.
ثانیاً: از آیه فوق استفاده مىشود که ابلاغ این امر براى رسول خدا(ص)
دشوار بوده است، زیرا خوف آن را مىداده که مردم از فرمان او سرپیچى
کرده و با ایجاد اختلاف و تشتّت زحمات 23ساله او را بر باد دهند، و این
مطلب -با مراجعه به تاریخ- جز ابلاغ ولایت امیرالمؤمنین(ع) چیز دیگرى
نبوده است.
در یک بررسى اجمالى در آیات قرآن خواهیم دید که رسول خدا(ص) میثاق بر
نبوت داشته و از ناحیه خداوند مأمور به استقامت و صبر بوده است. از این
رو در تبلیغ دین خدا و رساندن پیامها هیچ کوتاهى نکرده و در برابر
درخواست غیر معقول و بهانهجویىها هرگز سر تسلیم فرود نیاورده است.
پیامبر خدا(ص) در ابلاغ پیامها( سوره یونس، آیه 15)( سوره احزاب، آیه
7)( سوره هود، آیه 12)
حتى در مواردى که به نوعى تحمّل آن براى دیگران سنگین مىبود مانند
داستان زینب همسر زید، استحیاى از مؤمنان، ابلاغ همین آیه مورد بحث
و... چیزى را به دلیل ترس از خود و یا امر دیگر فروگذار نکرده است.(
سوره احزاب، آیه 37)( همان، آیه 53)
بنا بر این، دلیل دل نگرانى پیامبر(ص) را باید در جاى دیگر (نه ترس از
قتل) جستجو کرد، و آن پیامدهاى وخیم تکذیب منافقان و عکسالعمل منفى
برخى از یاران حضرت(ص) در برابر این پیام بوده که منجر به حبط عمل آنان
و شدّت نفاق و کفر منافقان مىشد. و از سوى دیگر با تکذیب و کفر آنان،
ادامه رسالت و حتّى اصل رسالت ناکام مىماند و موجب هدم دین مىشد.
ثالثاً روایات صحیح السند نیز از طرق شیعه و سنّى شأن نزول آیه «اکمال»
را درباره حضرت امیر مؤمنا(ع) مىدانند.
نتیجه این که مقصود از «ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ» امر ولایت
حضرت علی(ع) است که پیامبر(ص) مأمور به ابلاغ آن بوده است.
بررسى شبهات
برخى از علماى اهل سنت در صدد توجیه دیگرى براى آیه برآمدهاند تا ربطى
به مسأله غدیر نداشته و از مؤیّدات ولایت امیرالمؤمنین علىبن
ابىطالب(ع) به حساب نیاید. اینک این توجیهات را مورد بررسى قرار
مىدهیم:
1 - نزول آیه در مورد حراست پیامبر(ص)
در مدینه
اهل سنت بر اساس برخى از روایات مىگویند: پیش از نزول این آیه از
پیامبر(ص) حراست مىشد ولى پس از نزول آن و تضمین خداوند بر حفظ جان
ایشان، عذر نگهبانان را خواستند، و فرمودند: «بروید، خداوند من را حفظ
خواهد کرد».
پاسخ
اولاً: این روایات بر فرض احراز صدور، درصدد بیان مورد نزول آیه نیست و
با آن منافاتى ندارد، بلکه در آنها تنها استناد پیامبرخدا(ص) را به
بخشى از این آیه نشان مىدهد و چون در متن برخى از روایات تصریح شده
این ترخیص از ناحیه رسولخدا(ص) در مدینه بوده است، احتمال دارد در
فاصله غدیر خم تا وفات پیامبر خدا(ص) باشد.
ثانیاً: اساساً مفسران اهل سنت این روایات را غریب دانسته و بر این قول
متفقاند که چون آیه مذکور مدنى و در اواخر بعثت نازل شده است، با
حراست ابوطالب در مکه پیوندى ندارد.
ثالثاً: قول به اینکه آیه فوق دو بار یکى در اوائل بعثت و دیگرى در
مدینه در اواخر بعثت نازل شده باشد، نمىتواند مشکلى را حل کند؛ زیرا
بر فرض که آیه در اوائل بعثت نازل شده باشد و در آن تضمین خداوند بر
حفظ پیامبر(ص) باشد ولى نیازى به نگهبانى رسول خدا(ص) در مدینه توسط
یارانش نخواهد بود.( تفسیر ابن کثیر، ج 2، ص 79)
2 - نزول آیه در مورد حراست در مکه
سیوطى از ابن عباس نقل مىکند که از رسول خدا(ص) سؤال شد: کدام آیه بر
شما گران آمد؟ حضرت فرمود: «در ایام موسم در منا بودم و مشرکان عرب و
سایر مردم در آنجا بودند. جبرائیل بر من نازل شد و گفت «یا أَیُّهَا
الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ...» من برخاستم و ندا دادم:
اى مردم! چه کسى مرا یارى مىکند تا پیام پروردگارم را برسانم و براى
او بهشت باشد. اى مردم! بگویید: لا اله الّا اللَّه و من رسول خدایم تا
رستگار شده، نجات یابید و به بهشت روید. پس هیچ کس از مرد و زن و کودک
نبود جز آن که مرا با خاک و سنگ هدف قرار دادند و در صورتم آب دهان
انداختند و گفتند: دروغگو است... پس عموى ایشان عباس آمد و حضرت را از
دست آنان نجات داد و آنان را به عقب راند».( درّ المنثور، ج 3، ص 17 ؛
روح المعانى، ج 4، ص 290 ؛ فتح القدیر، ج2، ص61)
پاسخ
حدیث از موضوعات و جعلیات بنى العباس بوده تا در برابر علویان فضیلتى
بسازند زیرا:
اولاً: آیه مذکور به اتفاق شیعه و سنّى در اوائل بعثت در مکه نازل نشده
است. و تکرار نزول هم وجهى ندارد.
ثانیاً: این حدیث خبر واحد است و مخالفت است با تمام احادیثى که مخالفت
با این مضمون دارد.
3 - نزول آیه در جنگ با بنى انمار!!
ابن ابى حاتم به نقل از جابربن عبداللَّه انصارى مىگوید: «در جنگ
پیامبر خدا(ص) با بنى انمار، حضرت بر سر چاهى نشستند. مردى به نام
«وارث» یا «غورثبن حارث» از بنىنجار قصد کشتن حضرت را کرد... وى نزد
پیامبر آمد و گفت: شمشیرت را بده تا ببویم. حضرت آن را به وى داد.
آنگاه از دستش لیز خورده و افتاد. پیامبر(ص) به او فرمود: خداوند بین
تو و آنچه مىخواستى انجام دهى مانع شد. آنگاه این آیه نازل شد: «یا
أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ».(
تفسیر القرآن العظیم، ج 4، ص 1173، ح 6614)