پيش گفتار
راه رسيدن به وحدت
آشنائى و عمل به سنت پيامبر
امروزه براى جهان اسلام با تمام تفاوتهاى قومى و نژادى و جغرافيائى ، و براى هفتاد
و سه فرقه كه با نام اسلام بر روى كره زمين زندگى مى كنند، آنچه كه ضرورت دارد، و
يك اصل حياتى به شمار مى آيد، ((وحدت و برادرى
)) است .
تا امكانات بالفعل ، و بالقوه جهان اسلام ، و سرزمينهاى مسلمين ، در جهت نشر و
گسترش و تداوم اسلام بكار گرفته شود، و سلطه اجانب و ابرقدرتها از سرزمين هاى
اسلامى ، و از ذخائر و معادن مسلمين ، رخت بربندد زيرا:
تلخى جدائى و تفرقه را همه چشيدند
و حوادث ناگوار جدائيها را همه ديدند، و قرنها به عزا و ماتم نشستند و با همه
امكانات نتوانستند در برابر مشتى يهود، و صهيونيستهاى غارتگر و مهاجم از آزادى و
استقلال خود دفاع نمايند، و شاهد تاراج اموال مسلمانان ، و قتل عامهاى خونين
نباشند.
در صورتيكه اگر همه مسلمانان باهم متحد و هماهنگ باشند!
و همه امكانات مادى و معنوى خود را در راه عظمت اسلام و مسلمين بكار گيرند.
هيچ ابرقدرتى نمى تواند بر جان و مال و نواميس مسلمين تعرض نمايد.
راه رسيدن به وحدت
ملل اسلامى ، و مسلمين سراسر جهان با شيوه ها و روشهاى گوناگونى مى توانند به وحدت
و برادرى دست يابند كه يكى از آنها، وحدت در ((عقيده و آرمان
)) است .
زيرا اختلافات در ايدئولوژى ، و مبانى فكرى ، به اختلاف در رفتارها، كنش ها و واكنش
ها كشانده مى شود.
همه مى پرسند:
آيا راهى براى وحدت در عقيده و آرمان وجود دارد؟
آيا مى شود به يك تفكر ناب اسلامى دسترسى پيدا كرد؟
آيا ممكن است تمام ملل و فرق اسلامى متحد گردند؟
و به اصول و مبانى واحد فكرى ، به آئين و مذهب واحد، به آداب و رسوم واحد، فكر
كنند؟، و هماهنگ گردند؟ و همه اختلافات از ميان برود؟
پاسخ سئوالات ياد شده روشن است زيرا:
اگر سيره ، و راه و رسم رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) را بدرستى بررسى
نمائيم ، آنگونه كه بود و مى نمود، شناسائى كنيم
راه رسيدن به ((وحدت )) آسان است
زيرا ممكن است ، دانشمندان اسلامى در بررسى و تفسير و تبيين آيات كلى و عام و
متشابه قرآن ، دچار اختلافات فكرى گردند، و هر كدام بر اساس توانائيهاى علمى خود
اظهار نظرى متفاوت با ديگران مطرح نمايند.
اما در بررسى سيره نبوى ، راه و رسم پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم )، اظهار
نظرها، عملكردها، تاءييدها و تشويق هاى آن بزرگ پيامبر الهى ، نمى توانند دچار
اختلاف شوند.
زيرا رفتار رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) ابهام و ترديد ندارد.
تفسير و تبيين متفاوت نخواهد داشت .
و جاى هيچگونه شك و ترديدى نيست .
حال كه همه فرق اسلامى ، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) را قبول دارند
و به آن حضرت احترام مى گذارند
و به او عشق مى ورزند.
و از سراسر جهان به زيارت او مى روند
بايد با سخنان و رفتار و كردارش آشنا گردند، و آن را بكار گيرند
كه همه اختلافات فكرى ، در تمام هفتاد و سه فرقه موجود، برطرف خواهد شد
اگر رسول گرامى اسلام تشكيل حكومت داد، و سرپرستى امت اسلامى را به عهده گرفت ، و
جنگ و صلح داشت
پس هيچكس ترديدى ندارد كه :
ديانت عين سياست ، و سياست عين ديانت است
و اسلام از سياست جدا نيست
و سكولاريسم ، يك توطئه غربى و عوامل غرب در جوامع دينى شرق است
در بررسى احكام دينى كه در فرق اسلامى با تفاوتهاى فراوانى موجود است ، با همين روش
موفق خواهيم بود كه بدانيم :
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) چگونه نماز مى خواند؟
چگونه وضوء مى گرفت ؟
چگونه به حج مى رفت ؟
چگونه سجده مى كرد؟
كه با پيروى از سنت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) اختلافات از ميان رخت برمى
بندد.
ضرورت آشنائى و عمل به سنت پيامبر (صلى الله عليه و آله و
سلم )
آشنائى با سيرت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) پايان دهنده همه تفرقه ها، و
اختلافات فكرى ، عقيدتى است ، كه براى حل تضادها، و ريشه كن شدن اختلافات ميان صفوف
مسلمين ، حضرت اميرالمؤ منين (عليه السلام ) براى هدايت شورشيان خوارج ، ابن عباس
را اعزام مى دارد، و به او رهنمود مى دهد كه :
با قرآن بحث گفتگو نداشته باش ، زيراى بسيارى از خوارج قرآن مى خوانند، حافظ قرآن
مى باشند، و گفتگوى شما نتيجه اى نخواهد داشت ، لكن با احاديث و روايات و سنت
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) با آنان بحث و گفتگو كن كه نمى توانند از آن
بگذرند، زيرا قرآن كلى و عام است ، و هركس مى تواند به نفع خود ((تفسير
به راءى كند))، اما سنت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم
) صريح و روشن است ، و هرگونه ابهام و ترديدى را ريشه كن مى سازد.
به ابن عباس فرمود:
لاتخاصمهم بالقرآن فان القرآن حمال ذو وجوه تقول و يقولون ،
و لكن حاججهم بالسنة فانهم لن يجدوا عنها محيصا.
(با خوارج با آيات قرآن مناظره نكن چرا كه قرآن معانى گوناگون دارد، تو چيزى مى
گوئى و آنها چيز ديگر، لكن با سنت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) بحث كن كه
در برابر راه و رسم روشن پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) پاسخى نخواهد داشت )(1)
دانشمندان اهل سنت كه رسول خدا را قبول دارند
و خود را با نام ((سنت )) شناساندند
(طرفداران راه و رسم پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم )
و آنقدر عاشق پيامبرند كه اصحاب او را نيز محترم مى شمارند
حتى آنها را كه چند روزى هم با پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) بودند بزرگ مى
شمارند، و سخنانشان را مى پذيرند.
پس بايد سفارشات رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) در حجة الوداع را بپذيرند
كه :
در سرزمين ((جحفه )) در
((غدير خم )) على (عليه السلام ) را
به امامت مسلمين برگزيد
و همه 120 هزار حاجى از مراسم برگشته ، با على بيعت كردند
و تمام اصحاب رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) دست بيعت با على (عليه السلام
) دادند
و همه حاضران ، اين واقعه را نقل كردند، در كتابها نوشتند.
و حديث غدير را حفظ كرده ، سينه به سينه منتقل نمودند
و شعراى بنام عرب در آن هنگام شعرها سرودند
اگر پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) محترم است ، و قول و فعل او حجت است
پس غدير خم ، و سخنان رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) در ولايت على بن
ابيطالب (عليه السلام ) ، و رفتار آن بزرگ پيامبر در بيعت با على (عليه السلام )
حجت است .
يك حقيقت غير قابل انكار است
و باور آن جزو اعتقاد و ايمان است
و جاى هيچگونه ابهام و شك و ترديدى نيست
و هيچكس سخنان صريح و روشن رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) را نمى تواند، با
تفسير و تحليل متفاوت يا ((تفسير براءى ))
مغرضانه بيالايد
از اين رو بسيارى از اصحاب رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) با همين روشن بحث
مى كردند و مخالفان و منكران ولايت على (عليه السلام ) را به ياد حماسه غدير و
سخنان و بيعت آن روز پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) با على (عليه السلام ) مى
انداختند، و سپس مى گفت چه جوابى داريد؟
چرا سفارش پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) را از ياد برده ايد؟
به اميد روزى كه در عمل به سنت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) هماهنگ گرديم
، تا وحدت امت اسلامى را در سراسر جهان نظاره گر باشيم . انشاءالله .
محرم الحرام 1375 شمسى
قم - محمد دشتى .
ويژگيهاى غدير خم
1 - اجتماعى بى همانند
2 - فراوانى و انبوه حاضران
3 - تحقق بيعت عمومى
4 - كيفيت والاى حماسه غدير
5 - صراحت در گفتار پيامبر
6 - گواهى حاضران
7 - راويان فراوان حديث غدير
با بررسى روشهاى مبارزاتى حضرت زهرا سلام الله عليها و مورد ارزيابى قرار دادن
استدلالها و براهين آن بزرگ زن جهانيان ، كه همواره در طرح حماسه غدير مى كوشيد
و در نهان و آشكار
و در سخنرانيهاى عمومى
و پاسخهاى انفرادى
همه جا تلاش مى كرد تا:
حماسه غدير را بشناساند
اهداف غديرخم را به رخ بكشد
حماسه غدير را جاودانه سازد
و با خطبه معروف رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) در غديرخم ، بحث و مناظره
نمايد
پيام غديرخم را براى اتمام حجت بكار گيرد
هر خواننده اى را وامى دارد تا بپرسد كه :
غديرخم چه ويژگيهايى دارد؟
كه آنهمه توجه حضرت زهرا سلام الله عليها را بخود جلب كرده است ؟
اهداف غديرخم چيست ؟
و رسالت آن كدام است ؟
و بار تبليغاتى آن چگونه است ؟
و چرا با زنده ساختن ((حماسه غدير))
مى توان ، همه گمراهان را هدايت كرد؟
و عذرها و بهانه ها را مردود دانست ؟
و راه حق و هدايت را شناخت ؟
اول - اعلام امامت در اجتماع بى
همانند:
يكى از ويژگيهاى ((حماسه غدير))،
اعلام امامت حضرت اميرالمؤ منين (عليه السلام ) در اجتماعى بى مانند بود
كه نه درگذشته چنان جمعيتى با جاذبه هاى معنوى گرد آمدند
و نه در آينده چنان اجتماع با شكوهى تحقق يافت
در اينجا به برخى از جوانب شكوهمند آن اجتماع بى همانند اشاره مى شود:
1 - اجتماعى از سراسر بلاد اسلامى :
مردمى كه در غديرخم گرد آمدند، و با امام منصوب از طرف خداوند بزرگ بيعت
كردند، مردم يك شهر و قبيله ، يك منطقه و ناحيه نبودند، از يك نژاد و قومى گرد
نيامدند، بلكه از سراسر بلاد اسلامى با شنيدن خبر شركت پيامبر (صلى الله عليه و آله
و سلم ) در مراسم حج ، بسوى كعبه و پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) شتافتند.
از شرق و غرب
از شمال و جنوب كشور پهناور اسلامى
از نژادهاى گوناگون
از قوميت ها و مليت هاى متفاوت
از سياه و سفيد
از سرمايه داران و نيازمندان
از زورمداران و ناتوان ها
از بى سواد و باسواد
از مهاجر و انصار
و از همه جا
و از همه شهرها
و روستاها و بلاد اسلامى (نه تنها مردم مكه و مدينه ) براى مراسم حج گرد آمدند، و
سپس در غديرخم به امر الهى درنگ كردند، و پيام الهى را در ولايت و امامت پس از
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) شنيدند، و با امام خود بيعت كردند، كه چنين
اجتماعى ديگر هرگز پديد نيامد
2 - جاذبه معنوى حاضران در غدير:
گردهم آئى حاجيان ((90 يا 120 هزار نفر))
در غدير خم ، تنها يك اجتماع نظامى يا سياسى نبود، بلكه جاذبه معنوى داشت
همه ، احرام پوشيده
و مراسم حج بجاى آورده
و در عرفات و منى دل را شسته
و در طواف و سعى سبكبار شده بودند
داراى حالت معنوى بودند، و از روحى پر نشاط برخوردار، و با حالت پذيرش و تسليم به
سخنان پيامبرشان گوش فرا دادند.
3 - انگيزه معنوى گردهم آئى غدير:
پس از اعمال حج ، همه در حال بازگشت بودند، كه در سرزمين غديرخم ، آن اجتماع
عظيم حاجيان پراكنده مى شد، مصرى ها، عراقى ها، يمنى ها، مدنى ها، هر كدام به راه
خود مى رفتند كه پيك وحى فرمان ابلاغ امامت را آورد و رسول خدا (صلى الله عليه و
آله و سلم ) فرمان داد تا جمعيت باز ايستند
آنها كه جلوتر رفتند بازگردند
و آنان كه هنوز نيامده اند به جمعيت ملحق شوند
اجتماع انبوه حاجيان در آن روز انگيزه هاى مادى ، يا تنها سياسى و نظامى نداشت ،
بلكه بر اساس فرمان الهى ، و دستور پيامبر اسلام شكل گرفت ، تا امامت على (عليه
السلام ) و ولايت اهل بيت عليهما السلام تحقق يابد.
دوم - فراوانى و انبوه حاضران :
فراوانى و انبوه جمعيت حاجيان در روز غديرخم كه از سراسر بلاد اسلامى گرد
آمده بودند يكى ديگر از ويژگيهاى حماسه غدير است ، و تعداد جمعيت را 90 تا 120 هزار
نفر نقل كرده اند، كه بهنگام بازگشت به شهر و ديار خويش در روز 18 ذى الحجة الحرام
، در منطقه غديرخم ، به فرمان الهى گرد آمده و پس از شنيدن پيام رسول خدا (صلى الله
عليه و آله و سلم ) با اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) بيعت كردند(2).
سوم - تحقق بيعت عمومى و همگانى :
رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) از آغازين لحظه هاى بعثت ، و
دعوت علنى مردم به اسلام ، ولايت و رهبرى حضرت اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) را
مطرح ، و تا آخرين لحظه هاى عمر با بركتش (ماجراى حديث قلم و دوات ) اين حقيقت را
به روشنى بيان فرموده ، تذكر داد.
و تنها به اعلان و اظهار عقيده و سفارش و وصيت اكتفاء نفرمود، بلكه در انتظار اوامر
الهى بود تا افكار عمومى مسلمين جهان را بيدار كند، و آراء مسلمين را در پذيرش
امامت و ولايت اهل بيت (عليهم السلام ) هماهنگ نمايد كه سرانجام در يك رفراندوم
عمومى ، و اجتماعى بى همانند، از همه اقشار مسلمين ، بيعت با امام على بن ابيطالب ،
تحقق پذيرد، و در آرزوى رسيدن پيك وحى لحظه شمارى مى كرد، كه جبرئيل در غديرخم
فرمان الهى را ابلاغ فرمود:
يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك
(اى پيامبر الهى ، آنچه از طرف خدا به سوى تو نازل گرديده ، امروز به همگان ابلاغ
كن )(3)
كه از نظر اصول دموكراسى ، و شيوه هاى انسانى انتخابات ، در جهان گذشته تاكنون ، بى
نظير مى باشد زيرا:
رهبران دنيا يا با كودتا قدرت را بدست مى گيرند
و يا با روشهاى دروغين مردم را اغفال مى كنند
و يا هرگز به آراء عمومى مردم توجهى نداشته و ندارند
در سقيفه ، ابابكر با 21 راءى ، ناگهان به خلافت مى رسد، و خود نيز بارها اعتراف
كرد كه :
خلافت من ناگهانى ((فلتة )) بود
و دومى در گرفتن قدرت ، كارى به آراء و افكار عمومى نداشت
نه شورائى مطرح بود و نه انتخاباتى
نه مراجعه به افكار عمومى مسلمين وجود داشت
و نه حتى مراجعه به آراء مهاجرين و انصار موجود در شهر مدينه
تنها مى گفتند:
با وصيت ابابكر، عمر به خلافت رسيد!!
و سومى نيز در يك شوراى شش نفره ، كه داماد عمر (عبدالرحمن بن عوف ) حق ابطال يا
قبول آراء موجود را داشت ، ((حق وتو))
خلافت را بدست گرفت
حال آنكه غديرخم تحقق يك حماسه بى همانند، در انتخاب رهبرى بود، زيرا:
1 - نصب الهى دخالت داشت .
2 - پيام رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) روشنگر راه انتخاب كنندگان بود
3 - 120 هزار شركت كننده از يك شهر و قبيله نبودند، بلكه از سراسر بلاد اسلامى ، و
به همه اقشار انسانى تعلق داشتند كه به امر پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) با
على (عليه السلام ) بيعت كردند.
4 - و بيعت كردن ، و انتخاب رهبرى ، عمومى و آزاد و آشكارا بود.
چهارم - كيفيت والاى حماسه غدير
پس از انجام مراسم معنوى حج (نه در يك اجتماع نظامى يا سياسى )
و در ميان انبوه مسلمين سراسر بلاد اسلامى (120 هزار نفر)
درگذرگاه غدير
بهنگامه پراكنده شدن حجاج يمنى و مصرى و عراقى و شامى و مدنى انگيزه گردهمائى ،
دستور رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) و فرمان الهى (نه قدرت طلبى ) بود.
در حضور پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و با نظارت پيك وحى بود
در آخرين سفر حج پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم )
و آخرين دستورالعملهاى سرنوشت ساز وحى الهى
بدون هرگونه ابهام و اشاره و كناية
در روز روشن (نه پشت درهاى بسته ، يا باغ اهل سقيفه )
با اعلام عمومى و رسمى (نه كودتا و انحراف افكار عمومى )
و با آگاهاندن مسلمانان (با ايراد خطبه اى گويا كه همگان را به احكام الهى و
دستورات دينى ، آشنا ساخت ، و زحمات و كوشش هاى رسالت را بيان فرمود، و خيرخواهى
خود را نسبت به امت اسلامى تذكر داد، و همگان اعتراف كردند كه رسول خدا (صلى الله
عليه و آله و سلم ) پيامبر دلسوز، مهربان ، نصيحت گر، و عاشق امت است .)
آنگاه فرمان بيعت با اميرالمؤ منين على بن ابيطالب (عليه السلام ) را صادر فرمود،
كه :
تا غروب آفتاب ، مردان
و تا پاسى از شب گذشته ، زنان مسلمان
با آنحضرت بيعت كردند.
پنجم - صراحت در گفتار
در روز غديرخم ، در آن قيامت عظمى ، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم )
فرمود:
اكنون حضرت جبرئيل بر من نازل شد تا پيام الهى را بهمگان اعلام كنم
پس اعلام كنيد:
((رفتگان باز گردند، و آنانكه هنوز نرسيده اند به ما ملحق
شوند.))
پس از اجتماع 120 هزار حاجى كه از مراسم بازگشته بودند، در آن هواى گرم ، بر روى
جهاز شتران بالا رفت ، و پس از حمد و سپاس پروردگار، و تذكر دادن نعمت هاى فراوان
الهى ، و يادآورى زحمات و رنج بزرگ دوران رسالت ، و اتمام حجت با انبوه مسلمانان
سراسر بلاد اسلامى ، به تشريح و تبيين پيام الهى در امامت على بن ابيطالب (عليه
السلام ) و فرزندان او تا قيام قيامت ، پرداخت با كلماتى :
گويا و رسا
فصيح و بليغ
روشن و آشكار
بى ابهام و كنايه
بى استعاره و اشاره
با زبانى قابل فهم عموم مردم حاضر در صحنه
بى ترس و هراس
و بدون شك و ترديد
كه پس از آن خطبه گويا و بيان جاودانه و رسا، هيچكس در راه هدايت ، و انتخاب امام
برحق ، ترديدى نداشت
در اينجا به برخى از قسمت هاى مهم سخنرانى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )
اشاره مى كنيم :
1 - اعلان نزول پيك وحى براى معرفى
امامت
پيامبر گرامى فرمود:
ان جبرئيل (عليه السلام ) هبط الى مرارا ثلاثا ياءمرنى عن
السلام ربى و هو السلام اءن اءقوم فى هذا المشهد، فاعلم كل ابيض و اءسود اءن على بن
اءبى طالب اءخى و وصيى و خليفتى على امتى والامام من بعدى الذى محله منى محل هارون
من موسى ، الا انه لانبى بعدى ، و هو وليكم بعد الله و رسوله و قد اءنزل الله تبارك
و تعالى على بذلك آية من كتابه .
(انما وليكم الله و رسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلوة و يؤ تون الزكوة و هم
راكعون )(4)
و على بن اءبى طالب الذى اقام الصلوة و آتى الزكوة و هو راكع يريد الله عز و جل فى
كل حال .(5)
(همانا جبرئيل (كه درود خدا بر او باد) سه بار بر من نازل شد، و سلام خدا را رساند،
و فرمود كه در اين مكان (غديرخم ) توقف نمايم ، و به سياه و سفيد شما اعلام كنم كه
على بن ابيطالب ، وصى و جانشين و پيشواى شما بعد از من است ، جايگاه او نسبت به من
، مانند هارون نسبت به موسى پيامبر است ، با اين تفاوت كه پس از من پيامبر نخواهد
آمد، على (عليه السلام ) پس از خدا و پيامبر رهبر شماست ، و خداوند بزرگ آيه اى در
قرآن در همين مسئله نازل فرمود كه :
همانا رهبر و سرپرست شما خدا و رسول او و كسانى كه ايمان آورند، و نماز را بپاى
دارند، و در حال ركوع زكات بپردازند.
و مى دانيد كه على بن ابيطالب ، نماز را بپاداشت ، و در حال ركوع زكات پرداخت و در
هر حال خدا را مى طلبيد)
2 - علل صبر و انتظار پيامبر (صلى
الله عليه و آله و سلم )
آنگاه به علل ((سياست صبر و انتظار))
اشاره مى كند
كه چرا تاكنون صبر كرده و براى على (عليه السلام ) بيعت عمومى نگرفته است .
و ساءلت جبرئيل (عليه السلام ) اءن يستعفى لى السلام عن
تبليغ ذلك اليكم - ايها الناس - لعلمى بقلة المتقين ، و كثرة المنافقين ، و ادغال
الآثمين ، و حيل المستهزئين بالاسلام ، الذين وصفهم الله فى كتابة : (باءنهم يقولون
بالسنتهم ما ليس فى قلوبهم و يحسبونه هينا و هو عند الله عظيم )(6)
و كثرة اذاهم لى غير مرة ، حتى سمونى اذنا، و زعموا اءنى كذلك لكثرة ملازمتة اياى ،
و اقبالى عليه ، و هواه و قبوله حتى اءنزل الله عز و جل فى ذلك قرآنا.
(و منهم الذين يؤ ذون النبى و يقولون هو اذن قل اذن خير لكم ...)(7)
و لو شئت اءن اسمى القاتلين بذلك باءسمئهم لسميت ، و ان اءومى ء اليهم باءعيانهم
لاءوماءت ، و ان ادل عليهم لدللت ، و لكنى والله فى امورهم قد تكرمت .
(از جبرئيل ((درود خدا بر او باد))
درخواست كردم ، تا مرا از اعلام ولايت على (عليه السلام ) معاف بدارد، زيرا اى مردم
مى دانم كه تعداد پرهيزكاران اندك ، و شمار منافقان فراوان است ، و گنهكارانى
پرفريب ، و نيرنگبازانى كه اسلام را مورد استهزاء قرار مى دهند وجود دارند، آنانكه
خداوند بزرگ در كتابش نسبت به آنها فرمود:
((با زبانهاى خود چيزى را مى گويند كه در دل باور ندارند، و
گمان مى برند اين كار ساده اى است ، در صورتيكه اين گونه دو روئى ها در نزد خدا
گناه بزرگى است .))
همانها كه بارها مرا آزار دادند، تا آنجا كه به من تهمت زدند، و گفتند:
((پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) تسليم و گوش به فرمان
ديگران است و از خود اراده اى ندارد.))
چون من همواره با على (عليه السلام ) بودم ، و او زياد مورد توجه من بود، نتوانستند
از روى حسادت تحمل كنند، تا آنكه خداوند بزرگ آيه اى نازل كرد و پاسخ ياوه گوئيهاى
آنان را داد و فرمود:
((برخى از منافقان ، پيامبر را آزار داده مى گويند، او سر تا
پا گوش است ، بگو، پيامبر گوش دهنده سخن خوب باشد براى شما نيكو است .))
هم اكنون اگر بخواهيم منافقان را با نام و نشان معرفى كنم ، يا با انگشت به سوى
آنان اشاره نمايم ، يا مردم را براى شناخت آنان راهنمائى كنم ، مى توانم .
اما من ، سوگند به خدا، نسبت به آنان كرامت و بزرگوارى پيشه مى سازم .)
3 - اعلام ولايت عمومى و جهانى
اميرالمؤ منين (عليه السلام )
پس از اعلام نزول پيك وحى ، و اهداف معنوى آن ، و افشاگرى نسبت به توطئه هاى
منافقان ، و تشنگان قدرت ، و منتظران فرصت ، به اعلام ولايت و امامت پرداخته و اصل
امامت و رهبرى را يك ضرورت اجتماعى ، و يك حقيقت غيرقابل انكار مى شناساند.
كه هيچ قوم و قبيله اى ، هيچ جامعه پيشرفته يا ابتدائى ، نمى تواند بدون امام و
رهبر، به تكامل واقعى دست يابد، فرمود:
فاعلموا معاشر الناس ! ذلك فيه وافهموه واعلموا اءن الله قد
نصبه لكم وليا و اماما فرض طاعته على المهاجرين و الانصار، و على التابعين لهم
باحسان ، و على البادى و الحاضر، و على الاعجمى و العربى ، و الحر و المملوك و
الصغير و الكبير، و على الاءبيض و الاءسود، و على كل موحد، ماض حكمه ، جاز قوله ،
نافذ امره ، ملعون من خالفه ، مرحوم من تبعه ، و صدقه ، فقد غفرالله له و لمن سمع
منه و اءطاع له ...
ثم من بعدى على وليكم و امامكم باءمر الله ربكم ، ثم الامامة فى ذريتى من ولده الى
يوم تلقون الله و رسوله .
(بدانيد اى جمعيت انبوه ! همانا خداوند على (عليه السلام ) را رهبر و امام شما قرار
داد، و فرمانبرى او را بر مهاجرين و انصار، بر پيروان مهاجرين و انصار كه راه نيكى
پيمايند، بر اهالى شهرها و روستاها، بر حاضر و غائب ، عرب و عجم ، آزاد و بنده ،
كوچك و بزرگ ، سياه و سفيد واجب كرده است .
و بر هر خداپرستى ، حكم او جايز و قول او نافذ، و فرمان او واجب است .
كسى كه با او مخالفت كند ملعون ، و كسى كه از او پيروى كند به رحت الهى خواهد رسيد
تصديق كننده او مؤ من است ، خدا او را، و آنكس را كه از او شنوائى داشته ، و اطاعت
كند مى آمرزد.
آنگاه پس از من ، امام شما على (عليه السلام ) است ، امامى كه به امر پروردگار شما
تعيين گرديده ، و پس از او، امامت در خاندان من از فرزندان على (عليه السلام ) تا
روز قيامت قرار خواهد داشت ، روزى كه شما خدا و پيامبرش را ملاقات خواهيد كرد.)