4 - يادآورى
لياقت ها و ويژگى هاى على (عليه السلام )
پس از اعلام امامت و ولايت از طرف خدا، بايد ويژگيها و لياقت هاى اميرالمؤ
منين على بن ابيطالب (عليه السلام )را يك يك ، در آن زمان محدود، يادآور شود تا
جايگاه ارزشمند انتخاب الهى را بشناسند، و تا بيعت عمومى ، آگاهانه و با نور هدايت
، و روشنى علم و آگاهى ، تحقق پذيرد
تا منافقان نگويند كه :
نمى شناختيم
يا بهتر از آن در جامعه اسلامى وجود دارد
تا اتمام حجت شود، و ارزشهاى منتخب وحى ، براى امامت و رهبرى معرفى گردد، از اين رو
پيامبر گرامى اسلام فرمود:
ما من علم الا و قد اءحصاه الله فى و كل علم علمت فقد
اءحصيته فى على امام المتقين . و ما من علم الا و قد علمته عليا و هو الامام المبين
الذى ذكره الله فى سورة ياسين (و كل شى ء اءحصيناه فى امام مبين )
معاشر الناس ! لاتضلوا عنه و لاتنفروا منه ، و لاتستنكفوا من ولايته
فهو الذى يهدى الى الحق و يعمل به ، و يزهق الباطل و ينهى عنه ، و لاتاءخذه فى الله
لومة لائم .
اول من آمن بالله و رسوله لم يسبقه الى الايمان بى اءحد، والذى فدى رسول الله بنفسه
و الذى كان مع رسول الله ، و لا اءحد يعبد الله مع رسوله من الرجال غيره ...
معاشر الناس ! هذا على اخى ، و وصيى ، و واعى علمى ، و خليفتى فى امتى ، على من آمن
بى و على تفسير كتاب الله عز و جل ، والداعى اليه ، والعامل بما يرضاه ، و المحارب
لاعدآئه ، والموالى على طاعته ، و الناهى عن معصيته . انه خليفة رسول الله و
اميرالمؤ منين ، و الامام الهادى من الله و قاتل الناكثين و القاسطين و المارقين
بامر الله .
(اى جمعيت فراوان انسانها، بدانيد كه هيچ علم و دانشى نبود كه خداوند آن را به من
آموخت ، و من آن را به على (عليه السلام ) آموختم كه رهبر پرهيزكاران است .
و هيچ دانشى نبود جز آنكه آن را به على (عليه السلام ) سپردم كه امام آشكار است .
اى جمعيت انبوه مسلمانان ! نسبت به على (عليه السلام ) گمراه نگرديد، و از او
گريزان نباشيد، و از رهبرى او سرباز نزنيد، زيرا اوست كسى كه همگان را به حق هدايت
مى كند، و بر اءساس حق عمل مى نمايد، باطل را نابود و از آن پرهيز مى دهد، و در راه
خدا از چيزى نمى هراسد.
مردم ! على (عليه السلام ) او انسانى است كه به خدا و پيامبرش ايمان آورد، كسى است
كه جان خود را فداى جان پيامبر كرد، و همواره با پيامبر خدا بود، و هيچكس جز او
تسليم پيامبر خدا نبود.
اى جمعيت انبوده مردم ! اين على (عليه السلام ) برادر، جانشين ، و فراگيرنده علم من
، و امام امت من است ، و عالم به تفسير قرآن و سوق دهنده مردم به سوى كتاب خداوند
تعالى ، و عمل كننده به دستورات قرآن است .
على به رضاى خدا عمل مى كند، با دشمنان خدا مى جنگد، با بندگان خدا دوست ، و از
معصيت خدا نهى مى كند.
خليفه رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) و امير مؤ منان است ، رهبر هدايت
كننده ، و كشنده ناكثين و قاسطين و مارقين به امر الهى است ).
كه در سخنان وحى گونه پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) به برخى از
ارزشهاى والاى على (عليه السلام ) اشاره گرديد مانند:
على و دانش برتر امام (عليه السلام )
تناسب و هماهنگى علم امام با علم پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم )
قدرت هدايتگرى انسانها
حق گرائى على (عليه السلام )
باطل ستيزى على (عليه السلام )
توان و عمل به امر به معروف و نهى از منكر
شجاعت در راه خدا
اول مسلمان
اول ايمان آورنده به خدا و پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم )
فداكارى در حفظ پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم )
همكارى و همراهى با پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم )
تسليم و اطاعت از پيامبر و اوامر الهى
جانشين به حق پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم )
جايگاه علم و دانش پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم )
عالم به تفسير كتاب الله
خواننده مردم به قرآن در گفتار و عمل
خداگرائى
جهادگر با دشمنان خدا
دوستى با دوستان خدا
بازدارنده از معصيت الهى
پيشواى پرهيزكاران
رهبر هدايتگر
كشنده پيمان شكنان ، خارج شوندگان از دين ، و فسادگران
اجراء كننده اوامر الهى در زمين
5 - تكميل دين با ولايت على (عليه
السلام )
پس از اعلام ولايت ، و يادآورى ارزشهاى امام على (عليه السلام ) ، به يك
نكته مهم ديگرى اشاره مى فرمايد كه در پيام الهى نيز نهفته بود و آن : تكميل دين با
ولايت على (عليه السلام )است .
يعنى دين اسلام بدون ولايت امامان معصوم (عليهم السلام ) كامل نخواهد بود، و جامعه
اسلامى بدون رهبرى امام معصوم (عليه السلام ) به رشد و سعادت نخواهد رسيد.
زيرا امام معصوم (عليه السلام ) تفسير كننده صحيح قرآن ، و حافظ دين و امت اسلامى
است ، و بدون امامت ، ره آورد رسالت تداوم نخواهد يافت ، كه خداوند بزرگ در پيام
غدير فرمود:
و ان لم تفعل فما بلغت رسالته .
(اگر امروز ولايت على (عليه السلام ) و فرزندانش را اعلام نكنى ، رسالت خود را به
پايان نرسانده اى .)(8)
از اين رو در آن سخنرانى معروف روز غديرخم فرمود:
معاشر الناس ! انما اكمل الله عز و جل دينكم بامامته ، فمن
لم ياءتم به و بمن يقوم مقامه من ولدى من صلبه الى يوم القيامه ، و العرض على الله
عز و جل فاءولئك الذين حبطت اءعمالهم فى الدنيا و الآخرة و فى النار هم خالدون ، لا
يخفف عنهم العذاب و لا هم ينظرون .
(اى جمعيت انبوه مسلمانان ! همانا خداوند عزيز و بزرگ ، دين شما را با اعلام ولايت
على (عليه السلام ) كامل گردانيد، حال اگر كسى از امامت على (عليه السلام ) و ديگر
امامان جانشين او كه از فرزندان على (عليه السلام ) هستند تا روز قيامت ، سرباز زند
پس از عرضه اعمال بر خدا، از كسانى خواهد بود كه همه اعمال او نابود خواهد شد، و
جاودانه در آتش قرار خواهد گرفت ، كه هرگز از شدت عذاب كاست نگردد، و به آنان مهلت
داده نحواهد شد.)
6 - افشاى چهره واقعى دشمنان على
(عليه السلام )
چون امر الهى در ولايت عترت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) ابلاغ ، و
ويژگى هاى امام به حق براى همگان بازگو شد، حال بايد پرده از چهره واقعى دشمنان
اسلام و امامت ، منافقان پوشانده شده در پوشش ظاهرى دين ، و منتظران بى تقوى ، و
فرصت طلبان بى پروا، بردارد.
تا دوستان ولايت آنان را بشناسند، و در موضعگيريها روش برخورد با آنان را بدانند كه
فرمود:
ملعون ملعون ، مغضوب مغضوب ، من رد على قولى هذا و لم يوافقه
، اءلا ان جبرئيل خبرنى عن الله تعالى بذلك : و من يقول من عادى عليا و لم يتوله
فعليه لعنتى و غضبى .
((فلتنظر نفس ما قدمت لغد))
و اتقوا الله تخالفوه فتزل قدم بعد ثبوتها ان الله خبير بما يعملون .
اءلا و انه لا يبعض عليا الا شقى ، و لا يوالى عليا الا تقى ، و لايؤ من به الا مؤ
من مخلص ، و فى على - والله - نزلت سورة العصر: (بسم الله الرحمن الرحيم# والعصر ان
الانسان لفى خسر# الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا
بالصبر.)
(اى مردم ، لعنت شده ، لعنت شده ، خشم خدا را خريد، خشم خدا را خريد آنكس كه سخن
امروز مرا رد كند، و با آن موافقت نكند.
آگاه باشيد: همانا جبرئيل از خداوند بزرگ به من خبر داد كه :
هر كس با على دشمنى كند، و ولايت او را نپذيرد پس لعنت خدا بر او باد، پس هر كسى
بايد در انتظار اعمالى باشد كه براى فردا پيش فرستاده است .
مردم ! پروا كنيد كه با امر خدا مخالفت نمائيد، پس لرزان شود قدمهائى كه در گذشته
با ايمان استوار بود، و همانا خداوند از اعمال شما آگاه است .
آگاه باشيد، با على (عليه السلام ) هيچكس جز بدبخت بد انجام ، دشمنى نمى ورزد، و
هيچكس جز پرهيزكاران ، دوستى على (عليه السلام ) را بجان نمى خرند، و جز مؤ من مخلص
، كسى به على (عليه السلام ) ايمان نمى آورد.
سوگند به خدا درباره على (عليه السلام ) سوره عصر نازل شد كه :
((بنام خداوند بخشنده و مهربان ، سوگند به روزگار، كه
انسانها در زيانكارى اند، جز آنانكه ايمان آوردند، عمل نيكو انجام دادند، و به حق و
شكيبائى سفارش كردند.))
7 - هشدار از قدرت طلبان منتظر فرصت
سپس به خطر ارتجاع فكرى ، و بازگشت به جاهليت اشاره مى كند، و هشدار مى دهد
كه مبادا قدرت طلبان منتظر فرصت ، با فريب و نيرنگ ، امامت را غصب ، و مردم را به
انحراف كشانند فرمود:
معاشر الناس ! انه سيكون من بعدى اءئمة يدعون الى النار، و يوم القيامة لاينصرون .
معاشر الناس ! ان الله تعالى و اءنا بريئان منهم معاشر الناس ! انهم و انصار هم و
اشياعهم ، واتباعهم ، فى الدرك الاءسفل من النار، و لبئس مثوى المتكبرين .
(اى جمعيت انبوه مردم ، پس از من حاكمان دروغين ، قدرت را بدست مى گيرند و مردم را
بسوى آتش جهنم مى خوانند، كه در روز قيامت ياورى ندارند.
اى مردم ، همانا خداوند بزرگ و من از آنان بيزاريم .
اى مردم زمامداران غاصب پس از من و پيروانشان ، و دوستان و يارانشان ، در پائين
ترين نقطه سوزان جهنم قرار دارند، و چه بد جايگاهى براى متكبران خواهد بود!!)
سپس فرمود:
الا لعن الله الغاصبين و المغتصبين .
(آگاه باشيد! لعنت خدا بر غصب كنندگان ولايت اهل بيت (عليه السلام ) و يارى
دهندگانشان .)
8 - مسئوليت همگان تبليغ
پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) براى تحقق امر ولايت على (عليه
السلام ) ، در آن روزگارانى كه از رسانه هاى خبرى امروز، و وسايل ارتباط جمعى عصر
ما، از رزونامه ها، مجلات ، راديو، تلويزيون ، ماهواره ، فاكس ، خبرى نبود، به
مسئوليت همگانى مسلمين در تبليغ فرمان الهى اشاره مى كند، كه :
((وظيفه همه مسلمين ، ابلاغ حماسه غدير است
)).
تا در تاريخ ثبت شود
در شعر شاعران جايگاه بايسته اى پيدا كند
در سينه ها حفظ و نقل گردد
تا نتوانند چنين حقيقت آشكارى را انكار كنند، كه فرمود:
معاشر الناس ! انى ادعها امامة ، و وراثة فى عقبى الى يوم القيامة ، و قد بلغت ما
امرت بتبليغه ، حجة على كل حاضر و غائب ، و على كل اءحد ممن شهد اءولم يشهد، ولد
اءولم يولد، فليبلغ الحاضر الغائب ، و الوالد الولد الى يوم القيامة .
(اى جمعيت انبوه مسلمانان ، من على (عليه السلام ) را در ميان شما، امام مسلمين
باقى مى گذارم كه او و فرزندان او وارث من تا روز قيامت مى باشند.
همانا من امر الهى را كه ماءمور ابلاغ آن بوده ام به شما رسانده ام ، كه حجت آشكارى
بر هر حاضر و غائب است .
به آنها كه امروز با ما هستند
و آنانكه در اين جمعيت نيستند.
آنانكه هم اكنون از مادر متولد شدند يا در آينده متولد خواهند شد.
پس بر حاضران در صحنه غدير، واجب است كه امر الهى را به ديگران كه حضور ندارند
برسانند، و بر پدران واجب است كه حماسه غدير را به فرزندان خود تا روز قيامت
بشناسانند).
9 - دعا و درخواست از خدا
آنگاه دستها را به سوى پروردگار جهانيان دراز كرده و به نيايش پرداخت كه :
اللهم وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره واخذل من
خذله والعن من انكره واغضب على من جحد حقه اللهم انك اءنزلت آية فى على وليك عند
تبيين ذلك و نصبك اياه لهذا اليوم - اليوم اءكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و
رضيت لكم الاسلام دينا) ((و من يبتغ غير الاسلام دينا فلن
يقبل منه و هو فى الآخرة من الخاسرين )) اللهم انى اشهدك (و
كفى بى شهيدا) اءنى قد بلغت .
(پروردگارا، دوستان على را دوست بدار، و دشمنان على را دشمن دار، و كسى كه ولايت
على را انكار كند لعنت كن ، و بر آنكس كه حق على را غصب نمايد خشم گير
پروردگارا! تو بر من اين فرمان را نازل كردى كه :
امامت پس از من به على تعلق دارد.
و من آن را براى مردم بيان داشتم .
و تو فرمان دادى با گزينش على به امامت امت اسلامى ، دين بندگان تو تكميل گردد، و
نعمت تو بر مسلمانان به كمال رسد.
و تو اسلام كامل را براى مسلمانان انتخاب فرمودى ، و در قرآنت يادآورى كردى كه :
((هركس غير از اسلام دينى انتخاب كند، از او پذيرفته نخواهد
شد و او از زيانكاران است .))
پرورودگارا! همانا من به يگانگى تو شهادت مى دهم ، و بر شهادت من همان كافى است كه
امر تو را در روز غدير ابلاغ كردم .)
10 - فرمان بيعت عمومى
پس از تبليغات گسترده ، و اتمام حجت هاى فراوان ، و شناساندن انديشه هاى
والاى حضرت اميرالمؤ منين على بن ابيطالب (عليه السلام ) و هشدار از پيمان شكنى
غاصبان ، و افشاى چهره دشمنان ، فرمان عمومى ((بيعت آگاهانه
)) را صادر فرمود:
الا و انى عند انقضاء خطبتى اءدعوكم الى مصافقتى على بيعته و
الاقرار به ثم مصافقته من بعدى الاوانى قد بايعت الله و على قد بايعنى و اءنا آخذكم
بالبيعة له عن الله عزوجل (ان الذين يبايعونك انما يبايعون الله يدالله فوق اءيديهم
فمن نكث فانما ينكث على نفسه و من اءوفى بما عاهد عليه الله فسيوتيه اءجراء عظيما)
(آگاه باشيد، همانا پس از سخنرانى ، شما را به بيعت كردن با على ، فرا مى خوانم ،
كه با او بيعت كنيد، و به امامت او اعتراف نمائيد و با امامان پس از او بيعت كنيد
آگاه باشيد همانا من با خدا بيعت كردم
و على با من بيعت كرد
و من از جانب خداى بزرگ شما مردم را براى بيعت كردن با على فرا مى خوانم
پس هر كس پيمان شكند به زيان خود عمل كرده است من از طرف خداوند ماءمورم تا از شما
براى على بيعت گيرم ، پس آنچه از طرف خداى بزرگ در امر ولايت على نازل شد اعتراف
كنيد، و او را امير مؤ منان بدانيد، و امامت امامان پس از على را كه از خاندان من ،
و از فرزندان على مى باشند، بپذيريد، كه آخرين آنها، و قائم آنها، حضرت مهدى (عليه
السلام ) است ، تا روز قيامت كه به حق قضاوت خواهد كرد)
پس از سخنرانى ، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) ابتداء خود با على به عنوان
اميرمؤ منان بيعت كرد، و آنگاه مردان تا غروب آفتاب ، و زنان تا پاسى از شب گذشته ،
با على (عليه السلام )بيعت كردند، و حماسه جاودانه غدير تحقق يافت .
مردم دست در دست على (عليه السلام )گذارده بخ بخ لك يا اميرالمؤ منين (عليه السلام
) ((تبريك ، تبريك اى اميرمؤ منان ))
مى گفتند.
و براى بيعت زنان ، طشتى پر از آب در پيش روى امام نهادند كه دست امام در آب فرو
رفته ، و زنان نيز با فرو بردن دست خود در آب ، و سلام كردن به امام ، بيعت مى
كردند.
ششم - گواهى حاضران در صحنه غدير
مسلمانان جهان از سراسر بلاد اسلامى ، از دور و نزديك ، در حجة الوداع با
پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) در غديرخم حضور داشتند، و شنيدند
و ديدند كه به امر الهى ، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) حضرت اميرالمؤ
منين على بن ابيطالب (عليه السلام ) را، به مقام امامت مسلمين معرفى نمود، و از همه
حاضران بيعت گرفت ، و پس از روز عيد غدير و بازگشت حاجيان به شهر و كشور خويش ، اين
حقيقت جاودانه ، در دلها و تاريخ مسلمين ثبت گرديد، كه در آن ميان 146 نفر از اصحاب
و ياران پيامبر گرامى اسلام ، گواهى آنان در كتب تاريخ ثبت شده است .(9
) مانند:
((الف ))
1 - زيد بن ارقم
(ابن مغازلى : مناقب على بن ابيطالب ، ص 16، ح 232 - و - ابن طاووس : الطرائف ، ص
143/ ح 218 - و - مجلسى : بحارالانوار، ج 37، ص 184 / ح 69 - و - ابن بطريق :
العمدة : ص 51).
2 - ابوبسطام : خادم اسامة بن زيد
(ابن عساكر: ترجمة الامام على بن ابيطالب من تاريخ دمشق : ج 2، ص 8/ ح 587).
3 - ابوبكربن ابى قحافه تيمى
(ابن عقده : حديث الولاية - و - جعابى : نخب المناقب - و - جزرى : اسنى المطالب ، ص
3).
4 - ابوجنيده بن جندع بن عمروبن مازن مازنى انصارى
(ابن اثير: اسدالغابة ، ج 1، ص 308)
5 - ابو حمراء: خادم رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )
(همدانى : مودة القربى ، ص 50 - و - امر تسرى : ارجح المطالب ، ص 581 و مرعشى نجفى
: تعليقات احقاق الحق ، 5، ص 38/ ح 7).
6 - ابو رافع قطبى : خادم رسول خدا
(ابن عقده : حديث الولايه - و - جعابى : نخب المناقب - و اخطب خوارزم : مقتل الحسين
)
7 - ابو رفاعه عدوى :
(جعابى : نخب المناقب )
8 - ابو زينب بن عوف انصارى
(جعابى : نخب المناقب - و - ابن اثير: اسدالغابة ، ج 3، ص 307 و ج 5 ص 205 - و -
ابن حجر: الاصابة ، ج 3، ص 408)
9- ابو عبيده جراح :
(ابن مغازلى : مناقب على بن ابيطالب ، ص 27/ ح 39)
10 - ابوفضاله انصارى :
(ابن عقده : حديث الولاية - و - بهجت افندى : آل محمد)
11 - ابو قتاده حارث بن ربعى سلمى انصارى :
(جعابى : نخب المناقب )
12 - ابوقدامه انصارى :
(ابن اثير: اسدالغابة ، ج 5، ص 275 - و - ابن حجر: الاصابة ، ج 4، ص 159/ ش 926)
13 - ابو كامل احمس :
(جعابى : نخب المناقب )
14 - ابو ليلى بن سعيد:
(سيوطى : تاريخ الخلفاء ص 114 - و - ابن ابى حاتم : الجرح و التعديل ، ج 4، ص 431)
15 - ابو مريم انصارى :
(ابن كثير دمشقى : البداية و النهاية ، ج 7، ص 348)
16 - ابو هريره دوسى :
(صدوق : كتاب الامالى ، ص 2 - و - مجلسى : بحارالانوار، ج 37، ص 108/ ح 1 و ج 97،
ص 110/ ح 1 - و - ابن طاووس : الطرائف ، ص 147/ ح 222 - و - ثقفى : الغارات ، ج 2،
ص 656 - و - اخطب خوارزم : كتاب المناقب ، ص 94 و 130 و 134 - و - حسكانى : شواهد
التنزيل ، ج 1، ص 156/ ح 210 و ص 158/ ح 213 - و - بدخشى : فتاح النجا، ص 57، خطى
- و - نزول الابرار، ص 30 - و - حموينى : فرائدالسمطين ، ج 1، ص 77/ ح 44 - و -
خطيب : تاريخ بغداد، ج 8، ص 290/ ح 4392 - و - بلاذرى : انساب الاشراف ، ج 2، ص
108/ ح 45 - و - ابن مغازلى : مناقب على بن ابيطالب ، ص 18/ ح 23 و ح 24 - و - ابن
عساكر: تاريخ دمشق ، ج 2، ص 72 - 75/ ح 570 - 574 - و - ابن ابى الحديد: شرح النهج
، ج 4، ص 68 - و - قندوزى : ينابيع المودة ، ص 249 - و - ذهبى : تذهيب التهذيب ، ج
2، 57 - و - ابن عبدالبر، الاستيعاب ، ج 2، ص 473، - و - جزرى : اسنى المطالب ، ص 3
- و - سيوطى : الدرالمنثور، ج 2 ص 259 - و - تاريخ الخلفاء، ص 114 - و - ابن كثير:
البداية و النهاية ، ج 5، ص 214 - و - متقى هندى : كنزالمعال ، ج 12، ص 208، ج 15،
ص 138 - و - هيثمى : مجمع الزوائد: ج 9، ص 105 - و - امر تسرى : ارجح المطالب ، ص
67).
17 - ابى بن كعب انصارى خزرجى :
(جعابى : نخب المناقب )
18 - اسامة بن زيد بن حارث كلبى :
(ابى عقدة : حديث الولاية - و - جعابى : نخب المناقب )
19 - اسعدبن زارة انصارى :
(ابن طاووس : اليقين فى امرة المؤ منين ، ص 34/ باب 37 - و - مجلسى : بحارالانوار:
ج 37 ص 233/ ح 102 - و - جزرى : اسنى المطالب ، ص 4 - و - امر تسرى : ارجح المطالب
، ص 568.)
20 - اسماء بنت عميس خثعمية :
(ابن عقده در كتاب ((حديث الولاية )))
21 - ام سلمه : همسر رسول خدا
(ابن عقده در كتاب ((حديث الولاية ))
- و - امر تسرى : ارجح المطالب ، ص 338 و 239 - و - طوسى اختيار معرفة الرجال
(معروف به ((رجال الكشى )) ) ص 66/ ح
119 و مجلسى : بحارالانوار، ج 37 ص 233 ح 103 - و - ذهبى : التذيب ، ج 2، ص 57 - و
- قندوزى : ينابيع المودة ، ص 40.)
22 - ام هانى بنت طالب :
(قندوزى : ينابيع المودة ، ص 40).
23 - انس بن مالك خزرجى انصارى (م 93 ق ): خادم رسول خدا
(صدوق : معانى الاخبار، ص 341/ ح 4 - و - بحارالانوار، ج 37، ص 123/ ح 17 - و -
طوسى : كتاب الامالى ، ج 2، ص 341/ ح 4 - و - ابن مغازلى : مناقب على بن ابيطالب ،
ص 26/ ح 38 - و - ابن طاووس : الطرائف ، ص 148/ ح 224 - و ابن عساكر: تاريخ دمشق ،
ج 2، ص 81/ ح 580 - و - خطيب : تاريخ بغداد، ج 7، ص 377/ ح 3905 - و - متقى هندى :
كنزالعمال ، ج 12 ص 208 - و - ابن قتيبه : المعارف ، ص 291 - و - امر تسرى : ارجح
المطالب ، ص 564 - و - سيوطى : تاريخ الخلفاء، ص 114 - و - بدخشى : نزل الابرار،
ص 20 - و - ابن عقده : حديث الولاية - و - جعابى : نخب المناقب - و - اخطب خوارزم :
مقتل الحسين .)
((ب ))
24 - براء بن عازب انصارى (م 72 ق ) ساكن كوفه
(ابن عقده : حديث الولاية - و - جعابى : نخب المناقب - و - خوارزمى : المناقب ، ص
93 - و - طبرى : بشارة المصطفى ، ص 166 و 203 - و - مجلسى : بحارالانوار: ج 37، ص
167/ ح 43 و ص 222/ ح 94 - و - همدانى : مودة القربى ، ص 55 - و - ابن عساكر: ترجمة
الامام على بن ابى طالب من تاريخ دمشق ، ج 2 ص 47، 52، ح 546 - 551 و حموينى :
فرائدالسمطين ، ص 65 و 71 - و - بلاذرى : انساب الاشراف ، ج 2/ ص 108 - 9 / ح 46
- 47 - و - خطيب : تاريخ بغداد، ج 8، ص 290 و ج 12 ص 236 - و - ذهبى : تاريخ
الاسلام ج 2، ص 197 - و - تذهيب التهذيب ، ج 2 ص 57 - و - قندوزى : ينابيع المودة ،
ص 31 و 187 - و - نسايى : الخصائص ، ص 93 - و - ابن ماجه : السنن ، ج 1، ص 28 و 29
- و - ابن كثير: البداية و النهاية ، ج 5، ص 209 و ج 7، ص 349 - و - سيوطى : الحاوى
للفتاوى ، ص 79 - و - الجامع الصغير ج 2، ص 555 - و - گنجى : كفاية الطالب ، ص 14 -
و - ساعاتى : بدائع المنن ، ج 2، ص 503 - و - ابن عبدالبر: الاستيعاب ، ج 2، ص 437
- و - احمدبن حنبل : المسند، ج 4، ص 281 - و - ابن بطريق : العمدة ، ص 45 - و - محب
الدين طبرى : ذخائر العقبى ، ص 67 - و - الرياض النضرة ، ج 2، ص 169 - و - مقريزى :
الخطط، ج 2، ص 202 - و - كركى : نفخات اللاهوت ، ص 27 - و - سمهودى : وفاءالوفاء، ج
2، ص 173 - و - بدخشانى : نزل الابرار، ص 9 - و - قارى : مرقاة المصابيح ، ج 11، ص
349 - و - ابن شهر آشوب : مناقب آل ابى طالب ، ج 2، ص 220 و 236 - و - ابن صباغ :
الفصول المهمه ، ص 23 و 25 - و - امرتسرى : ارجح المطالب ، ص 562 - و - متقى هندى
: كنزالعمال ، ج 15، ص 117.)
25 - بريدة بن حصيب ابوسهل اسلمى (م 63 ق ):
(نسائى : الخصائص ، ص 93 و 94 و 98 - و - حاكم : المستدرك على الصحيحين ، ج 3، ص
110 - و - ابن كثير: البداية و النهاية ، ج 5، ص 209 و ج 7، ص 343 - و - ابن مغازلى
: مناقب على بن ابى طالب ، ص 21 / ح 28 و 24 / ح 36 - و - ابن طريق : العمدة ، ص 54
- و - اربلى : كشف الغمة ، ج 1، ص 289 - و - مجلسى : بحارالانوار، ج 37، ص 196 / ح
79 - و - بلاذرى : انساب الاشراف ، ج 2، ص 112 / ح 49 - و - ذهبى : ميزان الاعتدال
، ج 2 ص 142 - و - تذهيب التهذيب ج 2، ص 57 - و - عسقلانى : لسان الميزان ج 4، ص 42
- و - ابونعيم : حلية الاولياء، ج 4، ص 23 - و - ابن عبدالبر: الاستيعاب ، ج 2، ص
473 - و - ابن عساكر: ترجمه الامام على بن ابيطالب من تاريخ دمشق ، ج 1، ص 365 -
375 / ح 458 و 463 و ح 465 و ح 470 و 478 - و - طبرانى : المعجم الصغير، ج 1، ص
71 - و - احمد بن حنبل : المسند، ج 5، ص 350 و 361 - و - سيوطى : الجامع الصغير، ج
2، ص 555 / ح 900 - و - ابن طاووس : الطرائف ، ص 149 / ح 22 - و - شوكانى : فتح
القدير، ج 4، ص 255 - و - امرتسرى : ارجح المطالب ، ص 559 - و - سيوطى : تاريخ
الخلفاء، ص 114 - و - هيثمى : مجمع الزوائد، ج 9 ص 108 - و - متقى هندى : كنزالعمال
، ج 12، ص 208 و ج 15، ص 115 / ح 337 - و - سيوطى : الدرالمنثور، ج 5، ص 182)
26 - ابولبابه بشيربن عبدالمنذر اوسى انصارى :
(جعابى : نخب المناقب .)
27 - ابو عمرة بشيربن عمرو بن محصن انصارى :
(ابن عقده : حديث الولاية ).
((ث ))
28 - ثابت بن وديعه انصارى خزرجى مدنى :
(جعابى : نخب المناقب - و - ابن اثير: اسدالغابة ، ج 3، 307 - و - بهجت افندى :
تاريخ آل محمد.)
((ج ))
29 - جابربن سمرة بن جنادة بن سوائى (م 70 يا 74 ق ): ساكن كوفه