غدير چشمه زلال ولايت

آية الله العظمى سید صادق حسينى شيرازى

- ۵ -


ترجمه خطبه حضرت رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) در غدير خم

بسم الله الرحمن الرحيم

حمد و ثناى خداوند

ستايش خداوندى را سزد كه در [عين] يگانگى، والا و در [عين] بى همتايى، نزديك و در اقتدار شكوهمند، و در اركان خود بسى بزرگ است. علمش بر هر چيزى احاطه دارد، در حالى كه آن چيز در جاى خويش است و آفريدگان، را مقهور قدرت و برهان خود ساخت. بزرگى كه پيوسته بوده و ستوده اى كه هميشه خواهد بود.

پديد آورنده آسمان ها[ى برافراشته] و گستراننده [زمين هاى] گسترده شده و فرمانرواى مطلق زمين ها و آسمان ها و [همو كه] منزه و تقديس شده و پروردگار فرشتگان و روح القدس و نسبت به هر آنچه آفريده، پُردَهِش و هرچه ساخته، از عطاى خويش بهره مند كرده است. هر ديده اى را مى بيند و هيچ ديده اى را توان ديدار او نيست.

[ستايش، خداوندى را شايسته است كه] بزرگوار و بردبار و بخشنده است و رحمتش همه چيز را فرا گرفته و مُنعمى كه همه مخلوقات ريزه خوار نعمت اويند. در كيفر [بدكاران] و به كيفرى كه در خور آنند شتاب نمى كند.

به اسرار نهان و به سويداى سينه ها آگاه است و هيچ رازى از او پوشيده نيست و هيچ امر پنهانى، امور را بر او مشتَبَه نمى كند.

بر همه چيز محيط و چيره و بر هر نيرويى غالب و بر هر كارى تواناست. همانندى ندارد و همه موجودات را از هيچ پديد آورده است. جاودانى كه [كارهاى او همه] به عدل است و خدايى جز آن خداى توانا و حكيم نيست. او برتر از آن است كه به چشمْ مشهود گردد، ولى هر ديده اى را در مى يابد و به هر چيز آگاه است.

[ستايش خداى را كه] به ديده هيچ بيننده اى در نيامده تا وصفش توان كرد و هيچ كس چگونگى او را از شواهد نهان و عيان در نيابد، مگر به همان مقدار كه حضرتش ـ عزّوجلّ ـ خود را توصيف فرموده است.

و گواهى مى دهم: او خدايى است كه هستى، آكنده قداست اوست و آغاز بى آغاز و انجام بى فرجام، مُحاط به فروغ اوست. بى مشورتِ مشورت دهنده اى، فرمانش جارى و نافذ است و بى مدد دستيارى، قضا و تقديرش بر كائنات فرمانرواست و در تدبير امر خلقش، هيچ كاستى و نابسامانى وجود ندارد. بى آن كه نمونه اى از پيش داشته باشد و بى نياز از كمك كسى، موجودات را پديد آورد [و در امر آفرينش] نه او را رنجى رسيد و نه نيازى به چاره جويى داشت. به ايجاد خلق اراده فرموده [و با همان اراده] جهان آفرينش پديد آمد. پس اوست خدايى كه معبودى جز او نيست [؛ همو] كه آفرينش را استوارى و آن را حُسن و زيبايى بخشيد. دادگرى است كه هرگز ستم نكند و بزرگى است كه كارها بدو باز مى گردد.

و گواهى مى دهم كه هستى در برابر قدرت و هيبت حضرتش فروتن و تسليم است. او سلطان سلاطين، مالك هستى و به چرخ درآورنده افلاك است و مهر و ماه را مسخر خويش نموده كه هر يك تا زمانى معيّن در حركتند. اوست كه شب را بر روز چيره و شب را بر نور روز بپوشاند كه هر يك شتابان در جستجوى يكديگرند. او درهم كوبنده ستمكاران و زورگويان و نابود كننده شياطين سركش است. او را ضدّ و شريكى نباشد كه يكتاى بى نياز است. نه كسى را زاده است و نه او زاده كسى است و همتا و همانند ندارد. يگانه معبود و پروردگار ذوالجلال است، هرچه خواهد همان كند و اراده اش بر جهان، فرمانروا و به هرچيز دانا و به شمار همه چيز آگاه است. مى ميراند و زندگى مى دهد، بى نوا مى كند و بى نيازى مى بخشد. و خنده و گريه و منع و عطا به خواست اوست.

فرمانروايى و ستايش، ويژه او و همه خوبى ها در دست [و به اراده] اوست و بر هر كارى تواناست. شب را در روز، و روز را در شب فرو مى برد و خدايى جز او نيست؛ خداى توانا و بسيار آمرزنده، دعاى بندگان را اجابت مى كند و عطاى فراوان مى دهد. به شمار نفس جانداران آگاه و خداوندگار جنيان و آدميان است. كارى بر او دشوار نيست و ناله فرياد خواهان و اصرارِ اصراركنندگان، او را ملول و آزرده نمى سازد. نگهبان صالحان، توفيق دهنده رستگاران و سَروَر جهانيان است و سزاوار ستايش و سپاس آفريدگان است.

بر [فرا رسيدن] سختى و آسايش و تنگناها و فراخناها او را مى ستايم و به او و فرشتگان و فرستادگان و كتاب هاى آسمانى اش، ايمان دارم. فرمانش را به گوش گرفته و فرمانبردارم و در انجام هر كارى كه او را خشنود سازد، مى شتابم. به قضا و حكمش تسليم هستم [و تمام اين امور] از سر فرمانبردارى از حضرتش و ترس از كيفرش است؛ همو كه از حيله اش، ايمن نتوان بود و [هيچ گاه] بيم ستم از او به دل راه نخواهد يافت.

اعتراف مى كنم كه بنده اويم و گواهى مى دهم كه او پرورنده و پروردگار من است و آنچه را كه به من وحى فرموده، به مردم ابلاغ خواهم كرد، مبادا كه به كيفر سستى در انجام وظيفه تبليغ، [عذاب] درهم كوبنده اى از سوى حضرتش بر من فرود آيد كه هيچ كس ـ اگرچه در چاره انديشى بزرگ و قدرتمند باشد ـ نتواند آن را از من باز دارد.

فرمان الهى

خدايى جز او نيست و همو فرمانم داده است كه «اگر در ابلاغ آنچه اكنون بر من فرو فرستاده كوتاهى كنم، در حقيقت، به هيچ يك از وظايف رسالت و ابلاغ پيام او عمل نكرده ام». و هم او حفظ و نگهدارى مرا در برابر مخالفان تضمين نموده كه او كفايت كننده اى بزرگوار است. و اين است آن پيام كه بر من نازل فرموده:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ؛ يَـأَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَآ أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لاَ يَهْدِى الْقَوْمَ الْكَـفِرِينَ(1)؛ به نام خداوند بخشايشگر مهربان. اى پيامبر، آنچه از جانب پروردگارت «[درباره خلافت على] بر تو نازل شده، به مردم ابلاغ كن، و اگر نكنى، به وظايف رسالت الهى خود اقدام ننموده اى و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه مى دارد.

اى مردم، [آگاه باشيد كه] در ابلاغ آنچه كه حق بر من فرو فرستاده است، كوتاهى نكرده ام و اينك سبب نزول آن آيه را براى تان باز خواهم گفت. جبرئيل(عليه السلام) سه بار بر من فرود آمده و از سوى پروردگارم فرمان داد تا در اين مكان به پا خيزم و به اطلاع سپيد و سياه (همگان) مردم برسانم كه على بن ابى طالب، برادر، وصىّ و جانشين من و امام پس از من است كه نسبت به من همانند نسبت هارون به موسى است، با اين تفاوت كه پس از من پيامبرى نخواهد بود؛ و بعد از خداوند و رسولش، على، ولىّ و صاحب اختيار شماست و پيش از اين هم، خداوند در اين مورد آيه اى ديگر از قرآن را نازل كرده، فرموده است:

إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ ءَامَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَوةَ وَهُمْ رَ كِعُونَ(2)؛ ولىّ شما، تنها خدا و پيامبر اوست و كسانى كه ايمان آورده اند؛ همان كسانى كه نماز برپا مى دارند و در حال ركوع زكات مى دهند.

على بن ابى طالب، همان كسى است كه نماز به پاى داشت و در حال ركوع، به نيازمند، صدقه داده است و او در هر حالى رضاى خدا را مى جويد.

از جبرئيل(عليه السلام) خواستم از خداوند متعال بخواهد مرا از ابلاغ اين مأموريّت معاف دارد؛ چه اين كه ـ اى مردم ـ مى دانستم پرهيزگاران، اندك و منافقان، بسيارند و از وجود نيرنگ بازانى كه دين اسلام را به تمسخر و استهزا گرفته اند، آگاهى داشتم؛ همان كه خداوند، در قرآن كريم، وصف شان كرده است:

يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِم مَّا لَيْسَ فِى قُلُوبِهِمْ(3)؛ چيزى كه در دل هاى شان نيست، بر زبان خويش مى رانند.

نيز فرموده است:

وَ تَحْسَبُونَهُ هَيِّنًا وَ هُوَ عِندَ اللَّهِ عَظِيمٌ(4)؛ و مى پنداريد كه كارى سهل و ساده است، با اين كه آن ]امر [نزد خدا بس بزرگ است.

هنوز آزارهايى كه [اين جماعت هماره] بر من روا داشتند، از ياد نبرده ام، تا آن جا كه به دليل ملازمت و مصاحبت فراوان على(عليه السلام)با من و توجّهى كه به او داشتم، و مرا مردى زودباور كه هرچه مى شنود، بى انديشه مى پذيرد، خواندند تا آن كه خداى ـ عزّوجلّ ـ اين آيه را نازل فرمود:

وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِىَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْر لَّكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ(5)؛ و از ايشان كسانى هستند كه پيامبر را آزار مى دهند و مى گويند: «او زودباور است.» بگو: گوش خوبى براى شماست، به خدا ايمان دارد و [سخن] مؤمنان را باور مى كند.

هر آينه اگر بخواهم نام آنان را ببرم و بر آن باشم كه يكايك آنان را با اشاره نشان دهم [و شما را] بدانان دلالت كنم، به يقين چنين خواهم كرد؛ ليكن به خدا سوگند كه من در مورد اين افراد، بزرگوارانه رفتار كرده و مى كنم.

ولى اينها همه خداى را از من راضى نمى سازد مگر آنكه وظيفه خود را در مورد مأموريتى كه دارم، به انجام برسانم آن گاه تلاوت نمود:

يَـأَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَآ أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ(6)؛ اى پيامبر، آنچه از جانب پروردگارت [درباره على]بر تو نازل شده، ابـلاغ كـن و اگـر نكنى پيامش را نرسانده اى و خدا تو را از ]گزند [مردم نگاه مى دارد.

اعلام ولايت

اى مردم، بدانيد كه خدا او (على بن ابى طالب) را به عنوان ولى و سرپرست و امام شما تعيين فرموده است؛ امامى كه فرمانبردارى از او را بر مهاجرين، انصار و تابعانى كه از آنان به نيكى پيروى كردند، بيابانى و شهرى، عرب و غير عرب، آزاد و برده، خرد و كلان، سياه و سپيد و بر هر يكتاپرستى، واجب فرموده است. حكمش (داورى اش) قاطع، سخنش قانع كننده و فرمانش نافذ است. هركس با او مخالفت كند ملعون و هر كه از او پيروى كند، مشمول عنايت و رحمت حق خواهد بود.

مؤمن، كسى است كه او (على(عليه السلام)) را تصديق كند. رحمت و مغفرت خدا ويژه او و كسانى است كه سخن او را بشنوند و نسبت به فرمان او مطيع و تسليم باشند.

اى مردم! اين آخرين بارى است كه در چنين جايگاهى (جايگاه تبليغ) قرار مى گيرم، پس بشنويد و فرمان بريد و تسليم امر خداوند شويد كه خداى ـ عزّوجلّ ـ سرپرست و پروردگار شماست [بنابراين] پس از [فرمانبردارى از] او، از رسولش محمد(صلى الله عليه وآله وسلم)سرپرست شما، همين من كه اكنون به پا خاسته و با شما سخن مى گويم پيروى كنيد و پس از من به فرمان خدا، فرمانبردار على ـ كه سرپرست و امام تان است ـ باشيد. و [بدانيد كه] امامت [پس از على(عليه السلام)] در نسل من از فرزندان او (على) تا روز قيامت خواهد بود؛ آن هنگام كه خدا و رسولش را ديدار خواهيد كرد.

[بدانيد كه] جز آنچه را كه خداوند حلال كرده، حلال نيست و جز آنچه را حرام فرموده، حرام نيست. خداى متعال هر حلال و حرامى را به من آموخت و من نيز تمام آنچه از كتاب (قرآن) و حلال و حرام حضرتش آموختم به او (على(عليه السلام)) سپردم.

اى مردم! دانشى نيست مگر آنكه خداوند آن را به من تعليم فرمود و هر علمى را كه آموختم، به على(عليه السلام) امام المتقين، تعليم كردم و او امام مبين (آشكار) [و انكار ناپذير] است.

اى مردم! از [خط امامت و ولايت] او منحرف نشويد، و از او روى برنتابيد و از ولايتش سرپيچى نكنيد كه همو به سوى حق هدايت و بدان عمل نموده، و باطل را محو مى كند و از [پيروى از] آن باز مى دارد و در راه خدا از ملامت هيچ ملامتگرى نمى هراسد.

او (على(عليه السلام)) نخستين ايمان آورنده به خدا و رسول اوست و هموست كه جان خويش را فداى رسول خدا كرد و نيز اوست كه در كنار رسول خدا بود، هنگامى كه هيچ يك از مردان ـ جز او ـ با رسول خدا، بندگى خدا نمى كرد.

اى مردم، او را برتر و مقدم (بر هر كس) داريد كه خدايش مقدم داشته و بپذيريدش كه خدايش ]به امامت[ منصوب فرموده است.

اى مردم! او امامى است از جانب خدا، كه خدا هرگز توبه منكر ولايتش را نپذيرفته و هرگز او را نخواهد آمرزيد و ]خداوند [بر خود حتم گردانده كه مخالف او (على(عليه السلام)) را نيامرزد و او را كيفرى سخت نمايد؛ كيفرى كه پايان ندارد.

پس مبادا كه با وى مخالفت كنيد كه در «آتشى كه سوختش مردمان و سنگ ها هستند و براى كافران آماده شده»(7) جاى خواهيد گرفت.

اى مردم! به خدا سوگند كه پيامبران و رسولان پيشين، آمدن مرا مژده داده اند و من خاتم پيامبران و رسولان و حجت [خدا] بر تمام آفريدگان از افلاكيان و زمينيان هستم. پس هر كس در اين امر [اعلام ولايت على(عليه السلام)] شك كند، به يقين كافر و بر كفر جاهليت نخستين است و هركس در چيزى از اين سخنم شك كند، به يقين در تمام سخنان من شك كرده است و ـ البته ـ كيفر چنين كسى دوزخ است.

اى مردم! خداوند از سر لطف و منت احسانش بر من، مرا از چنين فضيلتى برخوردار كرد و خدايى جز او نيست و در هر حال و در تمام روزگاران و براى هميشه، ستايش من نثار پيشگاهش باد.

اى مردم، على(عليه السلام) را برتر (از همه) بداريد كه پس از من، او از هر مرد و زنى، برتر است [و بدانيد كه] خدا به [بركت وجود] ما روزى فرو فرستاده و آفرينش پا برجاست. ملعون است ملعون است و مغضوب است و مغضوب است كسى كه اين سخن مرا رد و انكار كند و آن را نپذيرد و با آن همراه نباشد. بدانيد كه جبرئيل در اين زمينه از سوى خداى تعالى خبر داده است كه فرمود:

هركس با على(عليه السلام) دشمنى ورزد و ولايت او را نپذيرد، لعنت و خشم من بر او باد، پس «هركس بايد بنگرد كه براى فردا [ى خود] از پيش چه فرستاده است و از خدا بترسيد [و مبادا گامى پس از استوارى اش بلغزد]. در حقيقت خدا به آنچه مى كنيد آگاه است(8).

اى مردم! او (على(عليه السلام)) همان كس است كه خدا در كتاب (قرآن) خود، به عنوان «جنبُ الله» از او ياد كرده و از زبان مخالفانش مى فرمايد:

أَن تَقُولَ نَفْسٌ يَـحَسْرَتَى عَلَى مَا فَرَّطتُ فِى جَنـبِ اللَّهِ(9)؛ تا آن كه [مبادا] كسى بگويد: دريغا بر آنچه تقصير و كوتاهى، نسبت به «جنب الله» ورزيدم.

اى مردم! در قرآن تدبر كنيد و آياتش را بفهميد و به محكمات آن پاى بند باشيد و دنبال متشابه آن نرويد. به خدا سوگند تنها كسى تفسير آن (قرآن) را براى شما باز گفته و روشن مى كند كه اكنون دست او را گرفته، نزد خويش آورده و با گرفتن بازويش، به شما ميگويم:

من كنت مولاه فهذا علىّ مولاه؛ هركس كه من مولاى اويم، پس اين على مولاى اوست.

او على بن ابى طالب، برادر و وصىّ من است و ولايت او فرمانى است كه خداى ـ عزوجل ـ بر من نازل فرموده است.

اى مردم! به يقين على(عليه السلام) و [ديگر] پاكان از نسل من «ثقل اصغر»اند و قرآن «ثقل اكبر» است كه هريك ديگرى را به مردم شناسانده و هر كدام، ديگرى را تاييد و تصديق مى كند. اين دو هرگز از يكديگر جدا نمى شوند تا اين كه بر حوض [كوثر] بر من وارد شوند. آنان (على و فرزندان او) امانت داران خدا در ميان خلق و حاكمان ]برگزيده[اش در زمين او (خدا) هستند.

[اى مردم!] آگاه باشيد كه حقِّ [رسالت] را ادا كردم، آگاه باشيد كه ابلاغ [رسالت] نمودم، آگاه باشيد كه به گوش [همگان] رساندم، آگاه باشيد كه [همه چيز را] واضح بيان نمودم و آگاه باشيد كه اين امر [ولايت على(عليه السلام)] را خداى ـ عزوجل ـ فرمود و من از سوى خدا براى شما بازگفتم.

[اى مردم!] آگاه باشيد كه تنها اين برادرم «اميرالمؤمنين» است و اين صفت پس از من جز براى او روا و مجاز نباشد.

آن گاه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) بازوى على(عليه السلام) را گرفته، بالا برد تا آن جا كه پاى على(عليه السلام) در كنار زانوى پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) قرار گرفت، سپس فرمود:

اى مردم! اين على(عليه السلام) برادر، وصى، گنجينه علم و خليفه و جانشين من است در ميان امت من، و [پس از من] مفسر كتاب خداى ـ عزوجل ـ و دعوت كننده به سوى آن است. به هرچه خشنودى خدا را فراهم آورد، عمل مى كند، با دشمنان خدا در جنگ است، و فرمانبرداران از خدا را دوست مى دارد و [مردم را] از نافرمانى خدا باز مى دارد. [او] خليفه رسول خدا و اميرالمؤمنين و امام هدايتگر است و ناكثين و قاسطين و مارقين را خواهد كشت.

[اى مردم!] آنچه مى گويم به فرمان پروردگارم مى گويم و اين دستور حق است كه هيچ سخنى از او، به دست من تغيير و تبديل نپذيرد؛ به امر خدا مى گويم:

بار خداوندا، آن كه او (على(عليه السلام)) را دوست دارد، دوست بدار و آن كه با وى دشمنى ورزد، دشمن بدار و آن كه انكارش كند لعنت كن و منكر حق او را گرفتار خشم خود فرما.

خداوندا، تو بر من نازل (امر) كردى كه امامتِ پس از من از آنِ على(عليه السلام) است و من به فرمان تو، او را به جانشينى خويش منصوب كردم، امرى كه بيان و ابلاغ آن براى مردم موجب اكمال دين شان و اتمام نعمت تو بر اين مردم شد و به آن دين اسلام را براى آنان پسنديدى و فرمودى:

وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الاِْسْلَـمِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِى الاَْخِرَةِ مِنَ الْخَـسِرِينَ(10)؛ و هركه جز اسلام، دينى ]ديگر [جويد، هرگز از وى پذيرفته نشود و وى در آخرت از زيانكاران است.

خداوندا، تو را گواه مى گيرم كه ابلاغ رسالت كردم و گواه بودن تو [مرا] بس است.

اصل مهم امامت

اى مردم! خداى ـ عزوجل ـ كمال دين شما را تنها با امامت او (على(عليه السلام)) قرار داده است. پس هركس تا روز قيامت و هنگامه حضور در پيشگاه خداى ـ عزوجل ـ به او و جانشينان او از فرزندان من كه از صُلب اويند اقتدا نكند [به يقين] در شمار كسانى است كه [خداوند درباره شان فرموده است:] «اعمال شان به هدر رفته و خود در آتش جاودانند»(11) و «در آن جاودانه بمانند؛ نه عذاب از ايشان كاسته گردد و نه مهلت يابند»(12).

اى مردم! اين على(عليه السلام) بيش از همگى تان مرا يارى كرده و از شما به من سزاوارتر و به من نزديك تر و بر من گرامى تر و عزيزتر است و خداى ـ عزوجل ـ و من از او خشنوديم. آيه اى در قرآن، مُشعِر به رضايت حق، از بندگان نازل نشده مگر آن كه در شأن على(عليه السلام) است و آن گاه كه حق تعالى مؤمنان را مخاطب قرار داده، نخستين شان على(عليه السلام) بود و آيه مدحى در قرآن نيست مگرآنكه در مورد اوست و بهشتى كه در سوره «هل أتى» ياد شده، براى اوست، و آن را درباره جز او نفرستاد و جز او را با آن مدح ننمود.

اى مردم! او (على(عليه السلام)) ناصر دين خدا و حامى رسول خداست. او پرهيزگارِ پاكيزه هدايتگرِ هدايت يافته است.

پيامبر شما بهترين پيامبر و وصى [او بر] شما بهترين وصى و فرزندانش بهترين اوصيا هستند.

اى مردم! نسل هر پيامبرى از صلب اوست و نسل من از صُلب اميرالمؤمنين على(عليه السلام) است.

خطر انحراف و كارشكنى

اى مردم، ابليس به حسادت، آدم را از بهشت بيرون كرد، پس مبادا كه نسبت به او (على(عليه السلام)) حسادت ورزيد كه اعمال تان تباه شده و گام هاى تان خواهد لغزيد و به انحراف در افتيد. آدم نيز كه برگزيده خداوند بود به كيفر يك لغزش [از بهشت] به زمين فرو فرستاده شد. پس بر شماست كه مراقب احوال خويشتن باشيد. شما كه در ميانتان، دشمن خدا نيزهست.

[اى مردم!] آگاه باشيد كه جز تيره روز شقاوت پيشه با على(عليه السلام)دشمنى نمى ورزد و جز پارساى پرهيزگار، مهر على(عليه السلام) در دل نمى گيرد و جز اهل ايمان و مخلصان بى ريا به على(عليه السلام) ايمان نخواهند آورد. و به خدا سوگند سوره «والعصر» درباره على(عليه السلام)نازل شده است.

اى مردم! خدا را گواه گرفتم (براى ابلاغ رسالتم به شما) و رسالتم را به شما ابلاغ كردم كه «بر فرستاده [خدا] جز ابلاغ آشكار [مأموريت] نيست»(13).

اى مردم! «از خدا آن گونه كه حقِ پروا كردن از اوست، پروا كنيد، و زينهار، جز مسلمان نميريد»(14).

اى مردم! «به خدا و رسولش و نورى كه با وى فرستاده شد، ايمان بياوريد، پيش از آن كه چهره هايى را محو كنيم و در نتيجه، آن ها را به قهقرا بازگردانيم، يا همچنان كه «اصحاب سَبت» را لعنت كرديم، آنان را [نيز] لعنت كنيم»(15).

اى مردم! نور [ى كه بدان اشاره شد] از سوى خدا ـ عزوجل ـ در من، سپس در على بن ابى طالب و پس از او در نسل وى تا مهدى قائم قرار داده شده است؛ هـمان مـهدى كـه حـق خـدا و هـر حـقى كـه از آن مـاسـت [از متجاوزان و ستمگران] خواهد ستاند، چرا كه خداى ـ عزوجل ـ ما را بر مقصران، معاندان، مخالفان، خائنان، گنه كاران و ستمگرانِ همه جهانيان حجت قرار داده است.

اى مردم! هشدارتان مى دهم، به هوش باشيد كه من رسول خدايم و پيش از من نيز رسولانى [از سوى خدا] آمده اند. پس آيا اگر بميرم يا كشته شوم از عقيده خود بر مى گرديد؟ [بدانيد كه] «هركس از عقيده خود باز گردد، هيچ زيانى به خدا نمى رساند و به زودى خداوند، سپاسگزاران را پاداش مى دهد»(16).

اى مردم! مسلمانى خود را بر خدا منت منهيد، كه موجب خشم و غضب پروردگار بر شما گردد و عذابى از سوى خود بر شما فرو خواهد فرستاد، كه او در كمين [ستمگران] است.

اى مردم! پس از من «پيشوايانى خواهند آمد كه به سوى آتش (كفرورزى و ستمگرى) فرا مى خوانند و در روز قيامت يارى نخواهند شد»(17).

اى مردم! [آگاه باشيد كه] به يقين، خدا و من از آنان (پيشوايان كفر) بيزاريم.

اى مردم! آنان و ياران و پيروان شان در فروترين درجات دوزخند و بد جايگاهى است براى متكبران. بدانيد كه آنان «اصحاب صحيفه» (كسانى كه همداستان شدند تا خلافت و امامت را از على(عليه السلام) و فرزندانش بربايند و بر همين اساس عهدنامه اى نوشتند)(18) هستند، پس هركس در صحيفه (انديشه) خويش تأمل كند.

([راوى] گفت: موضوع صحيفه ـ جز براى اندك كسانى ـ بر همگان پوشيده بود.)

[آن گاه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:] اى مردم، [جانشينى خود را به صورت] امامت و وراثت را تا روز قيامت در نسل خود قرار دادم. به يقين آنچه را كه به ابلاغ آن مأمور شده بودم، رساندم [و اين ابلاغ] بر حاضران و غايبان و هركس كه [مر] ديده يا نديده و آن كه زاده شده يا به دنيا خواهد آمد، حجت خواهد بود. پس حاضران به غايبان و پدران به فرزندان تا روز قيامت [امر امامت و جانشينى على(عليه السلام) ر] ابلاغ كنند.

(گرچه) پس از من امامت را غصب كرده، آن را به پادشاهى تبديل خواهند كرد. آگاه باشيد كه لعنت خدا بر غاصبان خواهد بود و آنان را از رحمت خويش دور خواهد كرد [و آنان از كسانى هستند كه خدا وعده كيفرشان داده،] مى فرمايد: «اى جن و انس، زودا كه به شما بپردازيم» و «بر سر شما شراره هايى از [نوع] تفته آهن و مس فرو فرستاده خواهد شد و [از كسى] يارى نتوانيد طلبيد»(19).

اى مردم! خداى ـ عزوجل ـ شما را بر آنچه هستيد وا نمى گذارد «تا آن كه پليد را از پاك جدا كند و خدا بر آن نيست كه شما را از غيب آگاه گرداند»(20).

اى مردم! هرگاه خداوند، شهرى را نابوده كرده، به سبب تكذيب مردم آن، از سخنان رسولان بوده يا اين كه ظلم كرده اند.

[پس بدانيد] اين على(عليه السلام) امام و سرپرست شماست و وعده الهى است و البته خداوند وعده خويش را [با تحقق آن] تصديق مى كند [پس مبادا على(عليه السلام) را تكذيب كنيد و در حق او ستم روا داريد].

اى مردم! [آگاه باشيد كه] بيشتر پيشينيان، گمراه شدند و خداوند پيشينيان را [به دليل گمراهى خودخواسته] هلاك كرد و [به همان جرم] پسينيان را هلاك خواهد نمود و در اين باره فرموده است: «مگر پيشينيان را هلاك نكرديم؟ سپس از پى آنان پسينيان را مى بريم. با مجرمان چنين مى كنيم. آن روز واى بر تكذيب كنندگان»(21).

اى مردم! خدا مرا فرمان داد و نهى نمود و من نيز على(عليه السلام) را فرمان دادم و نهى نمودم. پس دانش امر و نهى، از پروردگارش [به او رسيده] است، پس فرمان او را به گوش گيريد تا ايمنى يابيد و او را اطاعت كنيد تا هدايت شويد و چون نهى كند بدان گردن نهيد تا راه يابيد و در خط او قرار گيريد و «از راه ها [ى ديگر] كه شما را از راه وى پراكنده مى سازد پيروى مكنيد»(22).

اى مردم، من صراط مستقيم (راه راست) خدايم كه به پيروى از آن فرمان تان داده است و پس از من، على(عليه السلام) و پس از او فرزندانم كه از صُلب اويند و امامان دعوت كننده به حق بوده و به حق داورى مى كنند [صراط مستقيم خد] هستند.

آن گاه رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) سوره فاتحه را تلاوت نمود و فرمود: اين سوره درباره من و آنان (امامان) نازل شده و تمام آنان را در بر مى گيرد و اختصاص به آنان دارد. همچنين اين آيه مخصوص آنان است: «آنان اولياى خدايند كه نه بيمى دارند و نه اندوهگين مى شوند. آگاه باشيد كه حزب خدا همانا پيروزمندانند»(23).

دوستان و دشمنان را بشناسيد

آگاه باشيد كه دشمنان على(عليه السلام)، اهل تفرقه و نفاق و كينه ورزانى متجاوز هستند و برادران شياطين اند كه «بعضى از آنان به بعضى، براى فريب [يكديگر] سخنان آراسته القا مى كنند»(24).

آگاه باشيد كه دوستان [و پيروان] آنان (امامان پاك) همان هايى هستند كه خداى ـ عزوجل ـ در كتابش فرموده است: «قومى را نيابى كه به خدا و روز بازپسين ايمان داشته باشند [و] كسانى را كه با خدا و رسولش مخالفت كرده اند ـ هرچند پدران شان يا پسران شان يا برادران شان يا عشيره آنان باشند ـ دوست بدارند. در دل اين هاست كه [خد] ايمان را نوشته و آن ها را با روحى از جانب خود تأييد كرده است و آنان را به بهشت هايى كه از زير [درختان] آن، جوى هايى روان است در مى آورد، هميشه در آن جا ماندگارند؛ خدا از ايشان خشنود و آن ها از او خشنودند، اينانند حزب خدا. آرى، حزب خداست كه رستگارانند»(25).

آگاه باشيد كه دوستداران آنان (امامان) همان هايى هستند كه خداى ـ عزوجل ـ در توصيف شان فرموده است: «كسانى كه ايمان آورده اند و ايمان خود را به شرك نيالوده اند، آنان ايمن اند و ايشان راه يافتگانند»(26).

آگاه باشيد كه اولياى خدا كسانى هستند كه با سلامت و ايمنى وارد بهشت شده، فرشتگان با سلام به استقبال آنان رفته، مى گويند: «سلام بر شما، خوش آمديد، در آن در آييد ]و[ جاودانه [بمانيد]»(27).

آگاه باشيد دوستداران آنان كسانى اند كه خداى ـ عزوجل ـ درباره شان فرموده است: «در نتيجه آنان داخل بهشت مى شوند و در آن جا بى حساب روزى مى يابند»(28).

[اى مردم!] آگاه باشيد كه بى ترديد، دشمنان آنان (امامان) به زودى در آتشى فروزان در آيند.

آگاه باشيد دشمنان آنان همان كسانى هستند كه از جهنم در حالى كه مى جوشد، خروشى مى شنوند.

آگاه باشيد كه دشمنان خدا كسانى اند كه خدا درباره شان مى فرمايد: «هربار كه امتى [در آتش] در آيد، هم كيشان خود را لعنت كند»(29).

آگاه باشيد كه قطعاً دشمنان آنان آن هايى هستند كه خداى ـ عزوجل ـ درباره شان فرموده است: «هر بار كه گروهى در آن افكنده شوند، نگاهبانان آن، از ايشان پرسند: مگر شما را هشدار دهنده اى نيامد؟

گويند: چرا؛ هشدار دهنده اى به سوى ما آمد و [لى] تكذيب كرديم و گفتيم: خدا چيزى فرو نفرستاده است؛ شما جز در گمراهى بزرگ نيستيد»(30).

[اى مردم،] آگاه باشيد دوستداران آنان (امامان) [چنانند كه خدا در وصف شان مى فرمايد:] «كسانى كه در نهان از پروردگارشان مى ترسند، آنان را آمرزش و پاداشى بزرگ خواهد بود»(31).

اى مردم! [بدانيد كه] ميان دوزخ و بهشت تفاوت بسيار است. دشمن ما كسى است كه خداى شان نكوهش و لعن كرده، و دوست ما هموست كه خدايش ستوده و دوست مى دارد.

اى مردم! آگاه باشيد كه من هشدار دهنده ام و على(عليه السلام)هدايت گر است.

اى مردم! من پيامبرم و على(عليه السلام) وصى من است.

معرفى حضرت مهدى(عجل الله فرجه الشريف)

[اى مردم!] آگاه باشيد كه خاتم امامان از ما، مهدى قائم است.

آگاه باشيد كه او بر [تمام] دين[ه] پيروز خواهد شد. آگاه باشيد كه او از ظالمان انتقام خواهد گرفت. آگاه باشيد كه او گشاينده و نابود كننده دژها [ى كفر] است.

آگاه باشيد او كشنده قبايل شرك است.

آگاه باشيد او [انتقام] خون اولياى خدا را خواهد گرفت. آگاه باشيد او ياور دين خداست. آگاه باشيد او برگيرنده از درياى ژرف [دانش الهى] است. آگاه باشيد او هر صاحب فضل و هر جاهلى را مى شناساند. آگاه باشيد او برگزيده خداوند است. آگاه باشيد او وارث تمام علوم و محيط به همه دانش ها است.

آگاه باشيد او از خداى ـ عزوجل ـ خبر داده، و گرويدن به خداوند را به همگان يادآورى مى كند. آگاه باشيد كه او رشيد (راه يافته) و سديد (استوار) است. آگاه باشيد كه كارها بدو سپرده مى شود. آگاه باشيد پيشينانش به [آمدن] او مژده داده اند.

آگاه باشيد او حجت ماندگار است كه حجتى پس از وى نباشد.

آگاه باشيد تنها، چيزى حق است كه با او [همسو] باشد.

آگاه باشيد تنها، نور [روشنى بخش] نزد او است.

آگاه باشيد هيچ كس بر او چيره نشود و هيچ كس در برابر او يارى نگردد. آگاه باشيد او ولىِّ خدا در زمينش و داور او در ميان خلقش و در نهان و آشكار امانت دار اوست.

فراخوان به بيعت

اى مردم! [آنچه مى بايست،] براى شما تبيين و تفهيم كردم و پس از من اين على(عليه السلام) [احكام و وظايف ر] تفهيم خواهد كرد. آگاه باشيد پس از به پايان رساندن خطبه ام، شما را مى خوانم تا دست در دست من نهاده، پيمان و عهدِ بيعت با او و اقرار به [امامت] او بدهيد، سپس با وى دست بيعت بدهيد.

آگاه باشيد كه من با خدا بيعت كرده ام و على(عليه السلام) با من و من از سوى خداوند از شما براى او بيعت مى گيرم كه فرموده است: «در حقيقت كسانى كه با تو بيعت مى كنند، جز اين نيست كه با خدا بيعت مى كنند، دست خداى بالاى دست هاى آنان است. پس هر كه پيمان شكنى كند، تنها به زيان خود پيمان مى شكند و هركه بر آنچه با خدا عهد بسته وفادار بماند، به زودى خدا پاداشى بزرگ به او مى بخشد»(32).

حج

اى مردم! [بدانيد كه] «حج و «صفا» و «مروه» از شعائر الهى است. [كه يادآور اوست]، پس هر كه خانه [خدا] را حج كند، يا عمره گزارد، بر او گناهى نيست كه ميان آن دو سعى به جاى آورد»(33).

اى مردم! به حج خانه خدا برويد، چه اين كه هر خاندانى بدان [خانه] وارد شود (حج گزارد) قطعاً بى نياز مى شود و هر جمعى كه از آن (حج) رويگردان شود، قطعاً مستمند خواهند شد.

اى مردم، هرگاه مؤمنى در موقف (عرفات) حضور به هم رساند، قطعاً خداوند گناهان گذشته او را تا آن لحظه مى آمرزد و چون حج را به پايان برساند [فارغ از دغدغه گذشته و آلودگى به گناه] اعمالش را از سر گيرد.

اى مردم، حاجيان از مدد الهى برخوردارند و هزينه سفر حج شان [از خزانه كرم الهى] به آنان باز گردانده خواهد شد و [به يقين] خداوند پاداش نيكوكاران را ضايع نمى كند.

اى مردم، با دينى كامل و با تفقّه [در وظيفه] حج گزاريد و از [آن] مشاهد باز نگرديد، مگر پس از توبه كردن و [از گناهان] بريدن.

اى مردم، آن سان كه خداى ـ عزوجل ـ فرمان تان داده است نماز بگزاريد و زكات دهيد و اگر روزگاران بر شما دراز شد و [شناخت احكام را] نتوانستيد يا فراموش كرديد، [اين] على(عليه السلام)ولىّ و سرپرست شماست و احكام را براى شما تبيين خواهد كرد؛ همو كه خداى ـ عزوجل ـ پس از من براى شما منصوب فرموده و كسانى كه به جاى من و او (= امامان معصوم) به جانشينى برگزيده است. آنان پرسش هاى شما را پاسخ مى دهند و نادانسته ها را براى شما تبيين مى كنند.

احكام الهى

آگاه باشيد كه حلال و حرام [از حد و شماره برون است] و بيش از آن است كه آن ها را به شماره در آورم و [يك به يك] معرفى كنم، لذا يكجا به حلال، امر و از حرام، نهى مى كنم.

[اى مردم بدانيد كه از سوى خداى ـ عزوجل ـ] فرمان يافته ام تا براى پذيرش فرمانى كه از سوى خداى ـ عزوجل ـ درباره على(عليه السلام)و امامان پس از او، از شما بيعت بگيرم. [آگاه باشيد كه] آنان از نسل من و على(عليه السلام) هستند و امامت در آنان مستقر است و تا لحظه ديدار با حضرت حق، ختم امامت با مهدى است؛ همو كه به حق داورى مى كند.

اى مردم! هر حلالى كه شما را بدان راه نمودم وهر حرامى كه شما را از آن باز داشتم، از آن عدول نكرده، آن را تغيير نمى دهم.

آگاه باشيد و آنچه [در اين باره گفتم] به ياد داشته، حفظ و [ديگران را] بدان سفارش كنيد و آن را دستخوش تغيير و تبديل نسازيد.

آگاه باشيد كه من سخنم را باز مى گويم: پس نماز را بر پا داريد و زكات بدهيد و امر به معروف و نهى از منكر كنيد.

آگاه باشيد كه اساس امر به معروف و نهى از منكر آن است كه به سخنم برسيد و آن را به غايبان [از اين جمع] برسانيد و او را به پذيرش آن امر و از سرپيچى از آن نهى كنيد، چرا كه فرمان خدا و امرى از من است و ]بدانيد كه[ امر به معروف و نهى از منكر در گرو همراه بودن (شناختن حق) امام معصوم است.

تنها راه هدايت

اى مردم! قرآن به شما مى گويد كه امامان پس از او (على(عليه السلام)) از فرزندان اويند و من نيز گفتم: آنان از من هستند و من از آنان.

خداى متعال در اين باره فرموده است: «و او آن را در پى خود سخنى جاويدان كرد»(34).

من نيز درباره شان گفتم: «چون به آن دو (يعنى كتاب خدا و عترت و خاندان من) تمسك جوييد، هرگز گمراه نخواهيد شد».

اى مردم! تقوا را، تقوا را [در پيش گيريد] و از [فرا رسيدن] ساعت (قيامت) [و بى ره توشه بودن] بترسيد كه خداى ـ عزوجل ـ درباره آن روز مى فرمايد: «چرا كه زلزله رستاخيز امرى هولناك است»(35).

[اى مردم!] مرگ و معاد و حساب و ترازوى اعمال و حسابرسى در پيشگاه خداوند جهانيان و پاداش و كيفر را [هماره] به ياد داشته باشيد [و بدانيد] هركس عملى نيك آورده باشد، پاداشش دهند و هركس كوله بار گناه بسته باشد، بهره اى از بهشت نخواهد داشت.

املاى متن بيعت

اى مردم، شما بيش از آنيد كه [بتوانيد] يكايك دست بيعت به من دهيد، در حالى كه خداى ـ عزوجل ـ مرا فرمان داده تا براى آنچه كه براى على اميرالمؤمنين و امامان پس از او بيان كردم (امر ولايت و امامت) از زبان فرد فرد شما اقرار بگيرم؛ امامانى كه از [نسل] من و او هستند و چنان كه آگاه تان كردم، فرزندان من از صُلب اويند.

[آن گاه پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) متن بيعت را املا كرد و به حاضران فرمود: [پس همگى] و يكصدا] بگوييد: آنچه را كه از سوى خداى مان به ابلاغ آن درباره امامت على اميرالمؤمنين و امامت فرزندانش كه از صُلب اويند فرمان يافتى، شنيديم و فرمانبردار آنيم و بدان خشنوديم و در برابر آن تسليم هستيم. و با دل و جان و زبان و دست [بر امامت اميرالمؤمنين و فرزندانش] با تو بيعت مى كنيم [و عهد مى بنديم] كه با پاى بندى به اين بيعت زنده باشيم و جان دهيم و [در رستاخيز] دگرباره زنده شويم و آن را دستخوش دگرگونى نكنيم، در آن شك نورزيم، منكر آن نشويم، از عهد خود باز نگرديم و پيمان نشكنيم. و از خدا و تو و على اميرالمؤمنين(عليه السلام)و امامان پس از او، حسن و حسين كه از نسل خود و فرزندان او (على(عليه السلام)) هستند اطاعت مى كنيم... [بر همين اساس] از دل و جان و زبان و نهان و با دست دادن از ما براى آنان پيمان ستانده شده است. هركس توانست دست پيمان و بيعت دهد [چه شايسته است] و گرنه با زبان پيمان [فرمانبردارى] بسته و به امامت آنان اقرار كند و جز آن نخواهد و [هرگز] خداوند ما را روى گردان از اين بيعت و پيمان نبيند.

و ما به جاى تو اين رسالت را به دوردستان و نزديكان از خويشاوندان و فرزندان مان ابلاغ خواهيم كرد و خدا را بر آن گواه مى گيريم كه خدا گواهى بسنده است و تو [نيز] بر ما گواه [باش]».

[با پايان يافتن املاى متن بيعت، حضرت ختمى مرتب فرمود:] اى مردم! چه مى گوييد؟ (چه در انديشه مى گذرانيد؟) [بدانيد كه] خداى متعال، هر صدايى را مى شنود و از هرچه در نهان انسان ها نهفته، آگاه است [و حضرت حق در اين باره مى فرمايد:] «پس هركس هدايت شود، به سود خود اوست و هركس بيراهه رود، تنها به زيان خويش گمراه مى شود»(36). هركس بيعت كند، به يقين با خدا بيعت كرده است؛ كه: «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ(37)؛ دست خدا بالاى دست هاى آنان است».

اى مردم! تقواى الهى در پيش گيريد و با على اميرالمؤمنين و حسن و حسين و امامان [از نسل او] كه سخنى پاكيزه و جاودانه اند بيعت كنيد [و بدانيد] هركس [در اين بيعت] خيانت ورزد، خدايش هلاك خواهد كرد و هركس بدان پاى بند و وفادار بماند، خداوند او را رحم مى كند [كه خود او در اين باره مى فرمايد:] «پس هركه پيمان شكند، تنها به زبان خود پيمان مى شكند و هركه بر آنچه با خدا عهد بسته وفادار بماند، به زودى خدا پاداشى بزرگ به او مى بخشد»(38).

اى مردم! آنچه را گفتم (املا كردم) باز گوييد و بر على با عنوان «اميرالمؤمنين» سلام دهيد و بگوييد: «شنيديم و گردن نهاديم، پروردگارا، آمرزش تو را [خواستاريم]»(39) و نيز بگوييد: «ستايش خدايى را كه ما را بدين [راه] هدايت نمود و اگر خدا ما را رهبرى نمى كرد، ما خود هدايت نمى يافتيم»(40).

اى مردم! [بدانيد كه] فضايل على بن ابى طالب نزد خداى ـ عزوجل ـ كه در قرآن بيان فرموده، بيش از آن است كه بتوانم در يك مجلس برشمرم، پس هركس شما را از آن [فضايل] آگاه كرد و آن را به شما شناساند، تصديقش كنيد.

اى مردم! [بدانيد] هركس از خدا و رسولش و على و امامانى كه از آنان ياد كردم فرمانبردارى كند، «قطعاً به رستگارى بزرگى نايل آمده است»(41).

اى مردم! سبقت گيرندگان در بيعت و پيروى با او (على(عليه السلام)) و سلام دهندگان بر حضرتش به عنوان اميرالمؤمنين رستگارانند و از بهشت هاى سراسرنعمت برخوردار.

اى مردم! سخنى بگوييد كه موجب رضاى خدا باشد و [بدانيد،] «اگر شما و تمام زمينيان كفر ورزيد، هرگز هيچ زيانى به خدا نمى رسانيد»(42).

بار خداوندا، مؤمنان را قرين آمرزش خويش قرار ده و خشم خود را بر كافران فرو فرست؛ و ستايش، مختص پروردگار جهانيان است.

(در اين هنگام، مردم فرياد برآوردند):

«فرمان خدا و پيامبر خدا را شنيديم و با دل و زبان و دست، مطيع و فرمانبرداريم». و پس از آن، مردم بر گرد آن حضرت(صلى الله عليه وآله وسلم) و اميرالمؤمنين(عليه السلام)، ازدحام كردند و هركس مى خواست با ايشان، مصافحه و بيعت كند.

پاورقى:‌


(1). مائده (5)، آيه 67.
(2). مائده (5)، آيه 55.
(3). فتح (48)، آيه 11.
(4).نور (24)، آيه 15.
(5). توبه (9)، آيه 61.
(6). مائده (5)، آيه 67.
(7). بقره (2)، آيه 24.
(8). اشاره به آيه 94 سوره نحل (61) و آيه 18 سوره حشر (59) است.
(9). زمر (39)، آيه 56.
(10). آل عمران (3)، آيه 85.
(11). توبه (19)، آيه 17.
(12). آل عمران (3)، آيه 88.
(13). نور (24)، آيه 54.
(14). آل عمران (3) آيه 102.
(15). مضمون آيه 7 سوره تغابن (64) و بخشى از آيه 47 سوره نساء (4).
(16). آل عمران (3)، آيه 144.
(17). قصص (28)، آيه 41.
(18). نك: بحارالأنوار، ج 28، كتاب الفتن والمحن، باب 3، تمهيد غصب الخلافة و قصة الصحيفة الملعونه، ص 103.
(19). رحمن (55)، آيه 31 و 35.
(20). آل عمران (3)، آيه 179.
(21). مرسلات (77)، آيه 16 ـ 19.
(22). انعام (6)، آيه 153.
(23). يونس (10)، قسمتى از آيه 62.
(24). انعام (6)، آيه 112.
(25). مجادله (58)، آيه 22.
(26). انعام (6)، آيه 82.
(27). زمر (39)، آيه 73.
(28). غافر (40)، آيه 40.
(29). اعراف (7)، آيه 38.
(30). ملك (67)، آيه 8 ـ 9.
(31). ملك (67)، آيه 12.
(32). فتح (48)، آيه 10.
(33). بقره (2)، آيه 158.
(34). زخرف (43)، آيه 28.
(35). حج (22)، آيه 1.
(36). زمر (39)، آيه 41.
(37). فتح (48)، آيه 10.
(38). فتح (48)، آيه 10.
(39). بقره (2)، آيه 258.
(40). اعراف (7)، آيه 43.
(41). احزاب (33)، آيه 71.
(42). آل عمران (3)، آيه 144.