زخم خورشيد
كاوشى در زندگى حضرت زهرا (س)

مهدى حسينيان قمى

- ۱۳ -


مجموعه ى چهل حديث از حضرت زهرا

در اين فصل از كتاب پاى سخن انسان شايسته اى مى نشينيم كه دست به حقيقت دارد و گفتار و كردارش يكى است و پيامبر صلى الله عليه و آله بر درستى گفتار و رفتارش مهر تأييد زده است. فرد بايسته اى كه در كنار پيامبر اكرم عليه السلام و امام على عليه السلام زيسته و از اين دو منبع جوشان علم تغذيه كرده است.

محدثه اى كه خود مستقيم با غيب عالم ارتباط داشته و از سوى خداوند توسط جبرئيل علوم غيبى بر او فرو ريخته شده است.

صدقه اى كه گفتارش با عمل آميخته و هر دو با حقيقت همراه است و كمتر از ذره اى ناصواب در آن ديده نمى شود. گوينده ى اين سخنان زهراى مرضيه اى است كه خود صاحب كتاب است و مصحف او گنجينه اى است كه در اختيار امامان از فرزندان او قرار دارد و دست به دست گشته و امروز در نزد مولايمان حضرت مهدى ارواحنا فداء است.

شخصيت برجسته و والايى چون زهرا عليهاالسلام سخن براى گفتن، فراوان دارد.

سخنرانى هاى وى در مسجد پيامبر و در بستر شهادت، درس هايى را تا پايان دنيا براى همه دارد. آنچه از پيامبر و امام على عليهماالسلام شنيده و براى ديگران نقل كرده و در كتابها آمده خود يك مجموعه ى گسترده ى ديگرى است كه كتابهايى را به خود اختصاص مى دهد. دعاهاى آن سرور زنان نيز خود كتابى مستقل است.

ما در اين فصل، تنها به سخنانى كه از آن سرور زنان صادر شده مى نگريم و با ترجمه اى روان، چهل نمونه از سخنان حضرت را به پيروان و سرسپردگان و دلدادگانش تقديم مى كنيم.

در اين مجموعه ى فراهم آمده بخشى از استدلال هاى استوار فاطمه عليهاالسلام را مى خوانيد كه قدرت و ژرفاى فكر حضرت را بازگو مى كند. و صيت هايى كه حضرت، به هنگام شهادت داشته اند و نوشته اند، بخش ديگرى از اين مجموعه است گفته هاى ديگر حضرت در موضوع هاى مختلف، بخش سوم اين مجموعه را تشكيل مى دهد.

گفتنى است: آنچه از معصومان عليهم السلام رسيده جداً شايسته ى تدبر است به گونه اى كه هر چه انسان در آن دقيق تر بنگرد عمق و صلابت، استوارى و متانت آن مكشوف تر مى گردد.

نگاه نكنيد به افرادى كه بدون تأمل، برچسب جعل و نادرستى بر بعضى از احاديث مى زنند. اين سخنان، از معصومه ى پاك، صديقه ى طاهره عليهاالسلام، مجموعه ى چهل حديث است كه يادگيرى و پاى بندى به آن و حفظ و نشر آن را روايات، بسيار ستوده اند.

فهرست چهل حديث

1- وصيت مكتوب حضرت.

2- استدلال حضرت، به حديث غدير و حديث منزلت.

3- مكالمه ى قهرآميز حضرت، با حاكمان آن زمان.

4- پاداش عبادت خالص.

5- بهترين مسلمان.

6- زن در خانه.

7- لباس و زندگى ساده ى حضرت.

8- حجاب گيرى از نابينا.

9- ارزش حديث پيامبر صلى الله عليه و آله نزد حضرت.

10- ثواب ارشاد مردم.

11- درباره ى امامت حضرت على عليه السلام.

12- حضرت در ميان دو رنج بزرگ.

13- دشمنى با امام على عليه السلام و غضب فدك.

14- وصف شيعه.

15- اتمام حجت در روز غدير.

16- ساعت استجاب دعا در روز جمعه.

17- ترس از آتش جهنم.

18- استدلال به آيه ى تطهير، حديث پيامبر و قاعده ى يد.

19- دعوت از انصار براى يارى على عليه السلام

20- درگيرى شديد حضرت با عمر.

21- دفاع از امامت.

22- انتقاد شديد حضرت، از مردم.

23- نفرين به خليفه.

24- دو دليل بر ارث برى حضرت.

25- قهر حضرت با خليفه.

26- بهترين چيز براى زن.

27- اول همسايه، بعد خانواده.

28- وصيت حضرت به هنگام شهادت.

29- رعايت حال شوهر.

30- وصيت هاى حضرت.

31- ادب با شوهر.

32- ياد خاطره هاى حضور پيامبر صلى الله عليه و آله.

33- درد دل حضرت با پيامبر صلى الله عليه و آله.

34- در ارتباط با شوهر.

35- گريه براى شوهر.

36- عشق به شهادت.

37- همراهى با شوهر.

38- حقيقت روزه.

39- اهتمام به كار خير.

40- تابوت پوشيده شده ى فاطمه عليهاالسلام.

وصيت مكتوب حضرت

.

.. فكشف على عن وجهها فاذا برقعه عند رأسها فنظر فيها فاذا فيها: بسم الله الرحمن الرحيم هذا ما أوصت به فاطمه بنت رسول الله صلى الله عليه و آله أوصت و هى تشهد أن لا اله الا الله و أن محمدا عبده و رسوله و أن الجنه حق و النار حق و أن الساعه آتيه لا ريب فيها و أن الله يبعث من فى القبور.

يا على أنا فاطمه بنت محمد زوجنى الله منك لأكون لك فى الدنيا و الآخره. أنت اولى بى من غيرى حنطنى و غسلنى و كفنى بالليل و صل على وادفنى بالليل و لا تعلم احدا و أستود عك الله و أقرء على ولدى السلام الى يوم القيامه. [بحارالأنوار، ج 43، ص 214، ح 44.]

چون امام على عليه السلام، خبر شهادت حضرت زهرا عليه السلام را در مسجد شنيدند به خانه آمدند...

امام على عليه السلام پارچه اى كه بر روى فاطمه زهرا عليهاالسلام كشيده شده بود، كنار زد؛ دست نوشته اى يافت به اين متن:

به نام خداوند بخشنده ى مهربان اين وصيت فاطمه، دختر رسول خدا است.

او گواهى مى دهد جز خداى يكتا خدايى نيست و محمد بنده ى خدا و فرستاده ى اوست. بهشت حق و آتش حق است و قيامت خواهد آمد و هيچ شكى در آن نيست و خداوند، همه ى انسانها را از قبرها زنده خواهد كرد.

اى على، من فاطمه دختر محمد هستم. خداوند مرا به همسرى تو درآورد تا در دنيا و آخرت براى تو باشم. تو به من از ديگران سزاوارترى. مرا حنوط كن و غسل بده و در شب مرا كفن كن و بر من نماز بگذار و در شب به خاك بسپارم و هيچ كس را خبر مكن. تو را به خاك مى سپارم و بر فرزندانم تا دامنه ى قيامت،سلام مى رسانم.

استدلال حضرت به حديث غدير و حديث منزلت

حدثتنا فاطمه بنت على بن موسى الرضا قالت: حدثتنى فاطمه و زينب و ام كلثوم بنات موسى بن جعفر قلن حدثتنا فاطمه بنت جعفر بن محمد الصادق، حدثتنى فاطمه بنت محمد بن على: حدثتنى فاطمه بنت على بن الحسين قالت: حدثتنى فاطمه و سكينه ابنتا الحسين عن ام الكلثوم بنت فاطمه محمد صلى الله عليه و آله عن فاطمه بنت رسول الله قالت: أنسيتم قول رسول الله صلى الله عليه و آله يوم غدير خم: «من كنت مولاه فعلى مولاه» و قوله صلى الله عليه و آله: «انت منى بمنزله هارون من موسى»؟! [1- فاطمه الزهرا عليهاالسلام بهجه قلب مصطفى صلى الله عليه و آله ص 271 به نقل از اسنى المطالب. ص 50.]

فاطمه دختر امام هشتم عليه السلام گويد: فاطمه و زينب و ام كلثوم دختران امام هفتم عليه السلام براى ما از گفته ى فاطمه، دختر امام ششم عليه السلام حديث كردند كه: فاطمه دختر امام پنجم عليه السلام از قول فاطمه دختر امام چهارم عليه السلام گفت: فاطمه و سكينه دختران امام حسين عليه السلام از ام كلثوم دختر فاطمه ى زهرا عليهاالسلام نقل كردند كه وى از مادر خود حضرت زهرا عليهاالسلام حديث كرد: مادرم فاطمه ى زهرا عليهاالسلام (در استدلالى بر امامت امام على عليه السلام) گفتند: آيا از ياد برديد گفته ى پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير را كه فرمود: هركس من مولاى اويم على مولاى اوست و گفته ى ديگر رسول را كه خطاب به على عليهاالسلام فرمود: تو نسبت به من به منزله ى هارون نسبت به موسى هستى.

مكالمه ى قهرآميز حضرت با حاكمان آن زمان

و قالت عليهاالسلام للأولين:

أرايتكما ان حدثتكما حديثا عن رسول الله صلى الله عليه و آله تعرفانه و تفعلان به؟

قالا نعم فقالت: نشدتكما الله الم تسمعا رسول الله يقول: «رضا فاطمه من رضاى و سخط فاطمه من سخطى فمن احب فاطمه فقد احبنى و من ارضى فاطمه فقد ارضانى و من اسخط فاطمه فقد اسخطنى. قالا: نعم. سمعناه من رسول الله صلى الله عليه و آله قالت: فانى اشهد الله و ملائكته انكما استخطتمانى و ما ارضيتمانى ولئن لقيت النبى لا شكونكما اليه. [فاطمه الزهرا عليهاالسلام بهجه قلب المصطفى صلى الله عليه و آله، ص 272 به نقل از الامامه و السياسه لابن قتيبه، ص 14.]

حضرت به خليفه ى اول و دوم فرمودند:

آيا اگر از پيامبر برايتان حديثى نقل كنم مى پذيرد و بدان پايبند مى شويد. گفتند: آرى حضرت فرمود: شما را به خدا سوگند مى دهم آيا از پيامبر نشنيده ايد كه فرمود: خشنودى فاطمه خشنودى من است و غضب فاطمه غضب من. هركس كه دخترم را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر كس كه وى را شاد سازد مرا شاد كرده و آنكه او را به خشم آورد، مرا خشمگين كرده است؟

گفتند: آرى اين حديث را از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيده ايم.

حضرت فرمود: خدا و فرشتگان او را گواه مى گيرم كه شما مرا ناراحت و خشمناك ساخته ايد و هرگز مرا خشنود نكرده ايد و اگر پيامبر صلى الله عليه و آله را ملاقات كنم از شما دو نفر به او شكايت خواهم كرد.

پاداش عبادت خالص

قالت فاطمه عليهاالسلام: من اصعد الى الله خالص عبادته اهبط الله اليه افضل مصلحته. [بحارالانوار، ج 71، ص 184، ح 44، به نقل از تفسير امام حسن عسكرى عليه السلام.]

حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام فرمود: هركس كه عبادت خالصانه ى خود را براى خداوند بالا فرستد، خداوند، آنچه بهتر و بيشتر در جهت صلاح او است برايش فرو مى فرستد.

بهترين مسلمان

عن ليث بن ابى سليم، عن عبدالله بن الحسن، عن امه فاطمه بنت الحسين، عن ابيها، عن امه فاطمه ابنه رسول الله صلى الله عليه و آله خيار كم الينكم مناكبه و اكرمهم لنسائهم. [فاطمه الزهرا عليهاالسلام بهجه قلب المصطفى صلى الله عليه و آله. ص 273 به نقل از دلائل الامامه، ص 7.]

حضرت فاطمه دختر رسول خدا فرمود: بهترين شما كسى است كه از همه فروتن تر باشد و زنانشان را بيشتر گرامى دارد.

زن در خانه

سأل رسول الله صلى الله عليه و آله اصحابه عن المراه ماهى؟ قالوا: عوره قال: فمتى تكون ادنى من ربها؟ فلم يدروا. فلما سمعت فاطمه عليهاالسلام ذلك قال: ادنى ما تكون من ربها ان تلزم قعر بيتها فقال رسول الله صلى الله عليه و آله ان فاطمه بضعه منى. [بحارالانوار، ج43، ص 92، حديث 16، به نقل از نوادر راوندى.]

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله از اصحاب خويش پرسيدند: زن چيست؟ گفتند: موجودى است كه بايد پوشيده باشد. پيامبر خدا پرسيدند: چه زمانى زن به خدا نزديكتر است؟ اصحاب در پاسخ اين سؤال ماندند. حضرت زهرا عليهاالسلام كه از اين پرسش پيامبر مطلع شدند گفتند: زمانى زن به خداوند نزديكتر است كه اندرون خانه ى خود بماند. پيامبر صلى الله عليه و آله در تأييد پاسخ زهرا عليهاالسلام فرمودند فاطمه پاره ى تن من است.

لباس و زندگى ساده ى حضرت

...قالت: يا رسول الله ان سلمان تعجب من لباسى، فوالذى بعثك بالحق مالى و لعلى منذ خمس سنين الا مسك كبش تعلف عليها بالنهار بعيرنا فاذا كان الليل افتر شناه و ان مرفقتنا لمن أدم حشوها ليف فقال النبى صلى الله عليه و آله: يا سلمان ان ابنتى لفى الخيل السوابق... [بحارالانوار، ج 8، ص 333، 3، ح 62.]

آيه اى درباره ى جهنم بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل مى شود پيامبر، شديدا گريه مى كنند. اصحاب نيز از گريه ى پيامبر گريه مى افتند. ولى نمى دانند چه آيه اى نازل شده و كسى نيز نمى تواند از پيامبر، علت گريه را جويا شود.

بعضى از اصحاب، نزد فاطمه عليهاالسلام مى آيند و گريه ى پيامبر را با فاطمه عليهاالسلام مطرح مى كنند زهرا عليهاالسلام خود را در پارچه ى كهنه اى كه دوازده جاى آن پاره شده بود و آن را با بندهايى از شاخه ى درخت خرما دوخته بودند پوشاندند و نزد پيامبر آمدند. سلمان، اين لباس را كه بر تن زهرا عليهاالسلام ديد گريه اش گرفت. و با شگفتى گفت: قيصر و كسرى در حرير زندگى مى كنند ولى دختر پيامبر با چنين لباسى به سر مى برد. حضرت زهرا عليهاالسلام كه نزد پيامبر مى آيند مى گويند: اى پيامبر خدا، سلمان از لباس من شگفت زده شده است ولى به خدايى كه تو را به حق برانگيخت پنج سال است كه من و على تنها يك پوست ميش داريم كه روزها شتر روى آن علف مى خورد و شب كه مى شود فرشش مى سازيم و پشتى ما پوستى است كه درونش ليف خرما است. پيامبر فرمود: اى سلمان دخترم از پيشتازان است.

حجاب گيرى از نابينا

عن موسى بن جعفر، عن ابائه: قال: قال على عليه السلام استاذن اعمى على فاطمه عليهاالسلام فحجبته فقال رسول الله صلى الله عليه و آله لها: لم حجبتيه و هو لا يراك. فقالت عليهاالسلام ان لم يكن يرانى فانى اراه و هو يشم الريح. فقال رسول الله صلى الله عليه و آله اشهد انك بضعه منى. [بحارالانوار، ج 43، ص 91، ح 16. به نقل از نوادر راوندى.]

اميرالمؤمنين، على عليه السلام فرمود: نابينايى از خانه ى زهرا عليهاالسلام وارد شد. حضرت زهرا عليهاالسلام از وى حجاب گرفت. (و خود را پشت پرده و يا ديوارى پوشاند) پيامبر خدا فرمودند: چرا با اين كه اين نابينا تو را نمى بيند از وى حجاب مى گيرى؟ حضرت فرمود: اگر او مرا نمى بيند اما من كه او را مى بينم و نيز بوى مرا استشمام مى كند. پيامبر در تأكيد رفتار و گفتار حضرت زهرا عليهاالسلام، فرمودند: گواهى مى دهم كه تو حقا پاره ى تن من هستى.

ارزش حديث پيامبر نزد حضرت

عن ابن مسعود قال: جاء رجل الى فاطمه عليهاالسلام فقال: يا ابنه رسول الله هل ترك رسول الله عندك شيئا تطر فينيه؟ فقالت: يا جاريه هات تلك الحريره فطلبتها فلم تجدها فقالت: و يحك أطلبيها فانها تعدل عندى حسنا و حسينا فطلبتها فاذا هى قد قممتها فى قمامتها فاذا فيها: قال محمد النبى: ليس من المؤمنين من لم يأمن جاره بوائقه و من كان يؤمن بالله و اليوم الاخر فلا يوذى جاره و من كان يومن بالله و اليوم الاخر فليقل خيرا او يسكت. ان الله يحب الخير الحليم المتعفف و يبغض الفاحش الضنين السئال الملحف. ان الحياء من الايمان و الايمان فى الجنه و ان الفحش من البذاء و البذاء فى النار. [فاطمه الزهرا عليهاالسلام بهجه قلب المصطفى صلى الله عليه و آله، ص 275، به نقل از دلائل الامامه، ص 1.]

ابن مسعود مى گويد: شخصى نزد حضرت فاطمه عليهاالسلام آمد و گفت: اى دختر رسول خدا، آيا چيزى از پيامبر نزد شماست كه به من تحفه دهيد حضرت فرمود: اى كنيز، آن نگاشته ى بر حرير را بياور. كنيز به دنبال نگاشته رفت ولى آن را نيافت. حضرت زهرا فرمود: شگفتا از تو پيدايش كن؛ چون آن حرير، ارزشى معادل حسن و حسين براى من دارد. كنيزك گشت و پيدايش كرد. و ديد به هنگام روفتن آن را روفته است در حرير چنين نوشته شده بود: پيامبر فرمود: كسى كه همسايه اش از شر او در امان نيست از مؤمنين نخواهد بود. و هر كس به خدا و روز قيامت ايمان دارد همسايه ى خويش را آزار نمى دهد. و هر كس به خدا و روز قيامت ايمان دارد بايد كه يا سخن خوب بگويد وگرنه ساكت باشد. خداوند انسان خيرمند بردبار عفيف را دوست دارد و بدگوى بخيل بسيار درخواست كننده ى مصرّ را دشمن مى دارد. حياء از ايمان و ايمان جايش در بهشت است و فحش از زشتگويى است و زشتگويى جايش در آتش است.

ثواب ارشاد مردم

قال أبومحمد العسكرى عليه السلام:

حضرت امرأه عند الصديقه فاطمه الزهراء عليهاالسلام فقالت: ان لى والده ضعيفه و قد لبس عليها فى أمر صلاتها شى ء و قد بعثتنى اليك أسألك فاجابتها فاطمه عليهاالسلام عند ذلك فثنت فأجابت ثم ثلثت الى أن عشرت فأجابت ثم خجلت من الكثره فقالت: لا أشق عليك يا ابنه رسول الله. قالت فاطمه: هاتى و سلى عما بدا لك أرأيت من اكترى يوما يصعد الى سطح بحمل ثقيل و كراه مأة ألف دينار يثقل عليه؟ فقالت: لا فقالت: اكتريت أنا لكل مسألة بأكثر من ملأ ما بين الثرى الى العرش لؤلؤا فأحرى أن لايثقل على. سمعت أبى صلى الله عليه و آله يقول.... و قالت فاطمه عليهاالسلام: يا أمه الله ان سكله من تلك الخلع لأفضل مما طلعت عليه الشمس ألف ألف مرة و ما فضل فانه مشوب بالتنغيص و الكدر. [بحارالأنوار. ج 2. ص 3. ح 3. به نقل از تفسير امام حسن عسكرى عليه السلام.]

امام حسن عسكرى عليه السلام فرمود:

زنى نزد حضرت صديقه، فاطمه ى زهرا عليهاالسلام آمد و گفت: مادر توانايى دارم كه مجهولى در ارتباط با نماز دارد مرا فرستاده تا از شما باز بپرسم. حضرت، پاسخ سؤال آن زن را داد. آن زن دوباره سؤال كرد حضرت پاسخ اين سؤال را هم دادند. سپس براى بار سوم و همينطور تا اينكه ده بار سؤال از وى و پاسخ از حضرت، تكرار شد آن زن از كثرت سؤالات خود شرمنده شد و گفت: اى دختر رسول خدا، من شما را در سختى نيفكنده باشم؟ حضرت فرمود: تو بيا و هر سؤالى كه دارى مطرح كن آيا اگر كسى را يك روز براى به پشت بام بردن بار سنگينى اجاره كنند و كرايه اش صد هزار دينار باشد بر او سخت و دشوار خواهد بود؟ آن زن گفت: نه. حضرت فرمود: به من براى پاسخگويى به هر سؤال بيش از فاصله زمين تا عرش پر از لؤلؤ داده شده و در نتيجه، براى من قطعاً سخت نيست.

صديقه ى كبرى افزودند: از پدرم شنيدم كه مى فرمود:... (در اينجا صديقه كبرى در مقام ارزش عالمان و پاداش ارشاد مردم، توسط آنان، سخنى را از پيامبر نقل فرمودند كه براى ارشاد به عالمان چند صد هزار پارچه ى خلعتى مى دهند.)

حضرت زهرا عليهاالسلام پس از نقل اين سخن پيامبر، فرمودند: اى كنيز خدا، يك رشته از آن پارچه هاى خلعتى ارزشش ميليون برابر بالاتر از آنچه است كه خورشيد بر آن مى تابد....

درباره ى امامت حضرت على

عن محمود بن لبيد قال:

لما قبض رسول الله صلى الله عليه و آله كانت فاطمه عليهاالسلام تأتى قبور الشهدا و تأتى قبر حمزه و تبكى هناك فلما كان فى بعض الايام أتيت قبر حمزه فوجدتها عليهاالسلام تبكى هناك فأمهلتها حتى سكت فأتيتها و سلمت عليها و قلت: يا سيده النسوان قد و الله قطعت أنياط قلبى من بكائك فقالت: يا أباعمر لحق لى البكاء فلقد أصبت بخير الاباء رسول الله صلى الله عليه و آله و اشوقاه الى رسول الله ثم أنشأت. تقول:


  • اذا مات ميت قل ذكره اذا مات ميت قل ذكره

  • و ذكر أبى قد مات و الله أكثر و ذكر أبى قد مات و الله أكثر

 

قلت: يا سيدتى انى أسألك عن مس.له تتلجلج فى صدرى قالت: سل قلت: هل نص رسول الله صلى الله عليه و آله قبل و فاته على على عليه السلام بالامامه؟ قالت: واعجباه أنسيتم يوم غدير خم؟ قلت: قد كان ذلك و لكن أخبرنى بما أسر اليك قالت: أشهد الله تعالى لقد سمعته يقول: «على خير من أخلفه فيكم و هو الامام و الخليفه بعدى و سبطاى و تسعه من صلب الحسين أئمه أبرار لئن اتبعتموهم وجدتموهم هادين مهديين و لئن خالفتموهم ليكون الاختلاف فيكم الى يوم القيامه».

قلت: ياسيدتى فما باله قعد عن حقه؟ قالت: يا أبا عمر لقد قال رسول الله صلى الله عليه و آله مثل الامام مثل الكعبه اذا تؤتى و لا تأتى أو قالت مثل على ثم قالت: أما و الله لو تركوا الحق على أهله و اتبعوا عتره نبيه لما اختلف فى الله اثنان و لورثها سلف عن سلف و خلف بعد خلف حتى يقوم قائمنا التاسع من ولد الحسين و لكن قدموا من أخره الله و أخروا من قدمه الله حتى اذا الحدوا المبعوث و أودعوه الجدث المجدوث اختاروا بشهوتهم و عملوا بآرائهم تبالهم اولم يسمعوا الله يقول: « و ربك يخلق ما يشاء و يختار ما كان لهم الخيره» بل سمعوا ولكنهم كما قال الله سبحانه: «فانها لاتعمى الأبصار ولكن تعمى القلوب التى فى الصدور»

هيهات، بسطوا فى الدنيا آمالهم و نسوا آجالهم فتعسا لهم و أضل أعمالهم. أعوذبك يا رب من الحور بعد الكور» [فاطمه الزهرا عليهاالسلام بهجه قلب المصطفى صلى الله عليه و آله، ص 281 به نقل از عوالم المعارف، ج 11، ص 228.] .

محمود بن لبيد گويد:

پس از ارتحال پيامبر خدا صلى الله عليه و آله روش حضرت زهرا عليهاالسلام چنين بود كه كنار قبور شهيدان و قبر حمزه مى آمد و آنجا مى گريست. در يكى از روزها من نيز كنار قبر حمزه آمده بودم كه ديدم حضرت آنجا مى گريد من صبر كردم تا آرام گرفت آنگاه به نزد ايشان رفتم و سلام كردم و گفتم: اى سرور بانوان، به خدا سوگند رگهاى قلبم از گريه ى شما بريد. حضرت فرمود: اى ابوعمر شايسته است كه بگريم من رسول خدا بهترين پدر را از دست داده ام چقدر شوق ديدار رسول خدا را دارم. سپس حضرت اين شعر را خواند:

كسى كه مى ميرد يادش از دل مى رود
ولى ياد پدرم با اينكه مرده است بيشتر شده است

گفتم: اى سرور من، از شما يك پرسش دارم كه در سينه ام مى جوشد. حضرت فرمود: بپرس گفتم: آيا پيامبر خدا صلى الله عليه و آله پيش از مرگ خويش به امامت على عليه السلام تصريح كرد؟ حضرت فرمود: شگفتا آيا روز غدير خم را از ياد برده ايد؟

گفتم: آرى در غدير خم تصريح كرده ولى از آنچه دور از چشم مردم برايتان فرموده برايم باز گوييد. حضرت فرمود: خدا را شاهد مى گيرم از پيامبر خدا شنيدم كه فرمود: على، بهترين كسى است كه پس از خويش در ميان شما مى گذارم و او امام و جانشين پس از من است. و نواده ام و نه نفر از صلب حسين، امامان پاكند.

اگر از آنان پيروى كنيد آنان را راهبر و راه يافته مى يابيد و اگر با آنان مخالفت كنيد اختلاف در ميان شما تا قيامت خواهد بود.

گفتم سرورم، پس چرا حضرت على عليه السلام حق خويش را دنبال نمى كند؟ حضرت گفت: اى ابوعمر، پيامبر خدا فرمود: مثل امام مثل كعبه است يا مثل على مثل كعبه است. (ترديد از راوى است) چرا كه مردم به سراغ كعبه ميروند و كعبه نزد كسى نمى رود. آنگاه حضرت فرمود: به خدا سوگند اگر حق را به اهلش واگذار و از عترت پيامبر خدا پيروى مى كردند، هرگز اختلافى درباره ى خدا بين دو نفر هم پديد نمى آمد و امامان، يكى پس از ديگرى امامت را به ارث مى بردند تا آن زمان كه قائم ما، نهمين فرزند از حسين عليه السلام بپا مى خاست ولى آنان كسى را كه خداوند پس زده بود جلو انداختند و آن را كه خداوند، پيش داشته بود پس زدند و زمانى كه پيامبر مبعوث را در لحد گذاشتند و او را در قبر نهادند به دلخواه خود انتخاب كردند و به رأى خويش تن دادند. بريدگى و هلاكت برايشان باد. آيا نشنيدند كه خداوند مى فرمود: «پروردگار تو هرچه مى خواهد مى آفريند و هر كه را بخواهد برمى گزيند. و انتخاب و گزينش به دست مردم نيست» آرى شنيدند ولى آنان همانگونه اند كه خداوند فرمود: «چشم ها نابينا نمى شود ولى دل هايى كه در سينه هست نابينا مى گردد».

اى واى آرزوهاى خويش را در دنيا گستردند و از مرگ خود غافل شدند. مرگ برايشان باد، و خداوند كردارشان را تباه مى سازد. خدايا به تو پناه مى برم از توقف و عقب گرايى پس از پيشرفت.

حضرت در ميان دو رنج

دخلت ام سلمه على فاطمه عليهالسلام فقالت لها: كيف اصبحت عن ليتك يابنت رسول الله صلى الله عليه و آله؟ قالت: اصبحت بين كمد و كرب. فقد النبى و ظلم الوصى هتك والله حجابه من اصبحت امامته من مقبضه (مقتضبه) على غير ما شرع الله فى التنزيل وسنها النبى صلى الله عليه و آله فى التاويل ولكنها احقاد بدريه و ترات احديه كانت عليها قلوب النفاق مكتمنه لامكان الوشاه فلما استهدف الامر ارسلت علينا شابيب اثار من مخيله الشقاق فيقطع وتر الايمان من قسى صدورها و لبئس على ما وعد الله من حفض الرساله و كفاله المؤمنين- احرزوا عائدتهم غرورالدنيا بعد استنصار (انتصار) ممن فتك بآبائهم فى مواطن الكرب و منازل الشهادات.

ام سلمه نزد حضرت فاطمه عليهاالسلام آمد و پرسيد: اى دختر رسول خدا، چگونه شب را سپرى كرديد؟ اى دختر رسول خدا، حضرت فرمود: در ميان انبوه غم و گرفتارى هستم. از دست دادن پيامبر صلى الله عليه و آله و مورد ستم قرار گرفتن وصى او. به خدا سوگند پرده ى حرمت وى دريده شد كسى كه امامتش را گرفتند. اين كار نه بر پايه ى تشريع الهى در قرآن و نه سنت پيامبر بود و تنها كينه هاى جنگ بدر و انتقام جويى از جنگ احد بود كه دلهاى نفاق اين كينه ها را در خود جاى داده بود و سخن چينان، زمينه ى كار پيدا كردند. و چون امر امامت را هدف گرفتند باران هاى خودبينى ها از ابر دشمنى و مخالفت بر ما باريدن گرفت و بند كمان ايمان از دلهاى سخت آنان بريد و چقدر اين بد است...

غنيمت خويش را بعد از پيروزى از كسى كه پدرانش را در صحنه هاى سخت و ميدان هاى شهادت از بين برده بود به چنگ آوردند. [چون متن عربى همان گونه كه علامه مجلسى فرموده است به هم ريخته و غلط است ترجمه ى آن كاملا آزاد است و به گونه اى است كه نمايى از سخن حضرت را مى نمايد. در اينجا واژه هاى آمده در اين متن را به فارسى ساده ترجمه مى كنيم. ]

مقبضه: گرفته شد.

أحقاد: كينه ها جمع حقد است.

ترات: انتقام جويى.

مكتمنه: در خود پنهان داشت. و شاه: نمامان جمع واشى به معناى نمام است.

استهدف: هدف گرفته شده.

الأمر: منظور امامت و ولايت است.

شأبيب: باران ها، جمع است.

آثار: اثر زخم ها و ممكن است جمع اثره به معناى خودخواهى مفرط و يا خود را مقدم داشتن، باشد.

مخيله: ابر.

شقاق: دشمنى و مخالفت. و تر: زه، بندكمان.

قسى: سخت.

دشمنى با امام على و غضب فدك

و قالت عليهاالسلام فى جواب عائشه بنت طلحه: أتسالينى عن هنه حلق بها الطائر و حفى بها السائر رفعت الى السماء أثرا و رزئت فى الأرض خبرا ان قحيف تيم و احيول عدى جاريا أباالحسن فى السباق حتى اذا تفريا فى الخناق فأسرا له الشنئان و طوياه الاعلان فلما خبأ نور الدين و قبض النبى الأمين نطقا بفورهما و نفثا بسورهما و أدالا فدكا فيالها كم من ملك ملك انها عطيه الرب الأعلى للنجى الأوفى و لقد نخلينها للصبيه السواغب من نجله و نسلى و انها لبعلم الله و شهاده أمينه فان انتزعا منى البلغه و منعانى اللمظه فأحتسبها يوم الحشر و ليجدن آكلها ساعره حميم فى لظى جحيم. [بحارالأنوار، ج 29، ص 182، ح 38، به نقل از أمالى شيخ طوسى. ج 1، ص 207.

فاطمه ى الزهراء عليهاالسلام بهجه قلب المصطفى صلى الله عليه و آله، 283 به نقل از رياحين الشريعه، ج 2، ص 41 و أمالى الطوسى، ج 1، ص 207.]

حضرت، در پاسخ به سؤال عائشه، دختر طلحه فرمودند: آيا درباره ى شرى كه پرنده آن را به آسمان بالا برده و رونده آن را به اين سو و آن سو برده است كار شر و زشتى كه اثرش به آسمانها بالا رفته و رسيده و خبر ناگوار و مصيبت بارش در زمين پيچيده است، از من مى پرسى؟

قحيف تيم (نيم كاسه ى قبيله ى تيم) و معيوب چشم و يا حيله باز قبيله ى عدى در اين مسابقه با على حركت كردند تا آنكه از هم پاشيدند آنگاه دشمنى او را پنهان داشتند و از آشكار سازى آن سرباز زدند. پس آن زمان كه نور دين خاموش شد و پيامبر امين رحلت كرد بر پايه ى غضب و با شدت خشم سخن گفتند و فدك را گرفتند چه سرزمينى بود فدك بخشش خداى برين به باوفاترين پيامبر، و او نيز آن را جهت فرزندان گرسنه از نسل خود و من، به من بخشيده بود و آن بخشش را خداوند مى داند و پيامبر امينش نيز شاهد است. اگر آن دو (ابوبكر و عمر) از من توشه ى زندگى را جدا كرده اند و اين غذاى اندك را از من بازگرفته اند، در روز قيامت حساب آن را خواهم خواست. و خورنده ى آن، حميم داغ را در آتش جهنم خواهد ديد.

وصف شيعه

و قال رجل لامرأته اذهبى الى فاطمه بنت رسول الله صلى الله عليه و آله فاسأليها عنى أنى من شيعتكم أم لست من شيعتكم؟ فسألتها فقالت: قولى له: ان كنت تعمل بما أمرناك و تنهى عما زجرناك عنه فأنت من شيعتنا و الا فلا. فرجعت فأخبرته فقال: يا ويلى و من الذنوب و الخطايا فأنا اذا خالد فى النار فان من ليس من شيعتهم و هو خالد فى النار.

فرجعت المراه فقالت لفاطمه ما قال زوجها فقالت فاطمه: قولى له ليس هكذا، شيعتنا من خيار اهل الجنه و كل محبينا وموالى اوليائنا و معادى اعدائنا و المسلم بقلبه و لسانه لنا ليسو من شيعتنا اذا خالفوا اوامرنا و نواهينا فى سائر الموابقات و هم مع ذالك فى الجنه ولكن بعد ما يطهرون من ذنوبهم بالبلايا و الرزايا و فى عرصات القيامه بانواع شدائدها او فى الطبق الاعلى من جهنم بعذابها الى ان تستنقذهم بحبنا منها و ننقلهم الى حضرتنا. [1- بحارالانوار، ج 68 ص، 155. ح 11، به نقل از تفسير امام حسن عسكرى. عليه السلام.]

مردى به همسرش گفت: نزد حضرت فاطمه، دختر رسول خدا برو و از او درباره ى من بپرس كه آيا از شيعيانشان هستم يا نه؟ آن زن آمد و پرسيد حضرت فرمود: به شوهرت بگو: اگر به دستورهاى ما عمل مى كنى و از آنچه تو را بازمى داريم خود را باز مى گيرى تو از شيعيان مايى وگرنه نيستى.

آن زن بازگشت و اين سخن را براى شوهر خويش باز گفت. شوهر گفت: واى بر من چه كسى است كه از گناه و خطا جدا باشد در نتيجه، من مخلد در آتش هستم چرا كه هر كس از شيعيان آنان نيست در آتش مخلد خواهد بود.

آن زن به نزد حضرت بازگشت و گفته ى شوهرش را براى حضرت باز گفت. حضرت فرمود: به او بگو: چنين نيست. شيعيان ما از بهترين بهشتيان هستند ولى هر كس كه ما را دوست بدارد و با دوستان ما دوست و با دشمنان ما دشمن باشد و با دل و زبان در اختيار ما باشد اگر با اوامر و نواهى ما مخالفت كند اينان اهل بهشتند ولى پس از آنكه با ديدن بلاها و سختى ها با آنكه در صحنه ى قيامت با اقسام شدائد و يا در طبقه ى رويين جهنم از گناهان خويش پاك شوند تا ما آنان را به دليل محبتى كه به ما دارند از جهنم نجات دهيم و آنان را به حضور خودمان بياوريم.