زخم خورشيد
كاوشى در زندگى حضرت زهرا (س)

مهدى حسينيان قمى

- ۵ -


فاطمه

در زبان عرب، فاطمه اسم فاعل از ريشه فطم است.

فطم در لغت به معناى قطع است و قطع به معناى جداكردن و بازگرفتن است. اضافه كنيد كه فاطمه گاه به معناى اسم مفعول نيز مى آيد يعنى مفطومه.

هم اكنون بايد ديد كه منظور از فاطمه به معناى قطع كننده (اسم فاعل) چيست؟ در اين ارتباط روايات توضيح داده اند:

فاطمه قطع كننده ى اميد قبايل

همه دل بسته بودند كه خلافت پيامبر را از وى در خانواده ى خويش به ارث برند چرا كه پيامبر با زنانى از قبايل مختلف ازدواج كرده بودند حضور فاطمه اين اميد را قطع كرد و روشن ساخت كه امامت و ولايت و خلافت در نسل فاطمه عليهاالسلام خواهد بود.

فاطمه قطع كننده ى اميد دشمنان

و نيز دشمنانى كه مى پنداشتند رسول گرامى اسلام بدون فرزند خواهد بود و چون بدون نسل است مكتب و مرام وى ادامه نخواهد يافت. با حضور فاطمه اين اميدشان قطع شد و فاطمه عليهاالسلام با ولادتش حضور نسلى را كه استمراردهنده ى مكتب پيامبر بود نويد داد.

سوره كوثر با چنين زمينه اى نازل شد.

«بسم الله الرحمن الرحيم انا اعطيناك الكوثر فصل لربك و انحر ان شانئك هو الابتر»

ما به تو كوثر داديم براى خدايت نماز بگذار و دست به تكبير بلند كن بدخواه تو خود ناقص و بدون نسل است.

فاطمه جداكننده و بازدارنده ى شيعيان خويش از آتش جهنم

ابن عباس به معاويه گفت: آيا مى دانى چرا فاطمه فاطمه ناميده شد؟ معاويه گفت نه. ابن عباس گفت: چون فاطمه و شيعيانش از آتش بازگرفته شده اند. [بحارالانوار، ج 43، ص 12، ح 3.]

از آن جهت كه خداوند به واسطه وجود پربركت فاطمه عليهاالسلام شيعيان وى را از آتش جهنم باز مى گيرد نام فاطمه را بر حضرت نهاده است. بنابراين فاطمه كسى است كه سبب مى شود شيعيان خويش را از آتش جهنم باز گيرد. [گفتنى است كه: اين روايات با فاطمه به معناى مفعولى نيز سازگارند آن گونه كه خواهيم خواند.] و اگر فاطمه به معناى اسم مفعول [فاطمه گرچه اسم فاعل است ولى به معناى مفعول مى آيد مجلسى در بحار ج 43، ص 14 مى نويسد: بسيار مى شود كه اسم فاعل به معناى اسم مفعول مى آيد سپس نمونه هايى را ارائه مى دهد «سركاتم» به معناى مكتوم و «مكان عامر» به معناى معمور و «عيشه راضيه» يه معناى مرضيه و «ماء دافق» به معناى مدفوق. آنگاه مرحوم مجلسى اضافه مى كند: ممكن است فطم لازم هم بيايد بنابراين فاطمه يعنى بازگرفته شده سپس كلام لغوى معروف را مى آورد. فيروزآبادى در مقاييس مى نويسد: أفطم السخله حان ان تفطم فاذا فطمت فهى فاطم و مفطومه و فطيم.] باشد و معناى مفطومه را بدهد معناى زير را مى رساند آن گونه كه در روايات به آن اشاره شده است:

فاطمه باز گرفته شده از آتش جهنم (خود و دوستانش)

امام باقر عليه السلام گويد: پيامبر خدا فرمود: اى فاطمه آيا مى دانى چرا كه فاطمه نام گرفته اى؟ امير مؤمنان على عليه السلام فرمود: چرا؟ حضرت رسول فرمود: چون فاطمه و شيعيان فاطمه از آتش بازگرفته شده اند. [بحارالانوار، ج 43، ص 14، ح 10.]

در ارتباط با اين معنى روايات بسيارى رسيده است.

فاطمه از خون حيض و نفاس و عادتهاى زنانه باز گرفته شده است.

امام باقر عليه السلام فرمودند: به خداوند سوگند، خداوند فاطمه را در ميثاق از خون حيض بازگرفته است.

«و الله لقد فطمها الله تبارك و تعالى بالعلم و عن الطمث بالميثاق. [بحارالانوار، ج 43، ص 16، ح 14.]»

پيامبر به عايشه فرمودند: اى حميرا، فاطمه به سان زنان بشرى نيست او آنگونه كه اينان مبتلى به عادت مى شوند نيست. [بحارالانوار، ج 43، ص 13، ح 9.]

امام صادق فرمود: خداوند زنان را بر امام على عليه السلام در زمان حيات فاطمه عليهاالسلام حرام كرد چرا كه فاطمه پاك بود و حيض نمى شد. [بحارالأنوار ج 43، ص 13، ح 9.]

نام هاى بتول، طاهره و مطهر و عذارا نيز به اين معنى اشاره دارد.

امام باقر عليه السلام فرمود: دختران انبياء حيض نمى شوند حيض عقوبت است و اول زنى كه حيض شد ساره همسر حضرت ابراهيم عليه السلام است [بحارالأنوار، ج 43، ص 25، ح 21.] پاكى از خون حيض و نفاس و عدم آلودگى به نشانه و امتيازى است كه برخى از زنان پاك بدان مفتخر بوده اند.

فاطمه از جهل و نادانى بازگرفته شده و با علم و دانايى سيراب گرديده است.

در روايتى از امام باقر عليه السلام آمده: خداوند عزوجل به هنگام ولادت فاطمه عليهاالسلام توسط فرشته اى نام مبارك فاطمه را بر زبان پيامبر صلى الله عليه و آله جارى ساخت. آنگاه خداوند فرمود: اى فاطمه من تو را با علم و دانايى (از جهل و نادانى) باز گرفتم... [بحارالانوار، ج 43، ص 13، ح 9.]

فاطمه از بدى جدا شده.

او مفطوم از بدى هاست و بدى ها به ساحت قدس او راهى ندارد.

امام صادق عليه السلام فرمود: آيا مى دانى كه معنا و تفسير نام فاطمه چيست؟ روايتگر اين حديث پاسخ داد نه مولايم برايم بگوييد امام صادق عليه السلام فرمود: فاطمه از بدى به دور است از بدى گرفته شده است. «قال: فطمت من الشره» [بحارالأنوار، ج 43، ص 10، ح 1.]

اگر اين معنى را بشكافيم طهارت و عصمت فاطمه از آن به خوبى استفاده مى شود. خداوند اين وجود پاك را از هر بدى و زشتى به دور داشته بدى به او راه نمى يابد و پاك و پيراسته از هر پليدى است.

در تمام طول عمرش يك نقطه ى منفى ديده نمى شود زندگى پرفراز و نشيب فاطمه عليهاالسلام در آن سالهاى حساس صدر اسلام در كنار رسول خدا در مكه و مدينه و در خانه امام على عليه السلام و به هنگام جنگ و جهاد و درگيرى هاى پى درپى نشان درستى انتخاب اين نام از سوى خداوند است.

فاطمه نامى كه پيراستگى اين وجود مطهر را بازگو مى كند.

آرى فاطمه از اهل بيتى است كه خداوند خواسته تا از هر پليدى پيراسته باشند.

«انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهركم تطهيرا [سوره احزاب، آيه 33.]»

همانا خداوند خواسته است تا پليدى را از شما اهل بيت بزدايد و شما را پاك و پاكيزه سازد.

فاطمه بازگرفته شده از اينكه خلق حقيقت والاى او را بشناسند

در روايتى مى خوانيم: فاطمه را فاطمه گفتند: «لأن الخلق فطموا عن معرفتها» [بحارالأنوار، ج 43، ص 65، ح 58.] چرا كه خلق از شناخت او بازگرفته شده اند. حقيقت او چنان والا و در اوج است كه خلق نمى تواند كنه او را بيابد و او را آن گونه كه هست بشناسند.

به شكل مى يابيد كه چه حقيقت والايى در زير اين نام نهفته است. اين نام كه از سوى خداوند براى فاطمه برگزيده مى شود با اين محتوا و حقيقت همراه است.

فاطمه به معناى فاعلى

فاطمه اميد قبائل مبنى بر به ارث برى خلافت را قطع كرد.

فاطمه دشمنان اسلام را كه مى پنداشتند پيامبر بدون نسل مى ماند و كسى راه او را استمرار نمى بخشد مأيوس كرد.

فاطمه، شيعيان خويش را از آتش جهنم باز مى گيرد.

فاطمه به معناى مفعولى

فاطمه خود و شيعيانش از آتش جهنم بازگرفته شده اند.

فاطمه از نفاس و عادت زنانه بازگرفته شده است.

فاطمه از جهل و نادانى بازگرفته شده و با علم و دانايى سيراب گشته است.

فاطمه از بدى جدا شده و بازگرفته شده است.

فاطمه از اين كه خلق، حقيقت والاى او را بشناسند بازگرفته شده است.

زهراء

زهراء: فروزنده و تابناك

اين اسم نشانى بر نورانيت ظاهرى و باطنى حضرا زهراء عليهاالسلام است.

فروزندگى به هنگام ولادت

زهرا عليهاالسلام به هنگام ولادت نورافشانى كرد و آسمان ها و زمين را به نور خويش روشن ساخت.

«... فلما سقطت الى الأرض أشرق منها النور حتى دخل بيوتات مكه و لم يبق فى شرق الأرض و لا غربها موضع الا أشرق فيه ذلك النور... [بحارالانوار، ج 43، ص 3، ح 1.]»

به هنگام تولد آنگاه كه بر زمين قرار گرفت نورى از آن وجود مبارك تابش گرفت و به همه خانه هاى مكه وارد شد و در شرق و غرب عالم جايى نماند مگر آن كه آن نور بدان جا راه يافت.

زهرا عليهاالسلام به محراب عبادت كه مى ايستاد آن گونه كه ستارگان بر اهل زمين درخشش دارند او بر آسمانيان مى درخشيد.

«... لانها كانت اذا قامت فى محرابها زهر نورها لأهل السماء كما يزهر نور الكواكب لأهل الأرض [بحارالانوار، ج 43، ص 12، ح 6.]»

فروزش نور هر صبح و شام بر اهل مدينه پشتوانه اى بر درستى اين اسم تابناك است.

فروزندگى بر امير مؤمنان على

و درخشش بر امير مؤمنان عليه السلام در هر روز سه مرتبه باز گوياى درستى اين نامگذارى است.

ابان بن تغلب گويد: از امام صادق عليه السلام پرسيدم كه: چرا حضرت زهرا عليهاالسلام زهراء ناميده شد؟ فرمود: چون بر امير مؤمنان على عليه السلام در هر روز، سه بار نورافشانى مى كرد. به هنگام نماز صبح نور سفيدى از گونه ى مباركش تابش داشت و داخل اطاق هاى مدينه مى شد. و ديوارها را سفيد مى كرد مردم شگفت زده مى شدند و خدمت رسول مى آمدند و آنچه ديده بودند جويا مى شدند پيامبر آنان را به منزل فاطمه عليهاالسلام راهنمايى مى كرد. به منزل فاطمه مى آمدند او را در محراب عبادت به نماز مى ديدند و مى يافتند كه اين نور از گونه ى فاطمه عليهاالسلام و وجود نورانى اوست.

نيم روز كه مى شد و حضرت آماده نماز مى شد نور زردى از صورتش تابش مى گرفت و اين نور زرد داخل اتاق ها مى شد و جامه ها و رنگ هاى مردم زرد مى شد به نزد پيامبر مى آمدند و علت را مى پرسيدند ايشان آنان را به منزل فاطمه عليهاالسلام هدايت مى كرد مى آمدند و حضرت را در محراب نماز مى ديدند و مبدء آن نور را در چهره ى فاطمه مشاهده مى كردند و مى فهميدند كه آن وجود مبارك منشاء اين نور است.

هنگام غروب كه مى شد صورت فاطمه عليهاالسلام سرخ مى شد از شادى و شكر حق تعالى و نورافشانى مى كرد و اين نور داخل اتاق هاى مدينه مى شد ديوارها سرخ مى گرديد مردم تعجب مى كردند و علت را از پيامبر مى پرسيدند پيامبر باز آنان را به منزل فاطمه راهنمايى مى كرد آنان مى ديدند كه فاطمه نشسته و تسبيح و تمجيد خدا مى گويد و آن نور از اين وجود نوارنى است.

اين نور در سيماى فاطمه بود تا سيدالشهداء عليه السلام متولد شد. امام صادق عليه السلام افزودند: اين نور در سيماى ما امامان از اهل بيت عليهم السلام يكى پس از ديگرى تا قيامت مى چرخد. [بحارالانوار، ج 43، ص 11، ح 2.]

فروزندگى زهرا براى فرشتگان

جابر از امام صادق عليه السلام پرسيد چرا فاطمه زهرا ناميده شد امام فرمود: چون خداوند او را از نور عظمت خويش آفريد و هر زمان كه نور افشانى مى كرد آسمان و زمين را روشن مى ساخت و چشمان فرشتگان در برابر تابش اين نور تاب نمى آوردند و فرشتگان در اين هنگام براى خدا به سجده مى افتادند و مى گفتند:

خداى ما و مولاى ما اين چه نور است؟ خداوند به آنان وحى مى كرد: اين نور از نور من است او را در آسمانم جاى دادم و از عظمتم آفريدم... [بحارالانوار، ج 43، ص 12، ح 5.]

صديقه

به معناى «بسيار راستگو» است. كسى كه گفتار و رفتارش هر دو شايسته است و به عبارت ديگر كسى كه رفتار او گفتارش را تصديق مى كند صديق نام مى گيرد.

حضرت زهرا عليهاالسلام هم صادقه است و هم صديقه و اين نشان حضور ارجمند صفت راستگويى در حضرت است.

عايشه گفت: پس از پدرش پيامبر صلى الله عليه و آله كسى را از فاطمه عليهاالسلام راستگوتر نديدم. [بحارالانوار، ج 43، ص 84، ح 7.]

گفتنى است: مريم مادر عيسى عليه السلام در قرآن، صديقه معرفى شده است «و امه صديقه» [مائده، 75.]

در روايتى مى خوانيم: «و هى الصديقه الكبرى و على معرفتها دارت القرون الأولى» [بحارالأنوار، ج 43، ص 105، ح 19.] حضرت زهرا عليهاالسلام صديقه ى كبرى است پيشينيان نيز با او آشنا بوده اند.

اين واژه در قرآن كريم بر حضرت ابراهيم [مريم، 56.] و حضرت ادريس [مريم، 56.] و حضرت يوسف [يوسف، 46.] نيز به كار رفته است.

مباركه

مباركه يعنى «داراى بركت، بدون شومى». و جود حضرت زهرا عليهاالسلام بسيار پربركت بود. او دختر پيامبر صلى الله عليه و آله، همسر امام على عليه السلام و مادر يازده امام است. يازده امام همه از نسل فاطمه زهرا عليهاالسلام هستند.

اقيانوس بركت خيز وجود حضرت- عليهاالسلام- تبلور خيرات و بركات بسيارى بود:

1- بركت تكوينى كه وجودش عامل پيدايى آفرينش شد.

2- بركت در نسل كه يازده امام و يكى از گسترده ترين، پاك ترين و پرخروش ترين نسل هاى بشر از آن حضرت پديد آمد.

3- بركت معنوى در اين دنيا بدين گونه كه توسل به او، دفاع از او و پيوند به او همه بركت آفرين است.

4- بركت فرهنگى و سياسى

5- بركت اخروى كه در شفاعت عظيم آن حضرت در روز رستاخيز جلوه مى كند.

طاهره

طاهره يعنى پاك و پاكيزه.

زهرا عليهاالسلام پاك، پيراسته از عيب و پليدى و پاكيزه از خون هاى زنانه بود.

نام طاهره همسو با نام هاى طيبه، مطهره، زكيه و نقيه است.

طهارت حضرت، پاكى از گناه يعنى عصمت را نيز در خود دارد. طهارت و پيراستگى زهرا عليهاالسلام كه از آيه ى تطهير به دست مى آيد بازگوكننده ى اوج طهارت است و هرگز يك طهارت معمولى نيست.

زكيه

زكيه معناى پاكى، پيراستگى و رشد و بالندگى زهرا عليهاالسلام را بازگو مى كند. زهرا تربيت شده ى پيامبر صلى الله عليه و آله است. و اژه ى «زكى» در قرآن كريم، وصف حضرت عيسى عليه السلام شمرده شده است:

«لأهب لك غلاما زكيا» [مريم، 19.] و در سوره ى شمس، پس از يازده سوگند، خداوند متعال فرموده است: «قد افلح من زكاها» [الشمس، 9.] و در سوره اعلى فرموده:«قد أفلح من تزكى» [الاعلى، 14.]

از اين دو برمى آيد: فلاح و رستگارى كه از اهداف نهايى رسالت است از تزكيه پديد مى آيد. و در سه آيه از آيات قرآن، تزكيه، از برنامه هاى رسول خدا و از اهداف رسالت محسوب شده است [بقره 151، آل عمران، 164 و جمعه، 2. در اين دوتاى اخير، تزكيه پيش از تعليم ذكر شده است و تقدم آن بر تعليم، گوياى عظمت آن است.]

راضيه

را ضيه به معناى خشنود است.

زهرا عليهاالسلام از خداى خويش خشنود است و اين خشنودى از برجسته ترين فضيلت هاست. را ضيه بازگوكننده ى مقام رضا در شخصيتى است كه در سخت ترين شرايط زيسته و شديدترين ناملايمات را ديده است.

مقام «رضا» يعنى خرسندى از رخدادهايى كه خداوند متعال، مقدر كرده است يكى از مقامات ارجمند اخلاق اسلامى است و يكى از مصداق هاى «فوز عظيم» يعنى دستيابى و پيروزى بزرگ است. قرآن كريم مى فرمايد: «رضى الله عنهم و رضوا عنه ذلك الفوز العظيم» [مائده، 119.] خداوند، از آنان خرسند گشت و آنان از خداوند، و اين دستيابى بزرگى است. و اين خرسندى يكى از ويژگى هاى حزب الله است «رضى الله عنهم و رضوا عنه اولئك حزب الله» [مجادله، 22.] فرومايگان از خويش راضى اند و مقام يافتگان از خدا.

مرضيه

مرضيه به معناى پسنديده و مورد رضايت است.

رفتار و گفتار فاطمه عليهاالسلام پسنديده است و خداوند از او خشنود است.

در قرآن كريم، واژه ى مرضى براى حضرت اسماعيل صادالوعد به كار رفته است. «و كان يأمر أهله بالصلاه و الزكاة و كان عند ربه مرضيا» [مريم، 55.] او خانواده اش را به نماز و زكات فرمان مى داد و در پيشگاه خدايش پسنديده بود.

در سوره ى فجر نيز واژه «مرضيه» نيز به كار رفته است. «يا ايتها النفس المطمئنه ارجعى الى ربك راضيه مرضيه» [فجر، 28.]

محدثه

محدثه به كسى گفته مى شود كه فرشتگان با او سخن گويند.

گفتنى است كه: محدثه لازم نيست پيامبر باشد كسانى همچون زهرا عليهاالسلام، هم صحبت با فرشتگان شده اند و پيامبر هم نيستند.

پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله جبرئيل به خدمت حضرت زهرا عليهاالسلام شرفياب مى شد و رخدادهاى آينده ى جهان را براى حضرت زهرا عليهاالسلام حديث مى كرد. [بحارالانوار، ج 43، ص 80، 68.]

ارتباط با عالم بالا و همنشينى و گفتگو با فرشتگان به ويژه جبرئيل محتوا و مفهوم نام مقدس «محدثه» است.

گفتنى است: اين معنى با تلفظ مفعولى اين واژه همساز است و اگر به گونه ى اسم فاعل خوانده شود به معنى حديث كننده و روايت كننده است و حضرت زهرا- عليهاالسلام- داراى هر دو مقام بودند.

نام هاى ديگر حضرت

تا كنون توضيح مختصرى پيرامون نه نام از نام هاى حضرت داديم. در اينجا ديگر نام هاى حضرت را معنى مى كنيم.

10- رضيه: خوشنود.

11- زكيه: پاك، پيراسته، رشديافته.

12- حانيه: پرعاطفه، مهرورز، شوهردوست.

13- مطهره: پاك شده.

14- رشيده: رشد يافته.

15- منصوره: يارى شده. اين نام حضرت در آسمان ها است.

16- ممتحنه: آزمايش شده.

17- مهديه: هدايت شده.

18- نقيه: پاك.

19- تقيه: باتقوا، پرهيزكار، خداترس.

20- صادقه: راستگو.

21- شهيده: زنى كه در راه خدا به شهادت رسيده است.

22- راكعه: ركوع كننده.

23- ساجده: سجده كننده.

24- مضطهده: در فشار قرار داده شده.

25- مقهوره: مغلوب سلطه.

26- مغصوبه: حق گرفته شده.

27- ريحانه: گل خوشبو.

28- حره: آزاده، بزرگوار.

29- نوريه سماويه: نورى آسمانى.

30- صابره: شكيبا، بردبار.

31- عزيزه: عزيز، نستوه.

32- عليمه: بسيار دانشمند.

33- فاضله: ارزشمند، بافضيلت.

34- حبيبه: دوست، محبوب.

35- مبشره: بشارت دهنده.

36- طيبه: خوشايند.

37- مظلومه: ستمديده.

38- معصومه: بى گناه.

39- ام ابيها: مادرپدرش.

40- ام الأسماء: مادر نام ها. منظور مادر امامان است.

41- ام الأئمه: مادر مادران.

42- ام الحسن و الحسين: مادر حسن و حسين.

43- ام الحسنين: مادر حسن و حسين.

44- ام السبطين: مادر دو سبط.

45- قره عين الرسول: نور چشم رسول خدا.

46- روح الرسول: جان پيامبر.

47- بضعه الرسول: پاره ى تن پيامبر.

48- بتول: بى نظير، منقطع از دنيا و تعلقات مادى، زنى كه آلودگى ماهانه ندارد.

49- مريم الكبرى: مريم بزرگتر.

50- قرينه المرتضى: همتاى امام على عليه السلام.

51- الانسيه الحوراء: بشر بهشتى.

52- عذراء: دوشيزه، بكر.

53- سيده النساء: سرور زنان.

54- حصان: عفتمند، خويشتن بان.

55- كوثر: خير بسيار، نسل بسيار، نهر كوثر.

56- كوكب: ستاره.

اينها نام ها، كنيه ها و القاب و اوصاف حضرت زهرا عليهاالسلام است كه در روايات و زيارت نامه هاى حضرت آمده است و مجموعا تعداد آن به پنجاه و شش رسيده است.

حضرت زهرا و تربيت محمدى

حضرت زهرا عليهاالسلام در خانه پيامبر و با تربيت و تعليم آن حضرت پرورش يافته است استاد و مربى اى چون خاتم الأنبياء از شخصيت مستعدى چون دخترشان فاطمه زهرا عليهاالسلام بهترين و شايسته ترين زن را مى سازند.

مريم در تحت كفالت زكرياى پيامبر بود و آنچنان شد كه شگفتى زكريا را برانگيخت.

زهرا عليهاالسلام نيز در سايه ى تعليم و تربيت پى گير پيامبر، به اوجى مى رسد كه شوهرش امام على عليه السلام و پدرش خاتم النبياء را شگفت زده مى سازد. [بحارالأنوار، ج 43، ص 74 و ص 69.]

حضرت زهرا عليهاالسلام ساده زيستى را از پيامبر صلى الله عليه و آله آموخته بود و پند پيامبر هميشه آويزه ى گوش او بود كه: زهرا، دخترم مبادا به اينكه مردم مى گويند: دختر رسول الله است مغرور شوى «لا يغرنك الناس أن يقولوا بنت محمد و عليك لباس الجبابره [بحارالأنوار، ج 43، ص 26، ح 28.] و باز اين حكمت را او از پيامبر شنيده كه فرمود: خداوند دنيا را براى محمد و آل محمد نخواسته است. [بحارالأنوار، ج 43، ص 86 و ص 20.] و آن زمان كه احساس مى كند پدر از آويختن آن پرده و داشتن آن دستبند و سينه ريز گويا ناراحت است همه را براى پدر مى فرستد و به فرستاده مى گويد: به پدرم بگو: اين ها را در راه خدا بدهد. [بحارالأنوار، ج 43، ص 20، ح 7.]

حضرت زهرا در زمان حيات پدر

چهل و پنج سال از عمر شريف پيامبر و پنج سال از دوران رسالت حضرت در مكه مى گذشت كه خداوند زهرا عليهاالسلام را به پيامبر و خديجه داد و همانگونه كه اشاره شد رشد جسمانى و معنوى زهرا عليهاالسلام غيرعادى بود و چيزى نگذشت كه اين دختر شايسته همدوش پدر و مادر براى گسترش اسلام تلاش مى كرد.

او دوران سخت صدر اسلام را همپاى پدر و مادر در شعب ابوطالب و در زير فشارهاى مشركان مكه سپرى ساخت.

هشت سال زندگى در مكه و همدلى با پيامبر و غمخوارى بسيار، از ويژگى هاى اين دختر نمونه است.

روزى از روزها پيامبر در حالى كه در كنار خانه ى خدا به سجده افتاده بودند مشركان مكه شكمبه ى گاوى را بر روى پيامبر ريختند و اين زهرا عليهاالسلام بود كه شكمبه را از روى پيامبر برداشتند و خاطر پيامبر را تسكين بخشيدند.

حضور فاطمه در شعب ابوطالب

حدود سال هفتم بعثت پيامبر مجبور مى شود به همراه جمعى از بنى هاشم به شعب ابوطالب پناه برد و مدت حدود سه سال در شعب در محاصره ى اقتصادى قريش قرار گيرد در اين ايام حضرت زهرا عليهاالسلام دخترى خردسال در كنار پدر و مادر است.

در سال دهم بعثت كه حصر مسلمانان شكسته شد و پيامبر صلى الله عليه و آله از شعب بيرون آمدند به فاصله ى سه روز ابوطالب و خديجه به ترتيب از دنيا رفتند.

مرگ مادر

حضرت زهرا عليهاالسلام پنج ساله اند كه مادر خويش را از دست مى دهند و در سوگ مادر مى نشينند. و در سن هشت سالگى است كه پيامبر از مكه به مدينه هجرت مى كنند.

هجرت حضرت زهرا

پس از هجرت پيامبر طبق دستورات ايشان، فاطمه زهرا عليهاالسلام و فواطم ديگرى همچون فاطمه بنت اسد و فاطمه بنت حمزه و فاطمه بنت الزبير به همراه اميرالمؤمنان على عليه السلام كه جوانى بيست و سه ساله است براى هجرت به مدينه آماده مى شوند.

امام على عليه السلام با اين گروه از زنان كه در ميانشان فاطمه ى زهرا عليهاالسلام است به سمت مدينه حركت مى كنند. تا ريخ مى گويد: پس از آنكه امام على عليه السلام در پى هجرت پيامبر به مدينه سفارش هاى پيامبر را عملى ساخت و امانت هايى را كه نزد پيامبر بود به صاحبانشان برگرداند شترها را براى حركت زنان آماده ساخت و با جمعى از مؤمنان كه هنوز در مكه بودند قرار گذاشت كه در كنار كوه طوى همديگر را ملاقات كنند. و خود با فواطم در روز روشن حركت كرد. ام ايمن و ابوواقد ليثى كاروان حضرت را همراهى مى كردند. ابوواقد تند مى راند تا مبادا قريش به آنان دست يابند و از اين سفر ممانعت كنند. امير مؤمنان على عليه السلام فرمودند: اى ابوواقد با زنان مدارا كن. آنگاه اين رجز را خواندند: جز خدا كسى نيست. همت و گمان خويش را بلند دار، چرا كه پروردگار انسانها تو را در مهمات كفايت مى كند.

در ابتداى راه در كنار ضجنان فرستاده هاى قريش به اين كاروان رسيدند و مى خواستند تا از حركت اين كاروان به مقصد مدينه جلوگيرى كنند ولى با دلاوريها و رشادتهاى اميرمؤمنان عليه السلام و پس از كشته دادن مجبور به عقب نشينى شدند و اين كاروان به رهبرى امام على عليه السلام به سلامت به مقصد رسيد. [فاطمه الزهرا عليهاالسلام بهجة قلب المصطفى صلى الله عليه و آله، ج 2، ص 455 به نقل از سيرة الائمه الاثنى عشر، ج 1، ص 79.]

در داستان هجرت فاطمه زهرا عليهاالسلام مى خوانيم:

حويرث يكى از مهاجمان به كاروان مهاجران است كه در مكه پيامبر را بسيار آزار مى داد. وى به شترى كه فاطمه زهرا عليهاالسلام و يكى ديگر از فواطم بر آن سوار بودند حمله برد. حضرت در نتيجه ى اين حمله از روى شتر افتاد و بدن مباركشان آسيب ديد. بدنى كه در حوادث سخت مكه و روزهاى سخت اسلام بويژه پس از مرگ مادرشان حضرت خديجه آب شده بود. [فاطمه الزهرا عليهاالسلام بهجة قلب المصطفى صلى الله عليه و آله، ج 2، ص 455 به نقل از سيرة الائمه الاثنى عشر، ج 1، ص 79.]

امير كاروان در ضجنان مدت يك شبانه روز كاروان را متوقف ساخت و او و كاروانيان شب را به نماز گذارندند و تا به صبح در حالات مختلف به ياد حق بودند.

به هنگام صبح امير مؤمنان با گرده فواطم نماز را به جماعت خواندند و به سوى مقصد به راه افتادند و همين گونه باقيمانده ى راه را تا به مدينه پشت سر گذاشتند.

درباره ى اين هجرت و در شأن اين كاروان مهاجران، آيات بلند پايانى سوره ى آل عمران نازل گرديد. [بحارالانوار، ج 19، ص 66.]

آيات 190 تا 195 از اين سوره را به هنگام سحر پيش از نماز شب با نگاه به آسمان بخوانيد و از مضامين بلند آن آگاه شويد و وصف اين مهاجران را در اين آيات از زبان قرآن بشنويد.

ورود به مدينه

ميزبانى

حضرت زهرا عليهاالسلام در پايان سفر به مدينه رسيدند و در كنار پيامبر اكرم در خانه ى ابوايوب انصارى بر مادر ابوايوب وارد شدند. و پس از ازدواج پيامبر با سوده در همان اوايل ورود به مدينه فاطمه عليهاالسلام به منزل سوده منتقل شدند تا آن زمان كه پيامبر اكرم با ام سلمه ازدواج كردند. [بحارالانوار، ج 43، ص 10، ح 16.]

مراقبت

ام سلمه گويد: رسول خدا مرا به همسرى گرفت و امور دخترشان فاطمه عليهاالسلام را به من سپرد. من مسؤول رسيدگى به او بودم ولى به خدا سوگند او از من مؤدب تر (و يا كوشاتر) و آگاهتر بود. [بحارالانوار، ج 43، ص 93، ح 49.] و اينچنين زهرا در مدينه نيز در كنار پدر و همراه با او بود.

خواستگارى از فاطمه

حضرت زهرا عليهاالسلام خواستگاران فراوان داشتند ولى هنگامى كه پيامبر با زهرا مطرح مى كردند، دخترشان نمى پذيرفتند. تا اين كه امير مؤمنان خواستگارى كردند و سكوت رضايت بخش فاطمه عليهاالسلام پاسخ مثبت زهرا عليهاالسلام در اختيار پيامبر قرار داد. [بحارالانوار، ج 43، ص 93، ح 49.]

عقد در آسمانها

پيامبر اعلام كرده بود كه من بسان شما بشر هستم خود همسر مى گيرم و ديگران را نيز همسر مى دهم ولى داستان فاطمه جداى از اين جريان است چرا كه دستور ازدواج او با على عليه السلام از آسمان آمده است. [بحارالانوار، ج 43، ص 145، ح 47.] و در پاسخ به اعتراض عده اى از قريش پيامبر فرمود: على جان گفته اند چرا دخترت را به على داده اى و خواستگارى ما را نپذيرفته اى؟ به آنان پاسخ دادم كه: من خواستگارى شما را رد نكرده ام و دخترم را به على نداده ام اين خداست كه چنين خواسته و چنين كرده است و در اينجا بود كه جبرئيل بر پيامبر نازل شد و گفت: اى محمد خداوند جل و جلاله گويد: اگر على نيافريده بودم براى دخترت فاطمه همتايى بر روى زمين نبود. از آدم گرفته تا ديگران. [بحارالانوار، ج 43، ص 92، ح 3.]

گفتنى است كه: عقد حضرت زهرا عليهاالسلام با امام على عليه السلام در آسمانها با حضور فرشتگان خوانده شد و اين از ويژگى هاى شخصيت ارزشمند حضرت زهرا عليهاالسلام و حضرت امام على عليه السلام است.

عقد ازدواج زهرا در زمين

پس از خواندن عقد ازدواج زهرا عليهاالسلام در آسمان با حضور فرشتگان و گواهى آنان به فاصله ى چهل روز، پيامبر صلى الله عليه و آله عقد ازدواج زهرا عليهاالسلام را براى امير مؤمنان على عليه السلام در زمين خواند. [شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 9، ص 193 و «الجنة العاصمه» ص 104.]

پيامبر فرمود: فرشته اى فرود آمد و گفت: اى محمد خدايت سلام مى رساند و مى گويد: من در ملا اعلى دخترت فاطمه عليهاالسلام را به عقد على عليه السلام درآوردم تو نيز او را در زمين به عقد على عليه السلام درآور. [ذخائر العقبى، ص 31- 32.]

فضائل صديقه ى كبرى فاطمه ى زهرا عليهاالسلام بسيار است يكى از اين فضيلتها همين است كه ازدواج زهرا عليهاالسلام به دستور خداوند بوده است و به تعبير پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله اين ازدواج جداى از همه ى ازدواجهاست.

پيامبر اكرم در خطبه ى عقدى كه در مسجد خواندند فرمودند: «ان الله أمرنى أن أزوج فاطمه باخى و ابن عمى و اولى الناس بى على بن ابى طالب و الله عز شأنه قد زوجه بها فى السماء و اشهد الملائكه و امرنى ان ازوجه فى الارض و اشهدكم على ذالك»

خداوند دستورم داده تا دخترم فاطمه را به برادرم و پسر عمويم و سزاوارترين كس به خودم على ابن ابى طالب تزويج كنم و خداوند عز و شأنه دخترم فاطمه را براى على عليه السلام در آسمان تزويج كرد و فرشتگان را گواه گرفته است و به من دستور داد تا او را با زهرا عليهاالسلام در زمين تزويج كنم و شما را بر اين موضوع گواه گيرم.

آنگاه دستور دادند تا امام على عليه السلام نيز بپا خيزد و خطبه ى نكاح را براى خويش بخواند او هم بپا خاست و خطبه خواند. [تفصيل اين داستان را در كتاب فاطمه الزهرا بهجه قلب المصطفى صلى الله عليه و آله ج 2، ص 472 مى خوانيد.]