چهل مثل از قرآن

حسين حقيقت جو

- ۳۷ -


پس از هجوم گماشتگان استبداد به خانه او و به بند كشيدن پيشواى آزادى و آزادگى ، آن حضرت به يارى حق و عدالت شتافت و مرحله به مرحله با خودكامگان در پرتو منطق آتشين و تدبير شگرفش پيش رفت تا آنان را به عقب نشينى واداشت .
آنان از اميرمؤمنان دست برداشتند و او راه خانه را در پيش گرفت .در اين هنگام ريحانه پيامبر به استقبال همتاى زندگى اش شتافت و با دنيايى شور و معنويت و شهامت و ايثار فرياد برآورد كه :
روحى لروحك الفداء و نفسى لنفسك الوقاء يا اباالحسن ، ان كنت فى خير كنت معك و ان كنت فى شر كنت معك .(592)
على جان ! جان فاطمه به قربانت و روح او سپر بلاهايت .
هان اى اباالحسن ! من هماره با تو خواهم بود و پيمان عشق ميان من و تو گسست ناپذير است .اگر تو در خير و آرامش خاطر و در امنيت و آسايش ‍ باشى ، من با تو خواهم زيست و همكار و همدل و همراه و شريك زندگى تو خواهم بود؛ و اگر در راه حق و عدالت در سختى و فشار گرفتار گردى ، باز هم لحظه اى تو را تنها نخواهم گذاشت .
10- سيستم عزت ، قناعت و كم توقعى
سبك و سيره ريحانه پيامبر در زندگى ، قدرشناسى و حق شناسى و سپاس ‍ نعمت ها بود؛ به همين دليل هم هرگز نه در فراز و نشيب زندگى و تنگناها و كمبودها و مشكلات اقتصادى لب به گلايه و شكايت از زندگى خويش ‍ مى گشود و نه پرتوقع بود؛ بلكه زندگى خانوادگى را با عزت نفس و سعه صدر و بلندنظرى و ويژگى انسانى و عزت آفرين قناعت آغاز كرد و به همان سبك و سيره وفادار ماند و يار غمخوار همتاى خويش گرديد و به او و ديگر اعضاى خانواده امكان رشد و تكامل و تعالى افزون تر در ابعاد معنوى داد.
آن انسان والا در اين راستا به گونه اى دقيق و ظريف ، هم شرايط اقتصادى و اجتماعى جامعه را مى شناخت و هم امكانات مالى همتاى گرانقدرش را، هم موقعيت ممتاز خود و خاندانش را به عنوان سمبل و نمونه و پيشواى راستين مردم نيك مى نگريست و هم مى دانست كه بايد همرنگ و همدرد توده باشند و در درد و رنج زودگذر آنان ، براى رسيدن به رشد و تعالى و نجات و آزادى شريك گردند.
به همين جهت در زندگى ، سبك و سيره اش عزت نفس و قناعت و كم توقعى و بزرگ منشى بود.
او آينده نگرى مى كرد، عاقبت انديشى مى نمود، در هزينه زندگى صرفه جويى و سيستم قناعت داشت و هرگز همتاى گرانقدرش را به كارى فراتر از امكان مادى و مالى اش وا نمى داشت و براى حفظ كرامت و آزادگى و حريت او، تنگناها و سختى ها را در راه خدا به جان مى خريد و چيزى نمى گفت .
براى نمونه :
1- محدثان آورده اند كه روزى در اوج فشار اقتصادى جامعه نوبنياد اسلامى ، اميرمؤمنان از راه رسيد و غذا خواست ، اما به زودى دريافت كه چيزى در خانه نيست ؛ رو به دخت سرفراز پيامبر كرد كه : فاطمه جان ! چرا در اين مورد چيزى نگفتى تا فراهم آورم ؟
او به همتاى گرانقدرش نزديكتر شد و با دنياى مهر و صفا گفت : على جان ! من از خداى خويش حيا مى كنم كه تو را به كارى كه امكان انجام آن را ندارى ، وادارم .
آن گاه افزود:
كان رسول الله نهانى ان اسئلك شيئا...(593)
((پدرم ، پيامبر، به من سفارش فرمود كه در زندگى مشترك ، راه عزت و قناعت پيش گيرم و هشدار داد كه مباد خريد و تهيه چيزى را از شما بخواهم ...))
2- و نيز آورده اند كه در همان شرايط سخت اجتماعى و اقتصادى روزى پيامبر وارد خانه ريحانه اش گرديد و اثر گرسنگى را در سيماى نورافشان آن حضرت و دو فرزند دلبندش نگريست .رو به فاطمه كرد كه : به فرزندانم غذا بده ، چرا آنان را اين گونه مى نگرم ؟!
آن بانوى والايى هاى به پدر نزديك تر شد و با تبسم و آرامش خاطرى شگفت گفت :
ما فى بيتى شى ء الا بركة رسول الله (594)
((پدر جان ! در خانه ما اينك جز بركت پيامبر خدا چيزى ديگر نيست .))
3- و نيز آورده اند كه در همان روزگار سخت تنگناى اقتصادى جامعه ، روزى مردى وارد مسجد گرديد و از شدت گرسنگى غذا خواست ، اما كسى به تقاضاى او پاسخ مثبت نداد.
اميرمؤمنان او را به خانه خويش دعوت كرد.هنگامى كه با ميهمانش وارد گرديد، گفت : فاطمه جان ! چه غذايى در منزل داريم ؟ ما عندك يا بنت رسول الله ؟
ريحانه پيامبر با چهره اى گشاده رو به همتاى خويش كرد كه : على جان ! خداى را سپاس كه اندكى غذا به اندازه خوراك يك كودك موجود است ؛ اينك كه تو ميهمان آورده اى ، خود نمى خوريم و آن را به ميهمان تو مى دهيم .
4- اميرمؤمنان در اشاره به اين عزت نفس و زندگى قانعانه و بزرگ منشانه فاطمه - كه يكى از رازهاى موفقيت و سرفرازى خود و خاندانش بود - مى فرمايد: من با ريحانه پيامبر در حالى پيمان زندگى مشترك را امضا كردم كه زيرانداز و فرشى هم نداشتم ، اما اينك بخشش و انفاق خاندان من به نيازمندان به اندازه اى است كه اگر ميان بنى هاشم توزيع گردد، همه را بى نياز مى سازد.
بخش 14: سبك سياسى و اجتماعى ريحانه پيامبر
ريحانه پيامبر و احساس مسئوليت اجتماعى
با همه آنچه درباره شخصيت والاى ريحانه پيامبر گفته يا نوشته اند، باز هم تا ترسيم سيما و سيره شكوهبار او، راهى دور و دراز پيش است ؛ چرا كه زواياى شخصيت و گستره انديشه و كرانه هاى وجود او، دريايى پرگهر،
اكسيرى ناشناخته ،
آفتابى بلند،
خورشيدى جهان افروز،
و اقيانوسى مواج و بى كرانه است .
او چهره اى بى نظير،
رمز روزگاران ،
معماى انسانيت ،
و پيشواى خردمندى و آزادگى است كه در تاريك ترين روزهاى حيات بشر - به ويژه زندگى زن - درخشيدن آغاز كرد و پنجره هاى اميد را بر روى انسانها به ويژه نيمى از آنان گشود، نقاب از چهره شرك و بيداد و استبداد و زورمدارى و تبعيض خواهى و برترى طلبى هاى ظالمانه برگرفت ، و از شنيده شدن گامهاى مهيب مذهب سالارى دروغين و مخوف و خشونت بارى كه در حال سر بر آوردن بود،
روشن بينانه و شجاعانه و دلسوزانه هشدار داد،
و انسان ها را از ياءس به نجات ،
از خفت به عزت ،
از اسارت به آزادى ،
از وابستگى به استقلال ،
از ولنگارى و گناه به پاكى و تقوا،
و از بى تفاوتى و بى تعهدى به احساس مسئوليت اجتماعى و انسانى رهنمون گرديد و راهى نو گشود.
او بر اين انديشه رهنمود گرديد كه نه مى توان تنها براى خود زيست و شاهد اجتماعى بود، و نه زيبنده است كه ابزار سلطه و بزك كننده چهره كريه سردمداران ظالم و تبهكار روزگار خويش و پشتيبان حق كشى آنان بود و آن گاه خود را رهبر فكرى زنان جامعه جا زد.
از اين رو، آن انسان فرزانه با الهام از قرآن ، پرچمدار احساس مسئوليت اجتماعى و سياسى و فرهنگى بود و هماره در راه خدمت به نوع ، دعوت به ارزش هاى راستين مى نمود و از ستم و گناه در همه ابعاد، طبيبانه و آموزگارانه هشدار مى داد و بر آن بود كه اين كار، وظيفه انسانى و اسلامى هر انسان مترقى و نوع دوست و آزادمنشى است ؛ از اين رو نه انسانى مى تواند اين مسئوليت را وانهد و فارغ از درد و رنج مردم و روند حكومت و نظام خداپسندانه و مردمى را سزد كه مردم را از اين كار باز دارد و اين حق اساسى آنان را پايمال سازد.
براى نمونه :
1- او از كودكى پرچمدار دعوت به حق و سمبل احساس مسئوليت اجتماعى است .درست از اين زاويه است كه او را از همان بهاران زندگى در سنگر حق و يار و همدل و همفكر مام ارجمندش ، همان بانويى مى نگريم كه در اوج فداكارى و خردمندى ، بر ضد سنت هاى ستم بار جاهليت عصيان مى كند.
2- پس از آن ، او را با همه احساس انسانى ، همفكر و همرزم و يار پدر تاريخسازش پيامبر مى يابيم ، كه با رحلت ابوطالب و خديجه دو يار دلسوز و دو پناهگاه استوارش را از دست داده است .
اسناد تاريخى از جمله نشانگر آن است كه گروهى از اشرار كه براى از ميدان به در كردن پيامبر از هيچ شرارتى رويگردان نبودند، روزى به هنگام نماز و سجده پيامبر، شكمبه شترى را بر سر آن آموزگار رهايى افكندند.در اين ميان ريحانه اش كه در بهاران پنج سالگى و همراه پدر بود، پيش آمد و در راه دفاع از حق و دلدارى به پيامبر، در حالى كه بر تنهايى حق مى گريست ، با دستان كوچكش چهره نورافشان و سر و لباس پيشواى آزادى و آزادگى را پاك كرد و با شهامت و شجاعت تجاوزكاران را سرزنش نمود و از ستم نهى كرد.
3- ريحانه پيامير پس از پدر گرانمايه اش نيز به اين مسئوليت تاريخى ، با شهامت و درايتى وصف ناپذير عمل كرد و در اين راه فداكارى وصف ناپذيرى نمود كه خطبه روشنگرانه اش پس از رويداد تاريك انديشانه سقيفه ،
سخنان انسان سازش با زنان مدينه و دعوت آنان به احساس مسئوليت اجتماعى و سياسى و در پيش گرفتن ابتكار و تدبير عادلانه و فراتر از خط بازى ها و دنيادارى ها و مجذوب و مرعوب قدرت شدن ها و بى وفايى ها و كوته بينى هاى مردنمايان ،
سخنان كوتاه و هشداردهنده اش به سران مهاجر و انصار،
بيانات شجاعانه اش در برابر مهاجمان و گماشتگان مسخ شده استبداد،
دفاعش از مظلوميت پيشواى راستين امت تا مرحله نجات او از دست اشرارى كه او را به بند كشيده و به بيعت اجبار مى نمودند،
و نيز به بيت الاحزان ،
شهادت جان سوز،
وصيت تفكرانگيز، و چگونگى مراسم خاكسپارى و قبر گمشده اش ، هر كدام برگ زرين و نمونه اى از اين احساس مسئوليت اجتماعى است كه در اين مورد به پرتوى از سبك و سيره اجتماعى و سياسى آن حضرت مى نگريم .
1- پيشوا و يگانه سياست عادلانه و مردمى
از واژه هاى جالب و دلپذير در زندگى انسانها واژه سياست است .
اين واژه مقدس يا نامقدس در كران تا كران زندگى بشر اذهان و افكار بيداردلان و آگاهان را به خود جلب نموده و در مورد آن بسيار سخن رفته است و درست به همين دليل هم نگرشى بر شيوه سياسى و اجتماعى ريحانه پيامبر - كه پيشوا و يگانه سياست خداپسندانه و مردمى بود - براى همگان ديدنى و درس آموز است .
مفهوم سياست
واژه سياست از ديدگاه اهل ادب از ماده ((ساس ، يسوس و سياسة )) برگرفته شده و در فرهنگ واژه شناسان به مفهوم نگرشى واقع گرايانه و شايسته بر امكانات ،
شناخت درست موانع ،
تدبير شايسته امور،
تنظيم بايسته شئون ،
سامان بخشيدن به كارها،
حل مشكلات و نابسامانى مردم ، و رهبرى و ارشاد آگاهانه و هوشمندانه و آزادمنشانه و قانونمدارانه توده هاى انسانى در شاهراه رشد و تكامل همه جانبه و واكنش و موضعگيرى درست ، شجاعانه ، عادلانه ، مترقى ، انسانى ، ابتكارى و سنجيده در برابر جريان ها و رويدادهاى گوناگون درون مرزى و فرامرزى براى اداره شايسته و بايسته يك جامعه است .
در منابع دينى نيز اين واژه در همين قلمرو به كار رفته است ؛ براى نمونه :
در زيارت جامعه ، امامان راستين و دوازده گانه ، سياستمداران واقعى و بشردوست ((عباد)) و ((بلاد)) وصف مى گردند: و ساسة العباد عصمكم الله من الزلل وآمنكم ...
و اميرمؤمنان در نفى سياست بازى ابليسى باند فريب كار اموى مى فرمايد:
متى كنتم يا معاوية ساسة الرعية ...(595)
((هان اى معاويه ! چه زمانى شما پيشواى مردم و رهبر و راهنماى آنان بوده ايد، آن هم بدون سبقت در اسلام و ايمان و بدون شرافت و معنويت و آراستگى به ارزش هاى انسانى .))
ريحانه پيامبر و موضوع سياست
ريحانه سرفراز و عدالت خواه پيامبر در همه زندگى كوتاه اما پرمحتوا و الهام بخش خود به سياست و تدبير خداپسندانه امور جامعه به عنوان وسيله و راهى براى تحقق عدل و داد و مبارزه با استبداد و انحراف و سنگرى براى دفاع از حقوق و آزادى و سلامت فرد و جامعه سخت بها مى دهد و در اين ميدان نيز نمونه و يگانه روزگاران و به راستى الگويى براى همه سياستمداران و كارگزاران پرواپيشه و به ويژه زنان روشنفكر و شايسته كردار و آزاده است ؛ براى نمونه :
1- ريحانه ارجمند پيامبر پيش از هر چيز و هر كارى شاگرد برازنده قرآن و پيامبر است و از آن دو آموزگار رادى و سرفرازى است كه درس ‍ درست انديشى و واقع گرايى ،
درس صفا و وفا،
درس صداقت و امانت ،
درس اخلاق و فضيلت ،
درس تلاش و همت ،
درس بشردوستى و خدمت به خلق ،
درس فداكارى و مردم خواهى ،
درس آزادگى و آزادمنشى ،
درس رعايت حقوق ديگران و تاءمين حرمت آنان ، و درس احساس ‍ مسئوليت در برابر رويدادها و حساسيت هوشمندانه و متفكرانه در برابر روند جامعه و سير تاريخ را مى گيرد، و درست بر اين اساس است كه آن حضرت به سياست ، به مفهوم درست و صادقانه و خداپسندانه و آگاهانه و دلسوزانه و مردمى آن سخت توجه دارد و چنين سياستى را مقدس و بسيار مفيد و بخشى از زندگى زن و مرد توحيدگرا مى نگرد.
2- از همين ديدگاه است كه اين دخت نمونه و بى نظير را در نخستين مرحله از زندگى درس آموزش همراه و همفكر با شهامت و ترقى خواه مام بلند انديشه و سنت شكنش ((خديجه )) مى نگريم ، همدل و همپاى بانوى خردمند و درست انديشى كه در آن دنياى تيره و تار ((زن ))، بر ضد آداب و رسوم خرافى و ظالمانه جاهليت عصيان مى كند و با نفى و انكار آگاهانه بافته هاى ذلت بار و اسارت آور رايج ، آزادى و حق حاكميت بر سرنوشت و رعايت حقوق و حرمت انسانها، به ويژه حقوق به تاراج رفته زن و شخصيت لگدمال شده آن را مى جويد.
3- از آن پس آن حضرت را همفكر و همرزم شجاع و توحيدگراى پيام آور عدالت و آزادى مى نگريم كه در جهاد سترگ فكرى و فرهنگى و عقيدتى اش براى زدودن اوهام و خرافات و آفت هاى شرك و بيداد و ايجاد تحول مطلوب و مترقى در جامعه و تاريخ ، سخت در تلاش و كوشش است و در اين راه مبارك و خداپسندانه تا آنجايى پيش مى رود كه بارها جان گرامى خويش را به خطر مى افكند و به گرفتن مدال تفكرانگيز ((ام ابيها))، يا مام پدر مفتخر مى گردد.
او از كودكى پا به پاى پيامبر، راه بزرگ مبارزه با كج انديشى و ناآگاهى و پيكار روشنگرانه با مظاهر شرك و بيداد را براى ساختن جامعه و دنيايى زيبا و آراسته به عدل و داد و آزادى و آبادانى و مهر و صلح و بهروزى و بشردوستى آغاز مى كند و همه جا همراه پيشواى بزرگ آزادى است .
او را در دعوتش يارى مى كند، پا به پاى او به مسجد الحرام مى رود، از پدر حمايت مى كند، خارهاى كينه و تعصب كور را از سر راه او بر مى دارد، گرد و غبار و خاك و خاكسترى را كه دست هاى ستم بر سر و روى پيامبر مى پاشند، با دست هاى كوچك و پرمهرش مى زدايد،
در برابر رجالگان استبداد، يار و ياور تنهايى پيامبر مى شود و بدين سان با سن و سال اندك و چهره كودكانه ، اما قلب بزرگ و روح پرشكوهش به آن حضرت قوت قلب ، آرامش دل ، علو روح ، شهامت و شجاعت ، دلگرمى و شور و اميد و نويد افزون تر مى بخشد.
در ادامه راه نيز ريحانه ارجمند پيامبر در همه رويدادهاى سرنوشت ساز و همه شرايط حساس حضور دارد و همه جا همراه پدر و همسنگر اوست .
در شعب ابى طالب و محاصره اقتصادى مسلمانان ،
در مرگ سهمگين دو پناه سياسى - اجتماعى پيامبر، ابوطالب و خديجه ،
در شب پرمخاطره هجرت پيامبر و يورش دژخيمان استبداد به خانه او،
در هجرت سازنده و پرخطرش از پى پدر،
در زندگى نمونه و افتخارآفرين اش در مدينه به عنوان دختر نمونه ،
در شيوه ازدواج تحول آفرين اش با على (عليه السلام)،
در ياد پرشكوه و پرمعنويتش در فرود آيه هاى تطهير، قربى ، كوثر، انفاق ،
و در جهاد روشنگرانه اش در راه احياى حقوق ، آزادى ، كرامت انسان و رشد و آگاهى و درايت و اوج بخشيدن به زن براى قرار گرفتن در جايگاه حقيقى خويش و نجات از حصار خرافات و كند و زنجيرهاى اوهام كه بر دست و پا و مغز او افكنده شده و او را از تكامل و رشد باز مى داشت .
آرى ، آن بانوى نمونه در هيچ ميدان بزرگ فكرى ، عقيدتى ، تربيتى ، فرهنگى ، اخلاقى ، انسانى ، هنرى ، اجتماعى ، سياست ، داخلى و خارجى مربوط به سرنوشت اسلام و جامعه انسانى ، حتى جريان مباهله كه يك موضوع مربوط به سياست خارجى است ، حضورى سرنوشت ساز دارد.
4- در سومين مرحله از زندگى آن يگانه سياست و درايت ، او را در زندگى مشترك با اميروالايى ها مى نگريم كه ضمن تدبير امور جامعه كوچك خانه و خانواده و تنظيم شئون شايسته و بايسته فرزندان ارجمندش ، در اوج عفاف و اخلاق باز هم به سرنوشت جامعه و روند تاريخ مى انديشد و در ميدان سياست و تدبير امور، مشاركت جدى دارد و يار و مشاور اميرمؤمنان و تشويق كننده او در عرصه هاى اجتماعى و سياسى و فرهنگى و دفاعى است .
5- و پس از رحلت جان سوز پيشواى توحيد نيز هنگامى كه گروهى با بازيگرى و كج انديشى ، روند جامعه و تاريخ را به انحراف مى كشند و به انحصار قدرت و قبضه امكانات ملى و ابزار سلطه و فريب ساختن دين خدا دست مى يازند، اين ريحانه ارجمند پيامبر است كه مهم ترين قطب سياست و اجتماعى و بزرگترين محور مخالفت و مقاومت در برابر اين جريان انحرافى و ارتجاعى است .
اوست كه پرچم اعتراض دليرانه و روشنگرانه را به اهتزاز در مى آورد و دستبرد زدن به دين و دفتر را به گوش همگان مى رساند و از حق و عدالت دفاع مى كند.
آرى ، آن حضرت است كه نخست با سردمداران جريان استبدادى سقيفه به طور مستقيم وارد بحث و مناظره مى شود و به آن تحول ارتجاعى ، اعتراضى علمى و فكرى و دينى مى نمايد و آن گاه كه استبدادگران براى به سكوت كشاندن آن زبان گوياى حق و آن منطق ستم سوز و روشنگر، خاندانش را زير فشار اقتصادى ، سياسى ، نظامى ، امنيتى و بمباران تبليغاتى قرار مى دهند و آنان را سانسور مى كنند، آن بانوى نمونه است كه با درايت و قوت قلب به مسجد مى رود و در برابر عوام فريبى و زورمدارى مدعيان دروغين اسلام ، آن حماسه بزرگ و ماندگار را مى آفريند.
اوست كه به خانه سران مهاجر و انصار مى رود و با تك تك آنان گفتگو مى كند و ضمن ترسيم خطرات و آفت ها، آنان را به ياد عهد و پيمانشان با پيامبر در رابطه با حمايت از خاندان و از دين و دفترش مى اندازد و از آنان براى متوقف ساختن سير قهقرايى سقيفه يارى مى طلبد.
اوست كه در عيادت زنان مدينه از او در بستر بيماريش ، به جاى ناله از درد و رنج بازو و پهلو، و به جاى گريه بر فرزند شهيدش ((محسن ))، و شكوه از هجوم دژخيمان به حريم خانه و پايمال ساختن حقوق و آزادى و امنيت شخصى و خانوادگى اش ، بسان يك پيشواى عقيدتى و سياسى از حقوق و آزادى مردم و حاكميت آنان بر سرنوشت خويش دفاع مى كند، گفتنى ها را مى گويد و خيرخواهى ها و دلسوزى ها را مى كند و پس از روشنگرى و نورافشانى تحسين برانگيز، از آينده تيره و تار حاكميت استبداد و اختناق هشدار مى دهد.
اوست كه در بازيگرى سردمداران سقيفه براى عيادت از آن حضرت ، خيرخواهانه و شهامتمندانه ، اتمام حجت مى كند و با آن قهر حكيمانه و بزرگوارانه اش از سركردگان انحراف ، سوگند ياد مى كند كه اگر آنان از حق كشى و سياست بازى و خشونت و استبداد دست بر ندارند و به حق باز نگردند، تا زنده است با آنان سخن نخواهد گفت و در دادگاه رستاخيز نيز آنان را به محاكمه خواهد كشيد.
اوست كه با وصيت سياسى و تدبير شگفت انگيز،
شهادت پرافتخار و مظلومانه ،
مراسم غسل و كفن شبانه ،
تشييع پيكر پاك خويش در تاريكى شب ،
نماز غريبانه ،
به خاكسپارى دور از چشم مردم ، و قبر نهانش را نيز براى هميشه به يك موضوع تفكرانگيز سياسى و مذهبى تبديل مى سازد و به صورت پرچم هماره برافراشته آزادگى و عدالت خواهى و پيكار با اختناق و استبداد مذهبى در مى آورد.
اوست كه مبتكر يك ادبيات شورانگيز و شعورآفرين و حماسى و معترضانه است و در سوگ غمبار پيامبر، با سرودن اشعار پرمحتوا و هدفدار به جانهاى حق طلب و هوشمند شور و شعور مى بخشد و پيام سياسى - دينى خويش را در قالب شعر و نثر زيبا و بسيار قوى به عصرها و نسل ها انتقال مى دهد.
اوست كه در پاسخ پرسش ها،
در قالب شكوه از بى وفايى ها،
در گلايه از عهدشكنى ها،
در بيان هشدارها و خيرخواهى ها،
در سخنان اندرزگونه و پندآموز،
در انديشه آينده نگرى ها و بيان خطرات ،
به زبان بيان خاطرات ،
در دفاع از امير والايى ها،
در دغدغه سرنوشت فرزندان خويش و نسل هاى آينده ، و در افكندن طرح ((بيت الاحزان )) خويش ، دنياى از اعتراض و مقاومت در برابر ستم و انحراف و فريادهايى به بلنداى تاريخ بر ضد حق كشى و فريب و جريانى پويا و پايا در راه آزادى خواهى و اختناق ستيزى و استبداد مخوف مذهبى پديد مى آورد.
با اين بيان ، ريحانه پيامبر سياسى ترين بانوى عصرها و نسلهاست ، درست همان گونه كه پرواپيشه ترين ، پاك ترين ، هوشمندترين ، والاترين و آراسته ترين آنها به ارزش هاى اخلاقى و انسانى است .
بينش و سبك سياسى ريحانه پيامبر
ريحانه پيامبر نه تنها به سياست و تدبير شايسته امور و آگاهى از جريان هاى روز و احساس مسئوليت نسبت به روند جامعه و سير تاريخ و آينده انسانها حساس است كه پيشواى يگانه و نمونه سياست خداپسندانه و اسلامى است .او داراى ديدگاه بسيار مترقى و سبك و شيوه پرافتخارى در سياست و تدبير امور و ساماندهى شئون جامعه است كه اگر پيروانش بدان ديدگاه و سبك درست بنگرند و آن را درست بشناسند و صادقانه تفسير كنند و درس ‍ گيرند، مى توانند در پرتو آن طرح ، دنياى پر از اميد و نويد و سرشار از عدالت و دادگرى و آزاد و آباد و برخوردار از مهر و صفا و آكنده از غنا و بى نيازى و بوستانى از گل ها و گل بوته ها و لاله هاى نيكبختى و سعادت و آراسته به ارزش هاى انسانى و بهره ور از صلح و بهروزى و پيراسته از فقر و جهل و خشونت و خودكامگى را پى افكنند و پديد آورند.
او با الهام از قرآن و شيوه سياسى پدرش پيامبر و همتا و همپرواز زندگى اش ، اميرمؤمنان ، انگيزه دخالت در سياست را نه بيهوده كارى و تفنن ، نه تبديل شدن به ابزار سلطه و فريب و نه به بنجل و وابسته گرديدن به قطب هاى انحصارگر و ستمكار، بلكه احساس مسئوليت انسانى مى نگرد؛ درست همان احساس كه طبيب دلسوز و انسان دوست در برابر بيمار رو به مرگ خويش دارد و يا بسان احساس پيام آورى در برابر جامعه آفت زده ، و يا بينايى كه نابينا و چاه را مى نگرد و مى داند اگر خموشى برگزيند چه فاجعه اى رخ خواهد داد.
لولا حضور الحاضر و قيام الحجة بوجود الناصر وما اخذ الله على العلماء الا يقاروا على كظة ظالم و لا سغب مظلوم لالقيت حبلها على غاربها...(596)
او سياست و تدبير امور و قدرت ملى و امكانات عمومى را امانت خدا و بندگانش مى نگرد و زمامداران و سياستمداران واقعى را برگزيده و امانتدار مردم و پدر مهربان و دلسوز آنان مى شناسد، و نه قيم ، مالك ، همه كاره و حاكم مطلق و فرمانرواى بى چون و چرا بر سرنوشت مردم و هستى آنان .
ان الله ياءمركم ان تؤ دوا الامانات الى اهلها و اذا...(597)<