پس از هجوم گماشتگان استبداد
به خانه او و به بند كشيدن پيشواى آزادى و آزادگى ، آن حضرت به يارى حق
و عدالت شتافت و مرحله به مرحله با خودكامگان در پرتو منطق آتشين و
تدبير شگرفش پيش رفت تا آنان را به عقب نشينى واداشت .
آنان از اميرمؤمنان دست برداشتند و او راه خانه را در پيش گرفت .در اين
هنگام ريحانه پيامبر به استقبال همتاى زندگى اش شتافت و با دنيايى شور
و معنويت و شهامت و ايثار فرياد برآورد كه :
روحى
لروحك الفداء و نفسى لنفسك الوقاء يا اباالحسن ، ان كنت فى خير كنت معك
و ان كنت فى شر كنت معك .(592)
على جان ! جان فاطمه به قربانت و روح او سپر بلاهايت .
هان اى اباالحسن ! من هماره با تو خواهم بود و پيمان عشق ميان من و تو
گسست ناپذير است .اگر تو در خير و آرامش خاطر و در امنيت و آسايش
باشى ، من با تو خواهم زيست و همكار و همدل و همراه و شريك زندگى تو
خواهم بود؛ و اگر در راه حق و عدالت در سختى و فشار گرفتار گردى ، باز
هم لحظه اى تو را تنها نخواهم گذاشت .
10- سيستم عزت ، قناعت و
كم توقعى
سبك و سيره ريحانه پيامبر در زندگى ، قدرشناسى و حق شناسى و
سپاس نعمت ها بود؛ به همين دليل هم هرگز نه در فراز و نشيب زندگى و
تنگناها و كمبودها و مشكلات اقتصادى لب به گلايه و شكايت از زندگى خويش
مى گشود و نه پرتوقع بود؛ بلكه زندگى خانوادگى را با عزت نفس و سعه
صدر و بلندنظرى و ويژگى انسانى و عزت آفرين قناعت آغاز كرد و به همان
سبك و سيره وفادار ماند و يار غمخوار همتاى خويش گرديد و به او و ديگر
اعضاى خانواده امكان رشد و تكامل و تعالى افزون تر در ابعاد معنوى داد.
آن انسان والا در اين راستا به گونه اى دقيق و ظريف ، هم شرايط اقتصادى
و اجتماعى جامعه را مى شناخت و هم امكانات مالى همتاى گرانقدرش را، هم
موقعيت ممتاز خود و خاندانش را به عنوان سمبل و نمونه و پيشواى راستين
مردم نيك مى نگريست و هم مى دانست كه بايد همرنگ و همدرد توده باشند و
در درد و رنج زودگذر آنان ، براى رسيدن به رشد و تعالى و نجات و آزادى
شريك گردند.
به همين جهت در زندگى ، سبك و سيره اش عزت نفس و قناعت و كم توقعى و
بزرگ منشى بود.
او آينده نگرى مى كرد، عاقبت انديشى مى نمود، در هزينه زندگى صرفه جويى
و سيستم قناعت داشت و هرگز همتاى گرانقدرش را به كارى فراتر از امكان
مادى و مالى اش وا نمى داشت و براى حفظ كرامت و آزادگى و حريت او،
تنگناها و سختى ها را در راه خدا به جان مى خريد و چيزى نمى گفت .
براى نمونه :
1- محدثان آورده اند كه روزى در اوج فشار اقتصادى جامعه نوبنياد اسلامى
، اميرمؤمنان از راه رسيد و غذا خواست ، اما به زودى دريافت كه چيزى در
خانه نيست ؛ رو به دخت سرفراز پيامبر كرد كه : فاطمه جان ! چرا در اين
مورد چيزى نگفتى تا فراهم آورم ؟
او به همتاى گرانقدرش نزديكتر شد و با دنياى مهر و صفا گفت : على جان !
من از خداى خويش حيا مى كنم كه تو را به كارى كه امكان انجام آن را
ندارى ، وادارم .
آن گاه افزود:
كان
رسول الله نهانى ان اسئلك شيئا...(593)
((پدرم ، پيامبر، به من سفارش فرمود كه در زندگى
مشترك ، راه عزت و قناعت پيش گيرم و هشدار داد كه مباد خريد و تهيه
چيزى را از شما بخواهم ...))
2- و نيز آورده اند كه در همان شرايط سخت اجتماعى و اقتصادى روزى
پيامبر وارد خانه ريحانه اش گرديد و اثر گرسنگى را در سيماى نورافشان
آن حضرت و دو فرزند دلبندش نگريست .رو به فاطمه كرد كه : به فرزندانم
غذا بده ، چرا آنان را اين گونه مى نگرم ؟!
آن بانوى والايى هاى به پدر نزديك تر شد و با تبسم و آرامش خاطرى شگفت
گفت :
ما
فى بيتى شى ء الا بركة رسول الله
(594)
((پدر جان ! در خانه ما اينك جز بركت پيامبر خدا
چيزى ديگر نيست .))
3- و نيز آورده اند كه در همان روزگار سخت تنگناى اقتصادى جامعه ، روزى
مردى وارد مسجد گرديد و از شدت گرسنگى غذا خواست ، اما كسى به تقاضاى
او پاسخ مثبت نداد.
اميرمؤمنان او را به خانه خويش دعوت كرد.هنگامى كه با ميهمانش وارد
گرديد، گفت : فاطمه جان ! چه غذايى در منزل داريم ؟
ما
عندك يا بنت رسول الله ؟
ريحانه پيامبر با چهره اى گشاده رو به همتاى خويش كرد كه : على جان !
خداى را سپاس كه اندكى غذا به اندازه خوراك يك كودك موجود است ؛ اينك
كه تو ميهمان آورده اى ، خود نمى خوريم و آن را به ميهمان تو مى دهيم .
4- اميرمؤمنان در اشاره به اين عزت نفس و زندگى قانعانه و بزرگ منشانه
فاطمه - كه يكى از رازهاى موفقيت و سرفرازى خود و خاندانش بود - مى
فرمايد: من با ريحانه پيامبر در حالى پيمان زندگى مشترك را امضا كردم
كه زيرانداز و فرشى هم نداشتم ، اما اينك بخشش و انفاق خاندان من به
نيازمندان به اندازه اى است كه اگر ميان بنى هاشم توزيع گردد، همه را
بى نياز مى سازد.
بخش 14: سبك سياسى و اجتماعى ريحانه پيامبر
ريحانه پيامبر و احساس مسئوليت اجتماعى
با همه آنچه درباره شخصيت والاى ريحانه پيامبر گفته يا نوشته
اند، باز هم تا ترسيم سيما و سيره شكوهبار او، راهى دور و دراز پيش است
؛ چرا كه زواياى شخصيت و گستره انديشه و كرانه هاى وجود او، دريايى
پرگهر،
اكسيرى ناشناخته ،
آفتابى بلند،
خورشيدى جهان افروز،
و اقيانوسى مواج و بى كرانه است .
او چهره اى بى نظير،
رمز روزگاران ،
معماى انسانيت ،
و پيشواى خردمندى و آزادگى است كه در تاريك ترين روزهاى حيات بشر - به
ويژه زندگى زن - درخشيدن آغاز كرد و پنجره هاى اميد را بر روى انسانها
به ويژه نيمى از آنان گشود، نقاب از چهره شرك و بيداد و استبداد و
زورمدارى و تبعيض خواهى و برترى طلبى هاى ظالمانه برگرفت ، و از شنيده
شدن گامهاى مهيب مذهب سالارى دروغين و مخوف و خشونت بارى كه در حال سر
بر آوردن بود،
روشن بينانه و شجاعانه و دلسوزانه هشدار داد،
و انسان ها را از ياءس به نجات ،
از خفت به عزت ،
از اسارت به آزادى ،
از وابستگى به استقلال ،
از ولنگارى و گناه به پاكى و تقوا،
و از بى تفاوتى و بى تعهدى به احساس مسئوليت اجتماعى و انسانى رهنمون
گرديد و راهى نو گشود.
او بر اين انديشه رهنمود گرديد كه نه مى توان تنها براى خود زيست و
شاهد اجتماعى بود، و نه زيبنده است كه ابزار سلطه و بزك كننده چهره
كريه سردمداران ظالم و تبهكار روزگار خويش و پشتيبان حق كشى آنان بود و
آن گاه خود را رهبر فكرى زنان جامعه جا زد.
از اين رو، آن انسان فرزانه با الهام از قرآن ، پرچمدار احساس مسئوليت
اجتماعى و سياسى و فرهنگى بود و هماره در راه خدمت به نوع ، دعوت به
ارزش هاى راستين مى نمود و از ستم و گناه در همه ابعاد، طبيبانه و
آموزگارانه هشدار مى داد و بر آن بود كه اين كار، وظيفه انسانى و
اسلامى هر انسان مترقى و نوع دوست و آزادمنشى است ؛ از اين رو نه
انسانى مى تواند اين مسئوليت را وانهد و فارغ از درد و رنج مردم و روند
حكومت و نظام خداپسندانه و مردمى را سزد كه مردم را از اين كار باز
دارد و اين حق اساسى آنان را پايمال سازد.
براى نمونه :
1- او از كودكى پرچمدار دعوت به حق و سمبل احساس مسئوليت اجتماعى است
.درست از اين زاويه است كه او را از همان بهاران زندگى در سنگر حق و
يار و همدل و همفكر مام ارجمندش ، همان بانويى مى نگريم كه در اوج
فداكارى و خردمندى ، بر ضد سنت هاى ستم بار جاهليت عصيان مى كند.
2- پس از آن ، او را با همه احساس انسانى ، همفكر و همرزم و يار پدر
تاريخسازش پيامبر مى يابيم ، كه با رحلت ابوطالب و خديجه دو يار دلسوز
و دو پناهگاه استوارش را از دست داده است .
اسناد تاريخى از جمله نشانگر آن است كه گروهى از اشرار كه براى از
ميدان به در كردن پيامبر از هيچ شرارتى رويگردان نبودند، روزى به هنگام
نماز و سجده پيامبر، شكمبه شترى را بر سر آن آموزگار رهايى افكندند.در
اين ميان ريحانه اش كه در بهاران پنج سالگى و همراه پدر بود، پيش آمد و
در راه دفاع از حق و دلدارى به پيامبر، در حالى كه بر تنهايى حق مى
گريست ، با دستان كوچكش چهره نورافشان و سر و لباس پيشواى آزادى و
آزادگى را پاك كرد و با شهامت و شجاعت تجاوزكاران را سرزنش نمود و از
ستم نهى كرد.
3- ريحانه پيامير پس از پدر گرانمايه اش نيز به اين مسئوليت تاريخى ،
با شهامت و درايتى وصف ناپذير عمل كرد و در اين راه فداكارى وصف
ناپذيرى نمود كه خطبه روشنگرانه اش پس از رويداد تاريك انديشانه سقيفه
،
سخنان انسان سازش با زنان مدينه و دعوت آنان به احساس مسئوليت اجتماعى
و سياسى و در پيش گرفتن ابتكار و تدبير عادلانه و فراتر از خط بازى ها
و دنيادارى ها و مجذوب و مرعوب قدرت شدن ها و بى وفايى ها و كوته بينى
هاى مردنمايان ،
سخنان كوتاه و هشداردهنده اش به سران مهاجر و انصار،
بيانات شجاعانه اش در برابر مهاجمان و گماشتگان مسخ شده استبداد،
دفاعش از مظلوميت پيشواى راستين امت تا مرحله نجات او از دست اشرارى كه
او را به بند كشيده و به بيعت اجبار مى نمودند،
و نيز به بيت الاحزان ،
شهادت جان سوز،
وصيت تفكرانگيز، و چگونگى مراسم خاكسپارى و قبر گمشده اش ، هر كدام برگ
زرين و نمونه اى از اين احساس مسئوليت اجتماعى است كه در اين مورد به
پرتوى از سبك و سيره اجتماعى و سياسى آن حضرت مى نگريم .
1- پيشوا و يگانه سياست
عادلانه و مردمى
از واژه هاى جالب و دلپذير در زندگى انسانها واژه سياست است .
اين واژه مقدس يا نامقدس در كران تا كران زندگى بشر اذهان و افكار
بيداردلان و آگاهان را به خود جلب نموده و در مورد آن بسيار سخن رفته
است و درست به همين دليل هم نگرشى بر شيوه سياسى و اجتماعى ريحانه
پيامبر - كه پيشوا و يگانه سياست خداپسندانه و مردمى بود - براى همگان
ديدنى و درس آموز است .
مفهوم سياست
واژه سياست از ديدگاه اهل ادب از ماده ((ساس
، يسوس و سياسة )) برگرفته شده و در فرهنگ واژه
شناسان به مفهوم نگرشى واقع گرايانه و شايسته بر امكانات ،
شناخت درست موانع ،
تدبير شايسته امور،
تنظيم بايسته شئون ،
سامان بخشيدن به كارها،
حل مشكلات و نابسامانى مردم ، و رهبرى و ارشاد آگاهانه و هوشمندانه و
آزادمنشانه و قانونمدارانه توده هاى انسانى در شاهراه رشد و تكامل همه
جانبه و واكنش و موضعگيرى درست ، شجاعانه ، عادلانه ، مترقى ، انسانى ،
ابتكارى و سنجيده در برابر جريان ها و رويدادهاى گوناگون درون مرزى و
فرامرزى براى اداره شايسته و بايسته يك جامعه است .
در منابع دينى نيز اين واژه در همين قلمرو به كار رفته است ؛ براى
نمونه :
در زيارت جامعه ، امامان راستين و دوازده گانه ، سياستمداران واقعى و
بشردوست ((عباد)) و
((بلاد)) وصف مى گردند:
و
ساسة العباد عصمكم الله من الزلل وآمنكم ...
و اميرمؤمنان در نفى سياست بازى ابليسى باند فريب كار اموى مى فرمايد:
متى
كنتم يا معاوية ساسة الرعية ...(595)
((هان اى معاويه ! چه زمانى شما پيشواى مردم و
رهبر و راهنماى آنان بوده ايد، آن هم بدون سبقت در اسلام و ايمان و
بدون شرافت و معنويت و آراستگى به ارزش هاى انسانى .))
ريحانه پيامبر و موضوع
سياست
ريحانه سرفراز و عدالت خواه پيامبر در همه زندگى كوتاه اما
پرمحتوا و الهام بخش خود به سياست و تدبير خداپسندانه امور جامعه به
عنوان وسيله و راهى براى تحقق عدل و داد و مبارزه با استبداد و انحراف
و سنگرى براى دفاع از حقوق و آزادى و سلامت فرد و جامعه سخت بها مى دهد
و در اين ميدان نيز نمونه و يگانه روزگاران و به راستى الگويى براى همه
سياستمداران و كارگزاران پرواپيشه و به ويژه زنان روشنفكر و شايسته
كردار و آزاده است ؛ براى نمونه :
1- ريحانه ارجمند پيامبر پيش از هر چيز و هر كارى شاگرد برازنده قرآن و
پيامبر است و از آن دو آموزگار رادى و سرفرازى است كه درس درست
انديشى و واقع گرايى ،
درس صفا و وفا،
درس صداقت و امانت ،
درس اخلاق و فضيلت ،
درس تلاش و همت ،
درس بشردوستى و خدمت به خلق ،
درس فداكارى و مردم خواهى ،
درس آزادگى و آزادمنشى ،
درس رعايت حقوق ديگران و تاءمين حرمت آنان ، و درس احساس مسئوليت در
برابر رويدادها و حساسيت هوشمندانه و متفكرانه در برابر روند جامعه و
سير تاريخ را مى گيرد، و درست بر اين اساس است كه آن حضرت به سياست ،
به مفهوم درست و صادقانه و خداپسندانه و آگاهانه و دلسوزانه و مردمى آن
سخت توجه دارد و چنين سياستى را مقدس و بسيار مفيد و بخشى از زندگى زن
و مرد توحيدگرا مى نگرد.
2- از همين ديدگاه است كه اين دخت نمونه و بى نظير را در نخستين مرحله
از زندگى درس آموزش همراه و همفكر با شهامت و ترقى خواه مام بلند
انديشه و سنت شكنش ((خديجه ))
مى نگريم ، همدل و همپاى بانوى خردمند و درست انديشى كه در آن دنياى
تيره و تار ((زن ))، بر
ضد آداب و رسوم خرافى و ظالمانه جاهليت عصيان مى كند و با نفى و انكار
آگاهانه بافته هاى ذلت بار و اسارت آور رايج ، آزادى و حق حاكميت بر
سرنوشت و رعايت حقوق و حرمت انسانها، به ويژه حقوق به تاراج رفته زن و
شخصيت لگدمال شده آن را مى جويد.
3- از آن پس آن حضرت را همفكر و همرزم شجاع و توحيدگراى پيام آور عدالت
و آزادى مى نگريم كه در جهاد سترگ فكرى و فرهنگى و عقيدتى اش براى
زدودن اوهام و خرافات و آفت هاى شرك و بيداد و ايجاد تحول مطلوب و
مترقى در جامعه و تاريخ ، سخت در تلاش و كوشش است و در اين راه مبارك و
خداپسندانه تا آنجايى پيش مى رود كه بارها جان گرامى خويش را به خطر مى
افكند و به گرفتن مدال تفكرانگيز ((ام ابيها))،
يا مام پدر مفتخر مى گردد.
او از كودكى پا به پاى پيامبر، راه بزرگ مبارزه با كج انديشى و ناآگاهى
و پيكار روشنگرانه با مظاهر شرك و بيداد را براى ساختن جامعه و دنيايى
زيبا و آراسته به عدل و داد و آزادى و آبادانى و مهر و صلح و بهروزى و
بشردوستى آغاز مى كند و همه جا همراه پيشواى بزرگ آزادى است .
او را در دعوتش يارى مى كند، پا به پاى او به مسجد الحرام مى رود، از
پدر حمايت مى كند، خارهاى كينه و تعصب كور را از سر راه او بر مى دارد،
گرد و غبار و خاك و خاكسترى را كه دست هاى ستم بر سر و روى پيامبر مى
پاشند، با دست هاى كوچك و پرمهرش مى زدايد،
در برابر رجالگان استبداد، يار و ياور تنهايى پيامبر مى شود و بدين سان
با سن و سال اندك و چهره كودكانه ، اما قلب بزرگ و روح پرشكوهش به آن
حضرت قوت قلب ، آرامش دل ، علو روح ، شهامت و شجاعت ، دلگرمى و شور و
اميد و نويد افزون تر مى بخشد.
در ادامه راه نيز ريحانه ارجمند پيامبر در همه رويدادهاى سرنوشت ساز و
همه شرايط حساس حضور دارد و همه جا همراه پدر و همسنگر اوست .
در شعب ابى طالب و محاصره اقتصادى مسلمانان ،
در مرگ سهمگين دو پناه سياسى - اجتماعى پيامبر، ابوطالب و خديجه ،
در شب پرمخاطره هجرت پيامبر و يورش دژخيمان استبداد به خانه او،
در هجرت سازنده و پرخطرش از پى پدر،
در زندگى نمونه و افتخارآفرين اش در مدينه به عنوان دختر نمونه ،
در شيوه ازدواج تحول آفرين اش با على (عليه السلام)،
در ياد پرشكوه و پرمعنويتش در فرود آيه هاى تطهير، قربى ، كوثر، انفاق
،
و در جهاد روشنگرانه اش در راه احياى حقوق ، آزادى ، كرامت انسان و رشد
و آگاهى و درايت و اوج بخشيدن به زن براى قرار گرفتن در جايگاه حقيقى
خويش و نجات از حصار خرافات و كند و زنجيرهاى اوهام كه بر دست و پا و
مغز او افكنده شده و او را از تكامل و رشد باز مى داشت .
آرى ، آن بانوى نمونه در هيچ ميدان بزرگ فكرى ، عقيدتى ، تربيتى ،
فرهنگى ، اخلاقى ، انسانى ، هنرى ، اجتماعى ، سياست ، داخلى و خارجى
مربوط به سرنوشت اسلام و جامعه انسانى ، حتى جريان مباهله كه يك موضوع
مربوط به سياست خارجى است ، حضورى سرنوشت ساز دارد.
4- در سومين مرحله از زندگى آن يگانه سياست و درايت ، او را در زندگى
مشترك با اميروالايى ها مى نگريم كه ضمن تدبير امور جامعه كوچك خانه و
خانواده و تنظيم شئون شايسته و بايسته فرزندان ارجمندش ، در اوج عفاف و
اخلاق باز هم به سرنوشت جامعه و روند تاريخ مى انديشد و در ميدان سياست
و تدبير امور، مشاركت جدى دارد و يار و مشاور اميرمؤمنان و تشويق كننده
او در عرصه هاى اجتماعى و سياسى و فرهنگى و دفاعى است .
5- و پس از رحلت جان سوز پيشواى توحيد نيز هنگامى كه گروهى با بازيگرى
و كج انديشى ، روند جامعه و تاريخ را به انحراف مى كشند و به انحصار
قدرت و قبضه امكانات ملى و ابزار سلطه و فريب ساختن دين خدا دست مى
يازند، اين ريحانه ارجمند پيامبر است كه مهم ترين قطب سياست و اجتماعى
و بزرگترين محور مخالفت و مقاومت در برابر اين جريان انحرافى و ارتجاعى
است .
اوست كه پرچم اعتراض دليرانه و روشنگرانه را به اهتزاز در مى آورد و
دستبرد زدن به دين و دفتر را به گوش همگان مى رساند و از حق و عدالت
دفاع مى كند.
آرى ، آن حضرت است كه نخست با سردمداران جريان استبدادى سقيفه به طور
مستقيم وارد بحث و مناظره مى شود و به آن تحول ارتجاعى ، اعتراضى علمى
و فكرى و دينى مى نمايد و آن گاه كه استبدادگران براى به سكوت كشاندن
آن زبان گوياى حق و آن منطق ستم سوز و روشنگر، خاندانش را زير فشار
اقتصادى ، سياسى ، نظامى ، امنيتى و بمباران تبليغاتى قرار مى دهند و
آنان را سانسور مى كنند، آن بانوى نمونه است كه با درايت و قوت قلب به
مسجد مى رود و در برابر عوام فريبى و زورمدارى مدعيان دروغين اسلام ،
آن حماسه بزرگ و ماندگار را مى آفريند.
اوست كه به خانه سران مهاجر و انصار مى رود و با تك تك آنان گفتگو مى
كند و ضمن ترسيم خطرات و آفت ها، آنان را به ياد عهد و پيمانشان با
پيامبر در رابطه با حمايت از خاندان و از دين و دفترش مى اندازد و از
آنان براى متوقف ساختن سير قهقرايى سقيفه يارى مى طلبد.
اوست كه در عيادت زنان مدينه از او در بستر بيماريش ، به جاى ناله از
درد و رنج بازو و پهلو، و به جاى گريه بر فرزند شهيدش
((محسن ))، و شكوه از هجوم دژخيمان به
حريم خانه و پايمال ساختن حقوق و آزادى و امنيت شخصى و خانوادگى اش ،
بسان يك پيشواى عقيدتى و سياسى از حقوق و آزادى مردم و حاكميت آنان بر
سرنوشت خويش دفاع مى كند، گفتنى ها را مى گويد و خيرخواهى ها و دلسوزى
ها را مى كند و پس از روشنگرى و نورافشانى تحسين برانگيز، از آينده
تيره و تار حاكميت استبداد و اختناق هشدار مى دهد.
اوست كه در بازيگرى سردمداران سقيفه براى عيادت از آن حضرت ،
خيرخواهانه و شهامتمندانه ، اتمام حجت مى كند و با آن قهر حكيمانه و
بزرگوارانه اش از سركردگان انحراف ، سوگند ياد مى كند كه اگر آنان از
حق كشى و سياست بازى و خشونت و استبداد دست بر ندارند و به حق باز
نگردند، تا زنده است با آنان سخن نخواهد گفت و در دادگاه رستاخيز نيز
آنان را به محاكمه خواهد كشيد.
اوست كه با وصيت سياسى و تدبير شگفت انگيز،
شهادت پرافتخار و مظلومانه ،
مراسم غسل و كفن شبانه ،
تشييع پيكر پاك خويش در تاريكى شب ،
نماز غريبانه ،
به خاكسپارى دور از چشم مردم ، و قبر نهانش را نيز براى هميشه به يك
موضوع تفكرانگيز سياسى و مذهبى تبديل مى سازد و به صورت پرچم هماره
برافراشته آزادگى و عدالت خواهى و پيكار با اختناق و استبداد مذهبى در
مى آورد.
اوست كه مبتكر يك ادبيات شورانگيز و شعورآفرين و حماسى و معترضانه است
و در سوگ غمبار پيامبر، با سرودن اشعار پرمحتوا و هدفدار به جانهاى حق
طلب و هوشمند شور و شعور مى بخشد و پيام سياسى - دينى خويش را در قالب
شعر و نثر زيبا و بسيار قوى به عصرها و نسل ها انتقال مى دهد.
اوست كه در پاسخ پرسش ها،
در قالب شكوه از بى وفايى ها،
در گلايه از عهدشكنى ها،
در بيان هشدارها و خيرخواهى ها،
در سخنان اندرزگونه و پندآموز،
در انديشه آينده نگرى ها و بيان خطرات ،
به زبان بيان خاطرات ،
در دفاع از امير والايى ها،
در دغدغه سرنوشت فرزندان خويش و نسل هاى آينده ، و در افكندن طرح
((بيت الاحزان )) خويش ،
دنياى از اعتراض و مقاومت در برابر ستم و انحراف و فريادهايى به بلنداى
تاريخ بر ضد حق كشى و فريب و جريانى پويا و پايا در راه آزادى خواهى و
اختناق ستيزى و استبداد مخوف مذهبى پديد مى آورد.
با اين بيان ، ريحانه پيامبر سياسى ترين بانوى عصرها و نسلهاست ، درست
همان گونه كه پرواپيشه ترين ، پاك ترين ، هوشمندترين ، والاترين و
آراسته ترين آنها به ارزش هاى اخلاقى و انسانى است .
بينش و سبك سياسى ريحانه
پيامبر
ريحانه پيامبر نه تنها به سياست و تدبير شايسته امور و آگاهى از
جريان هاى روز و احساس مسئوليت نسبت به روند جامعه و سير تاريخ و آينده
انسانها حساس است كه پيشواى يگانه و نمونه سياست خداپسندانه و اسلامى
است .او داراى ديدگاه بسيار مترقى و سبك و شيوه پرافتخارى در سياست و
تدبير امور و ساماندهى شئون جامعه است كه اگر پيروانش بدان ديدگاه و
سبك درست بنگرند و آن را درست بشناسند و صادقانه تفسير كنند و درس
گيرند، مى توانند در پرتو آن طرح ، دنياى پر از اميد و نويد و سرشار از
عدالت و دادگرى و آزاد و آباد و برخوردار از مهر و صفا و آكنده از غنا
و بى نيازى و بوستانى از گل ها و گل بوته ها و لاله هاى نيكبختى و
سعادت و آراسته به ارزش هاى انسانى و بهره ور از صلح و بهروزى و
پيراسته از فقر و جهل و خشونت و خودكامگى را پى افكنند و پديد آورند.
او با الهام از قرآن و شيوه سياسى پدرش پيامبر و همتا و همپرواز زندگى
اش ، اميرمؤمنان ، انگيزه دخالت در سياست را نه بيهوده كارى و تفنن ،
نه تبديل شدن به ابزار سلطه و فريب و نه به بنجل و وابسته گرديدن به
قطب هاى انحصارگر و ستمكار، بلكه احساس مسئوليت انسانى مى نگرد؛ درست
همان احساس كه طبيب دلسوز و انسان دوست در برابر بيمار رو به مرگ خويش
دارد و يا بسان احساس پيام آورى در برابر جامعه آفت زده ، و يا بينايى
كه نابينا و چاه را مى نگرد و مى داند اگر خموشى برگزيند چه فاجعه اى
رخ خواهد داد.
لولا
حضور الحاضر و قيام الحجة بوجود الناصر وما اخذ الله على العلماء الا
يقاروا على كظة ظالم و لا سغب مظلوم لالقيت حبلها على غاربها...(596)
او سياست و تدبير امور و قدرت ملى و امكانات عمومى را امانت خدا و
بندگانش مى نگرد و زمامداران و سياستمداران واقعى را برگزيده و
امانتدار مردم و پدر مهربان و دلسوز آنان مى شناسد، و نه قيم ، مالك ،
همه كاره و حاكم مطلق و فرمانرواى بى چون و چرا بر سرنوشت مردم و هستى
آنان .
ان
الله ياءمركم ان تؤ دوا الامانات الى اهلها و اذا...(597)<