و بدين سان پيامبر حق شناس ، به شيوه اى
تحسين برانگيز از ايمان و اخلاص و پيشاهنگى او در توحيد و تقوا، از حق گرايى و
فداكارى و ايثارش در راه خدا، از شجاعت ، درايت ، شهامت و سخاوتش در راه حق ، از
شكيبايى قهرمانانه و تحمل دليرانه رنج ها و محروميت ها در راه پيشرفت دين خدا از
سوى او اينگونه قدردانى كرد و ايثارش را ارج نهاد و اين افتخار بزرگ و بى نظير او
را ياد آور گرديد كه خداى عادل و بنده نواز در برابر اين اخلاص و ايمان و ايثار
بايسته و شايسته اش ، او را مام بلند آوازه شريف ترين تبار و پوياترين و پاياترين
خاندان هاى بشرى قرار داد و آن كعبه عفاف و دخت بهشت را به اين هوشمندترين و
فداكارترين زن تاريخ به ارمغان ارزانى داشت .
نقش عامل تغذيه
نقش حساس و سرنوشت ساز غذاى جسم و جان و چگونگى تغذيه ، به ويژه در دوران
كودكى و پيش از آن ، نقشى است حياتى و بسيار مهم ؛ به گونه اى كه هم سلامت و شادابى
و طراوت جسم انسان در گرو آن است و هم توازن و تعادل و سلامت فكر و انديشه و عقيده
او.
از اين ديدگاه است كه قرآن موضوع تغذيه را از مسائل حياتى پيامبران مى نگرد، تا چه
رسد به انسان هاى عادى .
و ما جعلناهم
جسدا لاياءكلون الطعام و ما كانوا خالدين
(39)
((و آنان را جسدى كه غذا نخورند و نياز به خوراك نداشته
باشند، قرار نداديم و جاودانه هم نبودند.))
و به انسان ها فرمان مى دهد كه به غذاى خويش با دقت و تفكر بسيار بنگرند و در مورد
آن بينديشند:
فلينظر الانسان
الى طعامه
(40)
((بنابراين ، انسان بايد به خوراك خويش و نقش آن ، نيك بنگرد)).
اميرمؤمنان هشدار مى دهد كه ضمن بهره ورى صحيح و شايسته از نعمت هاى پاكيزه خدا و
پرهيز از اسراف و تبذير، از غذاهاى پليد و ناپاك و نيز از غذاهاى حرام ، سخت بر حذر
باشند.
...فما اشتبه
عليك علمه فالفظه و ما ايقنت بطيب وجوهه فنل منه .(41)
((هان اى استاندار من ! من گمان نمى كردم كه تو ضيافت گروهى
را بپذيرى كه نيازمندانشان را از آن ميهمانى رانده و ثروتمندانشان دعوت شده
بودند.پس به آنچه مى خورى بنگر كه حلال و پاكيزه است يا حرام و پليد.آن گاه آنچه
حلال بودنش براى تو مشتبه بود، آن را از دهان به دور افكن و آنچه را به پاكيزگى و
حلال بودنش يقين دارى ، آن را بخور)).
چرا كه غذاى حرام و پليد، ويرانگر روح و جان و روان است و مخرب شخصيت و كرامت بشر،
وجدان انسان را مى كشد، چراغ فطرت را به خاموشى سوق مى دهد، فكر و انديشه را به
خمودى و انحطاط مى كشاند و گوش جان را ناشنوا و چشم حق بين را نابينا مى سازد،
انسان را بسان همان هايى مى كند كه پيشواى شهيدان راستين تاريخ ، حضرت حسين (عليه
السلام) فرمود: ((راستى كه استبدادگران و خودكامگان ، شكم
هاى شما را از خوردنى ها و نوشيدنى هاى حرام آكنده ساخته و ديگر گوش شنواى حق
برايتان ننهاده اند.))
وقد ملئت بطونكم
من الحرام ...(42)
تدبيرى شگرف
و بر اين اساس است كه در آفرينش برترين بانوى گيتى و راز آفرينش زن ، اين
عامل سازنده و حياتى به صورت شگرفى مورد توجه قرار مى گيرد.
و او كه هديه گرانبهاى خدا،
ارمغان جاودانه آسمان ،
نعمت بى كران جهان هستى ،
چشمه سار هماره جوشان ،
كوثر سعادت و نيكبختى ،
و منبع پايان ناپذير خير و بركت است ، نخستين سلول وجود و پايه و اساس شخصيت
آسمانى و ملكوتى اش پس از انجام يك برنامه وصف ناپذير چهل روزه ، از سوى برترين پدر
و مادر گيتى ، به صورت ارمغانى از بهشت به وسيله فرشته وحى فرود مى آيد؛ و اين
امتياز ديگر آن دخت بهشت است .
خود پيامبر گرامى در اين مورد مى فرمايد: مدتى پيش از طلوع خورشيد جهان افروز وجود
((فاطمه ))، روزى فرشته وحى فرود آمد
و ضمن رساندن درود خدا، فرمان او را ابلاغ كرد كه به دستور آفريدگارم ، بايد چهل
شبانه روز از خانه و همسر و پشتيبان شجاع و فداكارم دورى گزيده و به عبادت و راز و
نياز با خدا و انجام وظايف خويش بكوشم و اين با شدت عشق و مهرى كه ميان پيامبر و
خردمندترين بانوى روزگارش حاكم بود، بر آن حضرت گران مى نمود؛ اما او چنين كرد.
به همسر فداكارش پيام داد كه از اين موضوع نگرانى به خود راه ندهد؛ و او نيز به
عبادت و پالايش جان و روشنگرى و صيقل دادن روح و روان خويش به ياد خدا بپردازد؛
چرا كه دورى گزيدن او به دستور خداست و خداى نيز به وجود بانويى چون خديجه بر
فرشتگان مباهات مى كند.
پيامبر آن مدت را در خانه فاطمه ((بنت اسد))،
مادر اميرمؤمنان ، بود و خديجه نيز دور از پيامبر و در آتش فراق او مى سوخت اما سر
بر آستان عبادت و بندگى خدا داشت .پس از چهل شبانه روز، فرشته وحى فرود آمد و پس از
ابلاغ درود و سلام خدا بر ((محمد)) از
او خواست تا آماده رسيدن ارمغان و تحفه آسمانى پروردگارش باشد.هنوز گفتگوى پيامبر
با جبرئيل ادامه داشت كه ميكائيل شرفياب شد و طبقى پر از غذا و ميوه هاى آسمانى و
بهشتى در برابر آن حضرت به زمين نهاد و فرمان خدا را رساند كه اين افطار پيامبر است
و ويژه او و ديگر هيچ كس .
پيامبر طبق دستور، به هنگامه افطار، روپوش را بداشت و از آن ميوه هاى بهشتى كه
خرماى تازه و انگور بود، افطار كرد و آن گاه جبرئيل آب ريخت و آن حضرت دست خويش را
شست و ميكائيل و اسرافيل نيز خشك كردند و بقيه غذا و ميوه و ظرف را هم بردند.
پيامبر براى نماز بپاخاست كه جبرئيل گفت : امشب ديگر نماز بر شما روا نيست بايد به
منزل بروى ؛ چرا كه خدا اراده فرموده است فرزندى پاك و پاكيزه و خير كثير بر شما و
خديجه ارزانى دارد.فان
الله عزوجل حلف على نفسه ان يخلق من صلبك فى هذه الليله ذرية طيبة
(43)
پيامبر در شور و شوقى بسيار راه خانه را در پيش گرفت و در زد و خديجه ناگهان پس از
چهل شب تنهايى و عبادت و رنج فراق ، با خورشيد وصال رو به رو گرديد.
بدين سان منشاء ظاهرى و معنوى و مادى ريحانه پيامبر، الهى و آسمانى و بهشتى است و
عامل تغذيه جسم و جان و نقش حساس آن در ساختمان شخصيت انسان ، و ديگر عوامل ظاهرى و
باطنى و آمادگى هاى روحى و جسمى و آرامش و توازن روانى آن برترين پدر و مادر تاريخ
براى ارزانى شدن بهترين و سرفرازترين فرزند روزگاران به آنان ، در نهايت اوج ، مورد
كمال توجه قرار گرفته است .
آرى ، دخت سرفراز پيامبر نخستين سلول سازمان وجودش با غذاها و ميوه هاى آسمانى و
بهشتى پديد مى آيد، و پدر و مادر گرانقدرش با همه آن معنويت و ويژگى ها، چهل روز
برنامه پالايش و بندگى و عبادت و صعود را سپرى مى كنند تا در پرفرازترين قله شكوه
معنوى و اوج تقرب به حق و شدت پيوند با جهان حقيقت و معنا، خداى جهان آفرين فرزند
دلخواه و شاهكار بديع آفرينش و راز آفرينش زن را به آنان ارزانى دارد.
و مى نگريم كه فاطمه (عليها السلام ) نورش از بهشت ،
سلول وجودش از بهشت ،
اصل و اساس آفرينشش از بهشت ،
پايه و بنياد شخصيتش از بهشت ،
تغذيه جسمش از بهشت ،
تغذيه روح و جان و قلبش از بهشت ،
آموزگارش از جهانى ديگر مى رسد،
و محيط زندگى اش نيز يك محيط بهشتى و عطرآگين و تاريخ ساز است .
در زيارتنامه بانوى بانوان به اين حقايق معنوى اشاره رفته است كه مى فرمايد:
و صل على البتول
الطاهرة ...فاطمة بنت رسولك ، وبضعة لحمه ، وصميم قلبه ، وفلذة كبده ، والنخبة منك
له ، والتحفة خصصت بها وصيه ،...
((بارخدايا بر آن بتول پاك و پاكيزه ، فاطمه ، دخت گران مايه
پيامبرت ، آن پاره تن ، آرامش بخش قلب ، بند دل ، و پاره جگر او و برگزيده اى از
سوى تو براى او و ارمغانى كه آن را به وصى و جانشين راستين او اختصاص دادى ...،
درود فرست .))
نشان شكوه
از امتيازات اين كودك شكوهبار اين بود كه پس از آفرينش و حضور نورش در
سازمان وجود مادر، همراز و همسخن و مونس و غمخوار مادر خردمند و فداكار خويش شد و
در تنهايى و غربت او، به قدرت خدا گاه و بى گاه با او سخن مى گفت .
((خديجه )) نخست اين موضوع شگرف را
كتمان مى كرد، اما يكبار اتفاق افتاد كه پيامبر به طور ناگهانى وارد خانه شد و ديد
((خديجه )) بى آن كه كسى در خانه
باشد، سخن مى گويد.از او پرسيد با كه گفتگو مى كند؟
پاسخ داد: با كودكى كه نور حضورش را در تالار وجودم احساس مى كنم .
پيامبر به او اين مژده را داد كه : ((خديجه
))! تو را نويد باد كه اين كودك ، دختر است و مام پرفضيلت يازده پيشواى نور
كه پس از من و پدرشان يكى پس از ديگرى جهان را به نور وجودشان نورباران خواهند ساخت
.و هماره بزرگ پرچمداران راستين شناخت و آگاهى ،
توحيد و تقوا،
عدالت و آزادى ،
برابرى و برادرى ،
صلح و بهروزى ،
سعادت و نيكبختى ،
و پاسدار راستين حريم دين خدا و حقوق و امنيت و حرمت بندگان او خواهند بود.اءبشرى
يا خديجه هذه بنت جعلها الله ام احد عشر من خلفايى يخرجون بعدى و بعد ابيهم .))(44)
و آن رويداد پرشكوه به سال پنجم از بعثت روى داد.
آرى ، در آن روزگارى كه پيامبر در سخت ترين شرايط به سر مى برد، اسلام هنوز رهروانى
نداشت و مسلمانان نخستين ، زير فشار استبداد بودند، شرك و بيداد و جهل و خرافات و
حاكميت زور و تزوير سايه شومش را بر همه جا گسترده بود و بر شبستان تيره و يخ زده
انسانها، نه نورى پرتوافكن بود و نه حرارت و گرمايى .
پيامبر به آينده مى انديشد؛ به آينده اميدبخش و درخشان ، از پشت اين ابرهاى تيره و
تار؛ به آينده اى كه به ظاهر ناممكن مى نمود، اما درست در همان شرايط، ناگهان برقى
در افق پديدار شد و نورى روشنگر درخشيد و فرشته وحى فرود آمد كه :
انا اعطيناك
الكوثر فصل لربك وانحر ان شانئك هو الابتر(45)
((ما چشمه جوشان و هماره جارى و نعمت گرانقدر و گرانبها و
خير فراوان به تو ارزانى داشتيم ؛ اينك كه چنين است ، براى پروردگارت نمازگزار و
قربانى كن و يقين داشته باش كه دشمن بدخواه تو، خود بى نسل و تبار خواهد بود.))
و آن گاه بود كه پس از اين نويد، دخت ارجمند پيامبر با ولادت خويش جهان را
نورباران ساخت و خدا به پدر ارجمندش اين ولادت نور و ارزانى شدن اين موهبت بزرگ و
پربركت را مبارك باد گفت .
طلوع شكوهبار ريحانه پيامبر
امتياز ديگر بانوى بانوان در ولادتش بود.
كدام نوزادى را بر زير اين آسمان كبود مى شناسيد كه به هنگام ولادت او مادرش
فرستاده اى نزد زنان دوست و همسايه بفرستد و آن تعصب ورزان و كينه توزان و
بدانديشان در آن شرايط سخت به يارى مادر و نوزاد نشتابند و آن گاه فرشتگان گروه
گروه در خانه او فرود آيند و از پى آنان ، برترين زنان تاريخ به كمك او بشتابند و
به او بگويند: غم مدار، اندوه به دل راه مده كه ما به دستور خدا به ياريت آمده ايم
؛ ما خواهران تو هستيم : ساره ، همسر فداكار ابراهيم ، ((آسيه
)) بانوى شيردل و توحيدگرا، ((مريم
)) مام قداست و رسالت ، ((كلثوم
)) خواهر و همسنگر و نگهبان كشتى كوچك موسى (عليه السلام)، و
ديگر اين انبوه فرشتگان آسمان ها و اين همه حوريان بهشت ، همه به يارى تو آمده اند.فلما
اءرادت خديجة ان تضع ، بعثت الى نساء قريش لياءتينها...فلم يفعلن ...فولد فاطمة
(46)
درست بسان مسيح
امتياز ديگر دخت گرانمايه پيامبر بر ديگر زنان گيتى اين است كه پس از ولادت
خويش بى درنگ لب به سخن گشود؛ درست بسان مسيح ، آن پيامبر بزرگ خدا؛ و از غنچه
لبانش گلواژه هاى توحيد و توحيدگرايى ، گواهى به وحى و رسالت پيامبر، امامت على
(عليه السلام) و يازده فرزند او شكفت .
محدثان آورده اند كه پس از اينكه خانه محمد و خديجه ، اين نخستين كانون توحيد و
تقوا، با ولادت فاطمه نورباران شد، نوزاد بر روى دست فرشتگان و بانوان برگزيده گيتى
بود كه حوريان بهشتى با آب كوثر و ظرف مخصوص و حوله ويژه و جامه هاى سفيد و مشك و
عنبر رسيدند و نوزاد را با آن آب بهشتى شستشو دادند و او در دم ، لب به سخن گشود و
چنين گفت :
و اشهد ان لا اله
الا الله ، و ان ابى رسول الله سيد الانبياء، و ان بعلى سيد الاوصياء، و ان ولدى
سادة الاسباط.(47)
((گواهى مى دهم كه خدايى جز خداى بى همتا نيست و پدرم پيام
آور خدا و سالار پيامبران است و همسر گرانقدرم در آينده ، سرور اوصياست و فرزندانم
، دو سالار بهشت و دو سرور نوادگانند.))
و آن گاه رو به بانوان كرد و به هر يك با نام و نشان سلام نمود.
بخش 3: نام هاى بلند آوازه و لقب هاى الهام بخش او
نام هاى بلند آوازه او
امتياز ديگر دخت گرانمايه پيامبر، نام هاى جاودانه و زيبا و بلندآوازه اى
است كه پس از طلوع خورشيد جهان افروز وجودش از آسمان براى پيامبر آمد و فرشتگان ،
آنها را با شكوه و احترام بدرقه كردند و هر كدام از اين نام ها بيانگر بعدى از
ابعاد وجود آن بانوى فرزانه است .
لفاطمة (عليها
السلام ) تسعة اسماء عندالله : فاطمة والصديقة والمباركة والطاهرة والزكية والراضية
والمرضية والمحدثة والزهراء.(48)
((براى ريحانه پيامبر، فاطمه (عليها السلام )، در بارگاه خدا
نه نام مقدس و باعظمت است ؛ اين نام هاى بلند عبارتند از: فاطمه ، صديقه ، مباركه ،
طاهره ، زكيه ، راضيه ، مرضيه ، محدثه و زهرا)).
پاره اى از دانشوران ، افزون بر اين نام هاى باعظمت ، نام هاى ديگرى نيز براى آن
حضرت آورده اند كه از جمله آنها عبارتند از: بتول ، سيده ، حوريه ، نوريه ، حانيه ،
مريم ، حره و عذرا.
گفتنى است كه هر كدام از اين نام ها و نشان هاى آن حضرت كه در روايات آمده است ،
داراى مفهوم و محتوايى ويژه و نشانگر بعدى از ابعاد شخصيت پرشكوه و الهام بخش اوست
، كه براى نمونه به پاره اى از آنها اشاره مى رود.
1- نام مقدس ((فاطمه
))
واژه مقدس و پر ارج ((فاطمه ))،
نخستين نام بلند آوازه ريحانه پيامبر است .
پنجمين امام نور در اين مورد مى فرمايد:
لما ولدت فاطمة
(عليها السلام ) اوحى الله الى ملك فانطق به لسان محمد (صلى الله عليه و آله )
فسماها ((فاطمة )) ثم قال : انى فطمتك
بالعلم .(49)
((هنگامى كه دخت سرفراز پيامبر، جهان را با ولادتش نورباران
ساخت ، خداى بى همتا به فرشته اى فرمان داد كه واژه مقدس ((فاطمه
)) را به عنوان نام نوزاد خانه رسالت و نبوت به زبان پيامبرش
جارى سازد.
آن گاه خود آفريدگار هستى با خطاب به آن نوزاد شكوهبار و مبارك فرمود: من دانش را
براى تو جايگزين غذا ساختم و علم را به تدريج همچون شير مادر بر تو خواهم چشاند.))
و بدين سان نوزاد مبارك بيت رفيع رسالت ، بسان ((يحيى
))، آن پيامبر پرشورى كه خدا نامش را برگزيد و به
((زكريا)) فرستاد، نامش از جانب خدا
برگزيده مى شود
(50) و به خواست آفريدگارش به اين نام بلند و پرشكوه مفتخر مى گردد.
ششمين امام نور، حضرت صادق فرمود:
لفاطمة تسعة
اسماء عندالله ...
فاطمه در پيشگاه خدا داراى نام هاى بلند و برگزيده اى است ؛ از جمله اين نام هاى نه
گانه ، نام پرشكوه فاطمه است .
پرسيدند، واژه ((فاطمه )) چه پيامى
دارد؟
فرمود: اءى فطمت
من الشر.
((منظور اين است كه اين بانوى بانوان از هر بدى و شرارت و
نقطه منفى جدا و گسسته است و ذره اى نقطه سياه در قاموس زندگى او راه ندارد.))
هشتمين امام نور از پيامبر آورده است كه فرمود:
يافاطمة اءتدرين
لم سميت فاطمة ؟ قال : على (عليه السلام): ولم يا رسول الله ؟ قال : لانها فطمت هى
وشيعتها من النار.
((فاطمه جان ! گرامى دخترم ! مى دانى چرا فاطمه نامگذارى شده
اى ؟))
((على (عليه السلام) كه آن جا بود، پرسيد: ((راستى
چرا اى پيامبر خدا؟))
فرمود: ((براى اين كه او و رهپويان راستين راه افتخارآفرين
اش از آتش بازداشته شده اند)).
و بدين سان ، ((فاطمه )) يعنى : بى
نظير و بى همانند؛ يعنى : آموزش يافته بارگاه دوست ؛ يعنى : پاك و پاكيزه از نقاط
ضعف و منفى : يعنى : نجات يافته از آتش و آفت ؛ و اين همه را خدا برگزيده و خدا
تضمين فرموده است .
2- ((زهرا))
يا اختر فروزان
واژه نورافشان زهرا، از ((زهور))،
به معناى درخشندگى برگرفته شده است ، و زهرا يعنى : درخشنده ، نورافشان و تابان .
او به راستى زيبا و درخشنده بود؛ زيباى ظاهر و زيباى باطن ؛ سراپا نور بود و كران
تا كران وجودش عطرآگين و منور به نور معنويت و دانش و عرفان و توحيد و تقوا و
آزادگى و عفاف و شهامت .
ستاره زهره كه سحرگاهان در آسمان مى درخشد، آن را ((زهره
)) نام نهاده اند و فاطمه (عليها السلام ) نيز بدان دليل كه
اندامى سپيد و سيمين گون داشت و بدان دليل كه چهره نورانى اش بسان ماه مى درخشيد و
در سيما و صورت و رفتار و سيرت ، بسان پيامبر تلاءلؤ داشت و بدان دليل كه در آسمان
غمزده و تيره و تار ((زن ))، به صورت
اختر فروزانى به نورپاشى و فروغ افكنى پرداخت و تاريكى ها و ظلمت هاى زندگى را زدود
و به نور دانش و كمال و عفاف و تقوا و فرهنگ و معنويت روشن ساخت ، آفريدگارش او را
((زهراء)) نام نهاد.
از ششمين امام نور پرسيدند:
لم سميت فاطمة
(عليها السلام )، الزهراء؟
((چرا دخت سرفراز پيامبر، ((زهراء))
ناميده شد؟))
فقال (عليه
السلام): لاءن الله خلقها من نور عظمته
(51).
فرمود: ((بدان دليل كه خداوند او را از نور شكوه و عظمت خويش
آفريد.))
و نيز از آن گرامى آورده اند كه فرمود:
كانت اذا قامت فى
محرابها زهر نورها لاءهل السماء كما يزهر الكواكب لاءهل الاءرض
(52).
بانوى شايسته كردار ((ام سلمه )) در
وصف او مى گويد:
كانت فاطمة اءشبه
الناس وجها و شبها برسول الله
(53).
او در سيماى پرفروغ و شكوهبارش شبيه ترين ها به پيامبر خدا بود؛ همان گونه كه منش و
رفتارش .
و بانوى ديگرى از بانوان مسلمان ، او را بسان ماه در شب چهارده وصف مى كند:
كانت كاءنها
القمر فى ليلة البدر(54).
3- سومين نام بلند آوازه او
واژه ارجدار ((صديقه ))، سومين
نام بلندآوازه ريحانه پيامبر و نشانگر بعد ديگرى از بوستان عطرآگين وجود و شخصيت
والاى اوست .
واژه شناسان ، اين واژه را به مفهوم انسانى بسيار راستگو و درست انديش تفسير كرده
اند؛ انسانى كه به راستى در قلمرو راستى و راستگويى در اوج كمال است ؛ به گونه اى
كه راستى با كران تا كران وجود او آميخته شده و اين ارزش والاى الهى و بشرى ، شيوه
و روش هماره او گرديده و او در انديشه ، عقيده ، گفتار، نوشتار، اظهارنظر، انتقاد،
خيرخواهى و پند و اندرز، جز بر اساس راستى و درستى و صفا سخن نمى گويد و تنها بر
اساس حق و عدالت راه مى پويد و عملكردش راستى گفتار و درستى سخنانش را به نمايش
مى نهد.
قرآن اين وصف را تنها در خور پيامبران بزرگ و گرانقدرى چون ابراهيم ، ادريس ،
اسماعيل ، موسى ، عيسى ، محمد، و بانوان برجسته و پاكى چون : مريم ، مام ارجمند
مسيح ، و توحيدگرايان و فرمانبرداران راستين خدا و اصلاحگران واقعى مى نگرد؛ درخور
كسانى كه به راستى در شمار، بسيار اندك هستند و در ميان انسان ها گوهرى ناب اما
بسيار كمياب .و دخت فرزانه پيامبر، نمونه والاى آن گوهرهاى كمياب و يا درى يگانه
بود.
او بر پرفرازترين مرحله راستى و درستى و ايمان و باور و گواهى و تصديق خدا و پيامبر
و مقررات و مفاهيم آسمانى اوج گرفت و به مقام والاى ((صديقين
)) پركشيد و به جايى رسيد كه پيامبر به فرمان خدا نام او را
((صديقه )) برگزيد.
از پيامبر گرامى آورده اند كه به اميرمؤمنان فرمود:
اءوتيت ثلاثا لم
يؤ تهن اءحد ولا اءنا: اءوتيت صهرا مثلى ولم اءوت اءنا مثله .و اءوتيت زوجة صديقة
مثل ابنتى ولم اءوت مثلها زوجة .
و اءوتيت الحسن و الحسين من صلبك و لم اءوت من صلبى مثلهما.
و لكنكم منى و اءنا منكم
(55).
((على جان ! سه نعمت گرانبها، تنها به تو ارزانى شده است و
به هيچ كس حتى به من نيز ارزانى نشده است .اين سه نعمت عبارتند از:
1- پدر زنى همانند من به تو ارزانى شده در حالى كه من پدر زنى همانند پدر زن تو
ندارم .
2- به تو همسر گرانقدر و پرشكوهى چون دخترم ((صديقه
)) ارزانى شده است و به من چنين موهبتى داده نشده است .
3- به تو فرزاندانى بسان دو نور ديده ام حسن و حسين داده شده است در حالى كه من تا
كنون پسرانى همانند آن دو نداشته ام ؛ اما همگان بدانند كه شما همگى از من هستيد و
من از شما.))
از ششمين امام نور در اين مورد آورده اند كه آن بانوى شكوهبار و پرمعنويت به راستى
تصديق كننده حق بود و عصرها و نسل هاى پيشين بر محور شناخت و معرفت او چرخيده است :
وهى الصديقة
الكبرى ، وعلى معرفتها دارت القرون الاولى
(56)
4- چهارمين نام پرشكوه
نام ديگر دخت فرزانه پيامبر، واژه مقدس و ارجدار ((طاهره
)) است و اين نام بلند و پرشكوه نيز نشانگر پاكى و قداست و
معنويت وصف ناپذير اوست ؛ نشانگر اين حقيقت است كه آن دخت بهشت در ظاهر و باطن ،
انديشه و عقيده ، گفتار و نوشتار، رفتار و كردار، شيوه و سبك ، سكوت و خروش ، اندرز
و هشدار و در همه ابعاد زندگى و ميدان هاى حيات ، پاك و پاكيزه بود، و اين پاكيزگى
از پليدى ها ناپسندى هاى ظاهرى و باطنى و يا در كردار و رفتار را، هم قرآن گواهى مى
كند و هم دريافت دارنده قرآن و هم امامان نور.
قرآن در گواهى خويش بر قداست و پاكيزگى و خاندان وحى و رسالت - كه فاطمه محور و
مدار آن كانون نور و روشنايى است - مى فرمايد:
انما يريد الله
ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا(57)
((هان اى خاندان پيامبر! خداوند مى خواهد هر گونه پليدى را
از شما بزدايد و شما را آن گونه كه مى بايد، پاك و پاكيزه سازد))
در داستان فرود اين آيه شريفه آورده كه : پيامبر در خانه بانو ((ام
سلمه )) بود كه اين آيه شريفه بر قلب مصفاى او فرود آمد.آن
حضرت بى درنگ دخت ارجمندش فاطمه و دو فرزندش حسن و حسين را به همراه اميرمؤمنان
فراخواند و آنان را بر گرد خويش زير كساء نشاند و فرمود:
هؤ لاء اهل بيتى
فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا(58)
((هان ! بدانيد كه اينان خاندان من هستند و خدا ناپسندى را
از اينان دور ساخته و آن گونه كه شايسته و بايسته است اينان را پاك و پاكيزه
گردانيده است .))
در اين هنگام ((ام سلمه )) پيش رفت و
اجازه خواست تا در كنار آنان قرار گيرد اما پيامبر فرمود: نه ! تو در جاى خود باش !
تو انسان شايسته اى هستى اما در شمار اين پاكان و پاكيزگان بارگاه خدا نيستى !
انت على مكانك
انت فى خير(59)
5- پنجمين نام مقدس او
نام ديگر ريحانه پيامبر، واژه ارجمند ((مرضيه
)) بود كه اين نام نيز از قرآن برگرفته شده و نشانگر اين
واقعيت است كه آن بانوى نمونه به گونه اى انديشيد و به سبكى راه زندگى را در پيش
گرفت و به دنيا نگريست و به ارزش هاى والاى انسانى ، دنياى وجود خويش را آراست كه
خدا از او خشنود و او نيز از خدا خشنود است .
او از نظر انديشه و عقيده ،
بينش و گرايش ،
عبادت و بندگى ،
فرمانبردارى از خدا و اطاعت او،
پارسايى و ساده زيستى ،
از نظر انفاق و مردم نوازى ،
شكيبايى بر ناملايمات و پايدارى در راه حق ،
و از نظر اخلاق فردى ، خانوادگى ، اجتماعى ، سياسى ، هنرى ، فرهنگى و ديگر ابعاد
زندگى مورد پسند و خشنودى خدا زيست .
پيامبر گرامى در اين مورد فرمود: فرشته وحى به هنگامه طلوع خورشيد جهان افروز فاطمه
، بر من فرود آمد و ضمن عرض تبريك ، پيام خدا را آورد كه :
اى پيامبر! خداى فرزانه به شما و فرزند گرانمايه و نورسيده ات درود مى فرستد.الله
يقرؤ ك السلام و يقراء مولودك السلام
(60)
6- واژه ارجمند ((بتول
))
واژه مقدس ((بتول )) از ديگر
نام هاى گرامى ريحانه پيامبر است .و آن حضرت بدان جهت به اين نام مقدس نامگذارى
گرديد كه :
1- از نظر عفاف و پاكى و آراستگى به فضيلت هاى اخلاقى و ارزش هاى انسانى در
پرفرازترين موقعيت قرار داشت .
2- از نظر شخصيت خانوادگى و ريشه و تبار، از همه زنان عصرهاى و نسل ها برتر و
ممتازتر است .<