فهرست مطالب پيشگفتار ميلاد
نور شخصيت
فاطمه از ديدگاه پيامبر 1
فاطمه عليهاالسلام پاره تن پيامبر 3
فاطمه عليهاالسلام تار موى پيامبر 4
فاطمه نور چشم پيامبر 5
فاطمه عليهاالسلام مايه سرور پيامبر 6
فاطمه برتر از آسمانها و زمين 7
فاطمه برگزيده خداوند 8
فاطمه يكى از حجت هاى خدا 9
فاطمه بهترين زنان اءمت 10
برترين زنان اولين و آخرين 11
اگر تمام خوبى ها مجسم شود 12
فاطمه مريم كبرى است 13
عزيزترين مردم نزد پيامبر 14
محبوب ترين مردم فاطمه
و ازدواج با على تلاش
ياران و خواستگارى على عليه السلام خواستگارى
على عليه السلام از فاطمه عليهاالسلام چرا
پيامبر صلى الله عليه و آله جواب رد مى داد تعيين
مهريه مقدار
مهريه فاطمه عليهاالسلام زهرا الف
) زره حطميه (32) ب
) زره و چند چيز ديگر ج
) پول نقد توضيح
و بررسى تاءمين
و تهيه جهيزيه صورت
جهيزيه فاطمه عليهاالسلام مراسم
ازدواج فاطمه عليهاالسلام آراستن
فاطمه عليهاالسلام وليمه
عروسى على و فاطمه عليهاالسلام از
خانه پيامبر صلى الله عليه و آله تا خانه على عليه السلام دست
فاطمه عليهاالسلام در دست على عليه السلام دعاى
ويژه براى فاطمه عليهاالسلام و على عليه السلام چشم
اندازى به خانه فاطمه ويژگى
هاى خانه فاطمه عليهاالسلام 1
موقعيت جغرافيايى 2
مساحت خانه فاطمه عليهاالسلام 3
اهدايى خدا و رسول 4
راهى به بيرون جز از مسجد نداشت 5
خانه رفيع و پر نور 6
محل نماز و عبادت پيامبر صلى الله عليه و آله 7
زادگاه امام حسن و امام حسين عليه السلام 8
محل رفت و آمد فرشتگان 9
سلام پيامبر صلى الله عليه و آله براهل خانه 10
بسته شدن در خانه ها جز خانه فاطمه عليهاالسلام 11
احترام ويژه امامان نگاهى
ديگر سرنوشت
خانه فاطمه عليهاالسلام فاطمه
اسوه حيات زيبا 1تهجد
و عبادت الف
) وجود فاطمه عليهاالسلام مملو از ايمان است ب
) سلام فرشتگان به فاطمه عليهاالسلام ج
) منزلت خداوندى 2ترس
از روز قيامت 3انس
با قرآن كريم 4
دعا براى ديگران 5
احترام فوق العاده به پيامبر صلى الله عليه و آله 6
سبقت در اسلام 7
تحمل سختى هاى زندگى 8
پاسخ به پرسش هاى مذهبى 9
التزام به تعهدهاى اخلاقى 10
خوشحالى از كم شدن بار مسئوليت 11
خدمت بى منت فاطمه
الگوى حيا و عفاف فاطمه
عليهاالسلام معدن حجب و حيا گفتگوى
فاطمه عليهاالسلام و درخواست از اسماء نمونه
اى ديگر از حياى فاطمه فاطمه
عليهاالسلام مظهر عفاف و حجاب درسى
ديگر از فاطمه عليهاالسلام سيماى
فاطمه در روز قيامت كيفيت
برانگيخته شدن حضور
فاطمه عليهاالسلام در ميان مردم منبرى
از نور براى فاطمه عليهاالسلام شكايت
در دادگاه عدل الهى ديدار
حسن و حسين شفاعت
براى دوستان اهلبيت شفاعت
دوستان فاطمه عليهاالسلام از ديگران به
سوى بهشت استقبال
حوريان بهشتى اولين
سخن فاطمه عليهاالسلام در بهشت نورانى
شدن بهشت از نور فاطمه زيارت
انبيا از فاطمه عليهاالسلام در بهشت عنايات
خداوند به فاطمه عليهاالسلام در بهشت 1
خانه هاى بهشتى 2
همنشينى با پيامبر صلى الله عليه و آله 3
درجه وسيله 4
سكونت در حظيرة القدس 5
بخشيدن چشمه تسنيم به فاطمه عليهاالسلام فاطمه
و نقل حديث از پيامبر فاطمه
عليهاالسلام مخزن اسرار پيامبر اهتمام
فاطمه عليهاالسلام نسبت به احاديث پيامبر صلى الله عليه و آله چرا
از فاطمه احاديث كمى بر جاى مانده ؟ راويان
حديث از حضرت فاطمه عليهاالسلام گلايه
اى از مسند نويسان و سخنى با احمد مسند
است يا كتاب فضايل ؟ گسترش
فرهنگ كوثر به وسيله معصومين عليهم السلام بررسى
حوادث هجوم به خانه فاطمه پيشگويى
پيامبر درباره فاطمه چرا
به خانه فاطمه عليهاالسلام هجوم آوردند؟ آغاز
ماجرا و
اين بار فاطمه سخن گفت تعداد
مهاجمين آيا
درب خانه فاطمه عليهاالسلام را سوزاندند سوزاندن
درب خانه در منابع شيعه آيا
فاطمه هم آسيب ديد؟ الف
) فشار بين در و ديوار ب
) شكسته شدن پهلوى فاطمه عليهاالسلام ج
) سيلى خوردن فاطمه عليهاالسلام د)
آسيب ديدن بازوى فاطمه عليهاالسلام ه
) سقط جنين بررسى
جريان سقط در منابع شيعه چند
پرسش و پاسخ دفاع
جانانه از حريم ولايت 1
نقل روايت درباره جانشينى على عليه السلام 2
ياد آورى ماجراى غدير خم 3
گام در گام على عليه السلام در مجالس انصار 4
فرياد بر حريم شكنان 5
دفاع از على عليه السلام و شلاق قنفذ 6
حفاظت از جان امام 7
سكوت فاطمه عليهاالسلام براى حفظ اسلام 8
رد بيعت ابوبكر 9
انتقاد شدديد از زنان مهاجر و انصار شهادت
حضرت فاطمه سال
روز شهادت پيشگفتار
بسم الله الرحمن الرحيم
در نظام هستى و عالم خلقت آنقدر مسايل اسرارآميز وجود دارد كه يقينا
بشر، با همه اطلاعاتى كه از جهان دارد، هرگز به ژرفاى آن پى نخواهد
برد.
از جمله آن مسايل وجود چهارده معصوم است كه خداوند آنها را به عنوان
هديه و نعمت بر انسان ارزانى داشته است و در بين اين چهارده معصوم يك
زن به نام فاطمه عليهاالسلام نيز قرار داده است .
راستى اين چه سرى است كه در بين چهارده معصوم يك زن وجود دارد كه يازده
امام از نسل اويند!
و راستى فاطمه كيست ؟!
فاطمه عليهاالسلام الگوى معرفت الله است ...
صفات و اسماء الهى ، در فاطمه اين جلوه ذات اقدس حق نمود و ظهور تام
يافته است ؛
فاطمه عليهاالسلام اسوه حيات زيباست ...
فاطمه انسان كامل است و الگويى است براى تكامل ...
فاطمه عليهاالسلام نه فقط هدايت گرى است در مسير كمال بلكه به مقصد
رساننده است ؛ چرا كه داراى فضايلى است كه انبيا آنها را داشته اند...
داراى فضايل رسول الله است و به فرموده برخى از بزرگان : فاطمه
عليهاالسلام اگر مرد بود، پيامبر بود...
راستى فاطمه عليهاالسلام را با چه كسى بايد مقايسه كرد؟
با انبيا، كه برتر از انبياست ...
فاطمه عليهاالسلام را مى بايست تنها با خاتم انبيا و تنها بايد با ديگر
معصومين قياس كرد و بس .
فاطمه عليهاالسلام كيست كه در هنگام نماز در پيشگاه معبود، خدا به
وجودش افتخار مى كند و چه گوهر ناشناخته ايست كه رضا و خشم خود را در
رضا و خشم وى مى داند!
فاطمه عليهاالسلام ليلة القدر است و شناخت فاطمه عليهاالسلام در شناخت
ليلة القدر است .
در اين بانوى بزرگ چه اسرارى نهفته است كه چنين جايگاهى در نزد خداوند
دارد؟
آرى ... بدون شك از شناخت مقام عصمت و ولايت فاطمه عليهاالسلام عاجزيم
! تنها به اندازه توان خود به گردآورى احاديثى چند پيرامون زندگانى و
شخصيت او پرداخته ايم ، كه به نام نامى يازده فرزندش در يازده بخش
تنظيم گرديده و بدين وسيله نقديم خوانندگان گرامى مى شود.
به اميد آن كه فرداى قيامت مشمول شفاعت حضرتش شويم ...
قم حوزه علميه
محمد جواد مروجى طبسى
23/6/1380
ميلاد نور
مدت ها بود كه زنان عرب از خديجه همسر گرامى رسول خدا صلى الله
عليه و آله به خاطر ازدواج با آن حضرت ، فاصله گرفته بودند.
هاله اى از غم و اندوه او را گرفته بود و در خانه هيچ مونسى نداشت تا
در نبود پيامبر صلى الله عليه و آله با او انس بگيرد كه ناگه سكوت مطلق
شكسته شده و جنين با مادر خود سخن گفته و دلداريش مى دهد. اين بماند كه
در اين مدت با مادر خود چه مى گفت و چه مى شنيد زيرا تاريخ به درستى از
اين گفتگوهاى اسرارآميز پرده بر نداشته چرا كه مادر مؤ منان آن را در
هاله اى از ابهام گذارد. راستى اين جنين كيست و حقيقت او چيست كه ماهها
با مادر سخن مى گويد و او آنها را از پيامبر صلى الله عليه و آله كتمان
مى كند.
نوشته اند روزى پيامبر صلى الله عليه و آله وارد خانه شد شنيد كه خديجه
با كسى سخن مى گويد! از روى تعجب پرسيد: اى خديجه ! با كه سخن مى گويى
؟!
گفت : با اين جنين كه در شكم دارم ، اوست كه با من سخن مى گويد و مايه
انس من شده است .
پيامبر فرمود: اى خديجه بدان اين جبرئيل است كه به من مى گويد: اين
جنين دختر است و خداوند نسل مرا از او قرار داده و از نسلش امامانى به
عنوان جانشين من معين خواهد كرد.(1)
آرى ؛ جهان در انتظار مقدم عالى ترين نمونه زن بود كه تاكنون به خود
نديده بود، كه با ميلادش براى زنان عالم هستى ، الگو و اسوه قرار گيرد.
و اينك ... نزديك زايمان خديجه شده ،از زنان عرب درخواست كمك كرد، اما
آنها از روى كينه و دشمنى كه با وى داشتند پاسخ منفى دادند و از هر
گونه كمك امتناع ورزيدند.
او در اين فكر بود كه چه كند و چه كسى در اين مشكل به كمكش مى
شتابد... ناگهان حضور چهار زن بلند بالاى سياه چهره را كه گويا از زنان
بنى هاشم بوده باشند، در خانه احساس نمود.
خديجه از ديدن آنها لرزه بر اندامش افتاد چرا كه تا كنون آنها را نديده
بود...يكى از آنها گفت : اى خديجه ! غم مخور؛ چرا كه ما فرستادگان
پروردگار تو مى باشيم ما خواهران تو هستيم . من ساره و اين آسيه دختر
مزاحم و آن مريم و آن يكى كلثم خواهر موسى بن عمران است . خداى ما را
فرستاد تا در امر زايمان تو را يارى نماييم .
اين چهار زن در طرف راست و چپ و پيش رو و پشت سر خديجه قرار گرفتند،
لحظاتى چند اين مولود با سعادت قدم به عرصه گيتى نهاد...آن مولود فاطمه
بود... او بدنيا آمد تا زمين را نورانى كند، پس از آن كه آسمانها را از
نور خود منور ساخته بود.
از اين روى به هنگام ولادت فاطمه نورى از وجودش پديدار شد كه تمام خانه
هاى مكه را در هاله اى از نور فرو برد و در شرق و غرب عالم هستى جايى
نبود كه نور فاطمه در آن جا نتابيده باشد.
فاطمه عليهاالسلام را با كوثر شستشو داده و در دو پارچه سفيد پيچيده و
از او خواستند تا سخن گويد.
فاطمه به اراده پروردگار، لب به سخن گشوده و رسالت و پيامبرى محمد
مصطفى صلى الله عليه و آله و ولايت على عليه السلام و امامت يازده
فرزندش را گواهى داد.(2)
مورخان سال روز ميلاد با سعادت فاطمه را بيستم ماه جمادى امثالى سال
پنجم بعثت نگاشته اند.
مرحوم مفيد درباره اين روز مبارك مى نويسد: روز بيستم ماه جمادى الاخر
روزى است كه فاطمه زهرا عليهاالسلام دختر رسول خدا صلى الله عليه و آله
متولد گرديد و آن روزى است كه همه ساله شادى و سرور مؤ منين تجديد مى
شود، از اين روى مستحب است كه در روز ميلاد فاطمه عليهاالسلام كارهاى
نيك انجام پذيرد و صدقه به فقراء و مساكين داده شود.(3)
شخصيت فاطمه از ديدگاه پيامبر
شاءن و منزلت فاطمه زهرا عليهاالسلام را همين بس كه پيامبر خدا
صلى الله عليه و آله درباره اش زيباترين سخنان را بيان فرموده كه
درباره هيچ يك از زنان عالم چنين چيزى نفرموده حتى درباره همسر و ساير
دختران خود.
اينك از ميان دهها روايتى كه درباره اين شخصيت بى نظير نقل گرديده به
چند روايت بسنده كرده سپس به نكاتى در اين جهت اشاره اى خواهيم داشت :
1- فاطمه عليهاالسلام
پاره تن پيامبر
بخارى در صحيح خود از وليد از ابن عيينه از عمر بن دينار از ابى
مليكه از مسور بن مخرمه از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل كرده كه
فرمود: فاطمة بضعة منى فمن اءغضبها اءغضبنى
؛ فاطمه عليهاالسلام پاره تن من است هر كه او را به خشم آورد
مرا به خشم آورده است .(4)
2- فاطمه عليهاالسلام قلب پيامبر
حسن بن سليمان در كتاب محتضر از تفسير ثعلبى از مجاهد از پيامبر صلى
الله عليه و آله روايت كرده كه روزى آن حضرت از خانه بيرون آمد و در
حالى كه دست فاطمه عليهاالسلام را گرفته بود، چنين فرمود:
هر كه اين را مى شناسد كه شناخته است و هر كه وى
را نمى شناسد بداند: اين فاطمه عليهاالسلام دختر محمد است و او پاره تن
من مى باشد، او قلب من است كه در بين دو پهلوى من قرار گرفته است ؛ پس
هر كه او را آزار دهد مرا آزار داده و هر كه مرا آزار دهد خداى را آزار
داده است .
(5)
3- فاطمه عليهاالسلام تار
موى پيامبر
جابر بن عبدالله گويد: پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
فاطمه عليهاالسلام شعرة منى ؛ فمن آذى شعرة منى
، فقد آذانى فقد آذى الله و من آذى الله لعنه الله ملاء السموات و
الارض .(6)
فاطمه عليهاالسلام تار موى من است و هر كه به تارى از موهاى من آزار
برساند مرا آزار رسانده و هر كه مرا آزار رساند خدا را آزار رسانده است
و هر كه خدا را آزار برساند، خداوند به اندازه آسمان ها و زمين او را
لعنت خواهد كرد.
4- فاطمه نور چشم پيامبر
ابن فتال نيشابورى ضمن حديثى از پيامبر صلى الله عليه و آله
آورده است كه به على عليه السلام فرمود: يا على
، آن فاطمه عليهاالسلام بضعة منى و هى نور عينى و ثمرة فؤ ادى .
على جان ؛ فاطمه عليهاالسلام پاره تن من و نور چشم و ميوه دلم مى باشد.(7)
5- فاطمه عليهاالسلام
مايه سرور پيامبر
امام حسين عليه السلام از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت
كرده است كه فرمود: فاطمه عليهاالسلام بهجة قلبى
وابناها ثمرة فؤ ادى و بعلها نور بصرى ؛ فاطمه عليهاالسلام مايه
سرور و خوشحالى من مى باشد، همچنين دو فرزندش ميوه دلم و همسرش نور
چشمم مى باشد.(8)
6- فاطمه برتر از آسمانها
و زمين
و در حديثى ديگر درباره خلقت فاطمه عليهاالسلام فرمود: پس
خداوند از نور دخترم فاطمه عليهاالسلام آسمان ها و زمين را آفريد، پس
آسمان ها و زمين از نور دخترم فاطمه عليهاالسلام است و نور دخترم فاطمه
عليهاالسلام از نور پروردگار است و دخترم فاطمه عليهاالسلام برتر از
آسمانها و زمين است .(9)
7- فاطمه برگزيده خداوند
خطيب بغدادى ضمن اشاره به معراج پيامبر صلى الله عليه و آله از
آن حضرت چنين روايت كرده كه فرمود: همان شبى كه مرا به آسمان بردند
ديدم كه بر درب بهشت چنين نوشته بود: لا اله الا
الله ، محمد رسول الله ، على حبيب الله ، و الحسن و الحسين صفوة الله ،
فاطمه عليهاالسلام خيرة الله و على باغضهم لعنه الله
(10)
8- فاطمه يكى از حجت هاى
خدا
طبرى در بشارة المصطفى به سند خود از
امام زين از پدرش از امير مؤ منان از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل
كرده كه فرمود: اءنا و على و فاطمه عليهاالسلام
و الحسن و الحسين و تسعة من ولد الحسين حجج الله على اءعداءنا
اءعداءالله و اءولياءنا اءولياءالله ؛ من و على و فاطمه
عليهاالسلام و حسن و حسين و نه فرزند از فرزندان حسين حجت هاى خداوند
بر بندگان او هستيم ، دشمنان ما دشمنان خدا و دوستان ما دوستان خدا
هستند.(11)
9- فاطمه بهترين زنان
اءمت
انس بن مالك از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت كرده كه
فرمود: بهترين زنان امتم فاطمه عليهاالسلام دختر محمد صلى الله عليه و
آله است
(12)
10- برترين زنان اولين و
آخرين
و در روايت ديگرى كه از پيامبر صلى الله عليه و آله رسيده چنين
آمده : مردان عالم در زمان من على است و برترين زنان اولين و آخرين
فاطمه عليهاالسلام است .(13)
11- اگر تمام خوبى ها
مجسم شود
هم چنين درباره شخصيت بى مانند فاطمه عليهاالسلام فرمود:
ولو كان الحسن شخصا لكان فاطمه عليهاالسلام بل
هى اءعظم ؛اگر تمام خوبى ها و فضايل
اخلاقى مجسم شود، شايسته است كه فاطمه عليهاالسلام باشد؛ بلكه فاطمه
عليهاالسلام والاتر از همه آنها مى باشد.(14)
12- فاطمه مريم كبرى است
و از جمله بيانات و سفارش هايى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله
در حال احتضار به على داشت اين بود؛ على جان ؛ فاطمه عليهاالسلام امانت
خدا و رسولش در نزد تو مى باشد، پس از اين امانت خوب نگهدارى كن و مى
دانم كه چنين خواهى كرد، بدان كه او مريم كبرى است .(15)
13- عزيزترين مردم نزد
پيامبر
شيخ طوسى به سند خود از عبدالله بن حارث بن نوفل نقل كرده كه
گفت از سعد بن مالك شنيدم كه مى گفت : از رسول خدا شنيدم كه مى فرمود:
فاطمه عليهاالسلام بضعة منى من سرها فقد سرنى و
من ساءها فقد ساءنى ، فاطمه عليهاالسلام اءعز البرية على ؛
فاطمه عليهاالسلام پاره تن من است هر كه او را
خشنود كند مرا خشنود كرده و هر كه او را آزار دهد مرا آزار داده فاطمه
عليهاالسلام عزيزترين مردم نزد من مى باشد.
(16)
14- محبوب ترين مردم
علامه مجلسى از برخى كتابهاى مناقب به سند خود از اسامه نقل
كرده كه گفت : روزى در مسجد به على و عباس گذر كردم در حالى كه به بحث
نشسته بودند، چون مرا ديدند از من خواستند كه از پيامبر صلى الله عليه
و آله براى شان اجازه ملاقات بگيرم .
گويد: به رسول خدا عرض كردم : اين على و عباس هستند كه اجازه ملاقات مى
خواهند.
حضرت فرمود: آيا مى دانى چه چيزى آنها را به اين جا آورده است ؟
گفتم : به خدا سوگند كه نمى دانم .
فرمود: اما من مى دانم براى چه به اين جا آمده اند و سپس اجازه ورود به
آنها داد.
پس آن دو وارد شده و پس از سلام و اداى احترام در محضرش نشسته و اظهار
داشتند اى رسول خدا كدام يك از افراد خانواده ات در نزد تو محبوب تر
هستند؟پيامبر پاسخ داد: فاطمه .(17)
اما نكاتى كه از روايات گذشته به دست مى آيد به چند نكته خلاصه مى شود:
1.پيامبر بزرگوار اسلام صلى الله عليه و آله عنايت ويژه اى بر تبيين
شخصيت فاطمه عليهاالسلام و معرفى او و جايگاه والايش داشتند بدين جهت
با بردن فاطمه عليهاالسلام در جمع صحابه و گرفتن دست او به معرفى دختر
خود پرداخته ، و او را پاره تن و قلب و تار موى و نور چشم و ميوه دل
خود دانسته كه اين مسئله بسيار مهم و قابل مطالعه است .
2.از روايات گذشته و ده ها روايت ديگر به دست مى آيد كه فاطمه
عليهاالسلام برتر از زنان تمام زنان عالم خلقت مى باشد و هيچ يك از
آنها در فضيلت و بلندى مرتبه به او نمى رسند، حتى مريم مادر حضرت عيسى
، و اين سخن از پيامبر صلى الله عليه و آله در شاءن و مقام فاطمه
بهترين پاسخ براى ياوه گويى برخى از ناآگاهان و يا غرض ورزان به مقام
والاى فاطمه عليهاالسلام است كه گاهى از روى ناآگاهى و يا غرض ورزى مى
گويند، فاطمه عليهاالسلام همانند يكى از زنان عادى است .
بسى جاى تعجب است مگر زنان عادى در زمان پيامبر نبودند؟ پس چرا اين
سخنان ارزشمند را درباره يكى از آنها نفرمود و چرا آن همه بر شخصيت
فاطمه عليهاالسلام تكيه كرد.
3.هيچ گاه از سفارش نسبت به فاطمه عليهاالسلام دريغ نورزيده و پيوسته
امت اسلامى را به احترام از وى و رعايت حق او فرا مى خواند.
4.نكته پنجم اين است كه هر جا سخن از فاطمه عليهاالسلام به ميان مى
آورد مسلمانان را به دوستى او و اهلبيت محترمش فرا خوانده و از دشمنى
با آنها سخت بر حذر مى داشت .
فاطمه و ازدواج با على
آن روزى كه فاطمه عليهاالسلام به همراه على و ساير فاطميات مكه
را به قصد مدينه ترك گفته و وارد مدينه شد، درخواست هاى مكررى از
پيامبر صلى الله عليه و آله شده و خواستگاران فراوانى براى وى آمدند،
اما آن حضرت همه آن ها را رد كرد.
ابن شهراشوب مى نويسد: ابوبكر و عمر هر يك چند مرتبه از پيامبر صلى
الله عليه و آله در خواست ازدواج با فاطمه عليهاالسلام دخت پيامبر صلى
الله عليه و آله را داشتند ولى پيامبر صلى الله عليه و آله آنها را رد
مى كرد.(18)
روزى آن دو به نزد عبدالرحمن بن عوف كه مردى ثروتمند بود، رفته و اظهار
داشتند اموال و ثروت تو از همه قريشيان بيشتر است و اگر چنان چه به
خواستگارى دختر رسول خدا صلى الله عليه و آله بروى بر مال و ثروت و
آبرويت افزوده خواهد شد! او نيز به نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله
رفت تا چنين درخواستى از او بنمايد اما باز هم مورد اعتراض قرار گرفت .(19)
نوشته اند: او ضمن خواستگارى از فاطمه عليهاالسلام مهر زيادى را مطرح
كرد، اما پيامبر صلى الله عليه و آله سخت عصبانى شده و به نشانه اعتراض
بر اين سخن ، سنگ ريزه اى را برداشته ناگهان همان سنگ در دستش شروع
به گفتن تسبيح كرد، سپس آن سنگ را در دامان خود انداخت كه در دم تبديل
به در و مرجان شد.(20)
تلاش ياران و خواستگارى
على عليه السلام
برخى از ياران پيامبر صلى الله عليه و آله از سخنان آن حضرت در
مورد فاطمه عليهاالسلام كه اختيارش در دست پروردگار مى باشد، چنين
دريافتند كه شايد نظر پيامبر صلى الله عليه و آله به على باشد، و علت
اين كه على دست به اين كار نزده ممكن است فقر و تنگدستى بوده باشد.
از اين رو ابوبكر به نزد سعد بن معاذ رفته و اظهار داشت آيا دوست داريد
تا به نزد على رفته و از او در خواست كنيم تا از فاطمه عليهاالسلام
خواستگارى كند و اگر چنان چه دستش خالى بود او را كمك كنيم ؟با اظهار
موافقت سعد و استقبال از اين پيشنهاد هر سه به سراغ على رفته و او را
در باغ يكى از انصار در حال كشيدن آب از چاه يافتند.
چون نگاه على عليه السلام به آن ها افتاد از روى تعجب پرسيد: خبر تازه
اى هست ؟ براى چه به اين جا آمده ايد؟ ابوبكر گفت : اى ابوالحسن هيچ
خصلت خوبى نيست مگر آن كه در تو بوده باشد و جايگاه خودت را نزد پيامبر
صلى الله عليه و آله بهتر از ما مى دانى ؟ مقصود ما از آمدن به سوى تو
اين است كه مى بينيم اشراف و بزرگان قريش براى خواستگارى دخت پيامبر
صلى الله عليه آله خدمت آن حضرت رفته اند، اما پاسخ رد شنيده اند و مى
گويد اختيار فاطمه عليهاالسلام در دست خدايش مى باشد.على جان چرا به
نزد او نمى روى و فاطمه عليهاالسلام را خواستگارى نمى كنى اميد اين است
كه خداوند فاطمه عليهاالسلام را براى تو نگه داشته باشد.
گويد: چشمان على پر از اشك شد و فرمود: اى ابوبكر مرا به ياد چيزى
انداختى كه تا كنون در فكر آن نبودم ؛ بخدا قسم ، من فاطمه عليهاالسلام
را مى خواهم و من كسى نيستم كه از مثل فاطمه دخت پيامبر صرف نظر كنم و
هيچ چيز جز تنگدستى تا كنون مانع اين كار نشده و آن گاه دست از كشيدن
آب برداشته ، به طرف خانه پيامبر صلى الله عليه و آله حركت كرد.
خواستگارى على عليه
السلام از فاطمه عليهاالسلام
على به طرف حجره ام سلمه كه پيامبر صلى الله عليه و آله در آن
روز در آن جا بود رفته ، درب را كوبيد.پيامبر صلى الله عليه و آله به
ام سلمه فرمود: على عليه السلام آمده است ، درب را باز كن تا وارد
شود.امام عليه السلام بر رسول خدا صلى الله عليه و آله وارد گشته و پس
از سلام به محضر پيامبر صلى الله عليه و آله در حاليكه سر خود را به
پايين انداخته بود، لحظاتى نشست و همانند كسى كه براى كارى آمده ولى
شرم از اظهار آن را دارد، به زمين خيره شده چيزى نمى گويد.
ام سلمه گويد: پيامبر صلى الله عليه و آله دانست كه در قلب على عليه
السلام چه گذشته و چه مى گذرد.از اين رو فرمود: اى ابوالحسن گويا مى
بينم براى كارى آمده اى ! هر چه مى خواهى بگو كه برايت انجام خواهم
داد.
على عليه السلام فرمود: پدر و مادرم به فداى تو اى رسول خدا، تو خود
بهتر مى دانى كه خودت مرا از عمويت ابو طالب و از خانه فاطمه بنت اسد
گرفتى در حالى كه من كودكى بيش نبودم ، مرا به غذاى روحيت تغذيه كردى و
به آدابت تاءديب نمودى و در نزد من از نظر شفقت و مهربانى از پدر و
مادرم برتر بودى ، خداوند مرا بر دست تو هدايت فرمود...اينك دوست دارم
حال كه خداوند بازوى مرا به وسيله تو محكم گردانيده ، خانه و زندگى و
همسرى داشته باشم كه در كنارش آرامش داشته باشم .
و من بدين جهت اين جا آمده ام تا فاطمه عليهاالسلام را از تو خواستگارى
كنم .آيا او را به من تزويج مى كنى ؟ ام سلمه گويد: ديدم كه چهره
پيامبر صلى الله عليه و آله بسيار شادمان گشته و تبسمى در چهره على
كرد...(21)
شيخ طوسى در امالى از على عليه السلام روايت كرده وقتى كه خدمت رسول
خدا صلى الله عليه و آله سابقه و قرابت و خويشى خود را گفتم حضرت
فرمود، يا على ؛ راست گفتى ،تو برتر از آن هستى كه ذكر شود.
گويد: عرض كردم اى رسول خدا آيا فاطمه عليهاالسلام را به من تزويج مى
كنى ؟ پيامبر پاسخ داد: پيش از تو ديگران آمدند و من به او پيشنهاد
دادم اما در هر مرتبه نشان از رضايت در چهره او نديدم ليك اندكى تو صبر
كن تا به نزد او رفته و بازگردم .
سپس از جاى برخاسته و بر فاطمه عليهاالسلام وارد شد، حضرت زهرا
عليهاالسلام به احترام پدر از جاى برخاسته و عبا از دوش پيامبر گرفته و
نعلين از پايش در آورد.آنگاه مقدارى آب وضو آورده و دست و پاى پيامبر
را شستشو داده و در محضرش نشست .
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: فاطمه عليهاالسلام جان ، عرض كرد
لبيك لبيك اى رسول خدا؟پيامبر فرمود: على بن ابى طالب را كه خوب مى
شناسى ، از نظر سوابق و خويشى و تقدم در اسلام و...من از خداوند خواسته
ام كه پروردگارم تو را به بهترين بندگان خود تزويج كند...حال على آمده
و تو را از من خواستگارى كرده است .نظر تو چيست ؟ فاطمه عليهاالسلام
سكوت كرده و در چهره اش آثار رضايت پيدا شد.
اينجا بود كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله از جاى بر خاسته و در
حالى كه مى فرمود:الله اكبر! سكوت فاطمه عليهاالسلام نشانه رضايت اوست
، از نزد او بيرون رفت .(22)
چرا پيامبر صلى الله عليه
و آله جواب رد مى داد
در اين كه چرا رسول خدا صلى الله عليه و آله به خواستگاران
فاطمه عليهاالسلام پاسخ منفى مى داد عللى براى آن گفته شده است : 1)در
ابتداى ورود فاطمه عليهاالسلام به مدينه هنوز او به حد تكليف شرعى
نرسيده بود، زيرا با در نظر گرفتن اين كه وى در سال پنجم
(23) بعثت به دنيا آمده است و پيامبر صلى الله عليه و
آله 13 سال كه از بعثت گذشت به مدينه هجرت فرمود فاطمه عليهاالسلام در
آن سال 8 سال داشت ؛ بدين جهت پيامبر خواستگاران را رد مى كرده چون
فاطمه عليهاالسلام به حد بلوغ نرسيده بود.(24)
2)و در برخى روايات آمده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله در پاسخ
خواستگاران اظهار مى داشت :من همانند شما بشر هستم و از شما زن گرفته و
زن مى دهم ، مگر فاطمه عليهاالسلام را كه اختيارش در دست پروردگار است
.(25)
3)چون خواستگاران همشاءن فاطمه عليهاالسلام نبودند، چنان چه علامه
مجلسى از عيون اخبار الرضا از امام رضا عليه السلام از پدرانش از على
عليه السلام نقل كرده كه پيامبر صلى الله عليه و آله به من فرمود: يا
على عليه السلام بزرگانى از قريش درباره فاطمه عليهاالسلام به من گله
كردند كه ما او را از تو خواستگارى كرديم ولى بر ما دريغ نموده اما او
را به على عليه السلام تزويج كردى .من به آنها گفتم : به خدا سوگند اين
من نبودم كه از شما جلوگيرى كرده و به على تزويج كرده باشم بلكه اين
خداوند بود كه دستور به چنين كارى داده است .
اين جا بود كه جبرئيل بر من نازل گشته و گفت : اى محمد خداى جل و علا
مى گويد اگر على را خلقت نكرده بودم هرگز براى دخترت فاطمه عليهاالسلام
همشاءنى روى زمين پيدا نمى شد،از آدم گرفته تا ساير مردم .(26)
و در گفتگويى كه آن حضرت با ام اءيمن داشت باز پيامبر روى همشاءن بودن
على عليه السلام تكيه كرده و فرمود: اءما و الله
.يا ام اءيمن لقد زوجتها كفوا شريفا وجيها فى الدنيا و الاخرة و من
المقربين .اى ام اءيمن آگاه باش كه من دخترم فاطمه عليهاالسلام
را به كفو و همشاءن شرافتمندى شوهر دادم كه در دنيا و آخرت صاحب جاه و
مقام و منزلتى بوده و از مقربين است .(27)
تعيين مهريه
پس از خواستگارى على عليه السلام از فاطمه عليهاالسلام و
پذيرفتن وى و استقبال پيامبر خدا صلى الله عليه و آله از اين وصلت
فرمود: اگر فاطمه عليهاالسلام را به تو تزويج كنم چه چيزى را صداق او
خواهى كرد؟على گفت يا رسول الله : شمشير و اسب و زره و شترم را مهر او
خواهم نمود.
پيامبر فرمود: اما شتر و شمشير و اسب را نگه دار، زيرا تو رزمنده هستى
و از اين سه چيز بى نياز نمى باشى ، و اما زره را چندان نيازى به آن
ندارى و فقط همان را به عنوان مهريه براى فاطمه عليهاالسلام قرار ده .(28)
سپس به على فرمود: اى ابالحسن حال بر خيز و زره خود را به فروش
رسانده و پول آن را نزد من بياور تا آن چه را كه مناسب حال شماست تهيه
كنم .
امام على عليه السلام گويد: بدين منظور از محضر پيامبر صلى الله عليه و
آله بيرون آمده و زره را به چهار درهم سياه هجرى
(29)به عثمان بن عفان فروختم ، وقتى كه زره تحويل او
داده و پولش را گرفتم ، عثمان ضمن برگرداندن زره گفت : اى ابوالحسن تو
به اين زره سزاوارتر از من هستى .
عرض كردم : آرى ، او گفت : اين زره را من به تو هديه كردم .على گويد:
پس زره و پولش را برداشته و در مقابل پيامبر صلى الله عليه و آله
قرار دادم .(30)
مقدار مهريه فاطمه
عليهاالسلام زهرا
در بين مورخان اختلاف هست كه مقدار مهريه فاطمه چقدر بوده است ؛
زيرا برخى آورده اند كه فقط زره بوده
(31)و برخى ديگر علاوه بر زره به چند چيز ديگر اشاره
نموده اند و دسته سوم مبلغ مهريه فاطمه عليهاالسلام را به سكه نقره
رايج آن زمان گفته اند.
اينك به خلاصه و بررسى اين نظريات مى پردازيم :
الف ) زره حطميه
(32)
امام صادق عليه السلام فرمود: زوج رسول
الله صلى الله عليه و آله عليا عليه السلام فاطمه عليهاالسلام على درع
له حطميه تسوى ثلاثين درهما ؛ پيامبر صلى الله عليه و آله فاطمه
عليهاالسلام را به يك زره حطميه كه ارزش آن به 30 درهم مى رسيد تزويج
كرد.(33)
ب ) زره و چند چيز ديگر
و در روايت ديگرى مهريه فاطمه عليهاالسلام را علاوه بر يك زره ،
يك زير انداز پوستى و يك پيراهن كهنه كه از جنس برد بود مى دانند.چنان
چه عبدالله بن يعفور از امام صادق عليه السلام روايت كرده كه فرمود:
ان عليا تزوج فاطمه عليهاالسلام على جرد برد، و
درع و فراش كان من اهاب كبش .
(34)
ج ) پول نقد
دسته سوم مبلغى از سكه نقره رايج آن زمان را به عنوان مهريه
مطرح كرده اند و نسبت به اين مقدار باز سه روايت مختلف نقل شده : امام
حسين عليه السلام فرمود: پيامبر صلى الله عليه و آله را به چهارصد و
هشتاد درهم به على تزويج كرد.(35)
هم چنين روايت شده است كه چهارصد مثقال نقره بوده و گفته شده پانصد
درهم بوده است .(36)
توضيح و بررسى
ظاهرا در اين ترديدى نباشد كه مهر فاطمه عليهاالسلام از پانصد
درهم فراتر نرفته است ، حال يا اين پانصد درهم نقره ، پول زره بوده است
و يا حاصل مجموع پول زره و چند چيز ديگرى كه همراه زره به عنوان مهر
فاطمه عليهاالسلام قرار گرفت . از اين روى اگر چه ظاهرا اختلاف در پول
نقد شده است ، اما اين قابل توجيه مى باشد. زيرا اگر فقط قيمت زره را
در نظر بگيريم ممكن است اشكال شود كه قيمت زره چهارصد درهم و يا زير
پانصد درهم بوده است .اما با در نظر گرفتن چند چيز ديگر كه برد كهنه و
زير انداز بوده باشد، برابر با پانصد درهم خواهد بود.
علامه مجلسى ضمن يادآورى روايت چهارصد و هشتاد درهم ، و چهارصد مثقال
نقره ،و پانصد درهم صحيح تر است و سبب اين اختلاف روايت جابر جعفى از
امام باقر است كه فرمود: كان صداق فاطمه
عليهاالسلام برد حبرة و اهاب كبش على عرار.و روى عن الصادق عليه السلام
قال : كان صداق فاطمه عليهاالسلام درع حطمية و اهاب كبش او جدى
؛ مهريه فاطمه عليهاالسلام پيراهنى بود از كتان بافت يمن و پوستى دباغى
نشده و گياهى خوشبو. هم چنين از امام صادق عليه السلام روايت شده كه
صداق فاطمه عليهاالسلام زره حطميه و پوست دباغى نشده گوسفند يا شتر
بود.(37)
و دليل آن كه مهر حضرت فاطمه عليهاالسلام از پانصد درهم فراتر نرفته
است همانا سيره و روش معصومين بويژه پيامبر بزرگوار اسلام صلى الله
عليه و آله اين بود كه بر اساس پانصد درهم كه به
مهر السنة معروف گشت عمل مى كردند.
امام جواد عليه السلام به هنگام خطبه و خواستگارى از ام الفضل دختر
ماءمون مهر جده اش فاطمه عليهاالسلام را كه پانصد درهم بود، معين كرد.(38)
مرحوم صدوق مى نويسد: اگر خواستى ازدواج كنى پس بنگر مهرى كه قرار مى
دهى از پانصد درهم بيشتر نشود كه همان مهر السنة
باشد و بر همين مقدار پيامبر صلى الله عليه و آله با همسران
خويش ازدواج كرد و بر همين اساس و پايه دختران خود را به شوهر داد،
بدين جهت مهر السنة مبلغ پانصد درهم گشت ...(39)
ممكن است گفته شود با توجه به روايت امام صادق عليه السلام كه گفته
بود: ارزش زره 30 درهم بوده چگونه با 400 درهم سازش دارد؟ پاسخ مى دهيم
؛ اولا در همه روايات به چنين چيزى اشاره نشده كه ارزش زره 30 درهم
بوده است و با اين ممكن است زره به همان مقدارى كه عثمان خريدارى كرد،
ارزش داشته باشد.
و ثانيا ممكن است آن زره قيمتش بيش از 30 درهم نبوده اما عثمان آن را
به جهاتى به چند برابر خريده است .
در اينجا علامه مجلسى ضمن بيانى در جمع بين اين روايات فرموده : ممكن
است بين اين روايات به چند وجه جمع كنيم : اول آن كه بگوييم زره جزء
مهر بوده ، نه تمام مهر.
دوم آن كه شايد مراد حضرت اين باشد كه آن زره امروز بود، 30 درهم بيشتر
ارزش نداشت ، گر چه در آن زمان بهايش بيش از اين بوده است .
سوم آن كه بگوييم قيمت زره همان 30 درهم بوده است اما حضرت على آن را
به پانصد درهم فروخت .
و چهارم اين كه برخى از اخبار و احاديث حمل بر تقيه شده است .(40)
تاءمين و تهيه جهيزيه
پس از فروش زره توسط على عليه السلام و فراهم شدن مهريه فاطمه
عليهاالسلام پيامبر صلى الله عليه و آله به چند نفر دستور داد تا لوازم
خانه على و فاطمه عليهاالسلام را خريدارى كنند.
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: حضرت مقدار 336 يا 66 درهم را جهت
تاءمين لوازم منزل فاطمه عليهاالسلام به ام ايمن سپرد تا خريدارى كند و
مقدار ديگرى را به اسماء بنت عميس داد تا عطر خريدارى كند و مقدار
ديگرى را به نزد ام سلمه سپرد تا براى طعام وليمه عروسى فاطمه
عليهاالسلام مصرف شود.(41)
هم چنين شيخ طوسى از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل كرده كه آن حضرت
بلال را فراخوانده دست برد و مبلغى از همان پول را گرفته ، به او سپرد
و فرمود: براى فاطمه عليهاالسلام عطر خريدارى كن و مقدار ديگرى را به
ابوبكر داد و فرمود: براى فاطمه عليهاالسلام آن چه را كه مناسب حال او
مى بينى از لباس و اثاث خانه خريدارى كن ، سپس عمار و برخى ديگر از
ياران خود را به دنبالش فرستاده تا به كمك او بشتابند.
پس آن ها هر چه مى خواستند خريدارى كنند نخست بر او عرضه كرده اگر
مصلحت مى دانست همان را خريدارى مى كردند.(42)
صورت جهيزيه فاطمه
عليهاالسلام
و آن چه كه اين چند نفر به عنوان جهيزيه براى فاطمه خريدارى
كردند، عبارت بود از: 1.يك قواره پيراهن به قيمت
هفت درهم .
2.يك عدد روسرى بزرگ به قيمت چهار درهم .
3.يك حوله سياه خيبرى .
4.يك تخت خواب كه با برگ درخت خرما بافته شده بود.
5.دو عدد تشك كتانى از كتان هاى مصرى كه درون يكى از آن ها ليف خرما و
در درون ديگرى پشم گوسفند پر شده بود.
6.چهار عدد بالش از پوست ميش مكه كه از گياه خوشبويى به نام اذخر پر
شده بود.
7.يك تخت پرده پشمى .
8.يك قطعه حصير.
9يك عدد دستاس .
10.يك عدد طشت مسى براى شستن لباس .
11.يك عدد مشك چرمى براى كشيدن آب از چاه .
12.يك باديه بزرگ براى دوشيدن شير.
13.يك ظرف چرمى براى آب .
14.يك آفتابه گلى لعابى شده .
15.يك سبوى گلى سبز.
16.دو عدد كوزه سفالين .
17.يك قطعه پوست چرمى
18.يك چادر از پارچه هاى بافت قطر.(43)
مراسم ازدواج فاطمه
عليهاالسلام
يك ماه از ماجراى عقد على و فاطمه عليهاالسلام مى گذشت تا اينكه
جعفر و عقيل
(44) و بنابر نقل شيخ طوسى ، همسران پيامبر به على
گفتند كه در صورت تمايل از آن حضرت بخواهند تا مراسم عروسى را به راه
اندازند.
و با اعلام موافقت از سوى على و رفت و آمد ام اءيمن به خانه پيامبر صلى
الله عليه و آله ، نخست ام اءيمن در محضر رسول خدا چنين گفت : اى رسول
خدا اگر خديجه زنده بود امروز در مراسم جشن و عروسى فاطمه عليهاالسلام
چشمش روشن مى گشت ، اين على است كه همسرش را مى خواهد.
پس چشم فاطمه عليهاالسلام را به وسيله همسرش روشن بنما و هر دو را جمع
نموده و چشم ما را هم به اين كار روشن گردان .
پيامبر در پاسخ فرمود: چرا خود على چنين در خواستى از من نكرده ، چرا
كه توقع ما از او چنين بود...(45)
ام اءيمن گويد: پيامبر صلى الله عليه و آله به من فرمود: حال به دنبال
على رفته و او را به نزد من بياور.
به دنبال فرمان پيامبر صلى الله عليه و آله به سوى على رفته ديدم كه او
در انتظار من است ، تا مرا ديد پرسيد: اى ام ايمن چه كردى ؟ عرض كردم :
پيامبر صلى الله عليه و آله در انتظار توست .
على فرمود: من همان وقت بر خاسته بر پيامبر صلى الله عليه و آله وارد
شدم در حالى كه از شرم و حيا از رسول خدا سر به زير انداخته بودم ، در
محضرش نشستم .
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: آيا دوست دارى كه همسرت به نزد تو
بيايد؟ من در حالى كه سرم پايين بود گفتم : آرى پدر و مادرم به فدايت .
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: من امشب يا فردا شب اين كار را
انجام خواهم داد.(46)
پس به امير مؤ منان فرمود: يا على منزلى را آماده كن تا فاطمه
عليهاالسلام را به آن جا منتقل كنى .
على فرمود: يا رسول الله صلى الله عليه و آله هيچ منزلى يافت نمى شود
مگر منزل حارثة بن نعمان .
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: به خدا سوگند ما ديگر از حارثة
خجالت مى كشيم زيرا بيشتر خانه هايش را از او گرفته ايم .اين سخن كه به
گوش حارثة رسيد خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آمده ، عرضه داشت : يا
رسول الله صلى الله عليه و آله من و اموالم در اختيار خدا و رسولش
هستيم ...پس فاطمه عليهاالسلام را در شب عروسى در خانه حارثة بن
نعمان اسكان داد.
آراستن فاطمه عليهاالسلام
اين جا بود كه رسول خدا صلى الله عليه و آله نگاهى به زنان كرد
و گفت : چه كسى در اين جا حضور دارد؟ ام سلمه گفت : يا رسول الله صلى
الله عليه و آله من هستم و اين زينب و اين فلان و فلان در اين جا نشسته
اند.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: براى دخترم و پسر عمويم حجره اى در
يكى از خانه ها مهيا كنيد.
ام سلمه گفت : در كدام حجره اى رسول خدا صلى الله عليه و آله ؟
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: در حجره خودت ، آن گاه دستور فرمود:
تا فاطمه عليهاالسلام را براى مراسم عروسى زينت نموده و آرايش دهند.(47)
پس زنان در خانه ام سلمه به چنين كارى مشغول شده و فاطمه عليهاالسلام
را براى شب عروسى آماده كردند.(48)
وليمه عروسى على و فاطمه
عليهاالسلام
سپس به على فرمود: على جان ، باى مراسم عروسى غذاى خوبى آماده
كن و آن گاه فرمود: گوشت و نان از ما باشد و خرما و روغن از تو.(49)
ياران پيامبر صلى الله عليه و آله كه چنين ديدند هر يك به توان خود در
مراسم جشن على و فاطمه عليهاالسلام شركت كرده و هديه اى براى على
آوردند.
پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داد كه گندم را آسياب كرده و نان
بپزند، و به على فرمود تا گاو و گوسفند را سر ببرد و خود به كندن پوست
آن ها اقدام فرمود.
هنگامى كه غذا آماده گرديد، پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داد تا
شخصى از بالاى بام خانه فرياد برآورد كه دعوت پيامبر صلى الله عليه و
آله را اجابت كنيد.
مسلمانان به دعوت آن حضرت به مسجد آمده و در كنار رسول خدا صلى الله
عليه و آله نشسته و به بركت وجود مقدس پيامبر صلى الله عليه و آله در
مراسم بيش از چهار هزار نفر از مرد و زن مدينه و در چند نوبت از وليمه
عروسى على عليه السلام و فاطمه عليهاالسلام غذا خوردند.(50)
آورده اند كه پيامبر صلى الله عليه و آله در آن روز ظرفها را پر از غذا
مى كرد و بوسيله عبدالله بن زبير و عبدالله بن عقبه به خانه هاى بى
سرپرستان و ضعفا و بينوايان از مسلمانان و از هم پيمانان مى فرستاد و
در آن روز خانه اى نماند كه از غذاى عروسى فاطمه عليهاالسلام به آن جا
نرفته باشد.(51)
از خانه پيامبر صلى الله
عليه و آله تا خانه على عليه السلام
روز اول ماه ذيحجه سال دوم هجرت
(52) روز بسيار مباركى بوده چرا كه در حقيقت روز شادى
پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت بوده است . روزى كه در شب آن ،
پيامبر صلى الله عليه و آله فاطمه عليهاالسلام را به خانه على فرستاد.
مورخين درباره كيفيت بردن فاطمه عليهاالسلام نوشته اند: شب كه فرا رسيد
پيامبر صلى الله عليه و آله به سلمان فرمود: بغله شهبايم را بياور و پس
از آماده شدن ، پيامبر صلى الله عليه و آله فاطمه عليهاالسلام را بر
مركب خود سوار كرده تا به خانه على ببرد.
پس سلمان افسار مركب را در دست گرفته و رسول خدا صلى الله عليه و آله
در پشت سر او قرار گرته بود، هم چنان كه به راه خود ادامه مى دادند
ناگهان از پشت سر، سر و صدايى به گوشش رسيد، نگاه كرد ديد جبرئيل و
ميكائيل و اسرافيل هستند كه به همراه گروهى از فرشتگان به زمين فرود
آمده اند.پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: اى جبرئيل ! براى چه نازل
شده ايد؟در پاسخ گفت : اى رسول خدا صلى الله عليه و آله آمده ايم تا
فاطمه عليهاالسلام را به خانه على ببريم ، پس جبرئيل تكبير گفت و
ميكائيل نيز تكبير گفت و اسرافيل چنين كرد و ساير فرشتگان به دنبال اين
سه فرشته تكبير سر دادند و به دنبال آنها پيامبر صلى الله عليه و آله
تكبير گفته و در آخر سلمان فارسى آواى تكبير را سر داد و از آنها پس در
مراسم عروسى و بردن عروس به خانه شوهر تكبير گفتن سنت شد.(53)
هم چنين نقل شده كه پيامبر صلى الله عليه و آله به دختران عبدالمطلب و
زنان مهاجرين و انصار دستور داد تا به همراه فاطمه عليهاالسلام بوده و
شادى كنان رجز بخوانند و تكبير بگويند و سخنى كه مورد رضاى خدا نيست بر
زبان جارى نسازند.
جابر گويد: پس فاطمه عليهاالسلام را بر شهباى خود سوار كرده و سلمان
افسار آن را به دست گرفته و گرداگرد فاطمه عليهاالسلام هفتاد هزار
حوريه در حركت بودند.
از سوى ديگر پيامبر صلى الله عليه و آله و حمزه ، عقيل و جعفر و ساير
اهل بيت نيز در پشت سر فاطمه عليهاالسلام در حالى كه شمشيرهاى خود را
كشيده بودند، به راه افتادند و زنان پيامبر صلى الله عليه و آله به
همراه ديگر زنان در پيشاپيش كاروان شادى حركت كرده و ام سلمه و حفصه و
معاذه مادر سعد سروده اى مى خواندند و در ساير زنان با تكرار مصراع اول
شادى خود را اظهار مى كردند و سپس تكبير سر مى دادند تا اين كه داخل
على شدند.(54)
دست فاطمه عليهاالسلام در
دست على عليه السلام
در اين كه پيامبر صلى الله عليه و آله بزرگوار در كجا دست فاطمه
عليهاالسلام را در دست على قرار داد در بين مورخان اختلاف هست برخى آن
را در خانه پيامبر صلى الله عليه و آله و در برخى ديگر آن را در مسجد
مى دانند.
شيخ طوسى روايت كرده همين كه آفتاب غروب كرد، پيامبر صلى الله عليه و
آله به ام سلمه فرمود: دخترم را بياور. او فاطمه عليهاالسلام را به
محضر پيامبر آورد در حالى كه از شرم و حيا از رسول خدا صلى الله عليه و
آله گوشه هاى لباسش به زمين كشيده و عرق از پيشانيش سرازير بود، در
برابر آن حضرت قرار گرفت .رسول خدا صلى الله عليه و آله در حضور على
نقاب از چهره فاطمه عليهاالسلام برداشته و دست فاطمه عليهاالسلام را
گرفته و در دست على قرار داد و فرمود: بارك الله
فى ابنة رسول الله ، يا على نعم الزوجة فاطمه عليهاالسلام و يا فاطمه
عليهاالسلام نعم البعل على ؛ خداى دختر رسول خدا صلى الله عليه
و آله را بر تو مبارك گرداند، على جان فاطمه عليهاالسلام بسيار همسر
خوبى است ، اى فاطمه عليهاالسلام على شوهر بسيار خوبى است .(55)
اما ابن شهراشوب آورده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله پس از بردن
فاطمه عليهاالسلام به خانه على خود به مسجد رفته و نخست على را
فراخواند و سپس فاطمه عليهاالسلام را در آن گاه دو دست دخترش را در دست
على گذاشت ...(56)
دعاى ويژه براى فاطمه
عليهاالسلام و على عليه السلام
و سر انجام آن شب پيش از آن .كه خانه على عليه السلام و فاطمه
عليهاالسلام را ترك كند، چند دعاى ويژه در حق آن دو نموده كه هرگز شخص
ديگرى را در اين دعا شريك نساخت از جمله اين كه فرمود: خدايا اين دو
بهترين بندگان تو در نزد من هستند، خدايا، تو آن ها را دوست داشته باش
و فرزندان را بر آن ها مبارك گردان و نگهبانى از سوى خود بر آن ها
بگمار و از شر شيطان رجيم نسبت به اين دو و فرزندانشان به تو پناه مى
برم .(57)
اسماء اضافه مى كند پيامبر صلى الله عليه و آله را در آن حال ملاحظه
كردم كه پيوسته براى هر دو دعا مى كرد كه هيچ كس ديگرى را با آن ها
شركت نمى داد، او پيوسته دعا مى كرد تا وارد حجره خود شد.(58)
چشم اندازى به خانه فاطمه
در مدينه منوره ؛ شهر پيامبر، تنها يك خانه بود كه رسول خدا صلى
الله عليه و آله به آن عشق مى ورزيد و اهلش را به شدت دوست مى داشت .در
و ديوار و فضاى اين خانه از معنويت و نورانيتى خاص ، حكايت داشت .
اين خانه روز و شب محل نزول و عروج فرشتگان الهى بود، پيامبر صلى الله
عليه و آله آن قدر به اين خانه احترام مى گذاشت كه بدون اجازه وارد آن
نمى گرديد، هر صبح و شام به آن جا مى رفت و پس از كوبيدن در آن ، با
صداى بلند بر اهلش سلام مى داد.
هنگام خارج شدن از شهر، آخرين نقطه توقفش در مدينه بود و پس از مراجعت
، اول به سراغ همان خانه مى رفت .
آن خانه خانه فاطمه عليهاالسلام بود كه اين بخش به وصف آن خواهد پرداخت
.
ويژگى هاى خانه فاطمه
عليهاالسلام
1 موقعيت جغرافيايى
اين خانه در طرف شرق مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله ، هم رديف
ديگر حجره هاى رسول خدا صلى الله عليه و آله و در وسط آن ها قرار داشت
. به گفته نويسنده مدينه شناسى : با توجه به
ديگر گفته هاى ثبت شده ، مسلم است كه خانه فاطمه عليهاالسلام بين مربع
قبر و ستون تهجد بوده است .
(59)
مردى به عبدالله بن عمر گفت : درباره على بن ابى
طالب عليه السلام برايم سخن بگو.
عبدالله گفت : اگر مى خواهى بدانى كه مقام و منزلت على عليه السلام نزد
رسول خدا صلى الله عليه و آله چه اندازه بود، پس نظر كن به خانه اش
نسبت به خانه هاى پيامبر صلى الله عليه و آله ، سپس با دست خود به خانه
على و فاطمه عليهاالسلام اشاره كرد و گفت : اين خانه اوست كه در وسط
خانه هاى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله قرار گرفته است .(60)