سخنانى درباره ى كتاب
السلام عليك يا فاطمة الزهرا يا قرة عين الرسول يا بضعة الرسول يا بنت محمد صلى
الله عليه و آله.
قال رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم):
«خلق الله تعالى نور فاطمة قبل ان يخلق الارض و السماء».
«خداوند نور فاطمه را پيش از اينكه زمين و آسمان را بيافريند آفريده است» تقريظ
حضرت آية الله ميرزا محمد انوارى نماينده محترم استان هرمزگان در مجلس خبرگان رهبرى
بسم الله الرحمن الرحيم اين كتاب در موضوع زندگى با شرافت و فضايل و مناقب عليا
حضرت صديقه كبرى سيده زنان عالم فاطمه زهرا (سلام الله عليها) از زمان ولادت ايشان
تا زمان رحلت پدر بزرگوارشان حضرت خاتم الانبياء (صلى الله عليه وآله) مطابق روايات
برادران ما از اهل سنت كه از زبان عربى به فارسى ترجمه شده از تأليفات جناب
حجةالاسلام والمسلمين آقاى سيد مهدى هاشمى مى باشد قسمتى از آن را مطالعه نمودم
انصافا خيلى زحمت كشيده اند گمان نمى كنم تا بحال كتابى مشابه آن نوشته شده باشد
خداوند متعال بر توفيقات و تأييدات ايشان بيفزايد و توفيق مطالعه اين تأليف شريف را
به تمام متدينين و محبين اهل بيت عصمت و طهارت مرحمت فرمايد.
حرره الاحقر ميرزا محمد انوارى بسم الله الرحمن الرحيم الحمدالله رب العالمين و
صلى الله على خاتم النبين و على وصيه اميرالمؤمنين و على الصديقة الطاهرة و الائمه
المعصومين من ولدها اجمعين نيازى به توضيح نيست كه براى شناخت شخصيت سيدة نساء
العالمين سرور و برتر زنان علم فاطمه ى زهراء (سلام الله عليها) از نظر همه ى
مسلمانان و همه مذاهب اسلامى و اينكه فضايل آن حضرت مورد قبول همگانست.
بايد به كتابهاى اهل سنت مراجعه و بررسى شود. جناب حجةالاسلام و زبدة الافاضل
الكرام آقاى سيد مهدى هاشمى دامت تأييداته با تحمل رنج فراوان حالات آن حضرت و
احاديثى را كه اهل سنت در فضايل آنحضرت از پيامبر اكرم روايت كرده اند از كتابهاى
آنها در اين كتاب درج و چون نوشتار آنها به زبان عربى است براى استفاده ايرانيان
غير آشنا به زبان عربى به فارسى ترجمه نموده، خداوند عالم به ايشان اجر جزيل رحمت
فرموده و مورد عنايات خاصه حضرت بقيةاله (عجل الله تعالى فرجه الشريف) قرار دهد.
حوزه علميه قم رمضان المبارك 1417 ابوطالب التجليل التبريزى
پيشگفتار
سال 1373 هجرى شمسى مصادف با ايام ولادت بزرگ بانوى اسلام حضرت فاطمه زهرا (سلام
الله عليها) حال و هواى ديگرى بود. شب قبل از ولادت آن حضرت كتاب «زهرا (سلام الله
عليها) برترين بانو» را مطالعه مى كردم، در قسمتى از كتاب تحت عنوان «فاطمه زهرا
(سلام الله عليها) از نظر ديگران» نويسنده معظم بيست روايت و حديث را از اهل سنت در
رابطه با ابعاد زندگى فاطمه ى زهرا (سلام الله عليها) آورده بود، همان لحظه به ذهنم
خطور كرد، خوب است يك كتابى از كلام اهل سنت، در ابعاد زندگى آن حضرت جمع آورى
گردد. به خود مراجعه كردم، آيا اين كار از من ساخته است؟ تا اينكه به خود گفتم
تفألى با قرآن كنم، به اين نيت كه شروع اين كار و نتيجه ى آن با موفقيت انجام شود،
به قرآن تفأل كردم، اين آيه ى شريفه آمد: «هنا لك الولاية لله الحق هو خير ثوابا و
خير عقبا» [ آنجا ولايت و حكمفرمايى خاص خداست كه بحق فرمان دهد و بهترين اجر و
ثواب و عاقبت نيكو را هم او عطا كند. «سوره ى كهف، آيه 43». ] باز هم تفأل به قرآن
كردم، اين آيه ى شريفه آمد: «و من يأته مؤمنا قد عمل الصالحات فاولئك لهم الدرجات
العلى» [و هر كس به خداى خود مؤمن باشد و با اعمال صالح به نزد او وارد شود، اجر
آنها هم عاليترين درجات بهشت است. «سوره طه، آيه 75» ] با برداشت خود ديدم هر دو
تفأل خوب است. لذا تحقيق و بررسى روايات را از قبل از ولادت، يعنى از زمان انعقاد
نطفه ى پاك فاطمه (سلام الله عليها) شروع كردم.
اين مجموعه كه ملاحظه مى فرماييد از معتبرين كتب اهل سنت جمع آورى شده است و از
آنجا كه منابع اين كتاب بسيار زياد است، بعضى از كتابهايى را كه در اختيار نداشتم
از آنها كپى گرفته و سرانجام پس از گزينش و گردآورى و تنظيم احاديث، آنها را ترجمه
و بررسى كردم.
اكنون توجه خوانندگان عزيز را به نكات چندى جلب مى كنم:
1- اين كتاب يك كتاب تحليلى و استدلالى نيست، بلكه كتابى تاريخى و روايتى مى
باشد.
2- در نقل كلمات و عبارات، رعايت امانت شده و منابع و مأخذ در پاورقى آمده است.
3- در بعضى كلمات اهل سنت وقتى اسم مبارك پيامبر اسلام را ذكر كرده اند كلمه
(صلى الله عليه وسلم) را آوردند، ولى كلمه «آله» را ذكر نكرده اند، اين جانب آن را
در بين پرانتز آوردم.
4- در ترجمه ى عبارات و احاديث دقت زيادى شده است تا ترجمه روان و با محتوا
باشد. و در بعضى پاراگراف هاى متن از كتاب «فاطمه زهرا از ولادت تا شهادت» مرحوم
آيةالله آقاى سيد محمد كاظم قزوينى به ترجمه آقاى دكتر فريدونى نقل و يا نقل به
مضمون شده است.
5- از همه ى عزيزان و سرورانى كه در تهيه اين كتاب اين جانب را يارى و تشويق
فرمودند، كمال تشكر را دارم. اميدوارم صاحب كوثر كارهاى آنها را مورد تأييد قرار
دهد، خصوصا از برادر محترم جناب آقاى ياسرى در «مجمع اهل البيت» كه بعضى از كتاب ها
را در اختيار اينجانب قرار دادند تشكر مى گردد.
7- از آن جا كه هيچ كارى بدون عيب و نقص نيست و فقط ذات پروردگار معصومين (عليهم
السلام) و اولياى خدا هستند كه نقص در كارشان نيست، لذا اگر خوانندگان محترم در اين
جزوه نقصى و اشتباهى ملاحظه فرمودند از بزرگوارى خودشان اينجانب را عفو نموده، از
راهنمايى و هدايت دريغ مفرمايند.
اللهم وفقنا بالعلم و العمل الصالح و اجعل عواقب امورنا خي را سيد مهدى هاشمى 20
جمادى الثانى 1417 هجرى قمرى 12/ 8/ 1375 شمسى
شخصيت فاطمه از زبان پيامبر و ديگران
پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله) درباره ى فاطمه فرمود:
«فاطمة حوراء انسية، كلما اشتقت الى الجنة قبلتها».
«فاطمه حوريه اى است به صورت انسان، هر وقت كه من مشتاق بهشت شوم وى را مى
بوسم». [تا ريخ بغدادى، ج 5، ص 86. ] «ابنتى فاطمة حوراء آدمية».
«دخترم فاطمه حوريه اى است به صورت آدميان». [ صواعق المحرقه، ص 96 و اسعاف
الراغبين، ص 173. ] باز هم فرمود: «فاطمة هى الزهرة».
«فاطمه ى زهرا گل است». [ نزهة المجالس، ج 2، ص 222 و مستدرك الحاكم،ج 3، ص 161.
] «كانت فاطمة تحدث فى بطن امها و لما ولدت وقعت حين وقعت على الارض ساجدة، رافعة
اصبعها».
«فاطمه در درون شكم مادر با وى سخن مى گفت و آن هنگام كه به دنيا آمد به روى
زمين به حال سجده در آمده و انگشت خويش را بالا گرفت». [ سيرة الملاى موصلى و ذخاير
العقبى. ] انس بن مالك درباره ى فاطمه زهرا (سلام الله عليها) گفته است: (و از
مادرش سؤال كرده است). «فاطمه مانند ماه شب چهارده بود يا مانند خورشيدى كه ابر
گرداگرد او را گرفته باشد و از ابر بيرون آيد، سفيد چهره اى كه سفيدى وى آميخته با
سرخى بود و با مويى بسيار سياه، شبيه ترين مردم به رسول خدا».
در مستدرك حاكم از قول شاعر آمده است: [ مستدرك الحاكم، ج 3، ص 161. ]
بيضاء تسحب من قيام شعرها |
|
و تغيب فيه و هو جثل اسحم |
سفيد چهره اى كه وقتى از زمين بلند مى شود مويش بر زمين كشيده مى شود (از بس كه
موهاى وى بلند است) و اين موهاى بلند كه پيچيده بهم و سياه است بدن او را در خود مى
پوشاند.
فكانها نهار مشرق |
|
و كانه ليل عليها مظلم |
پس گويا كه وى در ميان آن موهاى سياه و بلند همچون روز مى درخشد و وقتى كه آن
موهاى سياه و انبوه بدن وى را مى پوشاند، گويى كه شب تاريك آشكار مى گردد.
ترمذى از قول عايشه مى گويد:
«ما رأيت احدا اشبه سمنا و هديا و حديثا برسول الله فى قيامه و قعوده من فاطمة،
كانت اذا دخلت على رسول الله قام اليها فقبلها و رحب بها، و اخذ بيدها و اجلسها فى
مجلسه».
«هيچ كس را در حركات بدن و راه و رسم زندگى و سخن گفتن به رسول خدا شبيه تر از
فاطمه نديدم. آن هنگام كه بر پيامبر اكرم داخل مى شد، رسول خدا به احترام او بر مى
خاست و به وى خوشامد مى گفت و دستش را مى گرفت و در نزد خود مى نشانيد». [ ترمذى،
صحيح و عقدالفريد، ج 2، ص 3، و ذخائر العقبى، ص 40 و ينابيع المودة، باب 55، ص 172.
] بيهقى در سنن خود مى گويد: «كسى را از حيث سخن گفتن و كلام به رسول خدا (صلى الله
عليه و آله و سلم) از فاطمه ى زهرا شبيه تر نديدم». [ سنن بيهقى، ج 7، ص 101، و
ذخائر العقبى، ص 41، و الاصابه، ج 8، ص 159. ]
در مستدرك حاكم و تذكره سبط ابن جوزى و ذخاير العقبى و ينابيع المودة و فرائد
السمطين و الاصابه آمده است: «ان الله يغضب لغضبك و يرضى لرضاك». [ الاصابه، ج 8، ص
180 و ينابيع المودة، باب 55، ص 173 و فرائد السمطين، ج 2، ص 46 و ذخايرالعقبى، ص
39 و مستدرك الحاكم، ج 3، ص 154 و تذكره، ص 175 و مقتل خوارزمى، ص 52 و كفاية
الطالب، ص 219 و الفصول المهمة، ص 150 و نزهة المجالس، ج 2، ص 228 و نور الابصار، ص
45 و كنز العمال، ج 7، ص 111 و صواعق، ص 105. ] «فاطمه جان! خداوند از غضب تو
غضبناك و از خشنودى تو مسرور مى شود.» شبلنجى نويسنده ى نورالابصار از مجاهد و او
به نقل از پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) مى گويد:
«خرج النبى و هو آخذ بيد فاطمة فقال من عرف هذه فقد عرفها و من لم يعرفها فهى
فاطمة بنت محمد و هى بضعة منى و هى قلبى و هى روحى التى بين جنبى من آذاها فقد
آذانى و من آذانى فقد آذى الله». [ الاصابه، ج 8، ص 160 و ينابيع المودة، باب 55، ص
173 و فرائد السمطين، ج 2، ص 46 و ذخاير العقبى،ص 39 و مستدرك حاكم، ج 3، ص 154 و
تذكره، ص 175 و مقتل خوارزمى، ص 52 و كفاية الطالب، ص 219 و الفصول المهمة، ص 150 و
نزهة المجالس، ج 2، ص 228 و نورالابصار، ص 45 و كنز العمال، ج 7، ص 111 و صواعق، ص
105. ] «پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) خارج شد در حالى كه دست زهرا را
گرفته بود فرمود: هر كس اين بانو را مى شناسد كه مى شناسد و آنكه نمى شناسد بداند
كه او فاطمه دختر من، پاره ى تن من است و روح و قلب من كه بين دو پهلوى من است، هر
كس او را اذيت بكند مرا اذيت كرده است و هر كسى مرا اذيت بكند خدا را اذيت نموده
است».
بخارى و مسلم و ترمذى در صحاح خودشان و در مسند احمد حنبل از پيامبر اسلام (صلى
الله عليه و آله و سلم) درباره ى فاطمه (سلام الله عليها) مى گويد: «فاطمة بضعة منى
يربينى ما رابها و يؤذينى ما آذاها.» [ مسند، ج 7، ص 328 و خصائص نسايى، ص 35 و كنز
العمال، ج 12، ص 110 و ذخايرالعقبى، ص 38 ينابيع المودة، ص 171، باب 55. ] «فاطمه
پاره ى تن من است هر كه در خوبى او گمان بد كند و يا ديگران را به گمان بد افكند در
خوبى من ترديد كرده است و هر كه او را بيازارد مرا آزرده است».
بخارى در صحيح خود از پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) نقل مى كند:
«فاطمة بضعة منى فمن اغضبها فقد اغضبنى» [ صحيح بخارى و خصائص نسايى، ص 35 و كنز
العمال، ج 12، ص 112 و ذخايرالعقبى، ص 37 و ينابيع المودة، باب 55، ص 171 و
نورالابصار، شبلنجى، ص 52. ]: «فاطمه پاره ى تن من است، هر كس او را به غضب آورد
مرا به غضب آورده است».
ابن حجر مكى در صواعق المحرقه مى گويد: «فاطمة بضعة منى، يقبضنى ما يقبضها و
يبسطنى ما يبسطها». [ مسند احمد، ج 4، ص 223 و صواعق، ص 113 و ذخايرالعقبى، ص 38 و
ينابيع المودة، باب 55، ص 172 با اختلاف الفاظ. ] «فاطمه پاره ى تن من است هر كسى
او را اندوهگين كند مرا اندوهناك كرده و هر كسى وى را خوشحال كند مرا خوشحال و
مسرور نموده است».
از عايشه نقل شده است:
«احب الناس الى رسول الله (صلى الله عليه و آله) من النساء فاطمة، و من الرجال
على... [ مستدرك حاكم، ج 3، ص 154 و 155 و خصائص نسايى، ص 29 و ذخايرالعقبى، ص 35 و
ينابيع المودة، باب 55، ص 172 و نيز رياض النضرة و احمد حنبل و ترمذى و ابوالقاسم
دمشقى در الاحاديث المتحيرة فى فضائل العشرة روايت كردند. ]».
«محبوب ترين زنان نزد پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فاطمه بود و از مردان
على بن ابى طالب. والله احدى را در نزد رسول خدا محبوب تر از على نديدم و نيز روى
زمين زنى را از زن على (عليه السلام) پيش پيامبر عزيزتر و گرامى تر نيافتم».
جامع ترمذى را از جميع بن عمير نقل مى كند:
«دخلت مع عمتى على عائشة فسألت: اى الناس احب الى رسول الله؟ قالت: فاطمة.
فقيل: من الرجال؟ قالت: زوجها». [ جامع ترمذى، ص 227 و ذخايرالعقبى،ص 35 و
نورالابصار، ص 52 و الاصابة، ص 58. ] «با عمه ام نزد عايشه رفتم، از وى پرسيدم: از
ميان مردم چه كسى نزد رسول خدا محبوب تر است؟ پاسخ داد: فاطمه؛ باز از وى پرسيدم:
از مردان چه كسى؟ پاسخ داد: همسر فاطمه».
ابراهيم جوينى در فرائدالسمطين مى گويد:
«قال رسول الله صلى الله عليه و (آله) و سلم: فاطمة بهجة قلبى، و ابناها ثمرة
فؤادى، و بعلها نور بصرى، و الائمة من ولدها أمناء ربى و حبله الممدود بينه و بين
خلقه من اعتصم به نجا و تخلف عنه هوى». [ فرائدالسمطين جلد 2 ص 66 باب 15 حديث 390.
] «پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: فاطمه نشاط قلب من و فرزندان
وى ميوه ى دل من و شوهر او نور چشم من مى باشند و امامان از فرزندان او امينان
پروردگار من ريسمان توحيدى او كه كشيده است بين او و خلق، هر كه چنگ بزند به آن
ريسمان نجات مى يابد و هر كس تخلف بكند سقوط مى كند».
كنز العمال از پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) نقل مى كند: «أبشرى يا
فاطمة فان المهدى منك». [ كنز العمال، ج 12، ص 105، حديث 34208 و نورالابصار، ص 51
الى 54. ] «بشارت باد بر تو اى فاطمه كه نجات دهنده ى مستضعفين و در هم كوبنده ى
كاخهاى ستم و قدرت هاى پوشالى (مهدى موعود) از تو و از فرزندان توست».
«احب اهلى الى فاطمة». [ كنز العمال، ج 12، ص 105 الى 112 و ذخايرالعقبى، ص 36 و
ينابيع المودة، باب 55 ص 172 با اندك اختلاف الفاظ. ] «فاطمه ى زهرا از محبوبترين
نزديكان و اهل من است».
شناخت فاطمه زهرا قبل از ولادت
يكى ازامورى كه جهان علم و تمام اديان و مكاتيب آن را به طور يقين پذيرفته اند
اين است كه تمام خصوصيات و صفات پدر و مادر به فرزند منتقل مى شود و اين خصوصيات و
فضائل از زمانى كه نطفه در رحم مستقر مى شود، و در دوران زندگى رحمى تأثير خود را
در اندام هاى بدن طفل و پيكره وجودى او ظاهر مى كند. و بعد از تولد و قتى كه بچه
قدم به دنيا مى گذارد بروز و ظهور آن عوامل خصوصيات بعينه مشاهده مى شود. و علاوه
بر آن مسئله ى شير و شيرخوارگى حالات مادر به هنگام شير دادن، همه از مسائلى است كه
متخصصان فن در زمينه ى قانون وراثت، سخن سرايى ها كرده و مطالب زيادى بيان نموده
اند و تأثيرات قطعى ژن ها و شير را به روى فرزند كاملا و يقينا به اثبات رسانده
اند.
با توجه و ملاحظه اين قوانين و قاعده هاى مسلم و قطعى و بديهى كه ثابت شده است،
شخصيت و عظمت بانوى دو جهان فاطمه ى زهرا (سلام الله عليها) صورت گرفته وجود پيدا
كرده است. و با عنايت به آنچه گفته شد، بايد عوامل ديگرى را كه در شخصيت فاطمه ى
زهرا (سلام الله عليها) نقش اساسى داشته در نظر گرفت. عوامل زيادى در وجود بانوى دو
جهان مؤثر بود از جمله ى آنها پدر حضرت فاطمه ى زهرا (سلام الله عليها) رسول خداست،
كه سرور مخلوقات عالم و سيد و آقاى انبياى عظام و رسل مى باشد.
او همان كسى است كه خداوند همه ى موجودات عالم و جهان هستى را به طفيل وجود
نازنين او خلق فرموده و لباس هستى پوشانده است. [ «لو لاك لو لاك لما خلقت
الافلاك»: «اگر تو نبودى هر آينه اين هستى را خلق نمى كردم». حديث قدسى. ] او همان
كسى است كه در اين جهان اگر صاحب فضيليت و شرافتى باشد آن فضيلت و كمال و شرافت در
وجود او به صورت كامل و اكمل و تمام موجود است.
او همان كسى است كه خدايش او را «پيامبر رحمت» و «رحمة للعالمين» خوانده است. [
«ما ارسلناك الا رحمة للعالمين»: «نفرستاديم تو را مگر اينكه رحمت براى جهانيان
باشى». سوره ى انبيا، آية 107. ] او همان كسى است كه به فرموده ى خود: «كنت نبيا و
الادم بين الطين و الماء» [ «پيش از آن كه آدم از آب و گل آفريده شود من پيامبر
بودم» ] آرى اين شخصيت با فضيلت و كمال و اين انسان كامل و عقل كل و كسى كه محو و
فانى در قدس رب بود، همان كسى است كه فاطمه ى زهرا (سلام الله عليها) از صلب او به
رحم پاك و پاكيزه و مطهره ى خديجه بانوى پاك سرشت و پاك طينت منتقل شد.
اما عامل ديگرى كه در به وجود آمدن فاطمه ى اطهر نقش مهمى داشت؛ مادر آن
حضرت،خديجه ى كبرى بانويى سپيد چهره، با قامتى بلند، رويى زيبا، از خانواده اى نجيب
و شريف، با شخصيت و انديشمند، با خرد و داراى هوش و ذكاوت و بصيرت بينايى بالا، با
عزت و اعتماد بنفس وافر، بود. خديجه همان بانوى با عظمت و با فضيلت و با مديريت بس
بالايى است كه امور تجارت را با آن هوش و ذكاوت خدادادى خود انجام مى داد. خديجه با
آن همه فضائل، وقتى كه افتخار همسرى پيامبر رحمت را به دست آورد، تمام ثروت و مال
التجاره اى را كه به تعبير بعضى روايات هشتاد هزار شتر زير بار تجارتش را، همه به
پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله) بخشيد.
همه ى مورخين گفته اند و گواه هستند كه اسلام عزيز از زمانى كه طلوع كرد و در
حال پا گرفتن و قدرت يافتن بود كمك هاى مالى خديجه در پيشرفت اسلام بسيار مؤثر بود.
اين اموال براى تاليف قلوب و برطرف كردن نيازهاى محرومين كه تازه قلب شان به نور
اسلام و بيانات پيامبر رحمت روشن شده بود، نقش عمده داشت و دين مقدس نوپاى اسلام را
تقويت بخشيد و تا آن جا مفيد و مؤثر واقع شد كه پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله
و سلم) فرمود: «هيچ مالى مانند اموال خديجه براى من پر منفعت نبود.» پيامبر اسلام
(صلى الله عليه و آله و سلم) به واسطه ى همين اموال تواسنت رنجديدگان درماندگان را
كه سالها در رنج و مشقت زندگى مى كردند و از عقيده هاى خرافى و بت پرستى به تنگ
آمده بودند و تازه قلب شان به نور كلمه مباركه ى لا اله الا الله و محمد رسول الله
روشن و منور شده بود دستگيرى نموده و زندگى آنها را اداره نمايد، تا آن جا اين ثروت
اثر معنوى خود را گذاشت كه پيامبر رحمت فرمود:
«دين اسلام فقط به وسيله ى دو عامل برپاى ايستاد و قوام يافت: شمشير على و مال
خديجه». [ «ما قام و لا استقام الدين الا بسيف على و مال خديجة». ] آرى اين همه
ايثار و شجاعت و فضيلت حاصل زندگى زناشويى شايسته ى آن دو بزرگوار بود؛ و بنابر
بعضى روايات كه از قريقين آمده است: هرگاه در محضر پيامبر اسلام (صلى الله عليه و
آله و سلم)از خديجه سخنى به ميان مى آمد و يا خود پيامبر رحمت (صلى الله عليه و آله
و سلم) از او ياد مى فرمود، بر همسر نازنينش رحمت و درود مى فرستاد قلب مباركش از
ياد بانوى با وفا شكسته مى شد و اشك در چشمانش جمع و به علامت حزن و اندوه بر گونه
هاى مباركش جارى مى گرديد.
«روزى پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) از خديجه ياد فرمود، عايشه حاضر
بود و گفت وى (خديجه) پيره زنى فرتوت و چنين و چنان بود و خداى متعال بهتر از او را
نصيب شما كرده است (يعنى خودش)، پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود:
هرگز بهتر از او نصيب من نشده، او آن هنگام كه هيچ كسى مرا نپذيرفت و تصديق نكرد،
او مرا تصديق كرد و ايمان آورد و آن زمانى كه مالى نداشتم او مرا در مال خود شريك
كرد و خداوند فقط از او فرزند نصيب من فرمود و از ديگر زنان فرزندى قسمت من نفرمود
و باقى نگذاشت» [ «عن عائشه رضى الله عنها قالت كان رسول الله صل الله عليه و آله و
سلم اذا ذبح الشاة يقول ارسلوا الى احد اصدقاء خديجة و انى رزقت حبها و قالت لا
يكاد يخرج من البيت حتى يحسن الثنا عليها فاخذتنى الغيره فقلت هل كانت الا عجوزا قد
ابدلك الله خيرا منها فغضب ثم قال والله ما ابدلنى الله خيرا منها آمنت بى اذ كفر
الناس و صدقتنى اذ كذبنى الناس و واستنى اذ حرمنى الناس و رزقنى الله منها الولد
دون غيرها من النساء» ذخايرالعقبى، باب 55، ص 171 و استيعاب، عبدالبر و الاصابة فى
التميز الصحابة، حرف الخاء. ]
ازدواج پيامبر اكرم با خديجه
رسول اكرم هنگام ازدواج در 25 سالگى بود، در حالى كه خديجه ى كبرى چهل سال داشت،
اين ازدواج در نوع خود از ازدواج هاى بى نظير بود، زيرا انگيزه ى وقوع اين پيوند با
ميمون و مبارك، عشق و امور مادى و انگيزه هايى كه معمولا در ازدواج ها پيوندهاى
بزرگان عالم وجود دارد نبود، همچنين در اين وصلت ملاحظات سياسى در كار نبود.
همان طور كه تاريخ خود شاهد و گواه است از نظر اقتصادى هيچ گونه تناسبى بين
پيامبر اسلام و خديجه كبرى وجود نداشت، پيامبر رحمت (صلى الله عليه و آله و سلم)
فردى فقير و بى بضات و تحت كفالت عم گراميش كه او هم فقير و بى
بضاعت بود ] زندگى مى كرد، در حالى كه خديجه ى كبرى معروفترين و ] ثروتمندترين زن
مكه بود و ثروت بسيار زيادى در اختيار داشت كه تمام سرزمين حجاز تا شام را تحت پوشش
داشت.
اما خديجه مى دانست و يا شنيده بود كه آينده ى تابناك و
درخشان در انتظار اين جوان فقير خواهد بود و شايد همه ى آن فضائل را خديجه از غلام
خود ميسره شنيده بود، زيرا در آن زمان كه حضرت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) به
عنوان يك جوان امين براى خديجه تجارت مى كرد ميسره همه ى آن حالات و خصوصيات و
روحيات سرشار از معنويت صداقت را كه از محمد امين ديده بود براى خديجه ى كبرى نقل
مى كرد. و يا شايد كلام آن راهب دير بين راه حجاز و شام و پيشگويى هاى آن راهب به
گوش خديجه ى كبرى رسيده بود.
معكوس شدن سنت خواستگارى
در همه ى ازدواج ها رسم بر آن است كه خانواده ى داماد براى
خواستگارى به خانه پدر دختر مى رود، ولى در اينجا سنت ازدواج معكوس شده است و عروس
كه دلباخته ى فضائل و معنويات محمد شده، خود پيشقدم مى شود و به محمد امين مى گويد
كه وى را از پدرش خويلد و يا عمويش خواستگارى نمايد؛ ولى داماد! رسول گرامى اسلام
ترجيح مى دهد كه با زنى فقير كه از نظرى زندگى و معيشت با حضرت محمد (صلى الله عليه
و آله و سلم) هماهنگى و تناسب داشته باشد، ازدواج بنمايد و از خديجه از اينكه نمى
تواند خواسته او را اجابت بكند معذرت خواهى مى كند.
همان طور كه گفته شد خديجه بانويى خردمند و عاقل و فاضله بود
و همه ى فضائل و كمالات عالى را در محمد امين ديده و شنيده بود؛ از اين رو به
پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) عرض مى كند كه حاضر است جانش را فداى او
بكند، چه رسد به اموالى كه دارد حاضر است همه ى اموال را در اختيار پيامبر (صلى
الله عليه و آله و سلم) قرار بدهد و لذا از پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و
سلم) خواست كه عموهايش را براى خواستگارى به سوى پدرش خويلد بفرستد.
عموهاى پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) و عمه هاى
آن حضرت همه از اين پيشنهاد خديجه ى كبرى تعجب كردند و شگفت زده شدند و انگشت حيرت
به دندان گرفتند: اى واى خديجه به محمد امين پيشنهاد ازدواج نموده است. اين پيشنهاد
فكرها را از سر برد و بر بعضى از عمه هاى پيامبر اسلام دهشت و ترس مستولى شد خواسته
ى خديجه ى كبرى فوق العاده بود!
باز هم جاى تعجب است از خديجه ى كبرى خيلى از رجال حجاز و
اشراف و بزرگان خواستگارى نموده و خواهان ازدواج با وى بودند، ولى خديجه كبرى همه ى
آنها را رد كرده و خواهان پيوند با جوانى شده است كه فقير بوده و تحت كفالت عم
فقيرش زندگى مى كند!
همه از يكديگر سؤال مى كنند كه آيا اين ازدواج صورت خواهد
گرفت؟ سرانجام اين ازدواج مبارك صورت گرفت و پامبر رحمت به خانه ى خديجه نقل مكان
نمود و در اين ايام و لحظات بود كه درهاى سعادت و خوشبختى به روى خديجه ى كبرى باز
شد او خود را در نهايت خوشبختى ديد، زيرا به بزرگترين آرزوهايش كه ازدواج با حضرت
محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) بود دست يافته بود. خديجه ى كبرى در خانه ى رسول
خدا فرزندان پسر به نام هاى طيب و طاهر و قاسم به دنيا آورد، ولى همه ى آنها در
ايام خردسالى از دنيا رفتند و نيز چهار دختر از خديجه ى كبرى متولد شد به نام هاى
زينب، ام كلثوم، رقيه و فاطمه ى زهرا [ طبق نقل ابن قتيبه در كتاب المعارف، ص 141
در سنه ى 213 ه- 276 و ذخاير العقبى و تذكرة الخواص الاصابه و نور الابصار... ]،
فاطمه زهرا (سلام الله عليها) از نظر سن از همه ى آنها كوچك، ولى از نظر قدر و
منزلت و مقام بالاتر بود.
خواننده ى عزيز قبل از آن كه حالات و كيفيت نطفه ى فاطمه ى
زهرا (سلام الله عليها) را از كلام احاديث اهل سنت بررسى بكنيم مناسب است كه به طور
خلاصه و فشرده تأثيرات غذا و حالات مادر و پدر و خصوصيات روانى آنها را بحث بكنيم.
در زندگى بشر و حيات جامعه ها حقايق قطعى و ثابتى وجود دارد
كه علم بشرى به آن نمى رسد. اگر چه امروز جهان علم پيشرفت زيادى داشته، از طرفى دل
اتم را شكافته و به ذرات اتمى پى برده است و از طرف ديگر به كواكب و كهكشان ها
منظومه هاى شمسى دست يافته و در فضا و كره ى ماه و كرات ديگر مستقر شده، ولى با همه
ى اين پيشرفت ها و گستردگى آنها، هنوز قانون ماورايى و وراثت را نتوانسته كشف كند.
نطفه اى كه در رحم منعقد مى شود و جنين از آن جا هستى و وجود
خود را مى يابد، نخستين مرحله ى آن خون است كه همين خون از غذا ايجاد مى شود و غذا
هم حالات مختلفى دارد كه عبارت است از اكل و طبخ و هضم و جذب. و مسئله اى كه شك
ترديد در آن نيست نوع غذاست كه در كيفيت و چگونگى ايجاد نطفه قطعا و يقينا مؤثر
خواهد بود و اثر خود را مى گذارد و به همين سبب نطفه اى كه از غذاها و مايعات حرام
ايجاد شود با نطفه اى كه از غذاها و مايعات حرام ايجاد گردد، تفاوت روشن خواهد
داشت. چرا؟ براى اينكه اين دو غذا از نظر معنوى با يكديگر تفاوت اساسى و ريشه اى
دارند.