بانوى نمونه اسلام فاطمه زهرا (س)

ابراهيم اميني

- ۱۲ -


ام سلمه عرض كرد: يا رسول اللَّه من هم با ايشانم؟.

پاسخ داد: تو هم بر خوبى هستى. [ينابيع الموده ص 125.] «واثلة بن اسقع» مى گويد: پيغمبر (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) روزى به خانه ى فاطمه تشريف برد، على و فاطمه (عليهماالسلام) را در جلو خودش نشانيد و حسن و حسين را بر زانوهايش قرار داد، سپس جامه اش را بر سر آنان انداخت و فرمود: خدايا اينها اهل بيت من مى باشند از آلودگى پاك و پاكيزه شان گردان. [ينابيع الموده ص 125/ در المنثور ج 5 ص 199.] و بالجمله، گروهى از اصحاب رسول خدا، مانند عايشه، ام سلمه،معقل بن يسار، ابى الحمراء، انس بن مالك، سعد بن ابى وقاص، واثلة بن اسقع، حسن بن على (عليه السلام)، على بن ابى طالب (عليه السلام)، ابوسعيد خدرى، و زينب و ابن عباس و گروهى ديگر، احاديثى را قريب به همين مضمون در شان نزول آيه روايت كرده اند و علماى خاصه و عامه مانند جلال الدين سيوطى در «در المنثور» و سليمان بن ابراهيم قندوزى در «ينابيع الموده» و ساير علماى اهل سنت، آنها را در كتب خويش ثبت نموده اند.

از اين روايات استفاده مى شود كه بعد از نزول آيه ى شريفه، پيغمبر اكرم در جاهاى متعدد، از جمله در خانه ى فاطمه (عليهاالسلام) و خانه ى ام سلمه عباى مباركش را بر سر على بن ابى طالب و فاطمه و حسن و حسين (عليهم السلام) مى افكند و آيه را تلاوت مى نمود و مى فرمود: خدايا افرادى كه در زير عبا قرار دارند اهل بيت من هستند، آلودگى را از آنها بر طرف گردان. رسول خدا اين عمل را انجام مى داد تا اهل بيت را معرفى كند و موضوع را تثبيت نمايد. تا شش ماه و به روايتى هفت و به روايتى هشت ماه، مرسوم آن حضرت چنين بود كه هنگام بامداد كه به نماز صبح مى رفت از خانه ى زهرا (عليهاالسلام) عبور مى نمود و آيه را قرائت مى كرد. [كشف الغمه ج 2 ص 83/ در المنثور ج 5 ص 199.] رسول خدا در اين موارد جامه ى خويش را بر سر على و فاطمه و حسن و حسين (عليهم السلام) مى انداخت و آيه را تلاوت مى كرد تا راه سوء استفاده بسته شود و كسى بعداً ادعا نكند كه من هم از مصاديق اهل بيت هستم، آنقدر در اين موضوع اهتمام داشت كه وقتى ام سلمه عبا را بالا زد كه داخل شود، آن را از دستش كشيد و فرمود: تو نيز بر خوبى هستى. تا مدتى هنگام بامداد كه به نماز صبح تشريف ميبرد اهل خانه ى فاطمه (عليهاالسلام) را مخاطب ساخته آيه را تلاوت مى كرد تا مردم بشوند و بعدا مورد انكار واقع نشود. على بن ابى طالب و حسن و حسين (عليهم السلام) هم در جاهاى متعدد و در حضور اصحاب مى فرمودند: اين آيه در حق ما نازل شده و هيچگاه مورد انكار واقع نشدند.

بر طبق آيه ى مذكور خداوند متعال مى فرمايد: خدا اراده كرده كه شما اهل بيت از رجس و آلودگى، پاك و منزه باشيد. مقصود از رجس نجاست ظاهرى نيست. زيرا اين موضوع اختصاصى به اهل بيت ندارد همه مكلفين بايد از نجاست اجتناب نمايند. علاوه بر اين، اگر مراد نجاست ظاهرى بود احتياجى به آن همه تشريفات و دعاى پيغمبر نداشت و مطلب آنقدر مهم نبود كه ام سلمه بخواهد از مصاديق آن واقع شود و رسول خدا مانع گردد. پس معلوم مى شود مراد آيه، نجاست و آلودگى ظاهرى نيست بلكه مقصود آلودگى باطنى يعنى گناه و عصيان پروردگار عالم است. بنابراين، معناى آيه چنين مى شود:

خدا خواسته و اراده نموده كه اهل بيت از گناه و معصيت پاك باشند. البته اين اراده ى، اراده ى تشريعى نيست يعنى نمى توان گفت كه: خدا از اهل بيت خواسته كه خودشان را از گناه و معصيت پاك سازند. زيرا اين مطلب اختصاص به اهل بيت ندارد. خدا از تمام مردم خواسته كه مرتكب گناه نشوند. بلكه مقصود آيه اراده ى تكوينى است، يعنى خدا چنين مقدر كرده كه دامن اهل بيت از ارتكاب معصيت پاك و منزه باشد و با اينكه بشر و مختارند با علم و اراده گناهان را ترك كنند.

پيغمبر اكرم (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) نيز آيه مذكور را به عصمت از گناه تفسير نموده است. ابن عباس از رسول خدا روايت نموده كه فرمود: خدا خلق را به دو قسمت تقسيم نمود و مرا در بهترين آنها قرار داد. چنانكه مى فرمايد: (و اصحاب اليمين ما اصحاب اليمين) و مى فرمايد: (و اصحاب الشمال ما اصحاب الشمال).

پس من از اصحاب يمين و بهترين آنها هستم. سپس آنها را به سه قسمت تقسيم نمود و مرا در بهترين آنها قرار دارد، چنانكه مى فرمايد:

(فَاَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما اَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ وَ اَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما اَصْحَابُ الْمَشْئَمَةِ وَ السّابِقونَ السّابِقونَ).

پس من از سابقين و بهترين آنها هستم. سپس آن سه قسم را به قبيله هايى تقسيم نمود و مرا در بهترين آنها قرار داد، چنان كه مى فرمايد:

(وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوباً وَ قَبَائِلَ لِتَعارَفوا اِنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَاللَّهِ اَتْقيكُمْ).

پس من پرهيزكارترين فرزندان آدم و گرامى ترين آنان هستم. ولى بدين موضوع فخر نمى كنم. سپس آن قبائل را به خانواده هايى تقسيم نمود و مرا در بهترين خانواده ها قرار داد. چنانكه مى فرمايد:

(اِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَيْتَ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً).

پس من و اهل بيتم از گناه و معصيت معصوم هستيم. [در المنثور ج 5 ص 199.]

اشكال

بعضى گفته اند: آيه ى مذكور دلالت بر عصمت ندارد. زيرا آيات قبل از آن و آيات بعد از آن، درباره ى زنان رسول اكرم نازل شده و خطابه به آنان متوجه است. و به قرينه ى سياق بايد گفت: آيه ى مذكور نيز درباره ى زنان آن حضرت نازل شده و مخاطب در آيه، آنها هستند.

بنابراين اگر آيه دلالت بر عصمت كند بايد گفت: زنهاى رسول اللَّه نيز از گناه معصوم بوده اند در صورتى كه اين مطلب را نه كسى گفته و نه مى توان گفت. از اين رهگذر است كه بايد بگوييم: آيه اصلا دلالت بر عصمت ندارد. نه در مورد زنهاى آن حضرت، نه در مورد ساير اهل بيت.

پاسخ

علامه سيد عبدالحسين شرف الدين اشكال مذكور را نقل كرده و به چند وجه آن را پاسخ داده است:

اول: احتمال مذكور اجتهاد است در مقابل نص، زيرا در چندين روايت كه به حد تواتر مى رسد اين مطلب وارد شده كه آيه مذكور در شأن على و فاطمه و حسن و حسين (عليهم السلام) نازل شده و اختصاص به آنان دارد. حتى وقتى ام سلمه خواست در زير جامه داخل شود پيغمبر اكرم (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) جداً او را ممنوع ساخت.

دوم: اگر آيه درباره ى زنهاى رسول خدا نازل شده بود بايد به صورت خطاب مؤنث ادا شده باشد و بگويد: (انما يريد اللَّه ليذهب عَنْكُنَّ الرجس اهل البيت و يُطَهِّرُكُنَّ تطهيرا). نه به صورت جمع مذكر.

سوم: در بين عرب هاى فصيح، مرسوم است كه در بين كلماتشان جمله هايى را به عنوان جمله ى معترضه ذكر كنند. بنابراين مانعى ندارد بگوييم: خداوند متعال آيه ى مزبور را در بين آياتى كه در شان زنهاى رسول خدا نازل شده قرار داده تا اهميت موضوع را برساند و بدين نكته اشاره كند كه چون اهل بيت پيغمبر از گناه معصومند نبايد مورد تعرض كسى قرار گيرند حتى زنان پيغمبر هم حق تعرض بدانها را ندارند.

چهارم: در عين حالى كه در قرآن كريم تحريفى واقع نشده و آيات آن كتاب آسمانى هيچ كم و زياد نشده است اما اين مطلب مسلّم نيست كه آيات و سوره هاى قرآن، عينا به همان ترتيبى كه نازل شده، جمع و تدوين شده باشند. مثلا هيچ بعيد نيست كه آيه مذكور، تنها درباره ى اهل بيت نازل شده باشد ولى در موقعى كه آيات جمع و تدوين مى شده آن را در بين زنان پيغمبر گنجانيده باشند. [كتاب الكلمة الغراء فى تفضيل الزهراء تاليف سيد عبدالحسين شرف الدين ص 212.] دليل دوم: رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) به فاطمه فرمود: خدا براى غضب تو غضب مى كند و براى خشنودى تو خشنود مى شود. [قال رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله: يا فاطمه ان اللَّه يغضب لغضبك و يرضى لرضاك- ينابيع المودة ص 203 مجمع الزوائد ج 9 ص 203.] حديث مذكور را سنى و شيعه قبول دارند و در كتابهاى خود نوشته اند. بر طبق اين حديث هر جا فاطمه (عليهاالسلام) غضب كند خدا نيز غضب مى كند و هر گاه خشنود و راضى شود خدا نيز راضى و خشنود مى گردد. البته اين مطلب مسلم است كه رضايت و غضب خدا مطابق واقع و حق است. هرگز به كارهاى زشت و خلاف حق خشنود نمى شود، گرچه ديگرى از آن كار خشنود شد. هرگز از كارهاى خوب و حق غضبناك نمى شود، گر چه مبغوض ديگران باشد. لازمه ى اين دو مطلب اينست كه فاطمه (عليهاالسلام) از گناه و خطا معصوم باشد، زيرا اگر معصوم باشد رضايت و غضبش بر طبق موازين شريعت خواهد بود و هيچگاه بر خلاف رضاى خدا راضى نمى شود و هيچگاه از حق و كارهاى نيك غضبناك نمى شود. در چنين صورتى مى توان گفت: اگر فاطمه (عليهاالسلام) غضب كند خدا غضب مى كند و اگر خشنود شود خدا خشنود مى شود.

اما اگر معصيت و خطا درباره اش روا باشد نمى توان به طور كلى گفت: از غضب او خدا غضب مى كند و از خشنوديش خشنود مى شود. مطلب را با مثالى روشن سازيم:

اگر فرض كنيم كه حضرت فاطمه معصوم نباشد و اشتباه و گناه درباره اش جايز باشد، در اين صورت ممكن است بواسطه ى اشتباه يا تمايلات نفسانى، بر خلاف حق و واقع، چيزى را از كسى مطالبه كند و كارشان به نزاع و كشمكش منجر شود ولى طرف مقابل تسليم نگردد و او را مغلوب سازد، در اين صورت ممكن است آن حضرت غضبناك گردد و اظهار عدم رضايت كند آيا در چنين فرضى مى توان گفت: چون فاطمه (عليهاالسلام) غضب كرده خدا نيز غضب مى كند گرچه حق با طرف مقابل بوده است؟ ابداً چنين كار زشتى را نمى توان به خدا نسبت داد.

بواسطه ى اين روايت نيز مى توان عصمت زهرا را اثبات نمود.

رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) فرمود: فاطمه (عليهاالسلام) پاره ى تن من است، هر كس او را خشمناك كند مرا خشمناك خواهد كرد. [قال رسول اللَّه: فاطمة بعضة مني فمن اغضبها اغضبنى- صحيح بخارى ج 2 ص 302.] اين حديث نيز در كتابهاى سنى و شيعه موجود است و همه ى مسلمانان حتى عمر و ابوبكر به صحت آن اعتراف دارند. با بيان فوق، اين حديث نيز بر عصمت حضرت زهرا دلالت دارد، زيرا پيغمبر اكرم از گناه و خطا و تمايلات نفسانى معصوم است. بر كارى غضب مى كند كه مبغوض خدا باشد و به چيزى راضى مى شود كه رضايت خدا در آن باشد. بنابراين در صورتى مى توان گفت: هر گاه فاطمه غضب كند پيغمبر (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) نيز غضب مى كند كه معصوم باشد و احتمال گناه و خطا درباره اش جايز نباشد.

يكى ديگر از شواهد عصمت حضرت زهرا اين حديث است:

امام صادق عليه السلام در حديثى فرموده: زهرا بدان جهت فاطمه ناميده شده كه شر و بدى در وجود مباركش راه ندارد. [كشف الغمه ج 2 ص 89.]

عقيده زهرا درباره زنان

على بن ابى طالب عليه السلام مى فرمايد روزى با گروهى از اصحاب، خدمت رسول خدا بوديم، پس آن حضرت به اصحابش فرمود: صلاح و مصلحت زن در چيست؟.

هيچكس نتوانست جواب صحيحى بدهد. وقتى اصحاب متفرق شدند، من به خانه رفتم و موضوع سئوال رسول اكرم را فاطمه (عليهاالسلام) گفتم. فرمود: من جوابش را مى دانم، صلاح زن در اين است كه مردان بيگانه را نبيند. مردان بيگانه هم او را نبينند.

هنگامى كه خدمت رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) رسيدم عرض كردم فاطمه (عليهاالسلام) در پاسخ سئوال شما چنين فرمود: پيغمبر از سخن او تعجب كرد و فرمود: فاطمه ى پاره ى تن من است. [كشف الغمة ج 2 ص 92.] اين موضوع قابل ترديد نيست كه دين مقدس اسلام براى ترقى و پيشرفت و آزادى زن گام هاى بلند برداشته است، و به منظور تامين حقوق او، قوانين و احكام استوارى تشريع نموده است. در تحصيل دانش به او آزادى داده است. اموال و كارهايش را محترم دانسته است. در مورد تشريع قوانين اجتماعى، منافع و مصالح واقعى بانوان نيز كاملا رعايت شده است.

ليكن اين مطلب قابل بحث است كه آيا صلاح و مصلحت زن در مورد معاشرت و آميزش با مردهاى بيگانه چيست؟ آيا صلاح زنان در اين است كه عينا مانند مردها، در مجامع و محافل عمومى شركت كنند و با بيگانگان خلطه و آميزش داشته باشند؟ آيا اين مطلب به سود واقعى زنان است كه آرايش كرده و بى بند و بار در مجامع مردها شركت نمايند و خوشان را در منظر عموم قرار دهند؟ آيا به صلاح زنان است كه خودشان را در معرض چشم چرانى بيگانگان قرار دهند و براى آنان امكاناتى فراهم سازند كه بتوانند از تمتع و لذت بردن بصرى كه يكى از تمتعات مهم است، به طور رايگان منتفع و برخوردار گردند؟ آيا به نفع بانوان است كه هيچ نوع حريمى براى خودشان قائل نباشند و با مردان بيگانه اختلاط و امتزاج كامل داشته باشند و آزادانه به همديگر نگاه كنند؟ آيا به صلاح زن است كه با وضعى از خانه خارج شود كه چشم هاى ناپاك بيگانگان او را تعقيب كند؟.

يا اين كه صلاح جامعه ى بانوان در اينست كه پوشيده و ساده از خانه خارج شوند و زينت هايشان را براى مردان اجنبى ظاهر نسازند و نه خودشان به بيگانگان نظر كنند، نه اجازه بدهند بيگانگان به آنان نگاه كنند؟.

آيا وضع اول به صلاح عمومى بانوان تمام مى شود و بهتر منافع آنان را تامين مى كند يا وضع دوم؟ آيا وضع اول بهتر اسباب آسايش روحى و ترقى و پيشرفت ملت را فراهم مى سازد يا وضع دوم؟.

پيغمبر اكرم (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) اين مساله مهم و اساسى اجتماع را در معرض افكار عمومى اصحابش قرار داده و عقيده ى آنان را خواستار شد. ولى جواب هيچ يك از اصحاب مورد پسند واقع نشد. وقتى خبر به حضرت زهرا رسيد، در پاسخ اين مشكل چنين اظهار عقيده كرد كه صلاح واقعى جامعه ى بانوان در اينست كه نه مردان بيگانه را بينند، نه بيگانگان به آنان نظر كنند. زهرائى كه تربيت يافته دامن وحى و خانه ى ولايت بود بقدرى جواب پر مغز و ارزنده اى به سئوال پيغبر (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) داد و در پيرامون يكى از حساس ترين موضوعات اجتماعى اظهار عقيده نمود، كه رسول اكرم تعجب كرد و فرمود: فاطمه پاره ى تن من است.

اگر انسان احساسات خام را كنار بگذارد و بيطرفانه در اين مساله بينديشد و عواقب و نتائجش را بخوبى بررسى كند تصديق مى كند كه پيشنهاد حضرت زهرا بهترين سرمشق و دستورالعملى است كه مى تواند منافع بانوان را تامين كند و ارزش و مقام آنان را در اجتماع محفوظ بدارد. زيرا بانوان اگر به طورى از خانه خارج شدند و با بيگانگان معاشرت نمودند كه مردها توانستند انواع تمتعات را از آنان ببرند و در همه جا وسيله ى چشم چرانى را برايشان فراهم ساختند. جوانان ديرتر زير بار ازدواج و تاسيس زندگى خانوادگى خواهند رفت، روز بروز بر تعداد دختران و زنان بى شوهر افزوده خواهد شد. و اين موضوع علاوه بر اينكه به ضرر اجتماع تمام مى شود و مخصوصا پدران و مادران را در محذورات و مشكلات سختى قرار مى دهد، مستقيما به ضرر عمومى جامعه ى بانوان تمام خواهد شد. زنان اگر زيبايى خودشان را در معرض ديد همگان قرار دادند و در بين بيگانگان دلربايى كردند و يك قافله دل همره خويش بردند، چون مردها غالبا با محروميت مواجه مى شوند و دسترسى و وصال بدون قيد و شرط برايشان فراهم نمى شود، بيماريهاى روانى و ضعف اعصاب و خودكشى ها و نااميدى هاى زندگى در بين جوانان و مردان فراوان خواهد شد.

نتيجه ى اين موضوع نيز به طور غير مستقيم عايد بانوان خواهد گشت. در اثر همين چشم چرانى هاى آزاد است كه بعضى از مردان، به انواع حيله ها و فريب ها متوسل مى شوند و دوشيزگان معصوم و ساده لوح را فريب مى دهند و سرمايه ى عفت و آبرويشان را بر باد مى دهند و به وادى فساد و بدبختى رهسپارشان مى سازند.

زنان شوهردار وقتى ديدند شوهرشان به ساير زنها نظر دارد و در محافل و مجامع عمومى با آنان ارتباط دارد، غالبا حس غيرت آنان تحريك مى شود و سوءظن و بدگمانى بوجود مى آيد. بناى ايراد و ناسازگارى را خواهند گذاشت و با جهت يا بى جهت، كانون، گرم خانوادگى را سرد و متزلزل خواهند ساخت. عاقبت يا منجر به جدايى و طلاق مى گردد، يا با همان وضع ناگوار و تلخ در زندان خانه، زندگى مى كنند و در انتظار پايان يافتن مدت زندان، روز شمارى مى كنند و زن و شوهر همانند دو پليس كه مراقب يكديگر باشند، از همديگر مراقبت مى نمايند.

مرد اگر توانست به زنان بيگانه نگاه كند، قهرا در بين آنان زنانى خواهد ديد كه از همسر رسمى خودش زيباتر و جذاب تر است، و بسا اوقات با زخم زبان و سرزنش، اسباب ناراحتى همسرش را فراهم مى سازد و بوسيله ى ايرادها و بهانه هاى بيجا، كانون با صفاى خانوادگى را به جهنم سوزانى تبديل خواهد ساخت.

مردى كه بايد با فكر آزاد به كسب و كار و فعاليت هاى اقتصادى بپردازد اگر هنگام رفت و آمد و در محل كار با زنان نيمه عريان و آرايش كرده تصادف كند قهرا تحت تاثير غريزه ى جنسى قرار مى گيرد و دلش مسخر دلبران مى گردد. چنين مردى نمى تواند با فكر آزدا به كسب و كار يا تحصيل و دانش مشغول باشد، از فعاليت هاى اقتصادى نيز عقب مى ماند. و در تحمل اين ضرر، بانوان نيز شريكند.

زن اگر پوشيده باشد بهتر مى تواند موقعيت و ارزش خودش را در دل مرد نگهدارد و منافع عمومى جامعه ى بانوان را حفظ كند، و بنفع اجتماع قدم بردارد.

اسلام چون زن را يكى از اعضاء مهم اجتماعى مى داند و چگونگى سلوك و رفتار او را در جامعه مؤثر مى داند لذا اين وظيفه ى بزرگ را از او خواستار شده كه بوسيله ى پوشش خودش، از عوامل انحراف و فساد جلوگيرى كند و براى ترقى و پيشرفت ملت و كمك به بهداشت عمومى فداكارى نمايد. از اين رهگذر است كه بانوى نمونه ى اسلام و تربيت يافته ى خانه ى وحى، درباره ى جامعه ى بانوان چنين اظهار عقيده نمود كه: صلاحشان در اينست طورى زندگى نمايند كه نه مردان بيگانه را ببينند، نه چشم بيگانگان بدانها بيفتد.