بانوى نمونه اسلام فاطمه زهرا (س)

ابراهيم اميني

- ۱۱ -


فاطمه داخل شد. سلام داد و خدمت پدر نشست. رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) فرمود: فاطمه جان تو هيچگاه اين موقع به منزل ما نمى آمدى اكنون چه شده است؟ عرض كرد: يا رسول اللَّه غذاى ملائكه چيست؟.

فرمود: حمد خدا.

عرض كرد: پدر جان پس غذاى ما چيست؟.

فرمود: به خدا سوگند اينك مدت يك ماه است كه در خانه ى آل محمد آتش روشن نشده است. نور ديده ام بيا تا پنج كلمه اى كه جبرئيل به من تعليم داده به تو ياد دهم. بگو: يا ربّ الاولين و الاخرين يا ذا القوّة المتين و يا راحم المساكين و يا ارحم الراحمين.

حضرت زهرا دعا را ياد گرفت و به خانه برگشت.

حضرت على پرسيد: كجا بودى؟.

جواب داد: براى طلب دنيا رفتم ولى براى آخرت دستور گرفتم.

فرمود: امروز بهترين روزت بود. [بحارالانوار ج 43 ص 152.] روزى پيغمبر (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) از فاطمه عيادت كرد و احوالش را پرسيد. عرض كرد: پدر جان مريض هستم و بدتر از آن، چيزى نداريم بخوريم.

فرمود: آيا برايت كافى نيست كه بزرگ زنان جهان باشى. [نظم درر السمطين ص 179.] امام صادق عليه السلام مى فرمايد: يك روز فاطمه (عليهاالسلام) خدمت رسول خدا عرض كرد: على (عليه السلام) هر چه دارد در بين فقرا تقسيم مى كند.

فرمود: فاطمه جان! مبادا برادر و پسر عمويم را ناراحت كنى. زيرا غضب على (عليه السلام) غضب من و غضب من غضب خداست. [كشف الغمه ج 2 ص 99.] «اسماء بنت عميس» مى گويد: روزى رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) به منزل فاطمه تشريف برد، ديد حسن وحسين (عليهماالسلام) مزنل نيستند. احوالشان را پرسسيد. عرض كرد: امروز در خانه ى ما چيزى براى خوردن وجود نداشت. على (عليه السلام) وقتى خواست بيرون برود فرمود: حسن و حسين (عليهماالسلام) را با خودم بيرون ببرم مبادا گريه كنند و از تو مطالبه ى غذا نمايند. آنان را برداشت و رفت نزد فلان شخص يهودى.

رسول خدا در جستجوى على بيرون رفت. او را در نخلستان يهودى يافت كه مشغول آب كشى بود. حسن و حسين (عليهماالسلام) را مشغول بازى ديد مقدارى خرما نيز در نزدشان بود. به على (عليه السلام) فرمود: قبل از اين كه هوا گرم شود حسن و حسين (عليهماالسلام) را به خانه برنمى گردانى؟.

عرض كرد: يا رسول اللَّه وقتى از خانه خارج شدم غذايى در خانه نداشتيم. صبر كنيد تا قدرى خرما براى فاطمه تهيه كنم. من با اين يهودى قرار گذاشته ام در مقابل هر دلو آب يك دانه خرما بگيرم. و قتى قدرى خرما تهيه شد آنها را در دامن ريخت و حسن و حسين (عليهماالسلام) را برداشت و به منزل برگشت.

روزى پيغمبر (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) بر فاطمه وارد شد ديد گردن بندى بر گردنش بسته است. از او اعراض كرد. فاطمه (عليهاالسلام) علت اعراض پدر را دريافت. گردن بند را باز كرد و خدمت پيغمبر تقديم نمود. آن حضرت فرمود: فاطمه جان! تو از من هستى. بعداً شخص درمانده اى رسيد، رسول خدا گردن بند را به او عطا كرد و فرمود: هر كس خون ما را بريزد و مرا درباره ى اهل بيتم اذيت كند خدا بر او غضب خواهد كرد. [كشف الغمه ج 2 ص 97.] امام محمد باقر عليه السلام مى فرمايد: عادت پيغمبر چنان بود كه وقتى آهنگ سفر مى نمود با آخرين كسى كه وداع مى كرد فاطمه (عليهاالسلام) بود. و چون از سفر مراجعت مى نمود اول به ديدار او مى شتافت. در يكى از سفرها وقتى به خانه ى فاطمه وارد شد مشاهده كرد كه دستنبد نقره اى براى حسن و حسين (عليهماالسلام) تهيه كرده و پرده اى بر در آويخته است. پس قدرى خيره خيره به آنها نگاه كرده و بر خلاف هميشه، در خانه ى زهرا توقف نكرد و فورا برگشت. فاطمه غمگين شد دو علت قضيه را دريافت. پرده را برداشت و دستنبد را از دست حسن و حسين (عليهماالسلام) باز كرد و بوسيله ى آنها خدمت رسول خدا فرستاد. پيغمبر دو نور ديده اش را نوازش نمود و دستنبدها را در بين فقرائى كه در مسجد سكونت داشتند تقسيم نمود و پرده را قطعه قطعه كرد و به چند نفر عريان داد كه ستر عورت كنند. سپس فرمود: خدا رحمت كند فاطمه (عليهاالسلام) را و از لباس هاى بهشتى به او بپوشاند و از زينت هاى بهشتى به او بدهد. [بحارالانوار ج 43 ص 83.] «عمران بن حصين» مى گويد: يك روز در خدمت رسول خدا بودم كه فاطمه (عليهاالسلام) وارد شد. وقتى چشم آن حضرت به صورت دخترش افتاد كه از شدت گرسنگى زرد شده است، و آثارى از خون در آن ديده نمى شود او را نزد خويش خواند و دست مباركش را بر سينه ى آن جناب گذاشت و گفت: اى خدايى كه گرسنه ها را سير مى كنى و درماندگان را بالا مى برى، فاطمه دختر محمد (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) را گرسنه مدار.

«عمران» مى گويد: به بركت دعاى پيغمبر زردى صورت زهرا بر طرف شد و آثار خون در صورتش هويدا گشت. [نظر درر السمطين ص 191.]

دعوت عملى

به شهادت تاريخ و روايات اهل بيت، زندگى شخص اول اسلام يعنى پيغمبر اسلام و زندگى شخص دوم اسلام يعنى على بن ابى طالب و زندگى بانوى اول اسلام يعنى فاطمه ى زهرا، در كمال سادگى بلكه در نهايت سختى و مشقت برگزار مى شد. اين موضوع چندان تعجبى ندارد، زيرا در آن عصر وضع عمومى مسلمانان خوب نبود.

اكثر مسلمين از فقرا و محرومين اجتماع بودند. عده اى هم كه تا حدى وضعشان بد نبود از ترس دشمنان ناچار شدند خانه و زندگيشان را در مكه رها كنند و به مدينه هجرت نمايند. در مدينه هم اكثريت با فقرا بود و معدودى هم كه وضعشان تا حدى خوب بود، ناچار بودند در مورد مسلمانانى كه از مكه بدانجا هجرت نموده بودند مواسات بعمل آورند و تا سر حد قدرت به آنان كمك و مساعدت كنند. از طرف ديگر آن زمان، موقع بحرانى اسلام بود. مسلمين پيوسته بسيج عمومى مى شدند و دائما در حال آماده باش بودند و اكثر اوقات را به جنگ و دفاع مشغول بودند به همين علت نمى توانسند اوضاع اقتصادى خودشان را تقويت كنند. براى پيغمبر اكرم و على و فاطمه (عليهم السلام) نيز امكان داشت و سزاوار هم نبود كه براى خودشان زندگى خوبى فراهم سازند و با فقرا و بيچارگان مواسات نكنند. گرچه پيغمبر اكرم و على (عليهماالسلام) كار مى كردند و از همين راه عوائد مشروعى داشتند و در غنائم جنگى نيز سهيم بودند و مى توانستند تا حدى خوب زندگى كنند، اما مگر امكان داشت كه پيغمبر اكرم و داماد و دخترش سير بخوابند ولى فقراى مدينه از گرسنگى فريادشان بلند باشد؟ مگر سزاوار بود دختر پيغمبر بر در اطاقش پرده بيفكند ولى گروهى از مسلمين ساتر عورت نداشته باشند؟ مگر مى شد كه حسن و حسين عليهماالسلام دستنبد نقره داشته باشند ولى صداى ناله ى اطفال گرسنه مسلمين بلند باشد؟.

اصولا اگر شخص اول اسلام و اهل بيت گراميش با ساير مسلمين مواسات نداشتند آيا ممكن بود توده ى مستضعف مسلمين صدر اسلام كه بخوبى معناى پيغمبرى و وحى را درك نمى كردند و عقلشان در چشمشان قرار داشت، حاضر شوند در ميدان جهاد و فداكارى سربازى كنند و جانشان را در راه هدف مقدس نبى گرامى فدا سازند؟ اصولا يكى از علل عمده ى پيشرفت اسلام و نفود معنوى رسول خدا همين بود كه هر چه را از آن حضرت مى شنيدند نمونه ى عملى آن را در گفتار و رفتار و زندگى او خانواده اش مشاهده مى كردند و بوسيله ى دعوت عملى، مردم را به سوى اسلام و جانبازى هدايت مى فرمود اما...

فاطمه از ديدگاه على

بهترين طريق شناخت يك زن تعريف و توصيف شوهرش مى باشد. زيرا شوهر از افراد ديگر، حتى از پدر و مادر، همسرش را بهتر مى شناسد و بر خفاياى افكار و رفتار و عادت هاى خوب يا بد او آشناتر است. بنابراين حضرت على عليه السلام همسرش زهرا عليهاالسلام را كاملاً مى شناسد و بهتر از ديگران مى تواند تعريف و توصيف نمايد. اميرالمؤمنين سخنان فراوانى درباره زهرا دارد ليكن در اينجا به دو كلام اكتفا مى شود:

كلام اول را بامداد اولين روز عروسى در جواب سؤال پيامبر اكرم فرمود. رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله صبح اولين رو زعروسى وارد حجله شد، از داماد پرسيد: كيف وجدت اهلك؟ فقال: نعم العون على طاعة اللَّه [بحار ج 43 ص 117.] يعنى رسول خدا از حضرت على پرسيد: همسرت را چگونه يافتى؟ او در جواب عرض كرد: بهترين كمك است بر اطاعت از خدا.

كلام دوم را در آخرين ساعت هاى عمر، حضرت زهرا عليهاالسلام فرمود: اميرالمؤمنين و زهرا در آخرين ساعت ها با هم خلوت كردند. و قال: اوصينى بما احببت. قالت: يا ابن عم ما عهدتنى كاذبة و لا خائنة و لا خلفتك منذ عاشرتنى. فقال عليه السلام: معاذ اللَّه انت اعلم باللَّه وابرّ واتقى و اكرم و اشدّ خوفاً من اللَّه من ان اوبّخك بمخالفتى، قد عزّ علىّ مفارقتك [بحار ج 43 ص 91.] يعنى: زهرا در آخرين ساعت هاى وداع به اميرالمؤمنين گفت: پسر عمو! در طول عمر هرگز به تو دروغ نگفتم و خيانت نكردم و هيچگاه با تو مخالفت ننمودم. اميرالمؤمنين در پاسخ فرمود: آرى اى دختر پيامبر! معاذ اللَّه كه تو خلافى را مرتكب شده باشى. مرتبه خداشناسى و نيكوكارى و تقوا و خداترسى تو بالاتر از آن است كه با من مخالفت كرده باشى. مفارقت از تو بسيار بر من سخت است.

اميرالمؤمنين در آغاز زندگى زناشوئى خود حضرت زهرا عليهاالسلام را به عنوان بهترين همسرى كه با كمك او مى تون خداى را اطاعت نمود معرفى كرد. جمله (نعم العون على طاعة اللَّه) جمله اى كوتاه ولى بسيار پر محتوا است. در اين جمله هدف ازدواج را بيان كرد كه كمك گرفتن از همسر براى اطاعت از خدا باشد و همسرش زهرا را به عنوان بهترين مصداق براى توفيق در اين امر مهم دانست. در آخرين ساعتهاى وداع فاطمه عليهاالسلام نيز مقام عرفان و نيكوكارى و تقوا و خوف از خداى آن حضرت را ستود و نظر گذشته اش را تأييد نمود. معلوم مى شود زهرا در طول مدت ازدواج نه تنها مزاحم شوهرش در اطاعت از خدا و انجام دادن مسؤوليت سنگين ولايت نبوده، بلكه در تمام ابعاد مؤيد و معاون او هم بوده است.

با توجه به شخصيت فوق العاده اميرالمؤمنين، و موقعيت اخلاقى، سياسى، اجتماعى آن حضرت، شخصيت ممتاز همسرش زهرا عليهاالسلام نيز روشن مى شود.

على بن ابى طالب عليه السلام يك فرد عادى نبود، بلكه دومين شخصيت ممتاز اسلام، سپهسالار و سرباز نيرومند و فداكار اسلام بود. مرد عدالت، زهد، انفاق، مواسات، مساوات، ايثار، تقوا، و بالاخره ولى مسلمين و خليفه رسول خدا بود. خود و خانواده اش در كمال عسرت زندگى مى كردند و آنچه را كه داشت در راه خدا انفاق مى نمود. بيت المال را در بين مسلمين بالسويه تقسيم مى كرد و هيچ كس را بر ديگرى ترجيح نمى داد، حتى سهم خودش و امام حسن و امام حسين نيز بيش از سايرين نبود. وقتى برادرش عقيل شدت فقر خود را به آن حضرت عرض كرد حاضر نشد چيزى اضافه از آنچه به ساير مسلمين مى داد بدهد. [بحار ج 41 ص 114.] حضرت صادق عليه السلام درباره آن حضرت مى فرمايد: على بن ابى طالب عليه السلام از جهت غذا و رفتار شبيه ترين مردم به رسول خدا بود. خودش نان با زيتون مى خورد ولى به مردم نان و گوشت مى داد. او آب و هيزم منزل را تهيه مى كرد و فاطمه عليهاالسلام آرد درست مى كرد و خمير مى نمود و نان مى پخت و لباس ها را مى شست و وصله مى كرد. [بحار ج 41 ص 131.] اميرالمؤمنين عليه السلام در زمان خلافت كه همه گونه امكانات برايش فراهم بود، به دنيا خطاب كرده مى فرمود: اى دنياى پست! آيا به من روى آورده اظهار علاقه مى كنى؟ هيهات، هيهات، ديگرى را مغرور كن، من نيازى به تو ندارم. تو را سه طلاقه كرده ام كه ديگر رجوع ندارد. [بحار ج 41 ص 121.] در همان زمان مى فرمايد: آيا به همين مقدار اكتفا كنم كه مرا اميرالمؤمنين بگويند، ولى در سختى هاى روزگار با مردم شريك نباشم و در سختى زيستن براى آنها الگو نباشم؟ من آفريده نشده ام كه به خوردن غذاهاى لذيذ مشغول شوم، مانند حيوان بسته اى كه جز علف خوردن كارى ندارد، يا حيوان آزادى كه سرگرم خوردن و پشگل انداختن است، و از آينده اش غفلت دارد. [نهج البلاغة كتابه الى عثمان بن حنيف.] اميرالمؤمنين عليه السلام چنين مردى بود و مى خواست اين چنين زندگى كند و براى اين چنين زيستن به همسرى موافق نياز داشت. و جز حضرت زهرا عليهاالسلام هيچ زن ديگرى لياقت هسمرى با او را نداشت، تنها او بود كه مى توانست درباره اش بگويد: نعم العون على طاعة اللَّه.

در اينجاست كه مقام ممتاز فاطمه روشن مى شود و مى توان او را به عنوان تنها همسر لايق حضرت على معرفى نمود. او بود كه توانست در بيت على و بر طبق ميل او زندگى كند و در اطاعت خدا و انجام مسؤوليتى كه بر عهده اش نهاده بود، مؤيد و مشوقش باشد. زهرا عليهاالسلام با رفتار اسلامى خود توانست لياقت خود را براى فرزندى پيغمبر اكرم (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) و همسرى اميرالمؤمنين عليه السلام باثبات رساند و به همين جهت از جانب پيامبر به عنوان بزرگترين و شايسته ترين زنان جهان معرفى شد. فاطمه بانوى نمونه ى اسلام است و بانوان اسلام بايد از آن حضرت درس زندگى بگيرند.

در اين ميان خانواده ى رجال دين و روحانيين از مسؤوليت بيشترى برخوردارند. خانمى كه همسرى يك عالم دين را پذيرفته بايد به مسؤوليت مقام شوهرش توجه داشته باشد.

بايد بداند كه خانه او به منزله خانه پيامبر و على است. خانه معنويت، علم، عدالت، مواسات، مساوات، ايثار، تقوا، فضيلت، توجه به خدا، خدمت به اسلام و مسلمين، و در يك كلام خانه دعوت به همه فضائل و مكارم اسلامى و انسانى است.

بايد بداند كه مردم سخنان پيامبر و امامان (عليهم السلام) را از اين خانه ها مى شنوند و انتظار دارند عمل آنها را نيز در همين خانواده ها مشاهده نمايند.

زن و فرزند يك عالم دين بايد بدانند كه خانه آنها جاى خوشگذرانى و تجمل پرستى نيست بلكه بيت نمايش سيره ى پيامبر و على و فاطمه عليهم السلام است.

بايد بدانند كه اعمال و رفتار آنها مورد توجه مردم مى باشد. با رفتار اسلامى خود مى توانند مروج اسلام باشند و مردم را به خوبى دعوت نمايند و با رفتار غير اسلامى خود مى توانند بزرگ ترين ضربه را بر پيكر اسلام وارد نمايند و مردم را نسبت به علماء دين بدبين سازند و سخنانشان را از اعتبار بيندازند. مى توانند شوهر يا پدرشان را در انجام مسؤوليت كمك نمايند و بدين وسيله مروج دين و در ثواب او شريك باشند، و مى توانند او را از رعايت شؤون مقام مقدس روحانى بازدارند و سخنان او را از اعتبار ساقط سازند و مردم را به ارتكاب گناه و تخلف از قوانين شريعت تشويق نمايند و خود نيز در كيفر اين گناهان سهيم و شريك باشند.

البته رجال دين در يك مرتبه نيستند بلكه هر چه مقام علمى و اجتماعى بالاترى را داشته باشند، خود آنها و خانواده شان نيز مسؤوليت بيشتر و سنگين ترى را بر عهده دارند. و به همان مقدار كه در انجام مسؤوليت خويش جديت كنند نزد خدا مأجور خواهند بود. هر عالمى كه در يكى از مقامات علمى و دينى قرار گرفت لياقت آن را ندارد كه خليفه پيامبر و على (عليهماالسلام) و عالم دين باشد، بلكه لياقت او در صورتى است كه اخلاق و رفتارش مانند پيامبر و على عليهماالسلام باشد. هر زن و فرزند عالمى هم لياقت آن را ندارد كه به عنوان همسر و فرزند يك عالم دين معرفى شود بلكه لياقت او در صورتى باثبات مى رسد كه اعمال و رفتارش بر طبق اعمال و رفتار حضرت زهرا عليهاالسلام باشد.

عصمت زهرا

معصوم در لغت به معناى محفوظ و ممنوع است. و در اصطلاح، به شخصى معصوم گفته مى شود كه از خطا و اشتباه و گناه در امان و محفوظ باشد. كسى را معصوم گويند كه چشم بصيرتش باز باشد و حقائق جهان آفرينش را بالعيان مشاهده كند و بواسطه ى ارتباط و اتصالى كه با عالم ملكوت دارد و با تاييدات غيبى، از گناه و نافرمانى خوددارى كند و خطا و اشتباه و عصيان در ساحت وجود مقدسش راه نداشته باشد. مقام شامخ عصمت، بواسطه ى ادله و براهين عقلى و نقلى، براى پيمبران به اثبات رسيده است. اماميه معتقدند كه جانشينان پيغمبر و امامان دوازده گانه نيز بايد معصوم باشند. و براى اثبات عصمت آنان نيز براهين و دليلهايى اقامه شده است. اگر بخواهيم وارد مباحث عصمت شويم و به تفصيل آن موضوع مهم را بررسى نماييم از مقصد دور مى گرديم.

اماميه، علاوه بر آن كه سلسله ى پيمبران و ائمه ى اطهار را معصوم مى دانند حضرت زهرا عليهاالسلام را نيز از گناه و نافرمانى معصوم مى دانند. براى اثبات عصمت آن جناب به چند دليل مى توان استدلال نمود:

دليل اول: (اِنَّما يُريدُ اللَّه لِيذُهْبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَيتِ و يُطَهِّرَكُم تَطْهيراً). [سوره ى احزاب آيه ى 34.] يعنى: خدا مى خواهد ناپاكى و آلودگى را از شما اهل بيت بر طرف سازد و كاملا پاكيزه و طاهرتان گرداند.

احاديث زيادى از طرق عامه و خاص صادر شده و دلالت مى كنند كه آيه ى مذكور در شأن پيغمبر و على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام نازل شده است. از باب نمونه:

عايشه مى گويد: روزى رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله جامه ى پشمى سياهى بر دوش داشت و از منزل خارج شد، پس حسن و حسين و فاطمه و على (عليهم السلام) را زير آن جاى داد و فرمود: (اِنَّما يُريدُ اللَّه لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً). [ينابيع المودة ص 124/ در المنثور ج 5 ص 198.] «ام سلمه» مى گويد: روزى فاطمه ى زهرا ظرفى از حريره خدمت رسول خدا آورد. پيغمبر فرمود: على و حسن و حسين عليهم السلام را نيز حاضر گردان. وقتى خدمت رسول اكرم رسيدند و مشغول خوردن غدا شدند آيه ى مذكور نازل شد. پس پيغمبر (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) جامه ى خيبرى را بر سر آنان افكند و سه مرتبه فرمود: خدايا اينها اهل بيت من هستند آلودگى را از ايشان زائل كن و پاكيزه شان گردان. [ينابيع الموده ص 125/ در المنثور ج 5 ص 198.] «عمر بن ابى سلمه» مى گويد: آيه ى (اِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً). در خانه ى ام سلمه نازل شد. پس پيغمبر اكرم على و فاطمه و حسن و حسين (عليهم السلام) را پيش خودش خواند. جامه اش را بر سرشان افكند و فرمود: خدايا! اينها اهل بيت من هستند، آلودگى را از ايشان زائل كن و پاك و پاكيزه شان گردان.