توحيد و زيارت

آية الله سيد حسن طاهرى خرم آبادى

- ۷ -


آن چه درباره شهدا مبنى بر زنده بودن و روزى خوردنشان ثابت است ، اين مطلب را تاءييد مى كند و پيامبر صلى الله عليه و آله هم از آنان است . وقتى ثابت شد كه پيامبر در قبرش زنده است ، پس كسى كه بعد از مردن ، نزد آن حضرت مى آيد مانند اين است كه در حال حياتش آمده است وليكن در روايات وارد شده است كه پيامبران ، بيش از سه روز و يا به روايتى بيش از چهل روز در قبرشان باقى نمى مانند؛ بنابراين ، اگر اين حرف صحيح باشد، به وجه استدلال به آيه مذكور اشكال مى رساند و قول به دوام حيات پيامبران در قبورشان با حديثى كه به زودى خواهد آمد و دلالت مى كند بر اين كه هنگام سلام كردن بر آن حضرت ، روحش برمى گردد، معارضه پيدا مى كند؛ بلى ، اگر حديث ((هر كس مرا بعد از مردنم زيارت كند مانند آن است كه در حال حياتم زيارت كرده است )) صحيح باشد، در مقام بحث ، حجت است و سخن درباره آن به زودى خواهد آمد.
براى استحباب زيارت قبر پيامبر صلى الله عليه و آله به عنوان دليل دوم ، به آيه ديگر قرآن استدلال كرده اند كه خداوند مى فرمايد: ((هر كس براى هجرت به سوى خدا و رسولش از خانه اش خارج شود..)). و هجرت به سوى پيامبر صلى الله عليه و آله در حال حياتش براى وصول به محضر آن حضرت است و هم چنين بعد از مردن هم هجرت براى وصول به محضر است و هم چنين بعد از مردن هم هجرت براى همين انجام مى گيرد، اما مخفى نماند كه در حال حيات ، وصول به پيشگاه آن حضرت ، داراى فوايدى است كه بعد از مردن از آنها خبرى نيست ؛ از جمله آن فوايد: نگاه كردن به آن حضرت و آموختن احكام شريعت از محضرش و جهاد كردن در ركاب ايشان و غير اينهاست .
براى استحباب زيارت قبر پيامبر صلى الله عليه و آله به عنوان دليل سوم به احاديث وارد شده در اين باره استدلال نموده اند؛ از آن جمله ، احاديثى كه در مشروع بودن زيارت قبور به نحو عام وارد شده است و زيارت قبر پيامبر صلى الله عليه و آله نيز قبل از ديگران ، مشمول آن عموم است . و بيان آن احاديث ، در كتاب الجنائز گذشت . هم چنين احاديثى كه ثابت مى كند كه خود پيامبر صلى الله عليه و آله به زيارت قبور مى رفته است .
نيز از آن جمله ، احاديثى است كه مخصوص زيارت قبر شريف پيامبر است . دارقطنى از مردى از آل حاطب ، او هم از حاطب نقل مى كند كه وى گفت : رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: هر كس مرا بعد از مردنم زيارت كند مانند آن است كه در حال حياتم زيارت كرده است و در سندش مرد مجهولى است . نيز از ابن عمر نزد دارقطنى نظير همين فرمايش از پيامبر نقل شده است . اين حديث را ابويعلى در كتاب مسند و ابن عدى در كتاب كامل روايت كرده اند و در سندش حفص بن ابى داوود است كه حديث او ضعيف مى باشد؛ ولى احمد درباره او گفته است كه او فرد صالحى است . نيز از عايشه نزد طبرانى در كتاب الاوسط از پيامبر صلى الله عليه و آله مثل آن حديث نقل شده و حافظ گفته است كه در سلسله سند آن حديث ، شخص ‍ ناشناخته وجود دارد و نزد عقيلى از ابن عباس مثل آن حديث نقل شده و در سندش فضالة بن سعد مازنى است كه ضعيف مى باشد و از ابن عمر حديث ديگرى نقل شده است : هر كس قبر مرا زيارت مى كند، شفاعتم براى او واجب مى شود. در سند آن ، موسى بن هلال عبدى است كه ابو حاتم گفته است : عدالت او مجهول است و همين روايت را ابن خزيمه در صحيح خود از طريق موسى بن هلال عبدى نقل كرده است و گفته است : اگر اين خبر صحيح باشد لابد در سند آن جا به جايى صورت گرفته است . بيهقى نيز اين خبر را نقل كرده . عقيلى هم گفته است : حديث موسى صحيح نيست و از آن تبعيت نمى شود و در اين باب چيزى [از او] درست نيست و اما احمد گفته است : اشكالى در حديث موسى نيست و چنان كه طبرانى از طريق موسى روايت كرده ، مسلمة بن سالم نيز از آن حديث ، تبعيت نموده و موسى بن هلال عبدى ، روايت را از عبيدالله بن عمر از نافع نقل كرده كه او ثقه و مورد اعتماد و از رجال صحيح مى باشد.
اين روايت از ابن عمر نزد ابن عدى ، دارقطنى و ابن حبان در كتاب ترجمة النعمان ، با اين عبارت نقل شده است كه پيامبر فرمود: هر كس حج به جا آورد ولى مرا زيارت نكند، بر من جفا كرده است . و در سندش نعمان بن شبل است و او جداً ضعيف مى باشد؛ اما عمران بن موسى او را توثيق نموده است .
اين روايت از انس نزد ابن ابى الدنيا به اين عبارت نقل شده است كه حضرت فرمود: هر كس مرا در مدينه با احترام زيارت كند، روز قيامت شفيع و شاهد او خواهم بود. و در سندش سليمان بن زيد كعبى است كه او را ضعيف شمرده اند و در عين حال ، ابن حبان وى را در بين راويان ثقه ذكر كرده است .
اين روايت از عبدالله بن مسعود از ابو الفتح ازدى با اين عبارت نقل شده است كه حضرت فرمود: هر كس حجة الاسلام را به جا آورد و قبر مرا زيارت كند و در غزوه اى بجنگد و در بيت المقدس نماز گزارد، خداوند درباره واجبات از او بازخواست نمى كند.
از ابن عباس به همان نحو نزد عقيلى نقل شده و از او در مسند الفردوس با اين عبارت نقل شده است كه حضرت فرمود: هر كس براى حج به مكه برود، سپس مرا در مسجد من قصد نمايد، براى او دو حج نيكو نوشته مى شود.
از على بن ابى طالب عليه السلام نزد ابن عساكر نقل شده است : هر كس قبر رسول خدا صلى الله عليه و آله را زيارت نمايد، در جوار او خواهد بود. و در سندش عبدالملك بن هارون بن عنبره است كه درباره او [از جهت توثيق و عدم توثيق ] جاى سخن است . و عبدالحق گفته است : زيارت قبر پيامبر صلى الله عليه و آله از سنت هاى واجب است . نيز كسى كه به مشروع بودن زيارت قائل است ، احتجاج نموده به اين كه روش هميشگى مسلمانانى كه از سرزمين هاى گوناگون و مذهبى هاى مختلف ، به قصد انجام حج سفر مى كردند، اين بود كه خود را براى زيارت پيامبر صلى الله عليه و آله به مدينه مشرف برسانند و آن را از بهترين عمل ها مى شمردند و جايى نقل نشده است كه احدى اين عمل آنان را انكار نموده باشد؛ بنابراين ، مسئله ، اجماعى است )).(255)
7. عبدالكريم رافعى مى نويسد:
((مستحب است كه حاج از آب زمزم بياشامد و بعد از پايان حج ، قبر رسول خدا صلى الله عليه و آله را زيارت كند)).(256)
و از آن حضرت روايت شده است كه فرمود: ((هر كس مرا بعد از مردنم زيارت كند، مثل اين است كه در حال حياتم مرا زيارت نموده است و هر كس قبرم را زيارت نمايد، بهشت پاداش اوست )).
8. محى الدين نووى مى نويسد:
((و مستحب است كه حاج از آب زمزم بنوشد و بعد از فراغ از حج ، قبر رسول خدا صلى الله عليه و آله را زيارت كند)).(257)
9. بهوتى مى نويسد:
((وقتى كه حاج از حج فارغ شد، زيارت پيامبر صلى الله عليه و آله و قبر دو همراهش ؛ يعنى ابوبكر و عمر براى او مستحب است ؛ به دليل حديث دارقطنى از ابن عمر كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: هر كس حج به جا آورد و قبر مرا بعد از وفاتم زيارت كند، مثل اين است كه مرا در حال حياتم زيارت نموده است . و در روايت ديگرى اين چنين است : و هر كس ‍ قبر مرا زيارت كند، شفاعت من براى او واجب است .
تنيه : ابن نصرالله گفته است : لازمه استحباب زيارت قبر پيامبر صلى الله عليه و آله اين است كه بار سفر بستن به سوى آن زيارت نيز مستحب باشد؛ چون زيارت قبر آن حضرت بعد از حج بدون بار بستن براى حاج ممكن نيست ، پس اين مانند تصريح كردن به استحباب بار بستن براى زيارت حضرت صلى الله عليه و آله است .
امام احمد گفته است : كسى كه هرگز به حج نرفته (حج بر او واجب باشد) اگر بخواهد حج به جا آورد، بايد از راه غير شام برود و راه مدينه را در پيش ‍ نگيرد؛ براى اين كه اگر مرگ بر او حادث شد، در راه حج باشد و راه حج از سبيل الله بوده و بر طبق بحثى كه از صاحب كتاب الفروع گذشت ، شهيد محسوب مى گردد و عبارت كتاب الشرح و كتاب شرح المنتهى اين است : از راه مدينه نرود؛ چون مى ترسم براى او حادثه رخ دهد (و از حج باز ماند)، سزاوار است كه از كوتاه ترين راه ، مكه را قصد نموده و خود را به چيزى غير از آن مشغول نسازد و اما اگر حج مستحبى باشد، از مدينه شروع كند. ابن نصرالله در اين باره گفته است : زيارت كردن پيامبر از حج مستحبى افضل است و حج واجبى ، از زيارت افضل است (پايان كلام ابن نصرالله ).
مى گويم : گاهى درباره اين مسئله توقف مى شود (حكم داده نمى شود) و همانا امام (احمد) خواسته است كه قصد زيارت را به قصد حج ، منضم كند تا ثواب ببرد؛ اما در حج واجب اين كار ممكن نيست ؛ چون در آن بايد نيت براى محض حج واجب باشد)).(258)
10- عبدالله بن قدامه مى نويسد:
فصل : زيارت قبر پيامبر صلى الله عليه و آله مستحب است ؛ به دليل روايت دارقطنى از ابن عمر كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: هر كس حج به جا آورد و بعد از مردنم قبر مرا زيارت كند مثل آن است كه در حال حياتم مرا زيارت كرده است .
و در روايتى دارد: هر كس قبر مرا زيارت كند، شفاعتم براى او واجب مى شود. سعيد اين روايت را با عبارت اول نقل كرده است . اين حديث را حفص بن سلميان از ليث از مجاهد از ابن عمر نقل كرده است و احمد در روايت عبدالله بن يزيد بن قسيط از ابو هريره نقل كرده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: كسى نيست كه نزد قبرم بر من سلام كند مگر اين كه خداوند روحم را به من برمى گرداند تا پاسخ سلام او را بدهم . و هرگاه كسى كه هرگز حج به جا نياورده بخواهد به حج برود، بايد از غير راه شام قصد سفر كند و راه مدينه را در پيش نگيرد، زيرا مى ترسم حادثه اى براى او رخ دهد (كه از حج باز ماند) لذا سزاوار است كه كوتاه ترين مسير را انتخاب نمايد و خود را به چيز ديگرى مشغول نكند.
و از عتبى روايت شده كه او گفت : نزد قبر پيامبر صلى الله عليه و آله نشسته بودم كه يك اعرابى آمد و گفت : سلام بر تو اى رسول خدا! از خدا شنيدم كه مى فرمايد: اگر آنان كه بر نفس خويش ستم نموده اند، پيش تو آيند تا اين كه از خدا آمرزش بخواهند و رسول براى آنان آمرزش بطلبد، خداوند را توبه پذير و مهربان خواهند، يافت ، اكنون من با طلب مغفرت براى گناهانم و با طلب شفاعت تو نزد پروردگارم به پيشگاه تو آمده ام . و به صورت شعر مى گفت :
اى بهترين كسى كه در بهترين سرزمين و دشت دفن شده است كه از بوى خوششان دشت ها و قله ها معطر گشته اند.
جانم فداى قبر كه تو ساكن آن باشى كه در آن ، عفت ، وجود و كرم باشد.
آن گاه اعرابى برگشت و رفت . در آن حال ، خواب بر چشمانم سنگينى نمود و خوابيدم و پيامبر صلى الله عليه و آله را در خواب ديدم كه فرمود: اى عتبى ! خود را به اعرابى برسان و به او بشارت بده كه خداوند او را بخشيد)).(259)
11. قاضى حسين گفته است : ((هنگامى كه حاج از حج فارغ شد پس سنت اين است كه به مدينه بيايد و قبر پيغمبر صلى الله عليه و آله را زيارت كند)).(260)
12. قاضى ابو طيب گفته : ((مستحب است زيارت كند قبر پيغمبر را بعد از آن كه حج نمود يا عمره انجام داد)).(261)
13. محاملى در تجريد گفته است : ((براى حاج مستحب است هنگامى كه از مكه فارغ شد قبر پيامبر صلى الله عليه و آله را زيارت كند.))(262)
14. سمهودى از سبكى نقل مى كند كه مى گويد: ((گذشتگان از علما اختلاف كرده اند در اين كه آيا افضل براى حاج اين است كه در سفر حج خود، اول به مدينه برود يا ابتدا كند به مكه قبل از مدينه و از كسانى كه اختيار نموده است ابتدا نمودن به مدينه را علقمه ، اسود و عمرو بن ميمون از تابعين اصحاب اند و از كسانى كه اختيار نموده ابتدا به مكه و سپس آمدن به مدينه را امام ابو حنيفه است ، پس در فتاواى ابى الليث سمرقندى روايت كرده است حسن بن زياد از ابى حنيفه كه گفته است :
براى حاج ، بهتر آن است كه ابتدا نمايد به مكه پس وقتى كه اعمال خود را انجام داد، به مدينه مرور مى كند و اگر ابتدا كند به مدينه جايز است ، پس ‍ مى آيد نزديك قبر رسول خدا صلى الله عليه و آله بين قبر و قبله مى ايستد)).(263)
در اين كلمات ، به جواز سفر براى زيارت قبر پيغمبر تصريح شده است .
2. استحباب زيارت براى غير حاج و معتمر
با مراجعه به كتاب هاى علماى اهل تسنن معلوم مى شود كه زيارت مرقد مطهر رسول خدا صلى الله عليه و آله را نه تنها جايز بلكه مستحب مى دانند و اين استحباب زيارت ، اختصاص به حاجيان و بعد از مراسم حج نداشته بلكه غير حاجيان و معتمرين را هم شامل مى شود؛ به طورى كه اگر كسى فقط براى زيارت مرقد مطهر آن حضرت بار سفر ببندد، عملى نيكو و مستحبى را انجام داده است . اينك به نظر بعضى از علما در اين خصوص ‍ مى پردازيم .
1. موسى حجاوى مى نويسد:
((تنبيه : داخل شدن بر خانه خدا (كعبه ) و نماز خواندن در آن و آشاميدن آب زمزم و زيارت قبر پيامبر صلى الله عليه و آله سنت است ، هر چند زائر، حاج و معتمر نباشد. نيز سنت است براى كسى كه به قصد زيارت پيامبر به مدينه مى رود اين كه در مسير، بسيار سلام و درود بر آن حضرت بفرستد)).(264)
2. بكرى دمياطى مى نويسد:
((فايده : بلال بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله براى احدى اذان نگفت غير از يك بار براى عمر زمانى كه داخل شام شد و مردم با شنيدن اذان بلال به شدت گريستند. و بعضى گفته اند: بلال براى ابوبكر اذان مى گفت تا زمانى كه ابوبكر مرد، ولى براى عمر اذان نگفت . و بعضى گفته اند: بلال در شام بود، پيامبر صلى الله عليه و آله را در رؤ يا ديد كه مى فرمايد: اى بلال ! اين چه جفايى است ؟ آيا وقت آن نرسيده است كه مرا زيارت كنى ؟ بلال ، سريع بار سفر بست و خود را به قبر صلى الله عليه و آله رساند و گريه كنان صورت خود را بر قبر حضرت مى ماليد. امام حسن و حسين [عليه السلام ] بسيار علاقه داشتند كه اذان او را بشنوند؛ لذا بلال در همان مكانى كه قبلاً اذان مى گفت ؛ يعنى بالاى مسجد، اذان گفت و همه مردم گريستند، بعد از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله مثل آن روز ديده نشده بود كه مردان و زنان زياد گريه كنند)).(265)
3. زكريا انصارى مى نويسد:
((و از جمله مستحبات ، زيارت قبر پيامبر صلى الله عليه و آله است اگر چه زائر، حاج و معتمر نباشد، هر چند از اصل كلام مصنف در اين عبارت و قبل از اين ، به وهم مى آيد كه استحباب زيارت براى حاج و معتمر باشد و اين عدم اختصاص ، به دليل خبرى است كه حضرت در آن فرموده : ما بين قبر و منبر من باغى از باغ هاى بهشت است و منبر من بر روى حوضم قرار گرفته است . نيز خبرى كه در آن فرمود: بار سفر نبنديد مگر به سوى سه مسجد: مسجد الحرام ، مسجدالاقصى و مسجد من . اين روايت را ابوبكر و عمر روايت كرده اند و سنت براى كسى كه به قصد زيارت پيامبر صلى الله عليه و آله به مدينه شريفه مى رود اين است كه در مسير، بر آن حضرت بسيار سلام و درود بفرستد)).(266)
و در بخش آرا و اقوال علما درباره زيارت پيامبر صلى الله عليه و آله از مليبارى هندى نقل شده كه ايشان زيارت قبر پيامبر صلى الله عليه و آله را سنت مؤ كد دانسته هر چند زائر، حاج و يا معتمر نباشد.(267)
در همان جا از بكرى دمياطى نقل شده كه در ذيل روايت شريف از رسول خدا ((من زار قبرى وجبت له شفاعتى ))، گفته است : ((مفهوم اين حديث اين است كه شفاعت آن حضرت براى غير زائرش جايز است )).(268) بنابراين ، شفاعت ، شامل همه زائرين شده است اگر چه غير حاج و معتمر باشند.
و محمد بن شربينى هم شبيه اين كلام را دارد. و در جاى ديگر از بخارى نقل نموده است : ((زيارت قبر پيغمبر صلى الله عليه و آله از بهترين وسايل قرب به خداست ، هر چند زائر، حاج و معتمر نباشد)).(269)
جواز زيارت قبور مؤ منين
جواز زيارت قبور مؤ منين از ديدگاه اهل تسنن
در اين فصل ، جواز زيارت قبور مؤ منين را در سه مبحث اثبات مى كنيم و از اين رهگذر، موضع اهل تسنن در مقابل ابن تيميه روشن خواهد شد.
مبحث اول : اقوال علماى اهل تسنن
در منابع فقهى علماى اهل تسنن ، موارد بسيار زيادى وجود دارد كه زيارت قبور مؤ منين را نه تنها حرام نمى دانند بلكه بعضى نيز مستحب مى دانند. در اين جا بعضى از اقوال علماى اهل تسنن را مى آوريم :
1. شافعى مى نويسد:
((زيارت قبور اشكالى ندارد، مالك از ربيعة بن ابى عبدالرحمان از ابو سعيد خدرى خبر داده است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: در گذشته شما را از زيارت قبور نهى مى كردم ؛ ولى اكنون آنها را زيارت كنيد)).(270)
2. محمد بن شربينى مى نويسد:
((مستحب است كه زائر، به بقيه مشاهد (مكان هاى شريف ) در مدينه نيز برود و آنها حدود سى موضع است كه اهل مدينه مى شناسند و زيارت بقيع و قبا نيز مستحب است )).(271)
و در جاى ديگر مى گويد:
((زيارت قبور مسلمانان براى مردان به طور اجماع مستحب است . در گذشته زيارت قبور نهى شده بود، سپس نسخ شد؛ به دليل فرمايش پيامبر صلى الله عليه و آله كه فرمود: در گذشته شما را از زيارت قبور نهى مى كردم ؛ ولى اكنون آنها را زيارت كنيد.))
رسول خدا صلى الله عليه و آله همواره به سوى بقيع مى رفت و مى فرمود: ((سلام بر شما اى سرزمين گروه مؤ منان ! به خواست خدا به شما خواهيم پيوست . خدايا! اهل بقيع غرقد را بيامرز!)). و روايت شده كه حضرت فرمود: ((قبور را زيارت كنيد؛ چون شما را به مرگ ، يادآورى مى كنند)). رسول خدا صلى الله عليه و آله مردم را ابتدا به دليل نزديكى به دوران جاهليت ، نهى فرمود و هنگامى كه پايه هاى اسلام در جامعه استقرار و شهرت يافت ، آنان را به زيارت قبور، امر فرمود.))(272)
3. محمد بن نووى مى نويسد:
((زيارت قبور براى مردان مستحب است ؛ به دليل روايت ابو هريره كه گفت : رسول خدا صلى الله عليه و آله قبر مادرش را زيارت نموده گريه كرد و اطرافيان را نيز گرياند سپس فرمود: من از پروردگار اجازه خواستم كه براى او آمرزش بطلبم ، خدا اذان نداد ولى اجازه خواستم كه او را زيارت نمايم ، خدا اذن داد، پس قبور را زيارت كنيد؛ زيرا آنها مرگ را يادآورتان مى شوند)).(273)
4. ابن عابدين مى نويسد:
((در قول مصنف كه گفت : و به زيارة القبور، مطلبى وجود دارد و آن اين كه زيارت كردن قبور اشكالى ندارد بلكه مستحب است ؛ چنان كه از مجتبى در البحر نقل شده است ، پس تصريح به اين استحباب بهتر بود؛ چون در حديث مذكور به آن زيارت ، امر شده ؛ چنان كه در الا مداد ذكر شده است و قبور در هر هفته زيارت مى شوند؛ چنان كه در مختارات النوازل دارد. در شرح لباب المناسك گفته است : مگر اين كه روز جمعه ، شنبه ، دوشنبه و پنج شنبه افضل است . محمد بن واسع گفته است : مردگان ، به زائران خود روز جمعه و يك روز قبل از آن و بعد از آن آگاهند، در نتيجه روز جمعه افضل است )).(274)
5. ابوبكر كاشانى مى نويسد:
((مصنف در كتاب بدائع گفته است : زيارت قبور و دعا براى مردگان مؤ من ، بدون پا نهادن روى قبور اشكالى ندارد؛ به دليل سخن پيامبر صلى الله عليه و آله كه فرمود: من شما را در گذشته از زيارت قبور نهى مى كردم ، اكنون آنها را زيارت كنيد؛ چون كه شما را به آخرت يادآور مى شوند و نيز به دليل سيره عملى امت اسلام از زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله به امروز (پايان كلام بدائع ))).(275)
و در جاى ديگر مى گويد:
((روايت شده كه سعد بن ابى وقاص از رسول خدا صلى الله عليه و آله پرسيد: اى رسول خدا! مادر من صدقه دادن را دوست مى داشت ، آيا مى توانم از طرف او صدقه دهم ؟ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: صدقه بده . و سيره عملى مسلمانان از زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله تا به امروز چنين بوده است ؛ مانند زيارت قبور و قرائت قرآن بر آنها و كفن كردن و صدقات و روزه و نماز به جا آوردن و قرار دادن ثواب آنها براى مردگان . از جهت عقلى هم هيچ امتناعى ندارد، زيرا اعطاى ثواب ، از ناحيه خداى تعالى يك نوع تفضل است نه اين كه بنده بر آن استحقاق داشته باشد، پس ‍ خدا مى تواند براى كسى كه در راه خدا فداكارى مى كند، ثواب قرار دهد؛ هم چنان كه مى تواند خودش به كسى بدون اين كه كارى انجام دهد، از باب تفضل ، ثواب عطا نمايد)).(276)
6. ابن نجيم مصرى مى نويسد:
((در ((مجتبى )) تصريح كرده كه زيارت قبور مستحب است . بعضى گفته اند: بر زنان حرام است ؛ ولى قول صحيح تر اين است كه رخصت و جواز براى هر دو (مردان و زنان ) ثابت است )).(277)
7. بهوتى مى نويسد:
((...اگر خواست بعد از انجام اعمال و زيارت بقيع و كسانى كه در آن مدفون اند، از جمله صحابه و تابعان و علما و صالحان ، از مدينه خارج شده و به وطن خود باز گردد، به سوى مسجد نبوى برگشته و دو ركعت در آن نماز بخواند و به طرف قبر رسول خدا صلى الله عليه و آله رفته و وداع نموده و دعا را تكرار كند. اين مطلب را در كتاب المستوعب گفته و اضافه كرده است : و تصميم بگيرد ديگر به سراغ كارهايى كه قبل از حج مرتكب مى شده و خدا از آنها راضى نبوده ، نرود)).(278)
8. ابن حزم مى نويسد:
((مساءله : و ما زيارت قبور را مستحب مى دانيم و آن فرض و لازم است اگر چه يك بار باشد و اشكالى ندارد كه مسلمان ، قبر فاميل و نزديكان مشرك خود را زيارت كند. مردان و زنان در اين مسئله برابرند؛ به دليل روايت مسلم از ابوبكر بن ابى شيبه از محمد بن فضيل از ابو سنان (ضرارة بن مره ) از محارب بن دثار از ابن بريده از پدرش كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: ((شما را در گذشته از زيارت قبور نهى كردم ، اكنون آنها را زيارت كنيد)). نيز به دليل روايت مسلم از ابوبكر بن شيبه از محمد بن عبيد از يزيد ابن كيسان از ابو حازم از ابو هريره كه پيامبر صلى الله عليه و آله قبر مادرش را زيارت نمود و گريه كرد و اطرافيانش را نيز گرياند، سپس فرمود: از پروردگار اجازه خواستم براى مادرم طلب آمرزش نمايم ، مرا اذن نداد؛ ولى اجازه خواستم كه قبرش را زيارت كنم اذنم داد، پس قبور را زيارت كنيد؛ چون مرگ را يادآورتان مى شوند. و زيارت قبور، در روايت صحيح از ام المؤ منين (عايشه ) و ابن عمر و غير آن دو نقل شده است و نهى از زيارت قبور، از عمر نقل شده است ولى روايتش صحيح نيست )).(279)
9. البانى در احكام الجنائز مى نويسد:
((زيارت قبور: زيارت قبور براى پند آموزى و يادآورى آخرت ، مشروع است به شرط كه اين نزد آنها سخنى كه موجب غضب پروردگار گردد گفته نشود؛ مانند دعاى قبور و پناه بردن به قبر، بدون توجه به خداى تعالى ، با پاك دانستن او از گناهان و او را يقيناً بهشتى دانستن و نظير اينها. در اين باره چند حديث است :
حديث اول : از بريدة بن حصيب از رسول خدا صلى الله عليه و آله كه فرمود: من در گذشته شما را از زيارت قبور نهى مى كردم ، اكنون آنها را زيارت كنيد [؛ چون آنها آخرت را يادآورتان مى شوند و زيارت آنها خير شما را زياد مى كند، پس هر كس خواست ، آنها را زيارت كند؛ ولى سخن بيهوده و باطل نگوييد]. اين روايت را مسلم ،(280) ابو داوود،(281) بيهقى ،(282) نسائى ،(283) و احمد(284) نقل كرده اند. و زيادتى اول و دوم از احمد نقل كرده و شبيه زيادتى اول را ابو داوود و زيادتى دوم و سوم را نسائى نقل كرده است .
نووى در كتاب المجموع گفته است :(285) منظور از هجر، سخن باطل است و نهى ابتدايى از زيارت قبور، به سبب نزديكى زمان مردم به دوران جاهليت بوده كه چه بسا با سخنان باطل جاهليت تكلم مى كردند؛ اما وقتى كه پايه هاى اسلام استوار گرديد و مقدمات اجراى احكام آن فراهم شد و نشانه هاى دين ظهور يافت ، زيارت قبور براى مسلمانان مباح شد و رسول خدا صلى الله عليه و آله به علت اين كه در زيارت ، رعايت احتياط بشود، فرمود: در زيارت ، سخن هجر و باطل نگوييد.
مى گويم ، آن چه عامه مردم و ديگران هنگام زيارت انجام مى دهند از قبيل در خواست از مرده و پناه بردن به او و به حق او از خدا حاجت خواستن ، همه اينها لهو و بزرگ ترين هجر و سخن باطل است ، در نتيجه به عهده علماست كه حكم خدا را در اين باره برايشان بيان كنند و زيارت مشروع و هدف از آن را به آنان بياموزند.
صنعانى در كتاب سبل السلام به دنبال احاديث زيارت و حكمت آنها گفته است :(286) همه اين احاديث ، بر مشروع بودن زيارت قبور دلالت نموده و حكمت آن را نيز بيان مى كنند و اين كه اين زيارت براى عبرت آموزى است ...
پس اگر زيارتى ، از اين حكمت خالى باشد آن زيارت شرعاً خواسته نشده است (و جايز نيست ).
حديث دوم : از ابو سعيد خدرى نقل شده است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: من در گذشته شما را از زيارت قبور نهى كردم ، اكنون آنها را زيارت كنيد، زيرا در زيارت آنها عبرت است [و سخنى را كه موجب سخط پروردگار باشد نگوييد].
احمد،(287) حاكم (288) و بيهقى (289) اين روايت را نقل كرده اند و بيهقى گفته است : اين روايت بر اساس شرط مسلم و لا تقولوا هجرا صحيح است . و ذهبى با بيهقى موافقت كرده و گفته است : مطلب همان طورى است كه آن دو (بيهقى و مسلم ) نقل كرده اند. و اين روايت را بزار نيز با زيادتى آن نقل كرده است ؛ چنان كه در كتاب مجمع هيثمى گفته است : و راويان سندش از رجال صحيح مى باشند.(290)
مى گويم : شبيه اين روايت با سند و طريق ديگرى نزد احمد نقل شده و سندش در متابعات ، بى اشكال است و شاهد بر اين روايت ، حديث عبدالله بن عمر و عبارت بزار است و طبرانى هم در المعجم الصغير(291) آن را با راويان موثق نقل كرده است .
حديث سوم : از انس بن مالك نقل شده كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: در گذشته شما را از زيارت قبور نهى مى كردم ، اكنون آنها را زيارت كنيد، زيرا اين زيارت ، قلب را رقيق و چشم را اشكبار مى كند و آخرت را به ياد شما مى آورد؛ اما در آن ، سخن هجر و باطل نگوييد.
حاكم در مستدرك آن را با سند حسن نقل كرده است ،(292) سپس او و احمد شبيه اين روايت را با سند و طريق ديگرى نقل كرده اند(293) كه در سند آن ، ضعف است و در كتاب الباب هم از ابو هريره نقل شده است )).(294)
10. سمهودى مى نويسد:
غزالى گفته است : ((هر كسى كه ديدن او در حال حيات ، موجب تبرك شود، بعد از مرگ نيز ديدن او موجب تبرك مى شود و جايز است براى زيارت او براى اين غرض (پايان كلام غزالى ).
گاهى زيارت براى اداى حق اهل قبور مى باشد، رسول خدا صلى الله عليه و آله فرموده است : ماءنوس ترين حالت ميت در قبرش ، هنگامى است كه دوست و محب او در دنيا براى زيارت قبرش مى آيد. قبلاً گذشت كه در حديث مرفوعه اى ، ابن عباس گفته است : كسى نيست كه بر قبر برادر مؤ منش - كه در دنيا او را مى شناخته - بگذرد و سلام بر او بفرستد مگر اين كه ميت او را شناخته و جواب سلام او را مى دهد.
و من به خط اقشهرى ديده ام : بقى بن مخلد با سند خودش تا محمد بن نعمان از پدرش در حديث مرفوعه اى نقل كرده است كه : هر كس قبر پدر و مادرش را زيارت كند در هر جمعه اى يا اين كه قبر يكى از آنها را زيارت كند، او را از نيكوكاران مى نويسند هر چند در دنيا قبل از وفات آنها عاق والدين بوده باشد)).(295)
نيز در جاى ديگر مى گويد:
((علما بر استحباب زيارت قبور براى مردها اجماع كرده اند و اين اجماع را نووى نيز نقل نموده است بعضى از علماى ظاهريه قائل به وجوب زيارت قبور هستند.(296)
و در مورد زن ها اختلاف شده است ؛ ولى قبر پيامبر صلى الله عليه و آله به ادله خاصه اى امتياز و ويژگى دارد و لذا سبكى گفته است :
((در زيارت قبر پيغمبر، بين مردها و زن ها فرقى نيست )).(297)
و جمال ريمى در كتاب التقفيه گفته است : ((استثنا مى شود از محل خلاف (بين علما) قبر پيغمبر و دو رفيق او (ابوبكر و عمر)، زيرا زيارت اين قبور بدون هيچ نزاع و خلافى براى زن ها مستحب است )).(298)
همان گونه كه اين استحباب مقتضاى قول علما در باب حج است كه مى گويند: ((براى كسى كه حج نموده ، زيارت قبر پيامبر مستحب است )).(299 )
پس گفته مى شود قبورى هست كه زيارت آنها براى زن ها به اتفاق علما مستحب است (مقتضاى اطلاق كلام علما در حج اين است كه قبورى وجود دارد كه براى زن ها هم زيارت آنها استحباب دارد).
اين مطلب را برخى از علما متاءخرين از جمله الدمنهورى كبير نقل نموده و به آن ، قبور اوليا، صالحين و شهدا را نيز اضافه كرده است .
اما دليل قياس بر استحباب زيارت رسول خدا صلى الله عليه و آله ؛ بنابر آن چه ثابت گرديد كه رسول خدا صلى الله عليه و آله شهداى احد و اهل بقيع را زيارت مى كرده ، پس زيارت قبر رسول خدا صلى الله عليه و آله هم ثابت مى شود، زيرا وقتى زيارت قبر غير پيغبر صلى الله عليه و آله مستحب باشد، زيارت قبر رسول خدا صلى الله عليه و آله به طريق اولى مستحب مى شود؛ چون براى رسول خدا صلى الله عليه و آله حق تعظيم ثابت است و زيارت او براى تعظيم و تبرك جستن به اوست و شامل شدن رحمت بر ما به واسطه صلوات فرستادن و سلام دادن به آن حضرت نيز قبرش در حضور ملائكه اى كه در كنار قبر او هستند مى شود و اين دعايى مشروع است . و زيارت گاهى براى تذكر و يادآورى آخرت مى باشد و اين مستحب است به خاطر حديث : ((زور و القبور فإ نها تذكركم الاخرة ))؛(300)
زيارت كنيد قبور را به درستى كه آن ، آخرت را به شما يادآورى مى كند.
و گاهى براى دعا جهت اهل قبور است مثل زيارت اهل بقيع و گاهى براى تبرك جستن به اهل آن قبور است اگر از اهل صلاح باشند.
بعد مى گويد: ابو محمد الشار مساحى مالكى گفته : ((قصد انتفاع و بهره مند شدن از ميت ، بدعت است مگر در زيارت مصطفى صلى الله عليه و آله و قبور انبيا و مرسلين
و سبگى گفته :اين استثنايى صحيح و درست است و حكم او به بدعت در غير اين مورد نيز مورد نظر (و اشكال است )).(301)
11. از ابن عربى نقل شده است كه :
((زيارت قبور انبيا، صحابه ، تابعين ، علما و ساير مرسلين براى بركت ، در حديث و روايت معروف است )).(302)
12. علامه امينى قدس سره مى گويد:
((محب الدين طبرى در كتاب رياض النضره (303) حديث طولانى را درباره حادثه ابواء كه در سفر حج بين عمر بن خطاب و پيرمردى كه از او فريادخواهى نمود رخ داد، نقل مى كند كه در آن دارد: وقتى عمر از حج بازگشت و به اين مكان رسيد و از حال آن پيرمرد جويا شد و ديد كه مرده است ، راوى گويد: عمر را ديدم كه با گام هاى بلند به سوى قبر آن پيرمرد مى شتافت تا اين كه بر قبر او ايستاد و بر او درود فرستاد، سپس قبر او را به آغوش گرفت و گريه كرد)).(304)
اگر براى مثل عمر ايستادن بر قبر يك فرد عادى و به آغوش گرفتن آن و گريه بر آن جايز است ، پس چگونه امت را از وقوف بر قبر رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و در آغوش كشيدن و گريه بر آن حضرت و عترت پاكش ‍ عليهم السلام باز مى داريد، در حالى كه خداوند مى فرمايد: ((آنها كسانى هستند كه خداوند آنان را هدايت كرده ، پس بايد به هدايتشان اقتدا كرد(305))).(306)
13. علامه امينى مى فرمايد:
((شيخ سلامه عزامى شافعى در كتاب فرقان القرآن (307) سخن ابن تيميه را نقل كرده كه او گفته : هر كس قبور بندگان صالح خدا را طواف يا مسح كند، بزرگ ترين گناه كبيره را مرتكب شده است .
ابن تيميه عبارت هاى گوناگون و مشتبه دارد؛ در جايى اين عمل را از گناهان كبيره مى شمارد و در جاى ديگر آن را شرك مى داند و حال آن كه قرن ها قبل از او، دانشمندان و فقهاى محقق از اين بحث ها فارغ شده و تاءليفاتى داشته اند، با اين وصف ، او با راءى و نظر همه آنها مخالفت ورزيده و بر درستى انديشه خويش ادعاى اجماع نموده ، در حالى كه قبل از او، در بيشتر موارد، اجماع برخلاف نظرش منعقد شده بود. بر كسى كه در سخنان خود او و سخنان دانشمندان قبل و بعد از او - كه صاحبان انديشه استوار و نقد سليم بودند - دقت نمايد، صدق اين مطلب آشكار مى گردد.
به عنوان نمونه مثالى ذكر مى شود: بايد دانست كه مسح قبر و طواف آن ، كار مسلمانان عوام و عادى است و اهل علم درباره اين مسئله بر سه عقيده اند:
1. مطلقاً جايز است ؛
2. مطلقاً ممنوع است ، اما نه در حد حرام بودن بلكه در حد كراهت شديد؛
3. كسى كه بيش از حد معمول به زيارت شونده شوق و علاقه داشته باشد، اين كراهت نيز از او برداشته مى شود وگرنه ، ادب اقتضا مى كند كه مسح قبر و طواف آن را ترك كند.
شما اگر در امورى كه برخى از مسلمانان آنها را زشت مى شمارند و ارتكاب آنها را عبادت غير خدا قلمداد مى نمايند تاءمل كنيد، مى بينيد كه استدلالشان به دو مقدمه برمى گردد، كبراى آن را تصديق خواهيد كرد و آن اين كه : هر عبادتى براى غير باشد، شرك است و ضرورى بودن اين مقدمه از ناحيه دين معلوم است و آياتى كه درباره مشركان وارد شده است بر آن دلالت مى كند؛ اما صغراى قياسشان را تكذيب خواهيد كرد و آن سخن ابن تيميه است كه مى گويد: هرگونه صدا زدن مرده و شخص غايب ، يا طواف كردن قبر و مسح آن و يا قربانى و نذر كردن براى صاحب قبر... عبادت غير خداست . آن گاه به آيات قرآن و احاديث صحاح كه دلالتش را نفهميده يا عمداً غلط، تاءويلشان كرده ، استناد مى كند و از اين قياسى كه يكى از مقدماتش باطل است ، نتيجه اى مى گيرد كه كذب بودن آن قطعى است ؛ چون بنابر آن نتيجه ، بايد همه مسلمانان غير از ايشان و پيروانش ، مشرك و كافر محسوب شوند.
بزرگ اهل تحقيق و تاج اهل تدقيق ، امام ابو عبدالله محمد بن عبدالمجيد فاسى (متوفى 1229) در يكى از تاءليفات خود - كه در رد اين مذهب (ابن تيميه ) نگاشته است - تحقيق و تلخيص زيبايى از اين مذهب و ادله آن به عمل آورده و پايه هاى آن را با استدلال منطقى و اصولى ، تحقير و سست نموده است .
بعد از بيان شاءن (علمى ) آن امام (ابن تيميه ) مى گويد: اين مرد تعدى و تجاوز را تا شخص رسول خدا صلى الله عليه و آله پيش برده و گفته است : سفر براى زيارت آن حضرت معصيت است و هر كس از پيامبر بعد از وفاتش ، فريادخواهى كند، مشرك شده است ؛ البته يك بار آن را شرك اصغر و بار ديگر شرك اكبر مى نامد! هر چند استغاثه كننده معتقد باشد كه خالق و مؤ ثرى غير از خدا وجود ندارد و اين كه حاجت خواهى و استغاثه نمودن از پيامبر صلى الله عليه و آله به خاطر اين است كه خداوند ايشان را منبع هر خير، مقبول الشفاعه و مستجاب الدعاء قرار داده است هم چنان كه عقيده عموم مسلمانان بر همين است .
جمال الدين عبدالله بن محمد انصارى محدث در خبرى مى گويد: با استادمان شيخ تاج الدين فاكهانى به دمشق مسافرت نموديم . ايشان به قصد زيارت كفش (نعلين ) رسول خدا صلى الله عليه و آله به دار الحديث اشرفيه دمشق رفت كه من نيز همراه او بودم ، وقتى كه نعلين مكرم حضرت را ديد، سرش را برهنه كرد و مرتب نعلين را مى بوسيد و صورتش را به آن مى ماليد و در حالى كه اشك هايش سرازير بود، چنين مى خواند:
اگر به مجنون گفته مى شد آيا ليلى و وصال او را مى خواهى يا دنيا و آن چه در آن است ، در جواب مى گفت : غبارى از خاك كفش هايش برايم محبوب تر و براى گرفتارى هايم شفابخش تر است .(308)
مبحث دوم : بررسى احاديث استحباب زيارت قبور مؤ منين
از احاديثى كه از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل شده و به وضوح استفاده مى شود كه زيارت قبور مؤ منين و طلب رحمت و مغفرت براى آنان استحباب دارد و بدان ترغيب شده است . در اين جا به پاره اى از آنها اشاره مى شود. قبل از ذكر احاديث ، مقدارى درباره آيه اى كه در مورد منافقين و طلب رحمت و دعا نازل گرديده بحث مى كنيم :
1. از آيه اى كه از ايستادن بر قبور منافقين و درود و طلب رحمت بر آنان نهى مى فرمايد استفاده مى شود كه اين عمل براى مؤ منين جايز بلكه سيره مسلمان ها و عمل رسول خدا بر آن بوده است ، زيرا اگر در مورد مؤ منين هيچ سابقه اى نداشت و پيامبر بر سر قبور مؤ منين و مسلمان ها حضور پيدا نمى نمود، اين نهى معنا و مفهوم درست و صحيحى پيدا نمى كرد و آيه اين است :
(و لا تصل على اءحد منهم مات اءبدا و لا تقم على قبره إ نهم كفروا بالله و رسوله و ماتوا و هم فاسقون )؛(309)