توحيد و زيارت

آية الله سيد حسن طاهرى خرم آبادى

- ۳ -


(... ولو اءنهم إ ذ ظلموا اءنفسهم جاءوك فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما)؛(46) چون آيه دلالت دارد بر ترغيب به آمدن نزد رسول خدا و استغفار نزد آن حضرت و استغفار رسول خدا براى آنان و اين مقامى است كه با رحلت پيامبر قطع نمى شود و بعد از رحلت هم رسول خدا براى مؤ منين و امت ، استغفار دارد چون پيغمبر زنده است و پس از رحلت و هنگامى كه اعمال بر آن حضرت عرضه مى شود، براى امت استغفار مى كند و از كمال رحمتش دانسته مى شود كه ترك نمى كند استغفار را براى كسى كه نزد آن حضرت آمده در حالى كه استغفار مى كند خداوند را.
علما از اين آيه براى هر دو حالت استفاده عموم كرده اند؛ يعنى حالت قبل و بعد از موت را و براى كسى كه نزد قبر مى آيد، تلاوت اين آيه را مستحب دانسته اند، سپس داستان اعرابى را كه نزد قبر آمد و اشعارى خواند و به اين آيه تمسك نمود، نقل مى كند كه حكايت آن به زودى بيان خواهد شد. همين داستان را از طريق ديگرى نيز از حضرت على عليه السلام نقل مى كند.
غرض از نقل اين داستان مشهور، آن است كه آيه در نظر مسلمان ها و عمل آنها عموميت دارد و بعد از مرگ را نيز شامل مى شود، پس به عموم اين آيه - كه ترغيب و تحريص بر آمدن نزد پيامبر صلى الله عليه و اله مى كند - تمسك مى شود بر محبوب بودن زيارت قبر پيغمبر صلى الله عليه و اله .
اما سنت و روايات : در احاديثى كه در خصوص زيارت قبر پيغمبر وارد شده و در روايات صحيح - كه اتفاق بر صحت آنها هست - به زيارت قبور و قبر پيغمبر، سيد و بزرگ آنها امر شده است و اينها نيز در اين عمومات داخل مى شود.
اما اجماع ، پس عياض گفته است : ((زيارة قبره صلى الله عليه و اله سنة بين المسلمين مجمع عليها و فضيلة مرغب فيها))؛(47) زيارت قبر پيامبر صلى الله عليه و اله بين مسلمان ها سنت و بر آن اجماع هست و فضيلتى مى باشد كه به آن ترغيب شده است .
2. سمهودى مى نويسد: فقها و علماى حنفى گفته اند: زيارت قبر پيغمبر صلى الله عليه و اله از با فضيلت ترين مستحبات بلكه به درجه واجبات نزديك است و هم چنين مالكيه و حنابله هم بر اين مطلب تصريح نموده اند و سبكى در كتابى كه درباره زيارت دارد، نقل هاى آنها را توضيح داده ؛ ولى بعد از آن كه اجماع بر آن هست ، حاجتى به بررسى و تتبع آنها نيست .(48)
3. در مسند ابى حنيفه در پاورقى حديث : ((زيارة قبر نبى صلى الله عليه و اله )) از فاضل لهنوى در شرح موطاء مى نويسد: ((به درستى كه علما اتفاق دارند بر اين كه زيارت قبر پيغمبر صلى الله عليه و اله از بزرگ ترين اعمال مستحب و افضل مشروعات است و كسى كه در مشروعيت آن نزاع كند، گمراه و گمراه كننده است )).(49)
4. ابن عابدين در حاشيه رد المختار مى نويسد:
((سخن مصنف كه گفت : (زيارت قبر پيامبر) مستحب است ؛ يعنى - چنان كه در كتاب شرح اللباب - اين استحباب ، نزد مسلمانان اجماعى است و آن چه به حافظ ابن تيميه حنبلى نسبت داده شده كه او از اين زيارت نهى كرده است ، بعضى از علما گفته اند كه : اين نسبت ، بى اساس است ، بلكه حافظ، از بار سفر بستن به سوى غير آن مسجدهاى سه گانه (مسجد الحرام ، مسجدالاقصى و مسجد النبى صلى الله عليه و اله ) نهى كرده است ؛ اما او با خود زيارت ؛ مانند زيارت ساير قبور، مخالفت ندارد؛ ولى با اين وصف ، بسيارى از علما كلام ايشان را رد كرده اند و امام سبكى در اين باره تاءليف متينى دارد؛ او در شرح اللباب گفته است : آيا زيارت قبر پيامبر صلى الله عليه و اله براى زنان مستحب است ؟ جواب صحيح آن است كه بدون كراهت ، آرى ؛ اما با شرايطى كه بعضى از علما بدان تصريح نموده اند، ولى قول صحيح تر در مذهب ما - كه همان نظر كرخى و غير او مى باشد - اين است كه ترخيص و اجازه زيارت قبور، براى تمام مردان و زنان ، بدون اشكال ثابت است و اما بنابر قول غير صحيح تر در مذاهب ما، باز به دليل اطلاق كلام اصحاب ، نظر ما بر استحباب است و خداوند به سخن حق و صواب آگاه تر است .
و سخن مصنف كه گفت : بعضى گفته اند كه (زيارت پيامبر) واجب است ، اين قول را در شرح اللباب ذكر نموده و گفته است : چنان كه در كتاب الدرة المضية فى الزيارة المصطفوية آن را بيان نموده ام .
و اين قول (وجوب ) را صاحب حاشيه المنح از ابن حجر ذكر كرده و گفته : ابن حجر آن را تاءييد كرده است . بلى ، عبارت اللباب و الفتح و شرح المختار اين است كه زيارت براى كسى كه تمكن مالى دارد به وجوب نزديك تر است . و در كتاب الفتح و هم چنين در شرح المختار و اللباب درباره آن چه در فضيلت زيارت و كيفيت و آداب آن وارد شده ، سخن طولانى دارد كه هر كس بخواهد به آن جا مراجعه نمايد)).(50)
5. در كتاب : الفقه على المذاهب الا ربعة - كه موارد اتفاقى علماى مذاهب اربعه را نقل مى نمايد - مى گويد: ((زيارة قبر النبى صلى الله عليه و اله اءفضل المندوبات و ورود فيها احاديث )).(51)
بنابراين ، جواز زيارت مرقد رسول خدا صلى الله عليه و اله را علماى اهل تسنن اجماعى و اتفاقى دانسته اند، چگونه مى شود اجماع و اتفاق بر مسئله اى باشد و ابن تيميه آن را بدعت بداند؟
مبحث دوم : عمل اصحاب و تابعين
در كتاب هاى علماى اهل سنت ، روايات بسيارى مبنى بر سيره و عمل هميشگى اصحاب و تابعين ، بر زيارت قبر پيامبراكرم صلى الله عليه و اله وجود دارد:
1. مالك بن انس ، از عبدالله بن دينار نقل مى كند كه ابن عمر نزد قبر پيغمبر مى ايستاد و بر آن حضرت صلوات مى فرستاد و براى ابوبكر و عمر دعا مى كرد.(52)
2. بيهقى نيز با سندى از عبدالله بن دينار نقل كرده است كه گفت : ((ديدم عبدالله بن عمر را كه بر قبر پيغمبر صلى الله عليه و اله ايستاده و بر پيغمبر سلام كرده و دعا مى كند، بعد براى ابى بكر و عمر دعا كرد)).(53)
3. در وفاء الوفا از ابن عون نقل مى كند كه مردى از نافع پرسيد: آيا ابن عمر بر قبر پيغمبر صلى الله عليه و اله سلام مى نمود؟ در جواب گفت : ((آرى ، به تحقيق ديدم او را صد مرتبه يا بيشتر كه مى آمد نزد قبر، مى ايستاد و مى گفت : السلام على النبى [صلى الله عليه و اله ] السلام على اءبى بكر، السلام على اءبى )).(54)
قريب به اين مضمون را محى الدين نووى (55) نيز آورده است .
4. باز مى نويسد: ((از كسانى كه براى زيارت قبر پيامبر صلى الله عليه و اله از شام به مدينه مسافرت نمود، بلال بن رياح مؤ ذن رسول خدا بود، همان گونه كه آن را ابن عساكر با سندى خوب از ابوالدرداء روايت نموده است )).
بعد چگونگى ماندن بلال در شام را ذكر مى كند و سپس مى گويد: ((بلال در خواب رسول خدا را ديد كه به او فرمود: اين چه جفايى است كه مى كنى ؟ آيا وقت آن نرسيده است كه قبر مرا زيارت كنى ؟
بلال از خواب برخاست در حالى كه غمگين بود و بر خود مى ترسيد، سوار بر مركب خود شد و روانه مدينه گرديد و نزد قبر رسول خدا آمد. گريه مى كرد و صورت خود را به قبر مى ماليد كه ناگاه حسن و حسين آمدند و بلال آنها را در برگرفت و بوسيد، به او گفتند علاقه داريم اذان تو را بشنويم ، بعد جريان اذان گفتن بلال را نقل مى كند.))(56)
در همين كتاب از سبكى نقل مى كند كه گفته است :(57)
((اعتماد ما در استناد به اين داستان براى سفر زيارت ، تنها به سبب خواب بلال نيست بلكه بر عمل و فعل اوست كه حركت كرد به سوى مدينه براى زيارت قبر پيغمبر صلى الله عليه و اله خصوصاً در زمان خلافت عمر كه اصحاب پيغمبر صلى الله عليه و اله زياد بودند و سفر شخصى چون بلال بر آنها مخفى نبود و اگر سفر براى زيارت منعى داشت و حرام بود، اصحاب رسول خدا كه در مدينه حضور داشتند، او را نهى از منكر مى كردند و مورد ايراد و اشكال قرار مى دادند. پس به او گفتند كه ما علاقه داريم اذان تو را بشنويم ، سپس داستان اذان بلال را در مدينه كه ظاهراً اولين اذانى است كه بلال بعد از رسول خدا صلى الله عليه و اله گفته است ، نقل مى كند)).
5. در فتح شام بعد از آن كه عمر با اهل بيت المقدس مصالحه كرد، كعب الاحبار نزد او آمد و اسلام آورد و عمر به اسلام او خرسند گرديد و به او گفت : ((آيا مى خواهى با من سير كنى تا مدينه و زيارت كنى قبر پيامبر صلى الله عليه و اله را و به زيارت او بهره مند شوى ؟))
او گفت : ((آرى اى اميرمؤ منين ! من انجام مى دهم آن را)). و هنگامى كه عمر وارد مدينه شد، اول كسى بود كه به مسجد آمد و بر رسول خدا صلى الله عليه و اله سلام كرد.(58)
6. علامه امينى مى گويد:
((به نحو مستفاض (روايتى كه به طور شايع نقل شده باشد) از عمر بن عبدالعزيز نقل شده است كه او همواره از شام به سوى رسول خدا صلى الله عليه و اله قاصد مى فرستاد تا بر پيامبر صلى الله عليه و اله سلام كند و برگردد. در عبارت ديگرى است كه او همواره قاصدى از شام به مدينه به محضر رسول خدا صلى الله عليه و اله روانه مى كرد؛ اين مطلب را بيهقى در كتاب شعب الايمان و ابوبكر احمد بن عمر و نيلى (متوفى 287) در مناسكش و قاضى عياض در كتاب الشفاء و حافظ ابن جوزى [در كتاب مثير الغرام الساكن ] و تقى الدين سبكى در شفاء السقام (59) و ديگران نيز ذكر كرده اند)).(60)
از تعبير نقل شده معلوم مى شود كه اين عمل ، مكرر انجام شده ، زيرا مى گويد: ((و كان (عمر بن عبدالعزيز) يبعث )) اين تعبير: ((كان )) دلالت بر استمرار و تكرار دارد، نه اين كه يك بار انجام شده باشد.
بنابراين ، شبهه ابن تيميه مبنى بر بدعت بودن زيارت مرقد رسول خدا صلى الله عليه و اله و اين كه تعظيم غير خداوند منجر به شرك شده و حرام است ، شبهه اى بى پايه و اساس است چرا كه هرگز نمى تواند عملى حرام و بدعت باشد و در عين حال مورد عمل اصحاب و تابعين قرار گيرد.
مبحث سوم : آرا و اقوال علماى اهل تسنن درباره زيارت پيامبر صلى الله عليه و آله
با تتبع و تحقيق در كتاب هاى اهل سنت ، به وضوح مى توان دريافت كه جواز زيارت مرقد پيامبر صلى الله عليه و آله مورد تصريح علماى اهل سنت قرار گرفته و شبهه اى در آن نيست ، به آراى عده اى از ايشان اشاره مى كنيم :
1. يكى از علماى بزرگ اهل سنت به نام تقى الدين ابوالحسن عبدالكافى السبكى در كتاب شفاء السقام فى زيارة خيرالا نام ، احاديث زيادى از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل كرده و درباره سند آن احاديث ، بحث نموده و اسناد بسيارى از آنها را صحيح و معتبر دانسته است . در ذيل يكى از اين روايات ، ضمن بررسى سند آن روايت مى گويد:
((با اين مطلبى كه گفتيم بلكه به كمتر از اين هم افتراى كسى كه مى گويد همه احاديثى كه در مورد زيارت وارد شده مجعول و جعلى است ، روشن مى شود)).
سپس مى گويد: ((منزه است خداوند تبارك ، آيا از خدا و رسولش در اين گفتار حيا نمى كنند، چيزى را مى گويند كه نه عالم و نه جاهل و نه هيچ اهل حديثى و نه غير اينان ، كسى آن را نگفته است ، چگونه مسلمانى اجازه مى دهد كه به تمام احاديث - كه حديث زيارت تربت پيامبر نيز يكى از آنهاست - بگويد همه اينها جعل و ساختگى است !))
2. در الفقه على المذاهب الا ربعه ، كتابى كه موارد اتفاق علماى مذاهب اربعه را نقل كرده و (اين كتاب ، فقهى است ) مى گويد: ((زيارة قبر النبى اءفضل المندويات و ورد فيها اءحاديث ))؛(61)
زيارت قبر پيامبر، با فضيلت ترين مستحبات است و در اين زمينه ، رواياتى وارد شده است .
3. محمد غزالى - كه علماى عامه او را امام غزالى مى گويند - نيز در كتاب احياء العلوم خود، مسافرت را چند قسم كرده و بعد مى گويد: ((يك قسم از مسافرت ، مسافرتى است كه انسان براى عبادت انجام مى دهد مثل جهاد، حج ، زيارت قبور پيامبران ، صحابه ، تابعين و اوليا كه خود اين زيارت كردن ، عبادت است )).
بعد مى گويد: ((زيارت قبور پيامبران ، صحابه ، تابعين و اوليا با روايتى كه مى گويد: لا تشد الرحال إ لا إ لى ثلاثة مساجد، هيچ منافاتى ندارد؛ چون اين روايات مى گويد: سفر براى مساجد جايز نيست مگر اين سه مسجد، و زيارت با اين مسئله تفاوت دارد و باهم منافاتى ندارند.))(62)
4. علامه امينى قدس سره بيش از چهل نفر از اعلام مذاهب اربعه را نام مى برد و كلمات آنها را در استحباب زيارت و سفر براى آن را نقل مى كند.(63)
5. سمهودى (متوفى 911 ه‍ ق .) روايات زيادى در استحباب زيارت پيغمبر صلى الله عليه و اله نقل كرده است و بعد مى گويد:
((فصل دوم در بقيه دليل هاى زيارت است ، اگر چه متضمن لفظ زيارت نيستند و هم چنين بيان تاءكيد مشروعيت زيارت و نزديك بودن به درجه وجوب تا آن جا كه بعضى ، لفظ وجوب را بر آن اطلاق نموده اند و از آن به وجوب زيارت رسول الله تعبير كرده اند. به سوى قبر پيامبر جهت زيارت آن حضرت و صحيح بودن نذر زيارت آن حضرت و اجير گرفتن براى رساندن سلام به آن حضرت )).(64)
6. در مسند ابى حنيفه از ابن عمراست كه گفت : من السنة اءن تاءتى قبر النبى صلى الله عليه و اله من قبل القبلة و تجعل ظهرك إ لى القبلة و تستقبل القبر بوجهك ثم تقول السلام عليك اءيها النبى و رحمة الله و بركاته ))؛(65)
از سنت است كه از طرف قبله نزد قبر پيامبر بروى پشت خود را به طرف قبله قرار دهى و رو به قبر نمايى ؛ يعنى قبر را مقابل خود قرار دهى ، بعد بگويى سلام بر تو اى پيغمبر و رحمت خدا و بركات او بر تو باد.
بعد در وفاء الوفا مى گويد: اين را حافظ طلحة بن محمد در مسند خود از صالح بن احمد از عثمان بن سعيد از ابى عبدالرحمان المقرى از ابى حنيفه از نافع از ابن عمر نقل نموده است و مى گويد كه منظور، سنت رسول الله است .
7. از ابن عربى نقل شده است كه : ((زيارة قبور الا نبياء و الصحابة و التابعين و العلماء و سائر المرسلين للبركة اءثر معروف ))؛(66)
زيارت قبور انبياء، صحابه ، تابعين ، علما و ساير مرسلين براى بركت ، حديث و روايت معروفى است .
8. ابى عمران مالكى گفته است : ((زيارة قبر النبى صلى الله عليه و اله واجبة ، قال عبدالحق : يعنى من السنن الواجبة ))؛(67)
زيارت قبر پيغمبر واجب است و عبدالحق صقلى ، اين وجوب را به سنت هاى واجب تفسير كرده است .
9. محى الدين نووى مى نويسد:
(((و قول سوم ) كه صحيح تر نيز هست اين كه : زائر، بين آن دو (نماز و اعتكاف ) مخير است و آن قول قاطع بغوى و ديگران است . شيخ ابو على سنجى گفته است : در مسجد مدينه كافى است كه زائر، قبر پيامبر صلى الله عليه و آله را زيارت كند. امام الحرمين نيز اين مطلب را از او (شيخ ابوعلى سنجى ) حكايت كرده است )).(68)
نيز ايشان مى گويد:
((در اين مسئله به توقف قائل شده است ، از اين جهت كه زيارت ، به مسجد و تعظيم كردن آن متعلق نيست و قياس كردن مسئله به اين كه اگر در مسجد، صدقه بدهد يا يك روز، روزه بگيرد براى زائر كافى است ، درست نيست (چون اينها به تعظيم مسجد ربطى ندارد) و ظاهر اين است كه به زيارت قبر پيامبر اكتفا شود و خدا داناتر است )).(69)
10. صاحب وفاء الوفا از فقها و علماى حنفى نقل مى كند كه آنها مى گويند: ((زيارت قبر پيغمبر صلى الله عليه و اله از با فضيلت ترين مستحبات است ... و بعد از آن كه اجماع بر آن هست ، حاجتى به بررسى و تتبع آنها نيست )).
11. مليبارى هندى مى نويسد:
((فايده : زيارت قبر پيامبر صلى الله عليه و آله به دليل احاديثى كه در فضل آن وارد شده ، سنت مؤ كد است هر چند كه زائر، حاج و معتمر نباشد)).(70)
12. محى الدين نووى مى نويسد:
((به دليل روايتى كه از ابن عباس ، زيارت قبر رسول خدا صلى الله عليه و اله مستحب است ، وى نقل كرده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: هر كس قبر مرا زيارت كند، شفاعت من براى او واجب مى شود. و مستحب است كه زائر در مسجد رسول خدا صلى الله عليه و اله نماز بخواند، چون آن حضرت فرمود: يك نماز در مسجد من برابر است با هزار نماز در ساير مسجدها)).
شرح : ((اما درباره حديث : ((صلاة فى مسجدى )) بيان مطلب گذشت و آن حديث ، در دو روايت صحيح از جماعتى نقل شده است و بر مصنف اشكال شد به سبب اين كه استثنا را از حديث ، حذف نموده است ، چون در فرمايش پيامبر صلى الله عليه و آله دارد: الا المسجد الحرام .
(و اما) حديث ابن عمر را براء، دارقطنى و بيهقى با دو سند ضعيف نقل كرده اند و از جمله رواياتى كه درباره زيارت قبر و مسجد رسول خدا صلى الله عليه و اله و سلام كردن بر آن حضرت و دو همراهش ابوبكر و عمر آمده است ، حديث ابوهريره مى باشد كه رسول خدا صلى الله عليه و اله فرمود: بار سفر جز براى سه مسجد نبنديد: مسجدالحرام ، مسجدالاقصى و مسجد من . اين روايت را بخارى و مسلم نيز نقل كرده اند.
ابوهريره نقل مى كند كه رسول خدا صلى الله عليه و اله فرمود: كسى بر من سلام نمى كند مگر اين كه خداوند، روحم را به من برمى گرداند تا جواب سلام او را بدهم .
اين روايت را ابو داوود با سندهاى صحيح نقل كرده است . و از ابو هريره نقل شده كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: ميان قبر و منبر من ، باغى از باغ هاى بهشت است و منبر من ، روى حوض من واقع است . اين روايت را بخارى و مسلم نقل كرده اند و نيز آن را از روايت عبدالله بن زيد انصارى نقل كرده اند.
از يزيد بن ابى عبيد نقل شده است كه او گفت : سلمة بن اكوع نماز خواندن را نزد ستونى كه نزد مصحف است نيكو مى شمرد. گفتم : اى ابا مسلم ! چرا نماز خواندن نزد اين ستون را نيك مى شمارى ؟ گفت : پيامبر صلى الله عليه و آله را ديدم كه نماز خواندن نزد آن را شايسته و نيك مى دانست . اين روايت را بخارى و مسلم نقل كرده اند.
و از نافع نقل شده است كه او گفت : هرگاه ابن عمر از سفر باز مى گشت ، داخل مسجد پيامبر مى شد، سپس نزديك قبر حضرت رفته ، چنين عرض ‍ مى كرد: سلام بر تو اى رسول خدا! سلام بر تو اى ابوبكر! سلام بر تو اى پدرم ! اين روايت را بيهقى نقل كرده و خدا داناتر است )).(71)
13. بكرى دمياطى مى نويسد:
((فايده : زيارت قبر پيامبر صلى الله عليه و آله سنت مؤ كد است . وقتى كلام مصنف درباره مناسك از قبيل اركان ، واجبات و مستحبات به پايان رسيد، شروع مى كند به بحث درباره چيزى كه حق مؤ كد بر هر مسلمانى به ويژه حاج است و آن زيارت آقاى ما رسول خدا صلى الله عليه و اله است )).(72)
14. محمد بن شربينى مى نويسد:
((زيارت قبر رسول خدا صلى الله عليه و اله مستحب است ؛ به دليل سخن آن حضرت كه فرمود: هر كس قبر مرا زيارت كند، شفاعت من براى او واجب مى شود. ابن خزيمه اين روايت را در حديث صحيح از ابن عمر نقل كرده و مفهوم آن اين است كه شفاعت آن حضرت براى غير زائرش جايز است .
نيز به دليل سخن حضرت كه فرمود: هر كس براى زيارت من بيايد، و جز زيارت من ، كار ديگر نداشته باشد، بر خداوند حق است كه روز قيامت مرا شفيع او قرار دهد. ابن سكن اين روايت را در سنن خود، جزو اخبار صحيح نقل كرده است .
بخارى روايت كرده است كه حضرت فرمود: هر كس نزد قبرم بر من درود فرستد، خداوند فرشته اى را مى گمارد تا آن را به من مى رساند و خدا كار دنيا و آخرت او را كفايت مى كند و روز قيامت ، من شفيع و يا شاهد او خواهم بود، پس زيارت قبر پيامبر صلى الله عليه و آله از بهترين وسايل قرب به خداست ، هر چند زائر، حاج و معتمر نباشد؛ بنابراين ، مراد از سخن مصنف كه قيد (بعد از پايان حج ) داشت - آن چنان كه شافعى و اصحاب نيز گفته اند - اختصاص داشتن زيارت به اين حالت نيست ؛ چون زيارت مطلقا مستحب است ؛ چه بعد از حج و عمره باشد و چه بدون انجام اعمال و مناسك باشد، بلكه مراد مصنف از ذكر آن قيد، مؤ كد بودن زيارت در حالت حج ، به دو جهت است :
يكى اين كه : غالب حاجيان از راه هاى دور مى آيند، وقتى نزديك مدينه مى شوند، قبيح است كه زيارت را ترك كنند.
دوم اين كه : در حديث است كه حضرت فرمود: هر كس حج به جا آورد ولى مرا زيارت نكند به من جفا كرده است . اين روايت را ابن عدى در كتاب الكامل و غير او نقل كرده اند و اين دلالت مى كند كه اين حكم ، براى حاج نسبت به ديگران تاءكيد بيشترى دارد و حكم معتمر در اين مسئله با حاج يكى است ، هر چند كه عبارت مصنف ، او را شامل نمى شود)).(73)
15. بهوتى مى نويسد:
((زيارت قبر پيامبر صلى الله عليه و آله براى مردان و زنان مستحب است ، به دليل عموم روايتى كه دارقطنى از ابن عمر نقل كرده كه رسول خدا صلى الله عليه و اله فرمود: هر كس حج به جا آورد و بعد از مردنم ، قبر مرا زيارت كند، مانند اين است كه مرا در حال حياتم زيارت نموده است . و در روايتى است : ((هر كس قبر مرا زيارت كند، شفاعتم براى او واجب مى شود)).(74)
مبحث چهارم : كيفيت زيارت مرقد رسول خدا صلى الله عليه و آله
در كتاب هاى علماى اهل تسنن براى زيارت مرقد مطهر رسول خدا صلى الله عليه و اله كيفيت ، آداب و آثارى بيان نموده اند كه لازمه آنها جواز، بلكه استحباب زيارت آن حضرت است .
از جمله مواردى كه وهابى ها به مسلمان ها مخصوصاً شيعه ايراد مى گيرند و به آن حساسيت نشان مى دهند، آداب روضه منوره و حرم رسول خدا از دخول حرم ، كيفيت ايستادن ، نماز خواندن در مكان خاص ، دست زدن و تبرك جستن به قبر و يا ستون ها، منبر و زيارت خواندن مخصوص و نظاير اينهاست .
صنعانى مى گويد: ((طواف به قبور و تبرك و ماليدن دست يا اعضاى ديگر به قبور از موجبات شرك مى باشد و به درستى كه فعل آن مانند فعل جاهليت براى بت هاست )).(75)
وهابى ها در نامه اى كه به ((شيخ الركب المغربى )) نوشتند، آورده بودند كه : ((تعظيم قبور انبيا و اوليا از موارد شرك و عبادت بت ها محسوب مى شود)).(76) و وهابيان ديگر نيز به آن تصريح نموده اند.
در پاسخ اين سخنان مى گوييم :
اولاً: تعظيم قبور انبيا و اوليا از مصاديق و موارد بزرگداشت و تعظيم شعاير الهى است : (... و من يعظم شعائر الله فانها من تقوى القلوب )(77 ) و هيچ دليلى بر تحريم آن وجود ندارد، مگر بعضى از موارد تعظيم ؛ مانند: سجده بر قبور و نماز خواندن بر آنها و هر نوع احترامى كه به قصد عبادت ، نه صرف احترام و محبت انجام شود.
ثانياً: همان گونه كه در مباحث توسل گفته مى شود، هر تعظيم و خضوعى عبادت نيست و موجب شرك نمى شود يا حرام نيست بلكه نوعى خاصى از تعظيم عبادت محسوب مى شود و آن خضوع و تعظيم در برابر فردى است كه او را خداوند مى داند و براى او الوهيت قائل است وگرنه بايد تعظيم و احترام در برابر پدر و مادر، بزرگان ، اساتيد، فرمانروايان و اميران ، همه عبادت و موجب كفر و شرك باشد؛ بنابراين ، احترام و تعظيم در برابر كسى كه خدا او را بزرگ قرار داده ؛ مانند انبيا، اوليا، علما و صالحين ، عبادت نيست ، بلكه چون خداوند او را عظيم شمرده ما نيز او را عظيم مى شمريم ، پس به نوعى تعظيم و بزرگداشت خداوند است ؛ مانند احترام به پدر و مادر و برادران دينى به جهت اين كه خداوند به احترام آنها امر نموده و فرموده : (واخفض لهما جناح الذل من الرحمة و قل رب ارحمهما كما ربيانى صغيرا).(78)
هم چنين تعظيم و احترام به كعبه به اعتبار اين كه خانه خداوند است و مسجدالحرام ، ركن ، مقام ، حجرالا سود، صفا و مروه ، منى و مشعر، عرفات و نظاير آن ، همه اينها به اعتبار انتساب و اضافه اى است كه به خداوند دارند و اگر بزرگداشت و تعظيم و احترام قبور انبيا و اوليا شرك باشد، بايد تعظيم و احترام اين اماكن و يا اين افراد نيز شرك باشد. همان گونه كه احترام و تعظيم پيامبران و اوليا و صالحان در زمان حياتشان نه تنها شرك نيست بلكه از نظر آيات و روايات ممدوح و پسنديده است ؛ در حال ممات و پس از مرگ هم تعظيم و تكريم آنها ممدوح و داراى فضيلت است ؛ زيرا حرمت آنها با مرگ شان از بين نرفته و ساقط نمى شود. مالك در مناظره اى كه با منصور دوانيقى در حرم رسول خدا داشت ، گفت :
((إ ن حرمة النبى ميتا كحرمته حيا))؛
احترام پيامبر بعد از وفات ، همانند احترام او در حال حيات است .(79)
در بحث توسل و بحث ادله اى كه بر حيات برزخى رسول خدا دلالت دارد، خود وهابى ها مى گويند:
((ما اعتقاد داريم كه پيامبر در قبر، از حيات برزخى بالاتر از شهدا كه قرآن بدان تصريح نموده برخوردار است ، زيرا آن حضرت از شهيدان ، افضل است )).(80)
(براى اطلاع مفصل تر به بحث توسل كتاب حاضر مراجعه شود). پس با توجه به حيات رسول خدا و لزوم احترام به آن حضرت ، مكانى كه در برگيرنده جسد انبيا و اولياست ؛ يعنى قبور آنان نيز در خور احترام و تكريم است و اين احترام و اظهار محبت ها نظير بوسيدن و دست كشيدن به قبور و مانند آن ، عبادت آنها يا عبادت احجار و ابنيه نيست و اين مكان ها به سبب اين كه مدفن انبيا و اولياست نوعى شرف و حرمتى پيدا مى كنند و در خور تعظيم و تكريم مى شوند، همان طور كه جلد قرآن از هر جنسى كه باشد، به علت مجاورت با قرآن بايد احترام بشود و نبايد آن را نجس نمود و يا در جايى كه محل زباله و ريختن اشياى پست و نجاسات است ، گذاشته شود، چون توهين به قرآن است .
يا مقام ابراهيم و محل ايستادن آن حضرت در حال بناى كعبه ، آن قدر بايد تعظيم شود كه از نظر پاره اى از مذاهب از جمله شيعه ، نماز طواف واجب را بايد پشت مقام و نزديك به آن خواند و قرآن امر مى فرمايد: (...واتخذوا من مقام إ براهيم مصلى ...)(81) و هيچ مسلمانى احتمال نمى دهد و به ذهنش خطور نمى كند كه احترام و تعظيم مقام ابراهيم يا حجرالا سود و يا طواف به بيت و نظاير آن ، عبادت اين سنگ ها و جاهاست .
اگر اين تعظيم و تكريم ها عبادت و موجب شرك بود، هرگز خداوند به آنها امر نمى فرمود و جزء وظايف مسلمان ها قرار نمى گرفت ؛ آيا شركى كه اين همه با آن در قرآن مبارزه شده است و همه انبياى عظام با آن مبارزه نموده اند، مورد دستور و امر پروردگار قرار مى گيرد؟ بنابراين ، احترام و تعظيم قبور انبيا و صالحين به سبب آن كه محل دفن آنهاست ، هرگز شرك و عبادت آنها نخواهد بود.
ثالثاً: تمام اين امور از قبيل : طواف ، تقبيل ، لمس منبر و قبر و ديوار و... به قصد تبرك انجام مى شود و در روايات سنى و شيعه و تواريخ وارد شده است كه در صدر اسلام ، مسلمين به آبى كه پيغمبر با آن دست خود را مى شست يا مويى كه از پيغمبر مى ريخت و يا به آب دهان آن حضرت تبرك مى جستند. براى نمونه به بعضى از اين موارد اشاره مى كنيم :
1. در سيره حلبيه است :
((عروة بن مسعود ثقفى در سال حديبيه نزد رسول خدا صلى الله عليه و اله ايستاده بود، ناگهان ديد كه اصحاب ايشان به خاطر تبرك جستن به آبى كه پيامبر با آن وضو مى گرفت و يا دست خود را مى شست ، بر هم پيشى مى گرفتند و نزديك بود براى دست يابى به آن آب ، يك ديگر را بكشند و همين كار را با آب دهان حضرت انجام مى دادند و نيز مويى از حضرت نمى افتاد مگر اين كه اصحاب آن را مى گرفتند)).(82)
2. بخارى در باب صفة النبى صلى الله عليه و اله به سندش از ابى جحيفه روايت نقل مى كند: ((پيامبر صلى الله عليه و آله در سفرى به سوى وادى بطحاء (بيابان مكه ) از منزل خارج شد، هنگام نماز، وضو گرفت و دو ركعت ظهر و دو ركعت عصر به جا آورد - تا آن جا كه مى گويد - آن گاه مردم ، دست آن حضرت را گرفته و به صورتشان مى ماليدند.
راوى مى گويد: من نيز دست پيامبر را گرفته و به صورت خود مى ماليدم كه دست از برف خنك تر و از مشك خوش بوتر بود.
بخارى در پايان اين باب ، به سندش از همين راوى نقل مى كند: بلال ، باقى مانده آب وضوى رسول خدا صلى الله عليه و آله را براى مردم آورد و آنان از آن آب تبرك نمودند.))(83)
و در باب ((استعمال فضل وضوء الناس )) به سندش از ابى جحيفه نقل مى كند: ((همراه رسول خدا صلى الله عليه و آله در مسافرت بوديم ، حضرت وضو گرفت و مردم از آب باقى مانده وضوى ايشان ، مى گرفتند و به خود مى ماليدند.(84) مانند اين روايت را در ((كتاب الصلاة )) نيز آورده و گفته است كه مردم خود را به وضوى حضرت ، مسح مى كردند.(85) و قسطلانى گفته است كه از اين عبارت ، جواز تبرك جستن به چيزى كه جسد صالحان را لمس ‍ كرده استنباط مى شود)).(86)
3. مسلم در كتاب الصلاة به سندش از ابى جحيفه نقل مى كند:
((پيامبر صلى الله عليه و آله را در بيابان مكه ملاقات نمودم ... وقتى بلال آب وضوى حضرت را آورد، مردم مى شتافتند؛ بعضى به آب وضو مى رسيدند و برخى نيز به ديگران ، ترى و رطوبت آن آب را مى رساندند و قطره هايى از آن را بر آنها مى پاشيدند. و به سندش از همين راوى در حديثى مى گويد: بلال را ديدم كه آب وضوى حضرت را آورد، آن گاه اصحاب را ديدم كه به سوى آن مى شتافتند، هر كسى به قدرى از آب مى رسيد، آن را به خود مى ماليد و اگر به آب نمى رسيد، از رطوبت آب دست رفيقش مى گرفت و به خود مى ماليد. نووى گويد: در اين باب است ، تبرك جستن به آثار صالحان و استعمال كردن باقى مانده آب وضو و غذا و نوشيدنى ها و لباس هايشان )).(87)
4. در مورد تبرك به منبر پيامبر و دست كشيدن به محل نشستن آن حضرت در منبر، روايات زيادى نقل شده است كه ذكر خواهد شد.
5. در فتح مكه داستان تبرك به وضوى پيغمبر و سبقت گرفتن بر هم و نگاه كردن ابوسفيان به اين منظره و تعجب از آن ، معروف است . اگر تبرك به آب وضو و آبى كه روى دست پيغمبر ريخته مى شد و موى پيغمبر جايز باشد و رسول خدا هم مردم را از آن نهى فرمود، قهراً تبرك به قبرى كه همه جسم پيامبر را در برگرفته است نيز بايد جايز باشد، چون معيار در تبرك چيزى است كه به پيغمبر صلى الله عليه و اله وابسته بوده و به بدن مبارك آن حضرت به نوعى چسبيده و مرتبط بوده است ، مانند لباس و مو و نظاير آن و با توجه به اين كه قبر در برگيرنده بدن آن حضرت است ، خصوصاً با توجه به اين كه خود وهابى ها مى گويند كه پيغمبر در قبر به گونه اى است كه احساس ‍ مى كند... چنان كه در بحث هاى توسل گذشت ، پس تبرك جستن به قبر؛ چه با ماليدن دست باشد و چه بوسيدن و چه طواف در اطراف آن ، اينها تبرك به بدن پيغمبر است نه عبادت آن حضرت و يا سنگ ، آجر و... .
اكنون هر يك از اين موارد را جداگانه از نظر اقوال فقهاى اهل سنت بحث مى كند.
استحباب داخل شدن به روضه منوره از باب جبرئيل و نماز تحيت نزد منبر
قاضى فضل الدين بن نصير غورى مى گويد:
((داخل شدن زائر (به روضه منوره ) از باب جبرئيل نيز افضل است ؛ به خاطر همان چيزى كه درباره ساير ابواب ذكر كرديم و زائران عادت كرده اند كه از طرف باب السلام بر آن داخل شوند. در هر حال ، وقتى زائرى مى خواهد داخل روضه منوره شود، بايد قلبش را فارغ و باطنش را صاف نموده و با گام راستش شروع كند و بگويد: به خداى بزرگ و وجه كريمش پناه مى برم ...)).(88)
بعد مى گويد: ((هر وقت داخل مسجد مى شوى يا خارج مى گردى ، اين دعا را ترك نكن و اين دعا مشتمل است بر حمد و ثناى خداوند و صلوات و سلام بر رسول خدا و آل و اصحاب او و عباد صالحين و از خدا مى خواهى آمرزش گناهان و توفيق و اصلاح خود و اعانت بر كارهايى كه مورد رضاى خداوند است )).
سمهودى مى گويد: ((و اگر از باب جبرئيل داخل شدى ، از پشت حجره شريفه باوقار، سكينه و خضوع عبور كند، سپس در محراب پيغمبر يا پشت منبر يا جاى ديگر دو ركعت نماز تحيت مسجد مى خوانى ، بعد كيفيت اين نماز و دعا و حمد و ثناى بعد از آن را توضيح مى دهد و سپس اين بحث را مطرح مى كند كه : آيا نماز تحيت را مقدم نمايد بر سلام و زيارت و يا بعد از سلام بر پيامبر صلى الله عليه و آله و زيارت ، نماز را بخواند، يا مختار است بر تقديم و تاءخير آن و از مالك و ديگران در اين قسمت ، اقوالى را نقل مى نمايد)).(89)
محل وقوف و ايستادن در حرم رسول خدا صلى الله و عليه و آله
1. زكرياى انصارى گويد:
((هنگامى كه زائر، داخل مسجد (نبوى ) گرديد، روضه منوره را قصد كند و آن - چنان چه گذشت - بين قبر پيامبر و منبر ايشان مى باشد و در كنار منبر، نماز تحيت مسجد بخواند و بعد از نماز، خدا را به سبب اين نعمت ، سپاس ‍ گزارد، سپس پشت به قبله و رو به سر قبر شريف حضرت ايستاده و در حالى كه نگاهش به پايين و قلبش از تعلقات دنيا فارغ است ، به اندازه چهار ذراع از قبر دور شود و بدون اين كه صدايش را بلند كند، بر او سلام كند كه حداقل آن : السلام عليك يا رسول الله است )).(90)
2. موسوى الحجاوى گويد:
((وقتى كه زائر، داخل مسجد (نبوى ) شد، روضه منوره را قصد كند كه در بين قبر و منبر حضرت است و در كنار منبر، نماز تحيت بخواند، آن گاه پشت به قبله و رو به سر قبر شريف بايستد و در حال فراغت قلب از علايق دنيا به اندازه چهار ذراع از آن دور شود و بدون بلند كردن صدا، او را سلام كند كه حداقل آن گفتن : السلام عليك يا رسول الله صلى الله عليه و آله است )).(91)
3. در حواشى شروانى و عبادى دارد:
((آن گاه كه زائر، داخل مسجد (نبوى ) گرديد، به طرف روضه منوره - كه بين قبر و منبر حضرت است - برود و در كناب منبر، نماز تحيت بخواند و بعد از دو ركعت نماز، خدا را به سبب اين نعمت سپاس گزارد، سپس رو به سر قبر شريف و پشت به قبله قرار گيرد و چهار ذراع از آن دور شود و به خاطر هيبت و جلال صاحب قبر، به پايين نگاه انداخته و در حال فراغت قلب از علايق دنيا بايستد و بر او سلام كند)).(92)
4. بكرى دمياطى مى نويسد:
((سپس از باب جبرئيل عليه السلام داخل شود، همراه با هيبت ، وقار، خشيت و شكستگى ، از پشت حجره روضه شريفه را قصد نمايد و در جاى گاه نماز رسول خدا صلى الله عليه و اله دو ركعت نماز با سوره كافرون و اخلاص به عنوان نماز تحيت به جا آورد و سنت است كه به نيكويى ايستاده و سلام كند، سپس زيارت كند و خدا را به خاطر نعمت و عطايش ، سپاس گويد و قبول زيارتش را از صاحب مقام طلب كند و دعاهايى را كه درباره پيامبر وارد شده بخواند. آن گاه از طرف بالا سر قبر شريف ، به طور شايسته و باادب نزديك قبر مى آيد و در حالى كه چشم بر هم گذاشته و به زمين نگاه مى كند، در مقابل عظمت پيامبر صلى الله عليه و آله كه در قبرش ‍ حيات دارد و به اذن خدا بر ظواهر و اسرار خلق آگاه است - بگويد: السلام عليك اءيها النبى و رحمة الله و بركاته )).(93)
5. عبدالرحمن بن قدامه مى نويسد:
((مستحب است كسى كه وارد مسجد مى شود، با گام راست آغاز كند، سپس ‍ بگويد: به نام خدا و درود بر رسول خدا! پروردگارا! مرا بيامرز و درهاى رحمتت را برايم بگشا. هنگام خروج از مسجد، پاى چپش را مقدم بدارد و به همان ترتيب ورود، دعا كند و به جاى جمله دوم ، بگويد: (خدايا!) درهاى فضل و كرمت را برايم بگشا. دليل آن هم روايتى است از حضرت فاطمه عليها السلام دختر رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل شده است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله او را تعليم داد به اين كه هرگاه داخل مسجد (نبوى ) شدى چنين بگو. سپس پيش قبر آمده ، پشت به قبله و رو به وسط قبر كن و بگو: السلام عليك اءيها النبى و رحمة الله و بركاته )).(94)
6. سمهودى مى گويد:
((منقول اين است كه زائر در فاصله چهار ذراعى سر قبر (پيامبر) بايستد و ابن عبدالسلام گفته است كه در فاصله سه ذراعى بايستد و در هر حال ، بدون شك اين فاصله از داخل ضريح محاسبه شود و ابن حبيب در كتاب الواضحه گفته است : رو به قبله ايستاده و قصد زيارت قبر شريف (پيامبر) را نموده و به آن نزديك شو.(95)
غزالى در كتاب احياء العلوم بعد از بيان محل وقوف زائر، به همان صورتى كه گفتيم ، مى گويد: سزاوار است آن چنان كه توصيف نموديم ، در محضر شريف پيامبر بايستى و به همان نحوى كه در زمان حيات او را زيارت مى كردى ، در حال ممات نيز زيارت كنى و بيش از آن اندازه اى كه در زمان حيات به حضور كريمش نزديك مى شوى ، به قبر شريفش نزديك نشوى )).(96)
سپس مى گويد: