مجموعه آثار علامه عسكرى

علامه سيد مرتضى عسكرى

- ۸ -


گريه بر ميت از سنت هاى رسول خداست

بسم الله الرحمن الرحيم 
لقد كان لكم فى رسول الله اسوه حسنه لمن كان يرجوا الله و اليوم الاخر و ذكر الله كثيرا
براستى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله براى شما اسوه و سرمشق نيكويى است ، براى آنان كه به خدا و روز قيامت اميد داشته و خدا را بسيار ياد مى كنند. احزاب / 21
از متن كتاب و سنت ازبرگيريم
عز و شرف گذشته از سر گيريم
وحدت بر محور كتاب و سنت 
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله رب العالمين ، والصلاه و السلام على محمد و آله الطاهرين و السلام على اصحابه البرره الميامين .

ما مسلمان يكپارچه ، از درون و از راه مسائل اختلافى با خود نزاع برخاستيم و دشمنان اسلام از برون و از راهى كه ندانستيم ، وحدتمان را به تفرقه و شوكتمان را به ضعف كشاندند تا از دفاع ناتوانمان كردند و بر ما چيرگى يافتند؛ در حالى كه خداى سبحان فرموده است :
و اطيعوا الله و رسوله و لاتنازعوا فتفشلوا و تذهب ريحكم
خدا و پيامبرش را به اطاعت كنيد و با يكديگر نزاع نكنيد كه ناتوان شويد و قدرت و شوكت شما برود! انفال / 46
آرى :
ما اصابتكم من مصيبه فبما كسبت ايديكم و يعفو عن كثير
هر مصيبتى به شما رسد دست آورد خودتان است و خداوند بسيارى را نيز، مى بخشد! شورى / 30
پس شايسته آن است كه امروز و هر روز، به كتاب و سنت بازگرديم و وحدت كلمه خود را بر محور كتاب و سنت باز يابيم كه خداى متعال مى فرمايد:
فان تنازعتم فى شى فروده الى الله و الرسول
پس اگر در چيزى نزاع كرديد حكم آن را به خدا و رسول باز گردانيد. نساء / 59
ما نيز، در اين سلسله از بحث ها به كتاب و سنت مراجعه كرده و ابزار روشنگر راهمان در مسائل مورد اختلاف را از كتاب و سنت مى گيريم تا - به اذن خداى متعال - وسيله وحدت كلمه و يكپارچگى دوباره مان گردد.
اميدوارم دانشمندان و انديشمندان اسلامى نيز، در اين ميدان با ما همراهى نموده و ديدگاههاى خود را براى ما ارسال دارند.
سيد مرتضى عسكرى
الف - رواياتى كه مى گويد: پيامبر بر متوفى گريست و بر آن ترغيب فرمود 
1 - گريه پيامبر صلى الله عليه و آله در بيمارى سعد بن عباده :
در صحيح مسلم از عبدالله بن عمر روايت كند كه گفت : سعد بن عباده بيمار شد و رسول خدا صلى الله عليه و آله ، براى عيادت ، همراه با عبدالرحمان بن عوف و سعد بن ابى وقاص و عبدالله بن مسعود به ديدار او رفتند. بر بالينش كه رسيدند مدهوشش يافتند. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: آيا جان سپرده است ؟ گفتند: نه ، اى رسول خدا! پيامبر صلى الله عليه و آله به گريه افتاد. مردم نيز كه گريستن رسول خدا صلى الله عليه و آله را ديدند به گريه افتادند. فرمود: آيا نمى شنويد؟ خداوند بر سر شك ديده عذاب نمى كند، و بر اندوه دل نيز، ولى به خاطر اين - با اشاره به زبان خود - عذاب مى كند يا مى بخشايد. (1)
2 - گريه پيامبر صلى الله عليه و آله بر پسرش ابراهيم :  
در صحيح بخارى ، صحيح مسلم ، سنن ابى داود و سنن ابن ماجه از انس بن مالك روايت كنند كه گفت : (2)
با رسول خدا صلى الله عليه وآله وارد شديم ...ابراهيم در حال جان سپردن بود.چشمان پيامبر اشك ريزان شد، عبدالرحمان بن عوف گفت : اى رسول خدا! شما هم ؟! فرمود: پسر عوف ! اين رحمت است سپس بر آن افزود و فرمود: درست مى بينى ديده گريان است و دل اندوهبار، ولى هرگز چيزى - جز آنچه كه پروردگارمان را خشنود كند - بر زبان نياوريم . اى ابراهيم ! براستى كه ما از جدايى تو اندوهگينيم . (3)
اين روايت در سنن ابن ماجه چنين است :
انس بن مالك گويد: هنگامى كه ابراهيم پسر رسول خدا صلى الله عليه و آله جان سپرد، پيامبر صلى الله عليه و آله به حاضران فرمود: او را در كفن هايش نپوشانيد تا براى آخرين بار ديارش كنم . سپس بر بالينش ‍ آمده بر روى او خم شد و گريست . (4)
در سنن ترمذى آمده است :
جابر بن عبدالله گويد: پيامبر صلى الله عليه و آله دست عبدالرحمان بن عوف را گرفت و با وى بر بالين پسرش ابراهيم آمد و او را كه در حال جان سپردن بود در بر گرفت و بر دامن نهاد و گريستن آغازيد. عبدالرحمان بن عوف گفت : آيا گريه مى كنى ؟ مگر شما نبودى كه از گريه كردن باز مى داشتنى ؟!
فرمود: نه ، من از فغان و فرياد دو گروه احمق و سفيه گناهكار باز داشتم : آنان كه هنگام مصيبت چهره مى خراشند و گريبان مى درند و ناله هاى شيطانى سر مى دهند. (5)
3 - گريه پيامبر صلى الله عليه و آله بر نوه خويش :  
در صحيح بخارى ، صحيح مسلم ، سنن ابى داود و سنن نسائى روايت كنند: دختر پيامبر صلى الله عليه و آله براى آن حضرت پيام داد: نزد ما بيا كه ، پسرى از من جانسپار است . پيامبر برخاست و همراه با سعد بن عباده و مردانى از اصحاب خويش به ديدار آنها آمدند. كودك را كه در حال نفس ‍ زدن و جان دادن بود نزد آن حضرت آوردند. سرشك ديدگان پيامبر صلى الله عليه و آله به جوشش آمد. سعد گفت : اى رسول خدا! چه مى بينم ؟! فرمود: اين رحمت و عطوفتى است كه خداوند در دلهاى بندگانش قرار داده است ، و خداوند تنها بندگان رحيم و مهربان خود را مورد رحمت و بخشايش قرار مى دهد. (6)
4 - گريه پيامبر صلى الله عليه و آله بر عموى خويش حمزه :
در طبقات ابن سعد، مغازى واقدى ، مسند احمد و ديگر كتب مكتب خلفا روايت كنند:
رسول خدا صلى الله عليه و آله - پس از جنگ احد - هنگامى كه صداى گريه از خانه هاى انصار بر كشته هايشان را شنيد، ديدگانش اشكبار شد و گريست و فرمود: ولى حمزه گريه كننده اى ندارد.! سعد بن معاذ كه آن را شنيد به نزد زنان بنى عبد الاشمل شتافت و آنان را به سوى پيامبر صلى الله عليه و آله و تسليت بر او و گريستن بر حمزه فرا خواند. پيامبر صلى الله عليه و آله بر ايشان دعا كرد و آنان را بازگردانيد. پس از آن واقعه ، هيچ يك از زنان انصار بر مرده اى نگريست مگر آنكه ابتدا بر حمزه كرد و پس از آن بر مرده خويش گريست . (7)
5 - گريه پيامبر صلى الله عليه و آله بر شهداى جنگ موته :
در صحيح بخارى روايت كند:
پيامبر صلى الله عليه و آله چگونه شهيد شدن زيد و جعفر و ابن رواحه را، پيش از رسيدن خبر آنان ، براى مردم توصيف كرد و فرمود:
زيد پرچم را بر گرفت و ضربت خورد و شهيد شد! سپس جعفر پرچم را بر گرفت . او نيز شهيد شد! پس از آن ابن رواحه پرچم گرفت و شهيد شد. پيامبر صلى الله عليه و آله در حالى اين سخنان را مى فرمود كه ديدگانش ‍ سرشك مى ريختند! (8)
6 - گريه پيامبر صلى الله عليه و آله بر جعفر بن ابى طالب :
در استيعاب ، اسد الغابه ، اصابه ، تاريخ ابن اثير و ديگر كتب مكتب خلفا روايتى است كه فشرده آن چنين است :
هنگامى كه جعفر و اصحاب او به شهادت رسيدند، رسول خدا صلى الله عليه و آله به خانه او رفت ، فرزندانش را فرا خواند و آنان را - در حالى كه سرشك ديدگانش فرو مى ريخت - بوئيد و نوازش كرد. همسر جعفر، اسماء گفت :
پدر و مادرم فداى شما باد، چه چيز را مى گرياند؟ آيا از جعفر و ياران او چيزى به شما رسيده ؟ فرمود: آرى ، امروز شهيد شدند. اسماء گفت : من برخاستم و صيحه زدم و زنان را گرد آوردم ، وارد خانه فاطمه كه شدم ديدم او مى گريد و مى گويد: واى عمويم ! و رسول خدا صلى الله عليه و آله كه چنين ديد فرمود:
براستى كه گريه كنندگان ، بايد بر مثل جعفر بگريند. (9)
7 - گريه پيامبر صلى الله عليه و آله بر مزار مادرش آمنه :  
در صحيح مسلم ، مسند احمد، سنن ابى داود، نسائى ، و ابن ماجه روايت كنند: (10)
ابوهريره گويد: پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله قبر مادرش را زيارت كرد و گريست و همه اطرافيان را گريانيد. (11)
گريه پيامبر صلى الله عليه و آله بر فرزندش حسين در مناسبتهاى گوناگون
1 - حديث ام الفضل :  
در مستدرك صحيحين ، تاريخ ابن عساكر، مقتل خوارزمى و ديگر كتب مكتب خلفا آمده است : (12)
از ام الفضل دختر حارث روايت كنند كه او بر پيامبر خدا وارد شد و گفت :
اى رسول خدا! من در شب گذشته خواب ناخوشايندى ديدم ! فرمود: چه ديده اى ؟ گفت : خيلى سخت است ، فرمود: چيست ؟ گفت : ديدم گويا قطعه اى از جسد شما جدا شد و در دامنم قرار گرفت ! رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: چيز خوبى ديده اى فاطمه انشاءالله پسرى به دنيا مى آورد و در دامان تو جاى مى گيرد پس گويد: پس از آن ، فاطمه - همان گونه كه پيامبر فرموده بود - حسين را به دنيا آورد، و او را در دامن من جاى گرفت . روزى خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله رسيدم و حسين را در دامان آن حضرت نهادم ، اندكى بعد توجهش از من منصرف شد، بناگاه ديدم ديدگان پيامبر صلى الله عليه و آله سيل آسا اشك مى بارد! گويد: گفتم : اى نبى خدا! پدر و مادرم به فدايت ، شما را چه مى شود؟! فرمود: جبرئيل - عليه الصلاه و السلام - به ديدارم آمد و به من خبر داد كه ، امتم بزودى اين پسرم را مى كشند. گفتم : اين را؟! فرمود: آرى ، او قدرى از تربت سرخش را نيز براى من آورد.
حاكم صاحب مستدرك صحيحين گويد: اين حديث با شرائط شيخين =بخارى و مسلم حديثى صحيح است ، ولى آن را نياورده اند. (13)
2 - روايت زينب بنت جحش :  
در تاريخ ابن عساكر، مجمع الزوائد، تاريخ ابن كثير و ديگر كتب مكتب خلفا روايت كنند: (14)
زينب گويد: در يكى از اوقات كه رسول خدا صلى الله عليه و آله در خانه من بود و من حسين تازه به راه افتاده را نگه مى داشتم ، لحظه اى از وى غافل شدم و او نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله رفت .
فرمود: آزاديش بگذار. - تا آنجا كه گويد - سپس دستش را بلند كرد. پس از آن كه پيامبر صلى الله عليه و آله نمازش را به انجام رسانيد گفتم : اى رسول خدا! من امروز كارى را از شما ديدم كه تا به حال نديده بودم ؟! فرمود: جبرئيل نزد من آمد و به من خبر داد امت من اين فرزندم را مى كشند. گفتم : پس تربتش را به من نشان بده و او تربت سرخ رنگى برايم آورد. (15)
3 - روايت عايشه :  
در تاريخ ابن عساكر، مقتل خوارزمى ، مجمع الزوائد و ديگر كتب پيروان مكتب خلفا از ابى سلمه بن عبدالرحمن روايت كنند: (16)
عايشه گويد: رسول خدا صلى الله عليه و آله كه حسين را بر ران خود نشانيد، جبرئيل نزد او آمد و گفت : اين پسر توست ؟ فرمود: آرى ، گفت : ولى امتت بزودى - پس از تو - او را مى كشند. ديدگان پيامبر صلى الله عليه و آله اشكبار شد. جبرئيل گفت : اگر بخواهى سرزمينى را كه در آن كشته مى شود به تو نشان مى دهم . فرمود: آرى چنين كن . جبرئيل نير، خاكى از سرزمين طف = كربلا را به آن حضرت نماياند.
در عبارت ديگرى چنين است : جبرئيل به سوى سرزمين طف در عراق اشاره كرد و تربتى سرخ فام بر گرفت و به او نشان داد و گفت : اين تربت قتلگاه اوست . (17)
در اين باب روايات ديگرى است كه خبر دادن فرشتگان به رسول خدا صلى الله عليه و آله - درباره شهادت امام حسين - عليه السلام - - را تاييد مى كند. مانند:
1 - روايت ام سلمه :  
در مستدرك صحيحين ، طبقات ابن سعد، تاريخ ابن عساكر و ديگر كتب پيروان مكتب خلفا روايت كنند (18) كه راوى گفته است :
ام سلمه - رضى الله عنها - مرا خبر داد كه : يك شب رسول خدا صلى الله عليه و آله براى خواب در بستر شد و اندكى بعد با حالتى افسرده بيدار گرديد؛ سپس خوابيد و آرام گرفت و دوباره با حالتى سبك تر از آنچه در مرحله اول ديده بودم ، بيدار شد؛ سپس خوابيد و باز هم - در حالتى كه تربت سرخ فامى در دست داشت و آن را مى بوسيد - از خواب بيدار شد. عرض كرديم : اى رسول خدا صلى الله عليه و آله ! اين تربت چيست ؟ فرمود: جبرئيل مرا خبر داد كه اين = حسين عليه السلام در سرزمين عراق كشته مى شود. به جبرئيل گفتم : تربت زمينى را كه در آن كشته مى شود به من نشان بده . و اين تربت آن جاست .
حاكم گويد: اين حديث با شرايط شيخين بخارى و مسلم حديثى صحيح است ولى آن را در كتب خود نياورده اند. (19)
2 - حديث انس بن مالك :  
در مسند احمد، المعجم الكبير طبرانى ، تاريخ ابن عساكر و ديگر كتب پيروان مكتب خلفا روايت كنند:(20)
انس بن مالك گويد: يكى از فرشتگان به نام قطر از پروردگار خود اجازه خواست تا به ديدار پيامبر صلى الله عليه و آله بيايد؛ خداوند اذنش داد و او در روز نوبت ام سلمه وارد شد. پيامبر صلى الله عليه و آله به ام سلمه فرمود: مواظب باش كسى در مجلس ما وارد نگردد. در همان حال كه او بر درب اطاق بود ناگهان حسين بن على - عليه السلام - سر رسيد و در را گشود و وارد شد. رسول خدا صلى الله عليه و آله نيز، او را در بر گرفت و بوسه باران كرد. آن فرشته گفت : دوستش دارى ؟ فرمود: آرى . گفت : امتت بزودى او را مى كشند! اگر بخواهى مكانى را كه در آن كشته مى شود به تو نشان مى دهم ؟ فرمود: آرى مى خواهم . گويد: آن فرشته مشتى از مكان كشته شدن او را برگرفت و به آن حضرت نماياند، پس ‍ از آن قدرى ماسه يا خاك سرخ آورد. ام سلمه آن را گرفت و در جامه خود نهاد. راوى حديث ، ثابت ، گويد: ما - در آن زمان - مى گفتيم : اين كربلاست !(21)
ب - رواياتى كه مى گويد: پيامبر صلى الله عليه و آله از گريه كردن نهىفرمود، و منشا اين روايات
در صحيح مسلم و سنن نسائى از عبدالله روايت كنند:
حفصه بر حال عمر گريست . عمر گفت : آرام باش دخترم ! آيا نمى دانى كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرموده : ميت به خاطر گريه بستگانش بر او عذاب مى بيند؟! (22)
در روايت ديگرى آمده است :
عمر گويد: پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: ميت در قبر به خاطر نوحه و زارى بر او عذاب مى بيند. (23)
و در ديگرى :
عبدالله بن عمر گويد: هنگامى كه عمر ضربت خورد، مدهوش گرديد. بدين خاطر، بر او صيحه و شيون كردند.
چون به هوش آمد گفت : آيا نمى دانيد كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: ميت به خاطر گريه زنده عذاب مى بيند.(24)
استدراك عايشه بر حديث و رفع اشتباه از عمر و پسرش : در صحيح بخارى ، صحيح مسلم و سنن نسائى روايت كنند:
ابن عباس گويد: به مدينه كه رسيديم ، اميرالمومنين = عمر هنوز استقرار نيافته بود كه ضربت خورد. صهيب با فرياد: واى برادرم ! واى ياورم ! بر بالين او آمد. عمر گفت : آيا نمى دانى ، آيا نشنيده اى كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: ميت به خاطر برخى گريه هاى بستگانش عذاب مى بيند؟!
ابن عباس گويد: من برخاستم و نزد عايشه رفتم و از آن چه گذشته بود آگاهش كردم . عايشه گفت : نه به خدا! رسول خدا هرگز نفرموده : ميت به خاطر گريه كسى عذاب مى بيند. بلكه فرموده :
ان الكافر يزيده الله ببكاء اهله عذابا و ان الله لهو اضحك و ابكى ، و لا تزر وازره و زر اخرى
خداوند كافر را به خاطر بستگانش بيشتر عذاب مى كند، و خداوند است كه مى خنداند و مى گرياند، و هيچ كس بار گناه ديگرى را بر ندارد. قاسم بن محمد گويد: هنگامى كه سخن عمر و پسرش به عايشه رسيد گفت : شما مرا از كسانى خبر مى دهيد كه نه دروغگويند و نه دروغزن ، ولى به هر حال گوش آدمى خطا مى شنود. (25)
در صحيح مسلم ، صحيح بخارى ، سنن ترمذى و موطا مالك روايت كنند:
هشام بن عروه از پدرش ، گويد: در نزد عايشه گفته شد كه ابن عمر گفته است : ميت به خاطر گريه بستگانش بر او، عذاب مى بيند. عايشه گفت : خداى بر ابا عبدالرحمن ببخشايد، چيزى را شنيده ولى خوب در نيافته ، قضيه چنين بود كه : جنازه يهودى را - در حالى كه بر او مى گريستند - از كنار پيامبر صلى الله عليه و آله عبور دادند، آن حضرت فرمود: شما مى گرييد و او عذاب مى شود. (26)
امام نووى متوفاى 676 ه در شرح صحيح مسلم ، درباره روايات نهى از گريستن كه از رسول خدا روايت شده ، گويد: اين روايات تنها از روايت عمر و پسرش عبدالله است . عايشه آنها را انكار كرده و آن را از نسيان و فراموشى و اشتباه آن دو دانسته ، و منكر صدور آن از پيامبر صلى الله عليه و آله شده است .(27)
رسول خدا صلى الله عليه و آله عمر را از نهى ، نهى مى كند: 
در سنن نسائى ، سنن ابن ماجه و مسند احمد روايت كنند كه : (28)
سلمه بن ازرق گويد: شنيدم كه ابوهريره مى گفت : يكى از بستگان رسول خدا صلى الله عليه و آله از دنيا رفت ، زنان جمع شده و بر او گريه مى كردند، عمر برخاست و آنان بر او بازداشته و پراكنده مى كرد، رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: عمر! آنان را به حال خود واگذار كه چشمها اشكبار و دلها مصيبت ديده داغشان تازه است .(29)
در مسند احمد از وهب بن كيسان از محمد بن عمرو روايت كند كه :
سلمه بن ازرق با عبدالله بن عمر در بازار نشسته بودند كه عده اى جنازه اى را عبور داده و بر آن مى گريستند. عبدالله بن عمر اين كار را ناپسند شمرده و آنان را طرد كرد. سلمه بن ازرق به او گفت : چنين مگو! زيرا من خود شاهد بودم و از ابوهريره شنيدم - زنى از بستگان مروان جان سپرده بود و مروان دستور مى داد زنانى را كه بر او مى گريستند از آنجا برانند - ابوهريره كه بر سر جنازه آمده بود گفت : اى اباعبدالملك ! آنان را به حال خود واگذار، زيرا جنازه اى را از مقابل پيامبر صلى الله عليه و آله عبور دادند. من و عمر بن خطاب نيز، در كنار آن حضرت بوديم . عمر شروع به راندن زنانى كرد كه همراه جنازه مى گريستند. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: پسر خطاب ! آنان را به حال خود واگذار كه جانشان مصيبت ديده ، چشمشان اشكبار و داغشان تازه است (30)
مقايسه روايات و نتيجه آن 
روايات بخش اول اثبات كرد: گريه كردن بر محتضر و كسى كه در حال جان دادن است و كسى كه جان سپرده و نيز، گريه بر مزار مردگان - شهيد باشد يا غير شهيد - از سيره پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى باشد.
روايات بخش دوم اثبات كرد: رسول خدا صلى الله عليه و آله بارها بر فرزندش شهيدش = حسين عليه السلام گريه كردند، و با اثبات آن ، گريه آن حضرت بر حسين - عليه السلام - به بخش اول مى پيوندد و از سيره و سنت رسول خدا صلى الله عليه و آله بشمار مى آيد.
روايات بخش سوم اثبات كرد: روايات نهى پيامبر صلى الله عليه و آله از گريه بر ميت ، تنها از سوى خليفه دوم و پسرش عبدالله است ؛ و از استدراك ام المومنين عايشه بر آنها كه گفت : خداى ببخشايد ابا عبدالرحمن را، چيزى را شنيده ولى در نيافته و سخنان ديگر صحابه مانند: ابوهريره و ابن عباس پيرامون اين موضوع در مى يابيم كه :
آنچه خليفه دوم و پسرش عبدالله درباره نهى پيامبر صلى الله عليه و آله از گريستن بر ميت روايت كرده اند، خطا و اشتباه است
بنابراين ، گريستن بر كسى كه در حال مردن است ، و گريستن بر ميت ، و گريستن بر مزار ميت ، از سيره و سنت رسول خدا صلى الله عليه و آله است . اى اين رو، گريه بر حسين - عليه السلام - نيز، پيروى از سيره و سنت رسول خدا صلى الله عليه و آله مى باشد