گريه بر ميت از سنت هاى رسول خداست
بسم الله
الرحمن الرحيم
لقد كان لكم فى رسول الله اسوه حسنه لمن
كان يرجوا الله و اليوم الاخر و ذكر الله كثيرا
براستى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله براى شما اسوه و سرمشق نيكويى
است ، براى آنان كه به خدا و روز قيامت اميد داشته و خدا را بسيار ياد
مى كنند. احزاب / 21
از متن كتاب و سنت ازبرگيريم
عز و شرف گذشته از سر گيريم
وحدت بر محور كتاب و سنت
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله رب العالمين ، والصلاه و السلام على محمد و آله الطاهرين و
السلام على اصحابه البرره الميامين .
ما مسلمان يكپارچه ، از درون و از راه مسائل اختلافى با خود نزاع
برخاستيم و دشمنان اسلام از برون و از راهى كه ندانستيم ، وحدتمان را
به تفرقه و شوكتمان را به ضعف كشاندند تا از دفاع ناتوانمان كردند و بر
ما چيرگى يافتند؛ در حالى كه خداى سبحان فرموده است :
و اطيعوا الله و رسوله و لاتنازعوا فتفشلوا و
تذهب ريحكم
خدا و پيامبرش را به اطاعت كنيد و با يكديگر نزاع نكنيد كه ناتوان شويد
و قدرت و شوكت شما برود! انفال / 46
آرى :
ما اصابتكم من مصيبه فبما كسبت ايديكم و يعفو عن
كثير
هر مصيبتى به شما رسد دست آورد خودتان است و خداوند بسيارى را نيز، مى
بخشد! شورى / 30
پس شايسته آن است كه امروز و هر روز، به كتاب و
سنت بازگرديم و وحدت كلمه خود را بر محور
كتاب و سنت باز يابيم كه خداى متعال مى فرمايد:
فان تنازعتم فى شى فروده الى الله و الرسول
پس اگر در چيزى نزاع كرديد حكم آن را به
خدا و رسول باز گردانيد. نساء / 59
ما نيز، در اين سلسله از بحث ها به كتاب و سنت
مراجعه كرده و ابزار روشنگر راهمان در مسائل مورد اختلاف را از
كتاب و سنت مى گيريم تا - به اذن خداى
متعال - وسيله وحدت كلمه و يكپارچگى دوباره مان گردد.
اميدوارم دانشمندان و انديشمندان اسلامى نيز، در اين ميدان با ما
همراهى نموده و ديدگاههاى خود را براى ما ارسال دارند.
سيد مرتضى عسكرى
الف - رواياتى كه مى گويد: پيامبر بر متوفى
گريست و بر آن ترغيب فرمود
1 - گريه پيامبر صلى الله عليه و آله در بيمارى
سعد بن عباده :
در صحيح مسلم از عبدالله بن عمر روايت كند كه گفت : سعد بن
عباده بيمار شد و رسول خدا صلى الله عليه و آله ، براى عيادت ، همراه
با عبدالرحمان بن عوف و سعد بن ابى وقاص و عبدالله بن مسعود به ديدار
او رفتند. بر بالينش كه رسيدند مدهوشش يافتند. پيامبر صلى الله عليه و
آله فرمود: آيا جان سپرده است ؟ گفتند: نه ، اى رسول خدا! پيامبر صلى
الله عليه و آله به گريه افتاد. مردم نيز كه گريستن رسول خدا صلى الله
عليه و آله را ديدند به گريه افتادند. فرمود:
آيا نمى شنويد؟ خداوند بر سر شك ديده عذاب نمى كند، و بر اندوه دل نيز،
ولى به خاطر اين - با اشاره به زبان خود - عذاب مى كند يا مى بخشايد.
(1)
2 - گريه پيامبر صلى الله
عليه و آله بر پسرش ابراهيم :
در صحيح بخارى ، صحيح مسلم ، سنن ابى
داود و سنن ابن ماجه از انس بن مالك روايت كنند كه گفت :
(2)
با رسول خدا صلى الله عليه وآله وارد شديم ...ابراهيم در حال جان سپردن
بود.چشمان پيامبر اشك ريزان شد، عبدالرحمان بن عوف گفت : اى رسول خدا!
شما هم ؟! فرمود: پسر عوف ! اين رحمت است
سپس بر آن افزود و فرمود: درست مى بينى ديده
گريان است و دل اندوهبار، ولى هرگز چيزى - جز آنچه كه پروردگارمان را
خشنود كند - بر زبان نياوريم . اى ابراهيم ! براستى كه ما از جدايى تو
اندوهگينيم .
(3)
اين روايت در سنن ابن ماجه چنين است :
انس بن مالك گويد: هنگامى كه ابراهيم پسر رسول خدا صلى الله عليه و آله
جان سپرد، پيامبر صلى الله عليه و آله به حاضران فرمود:
او را در كفن هايش نپوشانيد تا براى آخرين بار
ديارش كنم . سپس بر بالينش آمده بر روى او خم شد و گريست .
(4)
در سنن ترمذى آمده است :
جابر بن عبدالله گويد: پيامبر صلى الله عليه و آله دست عبدالرحمان بن
عوف را گرفت و با وى بر بالين پسرش ابراهيم آمد و او را كه در حال جان
سپردن بود در بر گرفت و بر دامن نهاد و گريستن آغازيد. عبدالرحمان بن
عوف گفت : آيا گريه مى كنى ؟ مگر شما نبودى كه از گريه كردن باز مى
داشتنى ؟!
فرمود: نه ، من از فغان و فرياد دو گروه احمق و
سفيه گناهكار باز داشتم : آنان كه هنگام مصيبت چهره مى خراشند و گريبان
مى درند و ناله هاى شيطانى سر مى دهند.
(5)
3 - گريه پيامبر صلى الله
عليه و آله بر نوه خويش :
در صحيح بخارى ، صحيح مسلم ، سنن ابى داود و سنن نسائى روايت
كنند: دختر پيامبر صلى الله عليه و آله براى آن حضرت پيام داد: نزد ما
بيا كه ، پسرى از من جانسپار است . پيامبر برخاست و همراه با سعد بن
عباده و مردانى از اصحاب خويش به ديدار آنها آمدند. كودك را كه در حال
نفس زدن و جان دادن بود نزد آن حضرت آوردند. سرشك ديدگان پيامبر صلى
الله عليه و آله به جوشش آمد. سعد گفت : اى رسول خدا! چه مى بينم ؟!
فرمود: اين رحمت و عطوفتى است كه خداوند در
دلهاى بندگانش قرار داده است ، و خداوند تنها بندگان رحيم و مهربان خود
را مورد رحمت و بخشايش قرار مى دهد.
(6)
4 - گريه پيامبر صلى الله
عليه و آله بر عموى خويش حمزه :
در طبقات ابن سعد، مغازى واقدى ، مسند احمد و ديگر كتب مكتب
خلفا روايت كنند:
رسول خدا صلى الله عليه و آله - پس از جنگ احد - هنگامى كه صداى گريه
از خانه هاى انصار بر كشته هايشان را شنيد، ديدگانش اشكبار شد و گريست
و فرمود: ولى حمزه گريه كننده اى ندارد.!
سعد بن معاذ كه آن را شنيد به نزد زنان بنى عبد الاشمل شتافت و آنان را
به سوى پيامبر صلى الله عليه و آله و تسليت بر
او و گريستن بر حمزه فرا خواند. پيامبر صلى الله عليه و آله بر
ايشان دعا كرد و آنان را بازگردانيد. پس از آن واقعه ، هيچ يك از زنان
انصار بر مرده اى نگريست مگر آنكه ابتدا بر حمزه كرد و پس از آن بر
مرده خويش گريست .
(7)
5 - گريه پيامبر صلى الله
عليه و آله بر شهداى جنگ موته :
در صحيح بخارى روايت كند:
پيامبر صلى الله عليه و آله چگونه شهيد شدن
زيد و جعفر و ابن رواحه را، پيش از رسيدن خبر آنان ، براى مردم
توصيف كرد و فرمود:
زيد پرچم را بر گرفت و ضربت خورد و شهيد شد! سپس
جعفر پرچم را بر گرفت . او نيز شهيد شد! پس از آن ابن رواحه پرچم گرفت
و شهيد شد. پيامبر صلى الله عليه و آله در حالى اين سخنان را مى
فرمود كه ديدگانش سرشك مى ريختند!
(8)
6 - گريه پيامبر صلى الله
عليه و آله بر جعفر بن ابى طالب :
در استيعاب ، اسد الغابه ، اصابه ، تاريخ ابن اثير و ديگر كتب
مكتب خلفا روايتى است كه فشرده آن چنين است :
هنگامى كه جعفر و اصحاب او به شهادت رسيدند، رسول خدا صلى الله عليه و
آله به خانه او رفت ، فرزندانش را فرا خواند و آنان را - در حالى كه
سرشك ديدگانش فرو مى ريخت - بوئيد و نوازش كرد.
همسر جعفر، اسماء گفت :
پدر و مادرم فداى شما باد، چه چيز را مى گرياند؟ آيا از جعفر و ياران
او چيزى به شما رسيده ؟ فرمود: آرى ، امروز شهيد
شدند. اسماء گفت : من برخاستم و صيحه زدم و زنان را گرد آوردم ،
وارد خانه فاطمه كه شدم ديدم او مى گريد و مى گويد: واى عمويم ! و رسول
خدا صلى الله عليه و آله كه چنين ديد
فرمود:
براستى كه گريه كنندگان ، بايد بر مثل جعفر بگريند.
(9)
7 - گريه پيامبر صلى الله
عليه و آله بر مزار مادرش آمنه :
در صحيح مسلم ، مسند احمد، سنن ابى داود، نسائى ، و ابن ماجه
روايت كنند:
(10)
ابوهريره گويد: پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله قبر مادرش را زيارت
كرد و گريست و همه اطرافيان را گريانيد.
(11)
گريه پيامبر صلى الله عليه و آله بر فرزندش حسين
در مناسبتهاى گوناگون
1 - حديث ام الفضل :
در مستدرك صحيحين ، تاريخ ابن عساكر، مقتل خوارزمى و ديگر كتب
مكتب خلفا آمده است :
(12)
از ام الفضل دختر حارث روايت كنند كه او بر پيامبر خدا وارد شد و گفت :
اى رسول خدا! من در شب گذشته خواب ناخوشايندى ديدم ! فرمود:
چه ديده اى ؟ گفت : خيلى سخت است ،
فرمود: چيست ؟ گفت : ديدم گويا قطعه اى
از جسد شما جدا شد و در دامنم قرار گرفت ! رسول خدا صلى الله عليه و
آله فرمود: چيز خوبى ديده اى فاطمه انشاءالله
پسرى به دنيا مى آورد و در دامان تو جاى مى گيرد پس
گويد: پس از آن ، فاطمه - همان گونه كه
پيامبر فرموده بود - حسين را به دنيا آورد، و او را در دامن من جاى
گرفت . روزى خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله رسيدم و حسين را در
دامان آن حضرت نهادم ، اندكى بعد توجهش از من منصرف شد، بناگاه ديدم
ديدگان پيامبر صلى الله عليه و آله سيل آسا اشك مى بارد! گويد: گفتم :
اى نبى خدا! پدر و مادرم به فدايت ، شما را چه مى شود؟! فرمود:
جبرئيل - عليه الصلاه و السلام - به ديدارم آمد
و به من خبر داد كه ، امتم بزودى اين پسرم را مى كشند. گفتم :
اين را؟! فرمود: آرى ، او قدرى از تربت سرخش را
نيز براى من آورد.
حاكم صاحب مستدرك صحيحين گويد: اين حديث با شرائط شيخين
=بخارى و مسلم حديثى صحيح است ، ولى آن
را نياورده اند.
(13)
2 - روايت زينب بنت جحش :
در تاريخ ابن عساكر، مجمع الزوائد، تاريخ ابن كثير و ديگر كتب
مكتب خلفا روايت كنند:
(14)
زينب گويد: در يكى از اوقات كه رسول خدا صلى الله عليه و آله در خانه
من بود و من حسين تازه به راه افتاده را نگه مى داشتم ، لحظه اى از وى
غافل شدم و او نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله رفت .
فرمود: آزاديش بگذار. - تا آنجا كه گويد
- سپس دستش را بلند كرد. پس از آن كه پيامبر صلى الله عليه و آله نمازش
را به انجام رسانيد گفتم : اى رسول خدا! من امروز كارى را از شما ديدم
كه تا به حال نديده بودم ؟! فرمود: جبرئيل نزد
من آمد و به من خبر داد امت من اين فرزندم را مى كشند. گفتم : پس تربتش
را به من نشان بده و او تربت سرخ رنگى برايم آورد.
(15)
3 - روايت عايشه :
در تاريخ ابن عساكر، مقتل خوارزمى ، مجمع الزوائد و ديگر كتب
پيروان مكتب خلفا از ابى سلمه بن عبدالرحمن روايت كنند:
(16)
عايشه گويد: رسول خدا صلى الله عليه و آله كه حسين را بر ران خود
نشانيد، جبرئيل نزد او آمد و گفت : اين پسر توست
؟ فرمود: آرى ، گفت : ولى امتت بزودى - پس از تو - او را مى كشند.
ديدگان پيامبر صلى الله عليه و آله اشكبار شد. جبرئيل گفت : اگر بخواهى
سرزمينى را كه در آن كشته مى شود به تو نشان مى دهم . فرمود: آرى چنين
كن . جبرئيل نير، خاكى از سرزمين طف = كربلا را به آن حضرت نماياند.
در عبارت ديگرى چنين است : جبرئيل به سوى سرزمين طف در عراق اشاره كرد
و تربتى سرخ فام بر گرفت و به او نشان داد و گفت :
اين تربت قتلگاه اوست .
(17)
در اين باب روايات ديگرى است كه خبر دادن فرشتگان به رسول خدا صلى الله
عليه و آله - درباره شهادت امام حسين - عليه السلام - - را تاييد مى
كند. مانند:
1 - روايت ام سلمه :
در مستدرك صحيحين ، طبقات ابن سعد، تاريخ ابن عساكر و ديگر كتب
پيروان مكتب خلفا روايت كنند
(18) كه راوى گفته است :
ام سلمه - رضى الله عنها - مرا خبر داد كه : يك شب رسول خدا صلى الله
عليه و آله براى خواب در بستر شد و اندكى
بعد با حالتى افسرده بيدار گرديد؛ سپس خوابيد و آرام گرفت و دوباره با
حالتى سبك تر از آنچه در مرحله اول ديده بودم ، بيدار شد؛ سپس خوابيد و
باز هم - در حالتى كه تربت سرخ فامى در دست داشت و آن را مى بوسيد - از
خواب بيدار شد. عرض كرديم : اى رسول خدا صلى الله عليه و آله ! اين
تربت چيست ؟ فرمود: جبرئيل مرا خبر داد كه اين =
حسين عليه السلام در سرزمين عراق كشته مى شود. به جبرئيل گفتم : تربت
زمينى را كه در آن كشته مى شود به من نشان بده . و اين تربت آن جاست
.
حاكم گويد: اين حديث با شرايط شيخين بخارى و
مسلم حديثى صحيح است ولى آن را در كتب خود نياورده اند.
(19)
2 - حديث انس بن مالك :
در مسند احمد، المعجم الكبير طبرانى ، تاريخ ابن عساكر و ديگر
كتب پيروان مكتب خلفا روايت كنند:(20)
انس بن مالك گويد: يكى از فرشتگان به نام قطر
از پروردگار خود اجازه خواست تا به ديدار پيامبر صلى الله عليه و آله
بيايد؛ خداوند اذنش داد و او در روز نوبت ام
سلمه وارد شد. پيامبر صلى الله عليه و آله به ام سلمه فرمود:
مواظب باش كسى در مجلس ما وارد نگردد. در
همان حال كه او بر درب اطاق بود ناگهان حسين بن على - عليه السلام - سر
رسيد و در را گشود و وارد شد. رسول خدا صلى الله عليه و آله نيز، او را
در بر گرفت و بوسه باران كرد. آن فرشته گفت : دوستش دارى ؟ فرمود:
آرى . گفت : امتت بزودى او را مى كشند!
اگر بخواهى مكانى را كه در آن كشته مى شود به تو نشان مى دهم ؟ فرمود:
آرى مى خواهم . گويد: آن فرشته مشتى از
مكان كشته شدن او را برگرفت و به آن حضرت نماياند، پس از آن قدرى
ماسه يا خاك سرخ آورد. ام سلمه آن را گرفت و در جامه خود نهاد. راوى
حديث ، ثابت ، گويد: ما - در آن زمان - مى گفتيم : اين كربلاست !(21)
ب - رواياتى كه مى گويد: پيامبر صلى الله عليه و
آله از گريه كردن نهىفرمود، و منشا اين روايات
در صحيح مسلم و سنن نسائى از عبدالله روايت كنند:
حفصه بر حال عمر گريست . عمر گفت : آرام
باش دخترم ! آيا نمى دانى كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرموده :
ميت به خاطر گريه بستگانش بر او عذاب مى بيند؟!
(22)
در روايت ديگرى آمده است :
عمر گويد: پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
ميت در قبر به خاطر نوحه و زارى بر او عذاب مى بيند.
(23)
و در ديگرى :
عبدالله بن عمر گويد: هنگامى كه عمر ضربت خورد، مدهوش گرديد. بدين
خاطر، بر او صيحه و شيون كردند.
چون به هوش آمد گفت : آيا نمى دانيد كه رسول خدا صلى الله عليه و آله
فرمود: ميت به خاطر گريه زنده عذاب مى بيند.(24)
استدراك عايشه بر حديث و رفع اشتباه از عمر و پسرش : در صحيح بخارى ،
صحيح مسلم و سنن نسائى روايت كنند:
ابن عباس گويد: به مدينه كه رسيديم ، اميرالمومنين
= عمر هنوز استقرار نيافته بود كه ضربت
خورد. صهيب با فرياد: واى برادرم ! واى ياورم ! بر بالين او آمد. عمر
گفت : آيا نمى دانى ، آيا نشنيده اى كه پيامبر صلى الله عليه و آله
فرمود: ميت به خاطر برخى گريه هاى بستگانش عذاب
مى بيند؟!
ابن عباس گويد: من برخاستم و نزد عايشه رفتم و از آن چه گذشته بود
آگاهش كردم . عايشه گفت : نه به خدا! رسول خدا هرگز نفرموده :
ميت به خاطر گريه كسى عذاب مى بيند. بلكه
فرموده :
ان الكافر يزيده الله ببكاء اهله عذابا و ان
الله لهو اضحك و ابكى ، و لا تزر وازره و زر اخرى
خداوند كافر را به خاطر بستگانش بيشتر عذاب مى كند، و خداوند است كه مى
خنداند و مى گرياند، و هيچ كس بار گناه ديگرى را بر ندارد. قاسم بن
محمد گويد: هنگامى كه سخن عمر و پسرش به عايشه رسيد گفت : شما مرا از
كسانى خبر مى دهيد كه نه دروغگويند و نه دروغزن ، ولى
به هر حال گوش آدمى خطا مى شنود.
(25)
در صحيح مسلم ، صحيح بخارى ، سنن ترمذى و موطا مالك روايت كنند:
هشام بن عروه از پدرش ، گويد: در نزد عايشه گفته شد كه ابن عمر گفته
است : ميت به خاطر گريه بستگانش بر او، عذاب مى
بيند. عايشه گفت : خداى بر ابا عبدالرحمن ببخشايد، چيزى را
شنيده ولى خوب در نيافته ، قضيه چنين بود كه :
جنازه يهودى را - در حالى كه بر او مى گريستند - از كنار پيامبر صلى
الله عليه و آله عبور دادند، آن حضرت فرمود: شما
مى گرييد و او عذاب مى شود.
(26)
امام نووى متوفاى 676 ه در شرح صحيح مسلم
، درباره روايات نهى از گريستن كه از رسول خدا روايت شده ، گويد: اين
روايات تنها از روايت عمر و پسرش عبدالله است . عايشه آنها را انكار
كرده و آن را از نسيان و فراموشى و اشتباه آن دو دانسته ، و منكر صدور
آن از پيامبر صلى الله عليه و آله شده است .(27)
رسول خدا صلى الله عليه و آله عمر را از نهى ،
نهى مى كند:
در سنن نسائى ، سنن ابن ماجه و مسند احمد روايت كنند كه :
(28)
سلمه بن ازرق گويد: شنيدم كه ابوهريره مى گفت : يكى از بستگان رسول خدا
صلى الله عليه و آله از دنيا رفت ، زنان جمع شده و بر او گريه مى
كردند، عمر برخاست و آنان بر او بازداشته و پراكنده مى كرد، رسول خدا
صلى الله عليه و آله فرمود: عمر! آنان را به حال
خود واگذار كه چشمها اشكبار و دلها مصيبت ديده داغشان تازه است
.(29)
در مسند احمد از وهب بن كيسان از محمد بن عمرو روايت كند كه :
سلمه بن ازرق با عبدالله بن عمر در بازار نشسته بودند كه عده اى جنازه
اى را عبور داده و بر آن مى گريستند. عبدالله بن عمر اين كار را ناپسند
شمرده و آنان را طرد كرد. سلمه بن ازرق به او گفت : چنين مگو! زيرا من
خود شاهد بودم و از ابوهريره شنيدم - زنى از بستگان مروان جان سپرده
بود و مروان دستور مى داد زنانى را كه بر او مى گريستند از آنجا برانند
- ابوهريره كه بر سر جنازه آمده بود گفت : اى اباعبدالملك ! آنان را به
حال خود واگذار، زيرا جنازه اى را از مقابل پيامبر صلى الله عليه و آله
عبور دادند. من و عمر بن خطاب نيز، در كنار آن حضرت بوديم . عمر شروع
به راندن زنانى كرد كه همراه جنازه مى گريستند. رسول خدا صلى الله عليه
و آله فرمود: پسر خطاب ! آنان را به حال خود
واگذار كه جانشان مصيبت ديده ، چشمشان اشكبار و داغشان تازه است
(30)
مقايسه روايات و نتيجه آن
روايات بخش اول اثبات كرد: گريه كردن بر
محتضر و كسى كه در حال جان دادن است و كسى كه جان سپرده و نيز، گريه بر
مزار مردگان - شهيد باشد يا غير شهيد - از سيره پيامبر اكرم صلى الله
عليه و آله مى باشد.
روايات بخش دوم اثبات كرد: رسول خدا صلى الله عليه و آله بارها بر
فرزندش شهيدش = حسين عليه السلام گريه
كردند، و با اثبات آن ، گريه آن حضرت بر حسين - عليه السلام - به بخش
اول مى پيوندد و از سيره و سنت رسول خدا صلى الله عليه و آله بشمار مى
آيد.
روايات بخش سوم اثبات كرد: روايات نهى پيامبر صلى الله عليه و آله از
گريه بر ميت ، تنها از سوى خليفه دوم و پسرش عبدالله است ؛ و از
استدراك ام المومنين عايشه بر آنها كه گفت :
خداى ببخشايد ابا عبدالرحمن را، چيزى را شنيده ولى در نيافته و
سخنان ديگر صحابه مانند: ابوهريره و ابن عباس پيرامون اين موضوع در مى
يابيم كه :
آنچه خليفه دوم و پسرش عبدالله درباره نهى
پيامبر صلى الله عليه و آله از گريستن بر ميت روايت كرده اند،
خطا و اشتباه است
بنابراين ، گريستن بر كسى كه در حال مردن است ، و گريستن بر ميت ، و
گريستن بر مزار ميت ، از سيره و سنت رسول خدا صلى الله عليه و آله است
. اى اين رو، گريه بر حسين - عليه السلام - نيز، پيروى از سيره و سنت
رسول خدا صلى الله عليه و آله مى باشد