ضرورت انتخاب يك جهان بينى صحيح
دوران نوجوانى و بلوغ دوران بسيار حساس و سرنوشت سازى است، در اين دوران گويى زندگى
از نو آغاز مى شود. در اين مرحله، نيروى تعقل و تفكر انسان شكوفا مى گردد و آينده
انسان پايه گذارى مى شود و جوان بايد در اين دوران حساس براى آينده اش تصميم بگيرد
و برنامه ريزى كند. از دست دادن چنين فرصت گران بهايى، زيان هاى غير قابل جبرانى به
دنبال دارد، زيرا فرصت مى گذرد و عمر رفته دوباره باز نمى گردد.
انسان موجودى عاقل و انديشمند است و نمى تواند همانند حيوانات صرفاً پيرو غرائز و
خواسته هاى نفسانى باشد، بايد از نيروى عقل استفاده كند و وظيفه خويش را در اين
جهان مشخص سازد، بايد راه انسانيت و نيل به سعادت حقيقى خويش را بيابد و دنبال كند.
انسان عاقل و انديشمند فرصت گران بهاى عمر را بيهوده از دست نمى دهد بلكه دو چيز را
براى خود ضرورى ترين نيازها مى شمارد و براى به دست آوردن آنها مى كوشد: سيستم فكرى
صحيح و برنامه منسجم و حساب شده.
جوان بايد از اين فرصت به خوبى استفاده كند، هدف واقعى زندگى را
بشناسد و براى آينده خود تصميم بگيرد، راه سعادت واقعى خود را بيابد و با آگاهى و
بصيرت كامل در آن قدم بگذارد و براى رسيدن به مقصد تلاش كند.
اما روشن است كه انتخاب برنامه منسجم و حساب شده و راه سعادت، تابعِ عقيده و جهان
بينى انسان است. هر انسانى بر طبق شناخت و برداشتى كه از جهان هستى دارد، هدف زندگى
و مسير خود را تعيين مى كند و براى آينده اش تصميم مى گيرد و برنامه ريزى مى كند.
هر چه شناخت ما از مسائل اساسى جهان هستى كامل تر و صحيح تر باشد، بهتر مى توانيم
هدف زندگى را بشناسيم و براى وصول به آن برنامه ريزى كنيم. بر عكس اگر شناخت ما از
مسائل اساسى جهان هستى (جهان بينى) غلط باشد و به عقايد باطلى معتقد باشيم، در
انتخاب هدف و راه و برنامه نيز دچار لغزش و خطا خواهيم شد و در وادى هاى هلاكت ابدى
سقوط خواهيم كرد.
بنابراين، تحكيمِ پايه هاى عقايد و انتخاب يك جهان بينى درست، نخستين ضرورت براى يك
انسان انديشمند است، براى هر انسان خردمندى ضرورت دارد كه در نخستين مراحل زندگى ـ
در ايام جوانى ـ آگاهانه به تحكيم باورهاى خويش بپردازد و با استدلال و برهان، پايه
هاى عقايد خود را استوار سازد و بدين وسيله خويشتن را از سرگردانى و تحير و پيمودن
راههاى غلط رهايى بخشد.
اصولا تحقيق و كنج كاوى در كشف اسرار جهان هستى، براى عقل انديشه گر انسان، امرى
فطرى است. چگونه انسان مى تواند از اين خواست طبيعى و فطرى خود صرف نظر كند و چراغ
عقل خود را خاموش سازد؟
در اين صورت امتيازش بر ساير حيوانات چه خواهد بود؟
جهان بينى يعنى چه؟
شناخت و تصورى كه انسان از جهان هستى دارد «جهان بينى» ناميده مىشود; به عبارت
ديگر، جهان بينى مجموعه مسائل بنيادى و اساسى است كه در بُعد انديشه به اين قبيل
سؤال ها پاسخ مىدهد:
آيا اين جهان خود به خود به وجود آمده است يا ذاتى برتر آن را آفريده و اداره مى
كند؟ اگر آفريدگارى دارد، وجودش چگونه است؟ چه صفاتى دارد؟ هدف از آفرينش انسان و
جهان چيست؟ آيا زندگى انسان در اين جهان پايان مى يابد؟ يا اين كه جهان ديگرى ـ
جهان آخرت ـ هست، كه انسان بعد از مرگ به آن جا انتقال مى يابد تا نتيجه اعمال و
رفتار خود را بيابد؟ جهان آخرت، بهشت و دوزخ چگونه است؟ انسان چگونه موجودى است و
چه استعدادهايى در وجودش نهاده شده است؟ آيا انسان در اين جهان وظيفه و مسئوليتى
دارد ... ؟
آيا انسان مى تواند براى تأمين سعادت دنيوى و اخروى خويش برنامه كاملى تنظيم كند؟
يا اين كه ضرورتاً بايد از رهنمودها و برنامه هاى پيامبران ـ كه به وسيله وحى با
آفريدگار جهان ارتباط دارند ـ استفاده نمايد؟ پيامبران چه افرادى بوده اند و چه
ويژگى هايى داشته اند؟ و ... ؟
آيا براى حفظ و نگهدارى و اجراى صحيح احكام و قوانين شرع و براى رهبرى امت و حفظ
نظام اجتماعى و برقرار ساختن عدالت در جامعه و براى تداوم راه انبيا، به شخص آگاه و
توانايى كه صلاحيت او به وسيله پيامبر و
از جانب خدا تأييد شده باشد، نيازى هست؟
پاسخ افراد به اين گونه سؤال ها يك سان نيست، بلكه هر گروهى طبق عقيده و جهان بينى
خاص خود جواب هايى خواهند داد. مجموعه پاسخ هاى آنها يك نظام فكرى را تشكيل مى دهد
كه جهان بينى ناميده مى شود.
ايدئولوژى يعنى چه؟(8)
بعد از انتخاب جهان بينى نوبت به ايدئولوژى مى رسد. ايدئولوژى اصطلاحاً به يك
برنامه منسجم و هدف دار و يك خط مشى كلى براى زندگى و يك نظام فكرى كه وظيفه انسان
را مشخص و معين مى سازد، اطلاق مى شود.
بنابراين اصطلاح، «جهان بينى» به منزله زير بنا و شالوده است و «ايدئولوژى» رو بنا
و محصول يعنى انتخاب يك ايدئولوژى توقف دارد بر انتخاب يك جهان بينى، در حقيقت جهان
بينى شناخت يا بينش كلى نسبت به «هستى» مى باشد; ليكن ايدئولوژى شناخت و آشنايى با
وظايف و بايدها و
نبايدها و ارزش هاست.
پاسخ هايى كه به اين قبيل سؤال ها داده مى شود اصطلاحاً ايدئولوژى ناميده مى شود:
وظيفه ما در اين جهان چيست؟ چه مسئوليتى داريم؟ سعادت و كمال واقعى انسان در چه
كارهايى است؟ چه كارهايى خوب و چه كارهايى بد است؟ و ... ؟
خيرات بشر در چه چيزهايى است؟ چه كارهايى را بايد انجام دهيم و چه كارهايى را بايد
ترك كنيم؟ ... ؟
ضرورت تحقيق و پاسخ طلبى
براى همه جوانان كنج كاو و دانش آموزان و دانش جويان حقيقت طلب، چنين سؤال هايى
مطرح شده و مى شود و پاسخ شايسته مى طلبند. جوانى دوران كنج كاوى و تحقيق و پرسش
گرى و هنگامه شكوفايىِ عقل و انديشه و مرحله تحصيل ايمان و عقيده است، از اين رو
لازم است در اين دوران، شناخت صحيحى از جهان داشته و به تحكيم عقايد خويش بپردازيد،
بينديشيد و تحقيق كنيد و براى هر يك از سؤال هاى مذكور، پاسخ يقين آور بيابيد.
بنابراين، تهيه يك جهان بينى صحيح و قاطع و يك ايدئولوژى روشن و متين از هر چيزى
براى شما ضرورى تر است. چون شما عاقل و انديشمند هستيد و عقل كنج كاو و پژوهش گر
شما اجازه نمى دهد كه از كنار اين مسائل بنيادى بگذريد، سطحى گذشتن از اين مسائل
بنيادى، انسان را به دلهره و
اضطراب و زندگى را به پرتگاه مهيب پوچى و سرگردانى مى كشاند.
اصول جهان بينى
به سؤال هايى كه در بحث جهان بينى مطرح شد دوباره بنگريد، مى توان آن سؤال ها و
نظاير آنها را به چهار دسته تقسيم كرد:
1. سؤال هاى مربوط به مبدأ هستى و آفريدگار جهان و صفات او، كه اين بحث «خداشناسى»
ناميده مى شود.
2. سؤال هاى مربوط به آينده انسان و زندگى بعد از مرگ كه «معادشناسى» گفته مى شود.
3. سؤال هاى مربوط به نياز انسان به يك برنامه منسجم و نياز به پيامبران و نياز به
رهبرى و رهنمودهاى آنان كه نبوت يا «پيامبرشناسى» ناميده مى شود.
4. پرسش هاى مربوط به نياز انسان به رهبران الهى كه وجودشان براى اداره عادلانه
اجتماع و حفظ و اجراى قوانين آسمانى و هدايت انسان ها به سوى خدا ضرورى است كه اين
بحث «امام شناسى» نام دارد.
5. سؤال هاى مربوط به برنامه ها و تكاليف و مسئوليت هاى دينى كه توسط پيامبران
فرستاده شده است.
خداجويى
تا آن جا كه تاريخ نشان مى دهد و در حفارى ها و تحقيقات باستان شناسى به دست آمده
است انسان هاى گذشته و حتى انسان هاى قبل از تاريخ نيز با ذاتى برتر (به نام خدا يا
هر نام ديگر) آشنا بوده و در برابر او كرنش و عبادت مى كرده اند و براى رضاى او
مراسمى را انجام مى داده اند.
اكنون اين سؤال پيش مى آيد كه بشر در آغاز چگونه متوجه خدا شد؟ چه انگيزه اى او را
به فكر خداپرستى انداخت؟ چه عاملى او را رهنمون شد كه براى جهان آفريدگارى جست جو
كند؟ منشأ و ريشه اين انديشه چيست؟ اصولا چه عاملى باعث شد كه انسان به فكر خدا و
خداپرستى بيفتد و در اين باره بينديشد؟
با كمى دقت پاسخ اين سؤال را مى توان پيدا كرد: در انسان غريزه اى به نام غريزه
«علت جويى» وجود دارد، بشر از نخستين روزگار، «عليت» را مى شناخته و براى هر پديده
و هر موجود نيازمندى، علتى جستوجو مى كرده است، اگرگرسنه مى شد دنبال غذا مى رفت،
زيرا غذا خوردن را علت و عامل رفع گرسنگى مى دانست. اگر تشنه مى شد براى رفع عطش به
سراغ آب مى رفت، چون آب را علت رفع تشنگى مى دانست. اگر صدايى را از پشت
ديوار مى شنيد يقين داشت كه صدا علتى دارد و در صدد يافتن علتش بر مى آمد. اگر
بيمار مى شد بيمارى خويش را نتيجه علت و عاملى مى دانست و به فكر علاج مى افتاد.
براى رفع سرما به حرارت پناه مى برد. چون حرارت را علت برطرف شدن سرما مى دانست.
علت جويى و كنج كاوى در نهاد هر انسانى نهفته است. هر انسانى همواره در تلاش است كه
از علل پديده ها آگاه گردد، لذا در مورد هر پديده اى «چرا و به چه علتى» را مطرح مى
كند. وى همواره مى كوشد تا براى حس كنج كاو و علت جوى خود، پاسخ درست و قانع كننده
اى به دست آورد.
انسان ذاتاً «علت جو» است و اين غريزه را نمى تواند از دست بدهد و فراموش كند. همه
انسان ها ـ از جمله انسان هاى نخستين ـ از اين غريزه طبيعى برخوردار بوده اند.
انسان در اين جهان مى زيسته و با حوادث و رويدادهاى شگفت آور آن روبه رو بوده است،
توالى منظم شب و روز، تابستان و زمستان، حركت منظم ماه و خورشيد و ستارگان، عجايب و
شگفتى هاى حيوانات و گياهان، كوه هاى مرتفع و درياهاى وسيع و آب هاى جارى ... اين
همه را به چشم مى ديده و به انديشه و تفكر مى افتاده كه «علت» اين جهان چيست و پديد
آورنده آن كيست؟ ناچار اين جهانِ منظم علتى دارد و آفريدگار دانا و توانايى آن را
آفريده است و اداره مى كند.
به اين ترتيب، انسان هاى نخستين هم با خدا آشنا شدند و به وجود او اعتراف نمودند و
در برابر قدرت و عظمتش خاضع شدند. و در يك كلام، خداجويى در فطرت انسان نهاده شده
است.
گرچه گروهى به اشتباه افتادند و به پرستش معبودهاى دروغين مشغول گشتند و به تدريج
بت پرستى و خورشيد پرستى و ماه پرستى و آتش پرستى و
ستاره پرستى ... نيز در بين مردم پيدا شد.
ولى پيدايش معبودهاى دروغين نيز خود شاهدى است بر اين كه انسان به واسطه غريزه علت
جويى خويش توجه داشته كه براى اداره اين جهان علتى لازم است، ولى در برخى موارد
اشتباه كرده مصاديق دروغين را به عنوان علت و آفريدگار حقيقى پنداشته و به پرستش
آنها اشتغال ورزيده است.
كوتاه سخن اين كه: انسان به وسيله غريزه «علت جويى» كه در نهادش نهفته است براى
مجموع موجودات و پديده هاى جهان، علتى جستوجو مى كرده و به اين ترتيب با خداى جهان
آفرين كه «علت حقيقى» موجودات نيازمند و پديده هاى جهان است آشنا گشته و به وجودش
پى برده و به پرستش او برخاسته است.
قرآن نيز خداجويى را امرى فطرى مىداند و مىگويد:
اگر از آنان بپرسى كه آسمانها و زمين را چه كسى آفريده پاسخ مىدهند خداى عزيز و
دانا.(9)
و مىفرمايد:
و اگر از آنان سؤال كنى كه چه كسى آسمانها و زمين را آفريده و خورشيد و ماه را مسخر
كرده؟ مىگويند: خدا، پس چرا دروغ مىبندند؟(10)
باز مىفرمايد:
و اگر از آنان سؤال كنى چه كسى از آسمان باران نازل مىكند و زمين را به وسيله آن
زنده مىكند؟ مىگويند: خدا. به آنان بگو: سپاس مال خدا است ولى اكثر آنان خوب
نمىانديشند.(11)
برهانهاى اثبات وجود خدا
خداشناسى در قرآن كريم
قرآن كريم براى اثبات وجود خدا، از راه هاى گوناگون و گاه از ساده ترين راه ها
استفاده كرده است; راهى كه هم زيباست و هم براى همگان قابل فهم مى باشد. اين شيوه
همانند برهان هاى فلسفى پيچيده و دشوار نيست تا براى همگان قابل فهم و درك نباشد.
اين ساده ترين راه، نياز چندانى به تهيه مقدمات و تحصيل علوم فراوان ندارد; هر كس
به مقدار آگاهى و علوم و اطلاعات خويش مى تواند از آن بهره گيرد، آن راه ساده و
زيبا، همان «برهان نظم» است كه فطرت خداجويى را بيدار مى سازد. بنابراين مطالعه و
دقت و تفكر در اسرار و شگفتى هاى جهان آفرينش يكى از بهترين راه هاى خداشناسى است.
قرآن در آيات زيادى به نمونه هايى از شگفتى هاى جهان اشاره نموده و از مردم مى
خواهد درست بينديشند و از نظم و هم آهنگىِ حاكم بر جهان و زيبايى ها و شگفتى هاى آن
به وجود پروردگار دانا و توانا و حكيم پى ببرند. قرآن هر يك از پديده هاى جهان را
آيه اى از آيات الهى مى داند. آيه به معناى نشانه و علامت است. اگر انسان به پديده
هاى جهان آن چنان كه هستند بنگرد
به وجود آفريدگارشان پى خواهد برد. گرچه قرآن كتاب علوم طبيعى نيست تا از اسرار
پديده هاى جهان به تفصيل گفتوگو كند و پرده بردارد و در اختيار انسان ها قرار دهد،
ليكن براى اثبات صانع جهان به نمونه هايى از شگفتى هاى جهان اشاره مى كند تا عقول
خردمندان را بيدار و به اين راه مهم متوجه سازد تا در كشف اسرار و شگفتى هاى طبيعت
بحث و كنج كاوى نمايند و بدين وسيله به وجود خالق جهان پى ببرند و در ضمن براى
تأمين نيازهاى زندگى و آباد ساختن جهان نيز بهره گيرند.
به همين جهت مى توان گفت كه: علوم انسان شناسى، حيوان شناسى، گياه شناسى، زمين
شناسى، كيهان شناسى، فيزيك و شيمى يكى از بهترين راه هاى خداشناسى مى باشد.
در قرآن كريم آيات فراوانى داريم كه با ذكر نمونه هايى از شگفتى هاى آفرينش، فطرت
خداجوى انسان ها را بيدار ساخته تا به وجود خالقى دانا و توانا و حكيم پى ببرند و
با چشم دل، خداى جهان را ببينند و دريابند. اين آيات را به طور كلى به چند دسته مى
توان تقسيم كرد، كه در هر باب به نمونه هايى از آنها اشاره مى شود:
الف) آياتى كه به دقت و تفكر درباره آفرينش انسان سفارش مىكند:
خدا در قرآن مىفرمايد:
پس انسان بايد بنگرد كه از چه چيزى آفريده شده است، او از آب جهنده اى آفريده شده
است كه از پشت و سينه خارج گشته است.(12)
و مىفرمايد:
و از آيات قدرت خدا اين است كه شما را از خاك آفريد سپس در روى زمين منتشر شديد و
از آيات خدا اين است كه براى شما از جنس خودتان همسرانى بيافريد تا با آنها انس و
آرامش بگيريد و در بين شما دوستى و مهربانى قرار داد به درستى كه در اين امر آياتى
است براى افرادى كه تفكر مى نمايند.(13)
و مىفرمايد:
و از آيات او آفرينش آسمان و زمين و اختلاف زبان ها و رنگ هاى شماست، به درستى كه
در اين امور آياتى است براى دانشمندان و از آيات اوست خواب و استراحت شبانه شما و
طلب روزى روزانه شما به درستى كه در اين امور آياتى است براى كسانى كه گوش شنوا
دارند.(14)
و مىفرمايد:
و خدا شما را از شكم مادرانتان بيرون آورد در حالى كه چيزى نمى دانستيد و براى شما
گوش و چشم و قلب قرار داد، باشد كه سپاسگزارى كنيد.(15)
و مىفرمايد:
ما شما را آفريديم پس چرا تصديق نمىكنيد؟ آيا به نطفه خود نمىنگريد؟ آيا شما آن
را مىآفرينيد يا اينكه ما خالق آن هستيم؟(16)
و مىفرمايد:
آيا بر انسان روزگارى نرفته است كه چيز قابل ذكرى نبود؟ ما انسان را از نطفه تركيب
شده اى آفريديم و او را در مراحل مختلف پروريديم و سميع و بصير قرار داديم.(17)
نكته ها
در آيات فوق به نكته هاى مهمى اشاره شده تا انسان ها در آن بينديشند:
1. انسان قبلا نبوده سپس از نطفه اى مخلوط، در مراحل مختلفى از تكامل آفريده شده
است، كه قابل مطالعه و دقت است.
2. براى تكثير نسل و آرامش انسان ها، آنها را به صورت زوج آفريده و در بين آنها
محبت و مهربانى افكنده است و اين نيز يكى از آيات الهى و قابل تأمل و دقت است.
3. انسان ها را در شكل ها و رنگ هاى گوناگون آفريده كه با زبان هاى مختلف سخن مى
گويند و اين نيز يكى از آيات قابل توجه الهى است كه بايد در آن بينديشيم.
4. انسان در آغاز ولادت چيزى نمى داند و از راه چشم و گوش و ساير حواس و قلب و روح
كسب دانش و آگاهى مى كند و اين نيز يكى از آيات شگفت و قابل مطالعه و دقت و بررسى
است.
5. خواب و استراحت و آمادگى براى كسب روزى نيز يكى از آيات بزرگ الهى است.
اگر انسان در ساختمان زيباى خويش بنگرد و در نظم بديع و شگفتى هاى آن خوب بينديشد،
مى فهمد و به يقين در مى يابد كه چنين تركيب زيبايى خود به خود و بر حسب تصادف به
وجود نيامده است، بلكه آفريدگار دانا و توانا و حكيمى آن را به وجود آورده است.
ب) آياتى كه به دقت و مطالعه درباره نباتات و ميوه ها و غذاى انسان ها سفارش
مىكند:
در قرآن مىفرمايد:
خداست كه از آسمان باران نازل كرد تا هر نباتى را از آن برويانيم و سبزه ها را از
زمين برون آريم و از آن سبزه ها دانه ها را كه بر روى هم چيده شده خارج سازيم. و از
درختان نخل خوشه هاى خرماى تازه برون آريم و باغ هاى انگور و زيتون و انار كه برخى
شبيه و برخى نامتشابه هستند پديد آوريم. به ميوه هاى رسيده باغستان ها بنگريد كه در
آنها آياتى است براى مؤمنين.(18)
و مىفرمايد:
و در زمين قطعاتى مجاور يكديگر (كه هر قطعه اى از طبيعتى متشابه و يا خاص برخوردار
است) و باغ هايى از انگور و زمينى براى زراعت و باغستانى براى خرماهايى كه از يك
اصل به وجود آمده اند يا نهال ديگرى دارند، وجود دارد و با اين كه از يك آب مشروب
مى شوند، بعضى ميوه ها را بر برخى برترى داديم و اين يكى از آيات الهى است براى
انديشمندان.(19)
و مىفرمايد:
و بايد آدمى به غذاى خويش بنگرد كه ما آب باران را فرو ريختيم، آن گاه خاك زمين را
شكافتيم و هر بذرى را در آن رويانديم و درختان انگور و درختانى كه شاخه هاى آن فرو
ريخته و درخت زيتون و خرما و باغستان هاى پر از درخت و انواع ميوه ها و سبزى ها را
بيافريديم، تا شما و حيوانانتان از آنها بهره مند شديد.(20)
و مىفرمايد:
آيا بذرى را كه در زمين مى افشانيد نمى بينيد؟ آيا شما آن را مى رويانيد يا ما مى
رويانيم؟ و اگر ما بخواهيم كشت و زرع شما را خشك و تباه
سازيم تا با حسرت و ندامت به گفتوگو پردازيد.(21)
و مىفرمايد:
و خدا از آسمان باران نازل كرد و به وسيله آن زوج هايى از انواع گوناگون نباتات از
زمين خارج ساختيم بندگان خدا از اين نعمت ها تناول كنيد و چارپايانتان را بچرانيد و
در اين امر آياتى است براى خردمندان.(22)
نكته ها
در آيات فوق به نكته هاى مهمى اشاره شده تا انسان ها در آنها بينديشند:
1. انسان به غذاهاى گوناگون نياز دارد و نباتات و درختان اين نياز را تأمين مى كنند
و برايش غذا درست مى كنند.
2. نباتات براى رويش خود نياز به باران دارند كه از آسمان نازل مى شود.
3. با اين كه درختان و گياهان از يك زمين و آب استفاده مى كنند، اما ميوه ها و
حبوبات گوناگون مى دهند.
4. نباتات و درختان همانند حيوانات به صورت زوج آفريده شده اند.
5. آفرينش ميوه ها و حبوبات و سبزى ها جالب و قابل توجه و انديشه است. قرآن در اين
آيات انسان را متوجه جهان گياهان و گياه شناسى مى كند تا بحث و كنج كاوى از اسرار و
شگفتى هاى جهان نباتات آگاه گردد. هم خداى
آفرين را بشناسد و هم از نباتات و منافع آنها بهره مند شود.
ج) آياتى كه به دقت و توجه در اهميت باران و آب سفارش مىكند:
در قرآن مىفرمايد:
به درستى كه در خلقت آسمان ها و زمين، پى در پى آمدن شب و روز و كشتى ها كه در دريا
به نفع مردم در حركت هستند و بارانى كه خدا از آسمان نازل كرده و به وسيله آن زمين
مرده را زنده و سبز و خرم نموده و انواع حيوانات را در آن پراكنده ساخت و وزيدن
بادها و در خلقت ابر كه بين آسمان و زمين مسخر مى باشد، در همه اينها آياتى است
براى انديشمندان.(23)
و مىفرمايد:
آبى را كه شما مى نوشيد، آيا شما آن را از ابر نازل كرديد يا ما نازل كرديم؟ و اگر
مى خواستيم آن را شور مى كرديم، پس چرا شكر اين نعمت را به جاى نمى آوريد؟(24)
و مىفرمايد:
خدايى كه آسمان ها و زمين را آفريد و از آسمان آب نازل كرد و به وسيله آن براى رزق
شما ميوه و حبوبات خارج نمود و كشتى ها را مسخّر شما گردانيد. كه در دريا در حركت
باشند و نهرها را
به تسخير شما درآورد.(25)
نكته ها
1. در اين آيات به گردش زيباى آب در طبيعت اشاره شده است: آب دريا به وسيله حرارت
خورشيد تبخير مى شود و به صورت ابر در آسمان ظاهر مى گردد و به وسيله حركت باد به
نقاط مختلف زمين انتقال مى يابد، آن گاه به صورت باران بر زمين نازل مى شود و در
اختيار نباتات و جانوران و انسان ها قرار مى گيرد و اين يكى از آيات الهى است كه
چنين نظم بديع و زيبايى را به وجود آورده است.
2. با اينكه آب دريا شور و تلخ است اما آب باران شيرين و گوارا مىباشد.
3. آب كه مايه حيات گياهان و جانوران و انسانهاست، سيال آفريده شده تا به صورت
نهرها جريان يابد و در اختيار همگان قرار گيرد و در دريا قابل كشتيرانى باشد.
پيدايش آب و گردش آن در طبيعت يكى از شگفتى هاى آفرينش و براى انديشمندان قابل تأمل
و دقت مى باشد و نظم و هم آهنگى و ارتباط بين انسان ها و حيوانات و گياهان و حرارت
خورشيد و هوا و زمين را به ثبوت مى رساند كه اين نظم و هم آهنگى بهترين گواه بر
وجود خالقى آگاه و توانا و حكيم است.