امامت در پرتو كتاب و سنت

مهدى سماوى

- ۱۴ -


شبلنجى سپس در (316) در فـضـيـلت و كرامت اهل بيت آيات و احاديث بسيارى رسيده است .
بـيان آيات و احاديث وارده در تاكيد فضيلت و كرامت ايشان سخن بسيار گفته , فضيلت و كرامتى كه هيچ كس به پاى آنها نمى رسد و خداوند اهل بيت رابدان اختصاص داده است .
عـلامـه صـبـان در اسعاف الراغبين پس از ذكر اين آيه مباركه چنين مى گويد: (منظور از رجس گناه و مراداز تطهير پاك شدن از گناهان است و اين در تفسيربيضاوى نيز آمده است .) از طرق متعدد و صحيح روايت شده است كه :رسول خدا به همراه على (ع ) و فاطمه (س ) و حسن و حسين (ع ) هر يك طرفى از يك عبا را گرفته بودندو در اين هنگام پيامبر, على (ع ) و فاطمه (س ) را بـه خـود نـزديك كرد و آن دو را در برابر خود نشاند وحسن و حسين (ع ) را بر زانوى خود نهاد و كـسا را به دور آنها پيچيد و سپس اين آيه را تلاوت كرد: انمايريد اللّه .. .
و سپس فرمود: (خدايا اينان اهل بيت من هستند, پس هر گونه پليدى را از آنها دور كن و از هرگناهى پاكشان گردان .) در روايـت ام سـلمه آمده است كه : كسا را بالا زدم كه من هم همراه ايشان زير آن جاى گيرم ولى پيامبر آن را از دستم كشيد (317) ...
عـلامـه صـبـان سـپـس بـه ذكـر روايـات فـراوانـى مى پردازد كه اندكى پيش بيان آن گذشت .
وى اخـتلافهاى وارد در اين زمينه را اين چنين توجيه مى كند: محب طبرى اشاره مى كند كه اين كـارچـندين بار از پيامبر اكرم تكرار شده و بدين ترتيب وى اختلافاتى را كه در شكل اجتماع و نوع پوشش آنها و دعاى حضرت براى آنها در ميان جمع و محل آن و اين كه دعاى مذكور پيش و پس از نزول اين آيه بوده با يكديگر جمع كرده است .
احمد و طبرانى از ابوسعيد خدرى نقل كرده اند كه گفته است : پيامبر اكرم فرموده اين آيه درباره پنج نفر(من , على , حسن و حسين و فاطمه ) نازل شده است .
ابـن ابـى شـيـبـه و احمد و ترمذى و ابن جرير و ابن منذر و طبرانى و حاكم از انس روايت كرده اند كـه :پـيامبر اكرم هنگام رفتن به نماز صبح از خانه فاطمه (س ) گذر مى كرد و مى فرمود: اى اهل بـيـت !نـمـاز, انـمـا يـريـد اللّه .. .
و در روايـت ابـن مردويه ازابوسعيد خدرى آمده است كه : پيامبر اكرم (ص )چهل صبحگاه به خانه فاطمه (س ) مى آمد ومى فرمود: درود بر شما اى اهل بيت و رحت وبركات خدا بر شما باد, وقت نماز است رحمت خدا بر شما باد, انما يريد اللّه .. ..
در روايـت ابن عباس اين مدت هفت ماه و درروايت ابن جرير و ابن منذر و طبرانى هشت ماه آمده است .
مـسـلم و نسايى از زيدبن ارقم نقل كرده اند كه گفته است : پيامبر اكرم (ص ) به خطبه برخاست و سـه بـارفـرمـود: خـدا را درباره اهل بيتم به ياد شما آورم (318).
وى پس از بيان روايات متعدد مى گويد: مقصود ازاهل بيت در سخنان پيامبر نظير اين است كه فرموده : همانا خداوند آتش را بر فـرزندان فاطمه (س ) حرام كرده است , آنها ريسمانى هستندكه خداوند چنگ زدن بدان را واجب گردانيده است و ثقل دومى هستند كه خداوند در ميان امت به جاى گذاشته است و آنها مراد اين آيـه مباركه هستندكه : واعتصموا بحبل اللّه جميعا ولاتفرقوا. (319) ونظير اين سخن پيامبر است كـه مى فرمايد: بهترين شما كسانى هستند كه پس از من نسبت به خاندانم بهترين باشند. (320) وى در نـقل روايات متواتر ازپيامبر اكرم (ص ) درباره حق اهل بيت همچون خبرسفينه سخن خود را ادامـه مـى دهـد و در ايـن باره تحقيق ظريفى دارد كه چنين است : گروهى ازصاحبان سنن از چندين نفر از صحابه پيامبر نقل كرده اند كه فرمود: مثل اهل بيت من در ميان شمامثل كشتى نوح است , كسى كه بدان درآيد نجات يابد و كسى كه از آن كناره گيرد نابود شود .
در يك روايت (غرق شود) آمده و در روايت ديگر (درآتش افكنده شود) .
در روايت ديگرى از ابوذرافزايشى اين چنين به چشم مى خورد كه فرموده :اهل بيت مرا در جاى سر خود به نسبت پيكرخويش و در جاى چشمان خود نسبت به سرخويش قرار دهيد, زيرا سر بدون چشم ره به جايى نمى برد. (321) وى سپس در نقل روايات ديگر ادامه سخن مى دهدكه از آن جمله است اين فرموده پيامبر: دوستى مااهل بيت را لازم شماريد زيرا كسى كه خدا راملاقات كند در حالى كه ما را دوست دارد باشفاعت مـا بـه بهشت درآيد .
سوگند به خدايى كه جان من در يد قدرت اوست هيچ عملى به بنده اى سود نرساند مگر با شناخت حق ما. (322) كـسـى كـه زبـان عـربـى را خوب مى فهمد و كرانه هاى سخن را نيك مى شناسد قصد پيامبر را از اين تاكيدات مهم بروشنى درمى يابد, بويژه با در نظرگرفتن مناسباتى كه در شرايط خود با سخن پيامبرارتباط مى يابد.
در اين جا به طرح اين سؤال مى پردازيم : مـفـهـوم كـشـيـدن كـسـا از دسـت ام سـلـمـه ايـن هـمسرفاضل پيامبر كه در به دست آوردن رضـايـت حـضرتش تاكيد داشت چيست ؟
بويژه آن كه در خبرهم نرسيده كه با حضرتش مخالفت كـرده باشد ياحضرت از او ناراضى باشد .
آيا اين دليل آن نيست آبا در نظر گرفتن اين كه حضرت صـاحـب اخـلاقـى والا بـود ـ كـه اصـحاب كسا خصوصيتى دارند كه نه پيش كسوتان بدان دست مى يابند و نه مردم فاضل به شرافت آن نزديك مى شوند چه رسد به ديگران .
تنها اهل بيت مخصوص سـتـايـش الهى و عصمت وقدرت پايدارى از جانب كسى هستند كه نعمتهايش بسى والاست , انما يـريد اللّه .. .
, چه بزرگ است اين حصر در آيه مباركه : حصر اراده تكوينى پروردگاردر از ميان بردن پـلـيدى از آنها و پاك گردانيدن ايشان بنحو كامل و چه دليلى بهتر از اين گواه بر عصمت ايشان است ؟
اينك سؤال دومى مطرح مى شود؟
مـفـهـوم ايـن سـخن پيامبر كه مى فرمايد: (هيچ عملى به بنده اى سود نرساند مگر با شناخت حق مـا)چـيـست ؟
آيا حق آنها تنها دوستى ايشان بدون پيروى و در پيش گرفتن سيره آنهاست ؟
اگر چـنين مى بود, اين امر تكليفى جداگانه مى بود كه انجام آن همچون تكاليف ديگر از بنده خواسته مى شد وحتى در صورتى كه مهمترين و بزرگترين وظايف مى بود چرا همه اعمال با اين حق قرين شده وشناخت آن بر بندگان واجب گشته است تا جايى كه هيچ عملى به بنده اى سود نرساند مگر با اين شناخت ؟
آيـا مـفـهـوم آن لـزوم اخـذ سخنان ايشان و سنت قراردادن كردار ايشان نيست ؟
اين است مفهوم ضرورت دوستى و لزوم حق ايشان كه جز با شناخت حق آنهادر ولايت و سيادت بر همه آحاد امت و وجوب انقياد امت و پيروى كردن از آن ولايت در سخن وكردار از اربابان و موالى آن هيچ عملى به بـنـده اى سود نرساند .
بويژه اگر در مقام استدلال فرمايشهايى از پيامبر نظير اين : (هر كس بميرد وامـام زمان خود را نشناسد مرگش همچون مردن دردوران جاهلى يا در روزگار كفر مى باشد) به آن افزوده شود, مساله روشنى بيشترى مى يابد.
احاديث روشن بسيارى در لزوم شناخت اين حق بزرگ رسيده است .
اگـر چه صرف ستايش پروردگار از ايشان بدين شكل , خود دلالت روشنى در رضايت پروردگار ازسـلوك اهل بيت دارد, چرا كه مدح پروردگارهيچ گاه به گزاف نيست , بلكه او داننده پنهان و نهان و نسبت به بندگان آگاهتر است و پس از آزمودن صدق ايشان اربابان و پيشوايانى را از ميان آنهاگزينش كرده و ايشان را به عنوان برگزيدگان و نيكان آنها انتخاب كرده است .
هـر كـه خـدا را بـخـواهـد راه خـود را از ايـشـان (اهـل بـيـت ) آغـاز مى كند و كسى كه خواهان يـگـانـه پرستى است , سخن ايشان را مى پذيرد و هر كه قصد خداكند به وسيله اهل بيت به خداوند روى مى آورد.خداوند دوستى و شفاعت ايشان را نصيب ماكند.
شـبـلـنـجـى و صـبـان تنها كسانى نيستند كه اهل بيت رادر اين پنج نفر منحصر مى دانند ـ و ما مجموعه بزرگى از روايات و راويانى كه مراد از اهل بيت را به اين پنج نفر اختصاص داده اند آورديم , اشخاصى كه عضو خاندان عصمت و نبوت هستند ـ بلكه ما اين دو نفر را به عنوان نمونه ذكركرديم .
در اين جاخوب است مجموعه اى از مؤلفان بزرگ را يادآورشويم كه بر اين نكته تاكيد كرده اند و با اخبار فراوان و متواتر بر آن استدلال كرده اند.
از جـمـلـه ايـشـان است امام ابوالحسن على بن احمدواحدى .
وى در كتاب اسباب نزول قرآن در ادامـه ايـن آيـه كـريمه مى گويد: ابوبكر حارثى به نقل ازابومحمدبن حيان گفته است : احمد بن عـمروبن ابى عاصم گفته است : ابوربيع زهرانى به ما گفته است :عماربن محمد به نقل از ثورى بـه مـا گـفـته است :سفيان به نقل از ابوجحاف و او به نقل از عطيه و اوبه نقل از ابوسعيد گفته اسـت : انـمـا يـريد اللّه .. .
وى مى گويد: اين آيه درباره پنج نفر نازل شده است :پيامبر, على , فاطمه , حسن و حسين رضوان اللّه عليهم اجمعين .
ابوسعيد نصرويى به ما خبر داده وگفته است : احمدبن جـعـفر قطيعى به ما خبر داده وگفته است : عبداللّه بن احمدبن حنبل به ما گفته است : پدرم به مـن گـفـتـه است : ابن نمير به ما گفته است : عبدالملك بن عطاء بن ابى رباح به ما گفته است : كسى كه از ام سلمه شنيده بود مى گفت :پيامبر اكرم (ص ) در خانه او بود كه فاطمه (س ) درحالى كـه ديـگى از خريزه , در دست داشت نزدپيامبر آمد .
پيامبر به او فرمود: همسر و دو فرزندت را نيز دعوت كن .
ام سلمه مى گويد: على (ع ), حسن و حسين (ع ) نيز آمدند, نشستند و مشغول خوردن از آن خـريـزه شـدنـد و ايـن در حـالـى بود كه حضرت دراز كشيده بود وزيرش كسايى خيبرى قرار داشـت .
ام سـلـمه مى گويد: من در اتاق نماز مى گزاردم كه خداوند اين آيه را نازل كرد: انما يريد اللّه .. ..
ام سـلمه مى گويد: حضرت زيادى كسا را گرفت و اهل بيت رابا آن پوشاند و سپس دست به سـوى آسـمـان كـرد وگفت : خداوندا! اينان اهل بيت من و خواص ونزديكان من هستند, پس هر گـونـه ناپاكى را از آنهادور كن و كاملا پاكشان گردان .
ام سلمه مى گويد: من سرم را داخل اتاق كردم و گفتم : من نيز با شمايم اى رسول خدا! پيامبر فرمود: تو بر خير و خوبى هستى , تو بر خير و خوبى هستى (323) .
از جمله اين عده ترمذى است كه در سنن خود اين خبر را با تعيين شنونده اين گونه مى آورد: (از عطاءبن ابى رباح , از عمر بن ابى سلمه دست پرورده پيامبر.) (324) روايت گذشته نقل شده و در پايان آن پيامبر به ام سلمه چنين مى فرمايد: (در جاى خود بايست ...تو بر خير و خوبى هستى ). (325) اين حديثى حسن و صحيح است و بهترين چيزى است كه در اين باب نقل شده است (326) .
براى تاكيد بيشتر خوب است به اين كتابها مراجعه كنيد: الشفاء بتعريف حقوق المصطفى , اثر قاضى عياض ,2/41, و تفسير قرطبى 14/183.
تفسير خازن و بغوى , 5/213.
ابن كثير, 3/484.
الدر المنثور, اثر سيوطى , در تفسير آيه تطهير ازسوره احزاب , 5/198.
الـصـواعـق الـمـحـرقـة , اثـر ابـن حـجر هيثمى .
در فصل اول آيات وارده در فضيلت اهل بيت در نخستين آيه .
خـوب است قدرى با ابن حجر درنگ كنيم .
وى امورى را بيان كرده كه جا دارد ثبت شود .
وى پس ازذكـر ايـن آيـه مـبـاركـه چـنـين مى گويد: (بسيارى ازمفسران برآنند كه اين آيه در حق على , فـاطـمـه ,حـسـن و حـسـيـن نـازل شـده زيـرا در (عـنكم ) و پس ازآن ضمير مذكر به كار رفته است (327)).
وى سپس شمارى از احاديث را در اين باره مى آورد: احمد از ابوسعيد خدرى نقل كرده است كه اين آيه درباره پنج نفر نازل شده است : پيامبراكرم (ص ), على , فاطمه , حسن و حسين .
ابن جريرنيز اين حـديـث را بـه شـكـل مرفوع اين گونه مى آورد:اين آيه در حق پنج نفر (من , على , حسن , حسين وفاطمه ) نازل شده است .
طـبـرانـى و مـسلم نيز آن را اين چنين نقل كرده اند:پيامبر اكرم (ص ) اين عده را زير كساى خود گـرفت واين آيه را خواند و صحيح است كه پيامبر كسا را براين عده نهاد و گفت : خداوندا! اينان اهـل بيت وخواص من هستند, هر گونه پليدى را از آنها دور كن و كاملا پاكشان گردان .
ام سلمه گفت : آيا من هم باآنها هستم ؟
حضرت فرمود: تو بر خير و خوبى هستى .
در روايتى آمده است كه پس از كلمه (تطهيرا)حضرت فرمود: من با ستيزه جويان آنها ستيزه جو وبا آشتى جويان آنان آشتى جو هستم و دشمن كسانى هستم كه با آنها به دشمنى برخيزد.
در روايـت ديـگـرى آمـده اسـت كـه حـضـرت عـبايى رابر روى آنها نهاد و دست خود را بر روى ايـشـان گـذارد و فـرمـود: خـداونـدا! ايـنـان خـانـدان مـحمدهستند, درود و بركات خود را بر خاندان محمد(ص ) قرار بده كه همانا تو ستوده و بزرگوارهستى .
در روايت ديگرى آمده است كه : اين آيه در خانه ام سلمه نازل شد و پيامبر در پى اهل بيت فرستاد و باكسايى آنها را پوشاند و همان را فرمود كه آورديم .
در روايـت ديـگـرى آمـده اسـت كه آنها آمدند و جمع شدند و سپس اين آيه نازل شد .
اگر اين دو روايت صحيح باشد حمل بر اين مى شود كه آيه دوبار نازل شده است (328) .
ابـن حـجـر سـپـس مـسائلى را بيان مى كند كه از امام صبان در اسعاف الراغبين آورديم , مسائلى همچون امورى كه وى از مجموع روايات و كثرت ناقلان آن استفاده كرده چنان كه از محب طبرى در جمع كردن مجموع روايات نقل مى كند كه اين روايات بايد از پيامبر تكرار شده باشد.
ابن حجر سپس روايتى را از مسلم مى آورد كه او اززيدبن ارقم نقل كرده و براساس آن مراد از اهل بيت كسانى هستند كه داراى ويژگيها و كرامتهاى ممتازى مى باشند .
وى سپس مى گويد اين آيه : (منبع فضايل اهل بيت نبوى است , زيرا اخبارى نظير اخبار ايشان را در بردارد و به شان ايشان توجه نـشـان داده است ,زيرا آيه با (انما) آغاز شده كه مفيد حصر اراده الهى درباره آنها در از ميان بردن رجس است كه همان گناه مى باشد يا از ميان بردن شك درباره آنچه بايدبدان ايمان آورد و آنها را از ساير اخلاق و احوال مذموم پاك مى گرداند.
بـزودى خـواهـيـم گـفـت كـه در بـرخى از طرق , آنها برآتش حرام شده اند و اين همان فايده و مـقـصودتطهير است زيرا از آن انابه به سوى خدا و استمراراعمال صالح الهام گرفته مى شود و از اين گذشته هنگامى كه خلافت ظاهرى به دليل تبديل آن به پادشاهى , از آنها سلب گرديد چنان كـه مـثـلا دربـاره امـام حسن اتفاق افتاد, به جاى آن (خلافت باطنى )به آنها اعطا شد تا آن جا كه بعضى مى گويند: (قطب اوليا در هر زمان تنها از ايشان خواهد بود.) (329) چـنـان كه مى بينيد اين تحقيق درباره آيه مباركه بسى سترگ است .
اگر او مى گفت كه خداوند مـتعال آنهارا معصوم داشته چنان كه آيه كريمه بدان دلالت دارد در اين صورت عبارت در اعتراف بـه حق فصاحت بيشترى مى داشت .
بتحقيق روشن شد كه خداوند هر گونه گناهى را از آنها دور داشـتـه و هرگونه ترديدى را درباره آنچه بايد بدان ايمان داشت نسبت به ايشان از ميان برده و از سـايـر اخلاق واحوال مذموم كاملا پاكشان گردانيده و آنها را برآتش حرام كرده است زيرا خداوند انـابـه بـه سـوى اوو استمرار اعمال صالح را به ايشان الهام كرده است , و اين همان مفهوم عصمت است , آيا چنين نيست ؟
آيا اين مفهوم در آيه كريمه روشن و آشكار نيست ومعناى اين سخن كه ضمن اين حديث در كتاب خودآورده چيست : قـطـب اولـيا در هر زمان تنها از ايشان خواهد بود .
آيامفهوم آن معناى اين سخن پيامبر نيست كه عـترت وقرآن از يكديگر جدا نمى شوند تا در سر حوض كوثر بر من وارد شوند و اين كه امت بايد به آنـهارجوع كند و دينش را از ايشان بگيرد و سنت وروش آنها و نيت خوب ايشان را در پيش گيرد زيراپيامبر اكرم (ص ) آنها را در مقام شخص شريف خودقرار داده است .
اگـر امـت آنـها را از خلافت ظاهرى كه خدا خواسته آو ديگر به پادشاهى تبديل شده ـ دور سازد آنـهـاهـمچنان در پرتو هدايتشان قطبهاى اوليا خواهندبود و امت به آنها تاسى خواهد جست , زيرا هـمـان گـونـه كه ابن حجر مى گويد, خلافت باطنى از آن ايشان است .
پس مفهوم اين تصريحات چـيـست ومعناى اين نصوص چه مى باشد؟
آيا اين سخن ,تصريح به عصمت و اعتراف به امامت آنها نيست حتى اگر امت , آنها را از مراتب خويش دورسازد.؟
نـكـتـه تاسف بار اين كه ابن حجر و ديگران از كسانى هستند كه دچار تناقض گويى شده اند, زيرا با ايـن تصريحات و تحقيقات سترگ ـ كه احاديث شريف نبوى آنها را به اين نتيجه رسانده ـ مى بينيم كـه مـثـلاابـن حجر مى كوشد زنان پيامبر يا آل جعفر يا آل عقيل يا آل عباس و حتى وسيعتر از آن عموم بنى هاشم را شريك اهل بيت قرار دهد در حالى كه در همان زمان اعتراف دارد كه مساله تنها تـحمل اين پنج نفر يعنى اصحاب مقدس كسا و صاحبان اين شرافت عظيم را براساس نص پيامبر و تحقيق محققان دارد و اين به سبب توجه ويژه و فراگيرپيامبر اكرم نسبت به آنهاست به گونه اى كـه مـمكن نبود فرد ديگرى را به جمع اهل بيت بيفزايد ولى بااين حال ابن حجر را مى بينيد كه با بيان اين تحقيقات مهم درباره آيه مذكور در خصوص پنج تن آل عبا ـ يعنى تنها افراد اهل بيت ـ بار ديـگر در همان زمان و در همان صفحه از سخن خود بازمى گردد ودر تعليل اين مساله مى گويد كـه تـحريم صدقه برآنان بزرگداشت مقام آنهاست و دادن خمس غنيمت به جاى صدقه حاكى از اعتبار و شرافت ايشان مى باشد.
تـنـويـن كـلمه (تطهيرا) گواه آن است كه ايشان در ميان ديگران به بالاترين مقام دست يافته اند بعلاوه اين تنوين از جنس تنوينهاى متعارف و مانوس نيست .
پيامبر(ص ) سپس تمامى محتواى آيه را بـا تكرارآنچه در آيه مذكور طلب شده مورد تاكيد قرارمى دهد و مى فرمايد: خداوندا! اينان اهل بيت من هستند...
ايـنـكـه پـيـامـبـر خود را در شمار آنها قرار مى دهدموجب مى شود كه بركتش به آنها برسد, بلكه درروايتى وارد شده كه حضرت محمد(ص ) جبرئيل وميكائيل را نيز به آنها منضم كرد كه اين خود دليل بالا بودن قدر و منزلت آنهاست .
پيامبر همچنين باطلب درود الهى بر ايشان آن را مورد تاكيد قرارمى دهد و مى فرمايد: درود خود را بر آنهابفرست ...
حـضـرت (ص ) آن را بـا اين سخن مورد تاكيد قرارمى دهد: من با كسى كه با آنها به ستيز برخيزد به ستيز برمى خيزم , الخ ...
در روايـتـى آمـده اسـت كه حضرت در پايان فرمود:آگاه باشيد كسى كه نزديكان مرا بيازارد مرا آزرده وكسى كه مرا بيازارد خدا را آزرده است .
در روايـت ديـگـرى چنين آمده است : سوگند به خدايى كه جان من در يد قدرت اوست كسى به مـن ايـمـان نـمـى آورد مـگر آن كه مرا دوست بدارد و كسى مرا دوست نخواهد داشت مگر آن كه نـزديكان مرادوست بدارد .
و به اين ترتيب پيامبر آنهار ا در مقام خود قرار مى دهد .
از همين جاست كـه اين فرموده پيامبر صحيح به نظر مى رسد: من در ميان شماچيزى را به يادگار مى گذارم كه مادامى كه به آن چنگ زنيد گمراه نشويد: كتاب خدا و عترتم .
اهـل بـيـت در داسـتـان مـباهله نيز به حضرتش ملحق مى شوند و آن در اين آيه است : فقل تعالوا ندع ابناءنا وابناءكم ... (330) پـيـامـبـر در حـالـى روانـه شد كه حسن (ع ) را در آغوش داشت و دست حسين (ع ) را گرفته بود وفـاطـمـه (س ) پـشت سر ايشان و على (ع ) پشت سرفاطمه (س ) در حركت بود و اينها همان اهل كـساهستند كه مراد از آيه مباهله مى باشند. (331) به نظرشما چرا چنين تاكيدهايى شده است ؟
صرفابراساس محبت و عاطفه ؟
پيامبر اكرم (ص ) اصحاب كسا را در عددى معين منحصر مى كند و بر آن تاكيدمى ورزد و اين در حالى است كه نداى حى على خيرالعمل سر داده مى شود.
شـريـف سـمـهودى مى گويد: كلمه (انما) براى حصربه كار مى رود و دلالت بر آن دارد كه اراده الهى منحصر است بر تطهير ايشان و تاكيد با مفعول مطلق دليل آن است كه طهارت ايشان كامل و دربالاترين مراتب است .
شـايـد از بـهـتـريـن اين محققان بزرگ شيخ سليمان قندوزى است .
وى در باب سى وسوم تفسير آيـه تطهير و حديث كسا در كتاب ارزشمندش ينابيع المودة باب مستقلى را گشوده است و منابع مـهم ازجمله كتاب شرح الكبريت الاحمر اثر شيخ ‌علاءالدوله سهنانى را ذكر كرده است كه دلالت بـرتـواتـر اين معنا و مراد آيه كريمه دارد و اين كه آيه مذكور در خصوص پنج تن اصحاب كسا نازل شـده و هـمـين عده , مقصود از كلمه (اهل البيت ) در آيه مذكور هستند و همين خود موجب شده است كه ازاين تعبير از زمان پيامبر اكرم (ص ) تاكنون تنها اين پنج نفر به ذهن متبادر شوند.
كلمه (عترت ) و (قربى ) نيز تنها اين پنج نفر را به ذهن متبادر مى سازد و بس .

مقصود از اهل بيت

همه دلايل و تاكيدات ثابت مى كند كه مراد از اهل بيت پيامبر, على , فاطمه , حسن و حسين است .
مـسـالـه در مـيـان عـوام و خـواص مـسـلـمـانـان نـيز روشن است , چه رسد به علماى محقق و دانشوران حديث و قطبهاى تفسير, كه حجت الهى در آشكارساختن فضيلت اهل بيت ـ كه خداوند هـر گونه پلشتى را از آنها دور داشته و كاملا پاكشان گردانيده ـ بر بندگان اقامه شده است .
ولى به رغم اين مساله برخى كوشيده اند كه اهل بيت در اين شرافت عظيم منحصر به فرد نباشند و اين كار را با وارد كردن ديگران به محدوده اهل بيت انجام مى دهند ولى چنين كارى عملى نيست زيرا خـداونـد بـخصوص فضيلت آنها را ستوده و دوستيشان را ضرورى ساخته است و پيامبر اكرم (ص ) روشن كرده كه مقصود از اهل بيت چه كسانى هستند و در بيش ازيك مناسبت مراد از اهل بيت را ابـلاغ كرده و آن رابا بلاغت حكيمانه همراه ساخته است تا در حافظه بيشتر جاى گيرد و از تباهى مـحـفـوظـتـر بماند ولى منافقان در نيت خود اصرار داشتند و نزديك بود آن را بپوشانند و با همه قـدرت مـى كـوشيدند آن را ازمقصود دور سازند ولى (بگو كه حجت رسا از آن خداست ) (332) حـال هـر چه مى خواهند از امكانات وسيع و تلاش و نيروهاى بسيار مهم تبليغاتى استفاده كنند, با هـمـه اين احوال چنين تلاشهايى محكوم به شكست است زيرا نور بايد كه آشكارشود و حق بايد كه بـرتـرى يـابـد و حجت الهى بايد كه رسا باشد .
از همين رو شما مى توانيد از آن سوى اين جو جعل و تـحريف , انگيزه هاى روشن را ازخلال حقيقت آشكار و روشنى دريابيد كه هرگزمقهور نمى شود.
نـخـسـتين چيزى كه به جعل جاعلان پيوسته است امثال همين بابها مى باشد كه از شهرت و تواتر بـرخوردار است , اگر چه قبلااهميت و عملكرد عوامل در تحريف و جعل را بيان كرديم با اين حال تـلاش جـاعلانى را مى بينيد كه مى كوشند محدوده اهل بيت را گسترش دهند.براى مثال برخى مى كوشند خاندان جعفر و عقيل وعباس را در اهل بيت وارد سازند .
و اين ـ چنان كه پوشيده نيست ـ در جـهـت خـشـنود كردن حاكمان بنى عباس از يك سو و محو مفهوم حصر آن در اين پنج نفر و تحقق بخشيدن به اهداف ماوراى آن ازسوى ديگر صورت مى گرفت .
حتى برخى ادعاكرده اند كه زنان پيامبر نيز داخل در اهل بيت مى باشند.
بـى شـك در ايـن نـكـتـه تـلاشـى اسـت در كاستن ازاهميت فراوانى كه قرآن در تصريحات خود بـدان اشـاره دارد و تـاكـيـدات بـسـيـارى كـه در مـنـاسـبـتها بيان مى شود و تنها پنج نفر را در شرافتشان دربرمى گيرد.
در پاره اى از اين تاكيدات هدف آشكار وراى آن بيان شده است و اين بوضوح دلالت بر اهتمام اسلام دارد در آنـچه جاعلان بدان مى پردازند.اسلام در بيانات خود چنان بدقت به طراحى مى پردازد كه پرده از تلاشهاى مذبوحانه برمى داردو اهداف پوچ تحريف گران و دغل بازى دشمنان وكينه توزان را رسوا مى كند.
در ايـن جـا مـى تـوانيد آثار دغل بازى و تحريف را درتلاشهاى زبون و ستيزه گرانه عليه اين دين حنيف رادر مهمترين پايگاه آن بخوبى لمس كنيد و اين درروايت عكرمه كاملا روشن است , آن جا كه مى گويد: (كسى كه مى خواهد خاندان پيامبر رابشناسد بايد بداند كه اين آيه درباره زنان پيامبر نازل شده است ). (333) ابن حجر مى گويد كه : (عكرمه نداى آن را در بازار سرمى داد). (334) انگيزه هاى اين شور عكرمه بر شما پنهان نيست ؟
ايـن رقـابـت طـلـبـى و مـاسـك به چهره زدن و لاب كردن براى چيست ؟
(عكرمه نداى آن را در بازارسرمى داد), اين حركتهاى وحشيانه و جنون آميز ازچه روست ؟
ايـن رقـابـت طـلبى همان گونه كه بر جعل اين مطلب دلالت دارد همزمان بر قوت شهرت جنبه دومـى نـيزدلالت دارد كه عكرمه در آن به رقابت طلبى برمى خيزد و آن عبارت از اين است كه آيه جـزشـامل آل عبا نيست و الا اين لابه گويى عكرمه براى چيست ؟
و حال آن كه انحراف او از مسير اهـل بـيت مشهور است .
اين اخلاقى است معروف و افترايى است رسوا و برملا و كلمات از تلاش در بيان وجعل رسواگر صاحب آن در برابر نص قطعى ناتوان است و از همين روست كه او بدين حيله مـتوسل شده و (نداى : كسى را كه مى خواهد خاندان پيامبررا بشناسد...) در بازار سر مى دهد .
نكته قابل ملاحظه آن كه هيچ كس اهميتى براى او قايل نمى شود و حتى در مقام عرضه آرا جز اندكى يا درحاشيه برخى كتب نظر او بيان نمى شود.
مـسـالـه كـمـدى تـراژدى آن كـه وى مى كوشد با اين زبان آكنده از جعل و دروغ وقت را بكشد) يريدون ان يطفؤا نوراللّه بافواههم ويابى اللّه الا ان يتم نوره ولو كره الكافرون (335) .
بـيـايـيـد عكرمه و نظير او از دشمنان اهل بيت وسخنان و ديدگاهها و اعمال آنها را واگذاريم و بـاطـرح و نـقشه اى پيش رويم كه براى خواهان حق ترسيم شده و دلالتى روشن و سندى قطعى دارد وبـه ايـن نـكـته آگاهى يابيم كه مراد از اهل بيت به دليل روايات مستفيض يا متواتر انحصارا همان پنج تن اهل كسا مى باشند.
ايـنـك گـوش مـى سـپـاريم به آنچه سيد علوى حدادصادقى در كتاب خود تحت عنوان (القول الـفـصـل فيما لبنى هاشم و قريش من الفضل ) از برخى محدثان محقق علماى اهل سنت و علماى جمهورنقل مى كند كه عبارت آن چنين است : بـرخـى از حـسـودان نسبت به اهل بيت و دشمنان ايشان گمان برده اند كه آيه مخصوص امهات مؤمنان است زيرا در سياق آياتى قرار گرفته كه درباره آنهاسخن مى گويد.
اين عده پيرامون استعمال ضمير مذكر در آيه تطهيربه تكلف گرفتار شده اند, بويژه قبل و پس از آن آيـه كـه بـيـش از ده ضـمـيـر به كار گرفته شده است .
اين عده به سخن عكرمه (اين خارجى صفرى )استشهاد مى كنند كه وضعش معلوم است .
آمد و شد اين فرد خبيث نزد امرا و طلب عطيه وطعام از ايشان معروف است و بعيد نيست كه وى ازآنها در اين افترا زدن مزد يا تشويقى دريافت كرده باشد زيرا حيله گرى در آن روزگار رايج بوده ومـزدورى از تـجـارتـهـاى سـودبـخـش آن ايـام بـوده اسـت و ايـن بـر پژوهشگر تاريخ , پنهان و پوشيده نيست (336) .
از جمله اين محققان است : عـلامـه ابوالفضل سيد شهاب الدين محمود آلوسى بغدادى مفتى عراق , درگذشته به سال 1270, درتـفـسـيـر خـود روح الـمعانى , 22/14, چاپ منيريه قاهره , مى گويد: ترمذى و حاكم (و اين دو, حـديـث وى را صحيح مى دانند) و ابن جرير و ابن مردويه وبيهقى در سنن خود از طرق خويش از ام سلمه روايت مى كند كه گفته است : (آيـه انـمـا يريد اللّه .. .
در خانه من نازل شد و اين درحالى بود كه فاطمه , على , حسن و حسين در خـانـه بـودنـد و پيامبر اكرم (ص ) آنها را با كسايى پوشاند وسپس فرمود: اينها اهل بيت من هستند [خدايا] هرگونه پليدى را از آنها دور بدار و كاملا پاكشان گردان ).
راوى مـى گـويد: در برخى از روايات آمده است كه پيامبر دست خود را از كسا بيرون آورد و با آن به آسمان اشاره كرد و فرمود: خداوندا! اينها اهل بيت و خواص من هستند پس هر گونه ناپاكى را از آنـهادور بدار و كاملا پاكشان گردان .
حضرت اين جمله را سه بار تكرار فرمود .
برخى نيز گفته اند كه پيامبركساى خود را بر روى آنها انداخت و دست خود رابر آنها نهاد و فرمود: خداوندا! اينها اهل بـيـت ـ و بـه تـعبير ديگر (آل محمد)(ص ) هستند, پس درودها وبركات خود را همان گونه كه بر آل ابراهيم فرستادى بر آل محمد نيز قرار ده كه همانا ستوده وبزرگوارى .
راوى مـى گـويد در روايت ديگرى كه طبرانى آن را ازام سلمه نقل مى كند آمده است كه ام سلمه گفت :من كسا را بالا زدم تا در كنار آنها قرار گيرم ولى پيامبر آن را از دستم كشيد و فرمود تو بر خير ونيكى هستى .
راوى مى گويد: در روايت ديگرى كه ابن مردويه آن را از ام سلمه نقل مى كند آمده است كه ام سلمه گفت : آيا من از اهل بيت نيستم ؟
پيامبراكرم (ص ) فرمود: تو بر خير و نيكى , و از همسران پيامبرى .
راوى مـى گـويـد: در روايـت ديگرى كه ترمذى وگروهى ديگر از عمربن ام سلمه دست پرورده پـيـامـبـراكـرم (ص ) نـقل مى كنند آمده است كه ام سلمه گفته :اى پيامبر خدا! آيا من هم با آنها هـسـتـم ؟
پـيامبر (ص )فرمود: تو در جايگاه خود هستى و بر خير و نيكى قرار دارى .
آلوسى سپس مـى گويد: اخبار وارد كردن على , فاطمه و دو فرزند ايشان در زير كسا از سوى پيامبر اكرم (ص ) و تـلـقـى آنـها به عنوان اهل بيت ـ (بارخدايا اينها اهل بيت من هستند) ـ به ايشان و واردنكردن ام سـلـمه در شمار آنها, بيش از آن است كه شمرده شود و آن به عموم اهل بيت تخصيص دارد,حال بـيـت به هر معنا كه مى خواهد باشد .
پس مراداز ايشان كسانى هستند كه كسا آنها را در بر گرفته وهـمـسـران پـيامبر داخل در آن نيستند .
آلوسى درصفحه 13 كتاب مذكور مى گويد: بنا به خبر صحيح از زيدبن ارقم در حديثى كه مسلم آن را در صحيح خود آورده به وى گفته شده : اهل بيت پيامبر چه كسانى هستند, زنان او؟
پاسخ داد: خير, سوگند به خدا كه زن مدتى با مرد است و سپس او را طلاق مى دهد و بدين ترتيب زن نزد پدر و كسانش بازمى گردد. (337) از جـمـلـه ايـن مـحـقـقـان اسـت شـيـخ يـوسف بن اسماعيل نبهانى كه از علماى اهل سنت در قـرن چـهـاردهـم اسـت كه در كتاب خود تحت عنوان الشرف المؤبد لال محمد, چاپ مصر, ص 6 مـطـلـبـى مـى گويد كه عين عبارت او چنين است : مفسران درآيه (انما يريد اللّه ...) اختلاف نظر يافته اند .
گروهى ازآنها نظير ابوسعيد خدرى و شمارى از تابعان همچون مجاهد و قتاده و ديگران ـ چـنـان كـه بغوى وابن خازن و بسيارى از مفسران نقل مى كنند ـ بر اين باورند كه مقصود از اهل عبا, (پيامبر, على , فاطمه ,حسن و حسين ) مى باشند.
گـروهـى نـيـز هـمـچون ابن عباس و عكرمه معتقدند كه مقصود از اهل عبا همسران پاك پيامبر هـستند .
اين عده چنين مى گويند: همه اين آيات از (يا ايها النبى قل لازواجك ...) گرفته تا(ان اللّه كـان لـطـيفا خبيرا)عطف بر يكديگر است و چگونه ممكن است دروسط, سخن از ديگران به ميان آيـد .
كـسـانى كه قايل به اين هستند كه مقصود اهل عبا هستند, چنين پاسخ مى دهند كه در كلام عـرب سـخـن از سـر گرفته مى شود و جمله معترضه مى آيد و آن عبارت از اين است كه جمله اى بيگانه بين جملات هماهنگ مى آيد, مثل اين سخن پروردگار سبحان كه ان الملوك اذادخلوا قرية افـسـدوهـا وجـعـلـوا اعـزة اهلهااذلة و (كذلك يفعلون ) و انى مرسلة اليهم بهدية (338).
جمله (وكذلك يفعلون ) جمله اى معترضه است از خداوند در ميان كلام بلقيس .
نـيـز ايـن فـرمـوده پروردگار سبحان كه : فلا اقسم بمواقع النجوم , و انه لقسم لو تعلمون عظيم انـه لقرآن كريم , (339) يعنى سوگند نمى خورم به جايگاه ستارگان كه همانا قرآن كريم است و مـيـان ايـن دو جـمـلـه مـعـتـرضه در معترضه است و آن درقرآن و ديگر كلام عرب بسيار است .
بـنـهـانـى مى گويد: از طرق بسيار و صحيح ثابت شده است كه پيامبر اكرم (ص ) آمد در حالى كه عـلـى (ع ) وفاطمه (س ) همراه او بودند و حسن و حسين (ع ) دودست پيامبر را در دست داشتند تا آن كه حضرت وارد شد و على (ع ) و فاطمه (س ) را به خود نزديك كرد و حسن و حسين (ع ) را روى زانوان خود نهاد وسپس كسايى را به روى آنها كشيد و اين آيه راتلاوت كرد: انما يريد اللّه .. .
نبهانى مى گويد: و درروايتى چنين آمده است : خداوندا! اينها اهل بيت من هستند, پس هر گونه پليدى را از آنـها دور بدار وكاملا پاكشان گردان .
ام سلمه مى گويد: من كسا رابالا زدم تا در كنار ايشان جاى گيرم ولى پيامبر آن رااز دست من كشيد .
گفتم : اى پيامبر! مگر من با شمانيستم ؟
حضرت فـرمود: تو از همسران پيامبر و برخير و نيكى هستى .
نبهانى مى گويد: احمد وطبرانى از ابوسعيد خـدرى نـقـل مـى كـنند كه گفه است : پيامبر خدا فرمود: اين آيه در حق پنج نفرنازل شده است دربـاره مـن , عـلى , حسن , حسين وفاطمه .
وى مى گويد: از طرق متعدد حسن و صحيح از انس روايت شده است كه پيامبر پس از نزول اين آيه هنگام خارج شدن براى اداى نماز صبح از كنارخانه فـاطـمـه (س ) مـى گـذشـت و مـى فـرمـود: اى اهـل بـيـت ! نـماز, همانا كه خداوند مى خواهد هرگونه ناپاكى را از شما اهل بيت دور بدارد و كاملا پاكتان گرداند.
از ابـوسـعـيـد خـدرى آمـده اسـت كـه پـيـامبر پس از نزول اين آيه چهل روز بامدادان نزد خانه فـاطـمـه (س )مـى آمد و مى گفت : السلام عليكم اهل البيت ورحمة اللّه و بركاته .
نماز به پا داريد ـ رحـمت خدا برشما باد ـ كه انما يريد اللّه .. .
وى مى گويد: اين مدت از قول ابن عباس هفت ماه و در روايـتـى هشت ماه ودر روايت ديگر نه ماه آمده است .
وى مى گويد: اين نصى است از سوى پيامبر اكـرم (ص ) در ايـن كـه مراداز اهل بيت در اين آيه همان پنج نفر هستند تا آن جاكه مى گويد: ابن جرير در تفسير خود پانزده روايت با سندهاى مختلف مى آورد كه مقصود از اهل بيت در آيه عبارت است از: پيامبر, على , فاطمه , حسن وحسين .
نبهانى مى گويد: آخرين حفاظ جلال الدين سيوطى (شافعى ) در تفسير خود الدر المنثور بيست روايت از طرق مختلف آورده است كه مراد ازاهل بيت , پيامبر, على , فاطمه , حسن و حسين مى باشند .
نبهانى مى گويد: از جمله آن است آنچه ابن جرير و ابن منذر و ابن ابى حاتم و طبرانى و ابن مردويه از ام سلمه همسر پيامبر اكرم (ص ) نقل مى كنند كه پـيـامـبـر در خـانه او خواب بود و كسايى خيبرى روى خود كشيده بود .
در اين هنگام فاطمه (س ) مـقدارى (خزيره ) (340) در ديگى سنگى براى حضرتش آورد و پيامبر فرمود: همسرو دو فرزند خـود حـسن و حسين (ع ) را نيز فرابخوان .
او نيز آنها را فرا خواند, در حالى كه آنهامشغول خوردن بـودنـد آيـه : انما يريد اللّه .. .
بر پيامبرنازل شد و پيامبر زيادى كسايى را كه بر تن داشت به روى آنها كشيد, سپس دست خود را از كسا بيرون آورد و به سوى آسمان برد و فرمود: پروردگارا!اينها اهل بـيـت و خـويشان من ـ و در روايتى خواص من ـ هستند, پس هر گونه ناپاكى را از آنها دور بدارو كاملا پاكشان گردان .
(و اين را سه بار تكرارفرمود).
ام سـلـمـه مـى گـويـد: سـر خود را زير پوشش (يعنى كسايى كه روى آنها بود) بردم و گفتم : يا رسول اللّه آيا من هم با شما هستم ؟
حضرت دو بار فرمود: توبر خير و نيكى هستى (341) .