روايات در ولايت اميرالمؤمنين(ع)
از رسول خدا(ص)روايت شده كه خدا فرمود:ولاية علي بن ابيطالبحِصني
فَمَن دخل حِصني اَمِنَ مِن عذابي.ولايت
اميرالمؤمنين(ع)قلعةمحكم من است كه هركه داخل اين قلعه شود از
عذابم ايمن شود.
اين روايت شرطي نداشت ولي امام رضا(ع)در حديث سلسلة
الذهبازخدانقل فرمود:كلمة لااله الاّالله حِصني فَمَن دخل حِصني
اَمِنَ مِنعذابي.سپس امام رضا(ع)فرمود بشرطها وشروطهاواناَ
مِنشروطها.كه حضرت شرط اين حديث را ولايت ذكر ميكند.زيرا
باپذيرفتن ولايت اميرالمؤمنين(ع)،ديگر انسان گناه
نميكند.جنايتنميكند.زورگوئي نمينمايد.واگر كسي ادعاي ولايت
اميرالمؤمنين(ع)بكندولي اعمال بدي داشته باشد ولايتش ظاهري است.
حديث يوم الدار
سه سال نبوت رسول خدا(ص)پنهان بود وچند نفري بيش نميدانستند.امّا
ناگاه آيه نازل شد:وَاَنْذِرْ عَشيرَتَكَ الاقرَبين. خويشاننزديكت
را انذار بده!
با اين دستور،پيامبر در ابطح(مكّه)بپا ايستاد وفرمود:
منم رسول خدا!شمارا به عبادت خداي يكتا وترك عبادت بتهائي كه
نهسودميدهند ونه زيان ميرسانند ونه ميآفرينند ونه روزي ميدهند
ونهزنده ميكنند ونه ميميرانند،دعوت مينمايم.
«همچنين پيامبر ،چهل نفر از سران قريش را دعوت نمود ونبوت خود
رااعلام كرد وفرمود:هركه اولين نفري باشد كه با من بيعت نمايد،او
جانشينووزير وبرادر من خواهد بود.در اين جلسه،تنها علي(ع) كه اولين
شخصيبود كه اسلام آورد،با پيامبر بيعت نمود ورسول خدا(ص) اورا جانشين
خودمعرفي فرمود.وگفت:اِنَّ هذا اخي ووصييّ وخليفتي فيكم فاسمعواله
واطيعوا.اين، جانشين وبرادر وصي من درميان شماست پس بايد از
اواطاعت نمائيد.
در سخن ديگر رسول خدا(ص)فرمود:لكُلِ نبيٍّ وصيٌّ وَوارثٌ
واِنَّوصييّ و وارِثي علي بن ابيطالب.هر پيامبري جانشيني دارد
وجانشينمن علي بن ابي طالب است.وفرمود:عليٌ اِمامُكم وَخليفَتي
مِنبعدي.علي بن ابي طالب پيشوا وامام شما بعد از من است.
آدم چه گفت؟گفت كه نور جبينش راتا از صراط درگذرم پيشواكنم
موسي چه گفت؟گفت كه بي دستياريشمن كيستم كه چوب را همي
اژدهاكنم
عيسي چه گفت؟گفت كه بي نيروي عليمن كيستم كه جاي بچارم
سماءكنم
ادريس گفت پيش علوم وعلاي ويمن كيستم كه دعوي علم وعلاكنم
اعجاز در تولد اميرالمؤمنين(ع)
يكي از راههاي شناخت مقام اميرالمؤمنين(ع)،مسئله تولد حضرت درداخل
كعبه بوده است.
شيخ طوسي در امالي خوداز عباس بن عبدالمطلب روايت كرده كه ما
باعدهاي از بني هاشم در كنار كعبه نشسته بوديم كه فاطمه بنت اسد
درحاليكه بارداربودآمدوپردة كعبه را گرفت وگفت!اي معبود
يگانه!بتووپيامبرانت وكتابهائي كه فرستادهاي،ايمان آوردهام.ومن
تابع دين جدخود(فاطمه فرزند اسد فرزند هاشم فرزند عبدمناف نسبش به
ابراهيمخليل ميرسد)هستم.از تو كمك ميخواهم.بحق اين خانه وبه حق
آن كسيكه اين خانه را بناكرد وبحق اين طفلي كه درشكم من است
وبامن سخنميگويد،تولد اين كودك را برمن آسان نما.ناگاه ديوار كعبه
شكافته شدوفاطمه بنت اسد داخل شد ودوباره ديوار بهم آمد.ما بلند
شديم وهرچهكرديم در كعبه باز نشد.واين داستان در زبان مردم معروف
شد.روز چهارمدوباره خانه خدا شكافته شد وفاطمه بنت اسد در حالي كه
كودك در بغلداشت،بيرون آمد.مردم اطراف اورا گرفتند واز او استقبال
نمودند.
روايت است كه وقتي اميرالمؤمنين(ع)متولد شد،ابوطالب اورا در
بغلگرفته وبا همسرش بدرگاه خدا عرضه داشتند كه خدايا نامي براي
اين كودكانتخاب نما!ناگاه ابري پيدا شد ولوحي از آن بيرون آمده
وبه سينة مباركاميرالمؤمنين(ع)چسبيد.اين كلمات درآن لوح نوشته
شده بود:
خُصصتّما بالولد الزكيالطاهرالمنتخب المزكي
واسمه من شامخ عليعليٌ اُشتق من العليّكه خدا فرموده اسم اورا
از نام خود كه علي هست انتخاب نمودم.
همچنين روايت شده كه چون فاطمه بنت اسد از كعبه بيرون آمد هاتفي
نداداد كهاي فاطمه!نام اين مولد را علي بگذار.زيرا نام من علي
اعلي' استومن اورا از قدرت وعزت وجلال وعدلف خود آفريدم ونام اورا
از نام خودجدا كردم.واورا خود تربيت ميكنموبه آداب خويش متأدب
گردانيدم واواولين كسي است كه دربام خانهام اذان بگويد وبتهارا
سرنگون سازد.
گوهري شد از درون كعبه بيرون از صدفكرد بيت الله را با آن شرف بيت
الشرف
گوهري سنگين بها رخشان شده ازبيت الحرامكه ثريا تا ثريا را كردكمتر
از خزف
ابوطالب چهار پسر ودودخترداشت.عقيل وطالب وجعفر وعلي وفاختهوهانيه.
اميرالمؤمنين(ع)از نگاه رسول خدا(ص)
1- «من وعلي از يك درختيم وبقيه مردم از درختهاي ديگر هستند.»
2- «من شهر علمم وعلي در اين شهر است.پس هركه بخواهد وارد اين
شهرشود،از در داخل شود.»
3- «علي با حق است وحق با علي است واين دو هميشه با هم هستند.»
4- «اي عمار!اگر ديدي همة مردم از راهي ميروند وعلي(ع)از راه
ديگري.توبا علي برو.»
5- «در معراج همة پيامبران را جمع ديدم،خدا بمن وحي كرد كه از
آنهابپرس كه به چه چيزي مبعوث شدهاند؟منهم از آنها
پرسيدم.گفتند:مامبعوث شديم به :شهادت «لااله الاّالله »واقرار به
پيامبري تو و ولايت عليبن ابيطالب.»
6- «نگاه كردن به صورت علي(ع)عبادت است.»
7- «اي فاطمه!من تو را به ازدواج شخصي در ميآورم كه اسلامش از
همهباسابقهتر و علمش از همه بيشتر وبردباريش از همه عظيمتر است.»
8- «اگر درختان قلم شوند ودرياهامركّب وجنيان حسابگر
وآدميانبنويسند!نميتوانند،فضايل علي بن ابي طالب(ع)را شماره
نمايند.»
9- «روز قيامت،علي بن ابيطالب را به هفت نام بخوانند:
يا صديق!يادالّ!ياعابد!ياهادي!يامهدي!يافتي!ياعلي!»
10- «براي احدي عبور از صراط جايز نيست مگر اينكه علي(ع)جواز
عبوراورا امضاء كند.»
11- «اي علي!هيچ بندهاي خدا را باحالت انكار ولايت تو،ملاقات
نميكندالاّآنكه با حال بت پرستي خدا را ملاقات مينمايد.»
12- «اي پسرعمر!بدرستيكه علي نسبت به من مثل روح نسبت به
جسداست.علي نسبت به من بمنزلة نفس از نفس است.بدرستيكه علي
نسبت بهمن مثل نور نسبت به نور است.بدرستيكه علي نسبت به من
مانند نسبت سربه بدن است.بدرستيكه علي نسبت به من مثل پيراهن در
تن است.»
13- «اي علي!هركه بعد از رحلت من،تورا دوست داشت،خدا عاقبت اورابا
امن وايمان ختم ميكند.وكسيكه با حال دشمني تو بميرد،به
مردنجاهليت مرده است.»
14- «اي علي!دست تو در دست من است وروز قيامت هر كجا من
واردشدم،تو هم وارد ميشوي.»
15- «بزودي فتنهها شما را در بر ميگيرد .پس در اين حال با علي
بنابيطالب باشيد.چون اوست اولين كسيكه در روز قيامت مرا ميبيند وبا
مندست ميدهد واو بامن است در مرتبة بلند واوست جدا كنندة
حقوباطل.»
16- «ضربت علي بن ابيطالب در جنگ خندق از عبادت اِنس وجن
تاروزقيامت برتر است.»
17- «اگر ايمان علي را با ايمان امّت من بسنجند،همانا در
قيامت،ايمانعلي بر ايمان امّتم بتازد وراجح خواهد بود.»
18- «پيامبر در تفسير آية«انَّ الذين آمنوا و عملوا الصالحات اولئك
هم خيرالبريّة»فرمود:اي علي!تو وشيعيانت خير البرية هستي ودر قيامت
راضيومرضي ميباشيد ودشمنان شما محزون بوده ودستهايشان به گردن
بستهاست.»
من وعلي از يك نور در چهارده هزار سال قبل از خلقت آدم(ع)خلق
شديموخداوند پس از خلقت آدم(ع)، نور ما را در صلب او قرار داد وما
باهمبوديم تا اينكه در صلب عبدالمطلب از هم جداشديم.پس در من
نبوت ودرعلي امامت قرار گرفت.»
19- «علي دريائي است موج زننده و آفتابي است نور دهنده.دست او
ازفرات بخشندهتر و قلب او از دنيا وسيعتر است.لعنت خدا بر كسي باد
كه بااو دشمني بورزد.»
20- مَن اطاع علياً فقد اطاعني ومن اطاعني فقد اطاع الله.هركه
ازعلي(ع) اطاعت كند از من اطاعت كرده است.وهركه ازمن اطاعت نمايد
ازخدا اطاعت كرده است.
21- مَن انكر علياً فقد انكرني ومن انكرني فقد انكرالله.هركه
منكرعلي(ع)باشد مرا انكار كرده وهركه مرا انكار كند خدا را انكار
نموده است.
22- ياعلي!حربُك حربي وسلمك سلمي ودمك دمي وانا حربٌلِمَن حاربك
ولايُحِبُكَ الاّ طاهرُ الولادة ولايبغضك الاّ خبيثالولادة.اي
علي!جنگ باتو ،جنگ بامن است وصلح باتو ،صلح بامن استوخون تو،خون
من است.ومن جنگ كننده با دشمن توهستم.وحلال زادهتورا دوست دارد
وحرام زاده تورا دشمن دارد.
23- اِنَّ الله تعالي اعطاني فيكَ سبعَ خِصالٍ اَنتَ اولُّ مَن
يَنشقُ عَنهُالقبر معي واَنتَ اولُّ مَن يقفُ عليَ الصِراطِ مَعي
وَاَنتَ اولُّ مَنيَكسِي اِذا كَسيتَ وَيَنعِي اِذا نَعيتَ وَاَنتَ
مَن يسكنُ معِي فِي العِليينوَاَنتَ اولُّ مَن يَشرِبُ مَعي
مِنَ الرَحيق وَالمَختومِ اَلذي خِتامُهمِسكٌ اي علي!خدا دربارة
تو هفت خصلت داده است.تو اولين كسيهستي كه با من از قبر محشور
ميشويم.وتوبامن در صراط ميايستيوشفاعت ميكني.تو اولين كسي هستي
كه با من ملبس يه لباس بهشتيميشوي.تو اولين كسي هستي كه با من
در قيامت زنده ميشوي.تو اولينكسي هستي كه با من در اعلي عليين
ساكن ميشوي.تو اولين كسي هستيكه با من از رحيق مختوم كه آخرش
مُشك است،مينوشي.تو اولين كسيهستي كه با من در حوض كوثر ملحق
ميشوي.
24- ياعلي!انتَ صِراط مستقيم.اي علي!تو صراط مستقيم
ميباشي.ايعلي!كسيكه پيروي غير امام كند،كافراست.
25- اي علي!من اسم تورا در چهارجا همراه اسم خود ديدم:در
معراجوقتي به بيت المقدس رسيدم ،سنگي ديدم كه برآن نام من
ونام تو نوشتهشده بود.وقتي به سدرة المنتهي' رسيدم،نام من وتو را
نزديك به همديدم.چون از آنجا به طرف عرش رفتم.در آنجا نام من
ونام تو را نزديك بههم نوشته بودند.
در سفر معراج به آسمان اول كه رسيدم،قصري پر از طلا ونقره ديدم
كهفرشتگان اطراف آن بودند.پرسيدم اين مال كيست؟گفتند مال جواني
از بنيهاشم.
در آسمان دوم نيز كه رسيدم،قصري پر از طلا ونقره ديدم كه
فرشتگاناطراف آن بودند.پرسيدم اين مال كيست؟گفتند مال جواني از
بني هاشم.
در آسمان سوم تا هفتم نيز اينگونه بود.هنگام برگشت پرسيدم اين
جواننامش چيست؟گفتند :علي بن ابيطالب.
قال رسول الله(ص)اِنَّ حلقة باب الجنة مِن ياقوت الحمراء
علي'صفحة الذهب فاذا دقّت الحلقة علي الصفحة طنت
وقالتياعلي!حلقة درب بهشت از ياقوت سرخ بر صفحهاي از طلاست كه
هرگاهكوبيده شود صدا ميكند:ياعلي.
حجاج وانس بن مالك
روزي حجاج خونخوار ،انس بن مالك را كه خدمتكاررسول خدا(ص)بود،احضار
نمودوگفت تو در مورد علي(ع)چهميگوئي؟گفت اهل بهشت است.زيرا
اولين كسي بود كه اسلام آورد.حجاجگفت واي برتو او در جنگهاي مختلف
مسلمين را بقتل ميرساند!درحاليكه خدا ميفرمايدومن قتل مؤمناً
متعمداً فجزائه جهنم خالداًفيها.هركه مؤمني را عمداً بكشد مكافاتش
ابدي شدن در جهنم است.انسناراحت شد وگفت:من شاهد بودم كه رسول
خدا(ص)سه روز غذا نخوردهبود كه جبرئيل مرغ بريانيبراي رسول
خدا(ص)آورد.وگفت خدا سلامبتورساند واين هديه را فرستاد.رسول
خدا(ص)گفت خدايا بهترين مخلوقترا بفرست تا در خوردن اين غذا بامن
همراه شود.ناگاه اميرالمؤمنين(ع)واردشد ورسول خدا(ص)با او مشغول
خوردن شدند.حجاج گفت تو ديوانهايواشتباه ميكني!اگر تورا
بكشم،مردم گويند كه خادم رسول خدا(ص)راكشت.ولي بيرون برو وبترس از
اينكه اين حديث را بخواني!انس گفتنميتوان پنهان كنم وتا زندهام
آن را نقل ميكنم.
معجزاتي از قبر منوراميرالمؤمنين(ع)
در كتاب دارالسلام نقل شده كه چون سلطان مراد عثماني تصميم
گرفتبه زيارت مرقد علي(ع)برود درچهار فرسخي حرم،از اسب پياده شد
وامراودولتيان همگي پياده شدند.علت را پرسيدند،گفتن چشمم كه به
قبة حرمافتاد،اعضاء وجوارحم به لرزه آمد بطوري كه قدرت سواري
نداشتم وپيادهشدم.گفتند راه دراز است استخاره كن كه سواره بروي
يا پياده؟استخارهكرد.اين آيه آمد:فاخلع نعليك انّك بالواد المقدس
طوي' شاه فوريكفش را درآورد وبا پاي برهنه به حرم رفت.در آنجا
محلي است كه ميگويندمحل دوانگشت اميرالمؤمنين(ع)است. داستانش را
پرسيد،برايش داستانمرة بن قيس نقل نمودند.شخصي از منافقين گفت
اينها داستانهاي دروغينياست كه شيعيان درست كردهاند.شاه گفت من
خودم فردا از مرقد علي(ع)خواهم پرسيد.روز ديگر سلطان دستور داد زبان
آن منافق را قطع كردند.زيراراست بودن داستان برايش مشخص شد.
داستان مرة اين است كه او داراي ثروت زيادي بود.اما
ديننداشت.يكروز دربارة آباء واجداش صحبت شد،به او گفتند همة
آنهابدست اميرالمؤمنين(ع) (درجنگها)كشته شدند.او ناراحت شده
وعدهاياز افراد مسلح را جمع كرد وبه بطرف نجف حركت كرد.شش روز با
مردمنجف جنگ كرد ووارد حرم شد وگفت: اي علي!تو پدران مرا
كُشتي!حالميخواهم قبرتورا نبش كنم!ناگاه دوانگشت شبيه ذوالفقار از
قبر بيرون آمدوبه كمر مرّة زد واورا دونيم نمود!سپس تبديل به سنگ
شد.اهل نجفآمدند وسنگ را از حرم بيرون انداختند.واز عجايب اين بود
كه هرحيوانيبرآن سنگ عبور مينمود،برآن بول ميكرد.
گويند كه وقتي نادرشاه خواست وارد حرماميرالمؤمنين(ع)
شود،جرأتنميكرد وگفت زنجيري به گردنم بيانداريد ومرا داخل
حرمببريد.كسي جرأت اين كار را نداشت.ناگاه غريبهاي از بيابان ظاهر
شدوزنجير به گردن نادر انداخت واورا داخل حرم برد وبعد ناپديد
شد.نادردستورداد گنبدي طلائي براي حرم درست كنند.از او پرسيدند كه
بالايگنبد چه بنويسيم؟گفت:يدالله فوقَ ايديهم.فرداي آن روز وزير
نادر گفتنادر سواد ندارد واين جمله برزبانش جاري شد.اگر قبول نداريد
از اوبپرسيد كه چه جملهاي بر گنبد بنويسيم؟پرسيدند گفت ياد ندارم
همانجمله ديروزي را بنويسيد.
آيات در شأن امام عصر(ع)
1- يومئذٍ يفرح المؤمنون«امام صادق(ع):در موقع قيام
قائم(ع)،اهلايمان از ياري خدا خوشحال مي شوند.»
2- واسبغ عليكم نعمه ظاهرة وباطنة«لقمان20»يعني خدا نعمتهايظاهري
وباطني خود را برشما روزي كرد.«امام كاظم(ع):نعمت ظاهري امامظاهر
ونعمت باطني امام غايب استكه از ديدگان مردم مخفي استوگنجهاي
زمين در هنگام ظهورش آشكار مي شود وهر چيز دوري برايش نزديك مي
گردد.»
3- والنهار اذا تجلّي' ليل 2«امام باقر(ع):مراد از روز،قائم ما اهل
بيتاست كه هرگاه ظهور كند،بردولت باطل پيروز مي شود.»
4- سيروا فيها ليالي واياماً آمنين سبأ16«امام صادق(ع):مراد امام
زماناست كه در زمان او همة راهها ايمن است.»
5- فمهلّ الكافرين امهلهم رُويداً طارق18«علي بن ابراهيم در تفسير
آنگفته است كه:در زمان قيام قائم،او از جباران وطاغوتها انتقام
مي گيرد.»
6- يهدي الله لنوره مَن يشاء نور35«علي(ع):او قائم ما اهل بيت
است.»
7- والفجر «امام صادق(ع):فجر لقب قائم ما است.»
8- جاء الحق وزهق الباطل«اسراء81»
9- ليظهره علي الدين كلّه ولو كره المشركون«توبه 33»(بوسيلة او
دين بركل زمين ظاهر ميشود.)
10- بقية الله خيرٌ لكم«هود86»(او باقي ماندة حجتهاي خداوند است)
11- ونريد ان نَمُنَّ علي الذين استضعفوا في الارض ونجعلهم
الائمةونجعلهم الوارثين«قصص5»(او حكومت مستضعفين را حاكم ميسازد)
12-امّن يجيب المضطر اذا دعاه ويكشف السوء«نحل 62»(او مضطّرياست كه
هرگاه دعا كند اجابت شود)
آية نور
جابر گويد كه وارد مسجد كوفه شدم وديدم اميرالمؤمنين(ع)چيزي برزمين
مينويسد ولبخند ميزند.از حضرت علت تبسم راپرسيدم.فرمود:تعجب ميكنم
از كساني كه اين آيه را ميخوانند وليبه آنمعرفت ندارد.بعد آية
25نور را تلاوت كردند«الله نورالسموات والارضمثله كمشكاة فيها
المصباح المصباح في زجاجة الزجاجة كانّهاكوكبٌ دُريٌ يوقد مِن
شجرةٍ مباركه زيتونة لاشرقية ولاغربية يكادُزيتها يُضيءُ ولميمسسه
نارٌ.نورٌ علي' نور يهدي الله لِنوره مَن يشاءويضرب الله الامثال
للناس والله عليمٌ حكيمٌ.»
فرمود:مشكات «محمّد»است.«مصباح»منم.«زجاجةالزجاجة»حسنوحسين
هستند.«كانّها كوكب درّي»علي بن الحسين است.«يوقد مِن
شجرةمباركة»محمد بن علي است. «زيتونة»جعفربن محمد
است.«لاشرقية»موسي بن جعفر است.«لاغربية» علي بن موسي است.«يكاُ
زيتها يُضيء»محمد بن علي است.«لو لم تمسسه نارٌ»علي بن محمد
است.«نور علي'نور»حسن بن علي است.«يهدي الله لنوره مَن يشاء»قائم
مهدي است.
ليلة القدر
عمر وابوكر ديدند كه رسول خدا(ص)سورة «قدر»را با خشوع وگريهقرائت
ميكندوآن را با حالي جانسوز ميخواند.وقتي علت راپرسيدند،حضرت
مطالبي فرمود از جمله گفت آيا ميدانيد كه شخصي كههر امري بر او
نازل ميشود كيست؟گفتند توهستي اي رسول خدا!فرمود آيابعد از من باز
شب قدر وجود دارد؟گفتند آري.فرمود بعد از من بر چهشخصي نازل
ميشود؟گفتند نميدانيم.حضرت دست مبارك بر سرعلي(ع)نهاد وفرمود:اگر
نميدانيد اينك بدانيد كه آن شخص بعد از من،ايناست.
قبرش مزار ملائكه است
رسول خدا(ص)فرمود:الا ومَن مات علي' حُبِّ آل محمّد ماتشهيداً.الا
ومَن مات علي' حُبِّ آل محمّدماتمغفوراًله. الا ومَنمات علي'
حُبِّ آل محمّد ماتتائباً.الا ومَن مات علي' حُبِّ آلمحمّد
ماتمؤمناًمستكمل الايمان.الا ومَن مات علي' حُبِّ آلمحمّد
ماتبشّره ملك الموت بالجنّة.الا ومَن مات علي' حُبِّ آلمحمّد
ماتفتح له مِن قبره بابان الي الجنة.الا ومَن مات علي'
حُبِّآل محمّد مات جعل الله قبره مزار الملائكةالرحمة.
آگاه باشيد!هركه بر محبت اهل بيت(ع)بميرد،شهيد مرده است.
آگاه باشيد!هركه بر محبت اهل بيت(ع)بميرد،آمرزيده مرده است.
آگاه باشيد!هركه بر محبت اهل بيت(ع)بميرد،توبه كننده بميرد.
آگاه باشيد!هركه بر محبت اهل بيت(ع)بميرد،عزرائيل به او
بشارتبهشت ميدهد.
آگاه باشيد!هركه بر محبت اهل بيت(ع)بميرد،از قبرش دو در به
بهشتباز ميشود.
آگاه باشيد!هركه بر محبت اهل بيت(ع)بميرد،خداوند قبرش رازيارتگاه
ملائكة رحمت قرار ميدهد.
سخناني از امام زمان (عج)
1- «من باقي ماندة الهي(ادامه دهندة پيامبران وامامان)هستم و
انتقام گيرندهاز دشمنان خدا ميباشم.»
2- «لعنت خدا وفرشتگان بر كسيكه يك درهم از مال مارا از روي
حرامبخورد.»
3- «اموالي كه شما بما ميرسانيد،ما آن را براي پاك شدن شما از
گناهانقبول ميكنيم.بنابراين هركه ميخواهد بما برساند وهركه
نميخواهد قطعكند كه آنچه خداوند بما داده است از آنچه شما
ميدهيد،بهتر است.»
4- «در حوادثي كه براي شما پيش ميآيد، به راويان احاديث
ما(فقها)رجوعكنيد كه آنان حجت من بر شما هستند ومن حجت خدا بر آنان
ميباشم.»
5- «كيفيت انتفاعي كه مردم در زمان غيبتم از من ميبرند مانند
انتفاع ازآفتاب پنهان در ابرهاست.من امان مردم روي زمين
هستم،همانطور كهستارگان امان اهل آسمان ميباشند.»
6- «زياد دعا كنيد براي تعجيل در فرج.زيرا دعاكردن در تعجيل فرج
خودفرج است.»
7- «هركه اين دوركعت نماز (نماز امام زمان)را در مسجد
جمكرانبخواند،گويا در خانة كعبه نماز خوانده است.»
8- «امام خطاب به سيد موسوي رشتي:
شما چرا نافله نميخوانيد؟نافله ،نافله ،نافله!
شما چرا عاشورا نميخوانيد؟عاشورا،عاشورا،عاشورا!
شما چرا جامعه نميخوانيد؟جامعه،جامعه،جامعه!»
9- «ما از لغزشهائي كه از بعضي از شيعيان سر ميزند از هنگامي كه
بسيارياز آنها ميل به بعضي كارهاي ناشايست نمودهاند كه نيكان
گذشته از آندوري ميكردند،مطلع هستيم.گويا آنان نميدانند كه ما در
رعايت حال شماكوتاهي نميكنيم و ياد شما را از خاطر نبردهايم و اگر
جز اين بود،از هر سوگرفتاري به شما رو ميآورد و دشمنان شما،شما را از
بين ميبردند.
تقوا پيشه كنيد و به ما اعتماد نمائيد و چارة اين امتحاني را كه به
شما روآورده است از ما بخواهيد.»
10- «وقتي مهدي(ع) ظهور ميكند، به ديوار كعبه تكيه ميدهد و
ميفرمايد: هر كس بديدن آدم و شيث و نوح و سام و ابراهيم و موسي
واسماعيل و يوشع و شمعون، آرزومند است، به جمال من نگاه كند كه
علم وحلم و كمال همة آنها در من است. و هر كه آرزوي ديدن جدّم
محمّدمصطفي و عليّ مرتضي و حسن مجتبي و حسين شهيد به كربلا و
ديگرامامان را دارد، به من نگاه كند و آنچه خواهد بپرسد كه علم همه
در نزد مناست. و آنچه ايشان مصلحت نديده و خبر ندادهاند، من خبر
ميدهم و همهمردم را آگاه ميسازم.
و ميفرمايد:
اي مسلمانان! هر كه ميخواهد از كتابهاي آسماني و صحيفههاي
پيامبرانآگاه شود، گوش فرا دهد و بشنود.
آنگاه شروع به خواندن صحف آدم و شيث و ابراهيم و نوح و تورات
موسيو انجيل عيسي و زبور داود به لغت و زبان هر ملتي كند به طوري
كه علماء وبزرگان آن مذهب و دين، اعتراف كنند كه بدون كم و زياد
يك حرف، است.يك يك اين كتب را خواند و جهانيان را متوجه خود
ساخته به شگفتياندازد. سپس قرآن را قرائت كند و مسلمين را برخورد
بلرزاند و عالميان رادر پيشگاه خود، خاضع و خاشع و مرعوب سازد.»
11- «اگر شيعيان ما كه خدا آنها را به طاعتش موفق بدارد،دلهايشان در
وفابه عهد وپيماني كه با ما دارند،گردهم مي آمد،از فيض ديدار ما
محروم نميشدند.»
12- «از خدا بترسيد وتسليم امر ما شويد وكارها را بما بسپاريد.پس بر
مااست كه شما را از سرچشمه سيراب بر گردانيم.همان گونه كه بردن
شمابسوي سرچشمه به وسيلة ما بوده است.و در پي آنچه از شما
مخفياست،نرويد.»
قائم(ع)از مافي الضمير مطلع است؟
خداوند درمعراج به پيامبر اسلام فرمود:
بوسيلة قائم شما،زمين خودرا با تسبيح وتقديس وتهليل وتكبير
وتمجيدذات اقدس خود،آباد كنم واز وجود دشمنان پاك نمايم وبه
دوستانمواگذارم.
با ظهور او ،سخنان بي دينان را از كجروي راست كرده وتعاليم خودرا
بلندگردانم وشهرها وبندگانم را از علم خود مطلع نمايم وگنجها
واندوخته هاراآشكار كرده،ومهدي را به اسرار ومافي الضمير هرشخصي
مطلع گردانمواورا بانيروي فرشتگانم ياري كنم تافرمان مرا اجرا نمايد
ودينم را رواجدهد.
او وليّ به حق من ومهدي حقيقي بندگان من است.«آيا بياد امام
زمانهستيد؟ص101»
علم مهدي(ع)
امام صادق(ع)فرمود:
وقتي مهدي(ع)ظهور ميكند،به ديوار كعبه تكيه ميدهد وميفرمايد:هركس
بديدن آدم وشيث ونوح وساموابراهيم وموسي واسماعيلويوشع
وشمعون،آرزومند است،به جمال من نگاه كند كه علم وحلم وكمالهمة
آنها در من است.وهركه آرزوي ديدن جدّم محمّد مصطفي وعليّمرتضي
وحسن مجتبي وحسين شهيد به كربلا وديگر امامان را دارد،به مننگاه
كند وآنچه خواهد بپرسد كه علم همه در نزد من است. وآنچه
ايشانمصلحت نديده وخبرندادهاند،من خبر ميدهم وهمه مردم را آگاه
ميسازم.
ومي فرمايد:
اي مسلمانان!هركه ميخواهد از كتابهاي آسماني وصحيفههاي
پيامبرانآگاه شود،گوش فرا دهد وبشنود.
آنگاه شروع به خواندن صحف آدم وشيث وابراهيم ونوح وتورات
موسيوانجيل عيسي وزبور داود به لغت وزبان هر ملتي كند بطوريكه
علماءوبزرگان آن مذهب ودين،اعتراف كنند كه بدون كم وزياد
يكحرف،است.يك يك اين كتب را خواند وجهانيان را متوجه خود ساخته
بهشگفتي اندازد.سپس قرآن را قرائت كند ومسلمين را برخود
بلرزاندوعالميان را در پيشگاه خود،خاضع وخاشع ومرعوب سازد.«آيا بياد
امامزمان هستيد؟ص123»
سوراخ كردن زبان
شيخ شمس الدين محمدبن قارون گويد:
به حاكم حلّه بنام مرجان الصغير گزارش دادند كه يكي از شيعيان
بنامابوراجح به خلفاء اهانت مينمايد!حاكم دستورداد تا اورا آوردند
وچندنفربقصد كشت اورا زدند وآنقدر به صورتش زدند كه دندانهاي جلو
اوافتاد..سپس زبانش را بيرون آورده بر آن حلقة آهني زدند وبيني
اورا سوراخكرده وريسماني از مو درآن وارد كرده وبه طنابي بستند
وبدستور حاكم دركوچههاي شهر گرداند.تماشاچيان هم از هر طرف اورا
ميزدند بطوريكه برروي زمين افتاد ومرگ را پيش روي خود ديد.بعد ازآن
حاكم دستورداد تاكار اورا تمام كنند ولي چند نفر واسطه شده وگفتند:او
پيرمردي ساتخوردهاست وآنچه برسرش آمده اورا از پاي درخواهد آورد. اورا
رها كن كه خودميميرد وخونش را برگردن نگير!
حاكم هم از كشتنش صرف نظر كرد. بستگان ابوراجح آمدند واورا در
حاليكهصورت وزبانش باد كرده بودوكسي ترديد نداشت كه همانشب
خواهدمرد،به منزلش بردند.
برخلاف انتظار،فرداي آنشب كه مردم براي اطلاع از وضع او
بديدارشرفتند،ديدند كه در حال صحت وسلامت نماز ميخواند. دندانهايش
مثلاول شده وجراحتهايش خوب شده واثري از آنها باقي نمانده
وپارگيصورتش رفع گرديده است.
مردم تعجب كرده وماجرايش را پرسيدند.گفت:
من مرگم را ديدم. زبان سخن گفتن هم نداشتم تا از خداوند متعال
حاجتيبخواهم. لذا در دل دعا كردم وبه مولا وآقايم صاحب الزمان(ع)
توسلجستم. چون شب فرا رسيد، ناگاه ديدم كه خانهام پرنور شد ويكدفعه
ديدمكه مولايم امام زمان(ع)دست مباركش را بر صورتم كشيد وبه من
فرمود: ازخانه خارج شو وبراي طلب روزي براي زن وبچه ات كاركن كه
خدا به تو سلامتي داد.
منهم به اين وضعي كه ميبينيد شدم.
شمس الدين گويد:بخدا قسم!قبل از اين ماجراابوراجح خيلي ضعيف
وكمبنيه وزشت وكوتاه ريش بود ومن به حمامي كه او در آن
بود،ميرفتم وليبعد از اين جريان وقتي اورا ديدم متوجه شدم كه
نيرويش زيادشده وقامتشراست گرديده وريشش بلند وصورتش سرخ شده
وانگار به سن بيستسالگي برگشته وپيوسته در همين حالت بود تا اينكه
وفات يافت. «مكيالالمكارم»
كودك دوازده ساله سنّي شفايافت
«سعيد چنداني» دانشآموز دوازده ساله سنّي كه در سال پنجم
ابتدائيدر دبستان محمد علي فائق زاهدان درس ميخواند دچار سرطان در
ناحيةشكم شد كه اورا در بيمارستان هزارتختخوابي تهران بستري سپس او
را دربيمارستان الوند عمل جراحي كرده وغدهاي به وزن يك كيلو و
نيم ازشكمش در ميآورند.امّا در مدت كوتاهي جاي غدّه پر ميشود و
پزشكاناظهار ميدارند كه با اين رشد سريع غدّه،ديگر كاري از آنها
ساخته نيست.
مادر سعيد شبي در خواب ميبيند كه به او ميگويند«سعيد را به
مسجدجمكران ببريد.»
طبعا يك زن سنّي نميدانسته كه مسجد جمكران كجا است؟ولي باپرس وجو
او را به مسجد جمكران قم راهنمائي ميكنند. او هم دستفرزندش را
گرفته ودر سال 1372با پسر ديگرش «محمد نعيم»به قم آمدهوبه مسجد
جمكران ميرود.
مادر سعيد اعمال مسجد را فراگرفته وبا پسرش«محمد نعيم»اعمال راانجام
ميدهد.آنگاه عريضهاي تهيه ميكند و آن را در چاه مياندازد و
بهامام عصر(ع)متوسل ميشود.
آن شب كه شب چهارشنبه بوده است عده زيادي به مسجد ميايند و
درمسجد به عبادت ونيايش وتوسل به بقية الله ميپردازند.مادر سعيد
بامشاهده اين امر،توسلش را بيشتر كرده وبا الحاح واصرار از
امامعصر(ع)شفاي فرزندش را ميخواهد.همچنين موقعي كه به اطاق
مسكونيدر زائرسراي جمكران ميرود،دونفر از خدام به اطاق او آمده
و عزاداري ميكنند و همگي براي شفاي سعيد دعا مينمايند.
ساعت 3بعد از نيمه شب،سعيد در عالم رؤيا شخصي را ميبيند كهنوري او
را فراگرفته و به طرف او ميآيد.نور به سينه وشكم او ميرسدوسعيد از
عالم رؤيا بيرون امده وچون چيزي متوجه نميشود دوبارهميخوابد. صبح
روز بعد وقتي ميخواهد عصايش را بردارد وبلندشود، متوجه ميشود كه از
درد شكم خبري نيست وبدنش سبك شدهاست.در آن وقت متوجه ميشود كه
شفا يافته است و آن نور وجود مقدسحضرت صاحب الزمان(ع)بوده است.
روز جمعهسعيد ومادرش به تهران رفته وبه بيمارستان الوند
مراجعهميكنند. پس از عكسبرداري معلوم ميشود كه سعيد صحيح وسالم
است واز غده بدخيم سرطاني هيچ خبري نيست.
عالم وهابي شيعه شد
دكتر عصام العماد،فارغ التحصيل دانشگاه«الامام محمد بن سعود»دررياض
و شاگرد«ابن باز»مفتي اعظم سعودي و امام جماعت يكي از مساجدبزرگ
صنعا و از مبلغين وهابيت ونويسنده كتاب عليه شيعه بنام«الصلة
بينالاثني عشرية والغلاة» با آشنايي با يكي از جوانهاي شيعه،با
فرهنگ نورانيشيعه آشنا شد واز فرقه وهابيت دست كشيد وبه مذهي شيعه
مشرفگرديد.سپس او كتابي به همين مناسبت نوشت.در اين كتاب گفته
است كهوهابيت فهميدهاند كه تنها مذهب آينده،مذهب شيعه اماميه
است.
واز قول شيخ عبدالله الغُنيمان استاد «الجامعة الاسلاميه»نقل نموده
استكه:وهابيين يقين دارند كه تنها مذهبي كه در آينده اهل سنت
ووهابيت را به طرف خود جذب خواهد كرد،همان مذهب شيعهامامي است.
همچنين شيخ ربيع بن محمد از نويسندگان وهابيمينويسد:باعث شگفتي
است كه برخي از برادران وهابي وفرزندان شخصيتهاي علمي و
دانشجويان مصري،اخيرا شيعهشدهاند.
شيخ محمد مغراوي از ديگر نويسندگان وهابي:با گسترش مذهب تشيعدر
ميان جوانان مشرق زمين،بيم آن داريم كه اين فرهنگ در ميان
جوانانمغرب زمين نيز گسترش يابد.
منابع
1- زنان مرد آفرين - محمدي اشتهاردي
2- اصول سه گانه - سيدمرتضي زماني
3- 96مجله مبلغان پيش شماره2 - معاونت تبليغ مركز مديريت حوزه
علميه قم
4- فلاح السائل - سيدبن طاووس
5- داستانهاي شگفتانگيز از مسجد مقدس جمكران - حيدر قنبري قزويني
6- مسند احمد بن حنبل