دوستى براى خدا
و بايد توجه داشت كه منشاء اين كار ولايت و محبت باشد نه تحمل
اين عمل بر خود بخاطر سرعت اجابت كه در اين صورت فايده چندانى ندارد.
آنچه مهم است دوست داشتن براى خداست . و در قرآن و احاديث تاكيد زيادى
روى آن شده است . در روايات معتبر مى خوانيم : «آيا
ايمان چيزى جز دوست داشتن براى خدا و دشمن داشتن براى خدا است ؟»،
«مطمئن ترين دستگيره هاى ايمان دوست داشتن براى
خداست .»، «خداوند
متعال بين دو دوست كه مصافحه كنند وارد شده و با كسى كه رفيقش را بيشتر
دوست دارد، مصافحه مى كند.» و
((هنگامى كه مؤ من در نهان ، براى برادر مؤ منش دعا مى كند،
فرشته اى او را از آسمان ندا مى دهد: و صد هزار برابر آنچه براى برادر
مؤ منت خواستى ، به تو عطا شد. فرشته دومى بيش از اين مقدار ندا مى
دهد. و همينطور هر كدامشان صد هزار برابر زياد مى كنند، تا اين كه
فرشته هفتم ندا مى دهد: هفتصد هزار برابر براى تو مى باشد. سپس خداى
متعال ندا مى دهد: من بى نيازى هستم كه فقير نمى شوم . بنده خدا! يك
ميليون برابر آنچه خواستى به تو عطا شد.
حيف است در اين مختصر روايت «حسن بن يقطين
» را نياورم . گرچه اين روايت معروف است ولى
بخاطر علاقه به عمل اين عمل كننده با ولايت ، دوستدار، مجاهد و ياور،
آن را در اينجا مى آوريم : «امام صادق (عليه
السلام ) نامه اى به حاكم اهواز درباره «حسن بن
يقطين » بدين مضمون نوشت :
بسم الله الرحمن الرحيم . خداوند در عرش خود، سايه اى دارد كه در آن
سايه كسى قرار نمى گيرد؛ مگر كسى كه اندوهى را از برادرش بر طرف نموده
، يا به او كمك كند، يا به او خوبى كند، گر چه با نصف دانه خرمايى
باشد. و اين برادر تو است . والسلام . مى گويد: هنگامى كه به شهرم باز
گشتم به در منزل او رفته ، اجازه خواستم او را ببينم و گفتم : من
فرستاده امام صادق (عليه السلام ) هستم . پس از اطلاع ناگهان پا برهنه
خارج شد، به من سلام كرد و مابين چشمانم را بوسيد؛ سپس گفت : تو، آقاى
من ! فرستاده مولايم صادق (عليه السلام ) هستى ؟ گفتم : بله گفت : اگر
راست بگويى مرا از جهنم آزاد كرده اى . دستم را گرفته ، به اطاقى برد،
مرا در جايگاه خود نشانده و در مقابلم نشست . آنگاه پرسيد حال مولايم
چگونه بود؟ گفتم : خوب . گفت : تو را به خدا؟ گفتم : به خدا - و تا سه
بار سخن خود را تكرار كرد. سپس نامه را به او دادم ، آن را خواند و بر
روى چشمانش گذاشت . سپس گفت : امر بفرما، برادر! گفتم : در نامه ات
هزار درهم ماليات از من خواسته اند كه با دادن اين مبلغ هستيم از بين
مى رود. او از آن ماليات صرف نظر كرد. سپس صندوقهاى اموالش را خواست .
نصف اموالش را خود برداشت و نصف ديگرش را به من داد. سپس چهارپايانش
را خواست . يك چهارپا را براى خود بر مى داشت و يكى را به من مى داد.
سپس غلامهايش را خواست . يكى را به من مى داد يكى را خود بر مى داشت .
سپس لباسهايش را خواست . يك لباس را براى خود برمى داشت و يك لباس را
به من مى داد. و بدين ترتيب نيمى از تمام اموال و املاك خود را به من
داد. و مرتب مى گفت : آيا تو را خوشحال كردم ؟ و من مى گفتم : بله ، به
خدا قسم و بيشتر از خوشحالى به من دادى . هنگامى كه موسم حج فرا رسيد
به حج رفته و براى او دعا نمودم . و از راهى رفتم كه بتوانم مولايم
امام صادق (عليه السلام ) را زيارت نمايم . وقتى خدمت او رسيدم ،
خوشحالى را در سيماى او مشاهده نمودم . فرمود: از فلانى چه خبر؟ آنچه
اتفاق افتاده بود را براى او نقل كردم . او نيز با شنيدن سخنان من
خوشحال مى شد و سيمايش مى درخشيد. گفتم : آقايم ! از رفتار او با من
خوشحال شديد؟ فرمود: بله ، بخدا قسم مرا خوشحال كرد و حتما پدرانم را
نيز خوشحال كرد. و بخدا قسم قطعا اميرالمومنين (عليه السلام ) را
خوشحال كرد؛ و بى ترديد رسول خدا را خوشحال كرد. و بخدا قسم ، حتما،
خدا را در عرش خود خوشحال كرد.
و در روايت است : «كسى كه بدنبال خواسته برادرش
براه افتد و با تمام توان بدنبال خواسته اش نباشد، حتما به خدا و رسولش
و مؤ منين خيانت كرده است .» و
((كسى كه يك خواسته برادر مؤ منش را برآورد، مانند كسى خواهد
بود كه نُه هزار سال خدا را عبادت كرده باشد بگونه اى كه روزهايش را
روزه و شبهايش به عبادت ايستاده باشد.
حسين بن ابى العلاء مى گويد: «ما بيست نفر و
اندى بوديم كه بطرف مكه حركت كرديم هر جا كه براى استراحت توقف مى
كرديم گوسفندى را ذبح مى كردم . وقتى به خدمت امام صادق (عليه السلام )
رسيدم فرمود: افسوس ، حسين ! آيا مؤ منين را خوار مى كنى ! گفتم : پناه
مى برم به خدا از اين . فرمود: شنيده ام در هر منزلى گوسفندى براى آنان
ذبح مى كرده اى . گفتم : مولاى من ! اين كار را فقط براى رضاى خداى
متعال انجام مى دادم . فرمود: آيا نمى ديدى كه عده اى از آنان هم مى
خواستند اين كار را انجام بدهند ولى نمى توانستند و احساس حقارت مى
كردند. گفتم : فرزند رسول خدا (درود خدا بر تو)! از خدا آمرزش خواسته و
اين عمل را تكرار نمى كنم .»
اين مقدار روايت براى اشاره بود والا در اين مورد روايات بقدرى زياد
است كه كتابها را پر و انسان را به شگفتى وا مى دارد.
(19) بلند كردن كف دستها هنگام دعا. «رسول خدا
(صلى الله عليه و آله و سلم ) هنگام دعا و گريه و زارى و تضرع به درگاه
خدا دستهاى خود را طورى بلند مى نمود كه فقير براى در خواست غذا دستهاى
خود را بلند مى كند.»
از امام صادق (عليه السلام ) درباره دعا و بلند كردن دستها سؤ ال شد؛
حضرت فرمودند: پنج نوع است : اما تعوذ اين است كه كف دستهايت را رو به
قبله قرار مى دهى . هنگام دعا براى رزق ، كف دستهايت را بطرف آسمان
قرار داده و دستهايت را بالا مى برى و اما در تبنّل با انگشت سبابه ات
اشاره مى كنى . و اما ابتهال اين است كه دستهايت را باندازه اى كه از
سرت بالاتر بيايد بلند مى نمايى . و اما تضرع اين است كه انگشت سبابه
ات را نزديك صورتت حركت دهى و اين دعاى ترس است .
و از او (عليه السلام ) روايت شده است : در «رغبت
» دستانت را طورى باز كن كه كف دست پيدا باشد و
در «رهبت » بگونه اى كه
پشت دست پيدا باشد؛ در «تضرع »
انگشت سبابه خود را به طرف چپ و راست حركت داده و در «تبتل
» انگشت سبابه چپ را بآهستگى بطرف بالا و پايين
حركت بده و در «ابتهال »
دستها و ساعدهايت را بطرف راست چپ به حركت در آورد؛ «تبتل
» اينگونه است و انگشت خود را بطرف بالا و
پايين حركت داد؛ و «ابتهال »
نيز اينگونه است و دستان خود را باز و در برابر صورت خود قرار داد. و
فرمود: تا زمانى كه اشك جارى نشده «ابتهال
» نكن .
در روايتى آمده است : «استكانت
)) در دعا اين است كه دستهايش را روى شانه هايش بگذارد.
دعا در حال سجده
آنچه گفتيم در مورد دعا در حال نشسته يا ايستاده بود؛ و ممكن
است حالت سجده در بعضى موارد بهتر باشد؛ چنانچه مخصوصا در بعضى از
دعاها وارد شده است . و نيز آمده است : «نزديكترين
حالات بنده به خداوند متعال در سجده است ؛ و اين حال برترين حالات و
بالاترين مقامات است . و آن مقام فناى در خداست .»
در «مصباح الشريعه »
آمده است : «كسى كه بخوبى در سجده به خدا نزديك
شود، هيچگاه از خدا دور نخواهد شد.» و هدف
خداوند از سجده نزديك شدن به او با دل و روح و باطن است . بهمين جهت
كسى كه به او نزديك شود از غير او دور خواهد شد. همانگونه كه سجده در
ظاهر جز با فراموش نمودن تمام چيزها و چشم فروبستن از هر چه كه چشم مى
بيند، تحقق پيدا نمى كند، خداوند مى خواهد در باطن نيز چنين باشد.
بنابر اين كسى كه در نماز دلش در هواى چيزى غير از خداست ، به همان چيز
نزديك بوده و از آنچه خدا مى خواهد، دور است .»
در روايات فضايل اين ماه ، سفارش پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم )
به طول دادن سجده آمد. و اين مطلب مهمى بوده و نزديكترين شكلهاى بندگى
است . بهمين جهت هر ركعتى دو سجده دارد و در غير ركعت يك سجده وارد شده
است . امامان ما (عليه السلام ) و شيعيان خاص آنان به طولانى نمودن
سجده بسيار اهميت داده و در بعضى از سجده هاى امام سجاد (عليه السلام )
ذكر لا اله الا الله حقا حقا... را هزار بار از او مى شنيدند. سجده
امام كاظم (عليه السلام ) از اول تا ظهر طول مى كشيد و از
«ابن ابى عمير» و
«جميل » و
«خربوذ» سجده هايى نظير
آن نقل شده است .
يك عمل مجرب كه در حال
سالك مؤ ثر است
در زمان تحصيل در نجف اشرف استاد بزرگى داشتم كه مرجع تربيتى
طلاب با تقواى زمان خود بود، از او درباره اعمال بدنيى كه در حال سالك
الى الله مؤ ثر است و آنرا تجربه كرده است ، پرسيدم . او در پاسخ دو
مطلب را بيان كرد: يكى اين بود كه در هر شب و روز يك سجده طولانى نموده
و در سجده بگويد: لا اله الا انت سبحانك انى كنت
من الظالمين هيچ خدايى جز تو نيست . تو منزهى . همانا من از
ظالمين بودم . و منظور او از اين ذكر اين باشد كه روح من در زندان
طبيعت زندانى ، و با غل و زنجيرهاى اخلاق رذيله ، بسته شده است . و من
با كردارم خود را با اين غل و زنجيرها بسته و در زندان محبوس نموده ام
. و پروردگار خود را از اين كه با ستم ، اين عمل را نسبت به من انجام
داده باشد، منزه مى دانم . و من بودم كه به خود ستم كردم و خودم را در
اين مهلكه ها انداختم .
به اطرافيان خود سفارش مى كرد كه اين سجده را انجام دهند. و هركسى كه
به آن عمل مى كرد، تاءثير آن را در حالات خود مى ديد؛ بخصوص كسانى كه
سجده شان طولانيتر بود بعضى از آنها هزار بار اين ذكر را مى گفتند و
بعضى كمتر و بعضى بيشتر؛ حتى شنيدم كه بعضى از آنها سه هزار بار مى
گفته اند.
20 - در دست داشتن انگشترى عقيق يا فيروزه . خداوند متعال مى فرمايد:
خجالت مى كشم دست بنده اى را كه انگشتر فيروزه در آن است رد كرده و
حاجتش را بر نياورم . از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده است :
«هيچ كف دستى به سوى خداى متعال بلند نشده است
كه نزد او محبوبتر باشد از كفى كه انگشتر عقيق در آن است .»
بسيار كم اتفاق مى افتد كه انسان از گناهان دائمى پاك باشد، بنابراين
سزاوار است طاعتهايى را انتخاب كند كه براى پوشاندن آن گناهان مناسب
باشد. و انگشتر بدست كردن يكى از آن طاعتهاست . گرچه اينجا، جاى بيان
اين مطلب نبود ولى به مناسبت آن را ذكر نموديم .
21 - صدقه دادن . همانگونه كه روايت شده است صدقه دادن قبل از دعا باعث
اجابت آن مى گردد. و نيز روايت شده است : «رزق
را با صدقه دادن فرود آوريد.»
22 - اوقات خاص . و نيز سزاوار است اوقات مخصوصى را براى دعا و حاجات
خود انتخاب كند. اوقات فراوانى از قبيل :
الف - شب و روز جمعه . از امام باقر (عليه السلام ) روايت شده است :
«خداوند متعال در هر شب جمعه از اول شب تا آخر
آن ، از بالاى عرش خود ندا مى دهد: و بنده مؤ منى نيست كه قبل از طلوع
فجر از گناهان خود توبه كند، تا توبه او را قبول كنم آيا بنده مؤ منى
نيست كه ...- و امام (عليه السلام ) به همين ترتيب چند حاجت را بيان
نمود تا آنجا كه فرمود: تا طلوع فجر به اين ندا ادامه مى دهد.
و روايت شده است : «خداوند برآورده نمودن حاجت
بنده مؤ من را تا روز جمعه به تاءخير مى اندازد.»
از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت شده است :
«روز جمعه سرور و بزرگترين روزها نزد خداست ، و
از روز فطر و روز قربان نيز بزرگتر است . در اين دو روز وقتى هست كه
كسى در آن چيزى از خداى متعال نمى خواهد، مگر اين كه آن را به او عنايت
مى فرمايد؛ الا اين كه حرامى را بخواهد... ولى در روز جمعه دو وقت است
يكى مابين فراغت خطيب از خطبه و منظم شدن صفوف مردم ، و ديگرى پايان
روز.» و در روايت ديگر آمده است :
«زمانى كه نيمه خورشيد پنهان شود.»
ب - وقت مخصوص ديگر، بين ظهر و عصر روز چهارشنبه است براى نفرين كردن
كفار.
ج - وقت نماز عشاء. روايت شده است : «اين وقت
به هيچيك از امتهاى گذشته عطا نشده است .»
د - يك ششم اول ، از نيمه دوم شب . «عمر بن
اُذينه » از امام صادق (عليه السلام ) روايت
كرده است كه آن حضرت (عليه السلام ) فرمودند: «همانا
در شب ساعتى است كه بنده مؤ منى در آن نماز نخوانده و دعا نمى كند، مگر
اين كه دعاى او مستجاب مى شود. مى گويد: گفتم : خدا ياريت كند، اين چه
ساعتى از شب است ؟ فرمود: هنگامى كه نيمى از شب گذشته ، و يك ششم اول
نيمه شب فرا رسيد.» و از اميرالمؤ منين (عليه
السلام ) روايت شده است كه فرمودند: حضرت داود در اين ساعت آماده جنگ
شد. و فرمود: كسى كه در اين ساعت دعا كند دعايش پذيرفته مى شود مگر
فلانى .
ه- آخر شب تا طلوع فجر. گفته اند مراد از آخر شب ، يك سوم آخر شب است
. روايت شده است كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمودند:
«وقتى آخر شب فرا رسيد، خداى متعال مى فرمايد:
دعا كننده اى هست تا او را اجابت كنم ؟ كسى خواسته اى دارد تا خواسته
اش را بدهم ؟ كسى آمرزش مى خواهد تا او را بيامرزم ؟ توبه كننده اى
هست تا توبه او را قبول كنم ؟ در روايت ديگر است : «اگر
تا طلوع فجر بخوابد شيطان در گوشهايش ادرار مى كند. پس پند گيريد،
عاقلان !»
سيد بزرگ «ابن طاووس (قدس سره
))) - همان كسى كه استادم (قدس سره ) مى گفت : غير از معصومين
(عليهم السلام ) كسى در علم مراقبت مانند او نيامده است - در اينجا
جوابى تهيه ديده است تا مراقبين در جواب اين منادى بگويند و تا جايى كه
مى دانيم اولين كسى است كه اين عمل را انجام و اين سنت را رواج داد؛
همانگونه كه روز بلوغ خود را جشن گرفت . عقيده داشت خداوند متعال در
اين روز لباس باارزش تكليف را به او پوشانيده و شرافتى نصيب او نموده
است . به همين جهت نيز اين روز را روز بزرگى مى دانست و اين عمل نيز
مراقبت ارزشمند و بزرگى است كه در هيچكدام از علماى مجاهد ما سابقه
ندارد. جوابى كه براى اين منادى تهيه نموده است در كتاب
((عدة الداعى » آمده است .
و - بين طلوعين . و گمان مى كنم اين وقت مخصوص به دعاى رزق باشد.
ز - سه شب قدر در ماه رمضان كه برترين آن شب بيست و سوم است و شبهاى
احياء كه عبارتند از شب اول رجب و شب نيمه شعبان ، و شب عيد فطر و
قربان و روز عرفه و روز فطر و قربان .
ح - هنگام وزيدن بادها و باريدن باران ، از بين رفتن سايه ها و ريختن
اولين قطره خون مقتول مؤ من . زيرا درهاى آسمان در چنين اوقاتى باز است
.
ط - هنگام اذان ظهر و از طلوع فجر تا طلوع خورشيد. در روايت آمده است :
«هنگام اذان ظهر، درهاى آسمان و بهشت باز شده و
حوائج بزرگ روا مى گردد. گفتم به چه مقدار؟ فرمود: به مقدارى كه مرد
بتواند، سر فرصت ، چهار ركعت نماز بخواند و نيز از طلوع فجر تا طلوع
خورشيد.
ى - بعد از نمازهاى واجب . از اميرالمؤ منين (عليه السلام ) روايت شده
است كه : رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمودند:
«كسى كه نماز واجبى بجا آورد، در پى آن دعاى
مستجابى خواهد داشت .»
ابن فحام مى گويد: اميرالمومنين (عليه السلام ) را در خواب ديدم و از
او درباره اين روايت پرسيدم . حضرت فرمودند: «اين
روايت صحيح است . هنگامى كه نماز واجب را بجا آوردى ، در سجده بگو:
اللهم انى اسئلك بحق من رواه بحق من روى عنه صل
على جماعتهم و افعل بى كذا و كذا؛ خدايا از تو مى خواهم بحق كسى
كه اين حديث را روايت كرده و بحق كسى كه از او روايت شده ، بر تمامى
آنان صلوات فرستاده و برايم چنين و چنان كنى .»
از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده است : «خداوند
متعال نمازها را در عزيزترين اوقات نزد خود بر شما واجب نموده است .
بنابراين حوائج خود را پس از نمازهايتان درخواست نماييد.»
اين روايت دلالت بر اين مى كند كه محبوبترين اوقات به اجابت نزديكتر
است .
ك - بعد از نماز وتر و بعد از نماز فجر و بعد از نماز ظهر و بعد از
نماز مغرب . روايت شده است : «بعد از نماز مغرب
سجده مى كند و در سجده دعا مى كند.» و روايت
شده است : «بعد از نماز وتر سجده كرده و براى
چهل مؤ من دعا مى كند.»
و دعا در بيشتر اعمال مستحبى در روزها و شبهاى شريف وارد شده است ؛
بخصوص نمازهاى مستحب .
(23) مكانهاى خاص . انتخاب
مكانهاى شريف نيز، به اجابت نزديكتر است ، مانند «راءس
الحسين (عليه السلام ») و مكانى كه زير گنبد آن
قرار دارد، چنانچه روايت شده است كه دعا در آن مستجاب مى گردد. و نيز
ساير زمانها يا مكانهاى شريف . زيرا گرچه روايت مخصوصى در مورد آنها
نداريم ولى قطعا دعا در آنها به اجابت نزديكتر است .
از امام رضا (عليه السلام ) روايت شده است كه فرمودند:
((كسى در اين كوهها نايستاده است - در حالى كه به مواقف شريف
مكه و نواحى آن اشاره مى نمودند - مگر اين كه دعاى او مستجاب شده است .
ولى دعاى مؤ من در آخرتش ، مستجاب مى گردد، و دعاى كافر در دنيايش .
اختصاص عرفات به دعا و روز عرفه نيز معروف است .
(24)حالات عالى مانند رقت قلب .
(25)طهارت ، نماز و روزه .
همين مقدار براى اشاره به شرايط دعا كه هدف ما بود، كافى است .
شرايط باطنى دعا
آنچه از تمام شرايط گذشته براى سالك مهمتر است ، بدست آوردن
تمام شرايط باطنى است ، كه بايد در اين جهت با تمام توان تلاش كند.
شرايط باطنى عبارت است از اين كه ايمان داشته باشد، ضررسان و سودبخش
فقط خداست . و اين كه خدا عنايت داشته و خداوند بهتر و باقيتر است . و
اين كه هيچ خيرى نيست ، مگر با ولايت خدا و نزديك شدن و ديدار با او، و
هدف خود را هم منحصر در همين يا در آنچه كه بازگشتش به آن است ، تا
جايى كه اين مؤ من هيچ لذتى از نعمتهاى خدا نبرد، مگر از اين جهت كه
اين نعمت از خداست . و حتى در نعمتها چيزى نبيند جز اين كه نعمتها از
جانب خداوند است ؛ تا جايى كه نفس ، عقل و روح او از دنيا بريده و
مشغول حمد و ثناى او شوند.
ادامه اين حال بسيار گرانبهاست كه بجز عده معدودى از اهل معرفت قادر
نيستند اين حال را حفظ نمايند. و اكثر «اصحاب
يمين » به اسباب توجه مى كنند، ولى براى آنان
نيز بهتر است كه مسبب الاسباب را مهمتر دانسته و غير او را نخواهند مگر
همراه با او، و نيز دعاى آنان بر اين دنيا بايد به ضميمه دعاى قرب ،
خوشنودى و ديدار با خدا باشد. و اگر درجه او از اين هم كمتر است ،
حداقل آمرزش و بهشت را ضميمه نمايد. تا با اين آيه موافق باشد:
«كسانى كه مى گويند: و خداى ما! در دنيا به ما
نيكيى عنايت فرموده و در آخرت نيكيى .» و اگر
نتوانست در بعضى از دعاهايش اين مطلب را رعايت كند، بايد در بيشتر آنها
و مهمترينشان ، خدا را بر غير او، و آخرت را بر دنيايش مقدم كند.
تحصيل حالت رقت ، خضوع ،
اظهار ذلت ، خوش زبانى و...
بعد از تحصيل اين مطلب آنچه مهم است ، بدست آوردن حالت رقت ،
گريه ، خضوع و خشوع است . و نيز اظهار ذلت با نشستن روى خاك ، برداشتن
كلاه و عمامه و مانند آن از روى سر، غلتيدن در خاك ، سجده كردن و
گذاردن صورت بر خاك ، بستن دستان به گردن ، خوش زبانى با خداوند در دعا
و بر زبان آوردن صفاتى از خداوند كه موجب اجابت است و ائمه ما (عليهم
السلام ) در دعاهاى خود به ما ياد داده اند.
ساير مراقبتهاى ماه رمضان
(1)ابتدا پاك كردن دل با توبه صادقانه .
(2)پاكيزه نمودن مال با دادن خمس تا غذا، لباس ، مكان و هر چيزى كه
روزه دار در آن دخل و تصرف مى كند پاك شود. همانگونه كه در روايات آمده
خداوند براى تطهير مال دادن خمس را كافى دانسته است . بنابر اين بهتر
است خمس خود را در اول ماه حساب كرده و آن را بپردازد تا غذا و همه دخل
و تصرفات او از حلال باشد.
(3) تلاش براى شروع خوب سال . روايات زيادى داريم كه :
((ماه رمضان اول سال است و اين كه اگر اين ماه سالم شد تمام سال
بسلامت خواهد ماند.» انسان بيدار تاءثير كارهاى
خود را در حالات و خواسته هايش ديده و بجهت اين كه ماه رمضان اول سال
بوده و خير و شر در آن مقدر مى شود، مى داند كه عمل او در اين ماه
تاءثير بزرگى در تمام جوانب زندگيش دارد؛ بخصوص در رزق و اجل او، و
توفيق انجام خيرات و عبادات . و همينطور تاءثير اول اين ماه را نسبت به
بقيه اين ماه مى داند. بهمين جهت مراقبين اهميت زيادى به اعمالى كه در
اين روز وارد شده ، مى دادند. بخصوص دعايى طولانى كه مختص به اين روز
است . اين دعا در «اقبال »
از «تلّعكبرى » با
مستند كردن آن به امام صادق (عليه السلام ) نقل شده است . دعايى است
بزرگ ، شامل تمام مطالب دين ، دنيا و آخرت . ولى آنچه مهم است كوشش در
بدست آوردن شرايط دعا و اداى حق اين دعاست . و به جان خود قسم كسى حق
اين دعا را نمى فهمد، مگر اين كه تلاش و اهميت او براى تكميل شرايط و
اخلاص در آن ، بيشتر شده ، و مقدار محبت كسى كه اين دعا و امثال آن
را به ما ياد داده ، مى فهمد؛ و قدر نعمت الهى معصومين (عليهم السلام )
را خواهد دانست . زيرا اگر آموزش آنان نبود، از كجا ادب سخن گفتن با
خداى متعال را، آنگونه كه شايسته است ياد مى گرفتيم . و چطور مى
فهميديم كه چگونه با خدا سخن گفته و با او مناجات نماييم ، از او
خواسته و شكر او را بجا آوريم ، كه او راضى باشد. و از كجا مقدار
ناتوانى و تقصير خود را در رعايت مراسم بندگى او مى فهميديم . در عوالم
نادانى و گمراهى باقى مانده و با چارپايانى كه هلاك شدند هلاك مى شديم
.
داشتن حضور قلب در دعا
مهمترين چيزى كه در دعا بايد رعايت شود اين است كه بداند چه مى
گويد و حال و صفاتى كه دارد، مخالفتى با آنچه كه به خداوند در اين زمان
و مكان بزرگ ، عرض مى كند، نداشته باشد. زيرا در غير اين صورت يا در
ادعاى خود دروغ مى گويد يا غافل بوده و يا مولاى خود را مسخره مى كند
كه چنين چيزى نزديك به كفر، بلكه حقيقت آن كفر به خداى بزرگ است . زيرا
كسى كه رازهاى بسيار نهان و اسرار دلها را مى داند، اگر بنده اش با اين
اعترافات و تضرعهايى كه در اين دعاست : يا من
نهانى عن المعصية فعصيته فلم يهتك عنى ستره عند معصيته ... اى
كسى كه مرا از سرپيچى از دستورات منع كرد ولى من از دستوراتش سر تافتم
، با اين حال آبروى مرا هنگام سرپيچى كردن حفظ كرد... او را مخاطب قرار
داده ، و ببيند دل و نهان و عملش همگى بر خلاف چيزهايى است كه مى گويد،
و اعتراف او واقعى نبوده و معتقد است از صالحين بوده و با مولاى خود به
عدالت رفتار كرده است ، يا قلبا از كارهاى خداى متعال در مورد خود راضى
نيست يا ذلت و شكستگى و چاپلوسى و حقارتى را كه لازمه اين اعتراف است ،
ندارد، عقل در مورد اين مناجات كننده غافل يا دروغگو يا مسخره گر چه
حكمى دارد؟ و او را سزاوار چه چيزى مى داند؟
از سه حالتى كه در بالا گفتيم ، جرم حالت غفلت از دو حالت ديگر كمتر
است .
بنده اى كه آقايش او را به ميهمانى و مجلس كرامت خود بهمراه اولياى
پاكش دعوت نموده ، و كسى را فرستاده تا ادب حضور و مناجات با او را،
آنگونه كه شايسته است ، به او بياموزد، ولى دل بنده در حضور آقاى خود
به ياد دشمن او بوده و درباره فرمانبردارى از اين دشمن فكر كرده و غرق
در اين فكر باشد، بطورى كه اصلا نفهمد كه به آقا و مولايش چه مى گويد،
عقل تو چه جوابى را شايسته سخنان اين گمراهِ گمراهتر از چهار پايان مى
داند؟
كاش به او گفته شود: اى گمراهى كه پروردگارت را كوچك مى انگارى ! خجالت
نمى كشى در اين شرايط بگونه اى با من روبرو مى شوى كه راضى نيستى كسى
با تو اين گونه روبرو شود. و حتى از دشمنت نيز انتظار چنين برخوردى
ندارى . آيا همنوعان خود را كه بندگان من هستند نيز اينگونه سبك مى
شمارى ! پس چرا خجالت نكشيده و مرا طورى سبك مى شمارى كه حاضر نيستى به
بندگان خوارم اينگونه توهين كنى ؟ آيا كوچكتر از من پيدا نكردى ؟ زيرا
با اين عمل مى گويى كه بندگانم براى تو بيش از من اهميت دارند.
منزه است پروردگار بردبار و كريم . و چرا كريم و بردبار نباشد كه اگر
حلم او نبود، ما را بخاطر اين توهين ، مانند شخصى قدرتمند و مقتدر
مجازات نموده و در پائينترين طبقات عذاب شوندگان ، عذاب مى نمود. آنگاه
ما را براى هميشه از درگاهش رانده ، و در ميان جهنم قرار مى داد.
بيشتر مردم در دعاى خود به اين حالت از حالات سه گانه اى كه گفتيم دچار
مى شوند؛ و كمتر به حالت دوم دچار مى شوند كه عبارت بود از اين كه خود
را فردى متقى دانسته و از رفتار پروردگار با خود خوشنود نيستند. و
بهمين جهت در اعتراف به كوتاهى خود و فضل پروردگار دروغ مى گويند. و
گمان نمى كنم قسم سوم ، يعنى كسى كه مسخره كند، در ميان مسلمين پيدا
شود.
آنچه درباره شايستگى خود، بجهت غفلت در مناجات با پروردگار خود گفتيم ،
باقتضاى حكم عقل و عدالت پروردگار بود. ولى رفتارى كه خدا با فضل خود و
بجاى عدلش ، با ما دارد، همان است كه امام (عليه السلام ) بيان
فرمودند: «خداوند آبروى ما را حفظ كرده ، و
سلامتى كامل خود را از ما نمى گيرد، نعمتهاى خود را از ما نگرفته و ما
را فريب نمى دهد.
گناهان ما را پنهان نموده و خوبيهاى ما را آشكار مى نمايد. و با ما
مانند كسى كه از او اطاعت كرده ، رفتار نموده و ما را به غير خودش
واگذار نمى كند. در توبه را بر ما نبسته و از لغزشهاى ما چشم پوشى مى
كند. ما را دعوت نموده تا به درگاه دعا كنيم و وعده اجابت داده است . و
بر كسى كه با سرپيچى از او ما را سرزنش كند، خشم گرفته ؛ و با اين كه
احترام او را نگه نداشته ايم ، مؤ منين را از هتك حرمت ما نهى مى
نمايد.
عطاياى خود را از ما سلب ننموده و ما را بدون كمك نمى گذارد و ما را از
كفايت نمودن خود خارج نمى فرمايد... تا آخر فرمايشات آن حضرت (عليه
السلام ) كه اجمالا به نيكى هاى خداوند و رفتار كريمانه اش اشاره مى
نمايد.»
آنگاه در فرمايش آن حضرت (عليه السلام ) بنگر كه فرمود:
((من گرسنه دوستى تو هستم كه سير نمى شوم ، من تشنه محبت تو
هستم كه سيراب نمى گردم .» آيا اثرى از محبت او
در خود مى بينى ! چه رسد به اين كه مانند گرسنه تشنه باشى . زيرا
دوستدار او طبيعتا مشتاق ديدار با اوست . بهمين جهت بعد از اين
فرمودند: «چقدر مشتاق كسى هستم كه مرا مى بيند
ولى او را نمى بينم .» و مشتاق آرام نگرفته و
راحت نمى شود، تا اين كه به آنچه مشتاق بوده ، برسد.
خلاصه اين كه تلفظ كلمات كارى آسان و بدون زحمت است ، ولى متصف شدن به
حقيقت آنچه مى گويد، كارى مشكل ، و عمل كردن به آن كارى مشكلتر است .
دوستان خدا آنگونه هستند كه امام (عليه السلام ) قبل از اين به آن
اشاره نمودند: «آنها كسانى هستند كه به روزه
روز و رنج شب راضى نشده ، تا جايى كه قدم بر سر نيزه ها گذاشته و چهره
ها را خاك آلوده كردند.» آيا اثرى از اين مطالب
در خود مى بينى ؟ اگر مى بينى ، گواراى وجودت و خوشابحال تو، و اگر از
كسانى هستى كه روزه و عبادت در شب براى آنان سخت است چه رسد به قدم
گذاشتن بر سر نيزه ها پس در مناجات به مولا و مالك آخرت و دنيا دروغ
نگو.
(4- توسل در شب اول ) مهمترين كارى كه سالك بايد انجام دهد، اين است كه
در شب اول ماه به يكى از معصومين كه حامى و نگهبان آن شب است مراجعه ،
و با چهره آبرومند و نورانى او نزد پروردگاش ، به درگاه خدا روى آورد -
زيرا چهره تاريك و بى آبروى او شايستگى رو نمودن به درگاه مقدس
پروردگار بزرگ زيبا را ندارد - و بايد براى شفاعت نمودن و پناه دادن ،
خيلى از او خواهش نموده و توسل كاملى به او پيدا نمايد، و آنقدر به
درگاه او تضرع و گريه و زارى كند، تا او را پذيرفته و براى او وساطت
نمايد، و براى اينكه خداوند او را پذيرفته و او را موفق به انجام
اعمالى كه دوست دارد و خوشنودى او در آن است ، بگرداند، به درگاه
خداوند تضرع نمايد. زيرا او كريم است و كريمها را رد نمى كند؛ بخصوص
اوليايى كه آنها را درهاى رحمت خود و علامت راهنمايى خلقش قرار داده ،
و با كرامت خود تربيت و آنان را به پناه دادن پناه جويان امر نموده است
.
سالك مى تواند با يك ساعت توسل بهمراه خوش زبانى به سعادتى برسد كه با
عبادت يك سال نتوان به آن رسيد. بنابر اين فرصت را غنيمت شمار و بعد از
عرض سلام و درود و ثنا و بزرگداشت آنان به درگاه آنان عرض كن :
«مولايم ! در اين شب تو حامى امت و نگهبان
آنانى . تويى برترين مخلوقات . پذيرايى از ميهمان را دوست داشته و از
جانب خداى بزرگ ماءمور به پناه دادن مى باشى . بنده تو، ميهمان خدا و
ميهمان تو و پناه جوى از خدا و تو است ، بنده ات را پناه ده و حمايتش
نما. و پذيرايى خود را در اين شب ، وارد نمودن من در قصد و اراده و حزب
خود، و در دعا و حمايت و شفاعت و ولايت و شيعيانت قرار ده . و به درگاه
خدا تضرع نموده تا با عفو عالى و پذيرش و خوشنوديش با من رفتار نمايد،
و نگاه رحمتى به من نمايد كه بعد از آن خشمى نبوده و مرا به شيعيان
مقرب و دوستان سابق شما ملحق نمايد. زيرا شفاعت تو را بخاطر مقام
ارجمندى كه نزد او دارى رد نمى كند. پس بحق اين مقامى كه خداوند به تو
عنايت فرموده است از تو مى خواهم ، مولايم ! كه آنچه از تو خواستم به
من ارزانى داشته و بمقدار كرامتت بيش از آن عنايت كنى . آقايم ! به
حقارت ، خوارى و بدحاليم نگاه نكن ؛ چون كريمان در پذيرايى از ميهمان
هيچكدام از عطاياى خود را بزرگ نديده ، و كرامت و عطاياى خود را با
ميهمان و درخواست كننده ، اندازه گيرى نمى كنند. زيرا عطا باندازه عطا
كننده و پذيرايى باندازه ميهماندار است .
سرورانم ! شماييد كه به كريمان ، آداب كرامت ، و به بخشندگان خوى سخاوت
و بلندنظرى آموختيد. اگر بخشش ذكر شود، شما اول و آخر آن و اصل و فرع و
پايان آن و اگر كرم گفته شود، شما معدن و جايگاه آن مى باشيد، خواهنده
از شما، رد نمى شود و آرزومند از شما نااميد نمى گردد.
سرورانم ! شما فرموديد: نيكى مانند باران به نيكوكار و بدكار مى رسد.
پس مرا از ابرهاى راءفت خود محروم نفرماييد؛ باران رحمت شما بر من نيز
ببارد كه من گرسنه جود و تشنه كرم شما هستم . راضى نشويد كه ميهمان شما
شب را در خانه شما گرسنه و تشنه بخوابد.
شما، آقايم ! اگر مرا از پذيرايى خود محروم نمايى شب را در حمايت شما،
گرسنه خوابيده و به هلاكت مى رسم . تو هرگز با ميهمان خود چنين رفتار
نمى نمايى ، هرگز.» خلاصه اين كه بايد كاملا
حواسش را جمع كند تا در خواستن ترحم و شفاعت و بريدن از غير آنان بخوبى
خوش زبانى نموده و با كمال جديت در بدست آوردن عطوفت و خوشنودى آنان
تلاش كم به فضل زيادى برسد. و آنگاه در هر روز و شب و در صبح و مغرب ،
بوسيله سلام دادن و درخواست رحمت آنان با گوشه اى از آنچه در اينجا ذكر
كرديم اين توسل را با نگهبانش محكم نمايد.
(5- انجام متناسب نوافل و مستحبات ) آنگاه سزاوار است سالك حال خود را
بررسى و نشاط و كسالت ، كار و فراغت و نيرو و ضعف خود را نسبت به نوافل
و مستحبات سنجيده و بعد از مراعات حال خود، بترتيب بهترين ها را انتخاب
نمايد.
در روايات زيادى آمده است كه نوافل در اين ماه بيش از هزار ركعت است .
اگر ببيند انجام اين عمل براى او بهتر است ، بايد آنها را انجام دهد و
نبايد دعاهايى را كه در آن وارد شده است ترك كند، زيرا مضامين عاليى در
آن وجود دارد كه بعضى از آنها در ساير ادعيه نيست . و بايد در آن دعاها
صادق و با حضور قلب باشد، تا خواندنش ، مناجات با برآورنده حاجات باشد
نه صرف تلفظ الفاظ. در اين حال اگر به حقيقت آنچه مى گويد، رسيده و حال
و مقام او متصف به مضامين آن شود، كه خوشا بحال او، زيرا پايانى
سعادتمندانه در انتظار اوست . مثلا حالى پيدا كند كه با خود بگويد: واى
بر من ! و در اين هنگام به ياد آورد كه : آنقدر گناه كرده است كه اگر
زمين بفهمد، او را بلعيده و اگر كوهها بفهمند، بر او فرو مى ريزند. و
اگر درياها بفهمند او را غرق مى كنند - چنانچه همين مطالب در بعضى از
دعاها آمده است . و گمان مى كنم اگر چنين حالى به ابليس هم دست بدهد،
او را نجات خواهد داد، چه رسد به مسلمان يا مؤ منى ؛ بخصوص اگر ترس و
اضطراب او از خشم مولايش ، بيش از اضطراب او از آتش جهنم باشد. چنانچه
همين مطلب در اين دعا آمده است . و اين حال بالايى است كه در هيچ قلبى
يافت نمى گردد، مگر اينكه پروردگارش از او راضى خواهد بود. مضامين
اين دعا، حالات و صفاتى را به وجود مى آورند كه نفس و قلب را زنده و از
مهلكه ها نجات مى دهند و آنها را به حالات عالى و درجات بلندى مى
رسانند.