قصه هاى قرآن
تاريخ انبياء از آدم تا خاتم

سيد جواد رضوى

- ۳۴ -


مجازات خودبينى

يكى از مهم ترين كارهاى حضرت عيسى براى تبليغ دين ، برنامه سياحت و بيابان گردى بود. در يك از اين سياحت ها يكى از دوستانش كه قد كوتاهى داشت ، با حضرت عيسى به راه افتاد و همواره در كنار او بود تا اين كه به دريا رسيدند؛ حضرت عيسى گفت : بسم الله ؛ سپس بر روى آب حركت كرد بى آنكه غرق شود.

آن شخص وقتى ديد عيسى روى آب راه مى رود، با يقين خالص گفت : بسم الله ، سپس روى آب به راه افتاد بدون آن كه در آب فرو رود، تا اينكه به عيسى رسيد. اما در بين مسير با خودبينى به خود گفت : اين عيسى روح الله است كه بر روى آب گام بر مى دارد، من نيز روى آب حركت مى كنم ، بنابراين عيسى چه برترى بر من دارد؟ در همين هنگام زير پايش بى قرار شد و در آب فرو رفت و فرياد زد: اى روح الله ! دستم به دامانت ، مرا بگير و از غرق شدن نجات بده .

حضرت عيسى دست او را گرفت و از آب بيرون كشيد و به او فرمود: اى كوتاه قد! مگر چه گفتى ؟ (كه در آب فرو رفتى ).

آن شخص گفت : گفتم كه اين روح الله است كه بر روى آب مى رود، من نيز بر روى آب مى روم ، خودبينى مرا فراگرفت .

حضرت عيسى فرمود: تو خود را بر اثر خودبينى در مقامى كه خدا آن را براى تو قرار نداده ، نهادى . خداوند نيز بر تو غضب كرد، اكنون از آنچه كه گفتى توبه كن .

او نيز توبه كرد و به مرتبه اى كه خدا برايش قرار داده بود، بازگشت . (969)

گفتگوى عيسى با عذاب شدگان

روزى حضرت عيسى و حواريين در سير و سياحت خود به روستايى رسيدند و ديدند اهل روستا و حيوانات آن ، همه مرده اند.

حضرت عيسى به همراهان فرمود: ((معلوم است كه اينان به عذاب الهى ، كشته شده اند چرا كه اگر به تدريج مرده بودند، همديگر را به خاك مى سپردند)).

حواريين گفتند: اى روح خدا! از خداوند درخواست كن كه آنان را زنده كند.

از طرف آسمان نيز ندا شد كه ((اى عيسى ! آنان را صدا بزن )).

هنگامى كه شب فرا رسيد، حضرت عيسى از تپه اى بالاى رفت و فرياد برآورد: اى مردم روستا!

يك نفر از آنان زنده شد و گفت : بلى ، اى روح خدا!

عيسى فرمود: واى بر شما! كردار شما چگونه بوده كه اين گونه شما را گرفتار بلاى عمومى نموده است ؟

آن مرد گفت : چهار چيز ما را مشمول عذاب الهى كرد: پرستش طاغوت ؛ دلبستگى به دنيا، همراه با كمى ترس از خدا؛ آرزوى دور و دراز؛ غفلت و سرگرمى به بازى هاى دنيا.

عيسى فرمود: دلبستگى شما به دنيا چه اندازه بود؟ آن مرد گفت : دلبستگى ما به دنيا همانند علاقه كودك به پستان مادرش بود. هنگامى كه دنيا به ما روى مى كرد شاد و خوشحال مى شديم و هنگامى كه دنيا به ما پشت مى كرد گريه مى كرديم و ناراحت مى شديم .

عيسى فرمود: طاغوت را چگونه مى پرستيديد؟

آن مرد گفت : ما از گنهكاران پيروى مى كرديم .

عيسى فرمود: عاقبت كارتان چگونه پايان يافت ؟

آن مرد گفت : شبى با خوشى به سر برديم و صبح آن در ((هاويه )) افتاديم .

عيسى فرمود: هاويه چيست ؟

آن مرد گفت : هاويه ، سجين است .

عيسى فرمود: سجين چيست ؟

آن مرد گفت : سجين ، كوه هاى گداخته به آتش است كه تا روز قيامت بر ما مى افروزد.

عيسى فرمود: هنگامى كه گرفتار عذاب الهى شديد، چه گفتيد و ماءموران الهى به شما چه گفتند؟

آن مرد گفت : گفتيم كه ما را به دنيا بازگردانيد تا در آن كارهاى نيك انجام دهيم و زاهد و پارسا گرديم ؛ به ما گفته شد: ((دروغ مى گوييد)).

عيسى فرمود: واى بر شما! چه شد كه غير از تو، شخص ديگر از اين هلاك شدگان با من سخن نگفت ؟

آن مرد گفت : اى روح خدا! دهان همه با دهنه آتشين بسته شده است و آنان به دست فرشتگان خشن ، گرفتار مى باشند. من در دنيا با آنان زندگى مى كردم ، ولى از آنان نبودم ، تا وقتى كه عذاب عمومى فرا رسيد و مرا نيز فرا گرفت . اكنون به تار مويى در لبه پرتگاه دوزخ آويزان مى باشم ، نمى دانم كه از آنجا در ميان دوزخ واژگون مى شوم ، يا نجات مى يابم . (ظاهرا عذاب اين شخص به دليل ترك امر به معروف و نهى از منكر بوده است ).

حضرت عيسى (عليه السلام ) به حواريون رو كرد و فرمود: اى دوستان خدا! خوردن نان خشك با نمك زبر و خشن و خوابيدن بر روى خاشك هاى آلوده ، بسيار بهتر است اگر همراه با عافيت و سلامت دنيا و آخرت باشد. (970)

زندگى دنيايى پس از مرگ

روزى شخصى از امام صادق (عليه السلام ) پرسيد: آيا حضرت عيسى (عليه السلام ) كسى را زنده كرد او بعد از زنده شدن ، مدتى عمر كند و از خوراكى ها بخورد و داراى فرزند شود؟

امام صادق (عليه السلام ) فرمود: آرى ، حضرت عيسى برادر دينى و دوست مخلص و درست كردارى داشت كه هر وقت عيسى از كنار منزل او عبور مى كرد به خانه او مى رفت و از او احوال پرسى مى كرد؛ تا اين كه عيسى براى مدتى به مسافرت رفت و در بازگشت به در خانه او رفت تا احوال او را بپرسد.

مادر او از منزل بيرون آمد، عيسى از او پرسيد: فلانى كجاست ؟

مادر گفت : اى فرستده خدا! فرزندم از دنيا رفت .

عيسى به مادر دوست خود گفت : آيا دوست دارى پسرت را زنده ببينى ؟

مادر گفت : آرى .

عيسى فرمود: فردا هنگامى كه نزد تو مى آيم ، فرزندت را به اذن خدا زنده مى كنم .

فرداى آن روز، عيسى نزد مادر دوست خود آمد و به او گفت : بيا با هم كنار قبر پسرت برويم . مادر، همراه عيسى كنار قبر رفت ، عيسى كنار قبر ايستاد و دعا كرد. قبر شكافته شد و پسر آن زن ، زنده از قبر بيرون آمد، هنگامى كه مادر او را ديد و او نيز مادرش را ديد هر دو با هم گريستند، عيسى دلش به حال اين مادر و فرزند به رحم آمد، از اين رو به رفيق خود گفت : آيا دوست دارى با مادرت در دنيا باقى بمانى ؟

او گفت : يعنى غذا بخورم و كسب روزى كنم و مدتى زنده بمانم ؟

عيسى فرمود: آرى ، آيا مى خواهى بيست سال غذا بخورى و كسب روزى كنى و ازدواج نمايى و داراى فرزند شوى ؟

او عرض كرد: آرى ، راضى هستم .

عيسى نيز او را به مادرش سپرد. او بيست سال زندگى كرد و داراى زن و فرزند شد. (971)

تواضع حضرت عيسى (عليه السلام )

روزى عيسى به حواريين فرمود: من كارى با شما دارم و از شما تقاضا دارم كه از انجام اين كار ممانعت نكنيد.

حواريين گفتند: شما كار خود را انجام بده ، ما آماده هستيم .

در اين هنگام حضرت عيسى برخاست و پاهاى آنان را شست .

آنان گفتند: اى روح خدا! ما سزاوارتر به اين كار هستيم .

حضرت عيسى فرمود: سزاوارترين انسان به تواضع و فروتنى ، ((عالم )) است ، من اين گونه به شما تواضع نمودم تا بعد از من ، شما نسبت به مردم ، اين گونه فروتنى كنيد، سپس حضرت عيسى فرمود: ((بناى حكمت با تواضع و فروتنى ساخته مى شود نه با تكبر. همچان كه زراعت در زمين نرم مى رويد نه در زمين سخت )). (972)

شرط استجابت دعا

در ميان بنى اسرائيل ، خانواده اى زندگى مى كردند كه هرگاه يكى از آنان چهل شب تا صبح پشت سر هم به عبادت و نيايش مى پرداخت ، دعايش به اجابت مى رسيد. يكى از افراد آن خاندان ، چهل شب به عبادت و نيايش ‍ پرداخت و سپس دعا كرد، ولى دعايش به استجابت نرسيد. او در حالى كه بسيار نگران بود. نزد حضرت عيسى آمد و از او خواست كه برايش دعا كند.

در اين هنگام خداوند به عيسى وحى نمود كه اى عيسى اين بنده من از راه صحيح خود دعا نمى كند، او مرا مى خواند ولى در دلش نسبت به پيامبرى تو ترديد دارد. بنابراين اگر آن قدر دعا كند كه گردنش شكسته شود و ناخن هايش خشك شوند دعايش را اجابت نمى كنم .

عيسى ماجرا را به آن مرد گفت ، او نيز عرض كرد: اى روح خدا! سوگند به خدا حقيقت همان است كه تو گفتى ، من درباره پيامبرى تو شك داشتم . اكنون از خدا بخواه تا اين شك برطرف گردد.

حضرت عيسى دعا كرد تا او به نبوت و پيامبرى اش يقين پيدا كرد، سپس ‍ خداوند توبه او را پذيرفت و مانند ساير افراد خانواده اش دعايش پس از چهل شب عبادت به استجابت رسيد. (973)

اثر اعمال خير

امام صادق (عليه السلام ) از پدرش و او نيز از پدرانش (عليهم السلام ) از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) نقل كرده است كه آن حضرت فرمود: روزى عيسى به سر قبرى رسيد كه صاحب آن قبر معذب بود. پس از يك سال ، دوباره به سر آن قبر آمد و ديد كه صاحبش از عذاب قبر رها شده است ، از اين رو به خداوند فرمود: خداوندا! سال گذشته ديدم كه صاحب اين قبر معذب است ولى امسال مى بينم كه در عذاب نيست . علت اين امر چيست ؟

خداوند به حضرت عيسى وحى فرمود: اى روح خدا! فرزند اين شخص ‍ بالغ شد و راه صاحلان را پيش گرفت و به يتيمى جا داد. من به خاطر عمل فرزندش از گناهان اين شخص گذشتم و او را بخشيدم . (974)

قاتلان مردم

شيخ صدوق درامالى ، از امام باقر (عليه السلام ) روايت كرده است كه حضرت عيسى (عليه السلام ) براى پاره اى از كارهاى خود، با سه تن از اصحاب بيرون رفتند، در مسير به مقدارى خشت طلا برخوردند كه بر سر راه افتاده بود؛ حضرت عيسى به اصحاب فرمود: ((اينها قاتلان و كشنده مردم هستند)). سپس از آنجا گذشتند.

وقتى كه مقدارى از آنجا دور شدند، يكى از آنان گفت : ((من جايى كار دارم و بايد بروم )). اين سخن را گفته و بازگشت . دومى نيز پس از مدتى گفت : ((من نيز جايى كار دارم و بايد برگردم )). سومى هم همين سخن را گفت و بازگشت .

هر سه به سوى خشت هاى طلا رفتند و مقدارى آنجا نشستند. دو نفر از آنان به رفيق سومى خود گفتند: برخيز و برو براى ما غذايى خريدارى كن . او نيز براى خريد غذا رفت و چون غذا را خريدارى كرد، مقدارى زهر نيز خريد و در آن غذا ريخت تا طلاهاى آن دو را نيز تصاحب كند و شريك نداشته باشد، آن دو نفر نيز با خود گفتند كه چون آن رفيق ديگر ما آمد، او را مى كشيم تا در طلاها شريك ما نباشد. چون او از راه رسيد، او را كشتند و خود نيز چون غذا را خوردند و در همان جا افتادند و مردند.

در اين هنگام حضرت عيسى بازگشت و آنان را در كنار خشت هاى طلا مرده يافت ، پس آنان را به اذن خدا زنده كرد و به آنان فرمود: ((مگر من به شما نگفتم كه اينها كشنده مردم است )). (975)

پندهاى عيسى (عليه السلام )

- در كتاب امالى از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده است ، كه حضرت عيسى در ميان بنى اسرائيل به پا خاست و فرمود: اى بنى اسرائيل ! حكمت را به نادانان مياموزيد كه به آنان ستم مى كنيد و آن را از آموختن به اهلش دريغ نداريد كه به آنان ستم خواهيد كرد. به ستمكار، در ستمش ‍ كمك نكنيد كه فضيلت خود را از بين مى بريد. (976)

- از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده است كه حضرت عيسى به اصحاب خود مى فرمود: ((اى فرزندان آدم ! از دنيا به سوى خدا بگريزيد و دلهايتان را از آن برداريد، زيرا كه شما شايسته آن نيستيد و دنيا نيز شايسته شما نيست ؛ شما در آن نخواهيد ماند و دنيا براى شما پايدار نمى ماند. دنيايى است پرفريب و پرماجرا. فريب خورده كسى است كه مغرور آن گردد و زيان كار است كسى كه به آن دل ببندد و هلاك شوند كسى است كه آن را دوست بدارد و بخواهد. پس به درگاه آفريدگار خود توبه كنيد و از پروردگار، بترسيد از روزى كه پدر، مجازات پسر را نكشد و فرزندى به جاى پدر مجازات نشود. پدرانتان كجا هستند؟ مادرانتان كجايند؟ خواهران و برادرانتان كجايند؟ فرزندانتان كجايند؟ آنان را خواندند و اجابت كردند و با اين جهان وداع كردند و با مردگان مجاور گشتند و در زمره هالكان در آمدند و از دنيا رفتند، از دوستان جدا شدند و نيازمند آنچه از پيش فرستادند، گرديدند و از آنچه به جاى نهادند بى نياز گشتند، تا به چه كسى پند داده شوى ؟ تا چند جلوگيرى شويد ولى خوددارى نكنيد و در سرگرمى و بى خبرى باشيد، حكايت شما در دنيا حكايت چهارپايانى است كه پيوسته در انديشه شكم و شهوت خود هستند. چرا از كسى كه شما را آفريده شرم نمى كنيد؟ با اين كه او نافرمان خود را تهديد به دوزخ كرده است و شما تاب آن نداريد. فرمانبردارش را وعده بهشت و مجاورت در فردوس اعلى داده ، پس شما در رسيدن به بهشت با يكديگر رقابت كنيد و از بهشتيان باشيد و نسبت به خود انصاف دهيد و نسبت به ناتوانان و حاجتمندان خود مهربان باشيد و به درگاه خدا از روى خلوص توبه كنيد. بندگانى نيكوكار باشيد نه پادشاهى جبار و نه از فراعنه سركشى كه نسبت به خدايى كه آنان را به مرگ مقهود كرده تمرد مى ورزند.

جبار جباران و پروردگار زمين و آسمان و معبود پيشينان و پسينيان و فرمانرواى روز جزا؛ سخت كيفر و داراى عذابى دردناك است . ستمكارى از دست او به در نرود و چيزى از او فوت نشود و هيچ چيز بر وى نهان نماند و چيزى از او نهفته نگردد. دانش وى همه چيز را شماره كرده و به جايگاهش ‍ فرود آورد، بهشت باشد يا دوزخ .

اى آدمى زاده ناتوان ! به كجا مى گريزى از كسى كه در تاريكى شبت و روشنى روزت تو را مى جويد و در هر حالى از حالات ، تو را مى طلبد؟ به خوبى تبليغ كرد هر كه پند داد و رستگار گرديد، هر كه پند گرفت . (977)

- در روايتى امام صادق (عليه السلام ) فرمود: حضرت عيسى فرمود: كسى كه اندوهش زياد باشد، بيمار گردد. كسى كه بدخو باشد، خود را معذب سازد. كسى كه سخنش بسيار باشد، لغزش و غلطش بسيار باشد. كسى كه دروغ بسيار گويد، بها و زيباييش برود و كسى كه با مردم درافتد (و با آنان درگير شود) مروتش برود. (978)

- اى بنى اسرائيل ! در مجلس هاى دانشمندان به انبوهى گرد هم آييد و ازدحام كنيد اگرچه چهار دست و پا راه رويد و بخزيد، چرا كه خداوند دل هاى مرده را با روشنى حكمت زنده مى سازد، همان گونه كه زمين باير و مرده را با باران سيل آسا زنده مى كند. (979)

- اى بنى اسرائيل ! اندك گويى حكمت بزرگ است ، پس بر شما باد به خاموشى ! زيرا آن شيوه اى بسيار پسنديده است و موج سبك بارى و كاهش ‍ گناهان است ، پس در دانش را پابرجا و پايدار داريد كه همانا خاموشى در شكيبايى است . به راستى كه خداوند، كسى كه بى سبب مى خندد و كسى كه راهى جز راه ادب را مى پيمايد دشمن مى دارد و فرمان روايى كه همانند شبانى از رعيتش غفلت نمى ورزد را دوست مى دارد. در خلوتگاه هاى خويش از خدا شرم كنيد همان گونه كه در آشكارهاى خويش از مردم شرم مى داريد.

آگاه باشيد كه سخن حكيمانه ، گمشده مؤ من است ، پس بر شما باد! پيش از آن كه حكمت از ميانه رود، به دستش آوريد. از ميانه رفتن اين باشد كه بازگويان حكمت از دست روند. (980)

- حضرت عيسى به يارانش فرمود: آيا گمان مى كنيد كه چنان چه يكى از شما از كنار برادرش بگذرد و ببيند كه لباس از عورت آن كنار رفته است ، آيا لباس را به طور كامل كنار مى زند تا عريان شود؛ يا لباس را روى آن برمى گرداند تا پوشيده شود؟

ياران عرض كردند: نه ، بلكه لباس را بر قسمتى كه عريان شده بر مى گرداند.

حضرت عيسى فرمود: هرگز! بلكه او را عريان مى كنيد.

ياران كه متوجه شدند ايشان براى آنان مثلى زده است ، عرض كردند: اى روح الله ! چگونه ما اين كار را انجام مى دهيم ؟

حضرت عيسى فرمود: هرگاه يكى از شما عيبى را از برادرش ببيند و آن را براى ديگران نقل كند، همانند اين است كه عورت آن برادر دينى را عريان كرده است . (981)

- از روى حق و حقيقت به شما مى گويم : شما را تعليم علم مى دهم تا اين كه آن را فرا گيريد، نه اين كه خود بين شويد. بى گمان شما هرگز به آنچه مى خواهيد دست نمى يابيد، مگر با رها كردن آنچه كه به آن اشتها داريد و به آنچه كه آرزو داريد نمى رسيد، مگر با صبر و شكيبايى بر آنچه كه بر شما ناگوار است . از يك نگاه شهوت انگيز نيز پرهيز كنيد زيرا همان يك نگاه بذر شهوت را در دل هايتان مى روياند و همان براى فتنه انگيزى صاحبش كافى است .

خوشا آن كس كه ديده اش در دلش نهاده شده باشد و دلش در نگاه چشمش ‍ نهاده نشده باشد، در عيب هاى مردم ارباب گونه ننگريد، بلكه همچون بنده مردم در عيب هايش بنگريد.

به راستى كه مردم دو گونه هستند: بر بلا دچار شده و سلامتى يافته ، پس بر دچار شده رحم كنيد و خدا را بر سلامتى سپاس داريد. (982)

- از روى حقيقت به شما مى گويم : بدترين مردم مرد دانشمندى است ، كه دنيا را بر دانش خويش ترجيح داده و آن را دوست بدارد و بجويد و بر آن كوشش كند، تا آنگاه كه چون تواند مردم را به شگفتى اندازد، همان كند. گسترده پرتو خورشيد، كور را چه سودى رساند در حالى كه آن را نمى بيند، همين طور كه دانش دانشمند، او را كه به دانش خويش عمل نمى كند، سودى نرساند. ميوه هاى درخت چه بسيار باشد ولى همه آن ثمر بخش و خوردنى نيستند و داشمندان چه بسيارند ولى همه آنان از علم خويش ‍ بهره مند نشوند وسود نبرند. زمين چه فراخ است ولى همه جايش قابل سكونت نيست و سخنوران چه بسيارند ولى همه سخن آنان پذيرفته نيست و راست پنداشته نشود، پس خويش را از دانشمندان دروغين حفظ نماييد؛ آنان كه پشمينه مى پوشند و سرهاى خود را به زير مى گيرند تا خطاهاى خود را درست جلوه دهند، از زير ابروهاى خود خيره نگاه مى كنند همان گونه كه گرگ ها خيره نگاه مى كنند و گفتارشان مخالفت كردارشان ميباشد. آيا از بوته تمشك وحشى ، مى توان انگور و از بوته هندوانه تلخ ، انجير چيد؟ همين طور گفتار داشمند دروغ پرداز، اثرى جز كژى و نادرستى ندارد و اين گونه باشد كه هر كس سخنى راست مى گويد. (983)

- واى بر شما اى بندگان بد! به خاطر دنيايى فرومايه و شهوتى پست از دستيابى به ملك بهشت فروگذارى مى كنيد و كوتاهى مى نماييد و بيم روز رستاخيز را از ياد مى بريد.

واى بر شما اى بندگان بد! به خاطر نعمتى كه از بين مى رود و زندگى اى كه قطع مى شود، از خداى مى گريزيد و ديدار با او را خوش نداريد؟ به راستى كه خداوند ديدار با آن كس را خوش ندارد كه ديدار با خدا را ناخوشايند مى دارد. چگونه گمان مى بريد كه شما دوستان خداييد و ديگر مردمان دوستدار خدا نيستند در حالى كه شما از مرگ مى گريزيد و به دنيا پناه مى آوريد؟ مرده از خوش بويى حنوط و سپيدى كفنش چه سودى دهد در حالى كه همه اين ها در زير خاك مدفون مى شود؟ همين طور طراوت دنياى شما كه برايتان آراسته شده ، شما را چه سودى دهد، در حالى كه همه اينها رو به نابودى مى رود؟ پاك تنى و رنگ روشن تن شما را چه سودى دهد در حالى كه به سوى مرگ گام بر مى داريد و در ميان خاك ، از ياد مى رويد و در تاريكى گور فرو مى رويد؟

واى بر شما اى بندگان بد! در تابش نور خورشيد، چراغ در دست مى گيريد، در حالى كه نور خورشيد شما را كفايت مى كند و بهره گيرى از نور چراغ را در تاريكى ها فرو مى گذاريد، با آن كه خورشيد به همين سبب براى شما نهاده شده است . همين طور از روشنايى دانش براى كار دنيايى خويش سود مى بريد در حالى كه دنياى شما [از جانب خدا] تاءمين شده است و بهره گيرى دانش را براى امور اخروى خويش فرو مى گذاريد، در حالى كه به سبب همين آخرت ، دانش به شما ارزانى شده است . مى گوييد: به راستى كه آخرت حق است ، در حالى كه دنياى خويش را سر و سامان مى دهيد. مى گوييد: به راستى كه مرگ حق است ، در حالى كه از آن فرار مى كنيد. مى گوييد: به راستى كه خداوند مى بيند و مى شنود، در حالى كه از حسابرسى او بر كردار خويش ترس و واهمه نداريد. چگونه آن كس ؟ سخن شما را مى شنود شما را تصديق كند، زيرا كسى كه ندانسته دروغ مى گويد، عذرش بيشتر از كسى است كه دانسته دروغ مى گويد، هرچند هيچ عذرى براى دروغ پذيرفته نمى شود. (984)

از روى حقيقت به شما مى گويم : به راستى كه گناهان كوچك و اندك از حيله هاى شيطان است ، گناهان را براى شما اندك مى نماياند و در نگاهتان كوچك و حقير مى شمرد تا گرد هم آيند و بسيار شوند تا اين كه شما را در بر گيرند.

از روى حقيقت به شما مى گويم : هر كه علف هرزه را از كشت خويش ‍ خويش پاكسازى نكند، علف هرزه بسيار شود تا آنگاه كه كشت را فرو پوشاند و تباهش سازد. همچنين هركه دوستدارى دنيا را از دلش به در نكند، دوستدارى دنيا آن را فرا گيرد تا آنكه در دلش علاقه اى براى دوستدارى سراى آخرت نيابد. (985)

- واى بر شما اى دانشمندان بد! بى گمان شما همانند كردار ملحدان عمل مى كنيد و همانند ساكنان زمين آرزو مى كنيد و با آسودگى ، همانند آسودگان مى آراميد و كار خداوند آن گونه كه شما آرزو مى كنيد و انتخاب مى كنيد نيست ، بلكه شما براى مرگ مى زاييد و براى ويران شدن بنا مى كنيد و آباد مى كنيد و براى وارثان ، دنيا را فراهم مى آوريد. از روى حقيقت به شما مى گويم : به راستى كه موسى شما را فرمان داد كه به خداوند سوگند دروغ نخوريد و من به شما مى گويم كه سوگند نخوريد، چه دروغين باشد و چه راستين ؛ بلكه بگوييد: ((نه )) و ((آرى ))؛ اى بنى اسرائيل ! بر شما باد كه تره بيابانى و نان جوين بخوريد و از نان گندم پرهيز كنيد چرا كه ترس من از اين است كه نتوانيد شكر او را به جاى آوريد. (986)

- در كتاب خصال از اميرالمؤ منين (عليه السلام ) روايت شده كه عيسى بن مريم فرمود: دينار و پول ، بيماى و درد دين است و عالم و دانشمند طبيب دين است ، پس هرگاه ديديد كه طبيب ، درد را به سوى خود مى كشاند (به جمع آورى مال دنيا مشغول شده ) او را متهم سازيد و بدانيد كه او نمى تواند ديگران را نصيحت كند. (987)

- شيخ مفيد (رحمه الله )؛ كتاب اختصاص از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه عيسى بن مريم فرمود: ((من بيماران را مداوا كردم و به اذن خدا شفايشان دادم ، كور مادرزاد و شخص برص دار را به اذن خدا بهبود بخشيدم و مردگان را به اذن خدا زنده كردم اما شخص احمق را نتوانستم معالجه كنم )).

به ايشان گفتند: اى روح خدا! احمق چه كسى است ؟

فرمود: كسى كه خود پسند و خودراءى است ، كسى كه هر فضيلت و برترى را براى خود مى بيند نه براى ديگران ، كسى كه همه جا حق را به خود مى هد نه به ديگران اين است آن احمقى كه بهبودى و مداوايش ممكن نيست . (988)

- ورام بن ابى فراس در تنبيه الخواطر، روايت كرده كه عيسى بن مريم فرمود: كيست كه بر موج دريا خانه اى بنا كند؟ اين دنياى شما نيز اين گونه است پس آن را قرارگاه و آسايشگاه خود قرار ندهيد. (989)