قصص الدعا يا داستانهايى از دعا
(جلد دوم)

قاسم ميرخلف زاده

- ۱۱ -


آيا دعا كننده اى هست تا دعايش رابپذيرم

پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمودند خداوند مى فرمايد: هر كس ‍ حدثى از اوسر زد ووضونگرفت: به من جفا كرده وكسى كه حدثى از او سر بزند ووضوبگيرد ودوركعت نماز بخواند ومرا صدا نزند، به من جفا كرده وكسى كه پس از خروج حدث: وضوگرفت ودوركعت نماز خواند و به درگاه من دعا كرد ومن به اوپاسخ مثبت ندهم: ودعايش را در مورد دنيا وآخرتش مستجاب نكنم: من به اوستم كرده ام ومن هيچ گاه خداى ستم كارى نيستم ((ودعاى اورا مستجاب مى كنم)).
در روايت آمده كه در اواخر شب: خداوند مى فرمايد:
1- هل من داع فاجبه.
2- هل من سائل فاعطيه سئواله.
3- هل من مستغفر فاغفرله.
4- هل من تائب فاتوب عليه.
1- آيا دعا كننده هست تا دعايش را بپذيرم.
2- آيا سائلى هست: تا به اوبه بخشم.
3- آيا آمرزش خواهى هست تا اوتا اوبيامرزم.
4- آيا توبه كننده اى هست: تا توبه اش را قبول كنم؟(69)
اى احد ولم يزل ولايزال   وى صمد وذوالمنن وذوالجلال
حمد وثنا جمله سزاوار تواست   اين همه آيات نمودار توست

اى موسى خودم سبب دعايشان هستم

خداوند به داود (عليه السلام)وحى نمود وفرمود: هر كس كسى را دوست بدارد با اوراست مى گويد وهر كس با دوستى انس بيابد سخن اورا مى پذيرد وبه كارهاى اوخوشنود مى شود وكسى به دوستش اعتماد پيدا كرد، به اوتكيه مى كند وهر كسى مشتاق ديدار دوستى باشد تلاش مى كند كه هرچه سريع تر به اوبه اوبرسد.
اى داود! ياد من براى ذاكران وبهشتم براى طاعت كنندگان ووصالم براى شيفتگان وخودم مخصوص دوستدارانم.
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمودند: هر دلى شيطانى دارد وتلاش ‍ مى كند تا اورا فريب دهد، پس اگر خدا را ياد نمود، از اودور مى شود واگر ياد خدا را كنار گذاشت: آن شيطان به اونزديك مى شود واورا متوجه او مى سازد وگمراهش مى كند وبه لغزش وامى دارد، تا كم كم اورا به طغيان وا دارد.
ونقل شده كه خداوند به موسى فرمود: اى موسى! هر كس مرا دوست بدارد فراموشم نمى كند وهر كس به رحمت ونعمت من اميدوار باشد. در سؤ ال وخواستن پا فشارى مى كند. اى موسى! اگر چه من از حال بندگان هيچگاه غافل نيستم: اما دوست دارم: فرشتگانم: گريه وزارى بندگانم رابشنود ونگهبانان من مى بينند كه چگونه فرزندان آدم به من تقرب پيدا مى كنند، در حالى كه خودم به آنان نيروى آن را مى بخشم وخودم سبب دعايش هستم.
اى موسى! به بنى اسرائيل بگوكه به داشتن نعمتها مغرور نگردد، كه در نتيجه از آنها گرفته شود واز ياد وشكر من غافل نشود كه نعمتها گرفته مى شود وبه خوارى مى افتد ودر دعا پافشارى كنند تا مستجاب شود و نعمت وسلامتى بر آنان گوارا كنم.(70)
كى شود ياد تواى دوست فراموش مرا   نغمه مهر توكى مى رود از گوش مرا
من كه بى حالم واز خويش ندارم خبرى   كى روى با همه بى حاليم از هوش مرا

دعا در اثر اطاعت از خدا

قحطى وخشكسالى شديدى در مدينه رخ داد ومردم مجبور شدند براى آمدن باران جمع شوند ودعا كنند در آن وقت مردى جلوآمد ودوركعت نماز خواند ودستش را به دعا بلند كرد وگفت: خدايا تورا به حق خودت قسم مى دهم كه باران رحمت را بر ما فروفرستى آن مرد هنوز دستش را پائين نياورد ودعايش تمام نشده بود كه ناگهان ابر تيره اى آسمان را در بر گرفت وباران تندى شروع به باريدن كرد به طورى كه مردم مدينه بيمناك شدند وترسيدند.
آن شخص دوباره دستش را بلند نمود وعرضه داشت:
خدايا اگر ميدانى كه همين قدر باران براى اين مردم كافى است آن را قطع كن: كه ناگهان باران قطع شد.
شخصى مى گويد من آن مرد را دنبال كردم تا خانه اش را ياد گرفتم: صبح روز بعد نزد اورفتم وگفتم مرا دعا كن!
اوگفت: پناه بر خدا! من تورا دعا كنم؟
گفتم: چه شد كه دعاى توبراى آمدن باران مستجاب شد؟
اوگفت: آنچه كه ديدى به سبب اطاعت از خدا بود وخداوند هم درخواست من را مرحمت نمود.(71)
در وادى عشق ترك سر بايد كرد   بر قبله گه دوست نظر بايد كرد
راهى است دراز وپر خطر راه خدا   زين راه به ياد حق گذر بايد كرد (72)

دعا مى كردم اعمالم قبول شود

در روايت آمده است كه سبب بردن ادريس به آسمان اين بود كه: فرشته اى به اوبشارت قبولى اعمال وآمرزش لغزشها داد، اونيز آرزوكرد زنده بماند.
فرشته پرسيد: براى چه آرزوى زنده بودن را دارى؟
حضرت ادريس فرمود: براى اين كه سپاس وشكر خداى را جاى آورم.
زيرا در اين مدت وزندگانيم دعا مى كردم اعمالم قبول شود حال كه به مقصود خود نائل گشته ام مى خواهم شكر خدا را به جاى آورم.
در قرآن كريم آمده در سوره مريم (عليه السلام) آيه 57 مى فرمايد:
ورفعناه مكانا عليا
ما اورا به مكان بسيار بلندى برديم.
كه در تفسير اطيب جلد 8 ص 258 مى فرمايد: بعضى گفته اند مراد از مقام على يعنى شان و. مقام است وبعضى گفته اند اورا به آسمان اول وبعضى گفته اند به آسمان چهارم وبعضى گفته اند به آسمان ششم وبعضى گفته اند اورا به بهشت برداند واين قول نزديك واقراب است: اورا به آسمانها برده وچون بهشت را به اونشان نمودند تقاضا كرد كه در آن ساكن باشد به او اجازه دادند تا زمان ظهور حضرت بقيه الله عجل الله تعالى فرجه الشريف در بهشت باشد وچون در بهشت مرگ نيست در آنجا هست: پس از ظهور نازل مى شود واز ياوران آن حضرت است.
در اطيب مرحوم آيه الله طيب مى فرمايد: ادريس يكى از اجداد نوح بود و در زمان حيات وزندگانى آدم به دنيا آمده: چون حضرت آدم تا زمان ولايت نوح حيات داشته وزنده بود.
ادريس 365 سال روى زمين عمر كرد وبعد از اين مدت به عالم بالارفت و تاكنون زنده است وزمان ظهور حضرت بقيه الله ارواحنافداه روى زمين نازل مى شود واز ياران حضرت ولى عصر (عليه السلام) مى شود كه چهار پيامبر از انبيا قبل در ركاب حضرتش حاضر مى شوند:
1- حضرت ادريس (عليه السلام).
2- حضرت عيسى (عليه السلام).
3- حضرت خضر (عليه السلام).
4- حضرت الياس (عليه السلام).
واولين كسى كه علم خياطى را به اوافاضه شد ولباس چرمى مى پوشيد او بود.
واولين كسى بود كه علم خط ونوشتن وكتابت را تعليم نمود و30 صحيفه بر اونازل شد.
واولين كسى بود كه علم نجوم وحساب را دارا داشت.(73)
يا الهى سيدى انت غياثى ملجاى   نجنى زين بحر غم در دست طوفانم دگر
اى پناه بى پناهان يا اله العالمين   بى پناهم عفوكن يا رب پشيمانم دگر
در صف محشر من ودامان آل مصطفى   با دلى سوزان خدايا دست دامان دگر (74)

دعائى كه به توداديم بخوان

شخصى به نام حاج شيخ على مكى مى گويد: من به تنگى وسختى معيشت وبدهى هاى زياد مبتلاشدم تن به حدى كه ترسيدم طلب كارها مرا بكشند، يا از تنگ دستى وغصه بميرم: ناگاه دست به جيب خود كردم دعاى در آن ديدم: بدون آن كه خود گذاشته باشم يا كسى اورا ديده باشم: در جيبم گذاشته باشد، از مشاهده آن دعا خيلى تعجب كردم ومتحير گرديدم!
در خواب مردى را به هيات خوبان ديدم كه به من مى گويد:
فلانى دعاى مربوط به خودت را به تودادم: آن را بخوان تا از تنگى وشدت رها شوى: من اورا نشناختم وتعجبم زياد شد!
مرتبه دوم حضرت حجت (عليه السلام) را در خواب ديدم كه فرمودند: آن دعاى كه به توعطا كرديم بخوان وبه هر كس مى خواهى تعليم بده.
شيخ على مكى مى گويد: آن دعا را چند بار تجربه كردم كه گشايش وفرج را به زودى مشاهده نمودم: ولى پس از مدتى گم شد وچند وقتى هم مفقود بود. در اين مدت به خاطر از دست دادن آن تاءسف مى خوردم واز بدى عمل خود استغفار مى كردم: اما بدها شخصى نزد من آمد وگفت: اين دعا را فلان مكان از توگم شده بود وآن را به من داد، دعا را گرفتم وسجده شكر بجاى آوردم: دعا اين است:
بسم الله الرحيم: رب انى اسئلك مددا روحانيا تقوى به قوى الكليه و الجزئيه حتى اقهر بمبادى نفسى كل نفس قاهره فتنقبض لى اشاره دقائقها انقباضا تسقط به قواها حتى لايبقى فى الكون ذوروح الاونار قهرى قد احرقت ظهوره يا شديد يا ذاالبطش الشديد يا قهار اسئلك بما اودعته عزرائيل من اسمائك القهريه فانفعلت له النفوس بالقهر ان تودعنى هذا السر فى هذه الساعه حتى الين به كل صعب واذلل به كل منيع بقوتك يا ذاالقوه المتين.
وكيفيت آنان اين است كه در سحر سه مرتبه ((در صورت امكان)) صبح سه مرتبه ودر شب هم سه مرتبه خوانده شود وهرگاه كار سخت شود، بعد از خواندن آن سى بار بگويد:
يا رحمن يا رحيم يا ارحم الراحمين اسئلك الطف بماجرت به المقادير.(75)
دردمندم ودوا مى طلبيم   در فغانيم وبقا مى طلبيم
هر سحرى بوى تورا تا دم صبح   از مسيحاى صبا مى طلبيم
جان به راه تونهادم به شوق   از تواى دوست تورا مى طلبيم
سائل كوى نيازم به جان   مد از دست دعا مى طلبيم

دعاى حضرت ابراهيم براى سه كس

ربنا اغفرلى ولوالدى وللمومنين يوم يقوم الحساب . (76)
اى پروردگار ما! من ووالدينم ومومنين را در آن روزى كه حساب به پا مى شود بيامرز.
حضرت ابراهيم در آيه مباركه براى سه دسته دعا وطلب ومغفرت نمودخ است:
1- براى وجود مبارك خودش رب اغفرنى واين خود بيانگر اينست كه اگر انسان قبل از ديگران در حق خويشتن دعا كند اشكالى ندارد چون انبيا (عليه السلام) به عقيده شيعه معصوم بودند ومرتكب گناه چه گناه كبيره و چه گناه صغيره نمى شدند، بنابراين معلوم مى شود دعا وطلب آمرزش كه حضرت ابراهيم براى خويشتن كرد به علت گناهش نبود است بلكه پيامبران (عليه السلام) طلب آمرزش را كه خود يك نوعى عبادت مى باشد دوست مى داشتند، لذا پيامبر اعظم اسلام (عليه السلام) هر روز هفتاد مرتبه استغفار مى كرد در صورتى كه هيچ گناهى از آن بزرگوار سر نزده بود.
2- حضرت ابراهيم (عليه السلام) براى والدين خود طلب آمورزش مى كند والدين يعنى پدر ومادر كخ به قول علامه طباطبائى در ذيل اين آيه در الميزان ميفرمايد: منظور حضرت از اين دعا، دعا براى پدر حقيقى خودش ‍ يعنى ((تارخ)) بوده كه مومن از دنيا رفته است نه آزر.
3- سومين دسته اى كه حضرت ابراهيم (عليه السلام) براى آنان دعا مى كند ودعايشان در حق ايشان مستجاب شده است مومنين است ((وللمومنين)) اين جمله مباركه از هر نظر عموميت دارد، به اين معنى كه از زمان دعاى حضرت ابراهيم تا قيامت: كليه مومنين ومومنات را در بر مى گيرد، اين دعا حضرت ابراهيم يك درس بزرگ را به ما مى دهد وآن اين اينكه ما هم موظفيم در حق مومنين ومومنات دعا كنيم.(77)
آمدم با بار عصيان تا ببخشائى مرا   گر نبخشائى يقين در نار سوزم
خود تودانى قصد نافرمانيت بر سر نبود   حاليا در پيشگاهت اشك ريزم دگر

بيدار شد ولى دعا يادش مانده بود

عالم ربانى حاج ملافتحعلى عراقى فرمود: كه: آخوند ملامحمد صادق عراقى در نهايت سختى وپريشانى بود وبه هيچ وجه براى اوگشايشى واقع نمى شد شبى در عالم خواب ديد، در بيابانى خيمه بزرگى بر پا است: پرسيد: اين خيمه مربوط به كيست؟
گفتند: اين خيمه امام زمان (عليه السلام) است: با عجله خدمت آن حضرت مشرف شد وسختى حال خود را به آن سرومشكلات خويش ‍ خواست.
حضرت اورا به سيدى از اولاد خود حواله دانند واشاره به اووخيمه اش ‍ فرمودند.
آخوند از محضر آن حضرت خارج شد وبه همان خيمه اى كه اشاره فرموده بود رفت: ديد عالم مورد اعتماد، جناب آقا سيد محمد سلطان آبادى كه روى سجاده نشسته ومشغول دعا خواندن است: در آن خيمه حضور دارد، به سيد سلام كرد وكيفيت جريان را نقل كرد، ايشان جهت وسعت رزق: دعايى به اوتعليم نمود.
در اينجا آخوند از خواب بيدار شد ودر حالى كه دعا يادش مانده بود، به طرف خانه عالم بزرگوار به راه افتاد، از طرفى قبل از ديدن اين خواب رابطه آخوند عراقى با سيد قطع بود وعلتش را اظهار نمى كرد وقتى خدمت سيد رسيد اورا به همان شكلى كه در خواب بود ديد، روى سجاده خود نوشته: مشغول ذكر واستغفار مشاهده نمود وسلام كرد.
سيد جواب سلامش را داد وتبسمى نمود، مثل اينكه از قضيه مطلع باشد، آخوند براى گشايش كار خود دعاى خواست: مرحوم سلطان آبادى همان دعاى را كه در عالم تعليم فرموده بود بيان كرد.
آخوند عراقى مقيد به خواندن آن دعا شد وبه اندك زمانى دنيا از هر طرف اوروآورد واز سختى وتنگدستى راحت باشد.
بعد از اين اتفاق: مرحوم حاج ملافتحعلى: سيد را خيلى ستايش مى كرد و مدتى هم نزد ايشان درس خوانده بود.
اما آنچه را سيد به آخوند در عالم خواب وبيدارى تعليم داده بود، سه چيز است.
اول: آنكه بعد از نماز صبح دست به سينه گذاشته و70 مرتبه يا فتاح بگويد.
دوم: دعاى در كتاب كافى است هميشه بخواند كه حضرت رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) آن را به مردى از صحابه كه مبتلابه مرض و پريشانى بود تعليم دادند واز بركت خواندن اين دعا به اندك زمانى مشكلاتش بر طرف شده: دعا اين است:
لاحول ولاقوه الابالله توكلت على الحى الذى لايموت والحمدالله الذى لم يتخذ ولدا ولم يكن له شريك فى الملك ولم يكن له ولى من الذل و كبره تكبيرا
سوم: دعاى كه ابن فهد حلى از حضرت امام رضا (عليه السلام) نقل كرده كه بعدا از نماز صبح خوانده شود وهر كس آن را بخواند حاجتش برآورده و مشكلاتش حل شود وآن دعا اين است:
بسم الله الرحمن الرحيم وصل على محمد وآله وافوض امرى الى الله ان الله بصير بالعباد فوقيه الله سيئات ما مكروا لااله الاانت سبحانك انى كنت من الظالمين فاستجبنا له ونجيناه من الغم وكذلك ننجى المومنين حسبنا الله ونعم الوكيل فانقلبوا بنعمه من الله وفضل لم يمسسهم سوء ماشاء الله لاحول ولاقوه الابالله: ماشاء الله لاما شاء الناس: ما شاء الله ان كره الناس: حسبنى الرب من المربوبين: حسبى الخالق من المخلوقين: حسبى الرزاق من المرزوقين: حسبى الله رب العالمين حسبى من هو حسبى: من لم يزل حسبى حسبى من كان مذ كنت حسبى حسبى الله لااله الاهوعليه توكلت وهورب العرش العظيم.(78)
بنده نوازا ملكا اى كريم   داور من ياور من اى رحيم
اى تواميد همه جويندگان   اى هدف ومقصد پويندگان

دعا كردن سخن گفتن بندگان با خداست

همان طور كه تلاوت قرآن سخن گفتن با بندگان است: دعا كردن سخن گفتن بندگان با معبود يكتا است واين همان چيزى است كه به دعا ارزش مى دهد وحال دعا را از تمام حالات برتر مى كند، مخصوصا اگر دعاهاى باشد كه از لبهاى گهربار معصومين (عليه السلام) صادر شده باشند كه امام خمينى رحمه الله عليه آنها را قرآن صاعد ناميد.
معلوم است كه چنين حالتى داراى آدابى است.
مهمترين مساله در آداب دعا ((توجه قلب است به مبدااعلى)) چه اگر قلبت روبه خدا نباشد دعايت سزاوار استجابت نيست بلكه با دارد كه توجهى به تونشود، همانطور كه كه در زندگى دنيا اگر كسى به سوى تورو نكند سزاوار نيست كه تومتوجه اومتوجه اوباشى: مثلاچون با كسى مواجه شدى كه بدانى از صحبت كردن با توغافل است واز ماندن در كنار توروى بر مى گرداند سزاوار است كه از صحبت كردن با اوروى برگدانى و جوابش را نگوئى.
امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد: هركس مى خواهد من منزلت خود را نزد خدا بداند منزلت خدا را نزد خود بنگرد، زيرا خداى تعالى همان منزلتى را نزد خود به بنده مى دهد كه بنده اش آنرا در نزد خود به خدا داده است.
وعلى (عليه السلام) مى فرمايد: خدا به دعاى شخص غافل توجه نمى كند.
آن روز اگر خوانده شوم واى بر من   در كار تودرمانده شوم واى بر من
گواز همه جا مرابرانند چه پاك   گر از در تورانده شوم واى به من

اثر دعا

مرحوم شهيد در ((مسكن الفواد)) نوشته شده است: يك خانمى هر سال بچه سقط مى كرد، حدود ده تا بچه سقط كرد، يك شبى با خدا راز و نياز كرد، گفت: اى خدا! من ده تا بچه زائيدم اما يكى را هم ندارم: درد زائيدن وسقط شدن بچه را دارم اما بچه ندارم: مقدارى از خدا گله كرد، آن خانم شب خواب ديد كه مى خواهد وارد يك قصر فوق العاده زيباى بشود، اما راهش نمى دهند، گفتند، اين قصر مال تواست: اما نه حالابلكه بعد از مردنت.
مامور قصر گفت: كه خداوند اين قصر را براى رياضت هاى كه كشيده اى براى توخلق كرده است.
محوم شهيد مى فرمايد: چون خانم از خواب بيدار شد، از فرط خوشهالى مى گفت: خدا! من حاضرم در سال دوسه مرتبه سقط كنم.
ما متوجه نيستيم والامى گفتم اى كاش اصلادعاهاى ما مستجاب نمى شود تا اينكه اجرش را در روز قيامت به ما مى دادند، با اينكه در روز قيامت مى گوئيم خدايا اى كاش مصيبت ما در دنيا بيشتر بود يا بلاهاى ما بيشتر بود.(79)
اى ياد توام شفاى بيمارى دل   وى در شب غم چراغ بيدارى دل
روزم به شب وشبم به روز آوردى   اى دوست بيا بيا به غم خوارىدل (80)

دعاى از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم)

در روايت است پيامبر با اصحاب مى رفتند، رسيدند به يك چوپان از اوشير خواستند آن چوپان شير نداد. حضرت فرمودند: خدا آنقدر به توبدهد كه نتوانى حساب آن را بكنى.
حضرت رسيدند به يك چوپان ديگر ودر خواست چوپان شير كردند چوپان دومى خيلى محترمانه به همه شير داد.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمودند: خدا به اندازه كفاف به تو بدهد.
اصحاب گفتند: يا رسول الله! آن دعاى اول كه بهتر از اين دعا بود.
حضرت فرمودند: نه: آن دعاى اول دردسرى بيش نبود، آنچه كه انسان مى تواند در اين دنيا به آن خوش باشد زندگى ساده رفاهى بى غل وغش ‍ است زندگى بى دردسر است.(81)

آداب دعا را مراعات كن

امام صادق (عليه السلام) به شخصى فرمودند: آداب دعا را مراعات كن و توجه كن كه چه كسى را مى خوانى وچگونه مى خوانى وبراى چه مى خوانى وعظمت وكبرياء خدا را تصديق كن ويقين داشته باش كه بر آنچه در درون تومى گذرد وآن چه از حق وباطل در ضمير تونهفته است آگاه است وراههاى نجات وهلاكت را بشناس مبادا كه چيزى را از خدا بخواهى كه مى پندارى مايه نجات توست در حالى كه باعث هلاكت و نابوديت مى شود زيرا خداى متعالى مى فرمايد:
ويدع الانسان بالشر دعاء ه بالخير وكان الاانسان عجولا (82).
انسان در درخواست نيكيها شر طلب مى كند وانسان بسيار عجول است پس تفكر كن چه مى خواهى وبراى چه مى خواهى.
ودعا اين است كه تمام وجودت اجابت پروردگار باشد، دلت در راه ديدن اوآب شود واختيار از كف دهى وبه طور كلى ظاهر وباطن امور را به خدا تسليم كنى.(83)
پرواز به بام روشن دل بيايد   در جنت وصل دوست منزل بايد
اوناظر وحاضر است ما را همه حال   ليك آينه حضور، قابل بايد (84)

دعاى توسل خواند وخوابيد

شيخ ابراهيم وحشى كه از طايفه رماحيه است نابينا بود، زمستانها نزد طايفه خود بود وتابستانها به نجف اشرف مى آمد، هر شب پيش از آنكه در حرم مطهر را باز كنند مى آمد وانتظار مى كشيد تا وقتى در باز شود، تا آخر وقت هم همان جا مى ماند.
شبى با اهل بيت خود بحث كرد، لذا حوصله اش سر رفته: همان جا دعاى توسل را خواند وخوابيد، در عالم رويا مشاهده كرد كه در حرم مطهر مى باشد وآنجا كاملاروشن است.
شيخ ابراهيم مى گويد: هر قدر نگاه كردم شمع وچراغى ديده نمى شد، متوجه شدم كه ضريح مقدس حضرت (عليه السلام) در جاى خود نيست و در محل دوانگشت مبارك (85) دريچه اى است كه روشناى آن خارج مى شود، آهسته آمدم ودستم را بر صندوق گذاشته: سرم را خم كردم: نگاه كردم وديدم كه يك كرسى گذاشته شده وحضرت روى آن نشسته اند واز نور چهره مباركشان: بيرون روشن شده است: خود را بر پاى آن حضرت انداختم: در اينجا دستم به دست ايشان رسيد وسه نوبت دستشان را بر سرم كشيدند، سپس فرمودند:تواجر شهدا را دارى: بيدار شدم: ديدم چشمم هنوز نابينا است: تاسف خوردم كه اى كاش دست مبارك را بر چشمم من مى ماليدند.
شبى ديگرى نيز دعاى توسل را خواندم وبه خواب رفتم: ديدم در صحرايى هستم وجمعى نزديك به سيصد نفر به طرفى مى روند ويك نفر جلوى آنها بود ناگاه آنكه جلوتر بود، ايستاد، ديگران هم ايستادند وجا نماز را انداختند ومشغول نماز شدند، من نيز خود را داخل صف كردم.
وقتى نماز تمام شد اسبى آوردند، آن بزرگوار سوار شد وتند رفت: پرسيدم اين مرد كيست؟ گفتند: قائم آل محمد حضرت حجت (عليه السلام) است.
من چشم خود را فراموش كردم وفرياد بر آوردم يابن رسول الله آيا من اهل بهشتم يا اهل يا از اهل جهنم؟ تا سه نوبت جواب ندادند.
نا اميد شدم وفرياد برآوردم: قسم به اجداد طاهرينتان من از اهل بهشتم يا از اهل دوزخ؟
آن حضرت نظرى به من انداختند وتبسم نمودند، در اين هنگام من هم به ايشان رسيدم: حضرت سه بار دست بر چشم وسر من كشيدند وفرموند: از اهل بهشتى.
بيدار شدم: ديدم آب بسيار غليظى از چشمم خارج به طورى كه صورتم تر شده بود، با خود گفتم چه معنى دارد؟ چشم من چنان خشك بود كه هيچ وقت نم نمى داد، آن آب را پاك كردم وچون سرم را از لحاف بيرون آوردم: ديدم ستاره اى از روزنه خانه ام نمايان وچشمم بينا شده است.(86)
اى از لطف سراسر جانى   جان چه باشد؟ كه توصد چندانى
به دمى زنده كنى صد مرتبه   عيسى: آب حياتى: جانى
به تماشاى توآيد همه كس   لاله زارى: چمنى: بستانى
رودر روى توآرند همه   قبله اى: آينه اى: جانانى
آرزوى دل بيمار منى   صحتى: عافيتى: درمانى (87)

ازمحمدحسين طباطبائى درخواست دعاكردم

آقاى محسن قرائتى به حافظ كل قرآن محمد حسين طباطبائى مى گويد:
پدرت را بيشتر دوست دارى يا مادرت را؟
آقا محمد حسين در پاسخ آقاى قرائتى فرمود:
وقضى ربك ان لاتعبدوا الااياه وبالوالدين احسانا(88)
پروردگارت فرمان داده است كه جز ذات پاك وبى همتاى اورا نپرستيد وبه پدر ومادر نيكى كنيد.
از اودرخواست دعا كردم وگفتم: ((در اين مكان مقدس شايد مكه باشد در حق ما دعاكن)).
در پاسخ اين آيه را تلاوت كرد:
ربنا اغفر لنا ولاخوانناالذين سبقونا بالايمان ولاتجعل فى قلوبنا غلا للذين آمنوربنا انك رئوف رحيم (89)
پروردگار! ما وبرادرانمان را كه ايمان به خدا بر ما پيشى گرفتند!بيامرز ودر دلهاى ما حسد وكينه اى نسبت به ايمان آورندگان قرار مده كه توپروردگارا، رئوف ومهربانى!(90).
به كودكى اگر عيسى سخن به معجزه گفت   در اين زمانه توبه قرآن كنى مسيحايى
به حافظين نه به قراء سبعه بايد گفت   -كنند درك حضورت به كسب دانايى

دعا وسيله كينه زدايى است

كسى كه اولاد دارد، اگر به اولادش بگوئيد، الهى بميرى واين را پدرش ‍ بشنود، چقدر ناراحت مى شود، اما اگر بگوئيد: هدايتش كند، خداوند اصلاحش كند، خدا خوبش كند، خدا ببخشدش چقدر پدر از اين اخلاق خوشش مى آيد.
از كسانى هم كه گله داريد، بشماريد ويكى دعايشان كنيد، اولين اثراين دعااين است كه يك حبه آتشى را كه در دلتان بوده: بيرون مى اندازيد، جلوترها كه قليان مى كشيدند، گاهى آتش قليان از سر قليان روى زمين مى افتاد وديگر فرصت اين كه بروند انبر بى آورند نبود، ناچار آن آتش را با دستشان بر مى داشتند ور دور مى انداختند، اگر كسى غيبتى از توكرده: يا نسبتى به توداده اين آتش افتاده روى دلت؟ كه از قالى گرانبهاتر است:، تا بخواهى بيايى برايش ثابت كنى كه تقصير كار نبوده اى: سوخته اى: پس ‍ دعايش كن: اول خودت را نجات بده تا دلت بيشتر از اين تاول نرند، بعدش ‍ خدا خودش جور مى كند كه چه جورى مساله را حل كند.(91)
مفلس بينوا بيا از در ما بجونوا   صاحب مدعا بيا از در ما دعا طلب
چند ز پست همتى فرش شوى برين زمين   روى بروى عرش كن راه سوى اسماء طلب (92)