بهترين كار روى زمين دعا است
امام صادق (عليه السلام) فرمودند: اميرالمومنين (عليه السلام) مى فرمايد:
محبوب ترين كارها در روى زمين براى خداى عزوجل دعا است وبهترين عبادت پرهيز كارى
وپارسائى است.
امام صادق (عليه السلام) فرمودند امير المومنين (عليه السلام) مردى بودند كه بسيار
دعا مى كردند.
امام صادق (عليه السلام) فرمودند: رسول خدا فرمودند: دعا سلاح مومن و ستون دين ونور
آسمان ها وزمين است.
امام صادق از اميرالمومنين روايت نمودند كه فرمودند: دعا كليد نجات و گنجينه
رستگاريست وبهترين دعاء آن دعائى است كه از سينه پاك ودلى پرهيزكار برآيد ووسيله
نجات در مناجات است.
وخلاصى به اصلاح آيد وچون فزع وبى تابى سخت شود.فزع وپناهگاه خدا است.(49).
نجاتم ده گرفتارم الهى |
|
غريب وبى پرستارم الهى |
از آن ترسم كه در روز قيامت |
|
خورم از كرده هاى خود ملامت |
مقرم
(50) اى خدا بر جرمهايم |
|
به بخشايم الهى بينوايم |
آيا توگفتى خدايا من چشم مى خواهم
محمد ابن عجلان ثروتش را از دست داد وبه شدت فقير شد ومقدار زيادى نيز
بدهكار گرديد، بالاخره به فكر افتاد كه نزد حاكم مدينه كه از خويشاوندان بود برود
واز نفوذ وموقعيت اواستفاده كند.
در بين راه اوبه پسر عموى امام صادق (عليه السلام) رسيد پس از سلام و احوال پرسى:
پسر عموى امام از اوپرسيد: ((كجا مى روى؟)).
محمد گفت: مقدار زيادى بدهى دارم: بنابر اين نزد امير مى روم تا كارم را اصلاح كند.
پسر عموى امام گفت: از پسر عمويم امام صادق (عليه السلام) چند حديث قدسى شنيدم كه
مى خواهم برايت نقل كنم.
گفت: خداوند مى فرمايد: به عزت وجلالم سوگند، كسى كه به غيرمن اميدوار باشد، اميدش
را قطع مى كنم.
ونيز مى فرمايد: واى بر اين بنده: اوبدون اينكه ما را بخواند واز ما بخواهد نعمت
هاى خود را به اوعطا نموديم: آيا اگر ما را بخواند ودر خواستى نمايد خواسته اش را
رد مى كنيم؟
ما عدم بوديم: تقاضامان نبود |
|
لطف حق: ناگفته مامى شنود |
آيا وقتى خداوند به توگوش ودهان ودست وپا داد توآنها را از خداوند خواسته بودى؟
محمد كه اين احاديث را براى اولين مرتبه مى شنويد، با اشتياق گفت: دوباره آنها را
برايم بخوان.
پسر عموى امام (عليه السلام) دوباره احاديث را خواند ومحمد با دقت به آنها گوش فرا
داد بالاخره فرمايش خداوند در اواثر كرد وگفت: به خدا اميد وار شدم وكارم را به
اوواگذار كردم.
اين را گفت ورفت وبه خانه برگشت: طولى نكشيد كه گرفتارى هايش برطرف گرديد وقرض
هايش پرداخت شد.(51)
شدم مغرور از غفارى تو |
|
ز يادم رفته بود قهارى تو |
الهى وقت بيدارى رسيده |
|
ز لطف تومرايارى رسيده |
پناهم ده الهى بى پناهم |
|
مسوزان لاله هاى اشك آهم |
دعا را در چهار جا غنيمت شماريد
حضرت صادق (عليه السلام) فرمودند: اميرالمومنين (عليه السلام) فرمودند: دعا
را در چهار جا غنيمت شماريد:
1- نزد قرائت قرآن.
2- نزد گفتن اذان.
3- نزد آمدن باران
4- نزد بر خورد كردن دوتن از مومنين وكفار براى جنگ.
حضرت صادق فرموند: رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمودند: بهترين وقتى كه
در آن عزوجل را بخوانيد ودعا به درگاهش كنيد سحرهااست وآن آيه را كه در باره گفتار
حضرت يعقوب (عليه السلام) است تلاوت فرمودند نه حضرت يعقوب فرمود: بزودى از
پروردگار خود براى شما آمرزش خواهم
(52).
حضرت فرمودند: دعا كردن براى آنها را به سحر تاخير انداخت وموكول به وقت سحر كرد.(53)
بود ورد زبان من خدايا |
|
نجاتم ده مرا از اين بلايا |
همين امشب نجاتم ده الهى |
|
شفايم ده از اين حال تباهى |
اى خدا به فريادم برس
روزى: زنى بچه شير خوارش را در بغل گرفته بود واز روى پلى كه بر روى رود
خانه احداث شده بود، مى گذشت: ناگاه بر اثر ازدحام مردم ، زن به زمين افتاد وبچه از
دستش رها شده در رودخانه افتاد.
جريان آب رودخانه تند بود وآب بچه را با سرعت خود برد.
زن خود را به ساحل رساند ودر حالى كه دنبال فرزندش مى دويد، از مردم كمك مى خواست
ولى جريان آب به قدرى تند بود كه نمى توانستند كودك را از آب بگيرند.
بالاخره جريان آب: كودك را به قسمتى از رودخانه برد كه آب رودخانه چرخ آسيابى را به
حركت درمى آورد، تصادفا كودك وارد اين جريان گرديد وبه سرعت به طرف چرخ آسياب برده
شد.
در آخرين لحظه كه زن يقين كرد هيچ كس نمى تواند به فريادش برسد و فرزندش را نجات
دهد.
زن سر به آسمان بلند كرد وگفت:
اى خدا به فريادم برس!
در همان لحظه آب از رفتن ايستاد واز حركت باز ماند.
زن دست دراز كرد وكودكش را از روى آب برداشت وشكر الهى را به جاى آورد.
حضرت صادق (عليه السلام) فرمودند: خداوند تبارك وتعالى مى داند كه بنده اش چه مى
خواهد هر گاه به درگاهش دعا كند، ليكن دوست دارد كه حاجتها به درگاهش شرح داده شود،
پس هر گاه دعا كردى حاجتت را نام ببر.
امام صادق (عليه السلام) فرمودند: خداى عزوجل اجابت نكند دعائى كه از روى دل غافل
باشد، پس هر گاه دعا كردى به دل توجه كن ويقين داشته باش كه اجابت شود.(54)
نجاتم ده خداوندا كه مردم |
|
به زير بار محنت جان سپردم |
اگر دستم نگيرى زين بلايا |
|
من دوست على وآل طاها |
نام هاى خدا بسيار است
حضرت صادق (عليه السلام) فرموده اند: هر گاه يكى از شما حاجتى مى خواهد، پس
پروردگار را ستايش كند واورا مدح گويد، زيرا هرگاه مردى از سلطانى حاجتى خواهد
بهترين سختى كه توانائى آن را دارد براى اوآماده مى سازد، پس چون حاجتى خواستى خداى
عزيز را تمجيد وستايش كنيد وبا اين بيان.گوئى:
يا اجود من اعطى
يا خير من سئل
يا ارحم من استرحم
يا احد يا صمد
يا من لم يلد ولم يولد
ولم يكن له كفوا احد
يا من لم يتخذ صاحبه ولاولدا
يا من يفعل ما يشا ويحكم ما يريد
ويقضى ما احب
يا سميع ويا بصير
واز نامهاى خداوند عزوجل بسيار بگومثل دعاى جوشن كبير زيرا نام خدا بسيار است
وصلوات بر محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) وآلش بفرست و...
حضرت صادق (عليه السلام) فرمودند: مردى وارد مسجد شد وپيش از ستايش خداوند وصلوات
بر پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) شروع به دعا كرد، رسول خدا (صلى الله عليه و
آله و سلم) فرمودند اين بنده در دعا ودرخواست از پروردگارش شتاب كرد، سپس مرد ديگرى
وارد شد ونماز خواند وخداى عزوجل را ستايش كرد وبر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و
سلم) صلوات فرستاد، پس رسول خدا به اوفرمودند: بخواه تا به توداده شود.
حضرت صادق (عليه السلام) فرمودند:هر كس دوست دارد دعايش به اجابت برسد بايد كسب خود
را پاك وحلال كند.(55)
بنده عاصى اگر در تونيايد |
|
پس به كجا رهسپار گردد گران |
اى در توآزادى بنده مظلوم |
|
موجب آرامش وهم سر وسامان |
اول براى خود دعا نكن
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمودند:
من صلى به قوم فاختص نفسه بالدعاء دونهم فقد خانهم
هر كس با مردم نماز بخواند وبراى خودش دعا كند به ديگران جفا كرده است.
1- امام حسن (عليه السلام) مى فرمايند: مادرم زهرا (عليه السلام) شب هاى جمعه
اصلانمى خوابيدند. از اول شب تا صبح در محراب عبادت خود پيوسته براى مومنين ومومنات
دعا مى فرمودند.
يك با از اوپرسيدم: اى مادر! چرا براى خود دعا نمى كنى همانگونه كه به ديگران دعا
مى كنى.
مادرم فرمودند: فرزندم اول همسايه سپس براى خود(56).
2- امام صادق (عليه السلام) فرمودند: هر كس چهل نفر از برادرانش را در دعا بر خود
مقدم بدارد، سپس درباره خود دعا كند، دعايش درباره آنان. درباره خودش مستجاب مى شود(57).
3- خداوند به حضرت موسى (عليه السلام) وحى كرد كه با دهانى پاك كه با آن گناه نكرده
اى: دعا كن ومرا بخوان.
حضرت موسى (عليه السلام) عرض كرد: چگونه؟
خداوند متعال فرمود: توبه وسيله دهان ديگران گناه نكرده اى: با دهان ديگران مرا
بخوان ا يعنى به گونه اى رفتار كن تا مردم: شب وروز تورا دعا كنند.(58).
اى خدا از كرده هاى خويش پشيمانم دگر |
|
طالب داروى عف وفكر و درمان دگر |
آب بخشش بر سر وروى من لب تشنه ريز |
|
چونكه از گرماى عصيان سخت عطشانم دگر |
اين دعا را بخوان
شخصى به نام يونس بن عمار ((كه لكه هاى از بيمارى در
صورتش پيدا شده بود)) مى گويد: به حضور امام صادق (عليه
السلام) رفتم وبه آن حضرت گفتم: ((اين لكه هايى كه در چهره
ام پيدا شده: مردم مى گويند هرگاه خداوند به بنده اى توجه ولطف ندارد، اورا به چنين
بيمارى مبتلا مى نمايد)).
امام صادق (عليه السلام) فرمودند: مومن آل ياسين داراى انگشتان شل و بى حس وبى حركت
بود وبا همان انگشتان به مردم اشاره مى فرمود: اى مردم از رسولان خدا پيروى كنيد(59).
بنابر اين مومن به هر بلائى مبتلامى شود.
يونس مى گويد: آنگاه امام صادق: (عليه السلام) براى رفع آن بيمارى: به من دستور
العملى داد وفرمود:
هنگامى كه ثلث آخر شب فرا رسيد در آغاز آن وضوبگير وسجده دوم و ركعت اول نماز
((شبى)) اين دعا را بخوان:
يا على يا عظيم يا رحمان يا رحيم يا سامع الدعوات يا معطى
الخيرات: صل على محمد وآل محمد واعطنى من خير الدنيا والاخره ما انت اهله و اصرف
عنى من شرالدنيا والاخره ما انت اهله واذهب عنى بهذاالوجع فانه قد غاظنى واحزننى.
اى خداى بزرگ وبزرگوار، اى مهربان وبخشنده: اى شنونده دعاها، اى بخشنده نيكى ها، بر
محمد وآلش درود بفرست: وخير دنيا وآخرت را از من عطا فرما، آنگونه كه شايسته رحمت
تواست واين درد را از من دور ساز، كه اين درد مرا خشمگين وغمگين نموده است.
آنگاه امام صادق (عليه السلام) فرمودند: ((در دعا ونيايش:
پافشارى و اصرار كن)).
يونس مى گويد: طبق دستور امام عمل كردم هنوز به كوفه نرسيده بودم كه خداوند همه آن
بيمارى ونشانه هايش را از من زدود.(60)
يا رب به اشك چشم اسيران دربدر |
|
يارب به آه وناله اطفال بى پدر |
يارب به نور چهره نورانى رسول |
|
آن چهره كه خون جبينش نموده تر |
يا رب تشنگان بيابان كربلا |
|
از جرم ما وكرده صديق در گذر |
اين گريه از شادى وخوشحالى است
حكايت كرده اند كه پيامبرى به بيابانى رسيد، ديد سنگ كوچكى آب زيادى كه خيلى
بيش از اندازه وتناسب سنگ است بيرون مى آيد.
پيامبر ايستاد وحيران شد ودر شگفت شد وبا خود گفت: اين چه سنگ و آبى است.
خداوند سنگ را به سخن در آورد وگفت: اى پيغمبر اين آبى كه تومى بينى گريه من است كه
از آن روزى كه خداوند فرمود: دوزخ وآتش جهنم را به سنگ گرم وسوزان كنند من از حسرت
وترس مى گريم...
پيغمبر كه اين را از سنگ شنيد دعا كرد وگفت: خداوندا اين سنگ را از آتش ايمن
گردان: ندا رسيد كه ما اورا از آتش ايمن كرديم مدتى گذشت باز گذر پيغمبر به آن سنگ
افتاد، ديد باز سنگ مى گريد گفت: خداوندا اورا از آتش ايمن كردى ولى باز سنگ مى
گريد؟
سنگ به فرمان خدا به سخن در آمد وگفت: اى پيامبر گريه اولى من غم و حسرت بود، ولى
اين گريه از شادى وخوشهالى است.(61)
جز توكسى نيست رئوف رحيم |
|
هم توئى ببخشاى به ما اى كريم |
گربكنى رانده مرا از درت |
|
دست من دامن پيغمبرت |
تا كه بود مهر على در دلم |
|
حل شده بينم همه مشكلم |
دعا ناتمام بود كه...
زاهد مجاهد مرحوم حاج شيخ محمد تقى بافقى آنچنان علاقمند زياد شدن طلاب علوم
دينى كه وقتى در قم طلاب ومحصلين زياد شدند مرحوم آيه الله حائرى از پذيرفتن طلاب
تازه وارد خوددارى كرده بلكه جواب مى فرمايد، آنها مايس شده مراجعه به معظم له يعنى
شيخ بافقى مى كردند، ايشان آنها را تسلى وتسكين داده وحتى الامكان وسائل ماندن و
تحصيل آنها را فراهم مى نمود وبه آيه الله حائرى مى گفت: مگر نان ده و رزاق اينها
شما هستيد كه از زياد شدن آنها استنكاف دارى ومانع مى شويد هر آن كس كه دندان دهد
نان دهد.
مرحوم حائرى مى فرمايد: اول ماه كه پول نرسيد چه بايد نمود مى فرمود: آن به عهده
من: اگر در هنگام پرداخت نرسد مرا خبر كنيد تا از رزاق ذوالقوه المتين وصول ودريافت
رزق نوكران وليش صاحب الامر نمايم.
از قضا بعضى از اوقات كه دير مى شد به ايشان خبر مى دادند ومرحوم حائرى مى گفت:
حالاتوجواب طلاب را بده: بدون تامل مى گفت: اگر تا بعد از ظهر از خدا وصول شهريه
نكنم بنده اونباشم: سپس مى آمد در مدرسه دار العلم قم ومحصلين دينى را جمع كرد
وگفت: با من به مسجد بالاى سر حضرت بيائيد كه با خدا كارى دارم.
طلاب قم كه از دل به اومعتقد واز صميم قلب اورا دوست مى داشتند پشت سر به مسجد
رفتند، ايشان در جلوى آنها مشغول دعا وصلوات بر پيغمبر وآل اوشده ومى گفت: خدايا
اينان نوكران وسربازان ولى وحجت تواند وغير از تويار ومولاوآقائى ندارند يا الان
شهريه اينها را بده ويا آنقدر در اين مسجد با اين ها دعا كرده وصلوات فرستاده تا
عنايت بفرمائى.
اتفاقا دعا ناتمام بود كه باب فرج بر رخ آنها گشود وپول وشهريه طلاب رسيد حتى گاهى
مى گفت: خدايا يا آخوند بافقى را مرگ ويا طلاب را نان بده وآنقدر نزد خدا عزيز بود
كه فورا دعايش مستجاب مى شد وبراى محصلين شهريه مى رسيد.(62)
جمله غريقيم به بحر فنا |
|
ذات توپاينده بود در بقا |
چشم اميد توبر فضل تواست |
|
خود كژى كرده ماكن درست |
مناجات موسى با خدا
حضرت باقر (عليه السلام) فرمودند: در تورات اصلى كه تغيير نكرده نوشته شده
است همانا موسى (عليه السلام) از پروردگار خود سؤ ال كرد وگفت: اى پروردگار من! آيا
توبه من نزديكى تا تورا مناجات كنم ويا دورى تا صدا زنم تورا؟
به حضرت موسى (عليه السلام) وحى شد، اى موسى! من هم نشين كسى هستم كه مرا ياد كند.
موسى (عليه السلام) سؤال كرد: خدا در پناه تووكيست روزى كه پناهى نيست مگر پناه تو؟
خطاب رسيد، اى آنها كه مرا ياد مى كنند من هم آنها را ياد مى كنم وبا هم در راه من
دوستى مى كنند، پس من آنها را دوست دارم: اينها آنانند كه وقتى بخواهم به اهل زمين
بدى وعذاب برسانم آنها را ياد مى كنم وعذاب را به بواسطه آنها بر طرف مى كنم.
مرحوم مجلسى رحمه الله عليه مى فرمايد: گويا غرض حضرت موسى حضرت موسى از اين سؤ ال
اين بوده است كه آداب دعا را سؤال كند با علمش به اينكه حق تعالى نزديك وقريب است
به ما از حبل وريد به احاطه علمى وقدرت وعليت: يعنى آيا دوست دارى تورا مناجات كنم
چنان كه شخصى نزديك مناجات مى كند ويا صدا زنم تورا چنانكه شخص دور وبعيد صدا مى
زند وبه عبارت ديگر وقتى به سوى تونظر مى كنم تواز هر نزديك نزديك ترى: ووقتى به
سوى خودم نظر مى كنم خود را در غايت دورى مى بينم نمى دانم در دعا حال تورا ملاحظه
كنم يا حال خود را.(63)
پانزده شرط در استجابت دعا
هر عادتى آداب وشرايطى دارد كه منهاى آن آداب وشرائط اثر بخش نخواهد بود،
بنابراين بايد آداب وشرايط دعا را شناخت وآن را فراهم كرد تا اثر بخش باشد، در چنين
صورت قطعا اثر به سزائى در خودسازى و بهسازى خواهد داشت: به عنوان مثال: تصميم بر
ترك گناه صاف نمودن قلب: غذا وكسب حلال: امر به معروف ونهى از منكر، پذيرفتن رهبر
عادل وشايسته از شرايط دعا است: آداب دعا نيز بسيار است از جمله:
1. آغاز كردن دعا با نام خدا وذكر صفات الهى.
2. صلوات بر پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) وآلش.
3. شفيع قرار دادن اولياء خدا مانند پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) و امامان
(عليه السلام) هنگام دعا.
4. اقرار به گناه.
5. تضرع وزارى هنگام دعا.
6. دوركعت نماز حاجت: قبل از دعا.
7. كوچك نشمردن دعا.
8. ناچيز دانستن خواسته ها ونيازها در برابر عظمت خدا.
9. همت عالى وبلند نظرى در دعا.
10. عمومى كردن دعا.
11. دعاى پنهانى كه ارزش آن معادل هفتاد دعاى آشكار است.
12. دعاى دسته جمعى.
13. دعا در وقتها ومكانهاى مناسب ومقدس.
14. دعا در وقتها ومكانها مناسب ومقدس.
15. اصرار ورزيدن در دعا.(64)
جز در توهيچ درى نيست باز |
|
تشنه لطفيم به وقت نماز |
كافر ومومن همه: مهمان تو |
|
ريزه خور سفره احسان تو |
من شما را وكيل كردم براى من دعا كنيد
عالم محقق شيخ توسير كانى فرمود:
اوايل جوانى كه در نجف اشرف مشغول تحصيل بودم: امر معيشت و زندگى بر من سخت مى
گذشت: بنا گذاشتم فقط به قصد دعا براى توسعه حال به كربلامشرف شوم.
ابتداء كه وارد شدم: شب را خوابيدم: در حالى كه هنوز به حرم حضرت سيدالشهداء (عليه
السلام) مشرف نشده بودم در خواب به حضور حضرت بقيه الله ارواحنافداه رسيدم: حضرت
فرمودند: فلانى دعا كن: عرض كردم: مولاجان: من فقط به قصد دعا كردن مشرف شده ام.
حضرت حضرت فرمودند: اين جا بالاى سر است دعا كن. من دست به دعا برداشتم وبا تضرع
وزارى دعا كردم.
حضرت فرمودند:نشد.
دوباره بهتر از اول مشغول به دعا كردن شدم.
بار ديگر حضرت فرمودند: نشد.
مرتبه سوم: به جد جهد آنگونه كه كه بلد بودم: در دعا اصرار نمودم.
باز حضرت فرمودند:نشد.
در اينجا من عاجز شدم وعرض كردم: آقا جان دعا كردن وكالت برادر هست يا نه؟
حضرت فرمودند: بله هست.
عرض كردم: من شما را وكيل كردم كه براى من دعا بفرمائيد.
حضرت فرمود: خيلى خوب:اينجا حضرت دست به دعا برداشتند براى من دعا كردند، ومن در
اينجا از خواب بيدار شدم.
چون به نجف اشرف برگشتم: شخص تاجرى از اهل توسيركان: كه ساكن تهران بود، به زيارت
عتبات مشرف گرديد وبه حضور مبارك حجه الاسلام ميرزاى رشتى عليه الرحمه رسيد وچون
شيخ حسن توسيركانى از شاگردان مبرز ايشان بود، به همين جهت مرحوم ميرزاى رشتى توصيف
او را از نزد تاجر توسيركانى بسيار نمودند وبالاخره فرمودند: دختر را به اوبده حاجى
تاجر فورا قبول كرد پس از چند روز جناب شيخ حسن: صاحب عيال وثروت وخانه وزندگى
گرديد.(65)
در همه جا لطف توهمراه ماست |
|
حافظ وروح دل گمراه ماست |
لطف توخواهى كه مسلمان شويم |
|
تن بگذاريم همه جان شويم |
صانع مخلوق توئى بى مدد |
|
صنع توتابد به حساب وعدد |
حضرت در دعا مى فرمود
بعضى از دانشمندان در وصف پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) چنين. مى
گويند: آن حضرت بسيار در درگاه خدا گريه وزارى كرد ودعامى كردند، وهمواره از خدا مى
خواستند كه اورا داراى اخلاق نيك كند وروح و جانش را با ارزشهاى عالى اخلاقى
بيارايد ودر دعا مى فرمود:
اللهم حسن خلقى وخلقى.
خدايا ظاهر وباطن من را نيكوگردان.
باز در دعا چنين مى فرمود: اللهم جنبى منكرات الاخلاق.
خدايا زشتيهاى اخلاقى را از من دور گردان.
خداوند دعاى حضرت را به اجابت رسانيد وقرآن را بر حضرت نازل كرد و اورا به وسيله
قرآن تربيت نمود.(66)
نور تودر هر كس بتافت |
|
عزت وشخصيت جاويده يافت |
هر كه به جز توبگزيند خداى |
|
مى نشود هيچ كسش رهنماى |
حساب: حساب گدائى كردن است
بزرگان گفته اند: گدائى كه مايه نمى خواهد گدا مجانى طلب است: مايه اش
پروبودن است وسماجت داشتن.
گدا، اگر سمج باشد ومحكم بچسبد، حتما مى گيرد، اگر بيرونش كنند از اين در مى رود
واز آن در برمى گردد، مى گويد:
نمى روم ز ديار شما بكشور دگر |
|
برون كنيدم از اين در، درآيم از در دگر |
من از هيچ نيم: هر چه هستم آن توام |
|
مرا مران كه سگى سر به آستان توام |
عارفى را پرسيدند، بدين در، آمده اى چه آورده اى؟ گفت: گدائى كه در بر خانه سلطان
آيد، از اونمى پرسند چه آورده اى؟ بلكه مى گويند اى گداى بينوا چه مى خواهى؟
آرى دستى كه به درگاه شاهان دراز مى شود، خالى مى آيد وپر بر مى گردد نه اين كه
چيزى مى آورد وچيزى مى برد.
حساب: حساب گدائى كردن است: نه معامله وداد وستد انجام دادن.(67)
قمرى وبلبلى كه نوا مى زنند |
|
عشق توبر خلق: صلامى زنند |
خالق بخشنده سبحان توئى |
|
رزاق ذوالمننى ورحمان توئى |
چهل مرتبه دعاى عبرات را خواند
سيد رضى الدين محمد مدت زيادى نزد يكى از سلاطين مغول بود ودر نهايت سختى
وتنگى بسر مى برد.
در عالم رويا حضرت بقيه الله ارواحنا فداه را مشاهده كرد ونزد ايشان گريه كرد وعرضه
داشت: مولاى من براى رها شدن از اين گروه ظالم مرا شفاعت فرمائيد.
حضرت فرمود: دعاى عبرات را بخوان.
عرض كرد: دعاى عبارات كدام است؟
حضرت فرمودند: آن دعا در كتاب مصباح توآمده است.
سيد گفت: مولاى من چنين دعائى: در مصباح من نيست.
حضرت فرمود: مصباح را نگاه كن: آن را خواهى يافت: در اينجا سيد از خواب بيدار شد
وچون صبح شده بود، نماز خواند وكتاب مصباح را باز نمود ورقه اى در ميان اوراق آن
كتاب ديد كه دعا در آن نوشته شده بود، چهل مرتبه آن دعا را خواند.
اميرى كه يكى از سلاطين بود وايشان را زندانى كرده بود، دوزن داشت يكى از آن دو،
عاقل واهل تدبير بود كه بر اواعتماد داشت.
وى ((زن با تدبير)) امير را مخاطب
قرار داد وگفت: از اولاد اميرالمومنين (عليه السلام) كسى را زندانى كرده اى؟
گفت: منظورت از اين سؤال چيست؟
زن گفت: در عالم رويا، شخصى را كه گويا نور آفتاب از رخسارش مى درخشيد، ديدم:
اوگلوى مرا ميان دوانگشت خود قرار داد و فرمود:
شوهر تويكى از فرزندان من را دستگير كرده ودر خورد وخوراك بر او سخت گرفته است.
به ايشان عرض كردم: مولاى من شما كيستيد؟
فرمودند: من على ابن ابى طالب هستم: به شوهرت بگواگر اورا آزاد نكند خانه اش را
خراب خواهم كرد.
جريان اين خواب منتشر شد وبه گوش سلطان رسيد، اوگفت: من راجع اين موضوع اطلاعى
ندارم واز زير دستان خود پرسيد:چه كسى نزد شما زندانى است؟
گفتند: همان سيد وپيرمرد علوى كه دستور داده بودى.
سلطان گفت رهايش كنيد واسبى به اوبدهيد كه سوار آن شود وراه نشان دهيد تا به خانه
خود برود.(68)
خالقى رحمانى وبا لطف ووجود |
|
بهر توآرند خلائق سجود |
اين همه آئينه رخسار تو |
|
عاشق ديوانه بيمار تو |