(فتحعلى شاه
) از شاهان بزرگ قاجار كه 37 سال سلطنت كرد، بود روزى در ميان دو تن از
زنهايش كه يكى به نام (جهان
) و ديگرى بنام (حيات
) نشسته بود و اين شعر را خواند:
نشسته ام به ميان دو دلبر و دو دلم
|
كرا به مهر بگيرم ، در اين ميان خجلم
|
جهان گفت : تو پادشاه جهانى ، جهان تو را بايد.
حيات گفت : اگر حيات نباشد جهان چه كار آيد؟
يكى از نديمه هاى حرمسرا، اين گفتگو را شنيد و نامش
(بقا) بود، به پيش آمد و
گفت :
حيات و جهان هر دوشان بى وفا است
|
بقا را طلب كن كه آخر بقا است
(83) |
|