راه روشن ، جلد چهارم
ترجمه كتاب المحجة البيضاء فى تهذيب الا
حياء
ملامحسن فيض كاشانى رحمه
اللّه عليه
ترجمه : محمّدرضا عطائى
- ۱۶ -
كتاب اخلاق امامان و آداب شيعه
مقدمه
قسمت دهم از بخش عادات
كتاب
محجة البيضاء فى تهذيب الاحياء
بسم
اللّه الرحمن الرحيم
سپاس خداى را كه با ادامه خلافت و امامت تا روز قيامت ، كمال دين را
تاءمين كرد و نعمت را بر مؤمنان تمام ساخت و مرتبه كسى را كه امام
زمانش را بشناسد و از راه و روش او پيروى كند، در سراى آخرت به
بالاترين جايگاه كرامت رسانيد، و درود بر سرور پيامبران و برترين
رسولان كه آنچه را كه از طرف پروردگارش بر او نازل شده بود، تمام و
كمال به مردم رساند و بر خاندان پاك و عترت معصومش و جانشينان هدايت
كننده يعنى اهل بيت نبوت و خلافت و امامت ، باد.
بارى ، مى گويم : چون غزالى در اين بخش ، اخلاق نبوت و آداب معيشت را
بيان كرد براى ما مناسب است كه اخلاق امامت و آداب شيعه را به منظور
تكميل علوم دين و سپاسگزارى به خاطر آن كه خداوند ما را به معرفت
مقربان درگاهش و خواص هدايت يافتگان راهنمايى فرموده است ، بيان كنيم ،
زيرا امام (عليه السلام) داراى اخلاق شريفه ربانى است كه ديگران را از
آنها نصيبى نيست و دارنده صفات كريمه اى است كه خداوند ويژه او قرار
داده است تا تفاوتى با ديگر مردمان داشته باشد، همچنين عارفان به حق
امام و حقيقت امامت و پيروان راه و روش او را آداب ، علامات و
ويژگيهايى است كه بدان وسيله از ساير مؤمنان ممتاز گشته و استحقاق آن
را يافته اند تا با امام خود در درجه پيامبران محشور گردند، بنابراين
بر بنده خدا واجب است كه پس از شناخت خدا و صفات او و شناخت پيامبر
(صلى اللّه عليه و اله ) و اخلاق او امام زمان خويش و صفات و اخلاق
ويژه او را بشناسد؛ مقام و مرتبه او را در نزد خدا بداند و شخص او را
در بين مردم بشناسد تا از او پيروى كند و دنباله رو او باشد و از اوامر
و نواهى اش اطاعت كند تا از شيعيان و پيروان او گردد.
در حديث مستفيضى كه بين شيعه و سنى مشهور است ، وارد شده :
((هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ
جاهليت مرده است ))(659)
و آداب شيعه امام و نشانه هاى مخصوص آنها را بشناسد تا بدان وسيله با
مقام اهل اللّه و خواص و مقربان درگاهش آشنا شود و شخص آنها را عينا
بشناسد تا خود را نظير آنها بسازد و به ايشان اقتدا كند و در جمعيت
آنها وارد شود، زيرا ايشان پس از امام ، هدف آفرينش اند و ديگران به
طفيل ايشان خلق شده اند. ما در قسمت قواعد عقايد از بخش عبادات اين
كتاب بيان كرديم كه پيشوايان ما كيستند و امام زمان ما كيست و آنها را
بعينه معرفى كرديم و گفتيم كه نخستين فرد آنان رسول خدا (صلى اللّه
عليه و اله ) و آخرينشان قائم اهل بيت است كه همنام و هم كنيه پيامبر
(صلى اللّه عليه و اله )، حضرت مهدى (عليه السلام) مى باشد كه در
انتظار فرمان الهى به سر مى برد.
اكنون مى خواهيم با بيان صفات و ويژگيهاى امام ، پرده از روى مقام و
فضيلت امام و مرتبه وى در پيشگاه خداى تعالى برافكنيم ، آنگاه بخشى از
اخلاق امامانمان عليهم السلام و حضرت فاطمه عليهاالسلام و صفات و
كرامات يكايك آنها را بازگو كنيم ، سپس صفات ، آداب اخلاق ، نشانه ها و
برخى از فضايل شيعه آنان را بيان كنيم ، و سرانجام سخن جامع و قاعده اى
كلى در تحقيق معناى امام و شيعه و اقسام مردمان از اين ديدگاه را به
طور كلى بياوريم كه خود شانزده مطلب است بازگو مى كنيم و توفيق در دست
خداست .
بيان مقام و فضيلت امام و
مرتبه اش در نزد خدا به وسيله ذكر صفات و ويژگيهايش
شيخ كلينى در كافى
(660) به سند خود از عبدالعزيز بن مسلم ، نقل كرده كه :
گفت : جمعى همراه امام رضا (عليه السلام) در مرو بوديم . در آغاز
ورودمان ، روز جمعه در مسجد جامع اجتماع كرديم ، حاضران در جمع ، موضوع
امامت را مطرح كردند و اختلاف زياد مردم را در اين باره بازگو نمودند،
حضور مولايمان (امام رضا عليه السلام ) رسيدم و گفتگوى مردم را درباره
امامت به عرض رساندم ، امام (عليه السلام) لبخندى زد و فرمود:
((اى عبدالعزيز مردم حقيقت را در نيافتند و در
آراء و نظرات خود فريب خوردند. همانا خداى تعالى پيامبر خود (صلى اللّه
عليه و اله ) را از دنيا نبرد تا دينش را كامل و قرآن را بر او نازل
كرد، كه بيان همه چيز در آن است ؛ حلال و حرام و حدود و احكام و تمام
نيازمنديهاى مردم را به طور كامل بيان كرد و فرمود:
ما
فرطنا فى الكتاب من شى ء.(661)
و در حجة الوداع كه سال آخر عمر پيامبر (صلى اللّه عليه و اله ) بود
اين آيه را نازل فرمود:
اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا(662)
و موضوع امامت از كمال دين است و پيامبر (صلى اللّه عليه و اله ) از
دنيا نرفت تا آن كه نشانه هاى دين را براى امتش باين كرد و راه ايشان
را روشن نمود و آنها را به راه استوار رهنمون شد و على (عليه السلام)
را به عنوان پيشوا و امام تعيين كرد و تمام نيازمنديهاى امت را بيان
كرد. بنابراين هر كه گمان كند خداوند دينش را كامل نكرده است در حقيقت
قرآن را رد كرده و نسبت به قرآن كفر ورزيده است . آيا مردم مقام امامت
را در ميان امت مى شناسند تا به اختيار ايشان امام تعيين شود. براستى
كه شاءن و مقام امامت والاتر و ژرف تر و منيع تر از آن است كه مردم با
عقل خود به آن برسند و يا به نظر خود آن را دريابند و يا به انتخاب خود
امام را تعيين كنند، همانا امامت مقامى است كه خداى تعالى بعد از مقام
نبوت و خلّت در مرحله سوم آن را به ابراهيم خليل (عليه السلام) مرحمت
كرده و او را به آن فضيلت ، مشرّف ساخته و بلند آوازه فرموده است ، از
اين رو خداوند فرمود:
انى
جاعلك للناس اماما ابراهيم خليل از خوشحالى عرض كرد:
و من
ذريتى ؟ فرمود:
لا
ينال عهدى الظالمين
(663) بنابراين اين آيه تا روز قيامت امامت هر ستمگرى
را باطل ساخته و آن را در ميان برگزيدگان قرار داده است ، وانگهى خداى
تعالى ابراهيم را شرافت داد به اين وسيله كه امامت را در فرزندان
برگزيده و پاكش قرار داد و فرمود:
و
وهبنا له اسحاق و يعقوب نافلة و كلا جعلنا صالحين . و جعلناهم اءئمة
يهدون بامرنا و اوحينا اليهم فعل الخيرات و اقام الصلوة و ايتاء الزكوة
و كانوا لنا عابدين .(664)
فرزندان ابراهيم در طول قرنهاى پياپى ، همواره در امامت وارث يكديگر
بودند تا اين كه خداى تعالى آن را به پيامبر ما (صلى اللّه عليه و اله
) به ارث داد و فرمود:
ان
اولى الناس بابراهيم للذين اتبعوه و هذا النبى و الذين آمنوا و اللّه
ولى المؤمنين
(665) پس امامت مخصوص آن حضرت گشت و او به فرمان خدا و
مطابق دستورى كه خدا داده بود امامت را بر عهده على عليه السلام نهاد و
سپس در ميان فرزندان برگزيده او كه خداوند به ايشان علم و ايمان ارزانى
داشته ، قرار گرفت چنان كه فرموده است :
و
قال الذين اوتوا العلم و الايمان لقد لبثتم فى كتاب اللّه الى يوم
البعث
(666) پس امامت تا روز قيامت تنها در ميان فرزندان على
(عليه السلام) برقرار است و چون پيامبرى پس از محمّد (صلى اللّه عليه و
اله ) نيست ، اين نادانان از كجا امام انتخاب مى كنند؟
براستى كه امامت مقام پيامبران و ميراث اوصياء است .
براستى كه امامت خلافت خدا و رسول (صلى اللّه عليه و اله ) و مقام امير
مؤمنان و ميراث حسن و حسين (عليه السلام) است .
براستى كه امامت زمام دين و باعث نظام مسلمين و صلاح دنيا و عزت مؤمنان
است .
براستى كه امامت ريشه بالنده اسلام و شاخه بلند آن است ، به وسيله امام
، نماز، زكات ، روزه و حج و جهاد، كامل و افزونى غنايم و صدقات و اجراى
حدود و احكام و پاسدارى مرزها و اطراف كشور انجام مى پذيرد.
امام است كه حلال خدا را حلال ، و حرام او را حرام مى كند و حدود خدا
را به پا مى دارد و از دين پاسدارى مى كند و با حكمت و پند و اندرز و
برهان ، مردم را به راه پروردگارش دعوت مى نمايد.
امام همچون خورشيد تابان است كه نورش زينت بخش همه عالم است و خود در
افقى است كه دستها و ديدگان بدان جا نرساند.
امام ، ماه درخشان ، چراغ فروزان ، نور تابان و ستاره راهنما در شدت
تاريكيها و گذرگاه هاى شهرها، كويرها و در گرداب درياهاست .
امام ، آب گوارايى در وقت تشنگى و نشان دهنده راه هدايت و نجات دهنده
از هلاكت است .
امام ، آتش روشن روى تپه ها، وسيله گرماى سرما زدگان و راهنماى نجات از
هلاكتگاهها است ، هر كه از او جدا شود، هلاك گردد.
امام ، ابر بارنده ، باران سيل آسا، خورشيد فروزند، آسمان سرپناه و
زمين گسترده ، چشمه جوشان و بركه آب و گلستان است .
امام ، همدم و همراه ، پدر مهربان و برادر همسان ، مادر دلسوز به فرزند
خردسال و پناه بندگان خدا در وقت شدت گرفتارى است .
امام ، امين خدا در ميان خلق ، و حجت او بر بندگانش و خليفه او در بلاد
و دعوت كننده به سوى خدا و پاسدار حريم او است .
امام ، از گناهان پاك و از عيبها بدور، مخصوص به دانشها و آراسته به
بردبارى است ، باعث نظام دين ، عزت مسلمين ، خشم منافقان و نابودى
كافران است .
امام ، يكتاى زمين است كسى همتاى او نيست ، هيچ دانشمندى نظير و هيچ كس
جايگزين او نمى باشد، او را همانند و نظيرى نيست ، به تمام فضيلتها
آراسته است بى آن كه در طلبشان باشد و آنها را بجويد بلكه اين امتيازى
است كه خداوند به فضل خويش به او عنايت كرده است .
پس چه كسى را ياراى شناختن امام است و يا ممكن است امام را انتخاب كند؟
هيهات ! هيهات ! خردها گم گشته و عنان خويشتن داريها از دست رفته ،
عقلها سرگردان ، ديده ها بى سو، بزرگان كوچك و حكيمان حيران و بردباران
كم طاقت و خطيبان درمانده و عاقلان نادان و شعرا در افتاده و اديبان
ناتوان اند و زبان سخندانان الكن از وصف شاءنى از شؤ ون و فضيلتى از
فضايل امام است ؛ همگى به عجز و ناتوانى اعتراف دارند، چگونه ممكن است
تمام اوصاف امام را بيان كرد و حقيقت او را تعريف نمود يا مطلبى از امر
امامت را فهميد و يا كسى را به جاى او پيدا كرد تا جاى او را بگيرد و
چون او غنى باشد؟ هرگز! چگونه ممكن است و از كجا؟ در حالى كه او همانند
ستاره اى از دسترس دستيازان و از توصيف واصفان ، بالاتر است ، او كجا و
انتخاب بشر كجا؟ او كجا و عقلهاى بشرى كجا؟ و در كجا چون او را مى توان
يافت ؟
آيا گمان داريد كه امام در غير خاندان رسول (صلى اللّه عليه و اله )
يافت مى شود؟ به خدا كه ضميرشان به آنها دروغ گفته و آرزوهاى باطل
دارند و به گردنه اى بالا رفته اند كه سخت لغزنده و شيبدار است و آنها
را به سقوط مى كشاند و با خردهاى درمانده و ناقص خود مى خواهند امام را
تعيين كنند كه در اين كار جز دورى از حق بهره اى نبرند. خدا آنها را
بكشد به كجا منحرف مى شوند؟ دروغى پرداختند و به گمراهى سختى افتادند و
در سرگردانى فرو رفتند زيرا با چشم بينا امام (راستين ) را ترك گفتند و
شيطان اعمالشان را در نظر آنان بياراست و از راه منحرفشان ساخت ، در
حالى كه حق را مى دانستند.
از انتخاب خدا و رسول و اهل بيتش اعراض كردند و به انتخاب خودشان روى
آوردند در حالى كه قرآن آنان را ندا مى كند:
و
ربك يخلق ما يشاء و يختار و ما كان لهم الخيرة سبحان اللّه و تعالى عما
يشركون
(667) و نيز فرموده است :
و ما
كان لمؤمن و لا مؤمنة اذا قضى اللّه و رسوله امرا ان يكون لهم الخيرة
من امرهم
(668) و فرمود:
ما
لكم كيف تحكمون ، ام لكم كتاب فيه تدرسون ، ان لكم فيه لما تخيرون ام
لكم ايمان علينا بالغة الى يوم القيمة ان لكم لما تحكمون سلهم ايهم
بذالك زعيم ، ام لهم شركاء فلياءتوا بشركائهم ان كانوا صادقين .(669)
و فرموده است :
افلا
يتدبرون القرآن ام على قلوب اقفالها؟(670)
يا و طبع على قلوبهم فهم لا يفقهون
(671) يا قالوا سمعنا و هم لا يسمعون ، ان شر الدواب
عند اللّه الصم البكم الذين لا يعقلون ، و لو علم اللّه فيهم خيرا لا
سمعهم و لو اسمعهم لتولوا و هم معرضون .(672)
يا قالوا سمعنا و عصينا(673)
بلكه امامت فضلى است از طرف خدا كه به هر كس بخواهد مرحمت مى كند.
پس چگونه براى ايشان چنين اختيارى است كه امام انتخاب كنند در صورتى كه
امام دانايى است كه جهل در او راه ندارد، سرپرستى است نستوه ، كانون
قدس ، پاكى ، طاعت ، پارسايى و علم و عبادت است ، دعوت پيامبر (صلى
اللّه عليه و اله ) مخصوص اوست . و از نژاد پاك فاطمه بتول عليهاالسلام
است . در تبارش جاى هيچ ايرادى نيست و هيچ والانژادى به او نرسد، از
خاندان قريش و از سلاله هاشم و عترت ، پيامبر (صلى اللّه عليه و اله )
است . مورد پسند خداى عزوجل ، باعث شرف بزرگان و زاده عبد مناف علمش
روزافزون و حلمش كامل ، در امامت قوى و به سياست آگاه و اطاعتش واجب
است . او به امر خدا قيام كرده ، خيرخواه بزرگان خدا و پاسدار دين الهى
است .
پيامبران و امامان را خدا توفيق مى دهد و آنچه را كه از خزانه علم و
حكمتش به ديگران نداده ، به ايشان عنايت مى كند، از اين رو علم ايشان
بالاتر از علم مردم زمانشان است ، خداى تعالى مى فرمايد:
افمن
يهدى الى الحق احق ان يتبع امن لا يهدى الا ان يهدى فما لكم كيف تحكمون
(674) و نيز فرمايد:
و من
يؤ ت الحكمة فقد اوتى خيرا كثيرا(675)
و درباره طالوت مى فرمايد:
ان
اللّه اصطفاه عليكم و زاده بسطة فى العلم و الجسم و اللّه يؤ تى ملكه
من يشاء و اللّه واسع عليم .(676)
و به پيامبرش فرمود:
و
انزل اللّه عليك الكتاب و الحكمة و علمك ما لم تكن تعلم و كان فضل
اللّه عليك عظيما(677).
و درباره ائمه از اهل بيت پيامبر (صلى اللّه عليه و اله ) و عترت و
ذريه آن حضرت مى فرمايد:
ام
يحسدون الناس على ما آتاهم اللّه من فضله فقد آتينا آل ابراهيم الكتاب
و الحكمة و آتيناهم ملكا عظيما فمنهم من آمن به و منهم من صدّ عنه و
كفى بجهنم سعيرا.(678)
براستى كه خداى عزوجل چون بنده اى را براى اصلاح امور بندگانش انتخاب
كند، براى اين كار به او سعه صدر مى دهد و چشمه هاى حكمت را در دلش
جارى مى سازد و علمى را به او الهام كند كه پس از آن از هيچ پاسخى در
نماند و از راه صواب منحرف نگردد، بنابراين او معصوم و مورد تاءييد و
موفق و استوار است ؛ از هرگونه خطا و لغزش در امان است . خدا او را به
اين صفات ممتاز مى كند تا حجت بالغه او بر بندگانش و گواه او بر مخلوق
باشد و اين لطف و كرمى است كه خداوند به هر كه خواهد عطا مى كند و
خداوند داراى كرم و بخشش فراوان است . آيا مردم چنين توانى را دارند؟ و
يا ممكن است كسى را كه آنان انتخاب كرده اند چنين باشد تا او را پيشواى
مردم قرار دهند؟ به خدا سوگند كه اين مردم يا را از حق فراتر نهادند و
كتاب خدا را پشت سر انداختند، گويى كه نادانند در صورتى كه هدايت و شفا
در كتاب خداست آنها كتاب خدا را به دور انداختند و از هوى و هوس خود
پيروى كردند و به اين جهت خداوند آنها را نكوهش كرده و بر ايشان غضب
كرده و نابودشان ساخته است ، آن جا كه مى فرمايد:
و من
اضل ممن اتبع هواه بغير هدى من اللّه ان اللّه لا يهدى القوم الظالمين
(679) و فرموده است :
فتعسا لهم و اضل اعمالهم
(680) و مى فرمايد:
كبر
مقتا عنداللّه و عند الذين آمنوا كذالك يطبع اللّه على كل قلب متكبر
جبار(681)
و درود خدا بر محمّد و آل او و سلام فراوان بر ايشان باد.))
اسحاق بن غالب از امام صادق (عليه السلام) در ضمن خطبه اى كه آن حضرت
حال و صفات ائمه عليهم السلام را بيان مى كند، روايت كرده است :
((همانا خداى عزوجل وسيله ائمه هدى عليهم السلام
از اهل بيت پيامبرمان (صلى اللّه عليه و اله )، دين خود را آشكار و
راهش را روشن گردانيد و توسط ايشان باطن چشمه هاى علمش را گشود،
بنابراين هر كس از امتان محمّد (صلى اللّه عليه و اله ) حق واجب
امامش را بشناسد طعم حلاوت ايمانش را بچشد و اهميت شادابى اسلامش را
دريابد، زيرا خداى تعالى امام را به پيشوايى خلق تعيين كرده و بر همه
روزيخواران و اهل جهان حجت قرار داده و افسر شكوه و جلال را بر سرش
نهاده و نور كبريائى اش را بر او افكنده است كه با رشته اى تا آسمان
كشيده شده ، فيوضات الهى از او منقطع نگردد و آنچه نزد خدا است جز از
طريق وسايل او به دست نيايد و خداوند اعمال بندگان را جز با معرفت او
نپذيرد، آنچه از امور مشتبه و مبهم و سنتهاى پيچيده و فتنه هاى ناپيدا
بر او وارد شود، همه را مى داند خداى تعالى همواره براى رهبرى خلق آنان
را از اولاد امام حسين (عليه السلام) و از فرزندان بلا واسطه هر امامى
براى امامت انتخاب مى كند و براى خلقتش مى پسندد و اختيار مى نمايد؛
هرگاه يكى از ايشان رحلت كند از فرزندان او امامى بزرگوار، برجسته ،
راهنما، نوربخش به عنوان سرپرست و حجتى دانشمند براى خلقش بگمارد. آنان
از طرف خدا امامند و به حق هدايت مى كنند و به حق داورى مى نمايند،
آنان حجتهاى خدا و دعوت كنندگان به سوى خدا و سرپرستان خلق از طرف
خدايند، بندگان خدا به رهبرى ايشان ديندار و شهرها به نور ايشان نورانى
و ثروتهاى موجود به بركت آنان روزافزون است ، خداوند ايشان را باعث
حيات مردم و چراغ تاريكيها و كليد سخن و اركان اسلام قرار داده و
مقدرات حتمى الهى بر اين اساس درباره آنها جارى شده است .
بنابراين امام ، همان برگزيده پسنديده ، و هدايت كننده رازدار است كه
به فرمان خدا قيام كرده و اميد بخش است . خداوند در عالم ذرّ او را به
همين منظور برگزيده و زير نظر خود پروريده و ميان مردم آن چنان ساخته
است ، در عالم ذرّ پيش از آن كه جاندارى پديد آيد امام را مانند سايه
اى در جانب راست عرش آفريده و با علم غيب خود به او حكمت داده و او را
برگزيده و به خاطر پاكيش انتخاب كرده است . او بقيه اى از آدم و گزيده
اى از فرزندان نوح و خاندان ابراهيم و سلاله اى از اسماعيل و گلچينى از
عترت محمّد (صلى اللّه عليه و اله ) است كه ، همواره زير نظر خدا
سرپرستى شده و نيز خدا زير پوشش خود پاسدارى اش نموده و از دامهاى
ابليس و لشكريان شيطان به دور داشته و حوادث شبانه و افسون افسونگران
را از او دفع كرده و از پيشامدهاى بد مصون داشته است ، او از بلاها
بركنار و از آفتها به دور و از لغزشها مصون و از هر زشتى در امان است .
در نوجوانى به خويشتندارى و نيكوكارى معروف و در سالخوردگى به پاكدامنى
و دانش و فضيلت مشخص است . امر امامت پدرش به او رسيده در حالى كه زمان
حيات پدر سخنى در آن باره نمى گفته است .
چون روزگار پدرش سپرى شد و مقدرات الهى و خواست خدا نسبت به او پايان
گرفت و اراده خدا در آن باره به حجت خويش صادر شد و دوران پدرش پايان
گرفت و او درگذشت و امر الهى پس از او به وى رسيد، خداوند امر دينش را
برعهده او نهاد و او را بر بندگانش حجت و در بلادش سرپرست قرار داد و
توسط روح خود پشتيبانى كرده و از علم خود به او ارزانى داشت و از بيان
روشن آگاهش ساخت و محرم راز خود كرد و براى امرى بزرگ او را فرا خواند
و از فضيلت بيان علم خود وى را آگاه ساخت و براى رهبرى خلق تعيين كرد و
بر همه مردم دنيا حجت قرار داد، او را وسيله روشنى براى دينداران و
سرپرست بندگان ساخت و براى امامت خلق پسنديد و راز خود را به او سپرد و
پاسدار علم خويش قرار داد و حكمتش را در نزد او نهان ساخت و سرپرست
آيينش كرد و براى كارى بزرگ او را خواند و راه هاى روشن و واجبات و
حدود خويش را وسيله او زنده كرد؛ به اين جهت امام (عليه السلام) هنگام
سرگردانى نادانان و سخن آرايى اهل جدال ، با عدالت و نور درخشان و
درمانى سودمند، با حق آشكارا و بيانى كه از هر جهت روشن است ، به راه
راستى كه پدران راست كردارش رفته بودند، قيام كرد، بنابراين حق چنين
عالمى را جز نگونبخت ناديده نگيرد و جز گمراه منكرش نشود و جز شخص
گستاخ بر خداى تعالى ، كسى از او جلوگيرى نكند.(682)
|