نكوهش غيبت از ديد شرع‏

آيت الله مجتبى تهرانى

- ۱ -


نكوهش غيبت از ديد شرع

يكى‏از صريح‏ترين آيات در نكوهش غيبت كه آن را گناهى كبيره دانسته، اين آيه از سوره حجرات است:

يا ايها الذين امنوا اجتنبوا كثيرا من الظن ان بعض الظن اثم و لاتجسسوا و لايغتب بعضكم بعضا ايحب احدكم ان ياكل لحم اخيه ميتا فكرهتموه.(1)

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! از بسيارى گمان‏ها در حق يكديگر بپرهيزيد كه برخى از گمان‏ها گناه است و درباره يكديگر تجسس نكنيد و برخى از شما از ديگرى غيبت نكند. آيا هيچ يك ازشما دوست دارد گوشت برادر مرده اش را بخورد؟ البته از آن كراهت داريد.

گوشت هاى بندگان حق خورى *** غيبت ايشان كنى كيفر برى‏(2)

يكى از راه‏هاى شناخت بزرگ بودن گناه، مقايسه آن با ديگر گناهان بزرگ (معاصى كبيره) است. در اين آيه، غيبت، با خوردن مردار مقايسه شده كه از گناهان بزرگ به شمار مى‏رود. اگر مردار، گوشت گوسفند باشد، حرام است؛ چه رسد به اين كه گوشت انسان باشد و از آن مهم‏تر اين كه انسان با مرده، رابطه برادرى هم داشته باشد.

از اين مقايسه مى‏توان دريافت كه غيبت تا چه اندازه زشت و ناپسند است!

پيشواى يازدهم، حضرت عسكرى عليه السلام در اين باره مى‏فرمايد:

اعلموا ان غيبتكم لاخيكم المومن من شيعه آل محمد صلّى الله عليه وآله وسلّم اعظم فى التحريم من الميته.(3)

بدانيد كه غيبت شما از برادر مؤمنتان كه از شيعيان اهل بيت است، از خوردن گوشت مرده حرام‏تر است.

از رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم چنين روايت شده است:

ان الغيبه اشد من الزنا.(4)

به درستى كه غيبت كردن از زنا بدتر است.

روشن است كه زنا از گناهان بزرگ شمرده مى‏شود؛ پس غيبت هم كه از آن بدتر است، گناه بزرگ (معصيت كبيره) خواهد بود.

راه ديگر براى شناخت بزرگ بودن گناه، بيم و وعيد الاهى به عذاب دردناك است. آن جا كه خداوند، جزاى رفتار زشتى را عذاب دردناك معرفى كند، آن رفتار از گناهان بزرگ خواهد بود.

خداوند متعالى در قرآن كريم مى‏فرمايد:

ان الذين يحبون ان تشيع الفاحشه فى الذين امنوا لهم عذاب اليم.(5)

همانا براى كسانى كه دوست دارند زشتى در بين كسانى كه ايمان آورده اند شايع شود، عذاب دردناكى است.

كه مفسران، عبارت «ان تشيع الفاحشه» در آيه كريمه را به غيبت تفسير كرده‏اند.

حضرت رضا عليه السلام از پدر بزرگوارش موسى بن جعفر عليه السلام نقل مى‏كند كه امام صادق عليه السلام فرمود: ان الله يبغض البيت اللحم.

خداوند خانه‏اى را كه در آن گوشت وجود دارد، دشمن مى‏دارد.

به امام عرض كردند كه ما گوشت را دوست داريم و خانه هايمان از آن خالى نيست. حضرت فرمود: انما البيت اللحم البيت الذى تؤكل فيه لحوم الناس بالغيبه.(6)

خانه گوشت، خانه‏اى است كه در آن گوشت مردم با غيبت، خورده مى‏شود.

در روايتى ديگر از حضرت آمده است كه پيامبر اكرم صلّى الله عليه وآله وسلّم در شب معراج به آتش جهنم نظر افكند و ديد گروهى مشغول خوردن مردار هستند. به جبرئيل فرمود: اين‏ها چه كسانى هستند؟

جبرئيل پاسخ داد: اين‏ها كسانى هستند كه گوشت مردم را مى‏خورند.(7)

از آن جا كه در قيامت، اعمال انسان تجسم مى‏يابد؛ اگر عمل، گناه و سيئه باشد، شكل حيوانات را به خود مى‏گيرد و اگر حسنه باشد، مفرح است و به شكل حوريه و غلمان درمى‏آيد و صالحان در قيامت عمل خود را به شكل حورالعين در آغوش مى‏گيرند و اهل غيبت، در دوزخ مردارخوارند.

اميرمؤمنان على عليه السلام مى‏فرمايد: الغيبه قوت كلاب النار.(8)

غيبت، خوراك سگ‏هاى آتش است.

در روايت ديگرى با همين مضمون از پيامبراكرم صلّى الله عليه وآله وسلّم آمده است:

اجتنبوا الغيبه فانها ادام كلاب النار.(9)

از غيبت بپرهيزيد، چرا كه خورش سگ‏هاى جهنم است.

ابعاد غيبت از ديدگاه روايى

به غيبت از سه بعد مى‏توان توجه كرد:

1. بعد عملى: در روايت پيشين به بعد عملى غيبت اشاره داشت.

2. بعد درونى (رواني): امام على عليه السلام مى‏فرمايد:

الأم الناس المغتاب.(10)

پست‏ترين مردم كسى است كه غيبت مى‏كند.

حضرت در اين روايت به بعد درونى و روانى غيبت نظر دارد؛ به اين معنا كه حال درونى شخص غيبت كننده را بيان مى‏كند.

3. بعد معنوى (الهى): حضرت در روايت ديگرى به تأثير منفى غيبت در بعد معنوى اشاره دارد و رابطه خداوند با اهل غيبت را روشن مى‏سازد:

ابغض الخلائق الى الله المغتاب.(11)

مبغوض ترين مردم در نظر خداوند كسى است كه غيبت مى‏كند.

رسول اكرم صلّى الله عليه وآله وسلّم مى‏فرمايد: يا معشر من آمن بلسانه و لم يؤمن بقلبه لاتغتابوا المسليمن.(12)

اى گروهى كه به زبان ايمان آورده‏ايد، اما دل‏هاى شما ايمان نياورده است، از مسلمانان غيبت نكنيد.

رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم با صراحت ابراز مى‏دارد كه غيبت كننده، فاقد ايمان قلبى است؛ زيرا فردى كه با زبان، به وحدانيت خداوند و رسالت پيامبر اقرار كند، مسلمان است؛ ولى اگر وابستگى قلبى، يعنى ايمان نداشته باشد و از مسلمانان غيبت كند، بعد معنوى‏اش ضعيف مى‏شود؛ بنابراين مسلمان واقعى كسى است كه قلب و زبانش، هر دو معتقد، و از غيبت به دور باشند.

بدترين نوع غيبت

غيبت از هر مسلمانى زشت و ناروا است؛ اما غيبت از خوبان و صالحان، بسى زشت تر و ناپسندتر است. در روايات آمده است: انسانى كه عيوب و نقايص نيكان را مطرح، و پشت سرشان غيبت كند، دچار يكى از زشت ترين پستى‏ها شده است: من اقبح اللؤم غيبه الاخيار.(13)

از زشت‏ترين پستى‏ها غيبت كردن از نيكان است.

غيبت كردن از اخيار، برگزيدگان و نيكان از نظر دنيايى، پيامدهاى منفى در زندگى انسان به بار مى‏آورد. عمر را كوتاه مى‏كند و گرفتارى‏هاى بسيارى پيش مى‏آورد و انسان را از خوبى‏هاى دنيا و آخرت محروم مى‏سازد.

حكم غيبت از نظر فقهى

پشتوانه احكام در فقه شيعي، ادله اربعه (كتاب، سنت، اجماع و عقل) است و بسيارى از فقيهان شيعى در بحث غيبت مى‏فرمايند:

الغيبه حرام بالادله الاربعه.(14)

غيبت به ادله اربعه حرام است؛

يعنى فتواى ايشان به هر چهار مرجع، مستند شده است كه بر قوت و استحكام فتواى مورد نظر مى‏افزايد. از آن جا كه اين بحث فقهى به طور گسترده در اين مجال نمى‏گنجد، فقط به ذكر روايتى از امام صادق عليه السلام در اين مورد بسنده مى‏شود كه مى‏فرمايد:

الغيبه حرام على كل مسلم أ و الغيبه تأكل الحسنات كما تأكل النار الحطب.(15)

غيبت بر هر مسلمانى حرام است و غيبت نيكويى‏ها را مى‏خورد، همان گونه كه آتش هيزم را نابود مى‏كند.

رفيقى كه غايب شد اى نيك نام دو چيز است از او بر رفيقان حرام‏

يكى آن كه مالش به باطل خورند *** دوم آن كه نامش به غيبت برند(16)

شرايط حرمت غيبت حرمت غيبت از نظر فقهي، شرايطى دارد كه عبارتند از:

1. شخصى كه انسان در غياب او، عيبش را بازگو مى‏كند، مؤمن باشد؛ يعنى بينشان اخوت ايمانى وجود داشته باشد؛ همان گونه كه خداوند متعالى در آيه شريفه سوره حجرات، غيبت را به خوردن گوشت برادر مؤمن تشبيه فرمود.

در همين زمينه، روايتى از امام صادق عليه السلام به نقل از عبدالرحمن سياب آمده است: ان من الغيبه ان تقول فى اخيك ما ستره الله عليه.(17)

غيبت اين است كه درباره برادر مؤمنت عيبى را كه خدا براى او پوشانده است، بگويى؛

بنابراين، اگر عيب كافر پشت سرش گفته شود، غيبت به شمار نمى‏آيد.

مؤمن كسى است كه به همه اصول دين (توحيد، عدل، نبوت، امامت و معاد) اعتقاد داشته باشد.

2. از نظر شرعي، غيبت هنگامى‏پيش مى‏آيد كه پشت سر فرد، «عيب و نقص» او را بازگو كنند؛ ولى اگر كمالش را بگويند (راضى باشد يا نباشد) غيبت شمرده نمى‏شود.

3. عيب و نقصى كه شخص در غياب برادر يا خواهر مؤمنش مى‏گويد، نزد عموم ناخوشايند و ناپسند باشد؛ از اين رو اگر عامه مردم آن عيب را زشت بشمارند؛ ولى خود فرد غايب به بازگفتن آن راضى باشد، غيبت به شمار مى‏رود.

پيش تر از رسول اكرم صلّى الله عليه وآله وسلّم در بحث «تفاوت بهتان و غيبت» روايتى آورده شد كه حضرت در تعريف غيبت فرمود: «ذكرك اخاك بما يكره». مقصود ار «يكره» در اين حديث، اين نيست كه آن چه را فقط برادرت خوش ندارد، ذكر كني؛ بلكه منظور، امرى است كه به طور طبيعى و نزد عامه ناخوشايند باشد، زيرا خداوند متعالى راضى نيست آبروى مؤمن در اجتماع بريزد. در روايات هم آمده است:

قوا اعراضكم.(18)

آبروهايتان را حفظ كنيد.

اميرمؤمنان عليه السلام: ليس للمؤمن ان يذل نفسه.(19)

مؤمن حق ندارد خودش را خوار كند.

پيامبر اكرم صلّى الله عليه وآله وسلّم: ان الله تبارك و تعالى فوض الى المؤمن كل شي‏ء الا اذلال نفسه.(20)

خداوند بلندمرتبه همه چيز، جز ذليل كردن نفس را به مؤمن تفويض كرده است.

امام صادق عليه السلام: پس اگر مؤمن، عيب برادر مؤمن خود را كه ناپسند تلقى مى‏شود، پشت سرش بگويد و آن فرد هم راضى باشد، رضايتش موجب برداشته شدن حرمت اين عمل نمى‏شود.

4. عيب و نقصى در غياب فرد بازگو شود كه از مردم پوشيده بوده است؛ بنابراين اگر فردى به داشتن عيبى نزد مردم معروف باشد، بازگفتن آن نزد كسى كه از آن آگاهى دارد، حرام نيست.

حضرت موسى بن جعفر عليه السلام فرمود: من ذكر رجلا من خلفه بما هو فيه مما عرفه الناس لم يغتبه و من ذكره من خلفه بما هو فيه مما لايعرفه الناس اغتابه.(21)

كسى كه پشت سر شخصى چيزى را يادآور شود كه همه مردم مى‏دانند، غيبت نيست و اگر كسى پشت سر شخصى نقص يا عيبى را بگويد كه مردم نمى‏دانند، غيبت است.

5. قصد انتقاص وجود داشته باشد؛ يعنى شخص با بازگفتن عيب ديگرى، قصد كاستن از وجهه و شخصيت او را داشته باشد؛ پس اگر بازگفتن عيب، براى درمان و برطرف كردن آن باشد، مثل آن كه انسان، حالات مريضى را به پزشك بگويد، چون قصد انتقاص ندارد، رفتار او غيبت به شمار نمى‏آيد.

6. شنونده داشته باشد؛ پس اگر انسانى تنها نشسته باشد و از روى ناراحتى يادآور عيوب ديگرى شود، چون شنونده ندارد، رفتار او حرام نيست و غيبت به شمار نمى‏رود.

استماع غيبت

همان گونه كه گفته شد، غيبت زمانى تحقق مى‏يابد كه شنونده اى وجود داشته باشد؛ پس شنونده غيبت، همانند گوينده آن، در تحقق غيبت نقش دارد؛ از اين رو حكم غيبت شامل حال او نيز مى‏شود.

با اين وصف، فقيهان «گوش دادن» به غيبت را هم از لحاظ شرعى حرام دانسته‏اند و از اين نظر اختلافى بين آن‏ها نيست. روايات بسيارى نيز در اين زمينه وجود دارد كه به برخى از آن‏ها اشاره مى‏شود:

امام صادق عليه السلام نقل كرده است كه پيغمبر اكرم صلّى الله عليه وآله وسلّم افراد را از غيبت كردن و گوش دادن به آن نهى فرمود:

نهى عن الغيبه و الاستماع اليها.(22)

پيامبر گرامى صلّى الله عليه وآله وسلّم فرمود: السامع للغيبه احد المغتابين.(23)

گوش كننده غيبت يكى از دو نفرى است كه غيبت مى‏كند.

ما عمر مجلس بالغيبه الا خرب من الدين.(24)

هيچ مجلسى با غيبت آباد نشد، مگر اين كه از نظر دينى خراب شد.

فنزهوا أسماعكم من استماع الغيبه.(25)

گوش هاى خود را از شنيدن غيبت پاك كنيد.

امام صادق عليه السلام نيز مى‏فرمايد: الغيبه كفر و المستمع لها و الراضى بها مشرك.(26)

غيبت، كفر، و شنونده و خشنود از آن، مشرك است.

كفر بر دو گونه است:

الف: كفر اعتقادى‏

ب: كفر عملى.

كفر اعتقادى عدم اعتقاد به اصول حقه است؛ اما كفر عملى نديده گرفتن چيزى است كه از سوى خداوند مورد امر و نهى قرار مى‏گيرد؛ البته اگر كفر عملى ادامه يابد، چه بسا به كفر اعتقادى بينجامد؛ براى نمونه، تكليفى مانند نماز كه از اركان و پايه هاى دين ما است، اگر به صورت عمدى ترك شود، در ايمان انسان خلل وارد مى‏شود چنان كه رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم فرمود: من ترك الصلوه متعمدا فقد كفر.(27)

كسى كه نماز را به عمد ترك كند، كافر است.

غيبت، طبق فرموده امام صادق عليه السلام چنين است:

الغيبه ان تقول فى اخيك ما ستره الله عليه.(28)

غيبت آن است كه آن چه عيبى را خداوند پنهان ساخته است، بازگويى.

از سويى، شنونده غيبت در آشكار شدن آن عيب همان اندازه نقش دارد كه گوينده غيبت دارد؛ زيرا اگر گوشى براى شنيدن غيبت نباشد، گوينده كارى از پيش نمى‏برد؛ بنابراين، هر دو مرتكب گناه شده‏اند.

عبدالله‏بن سنان روايت مى‏كند كه به امام صادق عليه السلام عرض كردم: عوره المؤمن على المؤمن حرام؟ قال: نعم. قلت: يعنى سفلته. قال: ليس حيث تذهب! انما هو اذاعه سره.(29)

آيا عورت مؤمن بر مؤمن حرام است؟ فرمودند: بله. گفتم: منظورت از عورت همان معناى عورتين (30) است؟ گفت: نه، آن گونه كه گمان كردى نيست. منظور از عورت نشر دادن سر او بود.

امام صادق عليه السلام از رسول اكرم صلّى الله عليه وآله وسلّم چنين نقل كرده است: من اذاع الفاحشه كان كمبتدئها.(31)

كسى كه عمل زشتى را نشر دهد، مثل كسى است كه آن كار را آغاز كرده است.

همچنين امام صادق عليه السلام فرمود: من قال فى مؤمن ما رأته عيناه و سمعته اذناه فهو من الذين قال الله عز و جل ان الذين يحبون ان تشيع الفاحشه فى‏الذين امنوا لهم عذاب اليم.(32)

كسى كه از مؤمنى، چيزى را كه با چشمش ديده يا با گوشش شنيده، به كس ديگر بگويد، از كسانى كه ايمان آورده اند، نشر يابد و براى ايشان عذاب دردناكى است.

در غيبت، گوينده با گفتار، و شنونده با شنيدن خود، راز ديگرى را فاش مى‏كنند و منشأ نشر عمل زشت مى‏شوند، البته گوش كردن هرچيز دو حالت دارد:

1. يا شنيدن (سماع) است؛ بدين معنا كه چيزى ناخودآگاه به گوش كسى مى‏رسد، بدون اين كه او خواسته باشد به آن گوش فرادهد.

2. يا گوش دادن (استماع) است؛ يعنى شخص به طور كامل توجه كند و آن چه را مى‏شنود، به ذهن خود بسپارد.

نكته قابل توجه ديگر آن كه در مسأله غيبت، گوش ندادن به غيبت ديگران كافى نيست؛ بلكه افزون بر گوش نكردن، مقابله با آن نيز لازم است.

فقيهان بر اين نظر اتفاق دارند كه نه تنها نبايد به غيبت گوش كرد، بلكه اگر كسى در جايى غيبت مى‏كند، بايد او را از اين كار بازداشت.

رد غيبت

هر جا رفتار زشت و امر حرامى‏واقع شود، بر هر مسلمان واجب است از منكر نهى كند و اين مسأله به غيبت اختصاص ندارد، اما در اين جا افزون بر نهى از غيبت، رد آن و دفاع از غيبت شونده نيز لازم است.

در اين زمينه روايات متعددى وارد شده است كه از جمله به موارد ذيل اشاره مى‏شود: پيامبر اكرم صلّى الله عليه وآله وسلّم فرمود: من رد عن عرض اخيه بالغيب كان حقا على الله ان يعتقه من النار.(33)

كسى كه (بدگويي) را از برادر مؤمنش در غياب او دور كند، سزاوار است خداوند او را از آتش برهاند.

در جايى ديگر حضرت صلّى الله عليه وآله وسلّم به سرزنش كسى كه به يارى غيبت شونده اقدام نكند، پرداخته، به اميرمؤمنان على عليه السلام مى‏فرمايد:

يا على من اغتيب عنده اخوه المسلم فاستطاع نصره فلم ينصره خذله الله فى الدنيا و الاخره.(34)

اى على! كسى كه پيش او از برادر مسلمانش غيبت شود و بتواند آن برادر مسلمان را يارى كند، ولى كمك نكند، خداوند او را در دنيا و آخرت خوار مى‏كند.

حضرت باقر عليه السلام نيز در تأييد رد كننده غيبت، و سرزنش كسى كه غيبت را بشنود و رد نكند فرمود:

من اغتيب عنده اخوه المؤمن فنصره و أعانه نصره الله و اعانه فى الدنيا و الاخره و من لم ينصره و لم يعنه و لم يدفع عنه و هو يقدر على نصرته و عونه خفضه الله فى الدنيا و الاخره.(35)

اگر پيش كسى، از برادر مؤمنش غيبت شود و او برادر مؤمنش را يارى كند، خداوند هم او را در دنيا و آخرت يارى مى‏كند؛ اما اگر بتواند كمك كند و آن غيبت را از برادرش برگرداند و اين كار را نكند، خداوند او را در دنيا و آخرت خوار مى‏كند.

پيامبر اكرم صلّى الله عليه وآله وسلّم پاداش رد غيبت را بزرگ شمرده است: من رد عن اخيه غيبه سمعها فى مجلس رد الله عنه الف باب من الشر فى الدنيا و الاخره فان لم يرد عنه و اعجبه كان عليه كوزر من اغتاب.(36)

اگر كسى از برادر مؤمنش غيبتى شنيد و آن را رد كرد، خداوند هزار شر و بدى را از او برمى‏گرداند و اگر آن غيبت را رد نكرد، بلكه تعجب هم كرد، گناهش مثل همان شخصى است كه غيبت مى‏كند.

براساس روايتى ديگر اگر در مجلسى، پشت سر برادر مؤمنى، غيبت شود، در حالى كه شخص بتواند آن را رد كند، ولى نكند، گناهش هفتاد بار بيش‏تر از غيبت كننده است.(37)

همان گونه كه از روايات پيشين برمى‏آيد، اگر در مقابل غيبت سكوت شود، ميدان براى غيبت كننده بازتر مى‏شود و رد نكردن آن به منزله تشويق شخص و امضاى عملى بر گفتار او است.

چگونگى رد غيبت: رد غيبت و دفاع از كسى كه مورد غيبت قرار گرفته، بايد با نوع غيبت متناسب، و جامع و كامل باشد. اگر عيب نفسانى فردى بازگو شده، مانند آن كه گفته شده است: فلانى متكبر يا حسود است، پاسخ هم بايد با آن متناسب باشد؛ همانند آن كه به غيبت كننده گفته شود: تو چگونه از درون و باطن ديگرى آگاه شده‏اى؟! انسان به صورت معمول از رذايل نفسانى خودش نيز غافل است و آگاه نيست، پس چگونه مى‏تواند به رذيله‏اى از رذايل درونى ديگرى پى ببرد!؟

ممكن است او در پاسخ به كردار ظاهرى كه گوياى صفات زشت درونى است، استناد كند؛ مانند آن كه بگويد: فلان كس بخيل است؛ زيرا مال و ثروت دارد؛ ولى استفاده نمى‏كند. در جواب او بايد گفت: از كجا مى‏دانى كه او اين گونه است؟ چه بسا او براى خودش استفاده نمى‏كند؛ اما به ديگران مى‏دهد.

اگر عيب درباره بدن و جسم شخص باشد، در پاسخ مى‏توان گفت: عيب آن است كه نزد خداوند نقص به شمار رود. پروردگار عالم فقط نقص هاى روحى يا علمى‏را براى انسان عيب مى‏شمرد. چه بسا افرادى با نقص جسمانى پيش پروردگار محبوب ترين، و افرادى با وجود برخوردارى از سيما و اندامى‏مناسب، نزد خدا مبغوض ترين باشند.

گاه غيبت در زمينه امور دينى است كه البته درباره گناهان راه توجيه باز است و مى‏توان رفتارى به ظاهر نادرست را بر شكل درستى حمل كرد؛ چون ممكن است عملى دو چهره داشته باشد: يكى چهره گناه، و ديگرى چهره غير آن كه گناه شمرده نمى‏شود؛ ولى اگر راهى براى توجيه وجود نداشته باشد و درباره عمل شخص، پشت سرش بدگويى كنند مى‏توان گفت كه هر مؤمنى {غير از پيشوايان معصوم عليه السلام} مى‏لغزد و ممكن است دستش به گناه آلوده شود؛ پس نمى‏توان بر او عيب گرفت؛ چرا كه ممكن است توبه كند، و ديگران به دليل غيبت كردن از او، دچار معصيت شده و موفق به توبه نشوند؛ در نتيجه روز قيامت، او پاك باشد و ديگران آلوده باشند.

اگر موقعيتى پيش آيد كه شنونده غيبت به هيچ شكلى بر رد آن قدرت نداشته باشد، بايد راه هاى ديگرى را پيش بگيرد؛ مانند آن كه بكوشد مسير سخن را منحرف يا به گونه اى حرف را عوض كند. اگر باز هم نتوانست جلو اين گناه را بگيرد، مجلس غيبت را ترك كند؛ اما اگر اين هم ممكن نبود، مانند آن كه در جايى زندانى بود و نمى‏توانست غيبت را رد كند يا از مجلس برخيزد، بايد در دل، ناخشنود، و از اين كار ناراضى باشد؛ چرا كه اگر كسى از غيبت ديگرى راضى باشد و از اين كه عيوب او بازگو شده خرسند شود، بدون آن كه خود در غيبت نقشى داشته باشد، گناه كار است.

حضرت صادق عليه السلام فرمود: الغيبه كفر و المستمع لها و الراضى بها مشرك.(38)

غيبت كفر است و شنونده غيبت و راضى به آن مشركند.