بخش ششم: مدت مهمانى
هر كارى حد و اندازهاى دارد كه اگر از حد خود بگذرد، ديگر زشت وناپسند
خواهد شد; مثلا غذا خوردن در هنگام گرسنگى كارى استخوب وپسنديده، اما
اگر تبديل به پرخورى شود، ناپسند خواهد بود. در عبادات نيزاينطور است;
اگر عبادت از حد خود گذشت، اسلام از آن نهى كرده است;يعنى طورى شد كه
تمام كار و زندگى انسان عبادت كردن باشد، چون اين كارموجب ضربهزدن به
خانواده مىشود.
مهمانى رفتن نيز مانند ساير اعمال واجب و مستحب، كارى بسيار خوبو
خداپسند است و مورد سفارش ائمه اطهارعليهم السلام مىباشد كه انسان
بايد برادردينىاش را به مهمانى دعوت كند و خود نيز به مهمانى برود.
اما حد و اندازه مهمانى چقدر است و انسان تا چند روز مجاز است درخانه
برادر دينىاش بماند؟ آيا تا هر وقت كه دلش خواست مىتواند در
آنجابماند و هر وقتخواست، برگردد؟ آيا اسلام حد و اندازهاى براى
مهمانىرفتن تعيين كرده است؟
مهمانى سه روز است
دين مقدس اسلام براى مهمانى نيز مانند ساير كارها، مدت معينى راتعيين
كرده و گفته است مؤمنان تا اين مدت مىتوانند بدون ايجاد مزاحمت وبا
آرامش در خانه برادر دينىشان بمانند، و بعد از اين مدت بايد براى
خودفكرى كنند و به عنوان مهمان نمىتوانند در آنجا بمانند وگرنه سربار
ديگرانخواهند بود.
رسول گرامى اسلامصلى الله عليه وآله مىفرمايد: اندازه و مدت مهمانى
سه روز است.پس هر چه بيشتر از سه روز بماند، صدقه براى صاحبخانه
محسوبمىشود. (1) .
از اين روايت استفاده مىشود نهايت مهمانى سه روز است و بيشتر ازسه روز
مانند صدقهاى است كه صاحبخانه به مهمان مىدهد، كه اگر مستحقنباشد،
نبايد از صدقه استفاده كند، زيرا صدقه مال فقرا و مستمندان است.
لطيفه: مهمان چهل روزه
روزى ظريفى به مهمانى دوستش رفت و سه شبانه روز در خانه او
ماند.صاحبخانه از دست مهمان به تنگ آمد و به زن خود گفت: من ديگرخسته
شدهام. اين مرد تا كى مىخواهد اينجا بماند؟!
زن جواب داد: من هم مثل تو خسته شدهام، اما ناراحت نباش! الآنمعلوم
مىكنم تا چه مدت اينجا مىماند.
زن نزد مهمان آمد و گفت: اى مهمان عزيز! تو را به آن خدايى كه تو راسه
شبانه روز مهمان ما گردانيد و فردا روزى تو را در جاى ديگر خواهد
داد،قسم مىدهم چون شوهرم بر من جفا مىكند، او را نصيحت كنى تا سر
عقلبيايد و مرا اذيت و آزار نرساند!
در اين اثنا شوهر نيز وارد شد و در كنار زن جاى گرفت.
مهمان روى به شوهر زن كرد و گفت: اى رفيق عزيز! تو را به آن خدايىكه
در اين چهل روز مرا مهمان شما ساخته و روزى مرا بر خوان احسان
شمانوشته، قسم مىدهم از اين به بعد بر زن جفا نكنى. (2) .
زياد در خانه ميزبان نماند
متاسفانه بعضى از مؤمنان وقتى به مهمانى دوست و يا فاميل خودمىروند،
آنقدر آنجا مىماند كه صاحبخانه مجبور مىشود تمام حقوقيك ماهه خود
را براى آنها خرج كند و در عين حال از مغازه قرض گيرد وچيزى از حقوق او
باقى نمىماند كه كمبودهاى خانوادهاش را تامين كند،در حالى كه تمام
خانواده اعم از زن و بچهها از آن حقوق ماهيانه حقى دارندو مرد بايد
اداى حقوق آنها را بكند، و با وجود مهمان چيزى باقى نمىماند.
دين اسلام از اين عمل بسيار زشتشديدا نهى كرده و دستور داده
استآنقدر در خانه دوستخود نمانيد كه به رنج و زحمتبيفتد.
رسول گرامى اسلامصلى الله عليه وآله مىفرمايد: مهمانى سه روز است، و
بعد از سه روزصدقهاى است كه براى صاحبخانه نوشته مىشود. كسى حق ندارد
بهعنوانمهمان بر برادر دينى خود وارد شود تا آنكه او را با خودش به
گناه اندازد.
يكى از اصحاب پرسيد: اى رسولخدا! چگونه به گناهش اندازد؟
حضرت فرمود: تا آنكه چيزى برايش نماند كه با آن زندگى كند. (3) .
لطيفه: مهمان پر رو
مردى به منزل يكى از اقوامش رفت و آنقدر در آنجا ماند كه صاحبخانهبه
ستوه آمد و خسته شد.
روزى صاحبخانه به او گفت: چون اقامتشما در اينجا طول كشيده،ممكن است
عيال و بچههاى شما نگران شوند و فكر كنند براى شما اتفاقىافتاده است.
بهتر استسرى به آنها بزنى.
مهمان پر رو گفت: بله، اتفاقا امروز خود من هم به همين فكر افتادم
كهممكن استخانواده نگران شوند، و به همين جهتبه آنها نامه نوشتم
تاهمگى به اينجا بيايند! (4) .
ميزبان را فرارى ندهد
رسول اكرمصلى الله عليه وآله مىفرمايد: «مهمانى سه روز و كمتر از سه
روز است، وهيچ مسلمانى حق ندارد آنقدر مهمان برادرش شود كه او را
فرارى دهد!».
يكى از اصحاب پرسيد: چگونه او را فرارى مىدهد؟!
فرمود: «وقتى ديگر هيچ چيزى براى خوردن نداشته باشد، از خانه
فرارىمىشود». (5) .
اينهمه سفارشى كه در اسلام براى پذيرايى از مهمان شده كه انسانبايد
به او خدمت كند، نگذارد به مهمان سختبگذرد، مخصوص اينسه روز است;
يعنى در اين سه روز مهمان است و بايد با او مانند مهمانرفتار شود، اما
وقتى از سه روز گذشت، بايد با او مانند يكى از اهل خانوادهرفتار شود و
هر چه براى زن و بچه فراهم مىشود و در خانه موجود است،براى مهمان نيز
بياورند و وى نيز نبايد انتظار پذيرايى بيشتر از آن راداشته باشد.
رسول گرامى اسلامصلى الله عليه وآله مىفرمايد: مهمان دو شب مىتواند
در خانهميزبان بماند و وقتى شب سوم شد (سه روز گذشت) او نيز يكى از
اهل خانهمحسوب مىشود و هر چه گيرش آمد، بايد بخورد و انتظار پذيرايى
بيشتر رانبايد داشته باشد. (6) .
بيشتر از سه روز را كار كند
اگر مهمانى از سه روز گذشت و به هر دليل مهمان نتوانستبرود،
وظيفهديگرى بر عهدهاش مىآيد و آن اينكه، او بايد در عوض مدتى كه در
منزلصاحبخانه مىماند، براى آنها كار كند و يا در كارهاى خانه كمك
كند. و اگربرايش ممكن نبود، بايد دنبال كار بگردد و به اين وسيله پولى
به دست آورده وبراى خود و اهل آن خانواده غذا تهيه كند.
متاسفانه بعضى از افراد به عادت بدى مبتلا شدهاند و آن اينكه وقتى
بهمهمانى كسى مىروند، بدون توجه به درآمد آن خانواده، يك هفته، دو
هفتهو حتى يك ماه مىمانند، غذاى آماده ميل مىكنند و به تعبيرى
خوشمىگذرانند، بدون اينكه كوچكترين كمكى به آن خانواده كنند.
حكايت: كار كردن بهجاى خوردن صدقه
از جمله كسانى كه در زمان حكومت هارونالرشيد فرارى شد و خود راپنهان
كرد، قاسم بن موسى بن جعفرعليهم السلام است كه از ترس جان خويشبه طرف
شرق متوارى گشت.
روزى در كنار فرات راه مىرفت. چشمش به دو دختر كوچك افتاد كهبايكديگر
بازى مىكردند. يكى از آنها براى اثبات ادعاى خود گفت: نه،اينطور
نيستبه حق امير، صاحب بيعت در روز غدير!
قاسم جلو رفت و پرسيد: منظورت از امير كيست؟
دختر گفت: مرادم ابوالحسن پدر امام حسن و امام حسينعليهم السلام است.
قاسم خشنود شد كه به محل دوستان اجداد خود رسيده است. از اين روگفت:
دختر خانم! آيا مرا نزد رئيس قبيله راهنمايى مىكنى؟
دختر جواب داد: آرى، اتفاقا پدر خودم رئيس قبيله است. دختر از جلورفت و
قاسم هم از پشتسر حركت كرد. قاسم خود را به پدر دخترمعرفى كرد.
قاسم سه روز با كمال احترام و پذيرايى شايسته بهعنوان مهمان درآنجا
ماند. روز چهارم پيش رئيس قبيله رفت و گفت: شنيدهام از كسى كهپيامبر
اكرمصلى الله عليه وآله فرمود: مهمان بودن سه روز است، و بعد از آن
هرچه بخورد،از باب صدقه و انفاق خواهد بود. به اين جهت دوست ندارم از
صدقهاستفاده كنم. تقاضا دارم مرا به كارى وادارى كه مشغول آن شوم تا
آنچهمىخورم، صدقه نباشد.
شيخ گفت: بعدا كارى كه در شان تو باشد برايت تهيه مىكنم. ولى
قاسمدرخواست كرد آب دادن به مجلس خود را به او واگذارد.
شيخ پذيرفت و آن كار را به او محول كرد.
مدتى قاسم در آنجا به همين كار اشتغال داشت، تا اينكه نيمه
شبىپيرمرد از اتاق بيرون رفت. قاسم را ديد كه در دل شب به پيشگاه
پروردگاردست نياز دراز كرده و با توجه مخصوصى غرق مناجات است و هيچ چيز
اورا به خود مشغول نمىكند.
از ديدن حال قاسم محبتى از او در دلش جاى گرفت.
صبح كه شد، بستگان خود را جمع كرد و گفت: مىخواهم دخترم را به اينمرد
صالح و پرهيزگار تزويج كنم.
همه قبول كردند و شيخ دختر خود را به ازدواج او درآورد. خداوند بهقاسم
دخترى عنايت كرد. آن بچه دوران كودكى را تا سه سالگى گذراند. دراين
موقع قاسم مريض شد و بيماريش شديد گرديد.
روزى شيخ بالاى سر قاسم نشسته بود. از خانواده و فاميل او سؤال كرد
وقاسم جوابهايى داد كه شيخ را وادار به كنجكاوى بيشتر كرد و
متوجهقسمتى از جوابهاى قاسم شد.
پيرمرد پرسيد: فرزندم! شايد تو هاشمى باشى؟
قاسم گفت: بله، من قاسم بن موسى بن جعفرعليهم السلام هستم.
پيرمرد بر سر و صورت خود زد و گفت: چقدر پيش پدرتموسى بن جعفرعليهما
السلام شرمنده شدم از اينكه تو را به كار گرفتم.
قاسم پوزش خواست و جواب داد: تو مرا گرامى داشتى و از منپذيرايى كردى.
انشاءالله با ما در بهشتخواهى بود.
قاسم بعد از اينكه وصيتهاى خود را كرد و از همه حلاليت طلبيد،دختر
خود را به پيرمرد سپرد و رحلت كرد.
شيخ نيز دختر قاسم را به مادر بزرگش رساند و او را تحويل داد. (7) .
بخش هفتم: چه كسى را به مهمانى دعوت كنيم؟ چه موقع مهمانى بدهيم؟
ثوابى كه از مهماندارى نصيب انسان مىشود، مراتب آن مختلف است.هر
مرتبهاى ثواب مخصوص به خود را دارا است و اينطور نيست كه ماهر كس را
كه دلمان خواست و به مهمانى دعوت كرديم، ثواب كاملمهماندارى را برده
باشيم.
دعوت كردن افراد نيز فرق مىكند يعنى بايد افراد را با اولويتبه
مهمانىدعوت كرد كه مراتب آن در روايات ائمه اطهارعليهم السلام ذكر
گرديده است.
ابتدا خويشان و نزديكان را دعوت كند
صله رحم يكى از دستورهاى دين اسلام است. هر مؤمنى وظيفه دارد بافاميل
خود رفت و آمد كند و با آنها قطع رابطه ننمايد، زيرا قطع صله رحمجزو
محرمات است كه خداوند تبارك و تعالى به قطعكننده صله رحم وعدهعذاب
داده است.
يكى از مواردى كه نزديكان اولويت دارند، دعوت به مهمانى است.انسان بايد
اول فاميلهاى خود را - چه سببى و چه نسبى - دعوت كند، بعدنوبتبه
افراد ديگر مىرسد. اين كار موجب رضايتخداوند عزيز مىگردد ونيز آدمى
به وظيفه انسانى خود كه دعوت به مهمانى است، عمل كرده است.
البته در بين فاميل اولويتباكسانى است كه متدينتر باشند، اگر
كسىفاميلى دارد كه متدين نيست، حق ندارد اول او را دعوت كند، بلكه
بايد ابتدامؤمنان و برادران دينى خود را دعوت كند و بعد نوبتبه آن شخص
مىرسد.
دعوت كردن شيعيان
امام جعفر صادقعليه السلام مىفرمايد: اگر من يكى از شيعيان خود را به
مهمانىدعوت كنم، بهتر است در نزدم كه افقى از مردم را اطعام كنم.
راوى مىگويد: از حضرت پرسيدم: افق چقدر است؟
فرمود: يكصد هزار نفر از مردم. (8) .
در اين زمان كه تمامى قدرتهاى شيطانى عليه شيعيان قيام كردهاند وبه
هر وسيله قصد ضربه زدن به اسلام ناب محمدى را دارند، بر ما شيعيانلازم
است هرچه بيشتر به هم نزديك شويم، با هم رفت و آمد داشته باشيم، تا
اتحاد ميان ما زيادتر شود و در نتيجه نقشه دشمنان از بين برود. از
جملهكارهايى كه مىشود براى جلوگيرى از اينگونه تهاجمات به كار
گرفت،مهمانى است. ما با دعوت كردن يكديگر و به مهمانى رفتن مىتوانيم
بيشتربا هم انس بگيريم و با بررسى توطئهها و راه مبارزه با آنها، جلو
آنها رابگيريم و موجب سرافرازى بيشتر اسلام گرديم.
افراد متقى و متدين
پيامبر گرامى اسلامصلى الله عليه وآله مىفرمايد: با كسى جز مؤمن
مصاحبت نكن وكسى را جز افراد متقى به غذايت دعوت ننما. (9) .
برادران دينى
رسول گرامى اسلامصلى الله عليه وآله مىفرمايد: كسى كه او را بهخاطر
خدا دوست دارى،به مهمانى دعوت كن. (10) .
مراد از برادران دينى تمام مسلمانان است; اعم از شيعه و سنى، اگر
چهدعوت شيعيان اولويت دارد.
از جمله وصاياى پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله به ابوذر اين است:
غذايت را به كسىبخوران كه او را بهخاطر خدا دوست دارى، و غذاى كسى را
بخور كه تو رابراى خدا دوست دارد. (11) .
بين فقير و غنى فرق نگذارد
كسى كه مهمانى مىدهد و مردم را دعوت مىكند، اگر كارش فقط بهخاطرخدا
و جلب رضايت او باشد، نبايد بين فقير و غنى فرق بگذارد، چون در نزدخدا
هيچ فرقى بين فقير و غنى وجود ندارد. همه در نزد او برابرند و ترجيح
باكسانى است كه با تقواترند.
اگر دعوت كردن منحصر به اين شد كه يا اغنيا را دعوت كند و يا فقرا
را،بايد فقرا را ترجيح دهد و آنها رادعوت نمايد.
ضيافتى كه در آن توانگران باشند *** شكنجهاى است فقيران بىبضاعت را
«صائب تبريزى».
دعوت افراد گناهكار و فاسق را نپذيرد
پذيرفتن دعوت افراد فاسق يعنى رضايت دادن به اعمال ناشايست آنها وشريك
جرم آنها بودن، لذا در دستورهاى دينى ما آمده است دعوت فساق رانپذيريم
و خود را از آنها دور بداريم.
پيامبر گرامى اسلامصلى الله عليه وآله مىفرمايد: غذاى افراد فاسق و
گناهكار را نخور (12) [به مهمانى آنها نرو].
و نيز پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله مىفرمايد: خداوند مرا از زاد و
توشه مشركان ومنافقان و همچنين از خوردن غذاى آنها نهى كرده است. (13) .
اين در صورتى است كه شركت مؤمن در مهمانى فاسق موجب جراتپيدا كردن
فاسق بر گناه باشد، اما اگر شركت در مهمانى او موجب شودديگران دست از
گناه بكشند و با وجود شخص مؤمن كسى جرات گناهپيدا نكند، در اين صورت
بر افراد مؤمن لازم است در مهمانى شركت كنند وبه اين وسيله آنها را نهى
از منكر كنند، همانطور كه پيامبر اكرم وائمه اطهارعليهم السلام در
مجالس فساق شركت مىكردند و در حين مهمانى مردم راامر به معروف و نهى
از منكر مىنمودند.
در مهمانىهاى لهو و لعب شركت نكند
بعضى از مهمانىها فقط براى خوشگذرانى و لهو و لعب، رقص و پايكوبى
استو هيچگونه قصد قربتى در كار نيست. در اينطور مهمانىها - هرچند
ممكناستبهعنوان قربت آن را ترتيب داده باشند - اما چون در آن مجلس
مخالفتاوامر الهى مىشود و گناه انجام مىگيرد، مؤمنان حق ندارند شركت
كنند.
گوش دادن به موسيقى مطرب هرچند كه در حين عروسى و مراسم شادىباشد،
حرام است. خوردن غذاى حرام و شبهه ناك حرام است، غذا خوردندر مكان و
ظرف غصبى حرام است و مؤمنان بايد خود را از اينطور مجالسدور نگه
دارند.
امام جعفر صادقعليه السلام مىفرمايد: سزاوار نيست مؤمن در مجلسى شركت
كندكه گناه در آن مىشود و او قدرت تغيير آن مجلس و جلوگيرى از آن را
ندارد. (14) .
موقع مهمانى
مهمانى و غذا دادن به ديگران در هر حال كار خوب و خداپسندى است واختصاص
به زمان يا مكان خاصى ندارد، اما مهمانىهاى عمومى كه مخارجنسبتا
سنگينى دارد، مخصوص زمانهاى خاصى است كه ائمه اطهارعليهم السلام
آنهارا براى ما بيان كردهاند.
مهمانى در عروسى
يكى از جاهايى كه سفارش شده است ديگران را به مهمانى دعوت كنيم،هنگام
عروسى و ازدواج است. ائمه اطهارعليهم السلام خود به اين سنت الهى
عملمىكردند و در مهمانىهايى كه هنگام عروسى برگزار مىشد، شركت
مىكردند.
حضرت علىعليه السلام مىفرمايد: بدانكه مؤمنان را طلبيدن و مهمانى
كردن درنكاح (ازدواج) سنت است. (15) .
رسول گرامى اسلامصلى الله عليه وآله مىفرمايد: طعام دادن در وقت
تزويج از سنتپيغمبران است. (16) .
به غذايى كه در عروسى داده مىشود، «وليمه» مىگويند. وليمه يكى
ازسنتهاى حسنه پيامبران است، كه سزاوار است مؤمنان مخصوصا فقرا رابراى
خوردن غذا دعوت كنند. بر مؤمنان نيز لازم و مستحب مؤكد استدعوت را
بپذيرند، هر چند روزه مستحبى گرفته باشند.
وليمه حد و اندازهاى ندارد، بلكه همين كه اسم وليمه بر آن صدق كند،از
حيث كميت و كيفيت كافى است.
مهمانى دادن هنگام بازگشت از حج و سفر
يكى از مواردى كه مهمانى دادن مستحب است، هنگام بازگشت از سفرپر فيض و
بركتحج و خانه خدا است. بر مؤمنان لازم استبه شكرانه ايننعمتبزرگ
كه نصيب آنها شده است، در راه خدا صدقه بدهند و فقرا ومؤمنان را به
مهمانى دعوت كنند و آنها را طعام دهند.
پيامبر گرامى اسلامصلى الله عليه وآله مىفرمايد: وليمه دادن در پنج
چيز است: عروسى،تولد فرزند، ختنه كردن اولاد، خريد خانه و بازگشت از
سفر حج. (17) .
اطعام براى ساختن خانه
از ائمه اطهارعليهم السلام نقل شده است: يكى از سعادتهاى مرد در دنيا
اين استكه خانه وسيعى داشته باشد. وقتى اين نعمتبزرگ نصيب كسى شد،
مستحباست وليمه بدهد و مؤمنان را به طعام دعوت كند.
امام جعفر صادقعليه السلام از پدرانشعليهم السلام روايت كرد كه
رسولخداصلى الله عليه وآله فرمود:كسى كه خانهاى را براى خود بسازد و
گوسفند چاقى را قربانى كند و ازگوشت آن به بينوايان اطعام دهد و بگويد:
«اللهم ادحر عني مردة الجن و الانسو الشياطين و بارك لي في بنائي;
(18) پروردگارا! ديوان متمرد و آدميان نافرمان وشياطين را از من دور
ساز و اين خانه را بر من مبارك گردان.» آنچهخواسته استبدو عنايت
مىشود.
اطعام هنگام تولد فرزند و ختنه اولاد
رسول گرامى اسلامصلى الله عليه وآله مىفرمايد: وليمه در چهارچيز است:
عروسى وهنگام تولد فرزند كه براى او عقيقه مىكنند و به مردم طعام
مىدهند وهنگام ختنه كردن فرزند و هنگام بازگشت از سفر. (19) .
فهرست منابع:
1. قرآن كريم.
2. آثار و اشعار شيخ بهائى، شيخ بهائى، جلد دوم، انتشارات ارم، قم، 1374.
3. اصول كافى، شيخ كلينى، انتشارات مسجد چهارده معصوم، تهران، بىتا.
4. بحار الانوار، ملا محمد باقر مجلسى، جلد دوم، انتشارات مطبعة الاسلاميه، تهران،
1405ق.
5. ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، شيخ صدوق، ابن بابويه، تهران، 1402ق.
6. جامع السعادات، محمد مهدى نراقى.
7. جوامع الحكايات، سديدالدين محمد عوفى، جلد پنجم، انتشارات علمى و فرهنگى، تهران.
8. جامع الاخبار، تاج الدين محمد بن محمد الشعيرى، چاپ اول، آل البيت، قم، 1414ق.
9. چهل حديث قدسى، گردآورنده حاج سيد احمد كتابچى، چاپ تهران، بىتا.
10. حكايات برگزيده، گردآورنده شعبانعلى لامعى، جلد اول ، چاپ صدر، قم، 1370.
11. حكايتها و لطيفهها، جواد سبزهاى ، چاپ اول، انتشارات ناس، تهران، 1368ش.
12. حكايتهاى شنيدنى، محمد محمدى اشتهاردى، چاپ اول، انتشارات علامه، قم، 1371.
13. حليةالمتقين، ملامحمد باقر مجلسى، چاپ سوم، انتشارات باقرالعلوم، 1370.
14. زينة المجالس، مجدالدين محمد الحسينى، چاپ دوم، كتابخانه سنايى، 1362.
15. شجره طوبى، محمد مهدى حائرى، مكتبة بصيرى، چاپ پنجم، قم، 1385ق.
16. علل الشرائع، شيخ صدوق.
17. فروع كافى، شيخ كلينى، چاپ سوم، دارالكتب الاسلاميه، تهران، 1388ق.
18. قرب الاسناد، ابوالعباس عبد الله بن جعفر الحميرى، چاپ اول، آل البيت، قم،
1413ق.
19. كنز العمال، علاءالدين على بن حسام الدين، چاپ اول، بيروت، 1389.
20. كيمياى سعادت، محمد غزالى طوسى، تهران، چاپ دوم، نشر محمد، 1413ق.
21. گنجينه لطايف، م - فرداده، چاپ هفتم ، انتشارات بنياد، تهران، 1372.
22. لطائف المعارف، ابومنصور عبدالملك، انتشارات آستان قدس رضوى، مشهد، 1368.
23. مجمع البيان، ابوعلى فضل بن الحسن الطبرسى، چاپ دوم، بيروت، 1408.
24. المحاسن، ابوجعفر احمد بن محمد بن خالد البرقى، قم، چاپ اول، اهل البيت، 1413.
25. مستدرك الوسائل، حاج ميرزا حسين نورى، چاپ اول، آل البيت، قم، 1407.
26. مكارم الاخلاق، علامه مرحوم طبرسى، چاپ اول، النشر الاسلامى، قم، 1414.
27. ميزان الحكمه، محمد محمدى رى شهرى، چاپ اول، دارالحديث، قم.
28. نهج البلاغه، سيد شريف رضى (ترجمه: دكتر شهيدى)، چاپ ششم، انتشارات علمى و
فرهنگى،تهران، 1373.
29. وسائل الشيعه، شيخ حر عاملى، بيروت، چاپ پنجم، دار احياء التراث العربى، بيروت،
1402.
پاورقى:
1) مستدرك الوسائل ، ج 16 ، ب 32 ، ص 255 .
2) حكايتها و لطيفهها ، ص 50 ، با اندكى تصرف .
3) فروع كافى ، ج 6 ، ص 283 ، ح 2 .
4) گنجينه لطايف ، ص 425 ، با اندكى تصرف .
5) مستدرك الوسائل ، ج 16 ، ب 32 ، ص 255 .
6) وسائلالشيعه ، ج 16 ، ب 36 ، ص 456 .
7) شجره طوبى ، ص 210 ، با اندكى تصرف .
8) بحارالانوار ، ج 3 ، ص 84 .
9) همان ، ج 3 ، ص 84 .
10) كنز العمال ، ح 25881 .
11) بحارالانوار ، ج3 ، ص85 .
12) مكارم الاخلاق ، ص 466 .
13) المحاسن ، ص 411 .
14) جامع السعادات ، ج 2 ، ص 155 .
15) حلية المتقين ، ص 69 .
16) حلية المتقين ، ص 69 .
17) منهاج الاحكام ، ج 1 ، ص 13 .
18) ثواب الاعمال ، ص 412 .
19) بحارالانوار ، ج 76 ، ص 287 ، ح 3 .