مقدمه
الحمدلله الاول فلا شىء قبله، و الآخر فلا شىء بعده، و الظاهر فلا
شىء فوقه، والباطن فلا شىء دونه، (1) و الصلاة و السلام على رسوله
وآله الطاهرين.
اصولا هر آنچه در جامعه بشرى از ارزش و اهميت والايى برخوردار
است،انديشهاى است كه ريشه در اعتقادات، سنتها وباورهاى مردم دارد و
در بين سايرجوامع زبانزد عام و خاص است.
آنچه موضوع بحث و مشترك بين تمامى جوامع است، مهماندارى است، كه
اززمانهاى بسيار دور و در ميان تمام ملل و اقوام مختلف وجود داشته است
و همهانسانها با هر خصوصيت و تيره و نژادى، در هر منطقه دنيا كه
زندگى مىكنند، اينخصيصه را در جان و دلشان ثبت كرده و اين كار
پسنديده را ارج مىنهند و به آن عملمىكنند.
اين خصلتبسيار خوب و نيك، با ظهور دين مقدس اسلام در بين جوامع و
پذيرشآن از طرف مردم براى هميشه ثبت و جاودانى شد و دين مبين اسلام،
اين خصلت نيكرا تاييد و بر آن تاكيد كرد.
آداب و چگونگى پذيرايى از مهمان در جوامع متعدد، مختلف است و در
هرجامعهاى به نوعى، از مهمان پذيرايى مىكنند كه بعضى از آن مطابق شرع
مقدس اسلاماست و برخى ديگر مخالف با فرمانهاى انسانساز الهى است.
از باب نمونه، در بعضى از جوامع غير اسلامى بهترين پذيرايى از مهمان،
اين استكه جام شرابى را به وى تعارف كنند و او نيز براى قدردانى از
ميزبان جام را سر بكشد،كه اينگونه پذيرايى از نظر اسلام مردود، بلكه
حرام است.
خداوند تبارك و تعالى براى مهمان و ميزبان ارزش زيادى قايلشده و براى
آنهاپاداشهاى بسيار زيادى در نظر گرفته است; هم براى مهمان كه به خانه
برادر دينىاشمىرود و با او ديدار كرده و در خانه او غذا مىخورد و
هم براى ميزبان كه از او پذيرايىمىكند و غذا و امكانات رفاهى را در
اختيار او قرار مىدهد اگر انسان بعد از انجامواجبات و ترك محرمات، جز
مهماندارى عمل نيك ديگرى را انجام نداده باشد،خداوند بهواسطه همين
عمل، او رابه بهشت مىبرد.
ما، در اين نوشتار با عنايتبه مطالب فوق و عجين شدن اين سنتحسنه با
آيين نابو سرنوشتساز اسلام، به بحث و بررسى درباره آيين مهماندارى
پرداخته و با بياناحاديث جذاب و نورانى و ذكر حكايات و لطيفههاى
شيرين، مسايلى از قبيل فضيلتمهماندارى و ثمرات آن و همچنين وظايف
مهمان و ميزبان و آداب مهمانى را بهطورمفصل بيان خواهيم كرد.
اميدواريم تمامى خانوادههاى عزيز و مهماندوستبا رعايت دستورهاى دين
وعمل كردن به فرمانهاى اهل بيت اطهارعليهم السلام در مورد پذيرايى از
مهمان، به ثمراتدنيوى و اخروى آن دستيابند و به اين وسيله دنيا و
آخرت خود را آباد كنند.
بنده با اطمينان عرض مىكنم با يك بار خواندن اين كتاب، مجذوب
آنخواهيد شد، زيرا محتواى آن پرده از سنتى زيبا و حسنه و رايج در بين
هموطنان مابرمىدارد، كه متاسفانه تاكنون كسى در اينباره به تحقيق
نپرداخته است.
از تمامى خوانندگان محترم و صاحبنظران عزيز انتظار دارم نظريات
اصلاحىخويش را به نشانى ناشر ارسال دارند، تا در چاپهاى بعدى مورد
توجه قرار گيرد. درپايان، از همسرم كه با تحمل سختىها و كمبودهاى
زندگى، مرا در تاليف اين كتابيارى كرد، تشكر مىكنم. والحمدلله رب
العالمين و العاقبة للمتقين.
تيرماه 1378
نورمراد محمدى
بخش اول: فضيلت مهماندارى
يكى از صفات بسيار پسنديده - كه اگر در هر فرد وجود داشته باشد،فضيلتى
بزرگ محسوب مىشود - مهماندارى و مهماندوستى است.
تمامى پيامبران به اين صفت زيبا و پسنديده آراسته بودند و يكى ازصفات
بارز آنان مهماندوستى بود. ما هيچ پيامبرى را سراغ نداريم كه ازمهمان
روگردان بوده باشد.
بعضى از پيامبران اگر شب در منزل مهمان نداشتند، لب به غذا نمىزدند
وگرسنه مىخوابيدند!
حكايت: ميزبانى حضرت ابراهيمعليه السلام
حضرت ابراهيمعليه السلام يكى از پيامبران عظيمالشان بود كه
هيچوقتبدونمهمان غذا نمىخورد و لب به غذا نمىزد. از قضا روزى
مهمان براىآن حضرت نرسيد و او گرسنه بود. از خانه به جستوجوى
مهمانبيرون آمد. ديد در صحرا جماعتى در حال سفرند.
حضرت ابراهيمعليه السلام خود را به آنها كه پانزده نفر بودند، رساند و
آنها را بهمهمانى دعوت كرد.
آنها گفتند: ما گروهى كارگر بيچاره هستيم. هر يك از ما اطفال و
عيالزيادى داريم. هر گاه خود مهمان شويم، اهل و عيال ما گرسنه خواهند
ماند.
حضرت ابراهيم فرمود: اجرت عملگى شما را نيز خواهم داد. به هر حالآنها
را راضى كرد و به خانه آورد و مهمان نمود.
وقتى كارگران در ضيافتشركت كردند و اجرت هم گرفتند، با خودگفتند:
حقيقتا دين ابراهيم بر حق است; زيرا مهمان مىكند و اجرت هممىپردازد.
در همان ساعت نزد حضرت ابراهيم ايمان آوردند و به سوى خانواده
خودبرگشتند. (2) .
پذيرفتن دعوت مؤمنان
تمامى مؤمنان وظيفه دارند در حد توان، ديگران را به مهمانى دعوت كنندو
اگر كسى آنها را به مهمانى دعوت كرد، بپذيرند; هرچند مسافت دور باشد
ومشقت داشته باشد.
پيامبر گرامى اسلامصلى الله عليه وآله مىفرمايد: به حاضران و غائبان
امتم وصيتمىكنم: دعوت برادر مسلمان خود را اجابت كنند; حتى اگر مسافت
آنپنج ميل باشد، چون اين عمل جزء ايمان شما است. (3) .
حضرت امام جعفر صادقعليه السلام مىفرمايد: يكى از حقوق مؤمن بر
برادرمؤمنش اين است كه دعوت او را اجابت كند. (4) .
نپذيرفتن دعوت برادر مؤمن ظلم و پايمالكردن حق او است، در حالى
كهاداى حقوق برادر مؤمن واجب است و انسان فرداى قيامتبايد
جوابگوباشد.
رسولخداصلى الله عليه وآله مىفرمايد: اگر شخصى برادر دينىاش را به
غذايى دعوتكند و او نپذيرد، در حق او ظلم كرده است. (5) .
وقتى كسى رسول گرامى اسلام را به مهمانى دعوت مىكرد، مىپذيرفت وبه
مهمانى مىرفت; حتى اگر ميزبان او غيرمسلمان بود، و از اين راه مردم
راارشاد مىكرد و به دين اسلام دعوت مىفرمود.
حكايت: دعوت به دين در مهمانى
در زمان رسولخداصلى الله عليه وآله در ميان مشركان شخصى به نام
«عقبه» بود. وىمردى سخى و بلند نظر بود. هر وقت از سفر برمىگشت،
سفره مفصلى ترتيبمىداد و دوستان و بستگانش را به مهمانى دعوت مىكرد.
در همان حال كه درصف مشركان بود، دوست داشت پيامبر اكرمصلى الله عليه
وآله را مهمان كند.
او در مراجعت از يكى از مسافرتهايش، سفره گستردهاى ترتيب داد وجمعى
از جمله رسولخداصلى الله عليه وآله را دعوت كرد.
دعوت شدگان به خانه او آمدند و كنار سفره غذا نشستند. پيامبر اكرمصلى
الله عليه وآلهنيزوارد شد و كنار سفره نشست، ولى دستبه غذا نزد.
عقبه از حضرت پرسيد: چرا غذا ميل نمىفرماييد؟!
پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: من از غذاى تو نمىخورم، مگر اينكه
به يكتايى خداوندو رسالت من گواهى دهى!
«عقبه» چون خيلى به آن حضرت علاقه داشت و نمىخواست كسىگرسنه از كنار
سفره او برخيزد، به يكتايى خداوند عزوجل و رسالتپيامبر اكرمصلى الله
عليه وآله گواهى داد و به اين ترتيب اسلام را قبول كرد. اما
متاسفانهبهخاطر همنشين بد، از دين اسلام برگشت و مرتد شد و در جنگ
احدبه هلاكت رسيد. (6) .
پيامبر گرامى اسلامصلى الله عليه وآله فرمود: اگر مؤمنى مرا به
[خوردن] شانه گوسفندىدعوت كند، دعوت او را اجابت مىكنم، چون اين عمل
جزو ايمان است. (7) .
نشانه ايمان است
امام جعفر صادقعليه السلام مىفرمايد: از جمله چيزهايى كه رسولخداصلى
الله عليه وآله بهفاطمه زهراعليها السلام، تعليم داد، اين بود: كسى كه
به خدا و روز قيامت ايمان دارد،بايد مهمانش را اكرام كند. (8) .
وقتى انسان، اين موجود ضعيف آنقدر سخاوت داشته باشد كه همنوعانشرا
دعوت كند و از حاصل دسترنجش به آنها بخوراند، خداوند تبارك و تعالىكه
سخىترين بخشندگان است، چگونه فرداى قيامتبا مهمانانش رفتارخواهد كرد.
حكايت ملكشاه و روستايى
آوردهاند: روزى ملكشاه آلب ارسلان به شكار رفته بود. به دهى از
نواحىنيشابور رسيد و گرسنگى بر وى غالب شد، مردى را ديد كه كشتخود را
آبمىداد. نزديك رفت و پرسيد: اى روستايى! آيا آب ونان همراه دارى؟
كشاورز گفت: دارم، ولى نه براى تو!
سلطان گفت: ياوه مگوى! اگر دارى دو سه تا به من بده.
روستايى جواب داد: ياوه تو مىگويى كه به من مىگويى نان بده!
سلطان دانستسختى و درشتى در وى تاثير ندارد. از اين رو كارد خود رااز
ميان باز كرد و گفت: اين را بگير و چند عدد نان بده.
روستايى گفت: به دكان طباخ ببر كه اگر من از سر كشتبروم و فرار كنم،از
كجا مرا مىيابى؟!
سلطان گفت: اين كارد را به تو مىبخشم.
روستايى جواب داد: بهتر از اين چيزى ندارى كه به من ببخشى؟ يادست ازسر
من بردارى؟!
سلطان ناراحتشد و خواستبرود. روستايى عنان اسب او را گرفتو بوسه داد
و گفت: مرا ببخش، چون با تو شوخى مىكردم! او را فرود آوردو دويد جامى
آب حاضر كرد و بره شير مستى را ذبح كرد. آتش افروختو كباب كرد و براى
او حكايتهاى مضحك مىگفت وسلطان مىخنديد.
چون لشكر از دنبال او برسيد، روستايى دانست او سلطان است.سر در پيش
افكند و به كار خود مشغول شد.
وقتى سلطان غذا خورد، به او گفت: بايد به درگاه ما بيايى تا حق تو رابه
جاى آورم!
روستايى گفت: ما در عهد سلطان جهان آسودهايم و اينقدر خدمت،ارزش
ندارد كسى مكافات آن كند و ما عادت نكردهايم از مهمان مزد بستانيم.
سلطان از آن سخن بسيار خوشش آمد و انتظار كشيد تا شايد روستايىبه خدمت
او بيايد، اما خبرى نشد، روستايى بعدا هم به هيچ كس نگفتسلطان مهمان
او بوده است. (9) .
ثواب مهماندارى نزد خدا
امام جعفر صادقعليه السلام مىفرمايد: هر كس مسلمانى را سير گرداند،
جزپروردگار عالم هيچ يك از مردمان و فرشتگان مقرب و پيامبران نداننداجر
و پاداش او در قيامت چقدر خواهد بود.
سپس فرمود: از جمله چيزهايى كه سبب آمرزش خواهد شد، سير كردنمسلمان
گرسنه است. (10) .
حكايت مهماننوازى باديه نشين
ابوالحسن مىگويد: روزى جمعى با امام حسن مجتبىعليه السلام به حج
مىرفتندو زاد و توشه آنها از پيش رفته بود. آنها گرسنه و تشنه شدند.
ناگاه از دورخيمه كهنهاى را ديدند. به آنجا رفتند. زنى پير در آنجا
نشسته بود. به اوسلام كردند.
زن باديه نشين پيش دويد و ايشان را اكرام كرد و گوسفندى بسته داشت.فورى
آن را دوشيد و شيرش را پيش مهمانان آورد و گفت: اين شير رابنوشيدو
گوسفند را ذبح كنيد و طعام سازيد. مهمانان چنان كردند و بعد از غذا
بهپيرزن گفتند: ما از طايفه قريشيم. وقتى بازگرديم، بايد به نزد ما
بيايى تاپاداش احسان تو را بدهيم. اين را گفتند و حركت كردند. شب كه
شد، شوهرزن از صحرا آمد و گوسفند را نديد.
زن ماجرا را به او گفت. مرد خشمگين شد و گفت: در دنيا يك گوسفندداشتى و
آن را به قومى دادى كه ايشان را نمىشناختى!
زن گفت: اگر ايشان را مىشناختم، بازرگان بودم، نه ميزبان. ميزبان
آناست كه طعام به كسى دهد كه او را نشناسد.
بعد از چند روز، زن و شوهر از محنت فقر و فاقه به مدينه رفتند.
پيرزنبه كوچهاى داخل شد. امام حسينعليه السلام كنار در منزل ايستاده
بود. آن زنراشناخت و به او فرمود: اى زن! آيا مرا مىشناسى؟
زن گفت: نه.
حضرت فرمود: من آنم كه آن روز مرا به شير و گوسفند مهمان كردى.امام به
او هزار گوسفند و هزار درهم بخشيد و او رانزد امام حسنعليه السلام
برد.حضرت پرسيد: برادرم به تو چقدر كمك كرد؟
گفت: اينقدر گوسفند و درهم.
امام حسنعليه السلام دو برابر آن را به زن داد و او رابه نزد عبدالله
جعفر فرستاد.او از زن پرسيد: ايشان به تو چقدر دادند؟
گفت: هريك اين مقدار گوسفند و درهم.
عبدالله دو هزار گوسفند و دو هزار درهم به او داد و گفت: اگر تو از
اولبه نزد من مىآمدى، تو را مستغنى مىكردم.
آن زن و شوهر به خاطر يك گوسفند كه در دنيا داشتند و آن را براىمهمان
ذبح كردند، با چهار هزار گوسفند و چهار هزار درهم بازگشتند. (11) .
انسان در مهماندارى و پذيرايى از مهمان نبايد خساستبه خرج دهد،بلكه در
حد توان خود بايد پذيرايى كند، چون مهمان حبيب خدا است. خداىمتعال
فرداى قيامتبه كسى كه عزيزش راخدمت كرده است، آنقدر نعمتمىدهد كه
تمامى مردم حسرت حال او را مىخورند. در آن روز است كهانسان افسوس
مىخورد اى كاش تمام اموالم را براى مهمان خرج مىكردم وتمام وقتم در
پذيرايى از مهمان مىگذشت، تا الآن جزو زيانكاران نباشم.
مهماندارى در جوامع مختلف
مهماندارى و مهماننوازى يكى از صفات برجسته هر خانواده، شهر و ياكشور
است، وقتى كسى مىخواهد از خوبىهاى شخصى ياد كند، مىگويد:
آدممهماننوازى است و يا مىگويد: مردم فلان شهر، آدمهاى مهماندوستى
هستندو از مهمان، خوب پذيرايى مىكنند.
مهماننوازى از سجاياى برجسته اخلاقى است و ملتهايى كه بهرهبيشترى از
اين سجيه اخلاقى دارند، به آن مباهات و افتخار مىكنند.
يكى از صفات برجسته بتپرستان زمان جاهليت كه اسلام نيز آن راتاييد
كرده و زبانزد خاص و عام بوده و هست، مهماندوستى و مهماندارى
آنهاء;كبوده است; حتى بعضى از طوايف عرب شبها آتش در صحرا روشن
مىكردندتا اگر غريبهاى وارد منطقهشان شد، آتش را ببيند و به مهمانى
آنها برود.
اعراب به افرادى كه زياد براى آنها مهمان مىآمد صفاتى را
نسبتمىدادند; مثلا مىگفتند: «فلانى كثير الرماد است» يعنى خاكستر
خانهاش زياداست; كنايه از اين كه چون مهمانش زياد است، پخت و پز بسيار
دارد و درنتيجه خاكستر خانهاش زياد است.
يا مىگفتند: فلانى حياط خانهاش در ندارد; كنايه از اينكه چون
مهمانزياد به خانهاش رفت و آمد مىكند، گويا براى رفاه حال مهمانان،
براىخانهاش در نگذاشته است.
يا مىگفتند: سگهاى خانه فلانى زيادند; كنايه از اينكه، چون پخت و
پززياد دارد، سگها براى چرب كردن دندان به آنجا مىآيند.
اين قبيل اوصاف هنوز در بين آنها مرسوم است.
افراد غريبهاى كه از كشورهاى ديگر به مملكت ما سفر مىكنند و اينجارا
با ممالك خود مقايسه مىكنند، يكى از صفات برجسته مردم كشوراسلامى ما
را مهماننوازى مىدانند. آرى، ايرانيان چون از امامان خودسر مشق
مىگيرند و به دستورهاى آنان عمل مىكنند، مهماننواز هستند.
در هيچ جاى كشور ما نمىتوان شهر، روستا و حتى خانوادهاى را پيدا
كردكه از مهمان بدش بيايد. صائب تبريزى در اين باره چه زيبا سروده است:
خانهاى از خانه آيينه دارم پاكتر هر چه هر كس آورد، با خويش مهمانش
كنم
خداوند تبارك و تعالى در حديث قدسى مىفرمايد: اى فرزند آدم!مالى كه در
دست تو است، مال من است و تو هم بنده من هستى و مهمانى كهبراى تو
مىرسد، فرستاده من است. اگر مال مرا از فرستادهام منع كنى، بهبهشت
من اميد نداشته باش و نخواه تو را به بهشتببرم. (12) .
خانه من چون كمان پاك است از اسباب عيش پر درآرد ميهمان چون تير در
كاشانهام
«صائب تبريزى».
متاسفانه در عصر ما كه عصر ماديگرى است، اين سنت انسانى چنانمحدود شده
كه در بعضى از جوامع غربى تقريبا برچيده شده است. شنيدهايمهنگامى كه
بعضى از آنها به كشورهاى اسلامى سفر مىكنند و گستردگىمهماندارى و
مهماننوازى را كه هنوز در خانوادههاى اصيل اين مرز و بومبه صورت گرم
و مملو از عواطف برقرار است مىبينند، شگفت زده مىشوندو با خود
مىگويند چگونه ممكن است افرادى بهترين وسايل موجود در خانهو بهترين
غذاهاى خود را براى پذيرايى از مهمانهايى كه اصلا آنها رانمىشناسند و
يا گاهى با آنها ارتباط دارند، بگذارند.
عمل كردن به وصيت پيامبرصلى الله عليه وآله است
يكى از وصيتهاى پيامبر گرامى اسلامصلى الله عليه وآله به حضرت
علىعليه السلام اين بود:تو را وصيت مىكنم به خوب همسايهدارى و اكرام
كردن مهمان و پذيرايىاز آنها. (13) .
وصيتهاى پيامبر گرامى اسلام بر دو گونه است: يكى سفارشها ووصيتهاى
خصوصى است كه شامل حال ديگران نمىشود و فقط منحصر بهموضوع معينى است
و ديگر وصيتهايى كه جنبه عمومى دارد كه شامل حالتمامى مؤمنان است و
همه بايد به آن وصايا عمل كنند تا در دنيا و آخرتسعادتمند گردند.
يكى از مواردى كه پيامبرصلى الله عليه وآله وصيت كرده و جنبه عموميت
دارد،مهماندارى است كه بارها حضرت على و فاطمهعليهما السلام را در
جاهاى مختلف بهآن سفارش كرده است.
مذمت خانهاى كه مهمان در آن وارد نشود
اسلام خانهاى را كه مهمان داخل آن نمىشود و همچنين كسى را
كهمهماندارى نمىكند و از مهمان فرارى است، مذمت كرده است.
يكى از فرقهاى اساسى انسان با موجودات ديگر اين است كه او
همنوعانخويش را در غذا، مسكن و اموال خود شريك مىكند، ولى موجودات
ديگرمثل حيوانات، همنوعان خود را فرارى مىدهند.
رسول گرامى اسلامصلى الله عليه وآله مىفرمايد: هر خانهاى كه مهمان
در آن واردنمىشود، ملائكه نيز داخل آن نمىشوند. (14) .
ملائكه مايه رحمت الهى هستند و با ورود آنها نعمت نيز وارد مىشود.پس
هر خانهاى كه ملائكه در آن نمىآيند، نعمت و بركت نيز از آن
خانهبرداشته مىشود.
گويند: روزى حضرت اميرالمؤمنين علىعليه السلام ناراحت و غمگين بود. از
اوعلت ناراحتى را سؤال كردند.
حضرت فرمود: هفت روز است مهمان وارد خانه من نشده است! (15) .
رسول گرامى اسلامصلى الله عليه وآله مىفرمايد: بدترين غذاها، غذايى
است كه افراد سيربه آن دعوت شوند و افراد گرسنه از آن منع گردند. (16)
.
پاورقى:
1) نهج البلاغه (ترجمه دكتر شهيدى) ، خ 96 : سپاس خداى را كه اول
است و چيزى پيش از او نيست ،و آخر است و پس از او موجودى نيست . برتر است و ازاو
بالاتر چيزى نيست ، نزديك است و از اونزديكتر چيزى نيست .
2) آثار و اشعار شيخ بهايى ، ص 157 ، با اندكى تصرف .
3) المحاسن ، ج 2 ، ص 180 .
4) همان ، ج 2 ، ص 179 .
5) قرب الاسناد ، ص 160 .
6) مجمع البيان ، ج 7 ، ص 166 .
7) المحاسن ، ج 2 ، ص 180 .
8) وسائلالشيعه ، ج 16 ، ب 40 ، ص460 .
9) جوامع الحكايات ، ص 211 ، با اندكى تصرف .
10) همان ، ص 305 .
11) جوامع الحكايات ، ص 213 ، با اندكى تصرف .
12) چهل حديث قدسى ، ح 35 .
13) بحارالانوار ، ج 74 ، ص 411 ، ح 22 .
14) جامع الاخبار ، ص 378 ، ح 1058 .
15) بحارالانوار ، ج 41 ، ص 28 ، ح 1 .
16) كنزالعمال ، ح 25881 .