دفتر اول آداب زندگى اسلامى
(ترجمه فارسى مكارم الاخلاق)
حسن بن فضل بن حسن طبرسى
مترجم : عبد الرحيم عقيقى بخشايشى
- ۸ -
از حضرت على بن موسى الرضا
(عليه السلام): نقش نگين پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) بود:
محمد
رسول الله و نقش نگين امير مؤمنان (عليه السلام) بود:
اءلله الملك و انگشتر حسن (عليه السلام) بود:
اءلعزه لله و از حضرت حسين (عليه السلام) بود:
ان الله بالغ اءمره و از حضرت على بن الحسين (عليه السلام)
مانند پدر بود، و حضرت باقر (عليه السلام) (ابو جعفر كبير(20))
نيز انگشترش همانند جدش حسين (عليه السلام) بود، و انگشتر حضرت صادق
(عليه السلام) بود:
الله
وليى و عصمتى من خلقه ، خدا ولى و نگهبان من از خلق خود است . و
انگشتر حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام) بود:
حسبى الله . و از حضرت رضا (عليه السلام) بود:
ما
شاء الله ولا قوه الا بالله . (و در اين وقت ) حضرت دستش را به
سويم دراز كرد و فرمود: انگشتر من همان انگشتر پدرم است ، و انگشتر
امام (عليه السلام) بود:
حسبى
الله حافظى . و انگشتر ابى جعفر ثانى چنين بود، و بر انگشتر ابى
الحسن سوم (عليه السلام ) (امام على نقى (عليه السلام)) بود:
الله الملك
عبد الله بن سنان گويد: از حضرت صادق (عليه السلام) درباره انگشترى كه
بر آن اسم الله باشد، پرسيدم كه آيا مكروه است به دست باشد، و انسان به
مستوراح رود و يا جنب باشد؟
فرمود: نقش انگشتر پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم)
محمد
رسول الله بود، و نقش خاتم على (عليه السلام)
الله
الملك بود، و نقش انگشتر حضرت باقر (عليه السلام) (ابى جعفر)
العزة الله بود، و انگشتر امير مؤمنان كه از آهنى چينى و سپيد و
صيقلى بود و بر آن كلمات زير در هفت خط نوشته شده بود، و در جنگ به
هنگام مشكلات بدست مى كرد: ((اءعددت
لكل هول لا اله الا الله ، ولكل كرب لا حول ولا قوه الا بالله ، و لكل
مصيبه نازله حسبى الله ، ولكل ذنب و كبيره استغفرالله ، ولكل هم و غم
فادح ما شاء الله ، ولكل نعمه متجدده الحمد الله ، هر نعمتى كه
براى على (عليه السلام) است از خداست .))
اسماعيل بن موسى گويد: انگشتر جد من حضرت باقر (عليه السلام) همه اش از
نقره بود، و بر آن نقش بود:
يا
ثقتى قنى شر جميع خلقك (اى مورد اعتمادم مرا از شر تمام مخلوقات
نگهدار!) و در ميراث به پدرم پنجاه دينار بيشتر از عبد الله بن جعفر
رسيد و پدرم آن را خريد.
على (عليه السلام) فرمود: هر كس نقش انگشترش باشد:
ماشاء الله لا قوه الا بالله اءستغفرالله در آن ثوابى بس بزرگ
خواهد بود.
از حضرت باقر (عليه السلام): هر كس نقش انگشترش آيه اى از كتاب خدا
باشد خداوندش بيامرزد، و نقش انگشتر قاسم را ديدم چنين بود:
و
ربك فكبر
از حضرت صادق (عليه السلام) روايت شده است : نقش انگشتر پدرم حضرت باقر
(عليه السلام):
ظنى
بالله حسن و بالنبى المؤ تمن و بالوصى ذى المنن و بالحسين و الحسن
بود.
محمد بن عيسى گويد: از موفق (از اصحاب و خواص امام هشتم و نهم ) شنيدم
كه ابى جعفر دوم (حضرت جواد (عليه السلام)) انگشترش را كه به انگشت
داشت به من نمود، و فرمود: اين انگشتر را مى شناسى ؟ گفتم : آرى نقش آن
را مى شناسم . ولى صورتش را نه ، و همه آن نقره بود، و حلقه و نگينش
گرد بود، و بر آن نوشته بود:
حسبى
الله و بر بالاى آن نوشته هلال و زير آن گل نقش كرده بودند، و
پرسيدم : اين انگشتر كيست ؟ فرمود: از حضرت رضا (عليه السلام)، گفتم :
چگونه به دست شماست ؟ فرمود: به هنگام وفات به من داد، و فرمود: كه از
دست بيرون مكن مگر وقتى كه به على (حضرت هادى (عليه السلام)) پسرم دهى
.
چگونه انگشتر به دست كنيم
؟
در كتاب ((لباس ))
از بحر (يكى از اصحاب امام ششم (عليه السلام)) گويد: از حضرت صادق
(عليه السلام) راجع به دست راست كردن انگشتر پرسيدم و گفتم : من بنى
هاشم را مى بينم كه همواره انگشتر را بدست راست مى كنند، فرمود: آرى ؛
پدرم انگشتر بدست راست مى كرد، كه از همه آنها فقيه تر و برتر بود.
حسين بن خالد گويد: از حضرت رضا (عليه السلام) پرسيدم كه براى ما روايت
شده است كه پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در حالى كه انگشتر به
دست داشت استنجاء مى كرد و همچنين امير مؤمنان (عليه السلام)، و نقش
نگين پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) بود: ((محمد
رسول الله )). فرمود: راست است ، گفتم : براى ما
نيز اين عمل جايز است ؟ فرمود: نه ، آنها انگشتر را به دست راست مى
كردند و شما به دست چپ مى كنيد، و بعد ساكت شد (وعاده استنجاء با دست
چپ است ).
از حضرت باقر (عليه السلام): على و حسين و حسن (عليهما السلام ) انگشتر
به دست چپ مى كردند (اين روايت به تقيه حمل مى شود).
از حضرت باقر (عليه السلام): حسنين (عليهما السلام ) انگشتر به دست چپ
مى كردند (اين خبر نيز از تقيه است ).
از امام صادق (عليه السلام): پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) مى
فرمود: امت من از اين كه انگشتر را به انگشت وسط و سبابه كنند نهى شده
اند.
در دعا انگشتر به دست
كردن
((خداوندا! بر من علامت و هياءت ايمان
گذار، و تاج بزرگوارى بر سرم نه ، و ريسمان اسلام بر گردنم افكن ، و
بند اسلام از گردنم بر مدار))
در نقش نگينى كه براى هر
دردى خوب است
در جمعه اول ماه رمضان بر انگشتر آهنى چينى اين صورت در دو سطر
نقش شود:
كعسلهون لااهلاالاول باالله لاالاالّاالائك ياالله
فصل ششم : در زينت و زيور
زنان
از ابو جعفر (عليه السلام) فرمود: فاطمه (عليها السلام ) سيده
زنان بهشت است و مقنعه او تا اينجا بيشتر نبود، و با دست تا وسط بازو
را نشان داد.
از امام ششم (عليه السلام): زن مسلمان را زيبنده نيست كه روسرى يا
پيراهنى بپوشد كه بدن از زير آن ديده شود.
از امام پنجم (عليه السلام): براى زن مسلمان شايسته نيست كه روسرى و
پيراهنى بپوشد كه او را نپوشاند و بدن را مستور ندارد.
محمد بن مسلم از امام (عليه السلام) درباره زيور زنان پرسيد؟ فرمود:
مانعى ندارد و زن نبايد خود را رها كند، و بى زيور گذارد، اگر چه با
گلوبندى باشد، و نبايد دستش بى خضاب باشد، گرچه به حنا بمالد و اگر چه
مسن باشد.
دندان طلا يا ديگرى در
دهان نهادن
حلبى گويد: از حضرت صادق (عليه السلام) درباره دندانهاى پيشين ،
پرسيدم كه اگر بشكند يا فاسد شود جايز است كه با طلا روكش شود؟ و اگر
بيفتد مى توان به جايش دندان گوسفند نهاد فرمود: آرى پس از آن كه
گوسفند / (ذبح شرعى ) شود.
عبد الله بن سنان گويد: از امام صادق (عليه السلام) پرسيدم : مردى كه
دندانش مى شكند يا خراب مى شود، جايز است كه با طلا روكش شود، و اگر
بيافتد مى توان به جايش دندان گوسفند گذارد؟ فرمود: آرى اگر بخواهد آن
را بكشد و يا به جايش دندان گوسفند نهد بعد از تذكيه گوسفند.
زراره گويد: پدرم از حضرت صادق (عليه السلام) پرسيد كه مردى دندانش
مى افتد، مى تواند دندان انسان مرده اى جاى آن نهد؟ فرمود: مانعى
ندارد.
باب ششم : در لباس و مسكن ، و آنچه مربوط به اين
دو است
شامل ده فصل است .
(فصول اين باب جز اندكى كه خواهم گفت از كتاب لباس گرفته شده است )
فصل اول : در آراستن خود
با پوشيدن لباس
از حضرت صادق (عليه السلام) روايت شده است : ابن عباس چون امير
مؤمنان او را به سوى خوارج فرستاد، بهترين لباسش را پوشيد، و عاليترين
عطرها را به كار برد، و بر بهترين مركب ها نشست ، و به سوى آنان به راه
افتاد، تا با آن روبرو گشت ، خوارج گفتند: تو به نظر ما بهترين مردمى ،
از چه رو با لباس و مركب جباران آمده اى ؟ ابن عباس اين آيه را برايشان
بخواند: ((بگو چه كسى زينت ها و روزى هاى پاكيزه
را كه خداوند براى بندگانش برآورده است حرام مى نمايد))(21)،
من مى پوشم و تجمل مى كنم ، كه خداوند جميل است ، و جمال را دوست مى
دارد، ولى بايد از حلال باشد.
اسحاق بن عمار گويد: از امام درباره مردى كه مالدار است ، و تجمل دارد،
و لباس هاى بسيار، جبه ها و طليسان ها و قميص ها مى پوشد و بدانها خود
را مى آرايد، آيا اين مرد مسرف است ؟ فرمود: ((هر
كس كه زندگى اش وسعت دارد به قدر توانايى خرج كند))(22).
از حضرت على (عليه السلام): روغنى غنى را ظاهر كند، لباس زيبايى را
آشكار كند و خوش رفتارى با زير دستان ، دشمنان را خوار كند.
از امام صادق (عليه السلام): مردى بر در خانه پيغمبر (صلى الله عليه و
آله و سلم) آمد و اجازه ورود خواست ، پيغمبر (صلى الله عليه و آله و
سلم ) بيرون شد و در حجره ظرف آبى يافت ، حضرت در برابر آن ايستاد و
صورت خود را در آن مى ديد و محاسن خود را منظم مى كرد، وقتى به اندرون
بازگشت ، عايشه گفت : يا رسول الله ! تو برترين فرزندان آدم و پيامبر
پروردگار جهانى ، در برابر ظرف آب مى ايستى ، و موى سر و صورت را مرتب
مى كنى ؟! حضرت فرمود: اى عايشه ! خداوند دوست دارد كه وقتى بنده مؤمن
به سوى برادر مؤمنش ، مى رود آراسته باشد.
در لباس عالى و قيمتى
سفيان ثورى گويد: به حضرت صادق (عليه السلام) گفتم : شما روايت
مى كنيد كه على (عليه السلام) لباس خشن مى پوشيد، و شما لباس قوهى و
مروى (دو پارچه قيمتى منسوب به قهستان و مرو) مى پوشيد؟! حضرت فرمود:
واى بر تو! على (عليه السلام) در زمان تنگدستى مردم زندگى مى كرد، ولى
چون روزگار فراخى رسيد، نيكان زمانه به آن شايسته ترند.
حضرت رضا (عليه السلام) فرمود: يوسف (عليه السلام) لباس ديبا مى پوشيد،
و شلوار زربفت به تن مى كرد، و بر تخت مى نشست ، و اين كار در صورتى كه
پول آن مورد نياز در مورد يكى از ضروريات زندگى باشد، مذموم است .
حضرت على بن الحسين (عليه السلام) در تابستان دو لباس كه به پانصد
دينار خريده مى شد، مى پوشيد، و در زمستان پوستين خز مى پوشيد، و در
تابستان آن را به پنجاه دينار، فروخته و صدقه مى داد.
عبد الله بن سنان گويد: از امام ششم (عليه السلام) شنيدم كه در حال
طواف مردى جامه اى را كشيد، برگشتم ديدم عباد بصرى است گفت : اى جعفر
بن محمد! اين چنين لباس (قيمتى ) مى پوشى ، با آن نسبتى كه با على
(عليه السلام) دارى ؟! گفتم : واى بر تو! اين جامه كوهى است كه به يك
دينار و خرده اى خريده ام ، و على (عليه السلام) در زمانى بود كه مناسب
آن زمان همان گونه جامه بود كه مى پوشيد، و اگر من در اين زمان چنان
لباسى بپوشم ، مردم خواهند گفت : اين آدم ريا كارى مثل عباد است .
امير مؤمنان (عليه السلام) فرمود: هرگاه يكى از شما بخواهد كه نزد
برادر مؤمن خود رود، چنان خود را بيارايد كه براى يك نفر غريبى مى
آرايد كه دوست دارد او را در بهترين هياءت ببيند.
ابى خداش مهرى گويد: غلامى از حضرت رضا (عليه السلام) به نام عبيد را
در بصره ملاقات كردم . ولى گفت : قومى از مردم خراسان بر حضرتش وارد
شدند، و به وى گفتند مردم خوششان نمى آيد كه شما اين گونه لباس (خوب و
گران قيمت ) بپوشيد، حضرت در پاسخ آنها فرمود: يوسف پيغمبر بود و از
اولاد پيغمبران بود و لباس ديبا به تن مى كرد، و شلوار زربفت مى پوشيد،
و در مجالس آل فرعون مى نشست ، و اينها مقام معنوى او را كاهش نداد.
لباس گران قيمت ، در صورتى مذموم است كه خرج ضرورى ترى در پيش باشد،
و آنچه بر امام لازم است عدالت در حكم ، و راستگويى در سخن مى باشد (نه
كهنه بودن لباس ). و خداوند چيزهايى را كه حلال كرده است يا حرام معلوم
است و كم و زياد آن فرق نمى كند.
محمد بن عيسى از امام صادق (عليه السلام) نقل مى كند كه : شيعيان ضعيف
الايمان دوست دارند كه من بر پلاس بنشينم ، و لباس خشن بپوشم ، ولى
زمانه اقتضا ندارد.
اسحق بن عمار گويد: به حضرت صادق (عليه السلام) گفتم : مؤمن مى تواند
دو دست لباس داشته باشد؟ فرمود: آرى ... تا بيست جامه پرسيدم ؟ فرمود:
آرى ، و اين اسراف نيست ، اسراف آن است كه لباسى را كه براى مهمانى و
حفظ آبروست ، در خانه و وقت كار بپوشى .
ابو اسحاق گويد: از امام صادق (عليه السلام) پرسيد: مؤمن مى تواند صد
دست لباس داشته باشد؟ فرمود: آرى .
اسحق بن عمار گويد: به امام كاظم (عليه السلام) عرضه داشتم كه اگر
انسان ده دست پيراهن داشته باشد اسراف است ؟ فرمود: نه ، بلكه فزونى
پيراهن براى خوب نگهدارى جامه ها بهتر است ، اسراف آن است كه لباس
بيرون را وقت كار بپوشى .
دعا وقت پوشيدن لباس
معاويه بن عامر گويد: حضرت ابى عبد الله (امام صادق (عليه
السلام)) به هنگام پوشيدن لباس مى فرمود:
اللهم اجعله ثوب يمن و بركه ، اءللهم ارزقنى فيه شكر نعمتك و حسن
عبادتك والعمل بطاعتك ، الحمدلله الذى رزقنى ما اءستر به عورتى و
اءتجمل به فى الناس
و نيز از آن حضرت است : كه هر كس جامه نوى براى خود بدوزد
انا
اءنزلناه را 36 بار بخواند، و چون به
تنزل
الملائكه برسد كمى آب بردارد و به جامه بپاشد، و بعد دو ركعت
نماز در آن بخواند و اين دعا را بخواند:
الحمدلله الذى رزقنى ما اءتجمل به فى الناس و اءوارى به عورتى و اصلى
فيه لربى و خدا را سپاس گويد تا وقتى كه جامه فرسوده شود همواره
در وسعت باشد.
(راوى گويد:) از امام باقر (عليه السلام) پرسيدم : كه وقت جامه پوشيدن
چه بايد كرد؟ فرمود: بگوييد:
بسم
الله و بالله اءللهم اجعل ثوب يمن و تقوى و بركه اءللهم ارزقنى فيه حسن
عبادتك و عملا بطاعتك و ادا شكر نعمتك الحمدلله الذى كسانى ما اوارى به
عورتى و اءتجمل به فى الناس
صالح بن ازرق از نياكان جد خود گويد: تاكنون مردى را زاهدتر از على
(عليه السلام) نديدم ، به خدا قسم هرگز دو جامه قطوانى (اسم مكانى است
در كوفه ) كه جز مردم سطح پايين مى پوشند، نپوشيد تا از دنيا رفت .
على بن ابى ربيعه گويد: جامه اى به تن على (عليه السلام) ديدم كه خيلى
ضخيم و خشن بود. عرض كردم اين چه جامه اى است كه پوشيده ايد؟ فرمود: چه
جامه اى عورت را پوشاننده تر و عرق بدن را جذب كننده تر از اين مى
باشد؟!
حضرت صادق (عليه السلام)، از امير مؤمنان (عليه السلام): هر كه از دنيا
به اندازه ضرورت قانع و خشنود گردد، كمترين مقدار او را بسنده است ، و
هر كه از دنيا به قدر لازم راضى نباشد، هيچ مقدار او را كفايت نكند.
عبدالاعلى گويد: به امام صادق (عليه السلام) گفتم : مردم تو را بسيار
ثروتمند مى دانند، فرمود: از اين امر نگران نيستم . امير مؤمنان (عليه
السلام ) روزى به جمعى از قريش مى گذشت ، و پيراهنى پاره و وصله دار به
تن داشت ، آنها به هم گفتند: على (عليه السلام) تهى دست گشته است ، اين
سخن به گوش حضرت رسيد، به متصدى صدقات خود فرمود: كه همه محصول خرماى
امسال را جمع كند، و يك جا بفروشد و نقد نمايد، متصدى دستور حضرت را
عمل كرد و پول آنها را خدمت حضرت آورد، امام (عليه السلام) پولها را در
همان انبار خرما ريخت ، و به كارگزارش گفت : چون از تو خرما خواستم پول
را با پا پراكنده كن و بپاش و اعتنايى به آن نكن ، در اين موقع به
دنبال يكى از آن افراد قريش فرستاد تا او را دعوت كند سپس خرما را
خواست خرما نبود درهم ها را با پاى خود زد و درهم ها پراكنده شدند پس
گفتند: يا ابا الحسن ! اين همه اموال از كجا آمده . فرمود: اين مال كسى
است كه مال ندارد و تنگدست شده است ، پس از بيرون رفتن آنان ، حضرت
دستور داد براى خانواده هاى بينوايى كه هر سال خرما مى فرستادند به قدر
قيمت آن ، از آن پولها بفرستد(23)،
(در آخر حديث )
امام صادق (عليه السلام) فرمود: دوست ندارم كه غير از اين روايت كنند.
مختار تمار گويد: وقتى در مسجد كوفه بيتوته مى نمودم ، و پس از آن به
رحبه مى رفتم ، و در آنجا منزل مى گرفتم ، و نان مورد نياز را از بقال
محل كه از اهل بصره بود مى خريدم ، روزى از خانه بيرون رفتم ، فردى از
پشت سر آواز داد كه شلوار خود را كوتاهتر كن كه هم تميزتر و هم به تقوا
نزديك است (يعنى از كبر دورتر مى شوى )، پرسيدم : اين آقا كيست ؟
گفتند: على (عليه السلام ) است ، به دنبال حضرت راه افتادم ، امام
(عليه السلام) رفت تا به بازار شتر فروشان رسيد، در آن جا ايستاد و
فرمود: اى بازرگانان ! از قسم دروغ به پرهيزيد، كه قسم دروغ سرمايه شما
را تباه مى سازد، و بركت را از بين مى برد، بعد از آنجا گذشت ، و به
سوى خرما فروشان رفت ، در آنجا كنيزكى را بر دكانى ايستاده و گريان
ديد، حضرت از علت گريه او سؤ ال كرد؟ زن گفت : من كنيزم و خانمم مرا
فرستاده كه يك درهم خرما، بخرم ، ولى خرمايى را كه خريده ام نپسنديده
است و پس فرستاده است ، و خرما فروش هم پس نمى گيرد، حضرت به خرما فروش
دستور داد، خرما را پس بگيرد، و درهمش را بازگرداند، مرد قبول نكرد،
به وى گفتند، كه اين شخص على بن ابى طالب (عليه السلام) است ، مرد
خرما را گرفت و درهم را پس داد، و از حضرت عذر خواست .
امام فرمود: اى بازرگانان ! از خدا بترسيد و معاملات خود را به روش
پسنديده و نيكو انجام دهيد، خداوند ما و شما را ببخشايد، سپس از آنجا
نيز گذشت ، در اين موقع باران شروع به باريدن نمود، حضرت به دكانى
نزديك شد، و از صاحبش اجازه ورود خواست وى اجازه نداد، و امام (عليه
السلام ) را از دكان براند.
حضرت فرمود: قنبر (شلاق ) را بياور آورد، حضرت فرمود: براى اينكه مرا
راندى نمى زنم ولى از آن رو تو را شلاق مى زنم كه ديگر مسلمان افتاده و
ضعيفى را هول ندهى كه احيانا زمين بخورد و يكى از اعضايش بشكند و دينى
به گردنت آيد. از آنجا گذشت و به بازار كرباس فروشان رفت و با مرد
زيبايى برخورد كرد، حضرت فرمود: دو جامه به پنج درهم دارى ؟ مرد از جا
پريد و عرض كرد: يا امير مؤمنان دارم ، حضرت از آنجا گذشت و بر در دكان
جوانى ايستاد و فرمود: اى جوان ! دو پيراهن به ارزش پنج درهم دارى ؟
گفت : آرى ، حضرت دو پيراهن خريد يكى به دو درهم و ديگرى به سه درهم ،
بعد به قنبر فرمود: پيراهن سه درهمى را براى خود بردار، قنبر گفت : آقا
براى شما اين زيبنده تر است كه بايد به منبر برويد، و براى مردم سخن
بگوييد، حضرت فرمود: تو جوانى و نشاط و آرزوى جوانى دارى و من از خدايم
شرم دارم كه خود را بر تو برترى نهم . از پيامبر (صلى الله عليه و آله
و سلم) شنيدم كه فرمود: به خدمتكاران و غلامان خود از طعام و لباسى كه
خود بكار مى بريد بدهيد، و حضرت پيراهن ارزان تر را پوشيد و آستين هاى
آن از سر انگشتش مى گذشت ، به فروشنده گفت اضافه را ببر، فروشنده اضافه
را بريد و گفت اجازه بده لبه آن را بدوزم (و منظم كنم ) فرمود: همين
طور باشد كه دنيا از اين بى اهميت تر است .
ابوبصير گفت : از ابى جعفر (حضرت باقر (عليه السلام)) شنيدم كه على
(عليه السلام) پيراهنى سنبلى (سنبل شهرى است در روم ) به چهار درهم
خريد و پوشيد (آستينهاى آن ) از دست حضرت ، بلندتر بود. به خياط فرمود:
قيچى را بده ، حضرت قيچى را گرفت و اضافه آن را بريد و فرمود: سپاس
خداى را كه مرا از زينت ها چيزى داد كه خود را بپوشم و در بين مردم خود
را بيارايم ، خداوندا! اين را برايم جامه بركت قرار ده كه عمرم را در
آن به خشنودى تو، سر كنم ، و مساجد تو را آبادان سازم . بعد فرمود: از
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) شنيدم كه هر كس جامه نوى بپوشد و
اين كلمات را بگويد آمرزيده مى شود.
دعا
در كتاب ((نجات ))
آمده است كه در موقع پوشيدن شلوار گفته شود:
الله استر عورتى و آمن روعتى و اءعف فرجى ولا تجعل للشيطان فى ذلك
نصيبا ولا له الى ذلك وصولا، فيصنع الى المكائد و يهيجنى لارتكاب
محارمك
از حضرت على (عليه السلام) روايت شده كه : انبياء پيراهن را قبل از
شلوار مى پوشند.
و در روايت ديگر است كه شلوار ايستاده و رو به قبله و رو به انسان نپوش
.
از امام ششم (عليه السلام) روايت شده است كه امير مؤمنان (عليه السلام)
روزى اندوهناك شد و فرمود: نمى دانم اين اندوه از كجا پديد آمد؟ كه به
خاطر ندارم بر آستانه درى نشسته باشم يا از بين گله گوسفندى رد شده و
يا دست و صورتم را با دامنم خشك كرده باشم ؟
پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: وضو و لباس پوشيدن را از
طرف راست شروع كنيد.
از امير مؤمنان (عليه السلام) روايت شده است : وقتى خداوند به مؤمنى
لباس نوى دهد، بايد وضو بگيرد و دو ركعت نماز بخواند و در هر ركعت سوره
حمد و توحيد و آية الكرسى و ((اناانزلناه
)) را بخواند، بعد خداوندى را كه عورت او را
پوشانيده و او را در ميان مردم بياراسته است سپاس گويد و
لا
حول ولا قوه الا بالله بسيار گويد، كه در اين صورت در اين لباس
گناه نخواهد كرد و به تعداد تار و پود جامه ، فرشته اى برايش خواهد بود
كه براى او تقديس و استغفار نمايد و بر او رحمت فرستد.
از حضرت صادق (عليه السلام): شايسته است كه هر يك از شما به هنگام وضو
ساختن ، خوردن و نوشيدن و لباس پوشيدن يا ديگر كارها كه مى كند
بسم الله گويد كه اگر نگويد شيطان در كارهاى او شريك شود.
در حديث ديگر است كه : هر كس آب در كاسه اى ريزد و بر آن 35 بار
((اناانزلناه )) بخواند و
آب را برجامه اش بيفشاند تا وقتى آن جامه فرسوده شود و در وسعت خواهد
بود.
در حديث ديگرى از حضرت رضا (عليه السلام) آمده كه حضرت لباس را از طرف
راست مى پوشيد، و چون جامه نوى به تن مى كرد، كاسه آبى مى طلبيد و بر
آن ده بار سوره
انا
انزلنا و يازده بار
قل
هو الله و ده بار
قل
يا ايها الكافرون مى خواند. سپس آن آب را به لباس خود مى پاشيد،
و بعد مى فرمود: هر كه اين كار را انجام دهد تا آن جامه ، باقى است
همواره زندگى اش گوارا خواهد بود.
زراره گويد: از حضرت باقر (عليه السلام) شنيدم كه امير مؤمنان (عليه
السلام) در عراق جامه اى درشت و سنبلانى خريد به چهار درهم ، كه تا نصف
ساق پا مى پوشيد، بعد اضافه آستين آن را بريد، و وقتى حضرت آن را پوشيد
خدا را حمد گفت .
از ابن عباس از نبى اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم): هر كه پيراهن
بلند پيدا نكند، شلوار بپوشد، و هر كه نعلين ندارد، كفش بپوشد.
فصل دوم : تا كردن جامه و
شست و شوى آن
از حضرت امام صادق (عليه السلام) روايت شده است كه : كمترين
اسراف آدمى آن است كه ته مانده آب را دور بريزد، و لباس بيرون خود را
دم دست و در خانه و وقت كار، بپوشد.
و نيز از آن حضرت است : يكى از اسراف ها اين است كه لباس بيرون را دم
دست بپوشى .
و نيز از حضرت باقر (عليه السلام): جمع كردن جامه (كه روى زمين كشيده
نشود). وسيله راحتى آن است ، و آن را دوام مى بخشد.
و از امير مؤمنان (عليه السلام): شستن جامه اندوه را، از بين مى برد، و
وسيله پاكيزگى براى نماز است . خداوند متعال مى فرمايد:
((لباس خود را پاكيزه كن ))(24)،
يعنى كوتاه كن .
و روايت است كه پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: هر كس
جامه اى مى گيرد آن را تميز نگه دارد. و از امام پنجم (عليه السلام)
روايت است : ((لباس خود را پاكيزه كن
))، يعنى كوتاه كن .
فصل سوم : در پوشيدن
انواع جامه رنگارنگ
در لباس سفيد
از حضرت امير مؤمنان (عليه السلام): جامه پنبه بپوشيد كه لباس
پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) و لباس ما است .
و پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) جامه پشمى نمى پوشيد مگر به
هنگام بيمارى .
و نيز از آن حضرت است كه : خداوند جميل است و جمال را دوست دارد و دوست
دارد آثار نعمت خود را بر بنده اش ببيند. و نيز از اوست كه : كتان از
لباس پيامبران است .
از امام پنجم (عليه السلام)، پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم)
فرمود: براى لباس ، رنگى بهتر از سفيدى نيست ، لباس سفيد بپوشيد و
مردگان خود را به آن كفن كنيد.
در لباس سياه
از سليمان بن رشيد از پدرش : حضرت زين العابدين (عليه السلام)
را ديدم كه جامه اى پشمين سياه پوشيده بود و عباى كبود به دوش داشت .
از ابى ظبيان جنبى : در رحبه بوديم امير مؤمنان (عليه السلام) نزد ما
آمد در حالى كه گليمى سياه و چهار گوش بخود پيچيده بود و به دوش داشت .
از حسين بن مختار: به حضرت صادق (عليه السلام) گفتم ، آيا لباس سياه بر
مرد حرام است ؟ فرمود: لباس سياه خوب نيست و مرده را بدان كفن نكنيد.
در لباس زرد و زعفرانى
از ابى ظبيان : عده اى در رحبه بوديم ، امير مؤمنان (عليه
السلام) پيش ما آمده ، و پوششى زرد و لباس خشنى به تن كرده بود سياه و
نعلين به پا و عصاى كوچكى به دست داشت .
از زراره : حضرت باقر (عليه السلام) براى خواندن نماز بر يكى از كودكان
خود از خانه بيرون رفت و جبه خز زرد رنگ و عمامه خز زرد و عبايى خز زرد
به تن داشت .
|