كاوشي نو در اخلاق اسلامي و شئون حكمت عملي
جلد دوم

آيت الله العظمي حسين مظاهري
ترجمة حميدرضا آژير

- ۱۰ -


فصل هشتم
فضيلت هشتم: غيرت و حميت
اين فضيلت، نشانة مروت و مردانگي است، بلكه آن‌گونه كه از روايات بر مي‌آيد، نشانة ايمان است. از اين‌رو، كسي كه غيرت ندارد، نامرد و بي‌ايمان است. اميرمؤمنان علي(ع) به اهل كوفه كه از حريم اسلام دفاع نمي‌كردند، خطاب مي‌فرمودند:
«يا اشباه الرجال و لا رجال»[1]
اي نامردهايي كه شبيه مردان هستيد.
رسول خدا(ص) نيز مي‌فرمود:
«الغيرة من الايمان»[2]
غيرت از ايمان است.
قرآن‌كريم نيز غيرت را نشانه ايمان دانسته است:
(محمد رسول الله و الذين معه اشداء علي الكفار) [3]
محمد(ص) فرستاده خداست و كساني كه ايمان آورده و با اويند، بر كافران سخت گيرند.
معناي اين آية‌ شريفه و نظاير آن، اين است كه مؤمن، كسي است كه از حريم اسلام، با شدت و قدرت دفاع مي‌كند و غيرت، همان ملكه‌اي است كه آدمي را به دفاع از مسائل مهم عرفي يا شرعي و تلاش در راه حفظ و حراست آنها بر مي‌انگيزد. به اين تلاش مدافعانه «حميت» گفته مي‌شود. حميت از ريشة حمايت و از موقلة فعل و عمل است و غيرت، اصل و ريشه آن، و از مقولة صفات است. البته گاهي غيرت و حميت مجازاً به جاي يكديگر به كار مي‌روند.
اين فضيلت نيز همانند ساير فضايل داراي مراتبي است كه مرتبة ضعيف آن گرچه مطلوب است، اما هر چه بر شدت آن افزوده شود، مطلوبيتش بيشتر مي‌گردد و افراط و تفريط در آن راه ندارد.
البته گاهي اين صفت به سبب و هم و ناداني، نابجا مورد استفاده قرار مي‌گيرد و از اين‌رو بالعرض مذموم مي‌گردد، و به دليل استفاد نابجاي آن است كه به آن تعصب و حميت جاهلي و حتي حسد گفته مي‌شود.
امام سجاد(ع) فرمود:
«العصبيّة اللتي يأثم بها صاحبها انّ يري الرجل شرار قومه خيراً من خيار قوم اخرين، وليس من العصبية انّ يحب الرجل قومه، و لكن من العصبيّة انّ يعين قومه علي الظلم»[4]
عصبيتي كه صاحبش را به گناه مي‌افكند، آن است كه انسان، افراد شرور قوم خود را بهتر از نيكان قوم ديگر بداند. اما اينكه انسان قوم خود را دوست داشته باشد، عصبيت به شمار نمي‌رود، بلكه عصبيت آن است كه به قوم خود در ستمگري ياري رساند.
خداوند متعال مي‌فرمايد:
(اذ جعل الذين كفروا في قلوبهم الحمية حميّة الجاهلّية) [5]
آنگاه، آنان كه كفر ورزيدند، حميتي از نوع حميت جاهلي را به دل گرفتند.
اطلاق حميت جاهلي بر آنان به سبب آن است كه كفار مانع از نوشتن (بسم الله الرحمن الرحيم) در آغاز پيمان صلح حديبيه شدند و مسلمانان را از ورود به مسجدالحرام و قرباني كردن در مراسم حج، بازداشتند.
امام باقر(ع) فرمود:
«غيرة النساء الحسد»[6]
غيرت زنان، حسد است.

اقسام غيرت و حميت بر حسب متعلق آن

الف) غيرت و حميت ديني
اين غيرت از تمام اقسام ديگر، بهتر و نيكوتر و دفاع از حريم اسلام و از واجب‌ترين واجبات است و در اسلام هيچ‌چيز واجب‌تر از آن نيست، و بر هر فرد مسلماني واجب است، هر آنچه را كه دوست دارد، در راه اسلام فدا كند.
چنان كه قرآن مي‌فرمايد:
(قل انّ كان اباؤكم و بناؤكم و اخوانكم و ازواجكم و عشيرتكم و اموال اقترفتموها و تجارة تخشون كسادها و مساكن ترضونها احب اليكم من الله و رسوله و جهادٍ في سبيله فتربصوا حتّي يأتي الله بامره و الله لا يهدي القوم الفاسقين) [7]
بگو اگر پدرانتان و فرزندانتان و برادرانتان و همسرانتان و عشيره‌تان و اموالي كه به دست آورديد و تجارتي كه از كسادي آن بيم داريد و منازلي كه بدان خرسنديد، نزد شما از خدا و رسولش و جهاد در راه او محبوبتر است، پس منتظر بمانيد تا خداوند امر خود را بياورد و خدا گروه فاسقان را هدايت نمي‌كند.
تلاش در راه حفظ اسلام، بر هر مسلماني واجب است. از اين‌رو امربه‌معروف و نهي‌ازمنكر در اسلام واجب مؤكد است، تا آنجا كه خداوند، مسلمانان را به خاطر انجام امربه‌معروف و نهي‌ازمنكر، بهترين امت دانسته است:
(كنتم خير امّةٍ اخرجت للناس تأمرون بالمعرف و تنهون عن المنكر) [8]
شما بهترين امتي هستيد كه در بين مردم پديد آمد، به كار نيك امر مي‌كنيد و از كار زشت باز مي‌داريد.
همچنين، اسلام هر چه كه موجب بقا و تقويت اسلام باشد مانند تشكيل حوزه‌هاي علميه را واجب شمرده است:
(فلولا نفر من كلّ فرقةٍ منهم طائفة ليتفقهوا في الدّين و لينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم لعلهم يحذرون) [9]
پس چرا از هر گروه شما، دسته‌اي كوچ نمي‌كنند تا در دين خدا فقيه گردند و به هنگام بازگشت به سوي قومشان، آنان را بيم دهند، باشد كه بپرهيزند.
به علاوه، اسلام تشكيل گروه امر‌به‌معروف و نهي‌ازمنكر را واجب دانسته است:
(ولتكن منكم امّة يدعون الي الخير و يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر) [10]
و بايد از شما گروهي باشند كه مردم را به نيكي بخوانند، به كار نيك امر كنند و از كار زشت بازدارند.
همچنين اسلام تعظيم شعائر الهي را واجب شمرده است:
(و من يعظم شعائر الله فانّها من تقوي القلوب) [11]
و هر كه شعائر الهي را بزرگ بدارد، پس اين كار، نشانه تقوي قلبهاست.
خداوند متعال براي جهاد در راه خدا، تقويت اسلام و دفاع از حريم آن و تلاش در راه حفظ آن، پاداش بزرگ و اجر فراوان قرار داده است، تا آنجا كه آن را بر اموري نظير آب دادن به حجاج و آبادان كردن مسجدالحرام، مقدم دانسته است:
(اجعلتم سقاية الحاج و عمارة المسجد الحرام كمن امن بالله و اليوم الاخر و جاهد في سبيل‌ الله لا يستوون عند الله و الله لا يهدي القوم الظالمين. الذين آمنوا و هاجروا و جاهدوا في سبيل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجةً عندالله و اولئك هم الفائزون. يبشّرهم ربّهم برحمةٍ منه و رضوانٍ و جنّاتٍ لهم فيها نعيم مقيم. خالدين فيها ابداً انّ الله عنده اجر عظيم) [12]
آيا آب دادن به حج‌گزاران و آبادان كردن مسجدالحرام را مانند عمل كسي مي‌دانيد كه به خدا و روز بازپسين ايمان آورد و در راه خدا جهاد كرد؟ اينها نزد خدا، مساوي نيستند و خدا گروه ستم‌پيشگان را هدايت نمي‌كند. كساني كه ايمان آوردند و هجرت كردند و در راه خدا با اموال وجانهايشان جهاد كردند، نزد خدا، مرتبه‌اي والاتر دارند و آنان رستگارند. پروردگارشان آنان را به رحمت خويش و خشنودي و بهشتهايي كه در آن نعمتهاي پايدار براي آنهاست و براي هميشه در آن جاودانند، مژده مي‌دهد. همانا نزد خدا پاداشي بزرگ است.

ب) غيرت و حميت در مورد عفت زن
بيشترين كاربرد غيرت و حميت در مورد عفت زن است، لذا دفاع از حريم او و سعي در حفظ عفت او لازم است، تا آنجا كه قرآن شريف امر فرموده است كه هنگام خلوت كردن مرد با همسرش، زنان و كودكان نابالغ براي ورود اجازه بخواهند:
(يا ايها الذين آمنوا ليستاذنكم الذين ملكت ايمانكم و الذين لم يبلغوا الحلم منكم ثلاث مرّاتٍ من قبل صلاة الفجر و حين تضعون ثيابكم من الظهيرة و من بعد صلاة العشاء ثلاث عوراتٍ لكم) [13]
اي كساني كه ايمان آورديد، بايد بندگان شما و آن كسان شما كه به سن بلوغ نرسيده‌اند، در سه نوبت از شما اجازه بخواهند: قبل از نماز صبح و ظهرگاهان كه جامه‌هايتان را از تن بر مي‌گيريد و بعد از نماز عشا، اين سه، اوقات خصوصي شماست.
سپس فرزندان بالغ را امر مي‌فرمايد كه در اوقاتي، جز سه زمان ياد شده نيز اجازة ورود بخواهند:
(و اذ بلغ الاطفال منكم الحلم فليستاذنوا كما استاذن الذين من قبلهم كذلك يبين الله لكم اياته و الله عليم حكيم) [14]
و چون كودكانتان به سن بلوغ رسند، پس بايد اجازه بخواهند، همانند كساني كه پيش از آنها ذكرشان گذشت. خداوند اين چنين آياتش را براي شما بيان مي‌كند و خدا بسيار دانا و حكيم است.
در روايات از، آميزش با همسر در برابر چشم كودكي كه ناظر آنهاست، نهي شده است. از جمله آنها، اين روايت از حضرت رسول اكرم(ص) كه فرمود:
«ايّاكم و انپ يجامع الرجل امرأته و الصبي في المهد ينظر اليهما»[15]
مبادا مردي از شما با همسرش آميزش كند، در حالي كه كودكي در بستر، ناظر بر آن دو باشد.
به طور كلي، غيرت و حميت در مورد زن از مهمترين واجبات شرعي است. از اين‌رو اسلام به مرد اجازه داده است كه در صورت مشاهدة زنش در حال آميزش با مرد بيگانه، هر دوي آنها را بكشد و اين خود، گواه اهميتي است كه اسلام براي اين نوع غيرت و حميت، قائل شده است. به زودي روايات حاكي از اهميت آن و نيز رواياتي كه اين قتل را مجاز دانسته‌اند، بيان خواهد شد.

ج) غيرت و حميت در مورد عفت عمومي
منظور از آن، غيرت در مورد عفت زنان مؤمن خويشاوند و غيرخويشاوند و حتي زنان غيرمؤمن است و دفاع از عفت آنها لازم، و سعي در حفظ و حراست از عفت عمومي واجب است. چه، اشاعه فحشا از گناهان كبيره و مهلك است.
(انّ الذين يحبّون انپ تشيع الفاحشة في الذين امنوا لهم عذاب اليم في الدّنيا و الاخرة)[16]
همانا كساني كه دوست دارند فحشا در بين كساني كه ايمان آورده‌اند، شايع گردد، براي آنها در دنيا و آخرت كيفري دردناك است.
قرآن براي اين عفت، اهميت بسياري قائل است. اولاً به خاطر مهم دانستن وجاهت مسلمانان بر تازيانه زدن بر زن و مرد زناكار امر فرموده و به آن بسنده نكرده، بلكه امر كرده است تا گروهي از مؤمنان، در محل اجراي حكم، حضور يابند و ناظر آن باشند:
(الزانية و الزاني فاجلدوا كلّ واحدٍ منهما مائة جلدةٍ و لا تأخذكم بهما رافة في دين الله انّ كنتم تؤمنون بالله و اليوم الاخر و ليشهد عذابهما طائفة من المؤمنين) [17]
به هر يك از زن و مرد زناكار، صد تازيانه بزنيد و در اجراي دين خدا نسبت به آنها رأفت روا مداريد، اگر به روز خدا و روز بازپسين ايمان داريد. و بايد گروهي از مؤمنان شاهد كيفر آن دو باشند.
دوم آنكه، از نگاه به نامحرم نهي كرده و آن را تيري از تيرهاي ابليس شمرده است.
(قل للمؤمنين يغضوا من ابصارهم و يحفظوا فروجهم ذلك ازكي لهم انّ الله خبير بما يصنعون و قل للمؤمنات يغضضن من ابصارهن و يحفظن فروجهن) [18]
به مردان مؤمن بگو تا چشمهايشان را از نگاه ناروا بپوشند و دامانشان را از آلودگي به گناه حفظ كنند كه اين براي آنها بهتر است. همانا خدا از آنچه مي‌كنند آگاه است. و به زنان مؤمن بگو تا چشمهايشان را از نگاه ناروا بپوشند و دامان خود را از گناه حفظ كنند.
سوم آنكه، از معاشرت و رودرويي زنان با مردان، جز در موارد ضروري نهي فرموده است:
(و اذا سالتموهن متاعاً فسئلوهّن من وراء حجابٍ ذلكم اطهر لقلوبكم و قلوبهّن) [19]
و هنگامي كه چيزي از زنان مي‌خواهيد، از پشت پرده بخواهيد كه اين براي دلهاي شما و دلهاي آنها پاكيزه‌تر است.
چهارم آنكه، زنان را از آرايش كردن براي جلب نظر نامحرم نهي كرده است:
(و لا تبرجن تبرّج الجاهليّة الاولي) [20]
شما زنان، مانند زمان جاهليت پيشين، آرايش مكنيد.
پنجم آنكه، زنان را از نرم و نازك كردن صدا و لحن كلام و باز سخن گفتن منع كرده است:
(فلا تخضعن بالقول فيطمع الذي في قلبه مرض و قل قولاً معروفاً) [21]
پس شما زنان،‌ به نرمي و ظرافت، با مردان سخن مگوييد، تا آن كه دلش بيمار است به طمع افتد،‌ بلكه پسنديده سخن گوييد.
ششم آنكه، زنان را به رعايت حجاب فرمان داده است:
(يا ايّها النّبيّ قل لازواجك و بناتك و نساء المؤمنين يدنين عليهنّ من جلابيبهّن ذلك ادني انّ يعرفن فلا يؤذين و كان الله غفوراً رحيماً) [22]
اي پيامبر، به همسرانت و دخترانت و زنان مؤمن بگو كه خود را با چادر فرو پوشند. اين كار براي اينكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند، نزديكتر است و خدا بسيار بخشنده و مهربان است.
اگر جز اين آيات، دستور ديگري در اسلام وجود نداشت، براي پي بردن به اهميت حفظ عفت عمومي كافي بود. از اين رو در روايات آمده است:
«انّ الله غيرو يحبّ كل غيور، و من غيرته حرمّ الفواحش ظاهرها و باطنها»[23]
همانا خداوند، غيور است و تمامي غيوران را دوست مي‌دارد، و از غيرت اوست كه اعمال ناشايست آشكار و پنهان را حرام كرده است.

د) قسم چهارم،‌ غيرت و حميت در مورد اموال، فرزندان، خويشان، همسايگان،‌ ملت و ميهن، بلكه نوع انسان غير محارب و نيز حيوانات غير مؤذي
دفاع و حمايت و سعي در حفظ آنها از نظر عقل و شرع لازم است. تفصيل دربارة هر يك، نيازمند كتابي جداگانه است. اما در اينجا به اجمال مي‌گوييم كه اسلام بنابر حكم عقل،‌از ضايع كردن مال نهي كرده است:
(انّ المبذّرين كانوا اخوان الشياطين) [24]
همانا اسراف‌كاران، برادران شياطين هستند.
و به نگهداري و تربيت اسلامي كودكان و فرزندان امر كرده است:
(يا ايّها الذين آمنوا قوا انفسكم و اهليكم ناراً وقودها النّاس و الحجارة) [25]
اي كساني ايمان آورديد، خودتان و خانواده‌تان را از آتشي كه هيزم آن مردم و سنگ است، ايمن نگاه داريد.
(و الذين ينقضون عهد الله من بعد ميثاقه و يقطعون ما امر الله به انّ يوصل و يفسدون في الارض اولئك لهم اللّعنة و لهم سوء الدّار) [26]
و كساني كه عهد خدا را پس از پيمان بستن مي‌شكنند و آنچه را خداوند به پيوند آن امر كرده، مي‌گلسند و در زمين فساد مي‌كنند؛ آنان مورد لعنت هستند و بد جايگاهي دارند.
مراعات حقوق همسايگان از ديگر مسائلي است كه اسلام به آن امر فرموده است، بدان پايه كه كسي را كه حق همسايه را رعايت نكند، بي‌ايمان و تيره روز شمرده است. همچنين احساس مسئوليت در برابر نيازهاي جامعة اسلامي در حد توان، مورد تأكيد اسلام است.
(بسم الله الرحمن الرحيم. ارأيت الذي يكذّب بالدّين فذلك الذي يدعّ اليتيم و لا يحضّ علي طعام المسكين. فويل للمصلّين الذي هم عن صلاتهم ساهون الذين هم يراءون. و يمنعون الماعون) [27]
به نام خداوند بخشنده مهربان آيا ديدي آنكه دين را تكذيب مي‌كند؟
پس اوست آنكه يتيم را از در مي‌راند. و بر اطعام تهيدست، ترغيب نمي‌كند. پس واي بر نمازگزاران آنان كه در نمازشان از خدا غافلند آنان كه رياكارند و هر احساني را منع مي‌كنند.
و نيز مي‌فرمايد:
(لينفق ذوسعةٍ من سعته و من قدر عليه رزقه فلينفق ممّا اتاه الله لا يكلّف الله نفساً الاّ ما اتاها) [28]
فرد ثروتمند، بايد به فراواني انفاق كند، و آن كه كم‌بضاعت و تنگدست است، از آنچه خدا به او داده، انفاق كند كه خدا هيچ‌كس را جز آنچه به او داده،‌ تكليف نمي‌كند.
اسلام به نيكي به نوع انسان نيز فرمان داده است:
(لا ينهاكم الله عن الذين لم يقاتلوكم في‌الديّن و لم يخرجوكم من دياركم انّ تبرّوهم و تقسطوا اليهم انّ الله يحبّ المقسطين انما ينهاكم الله عن الذين قاتلوكم في الدين و اخرجوكم من دياركم و ظاهروا علي اخراجكم انّ تولوّهم و من يتولّهم فاولئك هم الظّالمون) [29]
خدا شما را از روش آنان كه با شما در دين قتال و دشمني نكرده، و شما را از ديارتان بيرون نراندند، نهي نمي‌كند تا بيزاري از آنها بجوييد و با آنها به عدالت و انصاف رفتار كنيد، كه خدا مردم با عدل و داد را بسيار دوست مي‌دارد. تنها شما را از دوستي كساني نهي‌ مي‌كند كه در دين با شما قتال كرده و شما را از وطنتان بيرون كردند و بر بيرون كردن شما همدست شدند،‌ تا آنها را دوست نگيريد و كساني كه با آنان دوستي و ياوري مي‌كنند، ايشان به حقيقت، ظالم و ستمكارند.
به آساني از اين آيه برمي‌آيد كه وطن‌دوستي از ايمان است و نيكي به كساني كه با مسلمانان سر دين آنها جنگ ندارند، نيز مورد تذكيد است اما نيكي به حيوانات غيرمؤذي و دفاع از آنها و تلاش در جهت حفظ و حمايت از آنها مطلبي است كه در روايات مورد تأكيد قرار گرفته است. از جملة آنها اين روايت از امام صادق(ع) است كه فرمود:
«اقذر الذنوب ثلاثة: قتل البهيمة، و حبس مهر المرأة، و منع الاجير اجره»[30]
پليدترين گناهان سه گناه است: كشتن حيوان و ندادن مهرية زن و ندادن مزد كارگر.
امام باقر(ع) فرمود:
«انّ امرئة عذّبت في هرة قد ربطتها حتّي ماتت عطشاً»[31]
اگر زني گربه‌اي را آزار دهد، به منزله آن است كه آن را ببندد تا از تشنگي بميرد.
و از امام صادق(ع) روايت است كه علي‌بن‌الحسين(ع) به هنگام وفات، به پسرش محمد(ع) فرمود:
«اني قد حججت علي ناقتي هذه عشرين حجّةً فلم اقرعها بسوط قرعة فاذا نفقت فادفنها لا يأكل لحمها السباع»[32]
همانا من با اين شتر خود،‌ بيست حج گزارده‌ام و در اين مدت، او را به تازيانه‌اي نزده‌ام؛ پس هنگامي كه از بين رفت، آن را در زمين مدفون ساز تاگوشت او را درندگان نخورند.
امام باقر(ع) از رسول خدا(ص) روايت مي‌كند كه فرمود:
«للدابّة علي صاحبها حقوق: يبداً بعلفها اذا نزل، و يعرض عليها الماء اذا مرّ به، و لا يضرب و جهها، فانّها تسبّح بحمد ربّها و لا يقف علي ظهرها الا في سبيل الله، و لا يحملها فوق طاقتها و لا يكلفها عن المشي الا ما تطيق»[33]
چارپايان را برگردن صاحبان آنها حقوقي است: نخست آنكه در هر منزلي كه فرود مي‌آيند، خوراك و علف آنها را آماده سازند. ديگر آنكه هر گاه به نهر آبي گذر كنند، آب را براي نوشيدن در اختيار آنها گذارند؛ و سوم آنكه بر صورت آنها نزنند، زيرا چهارپايان نيز خداي را ستايش و تسبيح مي‌كنند، ديگر آنكه جز در راه خدا بر آنها سوار نشوند و بيش از طاقت آنها بار بر پشت آنها ننهند و وادارشان نسازند كه بيش از توانشان، راه پويند.
رسول خدا(ص) فرمود:
«انّ الدّوابّ اذا لعنت لزمتك اللّعنة»[34]
هرگاه چارپايان را نفرين و لعنت كنيد، از رحمت خدا دور خواهيد شد.
اميرمؤمنان عيل(ع) فرمود:
«لا تضربوا الوجوه و لا تلعنوها، فان الله عزوجل لعن لاعنها»[35]
بر صورت حيوانات مزنيد و آنها را لعن و نفرين مكنيد، زيرا كه خداي عزوجل نفرين كننده را از رحمت خود دور سازد.
اين گونه روايات بر لزوم حمايت از حيوانات تأكيد فراوان دارد. صاحب كتاب وسائل الشيعه در ابواب مربوطه، روايات زيادي نقل كرده است كه علاقمندان مي‌توانند به آنها مراجعه كنند. در خاتمة اين بحث دو نكته را متذكر مي‌شويم:
الف) اقسامي كه براي غيرت و حميت بر شمرديم، بر حسب واقع و نفس‌الامر و نيز معناي لغوي آن بود. وليكن نزد عرف، استعمال آن در مواردي جز مورد دوم و سوم، خالي از تكليف نيست. لذا مي‌گوييم كه آنچه از اين فضيلت نزد همگان مرسوم و متداول است،‌غيرت داشتن در مورد عفت خصوصي و عمومي است. البته ما درصدد بيان فضايل و رذايل و آنچه بر آنها مترتب است،‌مي‌باشيم و قصد بيان معاني و موارد استعمال آنها را نداريم و آنچه گفتيم تنها از باب استطراد بود.
ب) علماي اخلاق براي اين فضيلت، دو جانب افراط و تفريط نيز قائل شده و آنها را از جمله رذايل دانسته‌اند افراط در غيرت، سختگيري، تعصب و تجسس در امور پنهاني است و تفريط در آن، سهل‌انگاري و مسامحه در مواظبت، محافظت و دفاع از اموري است كه دفاع از آنها عقلاً يا شرعاً واجب است. اما اين سخن، درست نيست،‌زيرا چنانچه گفتيم، غيرت و حميت، مقوله‌اي مشكك است و سختگيري، تعصب و تجسس در امور پنهاني از مقوله غيرت نيست، گرچه در شمار ملكات يا افعال ناپسند است كه بعداً به آنها خواهيم پرداخت.
البته ممكن است كسي از سر ناداني، اين فضيلت را نابجا مورد استفاده قرار دهد، چنانكه اميرمؤمنان(ع) در نامه‌اي به امام حسن(ع9 به اين مطلب چنين اشاره مي فرمايد:
«ايّاك و التغاير في غير موضع الغيره، فان ذلك يدعوا الصحيحه منهن الي السقم»[36]
از غيرت ورزيدن نابجا بپرهيز، كه اين كار، زنان پاكدامن را نيز به كار زشت وامي‌دارد.
بدين سان مي‌بينيم كه اميرمؤمنان(ع) سختگيري بر زنان را از مراتب غيرت به شمار نياورده، بلكه آن را استفادة نابجا از غيرت دانسته است كه گاهي سختگيري و در مواردي غيرت جاهلي ناميده مي‌شود.
به طور خلاصه بايد گفت، سختگيري، از رذايل و صفات ناپسندي است كه مفاسدي چند در پي دارد و فرد سختگير، تنها به پيامدهايي كه از آن مي‌ترسد، توجه دارد.
سختيگري در دين به معني تحميل بيش از حد طاقت، و نيز واداشتن خود و ديگران به امر دشوار است، كه موجب ملامت و گاه سوء‌ظن به دين و حتي كفر مي‌گردد.
رسول خدا(ص) فرمود:
«انّ هذا الذين متين فاوغلوا فيها برفق و لا تكرهوا عبادة الله الي عبادالله فكتونوا كالراكب المنبت الذي لا سفراً قطع و لا ظهراً ابقي»[37]
همانا اين دين، محكم و متين است، پس با ملايمت در آن در آييد و عبادت خدا را به بنگان خدا با كراهت تحميل نكنيد تا مانند سوار درمانده‌اي باشيد كه نه سفري رفته و نه مركبي به جا گذاشته است. (يعني به واسطة زيادي سرعت، مركبش در بين راه از رفتن بازمانده است.)
اين روايت بايد براي كاربرد غيرت، سرمشق قرار گيرد. مرحوم كليني رضوان‌الله تعالي عليه در باب «ميانه‌روي در عبادت» رواياتي را نقل كرده كه شاسته مطالعه و تأمل است.
اما سختگيري در مورد عفت، به فحشاي باطني و ظاهري مي‌انجامد و مواظبت شديد و فراطي نسبت به زنان و زياده‌روي در حفظ آنان در برابر مسائل واقعي، مورد تأييد عقل و شرع نيست. و افراط در پوشاندن بيش از حد لزوم آنها، و بازداشتن آنها از خروج از منزل براي شركت در مجالش مشروع و مباح، و كاوش و تجسس در حالات آشكار و پنهان آنها، جملگي موجب فساد، لجاجت و فحشاست. انسان پس از اطمينان به عفت و پاكدامني و ديانت زنان، در عين حفظ اشراف و سرپرستي خويش، به آنان استقلال لازم را بدهد. چنانچه خداي متعال مي‌فرمايد:
(الرّجال قوّامين علي النّساء بما فضّلالله بعضهم علي بعضٍ و بما انفقوا) [38]
مردن بر زنان حاكميت و تسلط دارند،‌ به سبب آن برتري كه خدا براي بعضي نسبت به ديگران قرار داده و هم به واسطه آنكه از مال خود بايد به زنان نفقه دهند.
به طور كلي، همان طور كه مواظبت كردن از زنان و غيرت نشان دادن در حفظ پاكدامني آنها لازم است، رفق و مدارا و عدم سختگيري در مورد آنها نيز ضروري است. به عبارت ديگر، غيرت و حميت بايد با رفق و مدارا همراه باشد، و گرنه مورد استفادة نابجا قرار گرفته، موجب فساد مي‌شود.
اما سختگيري در مورد فرزندان و تربيت آنان، به ايجاد عقدة حقارت مي‌انجامد و سبب مي‌شود تا آنها به كارهاي خلاف انتظار والدين دست بزنند. بدين سان اگر در تربيت اولاد، طريق درشت خويي و تندزباني و يا ضرب و شتم در پيش گرفته شود، نتيجة عكس مي‌دهد.
قرآن‌كريم با بيان سيره لقمان كه آميخته با ملاطفت و استقلال است، به ما راه و رسم تربيت را مي‌آموزد:
(و اذقال لقمان لابنه و هو يعظه يا بني لا تشرك بالله انّ الشّرك لظلم عظيم) [39]
آنگاه لقمان در حالي كه فرزندش را موعظه مي‌كرد به او گفت: پسرم، براي خدا شريك قائل مشو.
اما سختگيري در مورد اموال، همان صفت ناپسند بخل است كه قرآن‌كريم از آن نهي كرده است:
(و لا يحسبنّ الذين يبخلون بما آتاهم الله من فضله هو خيراً لهم بل هو شرلهم سيطوقون ما بخلوا به يوم القيامة) [40]
و آنان كه در مورد آنچه خدا از فضل خويش به آنان داده، بخل مي‌ورزند، مپندارند كه اين كار براي آنان بهتر است، بلكه به زيان آنهاست و در روز قيامت آنچه را كه در مورد آن، بخل مي‌ورزيدند به گردنشان آويخته مي‌شود.
بخل به ترك انفاقات واجب و مستحب مي‌انجامد و مال را وبال گردن آدمي مي‌سازد:
(و الذين يكنزون الذهب و الفضة و لا ينفقونها في سبيل الله فبشرهم بعذابٍ اليمٍ. يوم يحمي عليها من نار جهنّم فتكوي بها جباههم و جنوبهم و ظهورهم هذا ما كنزتم لانفسكم فذوقوا ما كنتم تكنزون) [41]
آنان كه زر و سيم مي‌اندوزند و آن را در راه خدا انفاق نمي‌كنند، ايشان را به كيفري دردناك بشارت ده. روزي كه ذخايرشان در دوزخ گداخته شود و پيشاني و پهلو و پشتشان به آن داغ شود و به آنان خطاب شود اين است آنچه براي خودتان اندوختيد، پس بچشيد آنچه را ذخيره مي‌كرديد.
با مطالبي كه بيان شد، پيامدهاي سختگيري در مورد نزديكان، همسايگان، دين، مردم، وطن و قوميت آشكار گرديد. در واقع سختگيري در مورد انسان و حيوان، و به طور كلي در مورد همه چيز و هر كس، موجب ملالت و مانع نيل به مقصود است.
كوتاه سخن آنكه، سختگيري در هيچ موردي جايز نيست و رفق و مدارا در هر مورد لازم است. پس بر تو باد به رفق و مدارا، و بپرهيز از سختگيري و حميت جاهلي و غيرت بيجا، كه در آن صورت نه تنها غيرت محسوب نمي‌شود، بلكه در عقل و شرع مذموم شمرده شده است، چنانكه رسول خدا(ص) فرمود:
«من الغيرة غيرة يبغضها الله و رسوله و هي غيرة الرجل علي اهله من غير ريبة»[42]
يكي از اقسام غيرت، غيرتي است كه مورد خشم خدا و رسول اوست و آن غيرت، نشان دادن غيرت بي‌مورد مرد نسبت به همسرش مي‌باشد.
از اميرمؤمنان علي(ع) در اين مورد روايت شده كه فرمود:
«لا تكثر الغيرة علي اهلك فترمي بالسوء من اجلك»[43]
در غيرت و ورزيدن نسبت به همسرت زياده‌روي مكن. چه او به سبب همين كار تو، به خطار مي‌افتد.
آنچه تا به حال گفتيم، مربوط به زياده‌روي در غيرت بود، اما تفريط در اين مورد در واقع همان بي‌غيرتي است و بديهي است براي چيزي كه وجود ندارد نمي‌توان مراتبي تصور كرد و يا آن را منشأ آثاري دانست.
بنابراين، آنچه به عنوان پيامدها و تبعات بي‌غيرتي بيان مي‌شود،‌ مانند واسطة فحشا بودن، ترك امربه‌معروف و نهي‌ازمنكر، ترك جهاد در راه خدا، اشاعة فحشا، سوء تربيت فرزندان، بي‌تفاوتي در برابر سلطة ستمگران بر شرف و سرزمين خويش و … نادرست است. زيرا اين پيامدها ناشي از محروميت از غيرت است و كسي كه داراي غيرت و حميت باشد، به اين كارهاي زشت، تن نمي‌دهد و كسي كه از اين فضيلت محروم باشد، از آثار نيك آن نيز نصيبي ندارد. خلاصه آنكه، بي‌غيرتي، در دايرة وجود نيست تا بتواند اثري داشته باشد.

رواياتي دربارة غيرت
غياث بن ابراهيم از امام جعفرصادق(ع) و ايشان از پدر گراميش نقل كردند كه حضرت فرمودند:
«اذا دخل رجل يريد اهلك و مالك فابدره بالضربة انّ استطعت فان اللص محارب لله و لرسوله صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فما تبعك منه من شيء فهو علي.
و رواه الحميري من قرب الاسناد عن عن جعفر عن أبيه مثله الا انه قال: فاقتله فما تبعك منه من شيء فهو عليّ»[44]
اگر كسي بر تو وارد شد كه قصد سوئي نسبت به خانواده و مال تو داشت، اگر مي‌تواني او را بزن، زيرا دزد، محارب با خدا و رسول اوست و اين كار تو، هر پيامدي داشته باشد،‌ به عهدة من است.
حميري در قرب الاسناد، همانند اين روايت را نقل كرده، با اين تفاوت كه حضرت فرمود: او را بكش كه هر پيامدي براي تو داشته باشد، بر عهده من است.
روايت شده است:
«انّ من راي زوجته تزني فله قتلهما»[45]
هر كس زنش را در حال زنا با ديگري ببيند، مي‌تواند آن دو را بكشد.
امام صادق(ع) فرمود:
«انّ الله تبارك و تعالي خصّ رسول الله صلي الله عليه‌ و آله و سلم بمكارم الاخلاق فامتحنوا انفسكم فان كانت فيكم فاحمدو الله عزوجل و ارغبوا اليه في الزّيادة منها. فذكرها عشرة: اليقين، و القناعه، و الصبر، و الشكر، و الحلم و حسن الخلق و السخا والغيرة و الشجاعة و المروءة»[46]
 همانا خداي تبارك و تعالي، رسول خدا سلام و درود حق بر او و خاندانش را به مكارم اخلاق، ويژه و ممتاز گردانيد. پس خود را بيازماييد. اگر اين صفات در شما بود، خداي عزوجل را سپاس گوييد و از پيشگاهش فزوني آن را بخواهيد. آنگاه آن ده صفت را چنين برشمرد: يقين، قناعت، صبر، شكر، حلم، خوشرويي، سخاوت، غيرت، شجاعت و مروت.
امام صادق(ع) فرمود:
«أتي النبيّ صلي الله عليه و آله و سلم باُساري فامر بقتلهم خلا رجل من بينهم.
فقال الرّجل، بابي انت و امي يا محمد كيف اطلقت عنّي من بينهم؟
فقال: أخبرني جبرئيل عن الله عزوجل أنّ فيك خمس خصال يحبه الله عزوجل و رسوله: الغيرة الشديدة علي حرمك، و السخاء، و حسن الخلق و صدق للسان و الشجاعة.
فلما سمعها الرجل اسلم و حسن اسلامه و قاتل مع رسول الله صلي الله عليه و آله وسلم قتالاً شديداً حتّي استشهد»[47]
در يكي از جنگها، اسيران جنگي را نزد پيامبر آوردند. حضرت دستور داد به جز يك نفر، بقيه را بكشند. آن مرد گفت: پدر و مادرم فداي تو باد، اي محمد چگونه مرا از بين آنها جدا و آزاد كردي؟
حضرت فرمود: جبرئيل از جانب خداي عزوجل به من خبر داد كه پنج صفت در تو هست كه خداي عزوجل و رسولش آن را دوست دارند: غيرت شديد نسبت به خانواده، سخاوت، خوشرويي، راستگويي و شجاعت.
آن مرد چون سخن پيامبر را شنيد، اسلام آورد. اسلامي نيكو، و در ركاب رسول خدا(ص) به نبردي سخت پرداخت تا آنكه شهيد شد.
امام رضا(ع) فرمود:
«في الديك الابيض خمس خصال من خصال الانبياء معرفته باوقات الصلوة، و الغيرة، و السخاء و الشجاعة و كثرة الطروقة»[48]
خروس سفيد داراي پنج خصلت از خصلتهاي انبياست: شناختن اوقات نماز، غيرت، سخاوت، شجاعت و آميزش زياد با همسر.
امام صادق(ع) از پدرش و او از پدران گراميش نقل كرد كه رسول خدا(ص) فرمود:
«الغيرة من الايمان و البذاء من النفاق»[49]
غيرت از ايمان است و دشنام‌گويي از نفاق مي‌باشد.
امام باقر(ع) فرمود:
«غيرة النساء الحسد، و الحسد هو اصل الكفر، انّ النّساء اذا غرن غضبن، و اذا غضبن كفرن الاّ المسلمات منهنّ»[50]
غيرت زنان، حسد است و حسد، اصل كفر است. زنان چون به غيرت آيند، خشمگين شوند و چون خشم گيرند، كافر گردند، جز زنان مسلمان.
اميرمؤمنان علي(ع) فرمود:
«انّ الله يغار للمؤمن فليغر، من لا يغار فانّه منكوس القلب»[51]
همانا خدا براي مؤمن، غيرت مي‌ورزد، پس او نيز بايد غيرتمند باشد زيرا هر كس غيرت نورزد، قلبش بيمار است.
رسول خدا(ص) فرمود:
«كان أبي ابراهيم غيوراً و أنا اغير منه و ارغم الله انف من لا يغار من المؤمنين»[52]
پدرم ابراهيم غيرتمند بود و من از او غيورترم و خداوند، مؤمني را كه غيرت نداشته باشد، خوار مي‌كند.
اميرمؤمنان علي(ع) فرمود:
«قدر الرّجل علي قدر همته و شجاعته علي قدر أنفته، و عفّته علي قدر غيرته»[53]
ارزش آدمي به اندازه همت اوست و شجاعتش به قدر عزت نفس او و عفتش به قدر غيرت اوست.
اميرمؤمنان علي(ع) فرمود:
«ما زني غيور قطّ»[54]
فرد غيرتمند هرگز زنا نمي‌كند.
امام صادق(ع) فرمود:
«انّ الله غيور يحبّ كلّ غيور و من غيرته حرم الفواحش ظاهرها و باطنها»[55]
همانا خداوند، غيور است و هر غيرتمندي را دوست دارد و به سبب غيرتش، كارهاي زشت و ناشايست آشكار و پنهان را حرام فرمود.
امام صادق(ع) فرمود:
«اذا غير الرّجل من أهله أو بعض مناكحه من مملوكه، فلم يغرولم يغير، بعث الله اليه طايراً يقال له القفندر، حتّي يسقط علي عارضة بابه، ثمّ يمهله أربعين يوماً، ثمّ يهتف به: انّ الله غيور يحبّ كلّ غيور، فان هو غار و غير فانكر ذلك. و الاطار حتي يسقط علي رأسه، فيخفق بجناحيه ثمّ يطير عنه. فينزع الله بعد ذلك روح الايمان و تسميه الملائكة الدّيوث»[56]
 
اگر نسبت به خانواده يا بعضي از كنيزان انسان، كاري خلاف غيرت صورت گيرد و او غيرت نورزد و وضع را تغيير ندهد، خدا پرنده‌اي به نام قفندر را به در خانه‌اش مي‌فرستد كه چهل روز او را مهلت مي‌دهد و سپس به او خطاب كرده مي‌گويد، خدا غيور است و هر غيرتمندي را دوست دارد. پس اگر او اظهار غيرت كرد و وضع را تغيير داد، اعتنايي نمي‌كند. در غير اينصورت، پرواز مي‌كند و روي سر او فرود مي‌آيد و با بالهايش بر او مي‌زند و سپس پر مي‌كشد و مي‌رود. آنگاه خداوند روح ايمان را از آن شخص، سلب مي‌كند و فرشتگان، او را ديوث مي‌نامند.
رسول خدا(ص) فرمود:
«انّ الجنّة ليوجد ريحها من مسيرة خمسائة عالم و لا يجدها عاق و لا ديّوث قيل: يا رسول الله و ما الديّوث؟
قال: الذي تزني امرأته و هو يعلم بها»[57]
بوي بهشت از مسيري به طول پانصد سال، به مشام مي‌رسد، اما عاق والدين و ديوث آن را در نمي‌يابند.
گفته شد، اي رسول خدا، ديوث كيست؟
حضرت فرمود: كسي كه زنش زنا مي‌دهد و او از آن آگاه است.
در بخشي از وصاياي اميرمؤمنان حضرت علي(ع) به امام حسن(ع) آمده است:
«ايّاك و التّغاير في غير موضع الغيرة، فانّ ذلك يدعو الصّحيحة منهنّ الي السّقم، و لكن احكم امرهنپ فان رأيت عيباً فعجّل النكير علي الكبير و الصغير»[58]
از غيرت ورزيدن نابجا بپرهيز كه زنان پاكدامن را به گناه وا مي‌دارد، اما كار آنان را محكم كن و اگر عيبي، كوچك يا بزرگ ديدي به سرعت با آن مخالفت كن.
امام صادق(ع) فرمود:
«لا غيرة في الحلال»[59]
غيرت در امور حلال روا نمي‌باشد.
از حضرت علي(ع) روايت است كه:
«غيرة الرّجل ايمان، غيرة المرأة عداون»[60]
غيرت مرد، ايمان و غيرت زن، دشمني است.
از حضرت علي(ع) روايت است كه:
«غيرة المرأة كفر، و غيرة الرجل ايمان»[61]
غيرت زن، كفر و غيرت مرد، ايمان است.
روايت شده است كه:
«ذكر رجل لأبي عبدالله عليه‌السلام امرأته فأحسن عليها الثّناء فقال له أبو عبدالله عليه‌السلام: أغرتها؟
قال: لا
قال: فأغرها فأغرها فثبتت.
فقال: لأبي عبدالله عليه‌السلام: انّي أغرتها فثبتت.
فقال: هي كما تقول»[62]
مردي نزد امام صادق(ع) از زنش به نيكويي ياد كرد و او را ستود. امام صادق(ع) به او فرمود: آيا با گرفتن زني ديگر او را به غيرت آورده‌اي؟
گفت: نه؟
حضرت فرمود: پس با اختيار كردن زني ديگر او را به غيرت‌آور.
آن مرد نيز چنين كرد، اما رفتار همسرش تغييري نكرد.
سپس آن مرد به امام صادق(ع) عرض كرد: من زني ديگر اختيار كردم، اما رفتار همسم همچون گذشته نيكوست.
آنگاه حضرت فرمود: حال، اين زن چنان كه مي‌گويي، قابل تمجيد است.

پی نوشتها


[1]. نهج‌البلاغه، خطبه 27.
[2]. بحارالانوار، ج71، ص342، باب84، ح2.
[3]. قرآن، فتح / 29.
[4]. نورالثقلين، ج5، ص73، ح70.
[5]. قرآن، فتح / 26.
[6]. فروع كافي، ج5، ص537.
[7]. قرآن، توبه / 24.
[8]. قرآن، آل‌عمران / 110.
[9]. قرآن، توبه / 122.
[10]. قرآن، آل‌عمران / 104.
[11]. قرآن، حج / 32.
[12]. قرآن، توبه / 19ـ22.
[13]. قرآن، نور / 58.
[14]. قرآن، نور / 59.
[15]. بحارالانوار، ج103، ص295، باب8، ح51.
[16]. قرآن، نور / 19.
[17]. قرآن، نور / 2.
[18]. قرآن، نور / 30ـ31.
[19]. قرآن، احزاب / 53.
[20]. قرآن، احزاب / 33.
[21]. قرآن، احزاب / 32.
[22]. قرآن، احزاب / 59.
[23]. وسائل‌الشيعة، ج14، باب77، ح2.
[24]. قرآن، اسرا / 27.
[25]. قرآن، تحريم / 6.
[26]. قرآن، رعد / 25.
[27]. قرآن، ماعون.
[28]. قرآن، طلاق / 7.
[29]. قرآن، ممتحنه / 8ـ9.
[30]. وسائل الشيعة، ج8، ص397، باب53، ح2، از ابواب احكام دواب.
[31]. همان، ج8، ص397، باب53، ح1، از ابواب احكام دواب.
[32]. همان، ج8، باب51، ح1، از ابواب احكام دواب.
[33]. همان، ج8، باب9، ح1، از ابواب احكام دواب.
[34]. همان، ج8، باب10، ح8، از ابواب احكام دواب.
[35]. همان، ج8، ص353، باب10، ح6، از ابواب احكام دواب.
[36]. بحارالانوار، ج77، ص214.
[37]. اصول كافي، ج2، صص86ـ87، باب اقتصاد في العباد، ح1.
[38]. قرآن، نسا / 34.
[39]. قرآن، لقمان / 13.
[40]. قرآن، آل‌عمران / 180.
[41]. قرآن، توبه / 34ـ35.
[42]. جامع السعادات، ج1، ص305، مبحث غيرت.
[43]. همان.
[44]. وسائل‌الشيعة، ج18، ص590، باب5، ح1، از ابواب دفاع، ح1.
[45]. همان، ج18، ص403، باب45، ح2، از ابواب حد زنا، ح2.
[46]. بحارالانوار، ج69، ص368، ح5.
[47]. همان، ج69، ح45، ص383.
[48]. همان، ج71، ص342، باب84، ح1.
[49]. همان، ج71، ح2، ص342.
[50]. فروع كافي، ج5، ص537.
[51]. بحارالانوار، ج79، ص115، باب84، ح6.
[52]. وسائل الشيعة، ج14، ص109، ح7.
[53]. نهج‌البلاغه، حكمت 47.
[54]. همان، حكمت 305.
[55]. وسائل‌الشيعة، ج14، ص107، ح2.
[56]. همان، ج14، ص108، باب77، از ابواب مقدمات نكاح، ح4.
[57]. من لا يحضره الفقيه، ج3، ص281.
[58]. بحارالانوار، ج77، ص214.
[59]. وسايل الشيعة، ج14، ص176.
[60]. غررالحكم و دررالكلم.
[61]. نهج‌البلاغه، حكمت 124.
[62]. فروع كافي، ج5، ص504.