فصل چهارم
فضيلت چهارم: شجاعت
شجاعت، فضيلتي مهم است، به گونهاي كه قرآن شريف آن را اساس حكومت الهي دانسته
و آن را مورد محبت و عنايت قرار داده است:
(انّ الله اصطفيه عليكم و زاده بسطةً في العلم و الجسم)[1]
به درستي كه خدا او را بر شما برگزيد ودر دانش و توانايي، او را فزوني بخشيد.
(يا ايّها الذين امنوا من يرتد منكم عن دينه فسوف يأتي الله بقوم يحبهم و يحبونه
اذلةٍ علي المؤمنين اعزّةٍ علي الكافرين يجاهدون في سبيل الله و لا يخافون و لومة
لائم) [2]
اي گروهي كه ايمان آوردهايد، هر كس از شما كه از دين خود مرتد شود، به زودي خدا
قومي را كه دوست داريد و آنها نيز خدا را دوست ميدارند ونسبت به مؤمنان سرافكنده و
فروتن، و نسبت به كافران سرافراز و مقتدرند، به نصرت اسلام بر مي انگيزد كه در راه
خدا جهاد كنند و در راه دين از نكوهش وملامت احدي باك ندراند.
(انّ الله يحبّ الذين يقاتلون في سبيله صفاً كانّهم بنيان مرصوص) [3]
البته خدا آن مؤمنان را كه در صف جهاد، مانند سد آهنين همدست و پايدارند، بسيار
دوست ميدارد.
به علاهو، خداوند شجاعت را از صفات مؤمنان دانسته است:
(محمد رسولالله و الذين معه اشداء علي الكفار رحماء بينهم) [4]
محمد، فرستادة خداست و ياران و همراهانش بر كافران بسيار سخت و با يكديگر بسيار
مشفق و مهربانند.
تعريف شجاعت
معناي شجاعت، همانا قوت قلب است كه معناي آن، طيف گستردهاي را شامل مي شود. هر
چه شدت آن بيشتر شود، ارزش و اهميت آن بيشتر ميشود.
در واقع هيچ مرتبهاي از آن، اعم از ضعيف يا شديد، نامطلوب نيست و مقولهاي است كه
افراط و تفريط در آن راه ندارد.
پس اينكه گفته ميشود «تفريط در شجاعت همان جبن و افراط در آن، همان تهور است كه در
شمار صفات ناپسند است» سخني نادرست است. زيرا تهور از مقولة فعل است، نه صفات، و
لذا افراط در شجاعت نميتواند به شمار آيد. همچنين جبن، و شجاعت مصداق باب عدم و
ملكه است. توضيح آنكه، تهور به معناي سقوط است. پس بنايي كه بر زمين سست، ساختماني
را بنا ميكند، آن ساختمان در معرض سقوط و در هم ريختن است و عمل بنا، تهور نااميد
ميشود.
خداي متعال ميفرمايد:
(افمن اسّس بنيانه علي تقوي من الله و رضوانس خير ام من اسّس بنيانه علي شفا جرفٍ
هارٍ فانهار به في نار جهنّم و الله لا يهدي القوم الظالمين) [5]
آيا كسي كه مسجدي را به غرض تقوي و خداپرستي تأسيس كرده و رضاي حق را طالب است،
مانند كسي است كه بنايي بر پايه سستي و در كنار سيل سازد كه زود به ويراني كشد و
عاقبت، آن بنا را از پايه به آتش دوزخ افكند؟ و خدا هرگز ستمكاران را هدايت نخواهد
فرمود.
پس كسي كه قوت قلبش را به طور نابجا و در مورد غيرعقلايي به كار برد، به او متهور
گفته ميشود، همچون كسي كه خود را در معرض هلاكت قرار ميدهد يا بدون سلاح به طرف
شير ميرود، يا بدون سلاح و انگيزة عقلايي و شرعي با دشمن درگير ميشود.
خداي متعال ميفرمايد:
(و لا تلقوا بايديكم الي التّهلكة) [6]
و خود را به دست خويش به مهلكه و خطر در نيفكنيد.
پس چنان كه ميبينيد، تهور از افعال ناپسند است، نه صفات ناپسند. به علاوه، تهور از
نظر عقل و شرع محكوم و مطرود است. همچنين جبن، به معناي ضعف قلب است. پس به كسي كه
از شجاعت و قوت قلب بيبهره است، جبان و بزدل گفته ميشود. در واقع، جبن امري وجودي
نيست تا گفته شود كه از جملة افعال است يا صفات، يا آنكه مرحلة تفريط شجاعت است.
فرد جبان و بزدل از بسياري از نعمات محروم و در معرض بسياري از ناملايمات است. پس
اگر براي او هيچ محروميتي جز محروم ماندن از جهاد، امربهمعروف و نهيازمنكر و …
نباشد، براي او كافي است تا از سعادتهاهي ابدي محروم گردد. همچنين اگر براي او هيچ
مصيبتي جز تنبلي، خواري، سستي، بيثباتي و بيعاري نباشد، او را بس است كه تيره روز
و بدبخت شمره شود. اين همه ناشي از عدم قوت قلب است و بيبهره بودن از شجاعت موجب
محروميت از نعمات فراوان و مواجه شدن با ناملايمات بسيار ميگردد. از سوي ديگر،
تهور علاوه بر آنكه به معني كفران نعمت شجاعت و كاربرد نابجاي آن است، موجب به خطر
انداختن خود و ديگران و مفاسد بسيار ديگري ميشود. چنان كه بعضي از اصحاب امامان
معصوم(ع) تهور پيشه ساخته، اسرار را فاش ميكردند و ناخواسته موجب به خطر افتادن
شيعيان ميشدند و به همين دليل مورد اعتراض آن پيشوايان گرامي كه درود خدا بر آنان
باد قرار ميگرفتند.
مراتب شجاعت
شجاعت از نظر شدت و ضعف، داراي مراتبي است و هر مرتبهاي نيز به نوبة خود،
داراي درجات شدت و ضعف ميباشد.
اولين مرتبة شجاعت، چيرگي بر دشمن در ميدان جنگ و جز آن، مانند بحث، مسابقه و …
است. خداي تعالي به اين مرتبه، چنين اشاره فرموده است:
(انّ الله اصطفيه عليكم و زاده بسطةً في العلم و الجسم) [7]
به درستي كه خدا او را بر شما برگزيد و در دانش و توانايي او را افزوني بخشيد.
دومين مرتبة شجاعت، چيره شدن بر نفس اماره و هواي نفس است. چنان كه رسول خدا(ص)
فرمود:
«اشجع الناس من غلب هواه»[8]
شجاعترين مردم، كسي است كه بر هواي نفسش چيره گردد.
همچنين آن حضرت فرمود:
«مرحبا بقوم قضوا الجهاد و الاصغر و بقي عليهم الجهاد الاكبر، قيل: يا رسول الله و
ما الجهاد و الاكبر؟ قال جهادالنفس»[9]
آفرين بر گروهي كه جهاد اصغر را پشت سر گذاشتند و جهاداكبر را در پيش دارند. گفته
شد: اي رسول خدا، جهاد اكبر چيست؟ حضرت فرمود: پيكار با نفس.
چيرگي در اين ميدان جز با فضل و رحمت الهي ممكن نيست. چنانكه خداوند ميفرمايد:
(انّ النفس لامّارة بالسّوء الاّ ما رحم ربّي) [10]
همانا نفس، بسيار به بدي فرمان ميدهد، مگر آنكه مورد رحمت پروردگارم قرار گيرم.
و نيز ميفرمايد:
(و الاّ ترف عنّي كيدهنّ اصب اليهنّ و اكن من الجاهلين) [11]
بارالها اگر تو حيلة اينان را به لطف و عنايت خود از من دفع نفرمايي، به آنها ميل
كرده و از اهل جهل و شقاوت گردم.
سومين مرتبة شجاعت، غلبه بر مشكلات در فراز و نشيب زندگاني دنيا و زرق و برق و
سختيها و ناملايمات آن است كه بر اساس سنت الهي روي ميدهد. چنان كه قرآنكريم
ميفرمايد:
(احسب الناس انّ يتركوا انّ يقولوا امنّا و هم لا يفتنون و لقد فتنّا الذين من
قبلهم فليعلمنّ الله الذين صدقوا و ليعلمنّ الكاذبين) [12]
آيا مردم چنين پنداشتند كه به صرف اينكه گفتند ما به خدا ايمان آوردهايم، رهايشان
كنند و بر اين دعوي هيچ امتحانشان نكنند؟ و ما امتهايي را كه پيش از اينان بودند،
به امتحان و آزمايش آوردهايم تا خدا دروغگويان را از راستگويان كاملاً معلوم كند.
قرآن، روايات، تجربه و تاريخ، گواه آنند كه انسان در اين عرصه مغلوب شده است، مگر
آنان كه مورد رحمت الهي قرار گرفتهاند. خداي متعال ميفرمايد:
(انّ الانسان خلق هلوعاً اذا مسّه الشّرّ جزوعاً و اذا مسّه الخير منوعاً الاّ
المصلّين) [13]
همانا انسان، حريص آفريده شده است. آنگاه كه شري به او رسد، سخت به فرياد آيد. و
هنگامي كه مال به او رسد، منع احسان كند. جز نمازگزاران راستين.
(فامّا الانسان اذا ما ابتلاه ربه فاكرمه و نعّمه فيقول ربّي اكرمن و اما اذا ما
ابتلاه فقدر عليه رزقه فيقول ربّي اهانن) [14]
اما انسان چون خدا او را به رنج و غمي مبتلا سازد، سپس به كرم خود او را نعمتي براي
آزمايش و امتحان بخشد، در آن حال گويد خداوند مرا گرامي و عزيز داشت. و چون او را
باز براي آزمون، تنگ روزي و فقير كرد، گويد خداوند مرا خوار گردانيد.
مرتبة چهارم، مقامي بلند و والاست كه بالاتر از آن مقامي نيست و آن چيرگي بر صفات
ناپسند، خصوصاً ريشهكن كردن آنها از وجود انسان و سپس غرس نهال فضايل در جان و دل
است، و اين مهم، جز با فضل و رحمت خداوند ممكن نگردد. چنانكه فرمايد:
(ولو لا فضل الله عليكم و رحمته ما زكي منكم من احدٍ ابداً و لكن الله يزكي من
يشاء) [15]
واگر فضل و رحمت خدا شامل حال شما نبود، احدي از شما پاك و پاكيزه نمي شد، ليكن خدا
هر كس را كه ميخواهد منزه و پاك ميگرداند.
و چه نيكو گفتهاند كه اين چيرگي همچون چاه كندن با ناخن است. در عين حال كه اين
كار ضروري است چنانكه بيشتر بيان شد عقلاً و شرعاً از واجبترين واجبات است. چنانكه
خداوند پس از ذكر ده سوگند و تأكيدات فراوان ميفرمايد:
(قد افلح من زكّيها و قد خاب من دسّيها) [16]
هر كه نفس ناطقة خود را از گناه و بدي پاك و منزه سازد، به يقين رستگار خواهد بود و
هر كه او را به كفر و گناه پليد گرداند، البته زيانكار خواهد گشت.
رواياتي دربارة شجاعت
عبداللهبنبكير از امام صادقع) روايت ميكند كه فرمود:
«انّا لنحبّ من كان عاقلاً، فهماً، فقيهاً، حليماً،، مدارياً صدوقاً و فيّاً انّ
الله عزوجل خص الانبياء بمكارم الاخلاق، فمن كانت فيه فليحمد الله علي ذلك، و من لم
تكن فيه فيتضرع الي الله عزوجل و ليساله اياها.
قال: قلت: جعلتُ فداك و ما هنّ؟
قال: هنّ الورع و القناعة و الصبر و الشكر و الحلم و الحياء و السخاء و الشجاعة و
الغيرة و الر و صدق الحديث و اداء الامانة»[17]
ما دوست داريم كسي را كه عاقل، فهميده، فقيه، خوشتندار، با مدارا، بردبار، راستگو و
باوفا باشد. همانا خداي عزوجل، پيامبران را به مكارم اخلاق مخصوص گردانيد. پس هر كه
اين مكارم را داشته باشد، بايد خدا را به شكرانة آن، سپاس گزارد و هر كس آنها را
نداشته باشد، بايد به درگاه خداي عزوجل تضرع كند و از او بخواهد.
راوي گويد، عرض كردم: فداي شوم آنها چه صفاتي هستند؟
فرمود: پرهيزكاري، قناعت، بردباري، شكر، خويشتنداري، حيا، سخاوت، شجاعت، غيرت،
نيكوكاري، راستگويي و امانتداري
حضرت رسول اكرم(ص) فرمود:
«اعطينا اهل البيت سبعاً لم يعطهن احد كان قبلنا و لا يعطاهن احد بعدنا: الصباحة و
الفصاحة و السماحة و الشجاعة و العلم و المحبة في النساء»[18]
به ما اهلبيت، هفت چيز عطا شده كه به هيچكس قبل و بعد از ما، عطا نشده و نخواهد
شد. آن هفت چيز عبارتند از: نورانيت، فصاحت، جوانمردي و بخشش، شجاعت، علم، عمل و
محبت به زنان.
عبداللهبنمسكان از امام صادق(ع) روايت ميكند كه فرمود:
«انّ الله عزوجل خصّ رسله بمكارم الاخلاق، فامتحنوا أنفسكم فان كانت فيكم
فاحمدواالله و اعلموا انّ ذلك من خير، و انّ لا تكن فيكم فاسالوا الله و ارغبوا
اليه فيها.
قال: فذكر(ها) عشرة: اليقين و القناعة و الصبر و الشكر و الحلم و حسن الخلق و
السخاء و الغيرة و الشجاعة و المروة»[19]
خداي عزوجل پيامبرانش را به مكارم اخلاق، مخصوص گردانيد. شما خود را بيازماييد،
اگر آنها در وجود شما بود، پس خدا را سپاس گوييد و بدانيد كه بودن آنها در وجود شما
خير است و اگر در شما نبود، آنها را از خدا بخواهيد و نسبت به آن رغبت جوييد. سپس
آنها را ده چيز شمرد: يقين، قناعت، صبر، شكر، خويشتنداري، خوشرويي، سخاوت، غيرت،
شجاعت و جوانمردي.
پی نوشتها
[1]. قرآن، بقره / 247.
[2]. قرآن، مائده / 54.
[3]. قرآن، صف / 4.
[4]. قرآن، فتح / 29.
[5]. قرآن، توبه / 109.
[6]. قرآن، بقره / 159.
[7]. قرآن، بقره / 247.
[8]. نهجالفصاحه، ح299.
[9]. بحارالانوار، ج7، ص64، ح1.
[10]. قرآن، يوسف / 53.
[11]. قرآن، يوسف / 33.
[12]. قرآن، عنكبوت / 2ـ3.
[13]. قرآن، معارج / 19ـ22.
[14]. قرآن، فجر / 15.
[15]. قرآن، نور / 21.
[16]. قرآن، شمس / 9ـ10.
[17]. اصول كافي ج2، ص56، باب مكارم، ح3.
[18]. بحارالانوار، ج69، ص430، باب38، ح105.
[19]. اصول كافي، ج2، ص56، باب مكارم، ح2.