كاوشي نو در اخلاق اسلامي و شئون حكمت عملي
جلد اول

آيت الله العظمي حسين مظاهري
ترجمة حميدرضا آژير

- ۴ -


فصل سوم فواید علم اخلاق

علم اخلاق و پاکسازی نفس و فضیلت آمیز شدن اخلاق و رفتار به امور اخلاقی ، فوایدی مهم دارد و تردیدی در این نیست که نیکبختی دو سرای ، بر آن موکول است . ما در اینجا به بیان پاره ای از این فواید می پردازیم .

فایده یکم : تجسم عمل
از قرآن و روایات چنین پیداست که ملکات – رذیلت باشد یا فضیلت – از رفتار و سخن و اندیشه بر می خیزد ، و چیستی و حقیقت آدمی از این کلمات شکل می گیرد . پس پاکدامنی و دلاوری و دادگری ، به اعمال بستگی دارند ،چنان که اضداد آنها ، یعنی زیاده روی و تهوّر و سرکشی نیز چنین است . این ملکات – رذیلت باشد یا فضیلت – نشانی ژرف بر چیستی و حقیقت آدمی می نهد . پس حقیقت و هویّت انسان ، هماهنگ با وجود این ملکات تصوّر می شود . هر که متخلّق به اخلاق انسانی و سجایای فاضله گردد ، اندک اندک تا بدان جا اوج می گیرد که به انسان کامل بدل می گردد و آنقدر صعود می کند که مصداقی می گردد برای این فرمودۀ الهی :
) انّی جاعل فی الارض خلیفه . ) 1
همانا من در زمین ، جانشینی قرار می دهم .
و این چنین به مقام خلافت الهی دست می یازد ، و به دیگر سخن ، چنان در انسانیّت فرو می رود که همچون ماه می گردد به روز رستخیز .
امّا کسی که اخلاق حیوانات و درندگان را در بیش گیرد ، اندک اندک آنقدر فرو می افتد که از انسانیّت ، برون می شود ، و به چهره حیوانی و درنده¬گی و چهره های دیگر متناسب با این ملکات تصوّر می شود .
چه بسا انسانی به حسب ظاهر ، انسان باشد ولی در هویّت و حقیقت ، سگی بیش نباشد و اهل بصیرت او را به این چهره می بینند ، اگر چه خود او و دیگران ، وی را به صورت انسان مشاهده می کنند . و روزی که پرده ها به کنار رود و دیدگان تیز گردند و حقایق و هویّتها رخ بنمایند ، خود او و دیگران ، وی را سگ خواهند دید . خداوند متعال می فرماید:
( لقد کنت فی غفله من هذا فکشفنا عنک غطائک فبصرک الیوم حدید .)2
تو از این غافل بودی ، ما پرده از برابرت برداشتیم و امروز ، چشمانت تیز بین شده است .
بر این نکته ظریف و آشکار نزد اهلش دلایلی اقامه شده است و ما به بزرگترین دلیل که همان قرآن و روایات است ، بسنده می کنیم . امّا در قرآن ، از آیات بسیاری چنین پیداست که ملکه ها با رفتار و سخن و اندیشه یافت می شوند و از آنها جان می گیرند .خداوند می فرماید :
( ثمّ قست قلوبکم من بعد ذلک فهی کالحجاره او اشدّ قسوهً ) 3
پس از آن ، دلهای شما چون سنگ ، سخت گردید ، حتی سخت تر از سنگ .
(بل طبع اللّه علیها بکفرهم فلا یؤمنون الّا قلیلاً )4
بلکه خدا بر دلهایشان مهر نهاده است و جز اندکی ایمان نمی آورند .
(و نقلّب افئدتهم و ابصارهم کما لم یؤمنوا به اوّل مرّهٍ و نذرهم فی طغیانهم یعمهون .)5
و همچنان که در آغاز به آن ایمان نیاوردند ، این بار نیز در دلها و دیدگانشان تصرّف می کنیم و آنان را سرگردان در طغیانشان رها می سازیم .
( و امّا الّذین فی قلوبهم مرض فزادتهم رجساً الی رجسهم و ماتوا و هم کافرون . )6
اما آنان که در دلهایشان مرضی است ، جز انکاری بر انکارشان نیفزود و همچنان کافر بمردند .
(و من اظلم ممّن ذکر بایات ربّه فأعرض عنها و نسی ما قدّمت یداه انّا جعلنا علی قلوبهم اکنّهً ان یفقهوه و فی اذانهم وقراً و ان تدعهم الی الهدی فلن یهتدوا اذاً ابداً . )7
کیست ستمکارتر از آن که آیات پروردگارش را برایش بخوانند و او اعراض کند و کارهایی را که از پیش مرتکب شده ، فراموش کند ؟ بر دل ایشان پرده افکندیم تا آیات را در نیابند و گوشهایشان را کر ساختیم که اگر به راه هدایشان فراخوانی، هرگز راه نیابند .
(انّا جعلنا فی اعناقهم اغلالاً فهی الی الاذقان فهم مقمحون و جعلنا من بین ایدیهم سدّاً و من خلفهم سدّاً فاغشیناهم فهم لا یبصرون . )8
ما برگردنهایشان تا زنختان غلها نهادیم ، چنان که سرهایشان به بالاست و پایین آوردن نتوانند و در برابرشان دیواری کشیدیم و در پشت سرشان دیواری و بر چشمانشان نیز پرده ای افکندیم تا نتوانند دید .
( افرأیت من اتّخذ الهه هواه و اضلّه اللّه علی علم و ختم علی سمعه و قلبه و جعل علی بصره غشاوه فمن یهدیه من بعد اللّه افلا تذکّرون . )9
آیا آن کس را که هوسش را چون خدای خود گرفت و خدا از روی علم ، گمراهش کرد و بر گوش و دلش مُهر نهاد و بر دیدگانش پرده افکند ، دیده ای ؟ اگر خدا او را هدایت نکند ، چه کسی او را هدایت خواهد کرد ؟ چرا پند نمی گیرید ؟
فلمّا زاغوا ازاغ اللّه قلوبهم و اللّه لا یهدی القوم الفاسقین .)10
چون از حق رویگردان شدند ، خدا نیز دلهایشان را از حق بگردانید ، و خدا مردم نافرمان را هدایت نمی کند .
( اذا تتلی علیه آیاتنا قال اساطیر الاوّلین . کلّا بل ران علی قلوبهم ما کانوا یکسبون . کلّا انّهم عن ربّهم یومئذِ لمحجوبون . )11
چون آیات ما بر او خوانده شد ، گفت : افسانه های پیشینیان است . حقا ، که کارهایی که کرده بودند بر دلهاشان مسلط شده است . حقا ، که در آن روز ، از پروردگارشان محجوب باشند .
( و ننزّل من القرآن ما هو شفاء و رحمه للمؤمنین و لا یزید الظّالمین الّا خساراً ) 12
و ما این قرآن را که برای مؤمنان شفا و رحمت است ، نازل می کنیم ، ولی کافران را جز زیان نیفزاید .
این آیات و مانند اینها که در قرآن فراوان دیده می شود ، کنایه و اشاره است به اینکه گناهانی که از آدمی سر می زند ، موجب می گردد حالت و ملکه ای برای دل انسان حاصل آید که در برابر پذیرش حق ، مانعی ایجاد می کند . دل بیمار ، حق را تلخ می یابد ، و حتّی نمی تواند حق را ببیند و ندای آن را بشنود و درکش کند و حتی قرآنی که برای هر درد و غمی شفاست ، تنها موجب فزونی زیان او می گردد .
راغب در مفردات می گوید : "این سخن پروردگار : ( ختم اللّه علی قلوبهم .) و این فرموده الهی : ( قل ارایتم ان اخذ اللّه سمعکم و ابصارکم و ختم علی قلوبکم .) اشاره است به آنچه معمولاً خداوند دربارۀ انسان انجام می دهد که هر گاه آدمی به اعتقاد باطلی رسید یا کار ناشایستی از او سر زد و به هیچ وجه رویکردی به حق نداشت ، خود موجب می گردد که گناهان را نیکو بپندارد . و این چنین است که گویی خداوند بر دل او مُهر نهاده ، و بر این اساس در قرآن آمده است که آنان کسانی هستند که خداوند بر دلها و گوشها و دیدگانشان مُهر نهاده است . خداوند در این فرمودۀ خود :"اغفال"را چونان استعاره ای به کار برده است : ( و لا تطع من اغفلنا قلبه عن ذکرنا . ) و "کنّ" را چنین استعاره کرده است : (و جعلنا علی قلوبهم اکنّه ان یفقهوه .) و قساوت را این گونه به شکل استعاره به کار بُرده است : (و جعلنا قلوبهم قاسیه ) . 13" به طور کلّی همۀ این گونه آیات ، خاستگاهی نزدیک به هم و مفهومی بی نظیر دارند ، زیرا "قسوه " به مفهوم سختی است و "زیغ " به مفهوم انحراف از راستی ، و "رین " به مفهوم زنگار است که در برابر درخشش قرار دارد ، و "طبع "به معنای بستن است ، و "کنّ"به مفهوم حجاب ، و "غشاوه" به معنای پوشش . همه این واژه ها – چنان که راغب اشاره می کند – کنایه و اشارت است به انحراف قلب از راستی و به دست آمدن ملکۀ طغیان برای آدمی . این ملکه ، همان گونه که قرآن تصریح می کند با اندیشه های تباه و رفتارهای پلید حاصل می آید ، و همین مقصود ماست از اینکه اندیشه ها ، گفتارها و رفتارها ، ملکه ها را ایجاد می کنند ، و این امری آزمون پذیر است که دریافت آن دشوار نیست .
اینها همه به ملکه های رذیلت آمیز مربوط بود . هم چنین است ملکات فاضله که قرآن در آیات فراوانی بدان تصریح دارد و ما به بیان برخی از آنها می پردازیم :
( یا ایّها الّذین امنوا استجیبوا للّه و للرّسول إذا دعاکم لما یحییکم . )14
ای کسانی که ایمان آورده اید ، چون خدا و پیامبرش شما را به چیزی فراخوانند که زندگیتان می بخشد ، دعوتشان را اجابت کنید .
(او من کان میتاً فاحییناه و جعلنا له نوراً یمشی به فی الناس کمن مثله فی الظّلمات لیس بخارجٍ منها کذلک زیّن للکافرین ما کانوا یعملون . ) 15
آیا آن کس که مرده بود و ما زنده اش ساختیم و نوری فرا راهش داشتیم تا بدان در میان مردم راه خود را بیابد ، همانند کسی است که به تاریکی گرفتار است و راه بیرون شدن را نمی داند ؟ اعمال کافران ، در نظرشان این چنین آراسته گردیده است .
( افمن شرح اللّه صدره للاسلام فهو علی نورٍ من ربه فویل للقاسیه قلوبهم من ذکر اللّه اولئک فی ضلالٍ مبین .) 16
آیا کسی که خدا دلش را بر روی اسلام گشوده و او در پرتو نورپروردگارش جای دارد ، همانند کسی است که ایمان ندارد ؟ پس وای بر سخت دلانی که یاد خدا در دلهایشان راه ندارد ، که در گمراهی آشکار هستند .
(فمن یرد اللّه ان یهدیه یشرح صدره للاسلام و من یرد ان یضلّه یجعل صدره ضیّقاً حرجاً کانّما یصّعّد فی السّماء کذلک یجعل اللّه الرّجس علی الّذین لا یؤمنون . ) 17
هر کس را که خدا خواهد که هدایتش کند، دلش را برای اسلام می گشاید ، و هر کس را که خواهد گمراه کند ، قلبش را چنان فرو می بندد که گویی می خواهد به آسمان فرا رود . بدین سان خدا به آنهایی که ایمان نمی آورند ، پلیدی می نهد .
(ما اصاب من مصیبهٍ الّا باذن اللّه و من یؤمن باللّه یهدٍ قلبه و اللّه بکلّ شیءٍ علیم . ) 18
هیچ مصیبتی جز به فرمان خدا به کسی نمی رسد ، و هر که به خدا ایمان بیاورد ، خدا قلبش را هدایت می کند . و خدا به هر چیزی داناست .
(الّذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکر اللّه الا بذکر اللّه تطمئنّ القلوب .) 19
آنان که ایمان آورده اند و دلهایشان به یاد خدا آرامش می یابد . آگاه باشید که دلها به یاد خدا آرامش می یابد .
(اللّه نزّل احسن الحدیث کتاباً متشابهاً مثانی تقشعرّ منه جلود الّذین یخشون ربّهم ثمّ تلین جلودهم و قلوبهم الی ذکر اللّه . ) 20
خدا بهترین سخن را نازل کرده است . کتابی متشابه و دوتا دوتا ، که از تلاوت آن ، تن کسانی که از پروردگارشان می ترسند از خوف بلرزد . سپس تن و جانشان به یاد خدا بیارامد .
(انّما المؤمنون الّذین اذا ذکر اللّه و جلت قلوبهم و اذا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایماناً و علی ربّهم یتوکّلون)21
مؤمنان ، آن کسانی هستند که چون نام خدا برده شود ، خوف بر دلهاشان چیره گردد و چون آیات خدا بر آنان خوانده شود ، ایمانشان افزون گردد و بر پروردگارشان توکّل می کنند .
( یا ایّها الّذین آمنوا ان تتّقوا اللّه یجعل لکم فرقاناً .)22
ای کسانی که ایمان آورده اید ، اگر از خدا بترسید ، شما را بصیرت شناخت حق از باطل دهد .
(یا ایّها النّاس قد جاءتکم موعظه من ربّکم و شفاء لما فی الصّدور و هدیً و رحمه للمؤمنین . ) 23
ای مردم ! برای شما از جانب پروردگارتان موعظه ای و شفایی آمد برای آن بیماریی که در دل دارید و آن ، راهنمایی و رحمتی برای مؤمنان است .
اینها پاره ای از آیاتی بودند که به مقصود ما دلالت دارند و روایاتی نیز در دست است که به حدّ تواتر معنوی رسیده اند که ما شماری از آنها را می آوریم .
امام صادق (ع) می فرماید که پدرم فرمود :
"ما من شیءٍ افسد للقلب من خطیئهٍ ، انّ القلب لیواقع الخطیئه فما تزال به حتّی تغلب علیه فیصیّر اعلاه اسفله ."24
برای قلب ،هیچ چیز تباه تر از گناه نیست ، همانا قلب با گناهان در می ستیزد و همچنان هستند تا گناه بر قلب چیرگی می یابد و این چنین قلب ، واژگون می گردد .
ابوبصیر می گوید : از امام صادق (ع) شنیدم که می فرمود :
"اذا اذنب الرّجل فی قلبه نکته سوداء فان تاب انمحت و ان زاد زادت حتّی تغلب علی قلبه فلا یفلح بعدها ابداً . 25"
هر گاه آدمی گناهی مرتکب شود ، نقطه ای سیاه از دل او جوانه می زند ، پس اگر توبه کرد ، این نقطه محو می گردد و اگر گناهی بر آن افزود، سیاهی ها ، آنقدر فزونی می گیرند که بر دل او چیره می شوند ، و دیگر هرگز روی رستگاری نمی بیند .
امام صادق – علیه السّلام – می فرماید :
"ما من عبدٍ الّا و فی قلبه نکته بیضاء فاذا اذنب ذنباً خرج فی النکته نکته سوداء فان تاب ذهب ذلک السّواد ، و ان تمادی فی الذّنوب زاد ذلک السّواد حتی یعظّی البیاض فاذا غطّی البیاض لم یرجع صاحبه الی خیر ابداً و هو قول اللّه عزّوجلّ : (کلا بل ران علی قلوبهم ما کانوا یکسبون ) .26"
بنده ای نیست مگر آنکه در دل او نقطه ای سفید هست ، پس هر گاه گناهی از او سر زند ، در این نقطه ، نقطه سیاهی جوانه می زند ، پس اگر توبه کرد ، این سیاهی از میان می رود و اگر در ارتکاب گناهان ، لجاجت ورزید ، این سیاهی ، آنقدر فزونی می گیرد که روی سفیدی را می پوشاند ، و هرگاه روی سفیدی پوشانده شد ، دیگر چنین شخصی هرگز روی خیر نبیند . خداوند عزّ.وجل می فرماید : " حقّا ، که کارهایی که کرده بودند بر دلهاشان مسلّط شده است . "
امیرالمؤمنان (ع) می فرماید :
(لا وجع اوجع للقلوب من الذّنوب .) 27
برای دلها ، هیچ دردی دردآورتر از گناه نیست .
امام صادق (ع) می فرماید که پیامبر اکرم (ص) فرموده است :
"اربع یمتن القلب : الذّنب علی الذّنب و کثره مناقشه النساء ( یعنی محادثتهن ) ، و مما راه الاحمق تقول و یقول و لا یرجع الی خیر ، و مجالسه الموتی . فقیل له : یا رسول اللّه و ما الموتی ؟ قال : کلّ غنی مترف . 28"
چهار چیز در برابر دل مانع گردد : گناه پشت سر گناه ، فراوانی مناقشه یعنی گفتگو با زنان ، کشمکش با انسان احمق که تو بگویی و او پاسخت دهد ، بی آنکه به خیر بازگردد ،و همنشینی با مردگان . عرض شد :یا رسول اللّه ! مردگان کیانند ؟ فرمود : هر توانگر اسرافکاری .
پیامبر اکرم (ص) فرمود :
"یا عباد اللّه احذروا لانهماک فی المعاصی و التهاون بها ، فان المعاصی تستولی الخذلان علی صاحبها حتّی توقعه فی رَدّ ولایه وصیّ رسول اللّه – صلّی اللّه علیه و آله و سلّم – و دفع نبوّه نبی اللّه ، و لا تزال ایضاً بذلک حتّی توقعه فی دفع توحید اللّه و الالحاد فی دین اللّه . 29"
ای بندگان خدا ! بپرهیزید از اینکه در گناهان فرو روید و گناهان را ناچیز شمارید ، همانا گناهان ، خواری را بر صاحب آن چیره می سازد تا اینکه او را وا می دارد که ولایت جانشین پیامبر را نپذیرد و از پذیرش نبوّت پیامبر سر بر تابد ، و پیوسته چنین خواهد تا وقتی که او را وا می دارد تا توحید الهی را به کناری نهد و در دین خدا به الحاد کشانده شود .
امیرمؤمنان (ع) می فرماید :
"من کثر کلامه کثر خطاؤه ، و من کثر خطاؤه قلّ حیاؤه و من قلّ حیاؤه قلّ ورعه ، و من قلّ ورعه مات قلبه ، و من مات قلبه دخل النّار .30"
هر که سخنش فزونی گیرد ، خطایش فراوان گردد ، و هر که خطایش فراوان گشت ، شرمش رو به کاهش می نهد و هر کس شرمش رو به کاهش نهاد ، پاکدامنی اش اندک شود و هر که پاکدامنی اش اندک شود ، دلش می میرد و هر که دلش مُرد ، در آتش فرو افتد .
پیامبر اکرم (ص) می فرماید :
"لا یستقیم ایمان عبد حتّی یستقیم قلبه ولا یستقیم قلبه حتّی یستقیم لسانه .31"
ایمان بنده سامان نپذیرد مگر آنکه دلش به راه راست آید ، و دلش به راه راست نیاید مگر آنکه زبانش از کژی کناره گیرد .
امام صادق (ع) می فرماید :
"من زهد فی الدّنیا أثبت اللّه الحکمه فی قلبه و انطق بها لسانه و بصره عیوب الدّنیا داءها و دواءها و اخرجه من الدّنیا سالماً الی دارالسلام .32"
هر که در دنیا زهد پیشه کند ، خداوند حکمت را در دل او استوار سازد و زبان او را به حکمت بگشاید و عیوب دنیا از درد آن گرفته تا دوایش را در برابر او به نمایش گذارد و به سلامت ، او را از دنیا به سرای آرامش برد .
امام رضا (ع) به نقل از پدرانش می فرماید که پیامبر اکرم (ص) فرموده است :
"ما اخلص عبداللّه عزّوجلّ اربعین صباحاً الّا جرت ینابیع الحکمه من قلبه علی لسانه .33"
هیچ بنده ای چهل بامداد خویش را برای خدا خالص نگرداند مگر آنکه چشمه های حکمت از دل او به زبانش سرازیر گردد.
ابان به سوید به نقل از امام صادق (ع) می گوید :
"قلت ما الّذی یثبّت الایمان فی العبد ؟ قال : الّذی یثبته فی الورع و الّذی یخرجه منه الطّمع . 34"
عرض کردم : چه چیز ایمان را در بنده استوار می گرداند ؟ فرمود : همان که پاکدامنی را در او استوار می سازد و آز را از دل او بر می کند .
امام صادق (ع) می فرماید :
" الصمت شعار المحقّقین بحقائق ما سبق و جفّ القلم به و هو مفتاح کلّ راحه من الدّنیا و الاخره و فیه رضا الرّب و تخفیف الحساب و الصّون من الخطایا و الزلل ، قد جعله اللّه سترا علی الجاهل و زیناً للعالم و معه عزل الهواء و ریاضه النفس و حلاوه العباده و زوال قسوه القلب و العفاف و المروّه و الظرف . 35و36"
سکوت ، شعار کسانی است که حقایق آنچه را که در قلم صنع رفته ، تحقّق می بخشند . و قلم به سبب آن ، خشک شده و کلید هر گونه آسایش در دنیا و آخرت است . خشنودی خدای و آسانگیری در حساب روز رستخیز و محفوظ ماندن از خطایا و لغزشها ، درخاموشی نهفته است. خداوند آن را پوشش نادان و آرایش دانا مقرر فرموده است در پرتو آن ، هوی و هوس به کناری نهاده می شود . ریاضت نفس و شیرینی عبادت و از میان رفتن سخت دلی و نیز به کف آوردن پاکدامنی و جوانمردی و کیاست ، در آن نهفته است .
این آیات و روایات ، همگی دلالت بر آن دارند که اندیشه ها ، گفتارها و کردارها ، ملکه ها را ایجاد می کنند . پدید آمدن چیستی ها نیز از ملکه ها بر می خیزد ،و آدمی ، کمال انسانی را به برکت ملکات فاضله در می یابد ، چنان که آدمی می تواند از انسانیّت به حیوانیّت تنزّل کند ، همان گونه که آدمی – آن طور که قبلاً گفتیم – متناسب با ملکات رذیله ، چهره های گوناگونی می پذیرد . گاهی به سبب سرکشی و ملکه ستمگری برخاسته از گفتار و کردار و اندیشه ، چهره سگ می یابد و گاهی چهرۀ خوک . آن گونه که گاهی به سبب وجود این ملکه ها ، آدمی چهره ای غیر مادی می یابد که آیات و روایاتی نیز در این زمینه رسیده است .
ما نخست برخی از این آیات را که دلالت بر این نکتۀ ظریف و دقیق و یقینی نزد اهلش دارد ، بیان می کنیم و در پی آن، روایاتی را می آوریم که در حدّ تواتر معنوی بر این موضوع تصریح دارند .
برخی ا زاین آیات ، کمال صراحت را دارند ، و برخی ظاهر هستند ، و شماری با درنگ بر این مهم دلالت می کنند از جملۀ این آیات است :
(فان لم تفعلوا و لن تفعلوا فاتّقوا النّار الّتی وقودها الناس و الحجاره اعدّت للکافرین . )37
و هر گاه چنین نکردید – که هرگز نتوانید کرد –پس بترسید از آتشی که برای کافران مهیا شده و هیزم آن ، مردمان و سنگها هستند .
(و اولئک هم وقود النّار )38
آنها خود هیزم آتش جهنمند .
(من قبل ان نطمس وجوهاً فنردّها علی ادبارها .)39
پیش از آنکه نقش چهره هایتان را محو کنیم و رویهایتان را به قفا برگردانیم .
(هنالک تبلوا کلّ نفس ما اسلفت ) 40
در آنجا ، هر کس هر چه کرده است ، پاداشش را خواهد دید .
(و کلّ انسانٍ الزمناه طائره فی عنقه و نخرج له یوم القیامه کتاباً یلقاه منشورا . اقرء کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیباً . )41
کردار نیک و بد هر انسانی را چون طوقی به گردنش آویخته ایم ، و در روز قیامت برای او ، نامه ای گشاده بیرون آوریم تا درآن بنگرد .(به او گوییم ) نامه ات را بخوان . امروز تو خود برای حساب کشیدنِ از خود بسنده ای .
( و نحشرهم یوم القیامه علی وجوههم عمیاً و بکماً و صمّاً ماویهم جهنّم .)42
در روز قیامت در حالی که چهره هایشان رو به زمین است ، کور و لال و کر ، محشورشان می کنیم و جهنم جایگاه آنهاست .
(و من کان فی هذه اعمی فهو فی الاخره اعمی و اضلّ سبیلاً .) 43
و هر که در این دنیا نابینا باشد ، در آخرت نیز نابینا و گمراه تر است .
(و من اعرض عن ذکری فانّ له معیشهً ضنکاً و نحشره یوم القیامه اعمی . قال ربّ لم حشرتنی اعمی و قد کنت بصیراً . قال کذلک اتتک ایاتنا فنسیتها و کذلک الیوم تنسی .)44
و هر کس از یاد من روی برتابد ، زندگیش تنگ شود و در روز قیامت نابینا محشورش سازیم . گوید : ای پروردگار من ! چرا مرا نابینا محشور کردی و حال آنکه من بینا بودم . گویم : همچنان که تو آیات ما را فراموش می کردی ، امروز خود ، فراموش گشته ای .
(انّکم و ما تعبدون من دون اللّه حصب جهنّم .)45
شما و آنچه جز اللّه می پرستید ، هیزمهای جهنّمید .
(و یوم تقوم السّاعه یقسم المجرمون ما لبثوا غیر ساعهٍ کذلک کانوا یؤفکون .) 46
روزی که قیامت بر پا شود ، مجرمان سوگند خورند که جز ساعتی در گور نیارمیده اند . آری ، این چنین از حق منحرف می شوند .
(یعرف المجرمون بسیماهم فیوأخذ بالنّواصی والاقدام .) 47
کافران را به نشان صورتشان می شناسند و از سوی جلو ، سروپاهایشان می گیرند .
(یوم یبعثهم اللّه جمعیاً فیحلفون له کما یحلفون لکم و یحسبون انّهم علی شیءٍ .) 48
روزی که خدا همۀ آنها را زنده می کند ، همچنان که برای شما قسم می خوردند، برای او هم قسم خواهند خورد ، و می پندارند که سودی خواهند برد .
(یا ایّها الّذین امنوا قوا انفسکم و اهلیکم ناراً وقودها النّاس و الحجاره .) 49
ای کسانی که ایمان آورده اید ، خود و خانواده خود را از آتشی که هیزم آن مردم و سنگها هستند ، نگه دارید .
(یوم یکشف عن ساقِ و یدعون الی السّجود فلا یستطیعون . خاشعهً ابصارهم ترهقهم ذلّه و قد کانوا یدعون الی السجود و هم سالمون . ) 50
روزی که آن واقعه عظیم پدیدار شود و آنها را به سجود فراخوانند ، ولی نتوانند . وحشت در چشمانشان پیداست ، ذلت بر آنها چیره شده است . پیش از این نیز آنها را در عین تندرستی به سجده فراخوانده بودند .
(و امّا القاسطون فکانوا لجهنّم حطباً ) 51
اما آنان که از حق دورند ، هیزم جهنم خواهند بود .
(یوم ینفخ فی الصّور فتأتون افواجاً .)52
روزی که در صور دمیده شود و شما گروه گروه بیایید .
(یوم تبلی السّرائر .) 53
روزی که نهفته ها آشکار می شود .
(یومئذٍ یصدر النّاس اشتاتاً لیروا اعمالهم .) 54
روزی که مردم گروه گروه بیرون آیند تا اعمالشان بدیشان نشان داده شود .
می بینید که بیشتر این آیات ، مبیّن مقصود ما هستند ، به ویژه با پیوست به روایاتی که در تفسیر آنها به دست ما رسیده و بیان خواهد شد .
به نقل از صدر المتألهین به آیات دیگری نیز استشهاد شده است و ما برخی از آنها را به همراه بعضی دیگر بیان می کنیم که با اندکی درنگ و ژرف اندیشی مقصود ما را آشکار می سازد . از آنجا که در مقام تفسیر نیستیم ، تنها آیات را ذکر می کنیم و تفسیر و تأمّل در آن به اهلش وا می نهیم :
(صمّ بکم عمی فهم لا یرجعون .)55
کرانند ، لالانند ، کورانند ، و باز نمی گردند .
به نام خدا
(فامّا الذّين شقوا ففي النّار لهم فيها زفير و شهيق . )‌56
اما بدبختان در آتشند و مردمان را در آنجا ناله اي زار و خروشي سخت بُوَد .
(لهم فيها زفير و هم فيها لا يسمعون .)‌57
آنان درجهنم فرياد مي كشند و در آنجا هيچ نمي شنوند .
(قال اخسئوا فيها و لا تكلّمون .)‌58
گويد :‌در آتش گم شويد و با من سخن مگوييد .
(اذا الاغلال في اعناقهم و السّلاسل يسحبون . في الحميم ثمّ في النّار يسجرون .)‌59
آنگاه كه غلها را به گردنشان اندازند و با زنجيرها بكشندشان ، در آب جوشان ،‌سپس در آتش ،‌افروخته شوند .
(أفمن يمشي مكبّاً علي وجهه اهدي امّن يمشي سوياً‌علي صراطٍ‌ مستقيمٍ‌ .)‌60
آيا آن كس كه نگونسار و بر روي افتاده ،‌راه مي رود ،‌هدايت يافته تر است يا آن كه بر پاي ايستاده و بر راه راست مي رود ؟‌
در اين زمينه ،‌روايات رسيده بسيار فراوان است و ما تنها به بيان گزيده اي از آنها بسنده مي كنيم :‌
پيامبر اكرم (ص)‌مي فرمايد :‌
" و من بغي علي فقيراو تطاول عليه و استحقره حشره اللّه يوم القيامة مثل الذرة في صورة‌ رجل حتي يدخل النار.)‌61
كسي كه بر تهيدستي تجاوز كند يا بر او دست اندازد و خُردش كند . خداوند به روز رستخيز او را چنان ذرّه اي به چهره انسان برانگيزاند تا به آتش در آيد .
امام باقر و امام صادق - عليهماالسّلام - نقل مي كنند كه اميرم‍ؤمنان (ع)‌به براء بن عازب فرمود :‌
"كيف وجدت هذا الدّين ؟‌قال :‌كنا بمنزلة‌اليهود قبل ان نتبعك تخف علينا العبادة‌،‌فلما اتبعناك و وقع حقائق الايمان في قلوبنا وجدنا العبادة‌ قد تثاقلت في اجسادنا . قال اميرالمؤمنين - عليه السلام - :‌فمن ثمّ‌ يحشر الناس يوم القيامة‌ صور الحمير .)‌62
اين دين را چگونه يافتي ؟ عرض كرد:‌ما پيش از آنكه از تو پيروي كنيم چونان يهود ،‌عبادت را ناچيز مي شمرديم ،‌پس چون از تو پيروي كرديم و حقايق ايمان در دلمان رسوخ كرد ،‌عبادت را درخويش گران يافتيم . اميرمؤمنان (ع)‌فرمود : از همين روست كه مردم در روز رستخيز به چهرۀ خران محشور مي شوند .
برسي روايت مي كند :
" ان رجلاً‌ قال لعلي بن الحسين - عليهما السلام - بماذا فضلنا علي اعدائنا و فيهم من هو اجمل منا ؟ فقال له الامام - عليه السلام - أتحب ان تري فضلك عليهم ؟ فقال :‌نعم . فمسح يده علي وجهه و قال انظر!‌ فنظر فاضطرب و قال : جعلت فداك ردّني الي ما كنت فاني لم ارفي المسجد الا دبّاً‌و قرداً‌و كلبا فمسح يده علي وجهه فعاد الي حاله .)‌63
مردي به امام سجاد (ع)‌ عرض كرد :‌چرا ما بر دشمنان خود برتري داده شده ايم در حالي كه در ميان ايشان كساني زيباتر از ما يافت مي شوند ؟‌ امام (ع)‌فرمود :‌آيا دوست داري فضل خود را بر ايشان مشاهده كني ؟ عرض كرد :‌آري . پس حضرت دست خود را بر چهرۀ او كشيد و فرمود نگاه كن . او همين كه نگاه كرد ،‌پريشان شد و گفت : قربانت گردم مرا به حال نخست خود بازگردان كه من در مسجد جز خرس و ميمون و سگ نمي بينم . حضرت دستي بر چهرۀ‌ او كشيد و او به حال نخست خود باز گشت .
امام باقر (ع)‌مي فرمايد :‌
" يحشر المكذبون بقدره تعالي من قبورهم قد مسخوا قردة و خنازير. 64"‌
دروغ پردازان به قدرت الهي ،‌در حالي از گورهاشان برانگيخته مي شوند كه به ميمون و خوك بدل شده اند .
داود بن فرقد به نقل از برادرش مي گويد از امام صادق (ع)‌شنيدم كه مي فرمود :‌
"انّ المتكبرين يجعلون في صور الذّرّ‌يتوطاهم الناس حتي يفرغ اللّه من الحساب .65"‌
همانا متكبران به صورت ذرّه در خواهند آمد كه مردم ،‌آنها را زير پاي مي نهند تا آنگاه كه خداوند كار حساب را به پايان برد .
امام صادق (ع)‌مي فرمايد :‌
"من سوّد اسمه في ديوان فلان حشره اللّه يوم القيامة‌ خنزيرا .66"
هر كه نام خود را در فلان ديوان ثبت كند ،‌خداوند او را به روز رستخيز همچون خوك برانگيزاند .
امام صادق (ع)‌مي فرمايد :‌
"من لقي المسلمين بوجهين و لسانين جاء يوم القيامة‌ و له لسانان من نار .67 "‌
هر كه با دو رو و دو زبان با مسلمانان روبه رو شود ،‌در روز رستخيز در حالي بيايد كه دو زبان از آتش دارد .
امام صادق (ع)‌مي فرمايد :‌
"...و ايّاكم ان تزلقوا السنتكم بقول الزور و البهتان والاثم والعدوان ،‌فانكم ان كنتم السنتكم عمّا يكرهه اللّه مما نهاكم عنه كان خيراً‌ لكم عند ربكم من ان تزلقوا السنتكم به ،‌فان زلق اللسان فيما يكرهه اللّه و ما نهي عنه مراده للعبد عنداللّه و مقت من اللّه و صمّ و عمي و بكم يورثه اللّه اياه يوم القيامة‌،‌ فتصيروا كما قال اللّه :‌(صمّ بكم عمي فهم لا يرجعون )‌يعني لا ينطقون (و لا يوذن لهم فيعتذرون .)‌.68"‌
مبادا زبان به گفتار دروغ و بهتان و دشمني بيالاييد ،‌زيرا اگر زبانتان را از آنچه خدا نمي خواهد و شما را از آن بازداشته است ،‌نگهداريد ،‌پيش پروردگارتان بهتر است كه زبان بدان آلوده كنيد،‌زيرا آلودن زبان بدانچه خدا را ناپسند آيد و از آن باز دارد،‌در درگاه او براي بنده هلاكت بار است و مورد دشمني خدا ،‌و كري و كوري و گنگي روز قيامت است ،‌چنانچه خدا دربارۀ منافقان فرموده است : "كر و گنگ و كورند و برنگردند ."‌يعني نتوانند سخن گفت ،‌و فرموده است "به آنها اجازه داده نشود تا عذر جويند ."‌
در خبري طولاني از امام صادق (ع)‌رسيده است كه مي فرمايد :‌
"...فاذا انا بقوم ايديهم موائد من لحم طيب و لحم خبيث و هم يأكلون الخبيث و يدعون الطيب ‌،فسألت جبرئيل من هؤلاء ؟ فقال :‌الّذين يأكلون الحرام و يدعون الحلال من امتك . قال ثم مررت باقوام لهم مشافر كمشافر الابل يقرض اللحم من اجسامهم و يلقي في افواههم ،‌فقلت :‌من هولاء‌ يا جبرئيل ؟‌فقال : هم الهمّازون اللمّازون . ثم مررت باقوام ترضع وجوههم و روسّهم بالصخر ،‌فقلت ،‌من هؤلاء يا جبرئيل ؟‌فقال :‌الّذين يتركون صلوة‌العشاء . ثم مضيت فاذا انا باقوام يقذف بالنّار في افواههم فتخرج من ادبارهم ،‌فقلت :‌من هولاء ؟‌قال :‌هولاء الّذين ياكلون اموال اليتامي ظلماً‌ انّما ياكلون في بطونهم ناراً‌و سيصلون سعيرا . ثم مضيت فاذا انا باقوام يريد احدهم ان يقوم فلا يقدر من عظم بطنه ،‌فقلت :‌من هؤلاء يا جبرئيل ؟ قال : فهم الّذين ياكلون الربا لا يقومون الّا كما يقوم الذي يتخبطّه الشيطان من المسّ و انهم لسبيل آل فرعون يعرضون علي النار غدوا و عشاء يقولون : ربّنا متي تقوم الساعة‌ و لايعلمون ان الساعة ادهي و امّر . ثم مررت بنساء‌ معلقات بثديهن ،‌ فقلت : من هولاء‌يا جبرئيل ؟ فقال :‌هن اللواتي يورثن اموال ازواجهن اولاد غيرهم .69"‌
... پس من به گروهي گذر كردم كه در برابر آنها سفره هايي از گوشت پاك و گوشت ناپاك گسترده بود . آنها از گوشت ناپاك مي خوردند و گوشت پاك را وا مي نهادند . از جبرئيل پرسيدم اينان كيانند ؟‌گفت :‌كساني از امّت تو هستند كه حرام مي خورند و حلال را وا مي نهند . سپس به جماعتي گذر كردم كه كاردهايي با خود داشتند كه شتر را با آن مي كشند ،‌آنها با اين كاردها تكّه هاي گوشت خود را مي بريدند و در دهان مي گذاشتند ،‌گفتم :‌اي جبرئيل !‌اينان كيانند؟‌گفت ،‌سخن چينان عيبجو . سپس به گروهي گذشتم كه سروصورت خود را به صخره مي زدند و خرد مي كردند ،‌گفتم :‌اي جبرئيل ‌!اينان كيانند ؟‌گفت :‌كساني كه نماز عشا را ترك مي كنند . سپس به گروهي گذشتيم كه در دهان آنها آتش افكنده مي شد و از پشتشان خارج مي شد ،‌گفتم :‌اينان كيانند ؟‌
گفت :‌اينان كساني هستند كه اموال يتيمان را به ستم مي خورند و جز اين نيست كه آتش د رشكم خود مي افكنند كه در دورخ جاي مي گيرند . سپس به گروهي گذشتم كه يكي از آنها ،‌آهنگ برخاستن داشت ،‌ليكن از بزرگي شكم نمي توانست برخيزد ،‌گفتم :‌اي جبرئيل !‌اينان كيانند ؟‌گفت اينان كساني هستند كه ربا مي خورند و نمي توانند برخيزند مگر همچون كساني كه جن زده شده اند و آنان به شيوه آل فرعون ،‌بام و شام به آتش عرصه مي شوند و مي گويند :‌خدايا ،‌كي رستخيز به پا خواهد شد و نمي دانند كه رستخيز بسيار گرانتر و تلختر است . سپس به زناني برخوردم كه از پستانهايشان آويزان شده بودند ،‌گفتم :‌اي جبرئيل !‌اينان كيانند ؟‌گفت :‌اينان زناني هستند كه اموال شوهرانشان را به فرزندان ديگران به ارث مي گذارند .
ابوبصير به امام باقر - عليه السلام - عرض كرد :
"ما اكثر الحجيج و اعظم الضجيج !‌فقال :‌بل ما اكثر الضجيج و اقل الحجيج !‌تحب ان تعلم صدق ما اقوله و تراه عياناً‌؟ فمسح يده علي عينيه ودعا بدعوات ،‌فعاد بصيراً‌،‌فقال انظر يا ابابصير الي الحجيج !‌قال : فنظرتُ‌ فاذا اكثر الناس قردة‌و خنازير و المؤمن بينهم مثل الكواكب اللّامع في الظّلماء‌. فقال ابوبصير :‌صدقت يا مولاي ما اقل الحجيج و اكثر الضجيج .70"‌
ابوبصير به امام باقر (ع)‌ عرض كرد :‌چه فراوانند حاجيان و چه زياد است شيون و ناله !‌امام (ع)‌فرمود : بلكه بهتر است بگويي چه فراوان است ناله و چه اندك است حاجي . آيا دوست داري درستي آنچه را به تو گفتم بداني و آشكارا آن را ببيني ؟‌پس دستش را برچهرۀ ابوبصير كشيد و دعاهايي خواند و او بصيرت يافت . پس فرمود: اي ابوبصير به حاجيان بنگر . ابوبصير مي گويد : من نگريستم و ناگاه همۀ‌ مردم را ديدم كه يا ميمونند يا خوك ،‌و مؤمن در ميان ايشان چونان اختري درخشان در تاريكي است . ابوبصير گفت : راست گفتي سرورم ،‌چه اندك است حاجي و چه فراوان است شيون و ناله .
نظير همين روايت از امام صادق (ع)‌رسيده است و در آن تنها اين عبارت افزوده شده است :‌
"فهالني ذلك ثمّ أمرّ يده علي بصري فرأيتهم كما كانوا في المرّة‌ الاولي .71"‌
مرا هراس برداشت ،‌سپس حضرت (ع)‌دست خود را بر چشم من كشيد و من آنها را چنان ديدم كه در آغاز ديده بودم .
طبرسي - رحمةاللّه - در ذيل آيه :‌(‌يوم ينفخ في الصّور فتأتون افواجاً‌)‌اين چنين مي گويد .
در حديثي كه از براءبن عازب رسيده است مي گويد :
"‌كان معاذ بن جبل جالساً‌ قريباً‌ من رسول اللّه (ص)‌ في منزل ابي ايوب الأنصاري فقال معاذ :‌يا رسول اللّه أرايت قول اللّه تعالي :(‌يوم ينفخ في الصور فتأتون افواجاً؟)‌الايات . فقال : يا معاذ سألت عن عظيم من الامر . ثمّ أرسل عينيه ثم قال :‌يحشر عشرة‌ اصناف من امّتي أشتاتاً‌ قد ميزهم اللّه من المسلمين وبدل صورهم ،‌بعضهم علي صورة‌ القردة‌،‌و بعضهم علي صورة‌الخنازير ،‌و بعضهم منكوسون ارجلهم من فوق و وجوههم من تحت ثم يسحبون عليها ،‌و بعضهم عمي يترددون ،‌و بعضهم صمّ بكم لا يعقلون ،‌و بعضهم يمضغون السنتهم فيسيل القيح من افواههم لعابا يتقذر هم اهل الجمع ،‌و بعضهم مقطعة‌ ايديهم و ارجلهم ،‌و بعضهم مصلبون علي جذوع من نار ،‌و بعضهم اشدّ نتناً‌ من الجيف ،‌و بعضهم يلبسون جبابا سابغة‌ من قطران لازقه بجلودهم . فامّا الذّين علي صورة‌ القردة‌ فالقتات من الناس و أمّا الّذين علي صورة‌ الخنازير فاهل السحت ،‌و امّا المنكوسون علي رؤسهم فاكلة الربا ،‌و العمي الجائرون في الحكم ‌،و الصم البكم المعجبون باعمالهم ،‌و الّذين يمضغون بألسنتهم فالعلماء و القضاة‌ الّذين خالف اعمالهم اقوالهم ،‌و المقطعة ايديهم و ارجلهم الّذين يؤذون الجيران ،‌و المصلبون علي جذوع من نار فالسعاة‌ بالنّاس الي السّلطان ،‌و الّذين هم اشدنتناً‌ من الجيف فالذين يتمتعون بالشهوات و الذّات و يمنعون حق اللّه في اموالهم ،‌والّذين يلبسون جباب فاهل الفخر و الخيلاء‌.72"‌
معاذ بن جبل در خانۀ‌ ابوايوب انصاري نزديك پيامبر (ص)‌نشسته بود. معاذ گفت :‌يا رسول اللّه !‌نظرت پيرامون آيۀ : (يوم ينفخ في الصور فتأتون افواجاً‌)‌چيست ؟‌حضرت (ص)‌فرمود :‌اي معاذ !‌سوالي بزرگ كردي و سپس نگاه خود را به سويي افكند و فرمود:‌
در روز رستخيز ،‌ده گروه از امّت من پراكنده خواهند بود و خداوند آنها را ا ز مسلمانان جدا مي كند و چهره هاشان را دگرگون مي سازد . برخي از آنها به چهره ميمون ،‌و برخي به چهره خوك خواهند بود ،‌و پاره اي از آنها واژگونه از بالا به پا آويزان خواهند بود . و چهره هاشان بر زمين قرار خواهد داشت و صورتهاي آنها بر خاك كشيده خواهد شد. و شماري از آنها ،‌كوراني خواهند بود كه آمدو شد مي كنند،‌و بعضي كران و لالاني خواهند بود بي بهره از خرد ،‌و مشتي از آنها زبانهاي خود را مي جوند و چرك از دهان آنها چنان سرازير است كه رستاخيزان حضور ايشان را ناخوش مي شمرند ،‌و برخي ديگر دست و پاي خود را تكه تكه مي كنند ،‌و شماري بر تنوره هايي از آتش به چهار ميخ كشيده شده اند و تعدادي از مُردار بدبوترند ،‌و برخي جامه هايي از قير بر تن دارند كه به پوستشان چسبيده است .امّا كساني كه به چهره ميمون هستند ،‌همان سخن چينانند . كساني كه به چهره خوك هستند ،‌حرام خواران مي باشند . كساني كه بر پا آويخته هستند ،‌ربا خواران اند . كوران،‌همان حاكمان بيدادگر هستند . كران و لالان ،‌كساني هستند كه به اعمال خود مغرورند . كساني كه زبان خويش را مي جوند ،‌علما و قاضياني هستند كه رفتارشان با گفتارشان ناهمسوست . كساني كه دست و پاي خود را تكه تكه مي كنند ،‌همانهايي هستند كه همسايگان خويش را مي آزارند . كساني كه بر تنوره هايي از آتش به چهار ميخ كشيده شده اند ،‌اشخاصي هستند كه نزد حاكم ،‌از مردم بدگويي مي كنند. آنهايي كه از مُردار بدبوترند ،‌كساني هستند كه پيوسته از شهوات و لذّات حرام بهره مي برند و حق خدا در اموالشان را نمي پردازند . كساني كه جامه هايي از قير بر تن دارند ،‌همان برخود بالندگان و متكبران هستند .

پی نوشتها


1.قرآن ،بقره /30
2. . قرآن، ق / 22
3. . قرآن،بقره / 74
4. . قرآن،نسا/155
5. . قرآن،انعام /110
6. . قرآن،توبه /125
7. . قرآن،كهف /57
8. . قرآن،يس /8-9
9. . قرآن،جاثيه /23
10. . قرآن،صف /5
11. . قرآن،مطففين /13-15
12. . قرآن،اسرا /82
13 .مفردات راغب ، ص 143 ،‌ذيل مادۀ "ختم".
14. . قرآن،انفال /24
15. . قرآن،انعام ./122
16. . قرآن،زمر /22
17. . قرآن،انعام /125
18. . قرآن،تغابن /11
19. . قرآن،رعد /28
20 . . قرآن،زمر /23
21. . قرآن،انفال /2
22. . قرآن،انفال /29
23 . . قرآن،يونس/57
24 . اصول كافي ،‌ج 2 ،‌ص 268 ،‌باب الذنوب ،‌ح 1 .
25 .همان ،‌ج 2 ص 271 ،‌باب الذنوب ،‌ح 13 .
26 . همان ، ج 2 ،‌ص 273 ،‌باب الذنوب ،‌ح 20 .
27 . بحار الانوار ،‌ج 73 ،‌ص 342 ،‌باب 137 ،‌ح 25 .
28 . همان ،‌ج 73 ‌،ص 349 ،‌باب 137 ،‌ح 45 .
29 . همان ،‌ج 73 ،‌ص 360 ،‌باب 137 ،‌ح 83 .
30 . همان ،‌ج 71 ، ص 286 ،‌باب 78 ‌، ح 41 .
31 . همان ، ج 71 ، ص 287 ، باب 78 ، ح 42 .
32 . همان ،‌ج 70 ،‌ص 313 ،‌باب 58 ،‌ح 16 .
33 . همان ،‌ج 70 ،‌ص 243 ،‌باب 54 ،‌ح 10 .
34 . همان ،‌ج 70 ،‌ص 304 ،‌باب 57 ،‌ح 19 .
35 . ظرف ،‌يعني كياست .
36 .بحارالانوار ،‌ج 71 ،‌ص 284 ،‌باب 78 ،‌ح 38 .
37 . قرآن،بقره / 24
38 . قرآن،آل عمران /10
39 . قرآن،نسا/ 47
40 . قرآن،يونس /30
41 . قرآن،اسرا / 13-14
42 . قرآن،اسرا/97
43 . قرآن،اسرا/72.
44 . قرآن،طه /124- 126
45 . قرآن،انبيا /98
46.قرآن ،روم /55
47.قرآن ،الرحمن /41
48 .قرآن ،مجادله /18
49 .قرآن ،تحريم /6
50.قرآن ،قلم /42-43
51 .قرآن ،جن /15
52 .قرآن ،نبأ/18
53 .قرآن ،طارق /9
54 .قرآن ،زلزال /6
55 .قرآن ،بقره /18
56 .قرآن ،هود /106
57 .قرآن ،انبيا /100
58 .قرآن ،مؤمنون /108
59 .قرآن ،مؤمن /71-72
60 .قرآن ،ملك /22
61 ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ،‌ص335 ،‌باب يجمع عقوبات الاعمال ،‌ح 1 .
62 . بحارالانوار ،‌ج 7 ص 192 ،‌باب 8 ،‌ح 54
63 . همان ،‌ج 46 ،‌ص 49 ،‌باب 3 ،‌ح 49
64 . همان ،‌ج 7 ،‌ص 212 ،‌باب احوال المتقين ، ح 11
65 . اصول كافي ،‌ج 2 ،‌ص 235 .
66 . ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ،‌ص 310 ،‌باب عقاب من سوّد اسمه في ديوان الجبارين ،‌ح 1
67 . همان ، ص 319 ،‌باب عقاب من كان ذاوجهين و ذالسانين ،‌ح 1
68 . روضه كافي ، ص 3 ،‌ح 1
69 . بحارالانوار ،‌ج 6 ،‌ص239 ،‌باب احوال البرزخ ‌،ح 59
70 .همان ،‌ج 46 ،‌ص 261 ،‌باب ، 16 ،‌ح 1
71 .همان ،‌ج 47 ،‌ص 79 ،‌باب 27 ،‌ح 58 .
72 . تفسير مجمع البيان ،‌ج 10 ،‌ص 423 ،‌ذيل آيۀ 19 نبأ