حسد

آية الله سيد رضا صدر

- ۱ -


پيشگفتار
حضرت آية الله حاج سيد رضا صدر (قدس سره ) (1300 - 1373) فقيهى عالى مقام ، حكيمى توانا، بقية السلف دودمانى عريق و مشهور به علم و تقوا و فقاهت ، در مشهد مقدس متولد شد. پس از فراگرفتن دروس مقدماتى در حوزه علميه مشهد، همراه پدر بزرگوارش حضرت آية الله العظمى سيد صدرالدين صدر (قدس سره ) - كه از مراجع آن زمان بود - به قم مهاجرت كرد. دروس سطح و همچنين دروس خارج فقه و اصول و فلسفه و عرفان را از محضر اساتيد بزرگ حوزه علميه قم از جمله مرحوم والدشان و مرحوم آية الله العظمى حجت و مرحوم آية الله امام خمينى (قدس سره ) بهره برده و در مدتى كوتاه در سايه تلاش و نبوغ خويش ، در رديف برجستگان حوزه در آمد و به خاطر جامعيت منحصر به فرد خويش بين اقران مشار بالبنان گرديد.
آن بزرگوار، در عين دارا بودن مراتب عالى اجتهاد در حد مرجعيت و تدريس علوم حوزوى ، بيانى شيوا و قلمى محكم و نثرى روان داشت و به علت اين آمادگى علمى و قلمى ، توانست آثارى بس گرانبها در علوم مختلف از خود به جا گذارد؛ آثارى كه مى تواند الگوى بسيار مناسبى در ارائه علوم اسلامى در سطوح مختلف باشد.
تواءم بودن اتقان مطلب با تقواى صاحب قلم ، اگر همراه با ژرف انديشى و امانت دارى در ارائه مطلب باشد، مى تواند اثرهاى بس گرانقدرى بيافريند و تشنگان حقيقت را از چشمه سار زلال معرفت سيراب گرداند، و ما در آثار باقى مانده علمى مرحوم آية الله صدر، اين چنين مشخصاتى را به وضوح مشاهده مى كنيم .
از خداوند متعال مساءلت داريم كه توفيق عنايت فرمايد تا بتوانيم تمام آثار آن مرحوم را به نحو شايسته در اختيار حوزه هاى علميه و امت اسلامى قرار دهيم .
زندگى نامه مشروح آية الله صدر در اولين شماره از سلسله آثار ايشان يعنى ((تفسير سوره حجرات )) آمده است .
در پايان از مسئولان محترم مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم كه امكان انتشار اين آثار را فراهم مى كنند، تشكر مى كنم .
سيد باقر خسروشاهى
مقدمه
در آغاز جلد يكم نوشته شد كه چند سالى است در شب هاى پنج شنبه گروهى از آقايان فضلاى حوزه علميه قم به خانه اى مى آيند و كسى در مباحث اخلاقى و اجتماعى سخن مى گويد و قطعاتى از اين دو مكتب بزرگ اسلامى را بيان مى دارد؛ سپس آن چه از آن ها به خاطرش مانده است و يا مطالب ديگرى كه پس از آن به نظرش مى رسد، مى نويسد.
موضوع سخن در جلد نخست ، يكى از برجسته ترين صفات پسنديده بود كه هم خودش از صفات نيك به شمار مى رفت ، و هم راه داراشدن بيش تر به صفات نيك و كمالات روحى و افتخارات فردى و اجتماعى در دو جهان بود.
پس از آن كه سخن در استقامت ، پايان يافت ، به خاطر رسيد كه موضوع بحث دوم ، يكى از نكوهيده ترين صفت ها قرار داده شود كه هم خود بسيار بسيار نكوهيده است ، و هم ريشه بسيارى از صفات پليد مى باشد.
بنابراين ، موضوع سخن در جلد دوم ، درست نقطه مقابل موضوع سخن در جلد يكم مى باشد.
اين از پسنديده ترين صفت هاست و آن از ناپسندترين آن ها.
در جلد يكم از ستايش آن صفت و ترغيب به آراسته شدن به آن سخن رفت ، و در جلد دوم از نكوهش اين صفت و پيراسته شدن از آن ، سخن مى رود.
استقامت براى اصلاح دنيا و آخرت فرد و جامعه سودمند، و نزد خرد و همه اديان پسنديده و محبوب است ، ولى حسد جز فساد دنيا و آخرت ثمرى ندارد و نزد خرد و همه اديان ، ناپسند و منفور است .
بدبختانه بايد اقرار كنيم ، هم چنان كه استقامت در ميان ما مسلمانان بسيار كم يافت مى شود، حسد در ميان ما فراوان است .
اكنون كه به خواست خداى بزرگ اين نوشته ها به چاپ مى رسد، به خاطر رسيد كه مقدمه اى بر آن نگاشته شود؛ شايد سودى بيش تر داشته باشد.
روش بحث
كتاب هايى كه در اخلاق بحث مى كنند، بايد جورى باشند كه خواننده را به صفات خوب بخوانند و صفات بد را از وى برانند و او را برانگيزند كه خود را به آن صفتِ نيك بيارايد و اين صفت زشت را از خويش بزدايد.
در اين كتاب كوشش شده است كه اين راه نو در بحث اخلاقى گشوده شود. اميد است كه نگارنده توانسته باشد اين وظيفه را انجام دهد و اگر هم نتوانسته باشد، آرزومند است كه دانشمندان ، نيروى خود را به كار اندازند، بلكه چنين كتاب هايى تحويل جامعه دهند، تا قدمى براى اصلاح برداشته شود.
بحث از حسد
حسد همان بدانديشى است و بس كه در نقطه مقابل خيرخواهى قرار دارد؛ چون بحث درباره آن از نظر مكتب تربيتى و اخلاقى اسلام است - كه آن را بايد مكتب خيرخواهى و بشر دوستى ناميد - لذا براى روشن شدن اين نكته ، فصلى در سرآغاز بحث حسد، تقديم خواننده ارجمند مى شود.
آيين خيرخواهى و بشردوستى
ايزد داناى توانا، آفريدگان خود را دوست مى دارد؛ چون ساخته او و مظهر ذات مقدس اويند. به همين علت است كه پدر و مادر فرزند را دوست مى دارند، ولى مهر آفريدگار به آفريده هاى خود بيش از مهر پدر و مادر به فرزند مى باشد؛ چون ذات پاكش ، تمام علت آفريده هاست و آثار قدرت آفريدگار در آفريده هايش بيش از آثار قدرت پدر و مادر در فرزند است . آرى دوستى سازنده نسبت به ساخته خود امرى است طبيعى و فطرى .
در ميان آفريده هاى حق ، انسان داراى برترى است ، و كمال انسانيت ، بالاترين كمالى است كه آفريده اى مى تواند بدان برسد.
مهر بى پايان آفريدگار، موجب شد كه اين آفريده عزيز را به خود وانگذارد و در تربيت و تكميل او همت بگمارد؛ چنان چه پدر و مادر نيز با فرزند چنين مى كنند.
از اين رو معلمان مهربان و بزرگوارى را از جنس خود بشر براى تهذيب او فرستاد كه بشر، آنان را ((پيغمبر)) و دستورهاى آنان را دين مى نامد.
هر فردى در دوره زندگى خود، حالات گوناگونى در رشد دارد و بر طبق هر يك از حالات ، آموزشگاه ويژه اى لازم دارد؛ دوره هاى تعليم ابتدايى ، متوسطه و عالى ، مدارسى هستند كه هر كدام براى تربيت او در حالى سودمند مى باشند.
جهان بشرى هم ، چنين است كه در سير تكاملى خويش دوره هاى گوناگونى دارد؛ لذا آفريدگار مهربان ، براى دوره هاى مختلف تكاملى بشر، مكتب هاى گوناگونى تاءسيس كرده و معلم هاى بى شمارى فرستاده است . طبيعى است كه هميشه مكتب هاى نوين و اخير، عالى تر از مكتب هاى گذشته خواهد بود؛ زيرا انسان هر چه ترقى كند، مكتب مترقى ترى لازم دارد؛ به همين دليل در سير تكاملى اديان ، اسلام عالى ترين مقام و ارجمندترين موقعيت را از نظر تربيت بشر داراست ؛ پس اسلام كامل ترين مظهر مهر و رحمت حق و مكتب خيرخواهى و بشر دوستى مى باشد و بس .
براى توضيح ، نمونه اى چند از تعليمات اين مكتب مقدس را ذكر مى كنيم و اين به جز دستورهاى فقهى اسلام است .
رحمان و رحيم
ايزد مهربان ، هنگامى كه مى خواهد در كتاب خود سخن آغاز كند، خود را به مهر، رحمت ، بخشايندگى و بخشايش گرى معرفى مى كند و اين روش را در هر سوره اى از آغاز تا انجام قرآن ادامه مى دهد (البته به جز يك سوره ).
پس بشر بايد بداند كه با حقيقت مهر و رحمت و شفقت ، سر و كار دارد.
رحمة للعالمين
خداوند متعال ، در سوره انبيا پيغمبرش را به ((رحمة للعالمين )) ملقب مى سازد و علت فرستادن پيغمبرش را چنين مى گويد:
((ما تو را نفرستاديم ، مگر براى مهر به جهانيان .(1)))
برادرى
در سوره آل عمران ، مسلمانان را مخاطب قرار داده ، چنين مى گويد:
((همگى به رشته خدايى بياويزيد، و پراكنده نشويد. نعمت خداى را به ياد آوريد كه با يكديگر دشمن بوديد، خدا الفت را در دل هاى شما جا داد تا با هم برادر شديد.(2)))
در سوره حجرات مى گويد:
((مردم با ايمان ، با يكديگر برادرند.))(3)
دعوت به كردار نيك
در سوره آل عمران به مسلمانان مى گويد: ((بايد دسته اى از شما به نيكوكارى دعوت كنند و به كردار نيك فرمان دهند و از رفتار زشت نهى كنند؛ رستگاران اينانند.))(4)
زنده كردن يك تن
در سوره مائده مى فرمايد: ((كسى كه يك تن را زنده كند، مانند آن است كه همه مردم را زنده كرده است .))(5)
نبرد با ظلم
در سوره حجرات مى فرمايد: ((اگر دو دسته از مسلمانان بجنگند، آن ها را اصلاح دهيد؛ اگر دسته اى به ديگرى ظلم كرد، با كسى كه ستم مى كند بجنگيد، تا به زير فرمان خدا برگردد.))(6)
گريز از اسباب تفرقه
در همان سوره به مسلمانان مى فرمايد: ((از بدگمانى دورى كنيد زيرا گناه است ؛ از جست و جو كردن بپرهيزيد و درباره هم ، بدگويى مكنيد))(7).
كسى كه قرآن را با تدبير مطالعه كند، صدها از اين نمونه را پيدا مى كند، كه خدا مسلمانان را به آنچه كه به سود بشر است ، مى خواند و از آن چه به زيان بشر است ، برحذر مى دارد.
رسول خدا و جانشينان او (عليهم السلام )
رسول خدا(ص) در رفتار پسنديده اش نمونه كامل خيرخواهى و بشردوستى بود؛ انتقام و دشمنى در قاموس حضرتش راه نداشت ؛ جز عفو، گذشت ، مهر، بزرگوارى و احسان و نيكوكارى در تمام عمر، چيزى از او ديده نشد: آرى ، ((رحمة للعالمين )) بايد اين چنين باشد.
جانشينان بزرگوارش نيز همين گونه بودند؛ اگر نامى از نيكوكارى برده مى شد، آغاز و انجام آن و ريشه و شاخه آن و معدن و مركز آن ، آن ها بودند(8). من خواننده عزيز را به خواندن شرح حالات رسول خدا(ص) و جانشينانش (عليهم السلام ) توصيه مى كنم .
نيكى به پدر و مادر
وَ قَضى رَبُّك أَلا تَعْبُدُوا إِلا إِيَّاهُ وَ بِالْوَلِدَيْنِ إِحْساناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِندَك الْكبرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلاهُمَا فَلا تَقُل لهَُّمَا أُفٍ وَ لا تَنهَرْهُمَا وَ قُل لَّهُمَا قَوْلاً كرِيماً(23)
وَ اخْفِض لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُل رَّب ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانى صغِيراً(24)(9)
.
پروردگارت حكم فرمود كه جز او را نپرستيد و به پدر و مادر خود نيكى كنيد. اگر پيش تو يكى از آن دو يا هر دو به پيرى رسيدند، به آنان مگوى بيزارم و بر آن ها بانگ مزن و با نرمى سخن گوى و براى آنها از روى مهر، كوچكى كن و بگوى پروردگارا آن دو را رحمت كن ، چنان چه آنان مرا در خردى پروريدند.
اينك تفسير آيه كريمه را از امام صادق (ع) بشنويد:
((احسان آن است كه با آنان نيكو معاشرت كنى و آنان را ناگزير نكنى كه از تو در احتياجات خود چيزى بخواهند هر چند غنى باشند. آيا خدا نمى فرمايد: به نيكوكارى نخواهيد رسيد، تا آن چه را كه دوست مى داريد، بدهيد؟ إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِندَك الْكبرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلاهُمَا فَلا تَقُل لهَُّمَا أُفٍ وَ لا تَنهَرْهُمَا؛ اگر تو را به تنگ آوردند، به آنان مگوى بيزارم و اگر تو را زدند، بر ايشان بانگ مزن ؛ وَ قُل لَّهُمَا قَوْلاً كرِيماً؛ اگر تو را زدند، بگو شما را خدا بيامرزد، اين سخن نرم و شيرين تو است وَ اخْفِض لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ؛ ديدگان تو در هنگام نگريستن به آن ها بايد از مهر و عاطفه پر باشد و صداى تو از صداى آنان بلندتر نباشد و دستت را بالاى دست ايشان مگذار، و جلوى آن ها مرو(10))).
نيكى به پدر و مادر، پس از مرگ
مردى از امام هشتم (ع) مى پرسد: ((اگر پدر و مادرم راه حق را نشناختند، باز هم براى آنان دعا كنم ؟))
امام مى فرمايد: ((براى آنان دعا كن و براى آنان در راه خدا صدقه بده و اگر آنان زنده باشند و به حق ايمان نياورده باشند با ايشان خوش رفتارى كن ؛ زيرا رسول خدا(ص) فرمود: و خدا مرا به مهر فرستاده است ، نه به بريدن و جدايى .(11)))
امام پنجم (ع) مى فرمايد: ((گاهى بنده با پدر و مادرش در زمان حيات نيكى مى كند ولى پس از مردن قرض آنان را نمى پردازد و بر ايشان طلب آمرزش نمى كند، خدا چنين كسانى را نسبت به پدر و مادر، نافرمان مى نويسد و گاه بنده با آن ها در زمان حيات نيكى نمى كند؛ ولى پس از مرگ قرض آنان را مى پردازد و از خدا براى آنان آمرزش مى جويد؛ خدا چنين كسى را نسبت به پدر و مادر، نيكوكار مى نويسد))(12)
نيكى به فرزند
امام چهارم (ع) مى فرمايد: ((تو بايد بدانى كه درباره فرزندت مسؤ ولى ، اگر نيكو تربيتش كنى ، نزد خدا پاداش دارى و اگر بد تربيتش كنى ، كيفر مى بينى ، پس وى را خوب پرورش ده و خدا را به او بشناسان ))(13).
نيكى به برادر
اميرالمؤمنين (ع) مى فرمايد: ((عذر برادرت را بپذير و اگر عذرى ندارد براى وى بجوى )).
باز مى فرمايد: ((كسى كه برادرش را در نهان پند دهد، زينتش كرده است و اگر آشكارا پند دهد، توهينش كرده است )).
باز مى فرمايد: ((خواهش برادرت را انجام بده ، اگر چه او خواهش تو را انجام ندهد و با او بپيوند، اگر چه او از تو ببرد))(14).
نيكى به خويشان
امام باقر(ع) مى فرمايد: ((ارتباط و نيكى با خويشان ، رفتار انسان را پاكيزه مى كند و بلا را دفع مى كند و حساب را در روز رستخيز آسان مى سازد و مرگ را به تاءخير مى اندازد))(15).
نيكى به همسايه
امام ششم (ع) از پدرش نقل مى كند كه : ((در كتاب على (ع) خواندم كه رسول خدا(ص) فرمود: همسايه ، مانند خود انسان است ، نبايد به وى زيان برسد و نبايد گناهكار دانسته شود و احترام همسايه مانند احترام مادر مى باشد))(16).
امام پنجم (ع) از رسول خدا(ص) نقل مى كند كه آن حضرت فرمود: ((به من ايمان نياورده است كسى كه شب را به روز آورد و سير باشد؛ ولى همسايه اش گرسنه باشد))(17).
نيكى به دوست
امير المؤمنين (ع) مى فرمايد: ((دوست ، دوست نخواهد بود تا هنگامى كه برادرش را در سه وقت نگهدارى كند: در بدبختى ، در پشت سر و پس از مرگ ))(18).
باز مى فرمايد: ((كسى كه سخنِ، سخن چينى را بپذيرد، دوست را از دست داده است ))(19).
باز مى فرمايد: ((لغزش دوست را براى وقت جهش دشمن تحمل كن ))(20).
نيكى به سالمندان
رسول خدا(ص): ((پيرمردان را احترام كنيد، زيرا احترام آنان از احترام خدا ريشه مى گيرد))(21).
رسول خدا(ص): ((اگر جوانى ، پيرى را گرامى بدارد، خدا هنگام پيرى وا مى دارد كه او را گرامى بدارند)).
رسول خدا(ص) مى فرمايد: ((بركت با بزرگترهاى شماست ))(22).
نيكى به خردسالان
امام چهارم (ع) مى فرمايد: ((حق كوچك تر آن است كه بر او ترحم كنى و پرورش و آموزشش دهى و از گناه او درگذرى و پوشيده دارى و زير بازويش ‍ را بگيرى ))(23).
نيكى به مؤمن
امام ششم (ع): ((مردم با ايمان برادرند؛ فرزندان يك پدر و مادرند؛ اگر رگ يكى از آنان زده شود، ديگران براى وى بيدارى مى كشند؛ آنان مانند يك پيكرند كه اگر نقطه اى از آن به درد آيد، همه پيكر احساس ‍ مى كند))(24).
نيكى به مسلمانان
رسول خدا(ص): ((كسى كه در كارهاى مسلمانان همت نكند، مسلمان نيست ))(25).
رسول خدا(ص): ((عابدترين مردم ، خيرخواه ترين و پاك دل ترينشان نسبت به همه مسلمانان است ))(26).
امام ششم (ع): ((مسلمان ، برادر مسلمان است ، و چشم و آيينه اوست به وى خيانت نمى كند؛ او را گول نمى زند؛ بر او ستم روا نمى دارد؛ او را دروغگو نمى خواند؛ از او بدگويى نمى كند)).
نيكى به بشر
رسول خدا(ص): ((خلق ، نيازمند خدايند؛ محبوب ترين خلق نزد خدا كسى است كه براى نيازمندان خدا سودمند باشد، و آن كه خاندانى را شاد كند))(27).
امام ششم (ع): ((به خلق خدا، براى خدا خيرخواهى كن ؛ به عملى از اين بهتر، با خدا ملاقات نخواهى كرد)). و نيز از رسول خدا(ص) نقل شده است كه فرمود: ((بزرگترين مقام را در روز قيامت ، نزد خدا كسى دارد كه بيش تر از ديگران در راه خدمت به خلق در روى زمين راه رفته باشد)).
نيكى به حيوانات
رسول خدا(ص): ((خدا همراهى و ملايمت را دوست مى دارد و آن را كمك مى كند؛ هنگامى كه چارپايى لاغر را در سفر سواريد، در جاهاى خوب فرودشان بياوريد؛ اگر زمين خشك زار است ، آن ها را ببريد و اگر سبزه زار است ، رها سازيد)).
امام سجاد(ع)، چهل سفر، با شتر به مكه رفت و به او تازيانه اى ننواخت .
رسول خدا(ص): ((چارپا بر صاحبش حقوقى دارد: هنگام پياده شدن نخست او را علف دهد؛ هنگام گذشتن از آب آبش دهد؛ به صورتش نزند؛ به جز در راه خدا سوارش نشود؛ بيش تر از طاقت بارش نكند و راهش ‍ نبرد)).
رسول خدا(ص): ((آغل گوسفندان را پاكيزه كنيد و آب بينى آن ها را پاك كنيد)).
امام صادق (ع): ((پست ترين گناهان سه چيز است ؛ يكى از آن ها كشتن حيوانات بى زيان است ))(28).
و نيز درباره خدمت به نباتات دستورهاى بسيار گران بها رسيده است .
برطرف كردن نياز مؤمن
امام صادق (ع): ((كسى كه حاجتى از برادر مؤمنش برآورد، خدا در روز رستخيز، صد هزار حاجت او را برآورد كه نخستين آن ها بهشت است ))(29).
امام باقر(ع): ((خدا به موسى وحى فرستاد كه : ميان بندگان من كسانى هستند كه به واسطه كار نيك به من نزديك مى شوند و من آنان را در بهشت قرار مى دهم ؛ موسى پرسيد: پروردگارا، آن كار نيك چيست ؟ فرمود: كسى كه براى برطرف كردن احتياج برادر مؤمنش قدم بردارد، خواه انجام بشود، خواه نشود))(30).
خدمت به بشر
امام كاظم (ع): ((خدا بندگانى دارد كه در برطرف كردن احتياجات مردم كوشا هستند؛ اينان در روز رستاخيز از عذاب خدا در امانند))(31).
دلى را شاد كردن
امام باقر(ع): ((لبخند مرد به چهره ى برادرش ، كردار نيكى است و دور كردن رنج از او كردار نيكى است و محبوب ترين عبادت ها نزد خدا، دل مؤمنى را به دست آوردن و شاد كردن او است ))(32).
نجاشى ، استاندار خوزستان و فارس بود؛ يكى از كارمندانش خدمت امام ششم (ع) شرف ياب شد و از حضرتش براى نجاشى توصيه اى خواست . امام (ع) به نجاشى چنين مرقوم فرمود: ((بسم الله الرحمن الرحيم ؛ برادرت را شاد كن ؛ خدا را شاد كرده اى )). آن مرد نامه را برداشت و به سوى نجاشى آمد، هنگامى كه خلوت شد، نامه را به وى داد و گفت : نامه امام است . نجاشى نامه را بوسيد و بر ديده نهاد و پرسيد: حاجت تو چيست ؟ مرد گفت : ده هزار درهم ماليات به گردن من است . نجاشى منشى را خواست و فرمان داد كه از طرف خودش پرداخته شود(33) و آن گاه نجاشى پرسيد: شادت كردم ؟ مرد گفت : آرى سپس امر كرد كه به آن مرد اسبى ، كنيزى ، غلامى ، و صندوقى پر از لباس بدهند و هر بار از او مى پرسيد: آيا تو را خشنود كردم ؟ مرد مى گفت آرى ؛ نجاشى بر عطا مى افزود، پس گفت : فرش اين اتاق را كه من بر آن نشسته بودم و تو نامه ى مولاى من را به من دادى بردار و برو.
آن مرد نزد امام آمد و داستان را براى آن حضرت باز گفت . آقا از رفتار نجاشى خشنود شدند. مرد عرض كرد: ((يابن رسول الله ! گويا اين عمل نجاشى شما را خشنود كرد!)) امام فرمود: ((آرى به خدا سوگند او خدا و رسول خدا را خشنود كرد(34))).
سهل گرفتن با مردم
رسول خدا(ص): ((خدا به من امر كرده است كه با مردم خوش رفتار باشم ؛ چنان چه به انجام واجبات ديگر امر كرده است ))(35).
امام پنجم (ع): ((خدا يار است و همراه ، و همراهى را دوست مى دارد و پاداش مى دهد؛ ولى به سخت گيرى نمى دهد))(36).
خوش اخلاقى با هم سفر
رسول خدا(ص): ((از دو نفرى كه با هم مى باشند، كسى پيش خدا محبوب تر و پاداشش بزرگ تر است كه با رفيقش خوش اخلاق تر باشد))(37).
اميرالمؤمنين (ع) با مردى ذمّى (38) هم سفر شد، او پرسيد: كجا مى روى ؟ حضرت فرمود: كوفه . بر سر دوراهى كه رسيدند، اميرالمؤمنين (ع) به راه او رفت . ذمّى پرسيد: مگر تو نمى خواستى به كوفه بروى ؟ على (ع) گفت : آرى . او گفت : پس چرا از اين راه مى آيى ؟ اميرالمؤمنين (ع) فرمود: اين عمل تكميل خوش اخلاقى با هم سفر است كه بايد هنگام جدايى ، زمانى از او بدرقه شود. پيغمبر ما به ما چنين دستورى داده است . ذمّى پرسيد: پيغمبر شما چنين گفته است ؟ على (ع) گفت آرى . ذمّى گفت : پس كسانى كه از او پيروى كردند، بر اثر كردارهاى نيك او بوده است . تو گواه باش كه من بر دين او هستم ؛ سپس با اميرالمؤمنين (ع) بازگشت و وقتى حضرتش را شناخت ، مسلمان شد(39).
انصاف با خلق
رسول خدا(ص): ((از بهترين رفتار، انصاف با مردم است ))(40).
امام ششم (ع) معنى انصاف را چنين بيان مى كند: ((آن چه براى خود مى خواهى براى مردم نيز بخواه ))(41).
شتاب در نيكوكارى
رسول خدا(ص): خدا آن نيكوكاريى را دوست مى دارد كه در آن شتاب باشد))(42).
امام ششم (ع): ((هنگامى كه به كار نيكى تصميم گرفتى شتاب كن ، زيرا تو نمى دانى پس از اين چه خواهد شد))(43).
بى نيازى از خلق و خوشرويى
اميرالمؤمنين (ع): ((در دلت هميشه دو چيز بايد باشد: نياز به خلق و بى نيازى ؛ نياز به مردم در نرمى سخن و خوشرويى توست ؛ بى نيازى از خلق در حفظ آبرو و بقاى عزت توست ))(44).
امام ششم (ع): ((اگر يكى بخواهد كه همه دعاهايش را خدا مستجاب كند، از همه خلق نوميد شود، و جز به خدا اميد نداشته باشد. هنگامى كه خدا اين حالت را در دل او يافت ، هر چه بخواهد به او مى دهد))(45).
راستى و درستى
امام ششم (ع): ((خلق را به غير از زبان به كار خوب بخوانيد: به كوشش ، به راستى و به خوددارى از گناه ))(46).
باز مى فرمايد: ((گول نمازها و روزه هايشان را نخوريد، چه ، كسانى كه اگر نماز و روزه را ترك كنند، وحشت مى كنند؛ ولى آنان را در دو چيز بيازماييد: راستگويى و خيانت نكردن در امانت ))(47).
گذشت و فرو بردن خشم
امام باقر(ع): ((هر كس در جايى كه خشم خود را مى تواند به كار گيرد، فرو برد، در روز رستاخيز، خداوند دلش را از آسايش و ايمان پر مى كند))(48).
امام ششم (ع): ((سه چيز است كه از افتخارات دنيا و آخرت است : عفو از كسى كه به تو ستم كرده است ؛ پيوند با كسى كه از تو بريده است و بردبارى در هنگامى كه از كسى نادانى بينى ))(49).
دعا براى ديگران
رسول خدا(ص): ((هنگامى كه دعا مى كنيد، براى همه دعا كنيد؛ زيرا تاءثيرش بيش تر است ))(50).
امام صادق (ع): ((دعاهاى مرد براى برادرش ، در پشت سر، روزى را فراوان مى سازد و بلا را دفع مى كند))(51).
دعاهاى وارده در اسلام
كتاب هاى دعا را برداريد و از آغاز تا انجام آن را ملاحظه كنيد و دعاهايى را كه از پيشوايان اسلام رسيده است ، بنگريد، مى بينيد دعايى نيست مگر آن كه در آن ، خوشبختى و موفقيت ديگران از خدا خواسته شده است ؛ اين دعاها را مسلمانان بخوانند و مضمونش را از خدا بخواهند.
اينك قطعاتى از دعاى كوچكى را گواه مى آوريم ، و آن دعايى است كه در ماه رمضان پس از نمازهاى پنج گانه مى خوانند.
در اين دعا براى مردگان نيز آسايش خواسته شده است ، لذا در آغاز مى گويد:
((اللهم ادخل على اهل القبور السرور؛ بارالها! بر آن هايى كه در قبرند، شادى فرست )).
سپس براى بشر خير و خوشى مى خواهد به طورى كه مسلمانان مى توانند آن ها را شعار قرار دهند، و ما به آن اشاره مى كنيم :
(( اللهم اغن كل فقير؛ بارالها! هر بينوايى را توانگر بفرما)). (ثروت براى همه ).<