ايضا
در مدح اميرالمومنين (عليه السلام )
على اى هماى رحمت تو چه آيتى خدا را |
|
كه به ما سوى فكندى همه سايه هما را |
دل اگر خداشناسى همه در رخ على بين |
|
به على شناختم من به خدا قسم خدا را |
به خدا كه در دو عالم اثر از فنا نماند |
|
چه على گرفته باشد سرچشمه بقا را |
مگر اى سحاب رحمت تو ببارى از نه دوزخ |
|
به شرار قهر سوزد همه جان ما سوى را |
برو اى گداى مسكين در خانه على زن |
|
كه نگين پادشاهى دهد از كرم گدا را |
بجز از على كه گويد به پسر كه قاتل من |
|
چو اسير تو است اكنون به اسير كن مدارا |
بجز از على كه آرد پسرى ابو العجائب |
|
كه عَلَم كند به عالم ، شهداى كربلا را |
چه به دوست عهد بندد ز ميان پاكبازان |
|
چو على كه مى تواند كه به سر برد وفا را
|
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت |
|
متحيرم چه نامم شه ملك لافَتى را |
به دو چشم خون فشانم هله اى نسيم رحمت |
|
كه ز كوى او غبارى ز من آر توتيا را |
به اميد آن كه شايد برسد به خاك پايت |
|
چه پيامها كه دارم همه سوز دل صبا را |
چو توئى قضاى گردان به دعاى مستمندان |
|
كه ز جان بگردان ره آفت قضا را |
چه زنم چو ناى هر دم ز نواى شوق او دم |
|
كه لسان غيب خوشتر بنوازد اين نوا را |
همه دم در اين اميدم كه نسيم صبحگاهى |
|
به پيام آشنائى بنوازد آشنا را |
ز نواى مرغ يا حق بشنو كه در دل شب |
|
غم دل به دوست گفتن چو خوش است شهريارا(1068)
|
نقل از كتاب
((جنة العالية
))
تاءليف محدث خبير مرحوم حاج شيخ على اكبر نهاوندى رحمة الله
من الشؤ نات الفاطمية
فاضل كاشفى در
((روضة الشهداء
))
از كتاب
((ستين الجامع للطائف البساتين
)) كه از تاليفات ابوبكر طوسى است نقل نموده كه
يكى از منافقان مدينه حضرت اميرالمومنين على (عليه السلام ) را در
خواستن فاطمه (عليها السلام ) ملامت كرد گفت : اى على ، تو معدن فضل و
ادبى و شجاع ترين مبارزان حربى چرا زنى خواستى كه چاشتش به شام نمى رسد
اگر دختر مرا بخواستى من چنان ساختمى كه از در خانه من تا در خانه تو
شتر در شتر بودى پر از جهاز دختر من . على (عليه السلام ) فرمود كه اين
كار به تقدير است نه به تدبير.
الحكم لله العلى
الكبير. ما را نظر بر مال و متاع دنياى غدار نيست و مقصود ما جز
رضاى حضرت پروردگار نيست تفاخر ما به اعمال است نه به اموال ؛ مباهات
ما به كردار است نه به درهم و دينار.
همت ما را نظر بر درهم و دينار نيست |
|
مقصد و مقصود ما جز پرتو ديدار نيست |
چون مرتضى رضاى خدا را به حكم قضا ظاهر ساخت در سرش ندا كردند كه اى
على ! سر بردار تا قدرت خدا بينى و جهاز دختر مصطفى بينى و قدر و حرمت
فاطمه زهرا بينى ، على (عليه السلام ) سر مبارك بالا كرد از بالاى سر
خود تا عرش عظيم حجاب ديد در نور ديده و در زير عرش ميدان وسيعى در
نظرش آمد تمام ميدان پر از ناقه هاى بهشت بار ايشان در و گوهر و مشك و
عنبر، بر سر هر شترى كنيزى چون آفتاب تابان و زمام هر شترى در دست
غلامى چون سرو خرامان ، ندا مى كردند: هذا جهاز فاطمة بنت محمد (صلى
الله عليه و آله و سلم )؛ اين جهاز فاطمه دختر محمد (صلى الله عليه و
آله و سلم ) است ! مرتضى على (عليه السلام ) از مشاهده آن حال خوشوقت
شده روى از آن منافق بگردانيد و به حجره آمد كه فاطمه را خبر دهد خود
پيش از آن خبر داده بودند چون امير (عليه السلام ) به خانه در آمد
فاطمه گفت : يا على ! تو مى گوئى يا من بگويم ؟! على (عليه السلام )
فرمود: تو بگو! فاطمه گفت كه اگر چه سرزنش منافقان شنيدى اما جهاز ما
را به عين عيان ديدى .
(1069)
قطعه
ما اگر چشم از نعيم اين جهان بر دوختيم |
|
دولت باقى و ملك جاودانى آن ماست |
بى سر و سامان مبين ما را كه در ملك دو كون
|
|
هر سر و سامان كه بينى از سر و سامان ماست
|
در
((سفينة البحار
))
فرمود جناب صادق (عليه السلام ) به معاوية بن وهب : يا معاويه ! چه قدر
قبيح است از براى مرد، هفتاد سال يا هشتاد سال بر او بگذرد در ملك خدا
زندگانى كند و از نعمتهاى او متنعم باشد و آن چه سزاوار شناسائى اوست
خدا را نشناسد تا اين كه فرمودند به درستى كه افضل فرائض و واجب تر آن
ها بر انسان ، شناسائى رب و پروردگار خود است و اقرار اوست به بندگى
نسبت به حق - جل شانه - و حد معرفت اين است كه بشناسد بر اين كه معبودى
غير او نيست .
(1070)
نيز در آن كتاب است از حضرت صادق (عليه السلام ) كه فرمود پدرم ابو
جعفر (عليه السلام ): اى فرزند من ! نظر كردم در كتاب على (عليه السلام
) يافتم در آن كتاب اين كه قيمت هر مردى و قدر او معرفت او است ، به
درستى كه خدا حساب مى كشد مردم را به قدر عقولى كه خداوند در دار دنيا
به آن ها عطا فرموده .
(1071)
در
((انوار البهيه
))
محدث قمى - طاب ثراه - در وصاياى جناب صادق (عليه السلام ) به عبدالله
بن جندب مى فرمايد: اتكال و اعتماد مكن بر كفايت خلق تو را و در هر
امرى كه اراده دارى به جا آورى توقف نما تا بشناسى محل دخول از خروج
امر را پيش از اين كه در آن امر واقع شوى و نادم شوى .
در آن كتاب مى نويسد در فرمايش حضرت صادق (عليه السلام ):
وقف عند كل اءمر. امر به تدبر است در
عاقبت هر امرى كه اهتمام به او دارى .
چنانچه روايت شده از رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود به
كسى كه از آن بزرگوار طلب وصيت نمود: وصيت مى كنم تو را چنانچه اهتمام
به امرى نمودى تدبر در عاقبت آن امر بنما اگر خوب است وارد شو و به جا
آور و اگر ضلالت است اقدام منما به انجام آن امر.
(1072)
شيخ نظامى شعر خود را از فرمايش آن بزرگوار اخذ نموده :
در سر كارى كه در آئى نخست |
|
رخنه بيرون شدنش كن درست |
تا نكنى جاى قدم استوار |
|
پاى منه در عقب هيچ كار |
در آن كتاب از
((ربيع الابرار
))
نقل فرموده : يهودى از حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم ) مسئله
اى سوال نمود، پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) مكث نمود در
جواب ساعتى بعد جواب فرمودند يهودى عرض نمود: چيزى را كه مى دانستى
چرا توقف در جواب نموديد؟ فرمود: براى توقير و احترام حكمت .
مكن در مهمى كه دارى شتاب |
|
ز راه تاءنى عنان بر متاب |
كه اندر تاءنى زيان كس نديد |
|
ز تعجيل بسيار خجلت كشيد |
در
((بحار
)) ديده ام جاى
آن را نمى دانم مطلبى قليل اللفظ كثير المعنى و چون مناسب مقام است ضبط
نمودم :
اتق مرقى السهل اذا كان منحدره المرقى .(1073)
و عرا
(1074)
به پرهيز از بالا رفتنى كه پائين آمدن آن مشكل باشد.
نقلى از استاد اجل مرحوم حاج ميرزا جواد آقاى
تبريزى
در مقدمه كتاب
((المراقبات
)) و اعلم علما يقينيا
انك لا تقدر على اصلاح الظاهر الا باصلاح الباطن لاءن مجارى الاءعمال
من عين القلب و القلب الصالح لا ياءتى عنه الا عنه الا العمل الصالح و
القلب الفاسد لا يجيى منه الا الفساد فالعمدة و الا هم اصلاح القلب و
هو يتاءثر من الخواطر و الملكات السابقة الخواطر تنشاء من ما يحسن من
الحواس و من الملكات و من المزاج فمن لم يقدر على تقويم ذلك كله فلا
حيلة و لا علاج له من الاحتراف بباب اللطف و الكرم من اللطيف الكريم و
الرب الرحيم للتوفيق و التاءييد و التسديد فمن عرف عجزه عن اصلاح نفسه
و قلبه و عمله و عبادته بحقيقة المعرفة و راءى نفسه مضطرة الى رحمة ربه
بحقيقة الاضطرار مثل رؤ ية الغريق هلاكه فى البحر العميق و المبتلى
بالحريق و التجاء عن وجه الاضطرار و سلم نفسه و قلبه و عمله و كله الى
ربه مع حسن ظن بعنايته فقد نجاو تخلص و فاز و نال فانه قادر لا يعجز و
جواد لا يبخل و امين لا يخون و قد قيل و نعم ما قيل لا منتهى للمجاهدة
عن مكايد النفس و الشيطان الا بمعرفة العجز معرفة حقيقية و الالتجاء
الى الله جل جلاله التجاء صادقا فكل نفسك و سلم سرك و روحك و قلبك و
قالبك و ايمانك و صلواتك و عبادتك كلها الى ربك فانه لا يخونك و لا
يحظرك فانه ليس برب جاف ؛(1075)
حاصل مراد آن كه چون قلب چشمه اى است كه از آن جا به نهرهاى اعضاء و
جوارح ، اعمال و كردار جارى مى شود؛ پس امر مهم اصلاح قلب است تا اعضاء
هم خوب شود و اصلاح آن موقوف است به اصلاح تمام ملكات و خاطراتى كه در
قلب خطور مى كند از آن چه انسان احساس مى كند و هم چنين از ملكات و
اخلاق باطنى و از مزاج بدن انسان ؛ پس هر كس تامل كرد و ديد نمى تواند
اين امور را اصلاح كند تا به اصلاح قلب موفق شود همچو شخصى چاره اش
منحصر است به گدائى از در خانه رحمت و لطف پروردگار كريم و رحيم تا او
توفيق و تاييد نمايد و اين حال سوال پيدا نمى شود مگر آن كه چنان خود
را بيچاره و عاجز ببيند كه گويا در درياى بى پايان ممالك غرق شده و
مشرف به هلاكت است پس همچو شخصى اگر با حُسن ظن به عنايت و دستگيرى آن
رؤ ف برود به التجاء و گدائى از در خانه او، بداند كه رستگار شده و
نجات پيدا كرده ، چون عجز و بخل و خيانت در او راه ندارد و از همين جهت
ظاهر و باطن و قلب و قالب و اعمال و اخلاق و جميع امور خود را به او
تسليم كند و واگذار نمايد تا از مهالك نجات پيدا كند و به اصلاح قلب و
اعمال موفق شود.
فى ثواب التصديق بالماء
فى ((جامع
السعادات )): اول ما يبدء به فى الاخرة صدقة
الماء يعنى فى الاءجر.(1076)
در
((جامع السعادات
))
مرقوم فرموده اند: اول چيزى كه در آخرت اجر و ثواب داده مى شود صدقه به
آب است . حضرت ابو جعفر (عليه السلام ) فرمود: خدا دوست دارد خنك كردن
كبد تشنه را و هر كس سيراب نمايد جگر تشنه اى را از حيوانات و غيرها در
روزى كه سايه نباشد جز سايه او كنايه از اين كه ملجائى نباشد جز
پناهگاه او جل شاءنه او را در ظل عرش خود پناه دهد. نيز فرمود حضرت
صادق (عليه السلام ): كسى كه سيراب كند در موضعى كه آب در آن موضع يافت
مى شود مثل كسى است كه بنده را آزاد كرده باشد و كسى كه سيراب كند در
موضعى كه آب در آن موضع يافت نمى شود مثل كسى است كه نفسى را احياء
كرده باشد و كسى كه نفسى را احياء نمايد مثل كسى است كه جميع مردم را
احياء نموده باشد.
راجع به فضائل سادات
نقل از كتاب
((روح و ريحان
)) چون اين گنجينه متضمن آداب و سنن و دستوراتى
از اهل بيت عصمت و هم چنين متضمن فضائل و مناقب آن ها بود لذا در خاتمه
آن اشاره به بعضى از فضائل سادات و ذريه رسول اكرم (صلى الله عليه و
آله و سلم ) و امتياز آن ها نمودم و اين تفاءل به خيرى بود كه ابتداء
كتاب در باب كيفيت ولادت و خصوصيات اين خانواده بود و ختم آن به فضائل
ذريه آن ها.
الفضيلة الاءولى : تكثير فى الذرية الطاهرة و ما به طور خلاصه از آن
كتاب نقل مى كنيم .
مقدمه در بيان كثرت ذريه نبويه است قال الله تعالى مجده :
اءنا اءعطيناك الكوثر، علماء تفسير، در
معنى كوثر اختلاف كثير كرده اند و بعد ده وجه ذكر مى فرمايند كه از
جمله آن ها
((خير كثير
))
است كه خداوند به آن بزرگوار عطا فرموده و ديگر حوض موعود است كه در
كنارش فرداى قيامت كثرت مى شود و ديگر كثرت نسل و ذريه فاطميه است از
سادات بنى الحسن (عليه السلام ) و بنى الحسين (عليه السلام ). پس از آن
مى فرمايد: و حق اين است كه
((خير كثير
))
جامع تمام معانى مسطوره است ؛ پس اين كلمه مباركه با اختصار لفظ مفيد
معانى كثيره است ليكن ظهورش در دو معنى است :
اول : حوض موعود كه ارض آن از بصراى شام است تا صنعاى يمن .
دوم : كه اظهر است از معنى اول ، كثرت نسل و ذريه است به قرينه
ان شانئك هو الاءبتر(1077)
و در تفسير آل قدس و طهارت نيز در شاءن نزول سوره كريمه اقوى شاهدى است
.
و نعم قيل فيه حقهم :
السائقون الى المكارم و العلى |
|
والحائزون قدا حياض الكوثر |
و ايضا فرموده اند:
قد ظهرت كثرة النسل من ولد
فاطمة (عليها السلام ) حتى لا تحصى عددهم و اتصل الى يوم القيامة مددهم
. يعنى به قدرى از نسل فاطمه (عليه السلام ) اولاد پديدار شده
كه شمارش نمى توان كرد و تا روز قيامت رشته آن ها متصل خواهد بود.
(1078)
و ايضا در
((تفسير صافى
))
مروى است كه در ذيل آيه كريمه
الذين ينفقون
اءموالهم فى سبيل الله كثل حبة اءنبتت سبع سنابل فى كل سنبلة مائة حبة
.(1079)
امام (عليه السلام ) فرمودند مراد از
((حبة
)) فاطمه زهرا (عليها السلام ) است و مراد از
((سبع سنابل
))، هفت نفر
از ائمه طاهرين اند كه بالنسبة كثير النسل بودند و اين معنى تاكيد مى
نمايد كه مراد از كوثر، فاطمه زهرا (عليها السلام ) است .
(1080)
اما مخالفين اين سلسله با كثرت نسل و عدد در اندك زمانى منقرض و منعدم
گرديدند تا ابتر بودن آنان مثل و نشانى براى ديگران باشد.
نقل عبارات مرحوم صدوق رحمة الله
((تفضيل
)): مرحوم
شيخ اجل ابن بابويه رحمة الله در
((اعتقادات
)) خود فرمود در باب اداء حقوق سادات :
اعتقادنا فى العلوية انهم آل محمد (صلى الله
عليه و آله و سلم ) و ان مودتهم و اجبة لاءنها اءجر النبوة قال الله
عزوجل : (قل لا اءساءلكم عليه اءجرا الا المودة فى القربى )(1081)
و الصدقة عليهم محرمة لانها او ساخ ايدى الناس و طهارة لهم الا لصدقتهم
لا مائهم و عبيدهم و صدقة بعضهم على بعض و اءما الخمس فانه يحل لهم
عوضا من الزكاة لانهم قد منعوا منه و اعتقادنا فى المسى ء منهم اءن له
ضعف العذاب و فى المحسن منهم اءن له ضعف الثواب و بعضهم اكفاء لبعض
لقول النبى (صلى الله عليه و آله و سلم ) حين نظر الى ابنى ابى طالب
على و جعفر (عليهما السلام ) فقال (صلى الله عليه و آله و سلم )
((بناتنا كبنينا و بنونا كبناتنا))
الى آخر ما نقله عنه .(1082)
و مرحوم شيخ اجل جمال الدين مطهر حلى علامه - اعلى الله مقامه - در
اواخر كتاب
((قواعد
)) كه
مجموعه اى از فقه آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) است به جهت
فرزند ارجمندش فخر المحققين وصاياى موجزه مفيده فرموده .
از آن جمله در ارادت به سادات مقالات حسنه دارند خوب است در اين باب
بعينها نقل كنيم .
و عليك بصلة الذرية العلويه
فان الله قد اءكد التوصية فيهم و جعل مودتهم اجر الرسالة والارشاد فقال
الله تعالى : (قل لا اءساءلكم عليه اءجرا الا المودة فى القربى ) و قال
رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) انى شافع يوم القيامة لاءربع .
اءصناف و لو جاؤ ا بذنوب اءهل الدنيا: رجل نصر ذريتى و رجل بذل ماله
لذريتى عند المضيق و رجل اءحب ذريتى باللسان و القلب و رجل سعى فى
حوائج ذريتى اذا طردوا اءو شردوا.(1083)
و قال الصادق (عليه السلام ) اذا كان يوم القيامة نادى مناد: اءيها
الخلائق انصتوا فان محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) يكلمكم فينصت
الخلائق فيقوم النبى (صلى الله عليه و آله و سلم ) فيقول يا معشر
الخلائق من كان له عندى يدومنة او معروف فليقم حتى اءكافيه ؟ فيقولون
بآبائنا و اءمهاتنا و اءى يدو اى منه و اءى معروف لنابل اليه و المعروف
لله و لرسوله على جميع الخلائق فيقول (صلى الله عليه و آله و سلم ):
بلى من آوى اءحدا من اءهل بيتى اءو برهم اءوكساهم من عرى اءو. اءشبع
جائعهم فليقم حتى اءكافيه ؟ فيقوم اءناس قد فعلوا ذلك فياءتى النداء من
عندالله يا حبيبى قد جعلت مكافاتهم اليك فاءسكنهم من الجنة حيث شئت
فيسكنهم فى الوسيلة حيث لا يحجبون عن محمد (صلى الله عليه و آله و سلم
) و اءهل بيته صلوات الله عليهم اجمعين .
راجع به ده خصيصه اى كه مرحوم حاج ملا باقر در كتاب
((روح
و ريحان
)) خود نقل فرموده ما فقط مختصرا به
چهار خصيصه آن اشاره مى كنيم :
خصيصه اول - در كتاب
((مكارم الاخلاق
)) از مفضل بن يونس نقل شده كه گفت : در منزل
خود بودم كه خادم من آمد و گفت به در خانه مردى است مُكَنّى به ابى
الحسن و موسوم به موسى بن جعفر (عليه السلام ). گفتم : اى غلام ! اگر
راست بگوئى از اين مژده آزادى . پس دويدم به درب خانه و از حضرت تقاضا
كردم پياده شوند اجابت فرمودند همين كه داخل خانه شدند خواستم آن جناب
را در صدر مجلس بنشانم فرمودند: صاحب خانه سزاوارتر است به صدر مجلس
مگر اين كه در ميان جمع مردى از بنى هاشم باشد پس در صدر جلوس فرمودند.
از اين حديث و حديث
قدمو اقريشا و لا تقدموهم
ظاهر است كه در هيچ مقام تقدم بر سادات روا نيست و ابن خالويه نحوى
گفته :
اذا لم يكن صدر المجالس سيدا |
|
فلا خير فى من صدرته المجالس |
و كم قالو رايتك راجلا |
|
فقلت لهم من اءجل انك فارس |
يعنى اگر صدر نشين هر مجلسى سيد هاشمى نباشد پس خيرى نيست در كى كه
قرار گرفته در صدر ملس ؛ چه بسيار از بنى هاشم مرا گفتند تو را پياده
مى بينم پس مى گفتم در جواب هر يك پياده بودن من به جهت سواره بودن تست
يعنى به احترام تو پياده شدم . و فخر رازى كه از اهل سنت است مى گويد:
لايجوز لاءحد العالم و المتقى اءن يجلس فوق
العلوى ... يعنى جايز نيست از براى احدى كه عالم و متقى باشد
بالا دست سادات بنشيند.
(1084)
خصيصه دوم - راجع به استجابت دعاى اطفال بنى هاشم است . در
((صحيفه رضويه
)) از
پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت شده كه فرمود:
دعاء اءطفال ذريتى مستجاب مالم يقار(1085)
فو الذنوب ؛ يعنى دعاى اطفال ذريه من مستجاب است مادامى كه به
گناه نزديك نشده يا كسب گناه نكرده باشند. و قطب راوندى همى حديث را در
كتاب
((خرائج
)) ذكر كرده
است .
اذا ولد المولود من نسل اءحمد |
|
لقد زيد فى اءصل المكارم واحد |
و هرگاه به دنيا آيد نوزادى از آل پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و
سلم ) به تحقيق زياد شده در شجره بزرگوارى ، شاخه اى .
خلاصه ؛ اطفال و ذريه نبويه و علويه و فاطميه را نتوان به اطفال ديگران
قياس كرد.
و در حديث است جميل بن دراج از حضرت صادق (عليه السلام ) از اطفال
انبياء سوال كرد فرمودند:
ليسوا كاءطفال الناس ؛
يعنى مانند اطفال سايرين نيستند. پس نبايد اطفال اين سلسله را تحقير
نمود كه ابن جوزى گفته : فرخ البط سابح ؛ يعنى بچه مرغابى شناگر است .
بچه بط اگر چه دينه بود |
|
آب درياش تا به سنيه بود |
و حضرت شاه ولايت (عليه السلام ) فرمود:
لايستصغرن حدثا من قريش ؛ يعنى بچه هاى
سادات را كوچك مشماريد.
در كتاب
((فضائل السادات
))
از رئيس المتورّعين آخوند ملا احمد اردبيلى مشهور است كه در حين مباحثه
بى اختيار برمى خاست و مى نشست ، جهت را پرسيدند فرمود: طفلى علوى با
اطفال بازى مى كرد هرگاه با من روبرو مى شد خجالت مى كشيدم كه او
ايستاده باشد و من نشسته ! مسلم است علماء قدماء غير علوى هيچگاه خود
را بر سادات مقدم نمى داشتند.
(1086)
مولف فاطمى قمى مى گويد: مرحوم حاج شيخ محمد حسن ممقانى به عزم مشهد به
قم آمدند در خانه اتابكى فرود آمدند در خدمت والد به زيارت ايشان مشرف
شديم هرگاه سيدى وارد مى شد خواه عامى يا عالم تا سيد جلوس نمى كرد حاج
شيخ جلوس نمى فرمود!
خصيصه سوم - در موضوع بوسيدن سر يا دست اشخاص . كلينى رحمة الله در
كتاب
((كافى
)) از امام
صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود:
لا
يقبل راءس اءحد و لا يده الا رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم )!
و من اءريد به رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ). بوسيدن
سر و دست احدى بجز حضرت ختمى مآب جايز نيست مگر آن كسى را كه اراده آن
بزرگوار بوده بعضى تصريح كرده اند كه مراد از كلمه
((اءريد
به
)) فقط على (عليه السلام ) است ؛ بنابراين
لازمه اش اين است كه دست و سر ساير ائمه را نتوان بوسيد و حال اينكه
منافى است با اخبارى كه در كتاب كافى است پس مى توان گفت مراد تمام
ساداتند.
(1087)
خصيصه چهارم - كلينى در كتاب
((كافى
)) نقل فرموده كه پيغمبر خطبه اى خواند و در آخر
خطبه فرمود:
اءيها الناس عظموا اءهل بيتى فى حياتى و من بعدى
و اءكرموهم و فضلوهم فانه لا يحل لاحد يقوم من مجلسه الا لاءهل بيتى ؛
ترجمه : يعنى اى مردم ! بزرگ بشماريد اهل بيت مرا در حيات من و بعد از
من و اكرام نمائيد آن ها را و برترى دهيد، حلال و جايز نيست از براى
احدى كه قيام كند مگر براى اهل بيت من .
و نيز فرمودند:
من رآى اءولادى و لم يقوم بين
يديه فقد جفانى و من جفانى فهو منافق .
فرمود: هر كس ببيند اولاد مرا و قيام نكند پيش پاى او، به من جفا كرده
و كسى كه به من جفا كند منافق است .
و نيز در بعضى از كتب معتبره ديده شده كه حضرت رسول (صلى الله عليه و
آله و سلم ) فرمود:
من رآى اءولادى و لا يقوم قياما تاما ابتلاه
الله ببلاء لادواء له ؛
يعنى هر كس ببيند اولاد مرا و بر نخيزد بتمام قامت ، خداوند او را
مبتلا به بلائى مى كند كه دوا نداشته باشد. پس از جمعى اخبار بر مى آيد
كه احترام و قيام براى سادات اختصاصى دارد.
(1088)
در شرح فضائل خاصه به سادات كه مرحوم حاج ملا باقر در كتاب
((روح و ريحان
)) خود به
عنوان
((فارة مسكية
))
پنجاه فضيلت را خلاصه فرموده ما نيز به طور خلاصه بعضى از آن فضائل را
مى نگاريم :
اول - كثرت اولاد اين سلسله است كه در شرق و غرب عالم پراكنده اند.
دوم - تمام اهل عالم مامورند خمس اموال خود را كه حقوق سادات است حمل
كنند و به اين فرقه شريفه برسانند.
سوم - صدقات و زكوة كه اوساخ و اقذار اموال مردم است بر آن ها حرام مى
باشد تا تميز داده شود علو مقام سادات از سايرين .
چهارم - از زمان نزول آيه خمس تا روز قيامت احدى نيست كه بميرد مگر اين
كه از حقوق ايشان بر ذمه اوست مگر كسانى كه مكلف نيستند.
پنجم - هر يك از افراد بشر در هر مقام باشند ولو پادشاهى تمناى اين
شرافت را مى كنند ولى اين فرقه جليله آرزوى مقام و انتساب به احدى را
نمى كنند چنان كه عبدالله بن حسن مثنى فرمود.
ششم - خداوند سبحان تصريحا امر به دوستى ايشان فرموده .
هفتم - نمازها مقبول و صحيح نيست جز به ذكر ايشان مخصوصا در تشهد.
هشتم - در مفاخر و مناقب ايشان اختلافى نيست مگر در تقديم و تاخير از
آن چه در صدر اسلام واقع گرديد.
نهم - احدى نتوانسته از عموم اين جماعت نظما و نثرا هجو كند كه هجاء
ايشان راجع به خدا و رسول است و موجب عقوبات شديده است در آخرت .
دهم - دعوى خلافت حقه از ايشان مطابق و موافق با قرآن است كه
ذرية بعضها من بعض .(1089)
يازدهم - خداوند محبت ايشان را عين محبت پيغمبر (صلى الله عليه و آله و
سلم ) و محبت آن حضرت را عين محبت خود قرار داد.
دوازدهم - سلطنت حقه را در آخر دنيا تا روز قيامت براى ايشان قرار داده
.
سيزدهم - ايشان را در طهارت ولادت و غير آن با پيغمبر معظم شريك فرمود
به نص قرآن .
چهاردهم - خداوند در موارد عديده در قرآن بر ايشان سلام فرمود.
پانزدهم و شانزدهم - بنابر خبرى كه در كتاب
((معانى
الاخبار
)) است كه حضرت صادق (عليه السلام )
فرمودند: ولدالزنا را علاماتى است كه اول آن ها بغض ما اهل بيت است .
(1090)
نوزدهم - هر كس منكر حق ايشان است نماز و عبادات ديگر او مقبول نيست .
بيست و دوم - از براى محسنين از سادات دو اجر است و از براى مسيئين
ايشان دو عقوبت است چنان كه شيخ صدوق در
((اعتقادات
)) خود فرموده .
بيست و سوم - خاتم انبيا در دعا عرض مى كند:
اللهم انهم عترة رسولك فهب مسيئهم لمحسنهم و هبهم لى ؛
ترجمه : يعنى خداوندا، اينها عترت منند بدانشان را به نيكانشان ببخش و
نيكانشان را به من ببخش .
چهل و دوم - فرداى قيامت تمام مردم به اسم مادران خوانده مى شوند مگر
على (عليه السلام ) و ذريه آن جناب كه به نام پدرانشان خوانده مى شوند
به جهت صحت ولادتشان و نسبت آن ها.
چهل و ششم - در محضرى كه مناقب ايشان ذكر مى شود ملائكه نزول مى كنند و
طلب مغفرت مى نمايند و بالهاى خود را مى سايند به پشتهاى جمعيت و از
گناه پاك مى شوند.
چهل و نهم - در كتاب
((عيون اخبار الرضا
))
مروى است
(1091) كه موى بن جعفر (عليه السلام ) فرمودند: نظر
كردن به ذريه ما عبادت است . يكى از اصحاب عرض كرد: مراد از ذريه ائمه
طاهرين اند؟ حضرت فرمودند: مراد من تمام ذريّه اند.
(1092)
چون قبلا به بعضى از اين فضائل اشاره كرده بوديم لذا به همين اندازه از
اين پنجاه فضيلت اكتفا كرديم .