اخلاق تبلیغی

نصرت الله جمالى

- ۶ -


اینک به گوشه هایی از سنت تبلیغی پیامبر، از بعد دیگری که جنبه ی روان شناختی اجتماعی دارد می پردازیم :

1 . موقعیت شناسی

یکی از سنت های تبلیغی پیامبر، « موقعیت شناسی» یا استفاده از مقاطع حساس و نتیجه بخش است. پیامبر در تبلیغ از عنصر « اِغتَنِمِ الفُرَص»: « فرصت غنیمت است»، نهایت بهره برداری را می کرد. مثلاً در ماه های حرام، در مناطق پرجمعیت، مثل بازار عکاظ و ... می رفت و مردم را به اسلام فرا می خواند؛ یا در مقاطع دیگری مثل پیام الغای پیمان های مشرکین و برائت از آنان در حجّ اکبر سال نهم هجری یا به عنوان مثال اعلام امامت و خلافت حضرت امیر(ع) در هجدهم ذی حجه ی سال 10 هجری در غدیر خم، که بهترین جایگاه برای اجرای فرمان خداوند متعال بود .

2 . مبارزه ی منفی

 مواردی که در ظاهر، موقعیت حساس به نظر می رسید و اقتضا می کرد تا پیامبر برای هدایت عجله نماید بر عکس آن حضرت خود را آماده ی تبلیغ نمی کرد. این نوع حرکت پیامبر اکرم، توأم با حکمت بوده است .

دو گروه شصت نفره از مسیحیان نجران پس از نامه ی پیامبر تصمیم بر حضور در مدینه به سال دهم هجری، خدمت پیامبراکرم رسیدند ولی لباس های پر زرق و برق دلربای آنان که برای گرایش مردم مدینه پوشیده بودند، مانع توجه پیامبر اکرم به آنان شد، اولین ضربه های کاری بر آنان وارد آمد تا سه روز مات و مبهوت در مدینه سرگردان بودند. در صدد چاره بر آمدند و علی (ع) را به عنوان واسطه به آنها معرفی کردند. علی(ع) فرمود: « بروید این رزق و برق ها را از خود دور کنید و به شکل عادی بر پیامبر وارد شوید حتماً موفق می شوید .»

پیامبر اکرم آنها را به حضور پذیرفت و با مهربانی زاید الوصف، مسافران نجران را به اسلام دعوت کرد.  که آیات آغازین سوره ی آل عمران ، در همین باره است .

3 . آراسته و معطر

آراستگی یکی از خصوصیات برتر و چشم پرکن پیامبر اکرم (ص) بود، این عمل نه فقط برای تأثیر تبلیغ، بلکه به عنوان این که مسلمان باید این گونه باشد؛ آن وجود مقدس همیشه با آراستگی کامل از منزل خارج می شد و دقت لازم را برای مرتب بودن ، می نمود. آراسته بودن با لباس کثیف نمی سازد و لازم نیست لباس نو باشد تا تمیز به حساب آید؛ تمیز بودن یعنی لکه های غذا، آب و چای یا ترشحات مغز بر روی لباس نباشد. آن حضرت حتی خود را در آب می دید، تا مرتب ظاهر شود :  «فنظر فی الماء »

آراستگی ظاهر: به پوشش و کفش است، دیگری به نظافت دندان ها، گوشه های چشم، کناره ی لب ها و بینی انسان؛ بو ندادن جوراب و عرق  زیر بغل.از همه بدتر بوی بد دهن و بوی بدن چندش آور و تنفر آفرین است .

 امام صادق(ع) می فرماید: آن مقدار که حضرت رسول برای عطر ، هزینه می کرد، برای خوراک خود مصرف نداشت: « کان رسول الله یُنفِقُ علی الطّیبِ اکثرُ مما ینفق علی الطّعام ». 

جمله ی « النظافة من الایمان»، مصداق همیشگی آن حضرت است .

در باره ی مسواک زدن نیز که از سنت های مشهور پیامبر اکرم است، فرمود: حبرئیل همیشه به مسواک زدن سفارش می کرد تا جایی که ترسیدم دندان هایم آسیب ببیند:  «مازال جبرئیل یوصینی بالسواک حتی خِفتُ اَن اخفی او ادرد ».

به طور حتم لباس تمیز و نظیف و دندان های سفید و بَرّاق و بوی خوش از یک مبلّغی مانند پیامبر، بی نهایت تأثیر جالبی بر روی مخاطب دارد .

4 . نرمخو

یکی از سنت های عالی پیامبر نرمخویی آن حضرت است، که عامل مهمی در جذب مخاطبان و پیشبرد تبلیغ اسلام دارد؛ قرآن در سه آیه از این خصلتِ آن اسوه ی با عظمت خبر می دهد :

- و انک لعلی خلق عظیم: همانا تو بر بلندای خوی و خلق عظیمی قرار داری .

- فَبِما رَحمةٍ مِنَ الله لِنتَ لَهم: نرمخو شدن تو به آنان از رحمت خداوند است .

- و منهم یوذون النبی و یقولون هو اذن... افرادی از آنان پیامبر را اذیت می کنند و می گویند او « گوش» است .

این سه آیه به نرمخویی و لطیف بر خورد کردن پیامبر، اشاره دارند و نصّی است غیر قابل انکار که در آن از خشونت و تند خویی خبر نیست .

دو آیه دیگر نیز در قرآن داریم که با توجه به نرمخویی آن حضرت، باز هم به گذشت و نرمی، و برخورد شایسته با مردم امر می کند :

- ... وَاخفِض جَناحَکَ لِلمُؤمِنین: بال های خود را برای مؤمنان پایین آور .

- فَاصفَح الصَّفحَ الجَمیل: از آنان با زیبایی تمام بگذر .

دو نکته ی مهم که در دو آیه ی آخر ذکر شد، یکی « خفض جناح»، دیگری «صفح جمیل» هر دو در اخلاق و نرمخویی پیامبر اکرم وجود دارد ولی این که هر دو نکته، جداگانه هم مطرح شده اند، اهمیت موضوع بر تأثیر روانی آن ها بر مخاطبان را می رساند که در تبلیغ از جایگاه خاصی برخوردارند .

« خفض جناح»: تصویر یک پرنده را ارائه می دهد که وقتی می خواهد فرزندانش از گزند حوادث در امان باشند، بال های خود را می گشاید؛ فرزندانش را در زیرگستره ی آن ها جای می دهد و بر سر عزیزانش فرود می آورد .

«صفح جمیل»: گذشت با حلم و چشم پوشی را می رساند. «صفح» به تنهایی و در ذات خود، زیبایی را داراست ولی با «جمیل» که می آید، زیبایی اش دو چندان می شود. زیبایی را دیگران تعریف و تمجید می کنند. این سنتِ بسیار پسندیده، از طرف پیامبر اسلام، برای دلگرم کردن مردم و تمایل آنان به اسلام است؛ عامل خوش بینی مردم به مکتبی است که مبلّغ عظیم الشأن آن در عمل نشان می دهد، عشق به هدایت و به کمال رساندن مردم را دارد .

امام صادق(ع) از تأکید پیامبر اکرم که چه کسانی به حضرتش، شباهت دارند، نکاتی را ذکر می کنند که پیامبر اکرم روی آن ها انگشت گذاشته اند، ملاحظه فرمایید: همه « به مدارا کردن و نرمی و عدم خشونت با مردم بر می گردد »:

- حسن خلق

- نرمخویی و خوش بر خوردی با مردم

- مهربانی

- پر صبر

- با گذشت

- رعایت عدل و انصاف

« پیامبر فرمود: آیا به شما خبر ندهم که کدامتان بیشتر به من شباهت دارید؟

گفتند: بلی یا رسوالله

فرمود :

کسی که خلقش نیکوتر: اَحسنُکُم خُلقاً

و برخوردش با مردم ملایم: وَ اَلیَنُکم کَنَف

و نیکوکارترین شما به خویشان خود: وَ اَبَرُّکُم بقرابته

و بیش از همه به برادران دینی خویش علاقه داشته باشد: وَ اَشدُّکم حُبّاً لاِخوانِه فی دینه

و غضب خود را بیش از همه فرونشاند: و اَکظَمُکُم للغیظ

و بهترین فرد از حیث عفو و گذشت: و احسنکم عفواً

و بیش از دیگران رعایت عدل و انصاف را در حال غضب و خشنودی بنماید: و اشدّکم من نفسه انصافاً فی الرّضاء و الغضب .»

وجود این صفات در یک مبلّغ، قدرت فوق العاده ای در جذب مردم نسبت به مکتب اسلام دارد  به همین جهت پیامبر اکرم به این صفات که تأثیر روانی دارند، اشاره فرموده و هر کس آن ها را در وجود خود پرورش دهد به آن وجود مقدس شبیه تر است و می تواند بگوید به رسول الله تأسی می نماید. نه این که خود را یک سر و گردن از دیگران برتر بدانیم و با تَبَختُر و عُلُوّیّت و طلبکار بودن از دیگران، بخواهیم قدم در راه هدایت مردم برداریم؛ زهی خیال باطل !

5 . دلسوز (مراقب و مواظب )

از روش تأثیر گذاری روانی پیامبر، بر مردم، جهت گرایش به اسلام، باید مراقب بودن، مواظب بودن یا «دلسوز» بودن آن حضرت نسبت به مردم را مطرح کرد که به نوبه ی خود نقش بالایی در اسلام آوردن آن مردم خشن و ... داشته است. اگر چه می توان این بند از سخن را با بند قبلی یکی دانست ولی چون برجستگی خاصی دارد، جدا مطرح شده است .

در باره ی پیامبران دیگر، در قرآن می خوانیم :

- اُبلِّغُکم رسالاتِ ربّی و اَنصَحُ لَکُم...  پیام های پروردگارم را به شما می رسانم و دلسوز شمایم .

« نَصح» و «نُصح» در لغت به معنای « اخلاص در عمل»، « پند و اندرز» و هر کاری که از روی « شفقت و دلسوزی» انجام شود، آمده است .

به نظر می رسد «پند و اندرز دادن»، « دلسوزی و شفقت» و « خالص و پاک بودن»، - هر سه معنا – به چیزی بر می گردد که انگیزه درونی « عشق، مهربانی و دلسوزی» را در بر دارد، چه سخن خیر باشد و چه عمل خیر. گمان می رود معنای اصلی نصح « مواظبت و مراقبت» از گزند حوادث باشد که هر سه معنای فوق را به هم پیوند می زند. (آیه ی 12 قصص و 8 تحریم، گویای این مطلب است .)

اگر یک مبلّغ توانست از جهات مختلف دینی، مواظب و مراقب مخاطبان خود باشد و در بزنگاه ها وظیفه خود را انجام دهد، می تواند در امر تبلیغ موفقیت های چشمگیری کسب کند .

البته از آیه ی دیگری که در باره رسول خدا و خصوصیات آن حضرت سخن می گوید، به شدت علاقه آن حضرت که از لحاظ مراقبت و مواظبت، دلسوزانه در فکر هدایت مردم است پی می بریم :

لَقَد جاءَکم رسولٌ من انفسکم، عزیزٌعلیه ماعَنِتُّم، حریصٌ علیکم، بالمؤمنین رَؤُفٌ رحیم:  رسولی از خودتان برای شما آمد که از (فرط محبت)، رنج و سختی های شما بر او سخت است ( او را به رنج اندازد) و بر ( آسایش دنیایی و آخرتی شما)، بسیار حریص و نسبت به مؤمنان، رؤوف و مهربان است .

این محبت دلسوزانه در همه جا کاربرد دارد. مولوی جلال الدین بلخی همین را در "مثنوی معنوی" به شعر، آورده است :

از محبّت تلخ ها، شيرين شود        وز محبت مسّ ها، زرين شود

‏از محبت دُرد ها صـافی شود‏        وز محبت درد ها شـافی شود‏

از محبت خـارها، گل مي شود      وز محبت سرکه ها، مُل مي شود

از محبت دار، تخـتي مي شود       وز محبت بار، بخـتي مي شود

از محبت سِجن گُلشن می شود‏     بی محبت روضه گُلخَن می شود‏

از محبت  نار ،  نوري   مي شود      وز محبت ديو، حوري مي شود

از محبت سنگ،روغن مي شود      بي محبت موم، آهن مي شود

از محبت حزن شادی می شود      وز محبت موم هادی می شود

از محبت نيش، نوشي مي شود      وزمحبت شير، موشي مي شود

از محبت سُقم، صحت می شود       وز محبت قهر رحمت می شود

از محبت مرده، زنده  مي شود       وز محبت شاه،  بنده  مي شود

این محبت هم نتیجه ی دانش است            کی گزافه بر چنین تختی نشست؟

اميد است پرتوی از این محبت رسول الله(ص) در ما نیز ظهورکند تا راه دلسوزی بر امت آن حضرت را برگزیده و با تلقین به خود بتوانیم اندکی عامل آن باشیم و دست از بد خویی و زایش تنفر برداریم .

از محبت گردد او محبوب حق    گرچه طالب بود، شد مطلوب حق

شد محبت را ظهور از اعتدال    بی محبت  نیست  عالم  را  کمال

مولوی در جای دیگری در باره ی تندخویی که ضد محبت است، می گوید :

 تند خویی و تعصب خامی  است‏       تا جنینی، کار، خون آشامی است‏

6 . اعتماد

یکی از راه های موفقیت آفرین برای مبلّغ، آن است که از لحاظ روانشناسی اجتماعی بتواند اعتماد مردم را به خود جلب نماید. اعتماد مردم تکیه گاه بسیار مهمی برای تأثیر گذاری است .

امروزه مردم به روحانیت اعتماد دارند ولی در صورتی که یک مبلّغ وقتی وارد بر منطقه می شود چند نکته را مراعات نماید :

- توجه به آداب و رسوم محلی .

لازم به ذکر است، این نکته بسیار اهمیت دارد که بدانیم حتی در آداب و رسوم مذهبی و سلام دادن به اهل بیت (ع) در بین شیعیان نیز تفاوت هایی وجود دارد تا چه برسد به آداب و رسوم محلی، برای نمونه مثالی بیاوریم :

در ایران شما می توانید کفش هایتان را تا کنار محراب نیز ببرید ولی در کشور های شبه قاره، در بعضی مناطق، وارد صحن مسجد هم که می شوید، باید پا برهنه بروید و یا هنگام نماز شما کسی را سر برهنه نمی بینید. و ...

- اخلاق حسنه داشتن .

- نظافت و پاکیزگی .

- مراعات شئون روحانیت در حد اعل .

- عدم حاضر جوابی به بذله گویی و مسائل خاص

- مواظبت از حرکات و سکنات خود

- و ...

قبل از بعثت، به طورکامل، توجه مردم به طرف پیامبر اکرم(ص)، جلب شده بود و اعتماد  مردم را به همراه داشت .

از بیانات آن حضرت، هنگامی که عرصه ی تبلیغ آشکار، برای آن حضرت از طرف خداوند فراهم شد و خداوند فرمود :

- فَاصدَع بما تُؤمَر و اَعرِض عَنِ المُشرکین : « دعوت خود را آن گونه که مأموری، آشکار کن و نسبت به مشرکان بی توجه باش» بر سرکوه صفا آمد و قبایل قریش را یک به یک نام برد و فرمود: یا صباحاه – عبارتی که هنگام حادثه ای در عرب به کار می رفت - . مردم صبح هنگام به طرف آن حضرت شتافتند و گفتند چه شده؟

فرمود: « اگر به شما بگویم لشکری عظیم، در پشت این کوه، برای غافلگیر کردن شما هست که اموالتان را غارت کنند، از من باور می کنید؟ یا به من نسبت دروغ می دهید؟» گفتند: « ما تا به حال از تو دروغ نشنیده ایم.» این باور مردم می شود، « اعتماد ».

7 . نگاه یکسان

یکی از روش های پیامبر در جذب مردم، «توجه چشمی» به مردم بود. همین نکته که انسان حتی در نگاه کردن، مواظب باشد نگاه چشمانش را به همه بدهد، چقدر مؤثر است تا دیگران به طرف او گرایش پیدا کنند.

نوع نگاه كردن نيز بسيار مهم است كه نگاهي طلبكارانه ، نگاه عاقل اندر سفيه و يا نگاه تمسخر آميز نباشد. نگاهي از سر مهر و عطوفت، دلسوزي و تبسّمانه باشد تا با نگاه خود به شكار دل ها بپردازد. نگاهي كه انگار عاشقانه ودلربا است.

 از امام صادق(ع) در باره نگاه آن دلرباي بشريت روایت شده :

 "یقسم لحظاتِه بین اصحابه فینظر الی ذا و ینظر الی ذا بالسّویه":

  لحظه هاي نگاه را بین همنشینانش تقسیم می نمود به این و آن به یک اندازه نگاه می کرد .( سنن النبي ص 47)

در حدیث دیگری آمده که حتی نگاه آن حضرت کوتاه و لحظه ای بود،  به ديگران خیره نمی شد .

8 . دقت در آداب فردی

در بین افراد جامعه، هر کس، خصوصیات اخلاقی و روش های خاص خود را دارد که مبلّغ باید به آن توجه نماید یک نفر از شوخی بدش می آید دیگری بدش نمی آید و...؛ باید دقت نماییم در برخورد با فرد طوری سخن گفته شود که حالت زدگی پیش نیاید. پیامبر اکرم این گونه بود: « و کان لا یکلّم احداً بشیء یکرهه: با هیچ کس سخنی که مورد پسند طرف نبود، ایراد نمی کرد .»

9 . احترام

بسیاری از افراد جامعه هستند که اگر ذره ای احترام از طرف مقابل خود ببینند تا مرز جانفشانی برای او، از خود مایه می گذارند. مبلّغ منتخب خداوند متعال حضرت محمد(ص) این چنین بود. پیامبر اسلام هیچ وقت در میان همنشینان پاهایش را دراز نکرد .

اگر یک نفر با آن حضرت مصافحه می کرد، حضرت دستش را از دست او نمی کشید تا آن که او، دست آن حضرت را رها می کرد.... « لم یبسط رسول الله رجلیه بین اصحابه قط و ان کان لیصافحه الرجل فما یترک رسول الله یده حتی یکون هو التارک ».

در « مناقب» روایت شده که: « رسول خدا چون به مسلمانی می رسید ابتدا با او مصافحه می کرد .».

اگر مهمانی بر او وارد می شد، متکای خود را برای او می گذاشت .

سلمان می گوید :

« روزی بر رسول خدا وارد شدم حضرت بر متکا تکیه داده بود، آن را برای من قرار داد آن گاه فرمود ای سلمان هر مسلمانی برای برادر مسلمان خود متکا گذارد تا به او احترام گذاشته باشد، خداوند او را می آمرزد .»

بزرگ قومی برای اسلام آوردن بر آن حضرت وارد شد. پیامبر عبای خود را برای او پهن کرد و به یارانش فرمود :

« اگر بزرگ قبیله ای بر شما وارد شد بر او اکرام نمایید ».

در حدیث دیگری آمده :

« هر کس بر او وارد می شد به او احترام می گذاشت و بسا عبای خود را زیر پایش پهن می کرد و بالشی را که به آن تکیه می کرد به  او می داد .»

10 . سلام

سلام کردن یکی از روش های فتح باب"گفت و گو"، آشنا شدن با دیگران است و باعث می شود غریبه ها یا مخاطبان به انسان رو کنند و جلب و جذب دیگران را در پی دارد .

سلام کردن کسر شأن نیست بلکه بزرگ منشی انسان را می رساند. حتی اگر انسان به کودکان سلام کند که بهتر .

این سنت پیامبر اکرم است ولی متأسفانه زندگی ماشینی حتی تأثیر خود را طوری بر روی همه ی قشرهای جامعه گذاشته که تا به هم کار نداشته باشیم یا از قبل آشنا نباشیم به هم سلام نمی کنیم. در فارسی هم ضرب المثلی درست کردیم که « سلام روستایی بی طمع نیست ».

مولوی نیز گفته است :

بی طمع نشنیده ام از خاص و عام      من سلامی ای برادر و السلام .

 پیامبر، اهل سلام بود: « و یبدء من لقیه بالسلام »: او با هرکس ملاقات می کرد، ابتدا سلام می گفت .

رسول خدا ضمن برخورد با چند کودک، سلام کرد و خوردنی هم به آن ها داد .

تأکید پیامبر به سلام بر کودکان تا جایی است که فرمود: « پنج چیز را تا هنگام مرگ ترک نمی کنم تا بعد از من سنّت باشد. یکی از آن ها سلام کردن بر کودکان است .»

11 . عدم قطع کلام

وقتی فردی در حال سخن گفتن است از آداب اجتماعی نیست که سخن او را لگد مال کنیم و به اصطلاح پا برهنه وسط حرف او بدویم. این رفتار تأثیر بدی از لحاظ روحی دارد و مراعات آن نشانه ادب انسان است .

یکی از سنت های پیامبر اکرم این بود که کلام کسی را قطع نمی کرد: « و لا یقطع علی احد کلامه حتی یجوز فیقطعه بنهی او قیام»:  اگر سخن متکلم از حد مشروع تجاوز می کرد یا حضرت او را از آن نوع گفتار نهی می کرد یا از مجلس بیرون می رفت. در جایی دیگر آمده است که: « لا یقطع علی احد حدیثَه»: سخن هیچ کس را قطع نکرد. چرا ما مثل پیامبر نیستیم و می گوییم ما متوجه شدیم یعنی تو حرف نزن تا من بگویم . در واقع انگار ما بهتر از پیامبر می فهمیم ! این چه حرکتی است؟ 

12 . حمل وسایل شخصی

پیامبر اکرم (ص) باری بر دوش دیگران نبود تا حالت زدگی و جدایی را در دیگران پرورش دهد حتی اگر خرید می کرد خودشان، آن را به خانه می برد و اگر کسی هم خواست به آن حضرت کمک کند، می فرمود: « صاحب المتاع احقّ بحمله»:   شایسته تر این است که صاحب متاع خود آن را ببرد .

13 . عدم شکم بارگی

یکی از نکات اخلاقی که مردم به آن توجه دارند، نوع خوردن غذا است؛ حتی به لقمه ی انسان نگاه می کنند که آیا لقمه ی بزرگ می گیرد یا نه؛ آیا ران مرغ را؛ یا سینه آن را! آیا کم می خورد یا زیاد. آیا با صدا غذا می خورد یا بی صدا. در آخر غذا آروغ می زند یا نه و... کسی با پرخوری آروغ های آن چنان می زند چگونه اطرافیانش، هنگام سخنرانی به سخنان دُرَر بار! او توجه دارند. « نقل شده است که ابو جُحیفه در حضور پیامبر خدا (ص) آروغی زد، پیامبر فرمود: آروغ کم بزن! زیرا در قیامت بیش از همه ی مردم، آنانی گرسنگی می کشند که در دنیا سیر تر بودند .«

پیامبر اکرم شکم باره نبود: ان رسول الله « لَم یَمتَلِ قَطُّ شَعَباً: براستی که رسول خدا هر گز به طور کامل شکم را پر نکرد«. و آن بزرگوار فرمود :«

نحن قومٌ لا نأکلُ حتیّ نَجوعَ و اذا اکلنا لا نَشبَعُ»   ما کسانی هستیم که تا گرسنه نشویم، نمی خوریم و وقتی بخوریم خود را سیر نمی کنیم .

از همه مهم تر با اشراف و بزرگان غذا نمی خوردند؛ « با فقرا می نشست و با مساکین غذا می خورد و با دست خود به آنان غذا می داد .»

14 . عیادت مریض

یکی دیگر از عوامل مؤثّر در امر تبلیغ توجه به مردم جامعه و منطقه ی تبلیغی و دیدار با آنان، به ویژه مریضان و از پا افتادگان است .

پیامبر اکرم(ص) اهل عیادت از مریض بود حتی اگر در دور ترین نقطه ی شهر می زیست: « یَعُودُ المَرضی فی اَقصَی المَدینه » 

البته زمان عیادت مریض را روایات ما طولانی نمی خواهند زیرا باعث رنجش بیمار می گردد .

15 . عدم حضور با لباس زیر

از آداب اجتماعی که حالت زدگی و سبک شدن انسان را به همراه دارد با زیر پیراهنی و لباس زیر، نزد دیگران حضور پیدا کردن است. پیامبر اکرم این نکته را مراعات می نمود. امام صادق فرمود: « وقتی رسول خدا با کسی می نشست تا او حضور داشت لباس و زینت خود را از تن خارج نمی کرد ». 

16 . متبسم و بشاش

پیامبر اکرم اهل تبسم و خنده بود، اهل قهقهه نبود :

« رسول خدا هنگام سخن گفتن تبسم می کرد .»

امام صادق فرمود: «... مزاح از خوش خلقی است همانا با شوخی می توانی برادر دینی ات را مسرور نمایی؛ رسول خدا با مردم شوخی می کرد و منظورش این بود که مسرور سازد».  در عبارت حدیث، "مُداعبه" آمده که منظور شوخی مؤدبانه می باشد نه مزاح های خلاف اخلاق .

اگر مبلّغ با چهره ای باز و رویی خندان با مخاطبان خود رو به رو شود به طور مسلم تأثیر کلام او حتمی ست ولی اگر مبلّغی با چهره اخمو و عبوس با دیگران به گفت و گو بپردازد، مخاطب بیشتر به جای توجه به کلام مبلّغ به ناراحتی درونی گوینده، فکر می کند و مرام را می بیند نه کلام را

بازهم از رفتار نیک و خوش پیامبر که با چهره بشاش و باز، با دیگران برخورد می کرد، بیاوریم: « از امام صادق روایت شده که روزی عایشه نزد پیامبر بود در این حال مردی به در خانه ی آن حضرت آمد و اجازه شرفیابی خواست، حضرت فرمود، او بد برادری است برای قبیله؛ عایشه برخاست و به درون خانه رفت. رسول خدا اجازه ورود داد و آن مرد وارد شد. عایشه عرض کرد یا رسول الله در عین حالی که فرمودی او خوب مردی نیست با روی باز و بشاش، با وی برخورد نمودی. فرمود بدترین بندگان خدا کسی است که به جهت نا سزاگویی، انسان، از مجالست با او کراهت داشته باشد: « انّ مِن اَشَرِّ عبادِ الله مَن یَکرَهُ مُجالَسَتَه لِفُحشِه »

گفته اند: "رویِ خوش، ویزای ورود به کشور دل هاست". اوحدی نیز گفته است :

خُلق خوش خَلق را شکار کند   صنعتی بیش از این چه کار کند؟

حافظ نیز دارد: به حسن خلق توان کرد صید اهل نظر

17 . حضور در ورزشگاه

یکی از نقاط قوت یک مبلّغ این است که در تجمع ها و همایش های مردمی که بوی اتهام و فتنه از آن نمی آید، شرکت نماید و در حدّ توان به انجام وظیفه ی خود بپردازد. لازم نیست سخنرانی های یک ساعته یا نیم ساعته و ... داشته باشد. همین که چند جمله بگوید، کافی است. سنت پیامبر را مشاهده فرمایید .

«حضرت رسول اکرم(ص) بر جماعتی عبور کرد؛ در بین آن ها مرد پرقدرتی بود که سنگ را از زمین بر می داشت و مردم آن را وزنه ی قهرمانی می نامیدند و همه از عمل آن مرد نیرومند در تعجب بودند. آن حضرت پرسید: این جمعیت برای چیست؟ مردم عمل وزنه بردار را توصیف کردند. فرمود: « آیا به شما نگویم قوی تر این مرد کیست؟ قوی تر از او کسی است که به وی دشنام بدهند و او تحمل نماید و بر نفس سرکش و انتقام جوی خود غلبه کند و بر شیطان خود و شیطان دشنام دهند، پیروز و چیره گردد .»

18 . تجمل در لباس

بعضی معتقدند اگر یک مبلّغ ژولیده باشد؛ لباس مندرس و ... بپوشد، تأثیر بیشتری در امر تبلیغ دارد. تبلیغ به علم و عقل و فهم انسان بستگی دارد و مسأله جانبی آن توجه به جنبه ی روانی تأثیرگذاری به دیگران. به نظر ما ژولیدگی و مندرس گرایی، دلیلی بر مندرس فکر کردن است و الاّ مکتب عالیه اسلام، مکتب هر عصر و زمانه است، کهنه پذیری ندارد: نوگرایی دارد. پیامبر اکرم(ص) هم لباس نو می پوشید و اگر لباس نو نداشت، باز لباس کهنه ی او همچون نو، تمیز و دیدنی بود؛ باید گفت در دیدار با دیگران اهل تجمل و آراستگی بود .

از امام صادق نقل شده که: « مردی بر در خانه پیامبر آمد؛ در خواست ملاقات کرد. وقتی پیامبر می خواست از اطاق خارج شود، ظرف آبی را که در آنجا بود، مشاهده کرد و سر و صورت خود را مرتب کرد؛ وقتی برگشت، عایشه پرسید یا رسول الله! شما سرور فرزندان آدمید و رسول رب العالمین هستید، جلو آب خود را مرتب می کنید؟ پیامبر فرمود :

یا عایشه انّ الله یُحِبّ اذا خرج عبده المؤمن الی اخیه اَن یَتَهَیَّأَ لَه و اَن یَتَجَمَّلَ: خدا دوست دارد وقتی انسان به استقبال برادردینی اش می رود، آماده و آراسته باشد ».

19 . کارتئاتر

یکی از روش هایی که تأثیر خوبی بر روی شنونده و بیننده دارد، این است که عملاً انسان نقشی را بازی کند تا مطلبی را که می خواهد تفهیم کند و برساند، بهتر مطرح نماید. پیامبر از این روش که می توان آن را قسمی از تبلیغ عملی هم دانست، استفاده می کرده است .

در این نکته ای که از پیامبراکرم(ص) نقل می کنیم چند جنبه، برای روان شناختی قصه مورد نظر است که بعد از نقل داستان به آن می پردازیم. این داستان در کتاب «ایمان و کفر» «کافی» باب "استصغار الذنب" آمده است :

« حضرت رسول اکرم در سرزمین بی گیاهی فرود آمد و به یارانش فرمود: هیزم بیاورید گفتند: ما در محلی بی گیاه (کویر) هستیم .

فرمود: هر چه می توانید، بیاورید .

همراهان حضرت آوردند و در مقابل آن حضرت روی هم ریختند بعد از آن پیامبر فرمود: هکذا تجتمع الذنوب: این چنین گناهان جمع می شوند. سپس فرمود: ایّاکم و المحقَّرات من الذّنوب فانّ لکلّ شیء طالباً اَلا! و انّ طالبها یکتب ما قدّموا و آثارهم و کلّ شیء احصیناه فی امام مبین. : از گناهان کوچک بپرهیزید زیرا برای هر چیز جوینده ای ست و جوینده گناهان هر چه را مردم پیش فرستادند و هر اثری که از خود باقی گذارند، می نویسند و همه چیز را در امام مبین گرد آورده ایم .»

اما جنبه های مختلف روان شناختی روش پیامبر :

- در بیابان کویری که هیزمی وجود ندارد، فرود می آید تا به همراهان بفهماند نباید گمان کنند اگر هیزم نیست و آن ها در آنجا چیزی نمی بینند، نمی توانند اصلاً شاخه گیاهی فراهم کنند یعنی جایی نیست که زمینه ی گناهی نباشد .

- همان طور که گشتند، هر کس مقداری هیزم تهیه کرد. در هر جایی که تصور گناه کردن نمی رود، می شود گناه کرد .

- اگر چه هیزم اندکی تهیه کردند ولی روی هم زیاد شد. گناهان کم کم جمع می شوند و از آن ، تپه ای پدید می آید .

- هستند کسانی که اگر دنبال چیزی بگردند، می توانند، پیدا کنند. همین طور هستند کسانی که دنبال گناه ما می گردند، آن ها را می یابند و بعداً از وجود آن ها بر ضد ما استفاده می کنند .

این نکات تأثیرات و نتایج روانی این روش پیامبر است که با نقشه ی حساب شده، پیامبر اکرم(ص) به آن رسید. مبلّغ می تواند از این سنت به عنوان یک روش استفاده کند .

اگر بخواهیم از روش های پیامبر در این باب استفاده کنیم، بیش از این نکات در سنت آن حضرت یافت می شود که ما به اندازه ی نیاز به آن اشاره کردیم .

٭   ٭   ٭

روش ائمه(ع) نیز چیزی جز سنت پیامبر اکرم(ص) نیست ولی به لحاظ اهمیت موضوع به نمونه هایی در این باب می پردازیم .

الف: توجه به کودکان

همان طور که در روش پیامبر اکرم مشاهده کردیم، توجه به کودکان یکی از مسائل بسیار با اهمیت از دیدگاه آن حضرت است. زیرا نگرش به کودک فقط به عنوان یک بچه نیست بلکه از چند جهت باید آن را مورد دقت قرار داد .

- گیرایی کودک نسبت به بزرگترها به مراتب بیشتر است .

- کودکان چون قلب پاک و نا آلوده ای دارند، بهتر جذب می شوند .

- غالباً در جوامع، به کودکان در خانه توجه نمی شود؛ وقتی مبلّغانی چون پیامبر اکرم و ائمه اطهار به آنان توجه می کردند و شخصیت می دادند، وجود آنان را تسخیر می کردند .

- آینده ی هر منطقه به دست کودکان همان منطقه خواهد بود و با فعالیت تبلیغی بر روی آنان در حقیقت، منطقه را در اختیار خواهند داشت. به عنوان مثال هیچ وقت بر ضد پیامبر(ص) و امام علی (ع)، از مدینه لشکری قهار بر نخواست ولی از شام را مشاهده فرمایید .

لذا توجه به کودکان را باید به عنوان یک وظیفه اصلی تلقی کرد تا بتوان در دراز مدت، از آن به نفع اسلام بهره گرفت .

در گذشته ای نه چندان دور، علمای دینی به هر کجا قدم می گذاردند، دست به جیب می کردند و نقل و نباتی را به کودکان می دادند تا کام خود را شیرین کنند و این دیدار شیرین تا آخر عمر، برای کودکان، قدرت جاذبه و احترام خود را به عالم دین حفظ می کرد. ولی آیا اکنون همه ی مبلّغان ما چنین روشی دارند؟

« نقل می کنند امام حسن(ع) با کودکانی بر خورد کرد که در حال غذا خوردن بودند. آنان حضرت را دعوت نمودند؛ حضرت پذیرفت سپس آنان را به خانة خویش دعوت نمود و در حق آنان بخشش بسیار روا داشت .»

در سفارش های معصومین (ع) که می نگریم، یکی از نکاتی که مورد عنایت قرار داده اند "مهربانی با کودکان است ".

در وصیت حضرت امیر(ع) آمده است: «با کودکان مهربان باش و بزرگان را احترام کن ...»

از امام صادق(ع) نقل شده است که: « ان الله عزّوجلّ لَیَرحَمُ الرجُلَ لشدّة حُبِّه لِوُلدِه»: به یقین خداوند، کسی را که به فرزندانش زیاد محبت می کند به حتم، مورد رحمت خود قرار می دهد .

ب: درک نوجوانان و جوانان

نوجوانان و جوانان نیز همانند کودکان از دیدگاه معصومین(ع) مورد توجه اند. با توجه این که جوانان از شور و هیجان خاصی برخور دارند، باید در این مرحله از حیات خود، احساس مسؤولیت را در آنان زنده کرد و با کنترل حساب شده و پند دادن به جا و به موقع، آنان را به کار تربیت گرفت و مرود لطف قرار داد .

با توجه به روحیه ای که نوجوانان و جوانان دارند، در مواقع خاص از آنان کارهای بزرگ و با عظمتی سر می زند، همان طور که اگر در مسیرهای غیر خدایی قرار گیرند، بلواها و خطاهای جبران ناپذیری خواهند کرد. لذا نهایت دقت را باید در بکارگیری و احساس مسؤولیت آفرینی در آنان زنده نمود که تعادلی خوشایند را از آنان پدید آورد .

به سنت پیامبر که می نگریم، ملاحظه می کنیم با این روش، آن حضرت سنت شکنی قریش را مد نظر داشته و از طرفی دلسوز کردن جوانان برای حفظ و حراست از اسلام را بر می انگیخته است .

به عنوان مثال اولین امیر مکه، بعد از فتح مکه، یک جوان بیست و یک ساله به نام عتاب بن اُسید می باشد؛ همو اولین نماز جماعت را، پس از فتح مکه به جای آورد .

اگر به مسؤولیتی که آن حضرت به اُسامةِ بن زید در آخرین روزهای حیات خود واگذار فرمود، بنگرید، باز شگفت زده می شوید. فرماندهی یک نیروی عظیم نظامی را به عهده ی او گذاشت تا برای جنگ با روم آماده شود. با این که بزرگ تر از او، ( پیران قریش) مثل ابوبکر و عمر بودند و... از نصار نیز افرادی چون این دو در لشکر او مثل سعد بن عباده و ...؛ اسامه بن زید در این زمان هجده سال بیشتر نداشت .

پیامبر اکرم فرمود :

« اَوصیکُم بِالشّبابِ خَیراً، فَاِنَّهُم اَرَقُّ اَفئِدَةٍ اِنَّ اللهَ بَعَثَنی بشیراً و نَذیراً فَحالَفنِی الشّباب و خالَفَنِی الشّیوخ...» : شما را سفارش می کنم: با جوانان، بهترین  برخورد را داشته باشید زیرا آنان دل نازک ترازدیگرانند. خداوند مرا مژده دهنده و بیم دهنده برانگیخت، جوانان با من موافق، و پیران بر من مخالف شدند .

از این روایت در می یابیم برخورد با جوانان باید طوری باشد که بتوان در گرایش آنان به دین، راه متین و ماندگاری را پیمود نه این که طوری باشد تا باعث گریز و فرار آنان شود. خشونت با جوان، کینه تولید می کند و به قول سعدی :

چو کردی با کلوخ انداز پیکار   به نادانی سر خود را شکستی

پیامبر اکرم فرمود :

الخِرقُ شُؤمٌ و الرِّفقُ یُمنٌ: خشونت شئامت است و مدارا میمنت  

از موسی بن جعفر(ع) نیز روایتی است که تأکید بر آموزش جوانان دارد و منظور آن است که همت یک مبلّغ باید بر تلاش در جذب جوانان به اسلام باشد تا بتواند نفوذ تبلیغی خود را تا نسل آینده در این جوانان که پدر و مادر فردای جامعه اند، سرایت دهد :

«من تعلَّم فی شبابه کانَ بمنزلة الرسم فی الحجر»:  هر کس در جوانی اش بیاموزد، مانند نقش بر سنگ است؛ به عبارت دیگر همان طور که نقش بر سنگ ماندنی است، علم در جوانی نیز خواهد ماند .

ج: پرهیز از  بدبویی

یکی از مسایل مهمی که ائمه اطهار با تأسی به پیامبر، از آن پرهیز می کردند، بوی بد بود .

به عنوان مثال بعضی از بدن ها هستند که عرق بدبویی دارند، قابل تحمل نیستند به ویژه اگر حداقل یک روز در میان استحمام نکنند،. بعضی هم، شامّه و حس بویایی تیزی دارند و از بوهای این چنینی بسیار تنفّر دارند. اگر یک بارهم با انسانِ دارای بوی مشمئز کننده، روبرو شوند، هر وقت او را می بینند، در ذهنشان همان بر خورد اول، تداعی می شود .

مبلّغ که الگوی علمی و عملی برای مخاطبان خود است، باید در این امر، نهایت دقت را نماید که خدای ناکرده، مردم را "دین گریز" نکند .

« از امام صادق(ع) روایت است: حضرت امیرالمؤمین(ع) فرمود: بوهای بد را به وسیله ی آب بر طرف کنید که خداوند متعال از بندگان کثیف، بدش می آید: تَنَظّفوا بالماء من الرائحة المُنتَنَة فانّ الله تعالی یَبغُضُ من عباده القازورة .»

این قدر که اسلام به طهارت و پاکی اهمیت داده است، به مسایل دیگر نپرداخته زیرا پاکی و طهارت اساس زندگی فردی و اجتماعی انسان است. آن همه سفارش به پوشیدن لباس سفید شده است، یکی از مزایایش این است که کثیف شدن آن، از دیگر رنگ ها زودتر مشخص می شود. توجه به بوی خوش و معطر کردن خود، همه گویای توجه اسلام به نظافت، تمیز بودن و تمیز ماندن است .

« از امام رضا(ع) نقل شده: که جای حضرت جعفرالصادق(ع) در مسجد، از بوی عطر و اثر سجده ی حضرت شناخته می شد .»

«امام صادق(ع) می فرماید: دو رکعت نماز انسان خوشبو، بهتر از هفتاد رکعت نماز کسی ست که عطر نزده .»

« از حضرت رضا(ع): حضرت زین العابدین(ع) مُشکدانی داشت از قلع، که در آن مُشک نهاده بود و هنگام لباس پوشیدن و بیرون رفتن، از آن مُشک به خود می مالید .»

مسواک زدن نیز، پرهیز از دهان بدبو می باشد؛ به ویژه اگر دو نفر نزدیک هم نشسته و صورت به صورت یکدیگر باشند، بوی بد دهان همدیگر را حس می کنند؛ طرف مقابل که از بوی دهان ما مشمئز شده، دیگر توجهی به گفتار ما ندارد؛ در ذهنش دنبال یافتن راه فرار می باشد که چگونه خود را از دست ما خلاص کند .

« از سفارش های پیامبر به علی(ع) ای علی! بر تو باد مسواک زدن در هنگام هر وضو و نیز فرمود: مسواک جزئی از وضو است .»

  « و حضرت باقر و صادق(ع) فرمودند: دو رکعت نماز با مسواک، بهتر از هفتاد رکعت بی مسواک است .»

علاوه بر نظافت و پرهیز از بوی بد دهان، خواصّ دیگری برای مسواک آمده که از بحث ما خارج است .

تأکید اسلام، ازاله موهای زاید بدن است که محل تجمع میکرب و بوی بد می باشد. امام صادق (ع) فرمود: « هفت روز یک بار با تیغ و پانزده روز یک بار با نوره، خود را پاکیزه کنید »

« پیغمبر(ص) هیچ کس موی زیر بغل خود را بلند نگذارد که شیطان آن ها را پناهگاه خود قرار دهد .»

« علی (ع) فرمود: برطرف کردن موی زیر بغل، موجب پاکیزگی و بوی آن را می برد ؛ و سنتی است که پیامبر(ص) به آن امر کرده است .»

ائمه (ع) حتی جهت عدم بوهای ناهنجار، در اجتماع از خوردن «سیر» نهی می کردند و از امام محمد باقر(ع) نقل شده: «... هر کس این سبزی بدبو را می خورد به مسجد ما نرود اگر به مسجد نرود، خودنش اشکال ندارد »

« حسن زیّات گفته است، وقتی مراسم حج را به جای آوردم به مدینه رفتم و سراغ ابی جعفر (امام محمد باقر)(ع) را گرفتم؛ گفتند: به ینبع رفته است؛ به آنجا رفتم. امام فرمود: ای حسن به دنبالم تا اینجا آمده ای؟ گفتم: بله، فدایت شوم. اکراه داشتم که بروم و شما را نبینم. پس فرمود من این سبزی (سیر) را خورده ام خواستم از مسجد پیامبر دور باشم .»

د: توجه به ولایت

توجه به مسأله ولایت ائمه(ع) بالاخص حضرت امیرالمؤمنین(ع) یکی از مسائل مهمی است که نمی شود از آن گذشت. ائمه(ع) در هر موقعیتی که پیش آمد، سعی می کردند، در این باره سخن گویند تا امت اسلام را نسبت به پیشینه ی تاریخی حقیقی خود، آشنا کنند .

از حضرت امیرالمؤمین(ع) در چند جا، طی چند سال حیات پر برکت خود، آن را مطرح فرموده اند که غدیر خم چه بود و پیامبر اکرم چه فرمود به عنوان مثال در کتاب«الاحتجاج» طبرسی، ج 1، ص 185 می فرماید :

  « یا معاشر المهاجرین و الانصار! الله الله لا تنسوا عهد نبیّکم الیکم فی امری... »: ای گروه مهاجرین و انصار! خدا را خدا را فراموش نکنید؛ زمان پیامبر اکرم را که در باره ی امر من چه فرمود :

در احتجاج خود در شورای شش نفره ی عمر .

به روش امام علی نقی (ع) در پاسخ به نامه ای که بر «ردّ بر عقاید جبر و تفویض و...» نوشته اند، بنگرید که از حدیث ثقلین گرفته تا حدیث غدیر و روایت های دیگر را ذکر می فرماید .

بنابر این استفاده کردن از موقعیت های مناسب و مطرح کردن مسأله ی ولایت اهل بیت (ع) یکی از سنت های تبلیغی امامان معصوم می باشد .

ه: تبلیغ عملی

یکی از روش های بارز معصومین(ع) این بود که در عمل، دیگران را به اسلام دعوت می کردند البته نه این که اهل بحث، گفت و گو و سخنرانی نبودند بلکه بیشتر از این روش استفاده می کردند و حتی در بحث های خود نیز یک الگوی عملی بودند چه در حفظ ظاهر خود: آراسته ، وزین و معطر بیرون آمدن، چه در نوع گفتار خود که خالی از نیش و بدزبانی و خشونت بود تا جایی که افرادی مثل « ابن ابی العوجا» ی مشهور، امام صادق(ع) را مولای خود خطاب می کرد. یعنی با این که او اهل دین نبود و آن همه حدیث جعلی را ایجاد و به خورد دیگران داد ولی رفتار امام صادق(ع) تأثیر عجیبی بر او گذاشته بود که اسلام تجسم را مولای خود می دانست. با این که امام (ع) او را می شناخت، یک بار هم او را از خود طرد نکرد و بد نگفت، در یک مناظره که او هیچ سخنی را نپذیرفت، در پاسخ به او فرمود :

« اگر وضعیت چنین است که تو می گویی – ولی در حقیقت این چنین نیست – ما و شما نجات یافته ایم ولی اگر این چنین باشد که ما می گوییم – و همین درست است – ما نجات یافته ایم و تو نابود شده ای ».

لذا ائمه(ع) در حین گفتار هم، از روش کرداری، عامل تبلیغ برای اسلام بوده اند نه این که بینی خود را با صدا در دستمال نامرتبی در جمع، بگیرند و در حضور مردم آروغ های آن چنانی بزنند و بعد هم بگویند « لاحول و لا قوه الاّ بالله... » که ما مسلمانیم و در هر حال به ذکر خداوند سبحان، مشغول! – بی مناسبت نیست در اینجا از پیامبر اسلام(ص) به نکته ای اشاره کنیم :

« ابن عباس – که خدایش از او راضی باد – می گوید: رسول خدا(ص) فرمود: هر کس شکمش پر باشد نمی تواند وارد ملکوت آسمانها و زمین شود .

گفتند یا رسول الله! چه کسی از همه ی مردم بهتر است؟ فرمود: آنکه کم بخورد و کم بخندد، و به مقدار لباسی که بپوشاند، راضی باشد .

پیامبر(ص) فرمود: بپوشید و بخورید و بنوشید در حد نصف ظرفیت شکمهایتان که آن جزیی از نبوت است .

باز فرموده است: آدمیزاد هیچ ظرفی را پر نکرده است که بدتر و پر زیان تر از شکم باشد. چند لقمه برای فرزند آدم بس است تا پشت او را محکم کند؛ اگر ناگزیر از استفاده از آن باشد، پس یک سوم را برای خوراک، یک سوم را برای نوشیدن و یک سوم را برای نفس کشیدنش اختصاص دهد .»

امام صادق(ع) به یکی از صحابه – باید گفت به یکی از مبلّغان – فرمود :

کونوا دعاةً للناسِ بغیرِ السنتِکم، لِیُرَوا منکم الورع، والاجتهاد والصلاه و الخیر فانّ ذلک داعیةٌ : برای مردم، مبلّغ غیر زبانی باشید تا از شما ورع و پاکی و تلاش و نماز و خیر ببینند، این ها مردم را دعوت به دین می کند – اینگونه بودن، تبلیغ است .

در جای دیگر، از همین امام همام آمده است: عامل زینت ما باشید نه عامل عیب و عار ما: «کونوا لَنا زَیناً و لا تکونوا (علینا) شَین »

در سخن دیگری امام(ع) به مفضّل می فرماید: به شیعیان ما بگو با اجتناب از گناه و حرام های خداوند و پیمودن راه رضایت و خشنودی او دعوت کننده به طرف ما باشید... «کونوا دعاةً اِلینا بالکَفِّ عن محارم الله و اجتنابِ مَعاصیه وَ اتّباعِ رضوانه ...»

در بیان دیگری که حکایت از قدرت جاذبه برای تبلیغ دارد، می فرماید: مثل خار (شوک) نباشید بلکه مثل برگ سبز(ورق) باشید: «... وَ قَد خِفتُ اَن تَکونوا شَوکاً لا وَرَقَ فیه و کونوا دعاةً الی ربّکم و اُدخلُوا الناسَ فی الاسلام و لا تُخرِجوهم منه»:  خیلی نگرانم که شما مثل خاری باشید که هیچ برگ سبزی در آن نیست. دعوتگر به سوی خدایتان باشید و مردم را به اسلام داخل کنید نه این که (با رفتارتان) از آن خارج کنید .

حتی برخورد امام صادق(ع) را با یک شرابخوار ملاحظه می فرمایید. اگر ما به جای آن حضرت بودیم، چه کاری می کردیم؟ مثل آن حضرت برخورد می کردیم؟ «شقرانی» از نسل یکی از غلامان آزاد شده، توسط  پیامبر اکرم بود؛ به همین جهت خود را از موالی می دانست و به خاندان پیامبر نزدیک می شد، روزی که کارگزاران منصور دوانقی از بیت المال، وجهی به مردم دادند، او هم برای گرفتن آمده بود ولی آشنایی را نداشت تا واسطه قرار دهد؛ وقتی امام صادق را دید گفت ما از شماییم و حاجت خود را گفت؛ حضرت برای او گرفت و به او فرمود: کردار نیک از هرکسی خوب و از تو چون به ما وابسته ای، خوبتر است؛ و عمل بد از هر کسی بد  ولی از تو، بدتر است. شقرانی فهمید که امام از اعمال او آگاه است .

این ها نمونه هایی از تبلیغ عملی ائمه(ع) بود که به قدر تشنگی از آن چشیدیم و الاّ مثنوی هفتاد من کاغذ شود .

و: مناظره یا گفت و گو

پیامبر و ائمه(ع) از بحث و گفت و گو با مخالفان نه تنها ابایی نداشتند بلکه اگر نوع گفتمانی که آن حافظان و مبلّغان مکتب توحید با دیگران داشتند، مورد دقت قرار دهیم به روش عالی گفت و گو نیز آشنا خواهیم شد تا عاملی برای « تنفیر یعنی عمل فراری دادن » نباشیم .

ز: آشنایی با مکتب های فکری روز

همان طور که در « توجه به ولایت» ذکر کردیم، امام علی نقی(ع) به باندهای فکری آن زمان، مثل جبریون یا غیر آن ها مطلع بوده و پاسخ آن ها را می داده اند. یا پاسخ به سؤالات بسیاری از مشهوران زنادقه، توسط امام صادق(ع) مثل ابن ابی العوجاء، ابوشاکر دیصانی و ...

بحث امام رضا(ع) با اهل کتاب و مجوس و ... گویای این مطلب است که ائمه(ع) شناخت دقیقی نسبت به ادیان تحریف شده و مکتب های فکری و اعتقادی دوران خود داشته اند و در مواقع مقتضی به بحث با آن ها وارد می شدند و پیروزمندانه از آن بیرون می آمدند .

لذا نمی شود یک نفر، خود را مبلّغ اسلام بداند و به پیشوایان آن در کسب معارف لازم برای گفت و گو تأسّی ننماید .