10 . واداشتن به مطالعه و خواندن – تدریس –
یکی دیگر از سنت های قرآنی در امر تبلیغ، وادار کردن
افراد در هر زمینه ای به مطالعه و کتاب خوانی است و باید مخاطبان را به آن جهت سوق
داد. این مطلب را از خواندن قرآن بر پیامبر توسط جبرئیل امین یا بعد از آن توسط
پیامبر بر دیگران استنباط می کنیم. جبرئیل به پیامبر فرمود :
- اِقرَأ بِاسمِ رَبِّکَ الَّذی
خَلَق ...
انیس کنج تنهایی کتاب است *** فروغ صبح دانایی کتاب است
دست پرورده ی پیامیر اسلام نیز در نهج البلاغه می فرماید:
الکتب بساتین العلماء: کتاب بوستان و گلزار دانشمندان است.
11 . یاد آوری نعمت های خداوند
یکی دیگر از روش های خداوند متعال در هوشیار کردن مردم
نسبت به خالق خود، یاد آوری نعمت های آن یگانه ی آفریدگار است. هر ازگاهی باید مبلغ
به این نکته توجه نماید و از این عمل بازدارنده، نسبت به ناسپاسی و کفران نعمت های
خدا دادی توسط مردم، استفاده نماید تا گرایش مردم را بیشتر جهت گیری دینی بدهد .
قرآن در باره بنی اسرائیل می فرماید :
- يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ
اذْكُرُواْ نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ...: ای بنی اسرائیل به یاد
آورید نعمتی را که من به شما داده ام .
- وَإِذْ نَجَّيْنَاكُم مِّنْ
آلِ فِرْعَوْنَ...: وقتی شما را از آل فرعون نجات دادیم، - به یاد آورید .
- وَإِذْ فَرَقْنَا بِكُمُ
الْبَحْرَ : وقتی دریا را برایتان شکافتیم، - به یاد آورید. - یا در جایی دیگر به
نعمت هایی اشاره می کند، که در خلقت انسان به او داده است :
- اَلَم نَجعَل لَهُ عَینَین...:
آیا دو چشم برای او نیافریدیم و به او زبان ندادیم و دو لب برایش نگذاشتیم؟
در جای دیگر نعمت های دیگری را هم بیرون از وجود جن و
انس، برای آنان آفریده، مطرح می کند و می پرسد :
- فَبِاَیِّ آلاءِ رَبِّکُما
تُکَذِّبانِ: کدام یک از نعمت های پروردگارتان را تکذیب می کنید؟
12 . مثل زدن
قرآن با تمثیل آوردن در آیات خود، مخاطبان را به
تأثیرپذیری بیشتر سوق می دهد؛ زمینه ی هوشیاری را در آنان فراهم می کند :
- مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي
اسْتَوْقَدَ نَاراً فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللّهُ بِنُورِهِمْ
وَ...: مثل آنان مانند کسی است که آتشی را روشن کرده، وقتی اطراف او روشن شد،
خداوند آن را از بین برد. این مثال را خداوند برای منافقان می آورد که در شب
ظلمانی گرفتار شده اند؛ روشنی اندکی ایجاد می کنند؛ همین که چشمشان به آن نور عادت
کرد، ناگهان خاموش می شود و اطراف خود را تاریکتر می بینند. یا در باره ی افرادی که
غیر از خدا، رهبران و دوستانی را برای خود بر می گزینند، به عنکبوت مثال می زند :
- ... كَمَثَلِ الْعَنكَبُوتِ
اتَّخَذَتْ بَيْتًا وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنكَبُوتِ...: آنان،
مانند عنکبوت(تاردَوانَک) اند که خانه ای را بر می گزیند و همانا سست ترین خانه ها،
خانه ی عنکبوت است .
بنا براین با مثال آوردن، گامی آسانتر برای تبلیغ بر می
داریم و همچنین سخن را بیشتر قابل فهم می کنیم .
13 . نقل نکات تاریخی ( گذشته چراغی فرا راه آینده )
یکی دیگر از سنت های تبلیغی قرآن، توجه به نقل قصص
پیشینیان است تا با دقت در باره ی جریان های تاریخی، بر آگاهی مخاطبان افزوده گردد.
مثل داستان فرعون و بنی اسرائیل، قوم عاد، ثمود، قوم لوط و اصحاب مدین و ...:
- فَاقصُصِ القَصَصَ لَعَلَّهُم
یَتَفَکَّرون: داستان ها را بیان کن باشد که تفکر کنند .
14 . به تفکر واداشتن
از دیگر روش های تبلیغی قرآن، آنست که مخاطبان خود را به
تفکر در باره ی آفرینش موجودات، آسمان ها و زمین و ... وامی دارد تا با توجه به
برداشت های حسی و نظاره ای، پی به خالق جهان ببرند؛ در وجود خود اندیشه ی گرایش به
خداوند را افزایش دهند و بدانند که، « جهان را صاحبی باشد، خدا نام »:
- اَفَلا يَنظُرُونَ إِلَى
الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ وَإِلَى السَّمَاء كَيْفَ رُفِعَتْ و ...: آیا به شتر
نمی نگرنند که چگونه خلق شده و به آسمان نگاه نمی کنند که چگونه بر افراشته شده
است؟
- قُلِ انظُروا ما ذا فِی
السّمواتِ و الارضِ: بگو بنگرید به آنچه در آسمانها و زمین است .
بر انگیختن انسان برای تفکر از چند راه ممکن است :
الف: سخن معمولی :
- قُلْ إِن كَانَ لِلرَّحْمَنِ
وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعَابِدِينَ: اگر خدا پسری می داشت من اولین کسی بودم که
آن را می پذیرفتم .
ب: سخن استدلالی :
استدلال آوردن برای این امر مؤثر است مثل گفتار حضرت
ابراهیم در مقابل نمرود :
- فَإِنَّ اللّهَ يَأْتِي
بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي
كَفَرَ: خداوند خورشید را از مشرق آورد تو از مغرب بیاورش؛ مبهوت شد کس که کفر
ورزید .
ج: حضور و دیدن :
داستان حضرت ابراهیم و شکستن بت ها که بعد از حضور در
معبد، آنان شسته شدن بت ها را مشاهده نمودند، سؤال کردند چه کسی آن ها را شکسته
است؟ گفتند جوانی که به او ابراهیم می گویند. گفتند او را بیاورید تا افرادی که او
را دیده اند، شهادت دهند. او را آوردند و حضرت ابراهیم پس از سؤال آنان، گفت این بت
بزرگ، دیگر بت ها را شکسته است، از او بپرسید اگر او حرف می زند :
- قَالَ بَلْ فَعَلَهُ
كَبِيرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِن كَانُوا يَنطِقُونَ (63) فَرَجَعُوا إِلَى
أَنفُسِهِمْ...: آن ها به خود مراجعه کردند – دیدند او درست می گوید ...
امروزه این عمل را با فیلم های ویدیویی و سینمایی می
توان مقایسه کرد و تأثیر آن ها را بر جامعه مشاهده نمود .
د: به اردو بردن :
قرآن برای این که انسان را به فکر کردن سوق دهد امر به
سیر در زمین می کند که از آثار باقی مانده از پیشینیان پندگیرند :
- قُل سیروا فِی الاَرضِ...: بگو
در زمین سیر کنید ...
بنابراین امروزه راه برانگیختن اندیشه از این سه راه:
"سخنرانی"، "فیلم، تئاتر" و "اردو" انجام شدنی و ابزار مناسبی در این زمان است .
15 . اسوه گرایی
قرآن با ذکر نکات تاریخی پیامبران و روش تبلیغی آنان، در
حقیقت به آموزش تبلیغ عملی پرداخته ولی در قران فقط به دو پیامبر اشاره می کند که
روش آنان الگوی خوبی برای شما باشد. به اصطلاح « اثبات شیء، نفی ما عدا» نمی کند،
بلکه همین که از سنت های پیامبران نکاتی را می آورد، دلیل بر استفاده از آن ها می
باشد -:
- روش حضرت
ابراهیم(ع): قَد کانَت لَکُم اُسوَةٌ حَسَنةٌ فی ابراهیم و
...
- روش حضرت محمد(ص):
لَقد کان لکم فی رسولِ اللهِ اسوةٌ حسنة ...
یکی از روش های تبلیغی حضرت ابراهیم و پیامبر اکرم: حلیم
بودن، مهمانی دادن و اطعام بوده که در عمل نقش مؤثری برای ارائه رسالت این پیامبران
اولوالعزم داشته است .
آنچه از پیامبر باید بگوییم به بعد موکول می کنیم و
اکنون فقط به یک موضوع که نقش اساسی را در گرایش مردم جاهلی آن زمان به اسلام داشته
است، می پردازیم و آن اخلاق حسنه ی پیامبر اکرم است که دو جنبه دارد :
1 . پذیریش مردم با نرم خویی :
- فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ
لِنتَ لَهُم وَ لَو كُنتَ فَظًّاً غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّوا مِن حَولِكَ...:
از رحمت خداوند برای آنان نرم خو گشته ای اگر خشن و سنگدل بودی از دور تو پراکنده
می شوند ...
2 . توجه به گفتار مردم :
پیامبر به گفتار مردم آن قدر توجه داشت که بعضی در غیاب
آن حضرت می گفتند او گوش است یعنی هر چه دیگران گویند، می پذیرد :
- وَمِنْهُمُ الَّذِينَ
يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَ يِقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ...: کسانی از آنان، پیامبر را اذیت
و آزار می دهند و می گویند او گوش است .
این نوع رفتار با مردم، از شرح صدر پیامبر ناشی می گردد
که مبلّغ وظیفه دارد این کمال را در خود رشد دهد تا در کردار نیز تبلیغ او مؤثر
واقع شود .
قرآن غیر از پیامبران، الگوهای دیگری را نیز مطرح می کند
تا گروندگان به مکتب حق، عمل آنان را ملاک رفتار خود قرار دهند: مؤمن آل فرعون ،
همسر فرعون را برای مؤمنان مثال می آرود و همسر نوح و لوط را برای کافران و ملحدان .
طرح این نمونه ها، عامل گرایش برای ایمان و عامل بُرش
از کفر است و با عث می شود، انسان در عمل خود، اندیشه نماید تا باطل گرا نباشد .
16 . ایجاد تَنَفُّر
یکی از روش های قرآنی برای تبلیغ، انزجار ایجاد کردن،
نسبت به گناه یا چیزهایی ست که دارای قبح ذاتی اند و از نظر فطرت خدا دادی، انسان
از آن یا آن ها تنفر دارد. آن جا که در باره ی کتمان آیات خدا و فروش دین به دنیا
توسط اهل کتاب بحث می کند، می فرماید :
- ... اُولَـئِكَ مَا
يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ : آنان جز آتش که به شکمشان (فرو می
برند) چیزی نمی خورند .
در جایی که بحث از ایجاد تنفر برای دوری از غیبت است آن
را گوشت مُرده ی برادر خود می شناساند :
- ... اَيُحِبُّ
أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ ...: آیا یکی از
شما دوست دارد گوشت مرده ی برادرش را بخورد، پس آن را زشت بدانید .
17 . ایجاد پرسش
یکی دیگر از نکات تبلیغی در روش قرآن، پرسش به وجود
آوردن است؛ در این روش مخاطب با سؤال رو به رو می شود؛ در باره ی موضوع سؤال به فکر
فرومی رود و زمینه ی اصلاح نیت
یا اصلاح هدف را از انجام عمل، برای خود فراهم می کند. لذا این روش در تبلیغ نقش
مهمی دارد. به آیات قرآن در این باره می پردازیم :
- اَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ
لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْض ...: آیا نمی دانید که ملک آسمان ها و زمین را
خدا دارد
- الم نَجعَلِ الاَرضَ مِهاداً:
آیا زمین را مهد قرار ندادیم .
- کَیفَ کانَ عاقِبَةُ
المُکَذِّبین:... چگونه است پایان کار تکذیب گران .
- فَاَینَ تَذهَبون: پس کجا می
روید .
- قَالُوا يَا وَيْلَنَا مَن
بَعَثَنَا مِن مَّرْقَدِنَا...: گفتند چه کسی ما را از مرقدمان بر انگیخت
.
- اَاَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ
خَيْرٌ اَمِ اللّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ: آیا خدایانی پراکنده بهترند یا خدای
یگانه چیره گر؟ .
یکی از ایجاد پرسش ها برای کارا شدن تبلیغ، طرح استفهام
تقریری یا اقرار گرفتن در قالب "پرسش سازی" است که مخاطب با شنیدن آن، مطلب مورد
پرسش را به راحتی پذیرفته و به آن اعتراف می کند؛ همانند آیه: قُل لِّمَن مَّا فِي
السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ : بگو آنچه در آسمان ها و زمین است از کیست؟
18 . پاسخ در مقابل شبهات
دشمنان یک حرکت مؤثّر، بیشتر به دنبال سنگ اندازی فکری و
ایجاد شبهه بر مطالب حقی هستند که مطرح می شود. همانطور که باید شبهات را شناخت و
پاسخ آن را فراهم کرد، ابتدا شبهه شناسی را یک ضرورت تبلیغی باید تلقی کرد .
لذا قرآن روشی را برای برخورد با این گونه مسائل ارایه
می دهد که حالت «پاسخ نقضی» دارد. به عنوان مثال در مقابل مخالفان جنگ احد که بعد
از شهادت رزمندگان بهانه ها را آغاز کردند، این آیه را مطرح می کند :
- اَلَّذِينَ قَالُواْ
لإِخْوانِهِمْ وَ قَعَدُواْ لَوْ اَطَاعُونَا مَا قُتِلُوا قُلْ فَادْرَؤُوا عَنْ
اَنفُسِكُمُ الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ: کسانی که به جنگ نرفته، در باره ی
برادرانشان که در جنگ شرکت کردند، گفتند اگر حرف ما را گوش کرده بودند، کشته نمی
شدند. بگو اگر راست می گویید، مرگ را از خود دور کنید .
پاسخ های نقضی در چنین مواقعی، توسط مبلغ بیشتر کار ساز
است تا پاسخ های برهانی. در مثال بالا، چون بحث قتل، مطرح بود، پاسخ نیز در باره ی
موت است که هر دو گویای « زنده نبودن» و « زنده نماندن» است .
حضرت ابراهیم در باره ی آفریدگار جهان، با نمرود استدلال
به زنده کردن و میراندن انسان توسط خدا کرد وقتی او گفت: « من هم می میرانم و زنده
می کنم»؛ دیگر به او نگفت به این دلیل و آن سخن تو درست نیست؛ بلکه یک باره در جواب
او فرمود: « خدای من خورشید را از مشرق برمی آورد تو از مغرب بَرآور »:
- ... قَالَ أَنَا أُحْيِـي وَ
اُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ
فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ ...
19 . استفاده از وسایل تبلیغی روز
در قرآن استفاده از وسایل روز را در برخورد موسی با
ساحران می بینیم. وقتی دشمنان از آن ابزار استفاده می کنند، چرا ما آن ها را تحریم
کنیم؟ بلکه باید از همان وسیله برای حفظ منافع خود برضد آنان بهره گیریم :
- وَ أَلْقِ مَا فِي يَمِينِكَ
تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا...: آن را که در دست راستت هست، بینداز؛ تا آنچه را ساخته
اند، فرو برد ...
20 . مقایسه کردن
قرآن یکی دیگر از روش های تبلیغی را مقایسه ی بین
چیزهایی که قابل انکار نیست، قرار داده؛ بیشتر کار برد آن برای محسوسات است؛ برای
مردم، از هر قشر و طبقه، ساده و قابل فهم می باشد .
- وَ مَا يَسْتَوِي
الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ (19) وَ لَا الظُّلُمَاتُ وَ لَا النّورُ (20) وَ لَا
الظِّلُّ وَ لَا الْحَرُورُ ...: "کور و بینا"، "تاریک و نور" و "سایه و گرما" با
هم، برابر نیستند .
21 . نمی دانم
از سنت های فراموش نشدنی قرآن جهت آموزش ما، عبارت « نمی
دانم» است که با اهل علم بودن ما سازگاری ندارد!! و باید در این باره تمرین فراوان
کرد تا بدانیم « ندانستن عیب نیست» و « همه چیز را همگان دانند». به ویژه بسیاری از
پرسش های احکام و ... هست که بی مطالعه نمی شود، پاسخ داد. قرآن به پیامبر می
فرماید: بگو نمی دانم :
- قُل اِن اَدري
یا در پاسخ افرادی که زمان قیامت را می پرسیدند، پیامبر
به طور صریح نفرموده نمی دانم بلکه فرموده « خدا می داند» که این نوع پاسخ نیز به
فرمان خداست :
- قُل اِنَّما عِلْمُهَا عِندَ
رَبِّي ...
( بعلاوه آیه را با حصر هم آورده
و در آخر آن، همین عبارت را با اندک تغییر، تکرار کرده است .)
22 . عدم رنج
قرآن به نکته ی دیگری در روش تبلیغ توجه دارد تا مبلغ
گمان نکند حاشا و کَلاّ حتماً باید از همه جهت، بیش از توان وجودی خود، تلاش نماید
و در حقیقت خود را در رنج و سختی اندازد تا همه را خداگرا کند .
قرآن، مبلّغ را مأمور به وظیفه می داند نه مأمور به
نتیجه :
- مَا اَنزَلنا عَلیکَ القرآنَ
لِتَشقی : قرآن را برتو نازل نکردیم تا خود را به تعب اندازی در آیه ی دیگر وظیفه ی
پیامبر را فقط « ابلاغ» یعنی پیام رسانی می داند :
- ما علی الرّسولِ اِلاّ البَلاغ ...
23 . هدف تبلیغ
شناخت هدف در
تبلیغ، بسیار مهم است. اگر هدف از کاری که انسان می کند ، مشخص نباشد، عمل لغو و
بیهوده و خسران آوری را انجام می دهد .
قرآن هدف تبلیغ را بیان فرموده است :
- إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا
وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا (45) وَدَاعِيًا إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجًا
مُّنِيرًا : ای پیامبر ما تو را گواه و مژده ده و هشدار دهنده و دعوت گر به خدا، با
اجازه ی او فرستادیم و چراغ روشنگری - برای زدودن تاریکی ها - هستی .
این هدف کلی است که وظیفه مبلغ را « داعیاً الی الله»
بیان می کند و هر چه راجع به هدف از بعثت پیامبران مطرح می کند تحت لوای این کلی
قرار دارد. مثل آیه :
- لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا
بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَ الْمِيزَانَ لِيَقُومَ
النَّاسُ بِالْقِسْطِ... : ما پیامبران را با دلایل روشن فرستادیم و کتاب، قانون و
میزان – وسیله ی سنجش – همراه آنان نازل کردیم تا مردم عدالت را بر پا دارند ...
برپایی قسط و عدل، زمینه ساز گرایش به خداست که مبلغ
باید به آن توجه کامل داشته باشد و اگر روابط اجتماعی سالم، بین انسان ها در جامعه
فراهم شود، به هدف اصلی و کلی تبلیغ، یک گام نزدیک تر می شویم .
یا اگر در قرآن می فرماید: وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ
عَظِيمٍ: همانا تو فوق العاده بر خلق عظیمی هستی؛ دارای اخلاق حسنه ی برتر می
باشی. یا اگر پیامبر(ص) می فرماید:« انّی بُعِثتُ لاُتَمِّمَ مَکارِمَ الاَخلاق»،
برای آن است که انسان از طریق اخلاق حسنه، می تواند نردبان ترقی – به کمال مطلق
رسیدن – را بالا رود. در حقیقت باید گفت: این ها مقدمه ی همان هدف اصلی است .
24 . تبلیغ فردی
یکی دیگر از سنت های تبلیغی قرآن، فعالیت تبلیغی بر روی
فرد است که یک مبلغ با کار فرهنگی این چنینی – اگر چه زمان بیشتری را سپری می کند –
ولی یک فعالیت تبلیغی تشکیلات زا را پی ریزی می نماید. تبلیغ فردی بیشتر در زمان و
مکانی کاربرد دارد که دشمن بر ضد مبلغ جوّ روانی و شورش جمعی را فراهم می آورد تا
به او گرایش پیدا نکنند. قرآن برای شکستن این جوّ، از افرادی می خواهد، تک تک و دو
نفر، دو نفر بروند، اندیشه کنند که آیا جوّ هوچیگری درست است یا نه؟ چون در آن زمان
که دشمنان از پیشرفت پیامبر وحشت نموده، جو ایجاد کردند و آن حضرت را مجنون قلمداد
نمودند، قرآن این چنین پیشنهادی داد :
- قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم
بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا مَا
بِصَاحِبِكُم مِّن جِنَّةٍ ... : بگو شما را به یک چیز نصیحت می کنم که برای خدا
بلند شوید و دو تا دو تا و تک تک بروید و فکر کنید که همنشینتان یعنی پیامبر جنون
ندارد .
25 . قول سدید
مبلغ نباید سخنان و بحث هایی را مطرح کند که بی پایه و
اساس است و مخاطب بتواند بطور بدیهی آن را رد کند. گفتار یک میلغ، باید آن چنان قوی
و محکم و به اصطلاح « جامع و مانع» باشد که هیچ خدشه ای نتوان به آن وارد کرد. اگر
مبلغ چنین روشی نداشته باشد، پایگاه اجتماعی پیدا نمی کند و سخنان او تأثیر گذار
نیست. البته در بند اول که « خلق بهترین ها» را آوردیم، این مطلب را می رساند و «
بهترین ها» با « قول آبکی»، سازگاری ندارد ولی به لحاظ اهمیت و تأکید قرآن، آن را
جدا مطرح کردیم :
- يَا أَيُّهَا الَّذِينَ
آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلاً سَدِيدًا : ای گروندگان! پروای خدایی
پیشه کنید و گفتار "نفوذناپذیر" بگویید. قرآن بر قول سدید که همان گفتار « جامع و
مانع» یا گفتار "بی دَرز" است، تأکید دارد .
26 . بلاغ مبین
تکیه ی قرآن برای تبلیغ این است که بیان مبلّغ، واضح و
روشن باشد به طوری که برای همه کس، قابل فهم باشد. پیامی که با رمز و رموز، با
کنایه و مغلق باشد، نمی تواند بر دیگران تأثیرگذارد. وحی خداوند به پیامبران، گفتار
همه کس فهم است. لذا مبلغ باید همیشه کلام و گفتارش، رسا و بدون ثقل فهم باشد :
- وَ مَا عَلَى الرَّسُولِ
إِلاَّ الْبَلَاغُ الْمُبِينُ .
( البته این بند از سنت تبلیغی
قرآن بی ارتباط با « لسان قوم» و « کلّم النّاس علی قدر عقولهم» نیست و می توان هر
دو را یکی دانست از باب تأکید، جدا آورده ایم .)
27 . ظرفیت مخاطب
از سنت های تبلیغی مطرح شده در قرآن، توجه به مخاطب از
جنبه ی فکری و قدرت درک و فهم او می باشد. یک مکتب پیشرو وقتی می تواند تأثیر گذار
و موفق باشد که برای همه ی طبقات مردم، قابل فهم گردد؛ مردم هر چه را بفهمند، در
باره اش ساکت می شوند و آرامش پیدا می کنند .
بسیاری از مسایل دشوار وجود دارد، که قرآن با روش (
لَقَد یَسَّرنا القُرآنَ لِلذِّکر)؛ آسان کردن یا قابل فهم کردن با توجه به « ظرفیت
فکری مخاطب» یا «اندازه ی فهم» شنونده ، طوری برخورد می نماید که مخاطب بپذیرد :
- اَللهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ
وَالْأَرْضِ...: خدا، نور آسمان ها و زمین است .
28 . استفاده از زمان و مکان
سنت دیگری که برای تبلیغ در قرآن آمده، استفاده کردن از
موقعیت های مختلف، برای پیشبرد امر تبلیغ است .
حضرت ابراهیم وقتی شب فرا رسید، ستاره ای را مشاهده کرد
و گفت: « این پروردگار من است». وقتی ناپدید شد، گفت « من ناپدید شونده را دوست
ندارم »
- فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ
اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَـذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لا أُحِبُّ
الآفِلِينَ .
29 . تخریب مقدس شده ها
از همین بند فوق، مطلب دیگری را که قرآن به ما می آموزد،
کشف می کنیم. در روش برخورد حضرت ابراهیم با تحریفات مقدس و تخریب آن ها، بهره
برداری یا بکار گیری روش های روانشناسانه ی اجتماعی لازم است .
حضرت ابراهیم چرا می گفت: « این ستاره خدای من است» یا
می گفت « خورشید پروردگار من است» و وقتی اینها غروب می کردند، می فرمود: « غروب
کننده ها و ناپدید شونده ها را دوست ندارم»؟
اگر مردم به چیزی معتقد شوند، آن را مقدس می دانند و از
وجودشان زدوده نمی شود مگر این که از راهش وارد شویم تا بتوانیم در مرحله ی
روشنگری، آن "مقدس شده" را به قبل از مقدس شدن: (مرحله ی نامقدس بودن) آن برگرداند.
هنگامی که این کار انجام شد، نابود کردن آن، امری آسان می شود و توان از بین بردن
آن پدید می آید اگر چه شاید هنوز هم افرادی باشند که آن را مقدس بدانند. حضرت
ابراهیم یک مقدس شده را در معرض نمایش می آورد، سپس آن را در ذهن شان خراب می کرد
تا به قومش بفهماند که اندیشه و دیدگاه شان در باره ی این پدیده، نادرست است .
پس اگر چیز نادرستی مقدس شد، وقتی فهمیدیم مقدس نیست، می
شود آن را حذف کرد. ستاره خدا شد، خورشید خدا شد، وقتی خدا نبودن آن ها روشن گردید،
می شود از دل بیرون راند؛ از جایگاه مقدسی که در وجود انسان دارد، بیرون راند و حذف
کرد .
این روش « تخریب ذهنی» است؛ هنگامی که تخریب ذهنی صورت
گرفت و مبلغ در این نبرد تبلیغی پیروز شد، نوبت به مرحله ی « تخریب مصداقی» و بیرون
ذهنی می رسد؛ وقتی فهمیده شد: بت، خدا نیست، می شود آن را خرد کرد .