پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) رابطه مؤ من با مؤ
من و برخوردشان را با هم ، همچون رسيدن يك تشنه به آب سرد و گوارا مى داند كه با آن
سيرابى مى شود:
ان المؤ من
ليسكن الى المؤ من كما يسكن قلب الظماءن الى الماء البارد.(40)
در كجاى اخلاق غربى ، اين حالت يافته مى شود؟
در معاشرت مسلمانان با هم ، بايد همدلى ، بيش از وحدت فيزيكى و پيوند سطحى حاكم
باشد، تا به انس والفتهاى پايدار و رابطه هاى درونى بيانجامد. با سلام و مصافحه و
حـسـن خلق و چهره باز و لبخند محبت زا و غم زدا و برخورد نيك ، اين مهم تاءمين مى
شود. مـيـزان اسـلامى بودن اخلاق هر مسلمان را بايد در نحوه معاشرتش با ديگران
جستجو كرد. خـوش خـلقـى ، ديـن و مـرام مـسـلمـانـى اسـت . بـه فـرمـوده حـضـرت
رسـول (صـلى الله عليه و آله و سلم ): ايمان كسى كاملتر است كه اخلاقش بهتر باشد،
كـسى به پيامبر شبيه تر و به او نزديكتر است كه خوش خلق تر باشد(41)
و به تعبير امام صادق (عليه السلام ):
پـس از عـمـل بـه واجـبـات الهـى ، مـحبوبترين كارها نزد خداوند، آن است كه انسان
اخلاقى سازگار با مردم داشته و اهل مداراباشد(42)
بـارى ... گـفـتـار و رفـتـار ما آيينه شخصيت ماست ، بكوشيم هر چه روشنتر و شفاف تر
باشد.
4 - مردم دارى
يـكـى از ضـرورتـهـاى اخـلاق مـسـلمـانى و معاشرت مكتبى ، مردم دارى است ،
يعنى با مردم بودن ، براى مردم بودن ، در خدمت ديگران بودن ، شريك درد و رنج و راحت
و غم ديگران بودن . همراهى و همدردى و همگامى و همخونى با ديگران و هر نام ديگرى كه
بتوانى بر روى آن بـگـذارى ، ليـكن واقعيت ، همه يكى است ، يعنى خود را خدمتگزار و
غمخوار ديگران ديدن و دانستن .
ايـن ، رمـز و راز حـيـات اجـتماعى يك مسلمان است و براى او پايگاه مردمى و
برخوردارى از راءفت و رحمت و مودت و حمايت مردم را فراهم مى آورد.
ماهى به آب زنده است و يك مسلمان اجتماعى ، به حسن سلوك با ديگران .
بـايـد ديد چه چيزهايى و چگونه رفتارهايى و چه روحياتى اين زمينه و موقعيت و پايگاه
را براى انسان پديد مى آورد؟ وقتى هدف يك مسلمان ، خدمت بيشتر به همنوعان است ،
بايد راه و رسم آن را هم آموخت . مردم دارى يكى از اين رمزها است .
نمودهاى مردم دارى
بدون شناخت نمودها و شاخصهاى مردم دارى و اين خصلت نيكو، نمى توان به رمز آن
دست يافت . چه روحيه ها و خصلتهايى سبب جذب ديگران مى شود؟ جذبى كه راهگشاى توفيق
بيشتر براى خدمت و همدلى باشد. برخى از اين نمودها از اين قرار است :
1 - خوش اخلاقى
حـسـن خـلق ، كـمـنـدى اسـت كـه ديـگـران را در دام مـحـبـت اسير مى كند. كيست كه
از برخورد شايسته خوشش نيايد و جذب چنين انسانى نشود؟
از امام صادق (عليه السلام ) پرسيدند:
حد و مرز اخلاق نيك ، چيست ؟
فرمود: آن است كه :
اخلاقت را نرم كنى ،
كلامت را پاكيزه سازى ،
و با چهره اى باز و گشاده با برادران دينى ات روبرو شوى(43).
گـشـاده رويى ، از بارزترين صفات رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) بود كه
سـهمى عمده در جذب مردم به اسلام و شيفتگى آنان به شخص پيامبر اسلام داشت . خداوند
درباره اين خصلت مردمى رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى فرمايد:
فبما رحمة من
الله لنت لهم و لو كنت فظاء غليظ القلب لانفضوا من حولك ؛(44)
بـه خـاطـر رحـمـت الهـى بـود كـه بـراى مـردم نـرم شـدى و اگـر تـنـدخـو و خـشـن و
سخت دل بودى از دور تو پراكنده مى شدند.
در ادامـه آيه مى فرمايد: پس ، از آنان در گذر، بر ايشان استغفار كن ، و در كار با
آنان مشورت نما.
گـويـا كه عفو، استغفار و مشورت ، نمونه هاى ديگرى از حسن خلق و رفتار مردم دارانه
و جـاذب اسـت ، چـرا كه نوعى اعتماد به مردم و به حساب آوردن آنان است و چنين
برخوردى ، عامل جاذبه شخص مى گردد.
2 - عفو و گذشت
كينه توزى و لجاجت ، ويژه روحهاى حقير و همتهاى پايين است .
بـرعـكـس ، آنـان كـه نظر بلند و روح بزرگ دارند، پوزشها را مى پذيرند، از خطاهاى
ديـگـران چـشـم مـى پـوشـنـد و از حـق شخصى خويش در مى گذرند. بلند نظرى انسان ،
عامل محبت دلهاى ديگران است . براى خود انسان نيز نوعى لذت روحى دارد و گفته اند:
در عفو، لذتى است كه در انتقام نيست .
عفو و گذشت و چشم پوشى و ناديده گرفتن لغزشهاى ديگران ، دانه هاى جلب محبت است و
ديگران را خوشبين ، وفادار و بامحبت نگاه مى دارد.
امام سجاد (عليه السلام ) در دعاى بلند مكارم الاخلاق ، از خداوند اين گونه مى
طلبد:
خداوندا!...
مرا ثابت قدم و استوار بدار، تا با ناخالصان و دغلها، خير خواهانه برخورد كنم ،
و هر كس از من دورى گزيد، من به او نيكى كنم ،
و به كسى كه مرا محروم كرده ، بذل و عطا كنم ،
و با آن كه با من قطع رابطه كرده ، بپيوندم ،
و كسى را كه غيبت مرا كرده است ، به خوبى ياد كنم ،
توفيقم ده كه نيكى را سپاسگزار باشم ،
و...از بدى ، چشم پوشم و درگذرم(45).
3 - بخشش و محبت
آدميزاد، بنده احسان است . به هركس نيكى كنى ، او را رام و مطيع خويش مى سازى و به
هر كـس مـحـبـت و لطـف كـنـى ، قـلعـه دلش را فـتـح كـرده اى . بـه قول سعدى :
بـنـده حـلقـه بـگوش ، ار ننوازى ، برود |
|
لطف كن لطف ، كه بيگانه شود حلقه بگوش |
اين تعليم حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم ) است كه :
اى مردم !
مى دانم كه نمى توانيد با اموالتان همه مردم را راضى كنيد، ولى با چهره باز و گشاده
رويى و خوش اخلاقى ، مى توانيد(46).
و سخن مولايمان حضرت امير (عليه السلام ) چنين است :
بالايثار يسترق
الاحرار؛(47)
آزادمردان ، با ايثار، بنده و غلام مى شوند.
البـتـه بـنده و غلام خوبيها و كرامتهاى اخلاقى . اين هم گام ديگرى در جذب دلها و
ايجاد الفتها و تحكيم رابطه هاى عاطفى در جامعه بشرى است .
4 - واضع و خاكسارى
هـمـچـنـان در پـى بـيـان نـمـونـه هايى از روحيه مردم دارى هستيم . افتادگى و
تواضع و فـروتـنى ، يكى ديگر از اين ويژگيهاست . چنين كسان مى توانند مردم را دور
شمع وجود خـودشـان جـمـع كـنند، آن گونه كه پيامبر خدا بود و انجام مى داد. تكبر،
پشت انسانها را خالى مى كند و زير پا را هم !
مـردم ، از پـيـرامـون افـراد مـغـرور و مـتـكـبـر و خـودخواه ، پراكنده مى شوند.
برعكس آن ، تواضع ، مردم را به محبت و عنايت و حمايت مى كشاند.
امام على (عليه السلام ) فرموده است :
سه چيز موجب محبت ديگران مى شود:
الدين و التواضع
و السخاء(48)؛
ديندارى ، فروتنى و بخشندگى .
مـغـروران و خـود بـزرگ بـيـنـان ، هـرگز نمى توانند با جمعى كار كنند و حمايت آنان
را هـمـواره بـا خود داشته باشند. اگر هم چند صباحى مردم در پى آنان باشند، به
تدريج رهـايـشـان مى كنند. مى گويى نه ؟ به اطراف و دوستانت بنگر، و به آنان كه
كارى در دستشان است دقت كن . ببين متكبران در ميان مردم جا دارند، يا متواضعان ؟
5 - حوصله و تحمل
سـعـه صدر، وسعت نظر و ظرفيت لازم داشتن ، از نمونه هاى ديگر مردم دارى است . گاهى
افـراد، بـى حـوصله اند، از جايى و چيزى ناراحتى دارند، يا ضرر و آسيبى ديده اند،
يا تـحـت فشار و گرفتارى اند، توقعشان بالاست ، عصبانى مى شوند، حرف تند مى زنند
و...
آن كه صبور باشد و بردبار، مى تواند با مردم كنار آيد،
آن كه تحمل حرفها، تنديها و بداخلاقيها را در مكتب صبر، تمرين و تجربه كرده باشد،
مـى تـوانـد در ارتباط با مردم ، به خدمت خويش و حضور كريمانه در كنارشان ادامه
دهد. خـود تـحـمـل و مـقـاومت ، براى انسان ، هوادار درست مى كند. از كوره در نرفتن
، بردبارى نـشـان دادن ، خـشـمـگـيـن نشدن ، از آثار اين ظرفيت است . كسى كه از اين
ويژگى اخلاقى برخوردار باشد، از يارى و حمايت ديگران هم برخوردار خواهد بود. باز
بشنويم از كلام اميرالمؤ منين (عليه السلام ) كه فرمود:
بالحلم تكثر الانصار(49).
و نيز اين كلام نورانى آن حضرت :
بالاحتمال و
الحلم يكون لك الناس انصارا و اعوانا(50).
كـه هـر دو سـخـن ، مـعـنـاى مـشـابـه دارد، يـعـنـى : در سـايـه حـلم و بـردبـارى
و تحمل است كه ياوران زياد مى شوند و مردم ، پشتيبان و حامى تو مى گردند.
اين خصلت ، بويژه براى كسانى كه با مردم در تماس و ارتباط بيشترى اند و در معرض
مـراجـعات ، طرح سؤ الها، نيازها، توقعات و مشكلاتند، ضرورى تر و از مهمترين صفات
شايسته براى مسؤ ولان است .
6 - تفقد و رسيدگى
مردم ، بويژه گرفتاران و دردمندان ، نيازمند احوالپرسى ، رسيدگى ، سركشى و در يك
كلمه تفقدند.
گـاهـى يـك احـوالپرسى و سلام ، شادابى روح و نشاط زندگى فراوانى (براى هر دو طرف )
پديد مى آورد.
گـاهـى نـوشـتـن يـك نـامـه يـا تـلفـن كـردن بـه يـك آشـنـا و فاميل ، محبتها و
صفاهاى بسيارى ايجاد مى كند.
گاهى سر زدن به همسايه و عيادت يك بيمار و شركت در يك مجلس ختم يا عروسى ، مبداء
بسيارى از دوستيهاى ماندگار مى شود.
ديد و بازديدهاى خانوادگى ، دلها و زندگيها را به هم مربوط مى كند.
پـرسـيـدن از گـرفـتـاريـهـا و مـشـكـلات ديـگـران و تـلاش در حل و رفع آنها، در
دلها را به روى انسان مى گشايد.
پـس چـه بـايـد كـرد؟ روشـن اسـت : با مردم زيستن ، با همسايه ها و همشهريها و
همكاران و مـعـاشـران و همنوعان ، جوش خوردن ، انس گرفتن ، در رنج و راحت ديگران
شريك شدن ، فـاصـله هـا را بـا ديـگـران كـوتـاه كـردن ، قـطـع رابـطـه هـا را بـه
آشـتـى بدل كردن ، اختلافها و كدورتها را زدودن و...
اينها همه عمل صالح است .
و خداوند چنين نيكوكاران را دوست مى دارد.
تا توانى به جهان خدمت محتاجان كن |
|
به دمى يا دِرمى يا قلمى يا قدمى |
مـردم دارى ، اخـلاق زيـبـنـده مسلمانى است كه مى خواهد از الگوهاى دينى و ارزشهاى
مكتبى الهام بگيرد و زندگى اسلامى داشته باشد.
بـايـد بـا عـمـل ، دگـران را جـذب كـرد، نـه بـا حـرف ! گـفـتـار بـى عمل ، چكِ بى
محل است . و مردم دارى ، اخلاق انبيا و اولياست ...
5 - صله رحم
خـويـشـاونـدان ، ارتـبـاط خـونـى بـا هـم دارنـد. شـاخ و بـرگهاى يك درختند
و گلهاى يك بوستان . پس ، ارتباطشان هم طبيعى است و قطع رابطه و رفت و آمد ميان
اقوام ، عارضه اى ثـانـوى و يـك بـيـمـارى اجـتـمـاعـى و آفـت خـانـوادگـى بـه
حـساب مى آيد و اگر بى دليـل بـاشـد، زشـت و نـارواسـت . اگـر دليـلى هـم داشـتـه
بـاشـد، قابل رفع و شايسته تجديد رابطه است .
حضرت على (عليه السلام ) فرمود:
صلة الرحم توجب المحبة(51)؛
پيوند با خويشاوندان (صله رحم ) محبت مى آورد.
روشـن اسـت كـه قـطـع ايـن رابـطـه هم ، سردى و كدورت و جدايى دلها را در پى دارد.
در احاديث ، از صله رحم به عنوان محبوب كننده انسان ميان بستگان ياد شده است : صلة
الرحم ... محبتة فى الاهل(52)؛
سـفـارش اكـيـد دين ، بر اين است كه حتى با آنان كه با شما بريده و قطع رابطه كرده
انـد، صـله رحم و تجديد رابطه كنيد (صل من قطعك ) كه اين ، نوعى ايثار و گذشتِ فوق
العاده مى طلبد.
مـحـدوده ايـن پـيـونـد نـيـز گسترده است و هر بهانه را از دست انسان مى گيرد. امام
صادق (عليه السلام ) مى فرمايد:
صل رحمك و لو
بشربة من ماء؛(53)
صله رحم كنيد، هرچند در حد خوردن جرعه آبى باشد.
در حديث معروف ديگرى آمده است :
صلوا ارحامكم و
لو بالسلام ؛
هرچند با سلام گفتن ، با خويشاوندان پيوند برقرار كنيد.
آنـچـه گـاهـى مانع رفت و آمدهاى خانوادگى و ديدارهاى خويشاوندان يا دوستان مى شود،
تـوقـعـات بالا، هزينه و مخارج ، معطلى رفت و برگشت ، وقت نداشتن افراد و... است .
اما اگـر بـه حـداقـل هـم راضـى بـاشـيم و لحظه اى نشستن و حالى پرسيدن و آبى و
چايى خـوردن و بـرخـاسـتـن ، يـا از هـمـان دم در، سـلام كـردن و جـويـاى حال شدن و
برگشتن هم باشد، صله رحم ها بيشتر و ارتباطها قويتر خواهد گشت .
آثار و نتايج
ايـن نـوع پيوند، فوايد بسيار و آثار دنيوى و اخروى فراوانى دارد كه از
احاديث بسيار آن ، تنها به دو نمونه زير، اكتفا مى كنيم :
حضرت امام باقر (عليه السلام ) فرمود:
صلة الارحام
تزكى الاعمال و تنمى الاموال و تدفع البلوى و تيسر الحساب و تنسى ء فى الاجل ؛(54)
صـله ارحـام ، اعـمـال را پـاك ، امـوال را افـزون ، بـلاها را دفع ، حساب را آسان
مى كند و اجل را به تاءخير مى اندازد.
هـمـچـنـان كـه مـى بـينيد، نتايج ياد شده ، برخى به امور دنيوى مربوط است ، برخى
هم نـتـايـج اخـروى و پـاداشـهـاى خـدايـى را نـسـبـت بـه ايـن عمل ، بازگو مى كند.
حديث ديگر از امام صادق (عليه السلام ) است :
صـلة الارحـام
تـحسن الخلق و تسمح الكف و تطيب النفس و تزيد فى الرزق و تنسى ء الاجل ؛(55)
صـله رحـم ، اخـلاق را نـيـكـو، دسـت را بـخـشـنـده ، دل و جـان را خوش مى سازد،
رزق را مى افزايد و اجل و مرگ را به تاءخير مى اندازد.
ايـن كـار نـيـك و سـاده ، آن قـدر سـازنده و مفيد است و آنچنان مورد رضاى
پروردگار، كه گـاهـى تـقـديـر الهـى بـه خـاطـر آن عـوض مـى شـود و خـداونـد بـه
پـاداش ايـن عمل نيكو، بر عمر كسى مى افزايد. در مقابل ، قطع رابطه ها و بريدن از
خويشاوندان ، به حدى شوم و نفرت بار و در نظر خداوند، ناپسند است كه عمر را مى
كاهد.
به اين حديث تكان دهنده توجه كنيد:
امام صادق (عليه السلام ) فرمود: ما چيزى را جز صله رحم سراغ نداريم كه عمر را زياد
كـنـد، تـا آنـجـا كـه گـاهـى تـا زمـان مـرگ يـك نـفـر، سـه سـال مـانـده اسـت ،
ولى او اهـل صـله رحـم مـى شـود. آنـگـاه خـداونـد سـى سـال بـر عـمـرش مـى
افـزايـد و سـى و سـه سـال ديـگـر زنـده مـى مـانـد. و گـاهـى عـجـل كسى سى و سه
سال است ، به خاطر قطع رحم و گسستن رابطه هاى خويشاوندى ، كاهش مى يابد و عجلش سر
سه سال فرا مى رسد(56).
مرز صله رحم
ايـن ادب مـعـاشـرت ، اخـتـصـاص بـه بـستگان پاك و با تقوا و حزب اللهى هم
ندارد. يك وظـيـفـه اخـلاقـى است ، حتى نسبت به آنان كه اهل گناهند. چه بسا به بركت
رفت و آمدهاى بـسـتـگـان صـالح ، فـاجـران هم راه صلاح پيش گيرند و تاثير بپذيرند.
گاهى ترك مـراوده و رفـت و آمـد، سـبب مى شود كه بستگان معصيت كار، در گناه و
بيراهه خود، بيشتر پـيـشـروى كنند، ولى حفظ رابطه ، جلوى بدتر شدن آنان را مى گيرد.
در اين صورت ، تكليف ، همچنان نگهبانى از اين خط ارتباط و پيوند خويشاوندى است .
يكى از شيعيان از امام صادق (عليه السلام ) مى پرسد: برخى خويشاوندانم خط و تفكر
ديگرى دارند، غير از فكر و مرامى كه من دارم . آيا آنان بر من حقى دارند؟ حضرت
فرمود: آرى ، حـق قـرابـت و خـويـشـاونـدى را چـيـزى قـطـع نمى كند. اگر با تو
همفكر و هم عقيده باشند، دو حق بر تو دارند: يكى حق خويشاوندى ، دوم حق اسلام و
مسلمانى(57).
حتى اگر بستگان ، مايه آزار انسان را هم فراهم كنند، باز حق گسستن پيوند را نداريم
. در حديث آمده است :
مـردى خـدمـت رسـول خـدا (صـلى الله عـليـه و آله و سـلم ) آمـد و عـرض كـرد: يـا
رسـول الله ! مـن خـويشاوندانى دارم كه من با آنان پيوند مى كنم و رابطه دارم ، اما
آنان آزارم مـى دهـنـد. تـصـمـيـم گـرفـتـه ام آنـان را تـرك كـنـم . حـضـرت رسـول
فـرمـود: آنـگـاه ، خـدا هـم تـو را تـرك مـى كـنـد!...گـفـت : پـس چـه كـنـم ؟
رسـول خـدا فـرمـود: بـه كـسـى كـه مـحرومت كرده ، عطا كن ، با كسى كه از تو بريده
، رابـطـه بـرقـرار سـاز، كـسـى كه بر تو ستم كرده ، از او درگذر. هرگاه چنين كردى
، خداوند پشتيبان تو خواهد بود(58).
از على (عليه السلام ) نقل شده كه فرمود:
صلوا ارحامكم
وان قطعوكم ؛(59)
بـا خـويـشـاونـدانتان پيوند و رفت و آمد داشته باشيد، هر چند آنان با شما قطع
رابطه كرده باشند.
سـنـتِ صـله رحـم ، از نـيـكـوتـريـن بـرنـامـه هـاى ديـنـى در حـيـطه معاشرت است .
گرچه شـكل نوين زندگى و مشغله هاى زندگى هاى امروزى ، گاهى فرصت اين برنامه ها را
از انـسـانها گرفته است ، ولى حفظ ارزشهاى دينى و سنتهاى سودمند و ريشه دار دينى ،
از عـوامـل تـحـكيم رابطه ها در خانواده ها است . بويژه در مناسبتهاى ملى ، در
اعياد و وفيات و آغـاز سـال جـديـد، فـرصـت طـبـيـعـى و مـنـاسـبـى بـراى عمل به
اين سنت دينى است .
باشد كه بر دستورالعملهاى مكتب در بعد اجتماعى و خانوادگى ، وفادار بمانيم و صفاى
زندگى را در سراب غربزدگى و تقليد از فرهنگ بيگانه نبازيم .
6 - ديد و بازديد
آنـچـه روحـيـه هـا را شـاداب و زنـدگـيـهـا را بـاصـفـا مى سازد، ديدار است
. چه ديدارهاى دوسـتـانـه ، چـه خـويـشـاونـدانـه ! بـويـژه اگر در ديدارها، سخنان
دلنشين گفته شود و خاطرات شيرين و همفكرى در مسير گشايش مشكلات .
زيارت برادران دينى رفتن و ديدار مؤ منان ، مورد سفارش اولياء دين است ؛ كه هم
رابطه هـاى درونـى آحـاد امـت را اسـتـوارتر مى سازد، هم محبتها را مى افزايد و هم
كدورتها را مى زدايد و هم خدا و هم رسول خدا را خوشحال مى سازد؛ و چه كار نيكى بهتر
از اين ؟...
بـجـاسـت كـه ايـن گـونـه ديـدارهـا بـه خـاطـر خـدا و بـا انـگـيـزه خـلوص و عـمـل
بـه سـنـت ديـن بـاشد، نه روى طمع هاى دنيوى و انگيزه هاى مادى و سودگرايانه و
سوداگرايانه !
محتواى ديدارها
گـاهـى رفـت و آمـدهـا و زيـارتـها، به جاى سودمندى ، زيانبار است و به جاى
آنكه بهره تـربـيـتـى يـا پـاداش اخـروى داشـتـه بـاشـد، مـحـصـولى جز افزايش گناه
يا هدر رفتن فـرصـتـهـا نـدارد. هـوشياران مى كوشند از همه ديدارها سود ببرند و از
تباهى فرصت ، جلوگيرى كنند.
بـايـد بـا حصار شكنى ، خود و زندگى خود را از انزوا درآورد و روحيه جمعى و تعاون و
هـمـزيـسـتـى را حـمـايـت كرد. آنان كه پاى خود و خانواده خود را از رفت و آمد با
افراد با ايمان و خانواده هاى شريف و با فرهنگ مى برند، راه خير را به روى خود مى
بندند. مگر نـه ايـنـكـه اين گونه انزواها، حالتى از ياءس براى انسان پديد مى آورد
و افسرده مى سازد و نشاط از چنين زندگيهايى رخت برمى بندد؟!
امام صادق (عليه السلام ) به اصحاب خويش سفارش مى فرمود:
تزاوروا و
تلاقوا و تذاكروا امرنا و احيوه(60)؛
بـه ديـدار و مـلاقـات يـكـديگر برويد و امر ما را ياد كنيد و به ياد هم آريد و آن
را زنده نگهداريد. اين حديث ، محتواى سازنده و تربيتى و جهت دار و هدفدار بودن
ديدارها را تبيين مـى كـنـد. ملاقاتهايى كه شيعيان اهل بيت داشتند، محتوايى مكتبى
داشت و به توصيه امام ، احياى امر و زنده نگهداشتن مرام و مكتب و فلسفه سياسى امامت
شد، تا امت ، روح و جان يابد و به بيراهه نيفتد.
بهره هاى ديدار
مـناسب است در سايه ملاقاتها و ديد و بازديدها، خانواده ها و افراد، از
دردها و مشكلات يك ديـگـر آگـاه شـونـد و در حـد تـوان ، در رفع آنها بكوشند. مشورت
و هم دلى و همدردى ، گـوشـه اى از ايـن بـهـره هـاسـت . تـشـريـك مـسـاعـى را حل
معضلات و رسيدگى به نيازمندان ، گوشه اى ديگر.
خـيـثـمـه مـى گـويـد: خـدمـت حـضـرت امـام بـاقـر (عـليه السلام ) رسيدم تا با آن
حضرت خداحافظى كنم .امام فرمود:
اى خـيـثـمه ! هر كدام از دوستان و هواداران ما را ديدى ، سلام را به آنان برسان و
آنان را بـه تـقـوا الهـى تـوصـيـه كـن و سـفـارش كن كه توانگرانشان به فقيران سر
بزنند، تـوانـمـنـدان و ناتوانان سركشى كنند، زندگان در تشييع جنازه مردگان شركت
كنند، در خـانـه هـاى هـم ، يـكـديـگـر را ديـدار كنند. اين گونه ديدارها سبب احياء
امر ما (خط ولايت و رهبرى اهل بيت ) مى گردد.(61)
اگر ديدارها، چنين بركتهايى نداشته باشد، جز اتلاف وقت و سرمايه چيزى نيست !
وقـتى جمعى دور هم مى نشينند و ساعتى را به صحبت مى گذرانند، در جمع بندى پايانى ،
اگر ديدند از آن همه صحبت ، چيزى نه در ياد مانده ، نه سودى به كف آمده ، دريغ از
آن اتـلاف فـرصـت ، امـا اگـر بـحـث هـاى عـلمـى و اجـتـماعى ، به روشنگرى افكار
كمك كند. نـقـل خاطرات و سرگذشتها، براى ديگران عبرت آموز و راهگشا باشد، بازگويى
حالات ديـگـران ، حـس همدردى و كمك رسانى را تقويت كند، اينجاست كه ملاقات ، به
بهره ورى رسيده است .
زيارت مؤ من
در يك جامعه ايمانى ، همبستگى اهل ايمان ضرورى است . اين پيوند، در سايه
ديدارها پديد مى آيد و استحكام مى يابد. در روايات ، بابى تحت عنوان زيارت المومن
است كه به اين گونه ديدارها تاكيد دارد.
امام صادق (عليه السلام ) فرموده است :
مـازار مـسـلم
اخـاه المـسـلم فـى الله ولله الا نـاداه الله عزوجل : ايها الزائر طبت و طابت لك
الجنة ؛(62)
هـيـچ مـسـلمـانى برادر دينى اش را در راه خدا و براى خدا زيارت نمى كند، مگر آنكه
خداى مـتـعـال بـه او نـدا مـى دهـد: اى ديـدار كننده ! خوش به حالت ، بهشت براى تو
سزاوار و گوارا باد!
در اين ديدارها، دو ركن وجود دارد: ديدار كننده و ديدار شده ( زائر و مَزور). آنكه
پيشقدم در زيـارت مـى شـود، فـضـيـلت بـيـشترى دارد و پاداشى افزونتر. اين سخن از
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) است كه فرمود:
الزائر اخاه
المسلم اعظم اجرا من المزور؛(63)
آنكه برادر مؤ من خود را ديدار مى كند، پاداشى بزرگتر از شخص ديدار شده دارد.
آنان كه كار را بهانه كاستن از ديدارها و صله رحمها و رفت و آمد مى كنند، بايد خود
اينها را هـم كـار بـه حـسـاب آورنـد، بـلكـه از بـهـتـريـن كـارهـا. ايـن ،
اقـتـدا بـه سـيـره رسـول اكـرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) است . در حديث است :
هر گاه پيامبر خدا يكى از مـسـلمـانـان را سـه روز نـمـى ديـد، از حـال او مـى
پـرسـيـد. در پـاسـخ سـوال پـيـامـبـر، اگر مى گفتند كه غايب است (مثلا سفر رفته )
برايش دعا مى كرد. اگر حاضر بود، به ديدارش مى رفت و اگر بيمار بود به عيادتش مى
شتافت
(64).
ديدار حضورى
بـرخـى به هر دليل ، عيادت و زيارت و احوالپرسى شان غير حضورى است . مى
كوشند تـا از طـريـق ايـن و آن ، يـا از راه تلفن و نامه احوالپرسى كنند و تماس
داشته باشند. گـرچـه از ايـن رهگذر، كسب اطلاع مى توان كرد؛ ولى ديدار روياروى و
نشست و گفتگوى چهره به چهره ، حلاوت و بركتى ديگر دارد.
در احـاديـث ، عـنـوان تـزاور و مـلاقـات مـطـرح اسـت . ديدن و ملاقات كردن حضورى
البته احـوالپـرسـى تـلفـنـى هـم خيلى خوب است و نوعى صله رحم محسوب مى شود، ولى
جاى ديـدار حـضـورى را پر نمى كند. نامه نوشتن به اقوام و دوستان نيكو است ، اما
بار سفر بـسـتـن و حـضـورا خـدمـت پـدر و مـادر و بـسـتـگان و آشنايان رسيدن و آنان
را شاد كردن ، ثوابى مضاعف و تاثيرى افزونتر دارد. مى گوييد نه ؟ امتحان كنيد!
شـمـا خـودتـان از ديـدار چـهـره بـرادر يـا فـرزنـد يـا دوسـت بـيـشـتـر خوشحال مى
شويد ـ اگر از سفر آيند ـ يا شنيدن صدايشان از آن سوى سيمهاى مخابرات ؟ تـازه ،
ايـن خـودش نـشـان مـحبت بيشتر و صميميت و يكدلى در رابطه ها است . اگر هنگام
درگذشت يكى از اقوام ، از دوستان و آشنايانتان كسى تلگراف تسليت بفرستد، يا آنكه از
شـهـر و مـحـله خـود پيش شما آمده ، از نزديك در غمتان شريك شود و در مراسمتان شركت
كـنـد، كـدام يـك را صـمـيـمـى تـر مى يابند؟ رفت و آمد خودتان با ديگران نيز چنين
است . هـرگـز بـه تـلفـن و نـامه قناعت نكنيد و صدا و دستخط و عكس را به جاى ديدار
حضورى ننشانيد.
اويـس قـرنـى را شـنيده ايد كه از مادر اجازه گرفت و از يمن به مدينه آمد، تا،
محبوبش ، محمد مصطفى (صلى الله عليه و آله و سلم ) را يك بار ببيند و برگردد... و
چنان شد كه پـيـامـبـر اكـرم (صـلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: من بوى بهشت را
از سوى قرن مى شـنـوم ، چـه بـسـيـار مـشـتـاق تـو هـسـتـم ، اى اويـس قـرن !
تـفـوح روايـح
الجـنـة مـن قبل قرن ، و اشوقاه اليك يا اويس القرن !(65)
در همين ديدارهاى حضورى است كه نشاط خاطر و بهره ورى از تجارب و سخنان نهفته است .
امام هادى (عليه السلام ) فرموده است :
ملاقاة الاخوان
نشرة و تلقيح العقل و ان كان نزرا قليلا؛(66)
ديدار برادران ، سبب انبساط خاطر و بارورى انديشه است ، هرچند كوتاه و اندك باشد.
بـا ايـن هـمـه آثـار و بـركـات ، ديگر چه جاى درنگ . بهانه جويى و عذر تراشى براى
تـرك مـراوده و رفـت و آمـد؟! بـراى ايـن گـونـه ديـدارهـا، بـايد در پى بهانه بود
و هر فـرصـتـى را مـغـتـنـم شـمرد،... البته تا حدى كه به مزاحمت نيانجامد و موجب
اتلاف وقت ديگرى نشود.
وقـتـى كـسـى از مـسـافـرت بـرمى گردد، يا خداوند به كسى فرزندى عنايت مى كند، يا
ازدواجى صورت مى گيرد، يا خانه جديدى خريدارى مى شود، يا خداى ناكرده بيمارى و
كـسـالتـى براى كسى پيش آيد، اينها همه بهانه تجديد عهد و ديدار حضورى است . حتى
اگـر او هـم مـهـمانى ندهد، ولى در صورت فراهم بودن شرايط، رفتن به ديدار و گفتن
خـوشـامـدى ، تـهنيتى ، تبريكى ، تسليتى ، خدا شفا دهدى ، چشم روشنى و... مناسب است
و اين ديدارها مايع تحكيم دوستيها است .
پيامبر رحمت فرمود: الزيارة تنبت المودة ؛(67)
ديدار، دوستى آور است .
ديدار كريمانه
چـه خـوب كه در ديدارها، قصد قربت كنيد و اينها را به حساب خدا بگذاريد. اگر
معامله و سـودا هـم مـى كـنـيد، با خدا سودا كنيد، تا اجر ببريد. نگوييد: من چند
بار رفته ام ، آنها نيامده اند، نوبتى هم كه باشد، حالا نوبت آنها است ...
در بـهـره ورى از ثـواب و پـاداش الهـى كـه نبايد اين گونه محاسبات را به ميان
كشيد. درسـت اسـت كه هر ديدى ، بازديدى دارد و هر سلامى ، عليكى و هر نامه اى جوابى
! ولى گاهى هم بايد كريمانه و بزرگوارانه برخورد كرد. ديدار مومن ، ديدار خدا است و
چقدر ثواب دارد. در حديث قدسى آمده است كه خداوند مى فرمايد:
ايما مسلم زار
مسلما فليس اياه زار، اياى زار و ثوابه على الجنة ؛(68)
هـر مـسلمانى كه به ديدار مسلمانى برود، او را نه ، بلكه مرا زيارت كرده است و
پاداش او بر عهده من ، بهشت است . چه چيزى بالاتر از اين ؟ ديدار مومن ، همپاى
ديدار خدا!
از امام باقر و امام صادق (عليهما السلام ) روايت است :
هـر مـومـنـى كـه بـه قـصد ديدار مومن ديگر بيرون رود و او را همراه با معرفت به
حقوقش زيـارت كـنـد، به پاداش هر گامش در اين راه ، خداوند حسن اى براى او مى نويسد
و سيئه اى از او محو مى كند و درجه اى مى افزايد. چون در بزند، درهاى آسمان به رويش
باز مى شـود و چـون بـا يـكـديـگـر مـلاقـات و مـصـافـحـه و مـعـانـقـه كـنـنـد،
خـداى مـتعال رو به فرشتگان كرده و مباهات مى كند كه : دو بنده ام را بنگريد! به
خاطر من با هـم دوسـتـى و ديـدار مـى كـنند. بر من است كه از اين پس از عذاب ،
مصونشان دارم . و چون بـرگـردد، فـرشـتـگان بدرقه اش مى كنند و اگر تا شب بعد، از
دنيا برود، از حساب ، معاف مى شود(69)...
وقـتـى ديـدارها اين همه فضيلت و ثواب و آثار دنيوى و اخروى دارد، چه محرومند آنان
كه بـه بهانه هاى مختلف يا لجاجتها و انديشه هاى كودكانه و حقيرانه ، با هم قهر يا
ترك رفت و آمد مى كنند و درهاى بركت را به روى خويش مى بندند!
گـرماى دلها در سايه ديدارهاى صميمانه و معاشرتهاى مخلصانه و آميخته به صداقت و
مودت است .
كانون زندگى و خانواده ها را گرمتر كنيم ، با معاشرت و مودت و ديدار...
7 - آداب مهمانى و ضيافت
از برجسته ترين خصلتهاى نيكمردان و آزادگان ، كرم و سخاوت است . و همين
آزادگى از تعلقات و خوى بذل و بخشش است كه ديگران را اسير محبت و احسان مى كند.
ضـيـافـت و داشـتـن دسـتى باز و سفره اى گشوده و عطايى پيوسته و مهمان دارى و مهمان
نوازى ، از نشانه ها و جلوه هاى اين روحيه فتوّت و جوانمردى است .
مـعـاشـرتـهـا، ديـد و بـازديـدها و رفت و آمدها، گاهى به صورت مهمانى است . از اين
رو آشـنـايـى با آداب ضيافت و رسوم دينى مهمانى ، در محدوده اخلاق معاشرت مى گنجد.
اين مـوضـوع ، دو جـنـبـه و دو طـرف دارد: يكى كسى كه مهمان مى كند، ديگرى آن كه
مهمان مى شـود. و هـركـدام را آداب و روش و حـد و حـدودى اسـت ، قابل بحث .
مهمان ، بركت خانه
بعضى ، از مهمان گريزانند. برخى هم مهمان دوستند. هركدام هم نشان دهنده خصلت
درونى افراد است . حضرت على (عليه السلام ) را اندوهگين ديدند. پرسيدند: يا على !
سبب اندوه شما چيست ؟ فرمود: يك هفته است كه مهمانى برايم نيامده است
(70)!...
ايـن كجا؟ و آن كه آمدن مهمان را نزول بلا مى شمارد و كوه غم بر دلش مى افتد و عزا
مى گـيـرد، كـجـا؟ بـركتِ خانه ، در آمد و شد مهمان است . مهمان رحمت الهى است و
پذيرايى از مـهـمـان ، تـوفـيـقـى ارجـمند است كه نصيب هر كس نمى شود. مهمان حبيب
خداست . در ضرب المـثـلهـاى ايـرانـى اسـت كـه : مـهـمـان ، روزىِ خـود را مـى آورد(71).
البته اين ضرب المـثـل ، از احـاديـث اسـلامـى گـرفـتـه شـده و ريـشـه اى ديـنـى
دارد. از حـضـرت رسـول (صـلى الله عـليـه و آله و سـلم ) روايـت اسـت كـه : الضـيـف
يـنـزل بـرزقـه ...؛(72)
مـهـمـان ، روزى خـود را نـازل مى كند. البته اضافه بر اين ، گناهان صاحبخانه و
ميزبان را هم مى زدايد و اين بركتى شگفت است . باز هم در اين زمينه حديثى از امام
صادق (عليه السلام ) بشنويم كه به يكى از يارانش به نام حسين بن نعيم فرمود:
ـ آيا برادران دينى ات را دوست دارى ؟
ـ آرى .
ـ آيا به تهيدستان آنان سود مى رسانى ؟
ـ آرى .
ـ سـزاوار اسـت كه دوستداران خدا را دوست بدارى به خدا سوگند، نفع تو به هيچ يك از
آنان نمى رسد، مگر آنكه دوستشان بدارى . راستى ، آيا آنان را به خانه خودت دعوت مى
كنى ؟
ـ آرى . هـرگـز غـذا نـمـى خورم مگر آنكه پيش من دو سه نفر يا كمتر و بيشتر از
برادران هستند.
حضرت فرمود:
ـ آگاه باش كه فضيلت آنان بر تو، بيش از برترى تو بر آنان است !
(راوى كه با شنيدن اين سخن به تعجب آمده بود، پرسيد:)
ـ فـدايـت شـوم ! من به آنان طعام مى دهم ، مركب خويش را در اختيارشان مى گذارم ،
با اين حال آنان برتر از منند؟
ـ آرى ! چون وقتى آنان به خانه تو وارد مى شوند، همراه خود، آمرزش تو و خانواده ات
را همراه مى آورند و چون مى روند، گناهان تو و خانواده ات را با خويش مى برند(73).
كـسـى كـه خـانـه اى وسيع ، امكاناتى فراوان و دستى سخاوتمند دارد، شكرانه نعمتهاى
الهـى را گـاهـى بـايـد بـا انـفـاق و صـدقـه ، گـاهـى بـا اطـعام و مهمانى ،
دستگيرى از بـيـنـوايـان ، كـمـك بـه مـحـرومـان و... ادا كـنـد، وگـرنـه شـهـرت و
ثـروت و مال ، وبال او خواهد شد.
((وليمه
))، يك سنت دينى
دربـاره اينكه كى بايد سور و اطعام داد، و به چه كسانى و چگونه ، در
دستورهاى دينى ، آداب و نكات فراوانى آمده است كه به بعضى اشاره مى شود.
موارد مهمانى
از توصيه هاى حضرت رسول به اميرالمومنين (عليه السلام ) يكى هم اين بود:
يا على ! لا
وليمة الا فى خمس : فى عرس او خرس او عذار او وكار او ركاز؛(74)
يـا على ! جز در اين پنج مورد، وليمه اى (اطعام و مهمانى دادن ) نيست : ازدواج و
عروسى ، تولد نوزاد، ختنه كردن كودك ، ساختن يا خريدن خانه ، بازگشت از سفر حج .
در اين موارد، سزاوار است كه انسان به اين بهانه و مناسبت ، سفره اى بگستراند، ذبحى
كند و مومنان را به مهمانى دعوت كند.
در حـديـث ديـگـرى از رسـول خـدا (صـلى الله عـليـه و آله و سـلم ) نـقـل شده كه
فرمود: هر كس مسجدى ساخت ، گوسفند چاقى را ذبح كند و از گوشت آن به محرومان بى نوا
اطعام كند و از خداوند بخواهد كه شر سركشان جن و انس و شيطانها را از او دور كند(75).
مـهـمـانى براى هريك از موارد ياد شده ، سنتى اسلامى است كه دلها را به هم مهربانتر
و صـفـا و صـمـيـمـيـت مـيان جامعه را بيشتر مى كند و اقوام و دوستان ، يكديگر را
مى بينند و آشناتر مى شوند، روحها شاداب تر و زندگيها بانشاطتر مى شود.
در زنـدگـى اوليـاء ديـن و پـيـشـوايـان مـعـصـوم نيز، نمونه هاى فراوانى از اين
گونه ضـيـافـتـهـا ديـده مى شود. از جمله به اين نمونه دقت كنيد: امام هفتم ، حضرت
كاظم (عليه السلام ) براى تولد يكى از فرزندانش وليمه و اطعام داد و به مدت سه روز
در مسجدها و كـوچـه هـا، در ظـرفـهـايـى بـه مـردم فـالوده داده شد. برخى پشت سر،
اين كار را بر حـضرت عيب گرفتند. وقتى امام كاظم شنيد، در پاسخ آن عيبجويى ، به سنت
انبيا و روش پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) استناد نمود(76).
مهمان نوازى
گـرچـه بـاديـه نـشينان عرب به مهمان نوازى معروفند، همچنين عشاير خودمان در
ايران ، ولى در بـسـيـارى از شـهـرهـا و مـناطق ، با جلوه هاى زيباى مهمان دوستى
مواجه مى شويد. شايد شما هم نام برخى از شهرها و مناطق را به عنوان مهمان نواز و
مهمان دوست شنيده ايد كـه در ايـن خـصـلت ، مـشـهـورنـد و زبـانزد خاص و عام . اين
نيز ريشه در فرهنگ دينى و بـاورهـاى مـذهـبـى دارد و تعليمى است كه از قرآن و دين
فرا گرفته اند. اساسا دين ما، يكى از مؤ ثرترين عوامل شكل دهنده به فرهنگ عمومى در
جامعه ايرانى و اسلامى است .
در روايـات اسـلامـى ، حـتـى فصلى به عنوان باب اقراء الضيف و اكرامه(77)
وجود دارد كـه به تكريم و گرامى داشتن و احترام و پذيرايى از مهمان سفارش مى كند و
مهمان دوسـتـى را خـوش مـى دارد و خـوشحال شدن از آمدن مهمان را بسيار نيكو مى
شمارد و خانه بى مهمان را دور از فرشتگان مى داند.
امـام بـاقـر (عـليـه السـلام ) بـه نـقـل از پـدرانـش از قول حضرت پيامبر (صلى
الله عليه و آله و سلم ) فرموده است :
اذا دخـل الرجـل
بـلدة فـهـو ضـيـف عـلى مـن بـهـا مـن اهـل ديـنـه ، حـتـى يرحل عنهم(78)
هـرگـاه كـسـى وارد شـهرى شد، او مهمان همدينان خودش در آن شهر است ، تا آنكه آنجا
را ترك كند.
وقـتـى تـازه واردى بـه يك شهر، مهمان مردم آنجا محسوب شود و آنان وظيفه اكرام و
مهمان نـوازى دارنـد، ورود مـهـمـان بـه خـانـه شـخـصى يك مسلمان ، ضرورت اكرام و
پذيرايى بيشترى را داراست . از همين جاست كه اگر شهرى پذيراى مهمانهاى خارجى ،
سيلزدگان ، آوارگـان جـنـگ ، آسـيـب ديدگان از زلزله و حوادث و آوارگان از يك كشور
همسايه باشد، بـه حـكـم وظـيـفـه انـسـانـى و به دستور اخلاقى اسلام ، وظيفه آن
شهروندان است كه با آغوشى باز و گرم و برخوردى كريمانه و بزرگوارانه ، مهمان نوازى
كنند. از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت شده است كه فرمود:
اكرموا الضيوف
واقروا الضيوف
(79)، مهمانها را اكرام و پذيرايى كنيد.
پرهيز از اسراف و ريا
هـر عـمـل خـيـر و شـايـسـته اى ، گاهى دچار برخى آفتها مى شود. با همه
ستايشى كه از پـذيـرايـى شـايـسـتـه از مـهـمان شده ، اگر جنبه تعادل رعايت نشود و
به مرز اسراف و ولخـرجـيـهـايـى بـرسـد كـه اغـلب ، روى چشم و هم چشمى است ، يا
ريشه در خودنمايى و تفاخر دارد، ناپسند است و همين كار مقدس و خداپسند، از قداست و
محبوبيت نزد خدا مى افتد.
اطعام ، با همه ارزشى كه دارد، آنجاست كه فى الله و لله باشد و به قصد سير كردن
شـكـمـى گـرسنه يا شاد كردن برادر مومن يا تقويت رابطه هاى خويشاوندى و صله رحم
باشد.
درست است كه بايد از نعمت الهى بهره گرفت ، اما با حفظ حد و مرز ارزشى آن و فراتر
نـرفـتـن از مرز اعتدال ، و انجام دادن آن كار به صورتى خردمندانه و شرع پسند و عرف
پذير!
روزى حـضـرت امـيـر (عـليـه السـلام ) بـه عـلاء بـن زيـاد كـه خـانـه اى وسـيـع
مـجلل براى خود ساخته بود، فرمود: با اين خانه بزرگ ، در اين دنيا مى خواهى چه كنى
؟ تـو در آخـرت ، بـه چنين منزل وسيعى بيش از دنيا نياز دارى ؛ مگر آنكه بخواهى از
همين خـانـه وسـيع دنيوى ، به آخرت برسى ، مثل اينكه در اين خانه از مهمان پذيرايى
كنى ، صله رحم نمايى ، به بستگانت برسى ، حقوقى را كه از اين خانه بر گردن دوست تو
ادا كنى . در اين صورت ، از همين خانه به آخرت مى رسى(80)!...
گـاهـى اصـل مـهـمـانـى دادن ، ريـاكـارى اسـت . گـاهـى نـوع غـذا و مـحـل اطعام و
كيفيت سفره چيدن ، تظاهر و خودنمايى است . گاهى مهمانهاى خاص و مدعوين ، شـايـسـتـه
اطـعـام نـيـستند، يا با انگيزه هاى رياكارانه و حسابگرانه و مصلحت انديشانه دعوت
مى شوند.
هـمـه ايـنـها نارواست و هدر دادن نعمتهاى الهى . پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله
و سلم ) فـرمـود: هـركـس طـعامى را از روى ريا و خودنمايى اطعام كند و مهمانى دهد،
در روز قيامت ، همانند آن خداوند از طعامهاى دوزخى به او مى خورانند(81).
و امام باقر (عليه السلام ) فرمود: وليمه ، در حد يكى دو روز، كرامت و بزرگوارى است
، بيشتر از آن ، ريا و سُمعه است :
الوليمة يوم او
يومين مكرمة و مازاد رياء و سمعة .(82)
البـتـه ايـنـهـا در سـور دادنها و مهمانيهاى رايج و مرسوم به مناسبتهاى ياد شده
است . اما اصل مهمان دوستى و كرم و اطعام به محرومان ، سخاوتى است كه هرچه بيشتر و
مستمرتر باشد، بهتر و زيبنده تر است .