بازار سياه و امام صادق (عليه
السلام)
شرح داستان سفر تجارى مصادف و رفتار امام صادق (عليه السلام) با او
از اين قرار است:
امام صادق (عليه السلام) براى ارتزاق خانواده خود و تأمين
هزينههاى مختلف، تصميم گرفتند از راه كسب و تجارت، عايداتى فراهم آورند تا جوابگوى
نياز و مخارج خانه باشد. لذا هزار دينار فراهم كردند و به غلام خود، مصادف سپرده و
فرمودند:
تجهز حتى تخرج الى مصر، فان عيالى قد كثروا.
خود را مهيا كن و به سوى مصر برو؛ زيرا عائله من زياد شدهاند.
مصادف متاعى را كه غالباً بازرگانان به مصر مىبردند، تهيه كرد و
با كاروانى از بازرگانان، كه مال التجاره به مصر مىبردند، همسفر و همراه شد. چون
به نزديكى مصر رسيدند، كاروان ديگرى از بازرگانان، كه مصر را به مقصد ديگرى ترك
مىگفتند، با ايشان برخورد كرده و وضعيت بازار مصر و چگونگى قيمتها را براى آنان
تشريح كردند و ضمن گفت و گو معلوم شد متاعى كه مصادف و برخى همراهان وى حمل
مىكنند، بازار خوبى پيدا كرده و در مصر كمياب است، و مهم آن كه كالاى مورد نظر،
مايحتاج عمومى مردم بوده و از خريد آن ناگزير بودند.
كاروانيان با خوشحالى، با يكديگر پيمان بستند كه به سودى كمتر از
صد در صد، براى فروش كالاهايشان راضى نشوند.
كاروان تجارتى، وارد مصر شد. تجار خوش اقبال، جنس خود را به دو
برابر قيمت فروختند و خرسند، راه بازگشت در پيش گرفتند.
مصادف نيز با هزار دينار سود خالص، به مدينه بازگشت و خوشحال به
حضور مولاى خود، امام صادق (عليه السلام) رسيده و كيسههاى هزار دينارى پول را كه
شامل اصل سرمايه و سود آن بود، مقابل حضرت نهاد و گفت: فدايت شوم!
اين كيسه، سرمايهاى است كه به بنده سپرديد و ديگرى كه به ميزان
اصل سرمايه است، سود به دست آمده از آن است.
امام صادق (عليه السلام) خطاب به او فرمودند:
ان هذا الربح كثير، و لكن ما صنعتم فى
المتاع؟
اين سود بسيار زيادى است، چه شد كه توانستيد تا اين ميزان، سود كسب
كنيد؟
مصادف داستان كمبود متاع در مصر و حكايت پيمان تجار براى سود صد در
صد را براى امام صادق (عليه السلام) تعريف كرد و شرح آن سودآورى را به عرض امام
رسانيد. امام برآشفته شده و فرمودند:
سبحان الله! تحلفون على قوم مسلمين ألا
تبيعوهم الا بربح الدينار دينارا؟
سبحان الله! شما هم قسم شديد كه در ميان مردم مسلمان، بازار سياه
بسازيد و عهد بستيد كه به كمتر از سود خالص مساوى اصل سرمايه، نفروشيد؟ نه، من
چنين سودى را هرگز نمىخواهم.
سپس يكى از دو كيسه را برداشته و فرمودند:
هذا رأس مالى، و لا حاجة لنا فى هذا الربح.
اين اصل سرمايه من، مرا بدين سود، نيازى نيست.
و كيسه سود را باز گرداندند. آن گاه افزودند:
يا مصادف! مجاهدة السيوف أهون من طلب الحلال(130).
اى مصادف! شمشير زدن در ميدان جنگ و مبارزه كردن، آسانتر از كسب
روزى حلال است.
نمونهاى از سفر تجارى سالم
روايتى از امام صادق (عليه السلام) نقل شده است كه برنامهاى جامع
و كامل براى سفرهاى تجارى به شمار مىآيد. احمد بن محمد بن يحيى مىگويد:
يكى از دوستانم، براى تجارت، آماده سفر مىشد كه تصميم گرفت پيش از
سفر به حضور امام هشتم، حضرت جعفر بن محمد (عليه السلام) برسد. قصد وى از اين
شرفيابى، عرض سلام و مشورت با ايشان درباره تجارت بود. چون به حضور حضرت رسيد،
گفت: اى فرزند رسول خدا! من عازم سفرى دراز به قصد تجارتم.
عهد كردهام پيش از ديدار و شنيدن رهنمودهاى شما از شهر خارج نشوم.
امام (عليه السلام) وى را دعا كرده و سپس فرمودند:
در گفتارت صادق باش؛ اگر در متاع تو عيبى است، آن را كتمان مكن؛
افراد ساده و كسانى را كه در معامله سخت نمىگيرند و چانه
نمىزنند، فريب مده، كه كسب تو را حرام خواهد كرد؛ آن چه را براى خود نمىخواهى،
براى ديگران مپسند؛ همواره حقوق خود و ديگران را در نظر گير؛ در دادوستد، به خود
واهمه راه مده و فرياد مكش،، و بدان اگر سوداگر و كاسب، راست گفتار باشد، در قيامت
با بندگان صالح و شايسته خداوند محشور خواهد شد. هرگز در هنگام معامله سوگند مخور،
كه سوگند اگر به ناحق باشد، تو را به دوزخ برد.
بدان كه همه بازرگانان، تن به فجور دادهاند، مگر آنان كه حقى از
كسى ضايع نمىگردانند و از حق خويش نيز چشم نمىپوشند. هر گاه عزم سفر كردى، بسيار
دعا كن و از خداوند طلب خير كن، كه پدرم از پدران خود نقل مىكند كه رسول گرامى خدا
(صلىاللهعليهوآله) به اصحاب و ياران خود، آن چنان طلب خير را مىآموخت كه گويا
به آنان سورهاى از قرآن را مىآموزد(131).
4. سفر عبادى و زيارتى
نيت، روح عمل انسان است. كارى كه به نيت و انگيزه تقرب و كسب رضاى
خداوند صورت بگيرد، عبادت محسوب شده، بر آن، اجر و پاداش مترتب است.
اساساً هر عملى را بر پايه نيت و انگيزه صدور، ارزيابى مىكنند و
از اين رو است كه پيامبر گرامى اسلام (صلىاللهعليهوآله) فرمودند:
الأعمال بالنيات(132).
قدر و ارج عمل، بسته به نيت گزارنده آن است.
امام صادق (عليه السلام) نيز فرمودند:
ان الله يحشر الناس على نياتهم يوم القيامة(133).
خداوند، مردم را در روز قيامت، بر اساس نيتهاى آنان، محشور
مىكند.
از سفارشهاى نبى مكرم اسلام به صحابى مخلص و فداكارش، ابوذر، آن
است كه:
ليكن لك فى كل شىء نية حتى فى النوم و
الأكل(134).
در همه كارها، نيت خير و تقرب كن، حتى در خفتن و خوردن.
سفر نيز كه يكى از رفتارهاى شخصى و اجتماعى است، مىتواند رنگ
عبادت به خود گيرد و در كنار عبادات و طاعات الهى بنشيند. اين در صورتى است كه
مسافر، به قصد تقرب و نزديكى به خداوند، پاى در ره نهد و مبدأ را تا مقصد، به همين
نيت بپيمايد. براى عبادى بودن سفر، كافى است كه نيت، تقرب الى الله باشد، هر چند
سفر انسان از مقوله حج و جهاد و زيارت نباشد.
در مقابل، اگر كسى براى حج و جهاد و زيارت، از خانه بيرون رود، ولى
در دل، نيتى غير الهى داشته باشد، سفر او ريا كارانه و تهى از عبادت است. سفرهايى
كه به منظور ديدار خويشان (صله ارحام)، عيادت بيماران، رسيدگى به حال محرومان، جهاد
در راه خدا، زيارت مشاهد، عتبات و اولياى خدا صورت گيرد، و در آنها مسافر قصد قربت
كند، در شمار عباداتى هم چون نماز و روزه قرار مىگيرند و بر آنها پاداش بسيار
وعده داده شده است.
برخى از سفرهايى كه مىتوانند عنوان عبادت به خود گيرند و از گروه
سفرهاى عبادى به شمار آيند، بدين قرار است:
سفر جهاد
جهاد از واجباتى است كه اسلام بدان اهميت فوق العاده داده و
مسلمانان را به توجه و اهتمام بدان دعوت كرده است. جهاد، نه تنها يك واجب شرعى، كه
خود قائمه واجبات و احكام دين است. مردمى كه از مجاهدت در راه خداوند، روگردانند،
هرگز روى سعادت به خود نمىبينند و هماره سايه ظلم و خوارى بر زندگانى آنان گسترده
است. گرامىترين مسلمانان نزد رسول خدا (صلىاللهعليهوآله) و امامان معصوم (عليهم
السلام) كسانى بودند كه خالصانه راهى جهاد مىشدند و در اين راه، اندكى بيم و ترس
به خود راه نمىدادند. اميرمؤمنان، على (عليه السلام) جهاد را كليد بهشت مىخواندند
و حضرت فاطمه زهرا (عليها السلام) در خطبهاى كه در مسجد مدينه ايراد فرمودند، جهاد
را قائمه دين و عمود خيمه شريعت، معرفى كردند.
آيات بسيارى در قرآن كريم وجود دارد كه بر ضرورت و اهميت جهاد، صحه
مىگذارد و هماره مجاهدان، در قرآن ستوده شدهاند. اين آيات و اين دست روايات به
اندازهاى است كه نيازى به شرح بيشتر و ذكر منابع و عنوان مآخذ نيست(135).
به هر رو، سفرهاى جهادى، از آن دسته عباداتى هستند كه موجب تقرب به
خداوند، سعادت ابدى و سلامت روحى مىشوند. مسافران مجاهد و مجاهدان مسافر، پيكهاى
رحمتى هستند كه در سراسر ممالك اسلامى، نويدبخش عزت و سربلندى اسلامند.
سفر حج و عمره
از سفرهايى كه بسيار بدان سفارش شده است، زيارت خانه خدا در مكه
مكرمه است. اين سفر عبادى، كه مشتمل بر اعمال خاصى است، آثار و بركات بىشمارى با
خود به همراه دارد. حج كنندگان خانه خدا، خود را آماده مىسازند كه پس از ديدار
سرزمين وحى و زيارت خانه دوست، به مقامى مشرف شوند كه لقاى خدا را در كتاب سعادت
آنان بنگارد.
حج زيارت كردن خانه بود |
|
حج رب البيت، مردانه بود |
سفر حج از بياد ماندنىترين سفرهايى است كه به ندرت براى مسلمانان
پيش مىآيد و مناسك ويژه آن، حال و هوايى روحانى و روح پرور دارد. بسيارند كسانى كه
در طى اين مناسك، منقلب و متحول مىشوند و از رهگذر اين سفر، به مراتب و مقامات
بالاى معنوى دست مىيابند. ره آورد حج، ايمان و تقوا است.
اين سفر روحانى، گاه آن چنان معجزه گر است كه از انسانهاى معمولى،
بزرگ مردانى وارسته مىسازد. به همين علت است كه اسلام هماره از مسلمانان خواسته
است كه آرزوى حج را در سر بپرورند و چون به مرتبه استطاعت دست يافتند، مقدمات اين
سفر انسان ساز را فراهم كنند.
كسانى كه براى تشرف به حج، مستطيع نمىشوند، مىتوانند به اعمالى
كه در شريعت، عنوان حج به خود گرفته و ثواب آن را دارد، دل ببندند؛ مانند نماز جمعه
و عيادت از بيماران؛ زيرا در سفر روحانى، بعد منزل، چندان اهميت ندارد:
گر چه دوريم به ياد تو قدحى مىنوشيم
|
|
بعد منزل نبود در سفر روحانى
|
مسافران حج بايد به اين نكته توجه كامل داشته
باشند كه حج مجموعهاى از آداب و احكام ويژه است كه از آنها با عنوان
مناسك حج ياد مىشود.
حاجى بايد همه اين رهنمودهاى شرعى را عيناً و
تماماً به جا آورد و از كاستن و افزودن بپرهيزد. اگر جز اين كند، حج به جا نياورده
و هم چنان در احرام است(136).
حج در كليت خود، مصالح و فوايد بسيارى را بر
دامان مسلمين گذاشته و مىگذارد؛ اما اين كه آداب ويژه آن، چه حكمت و مصلحتى را در
پى دارند، گاه بر ما پوشيده است. ما مىدانيم كه حج، روح همدلى و همسويى و وحدت را
در ميان امتهاى اسلامى زنده مىكند. ما مىدانيم كه حج، يك دوره كوتاه مدت، اما
مؤثر براى آموزش اسلام و ديانت است. ما مىدانيم كه راهيان كوى يار، پس از بازگشت
از اين سفر، روحى با طراوت و آماده براى طى مراتب معنوى دارند.
هم چنين ما بسيارى ديگر از فوايد روحى و معنوى
حج را در مىيابيم؛ اما در عين حال، شايد نتوانيم براى تك تك آداب حج، حكمت و
فلسفهاى را بازگو كنيم؛ ولى اطمينان داريم كه اين حلقههاى به هم پيوسته، زنجير
مقدسى را مىسازند كه جنبه شيطانى انسان را به بند مىكشد و بعد ربانى آدمى را
پرواز مىدهد.
در حج، همه مسلمانان، در يك سو و با يك رنگ، به
طواف خانهاى مىروند كه مظهر سادگى و پيراستگى است. در سفر حج، حاجى اين آموزه
بزرگ را در مىيابد كه در گوهر، با انسانهاى ديگر تفاوتى ندارد و جز تقوا و
پاكدامنى، هيچ عامل ديگرى موجب برترى و ارجمندى انسان نمىشود. در مدرسه حج
مىآموزيم كه بايد ابراهيموار، دل به درياى آتش زنيم و در راه اعتلاى كلمةالله از
هيچ تهديد و تطميعى نهراسيم.
اين همايش سالانه، آن اندازه مهم و نقش آفرين
است كه امام صادق (عليه السلام) فرمودند:
لا يزال الدين قائما ما
قامت الكعبة(137).
تا آن گاه كه كعبه بر پا است، اسلام بر جا است.
رمى جمرات، سمبلى از تبرى حاجى از دشمنان دين
است. سعى بين صفا و مروه، نمادى از تلاش مسلمانان براى رسيدن به سعادت است. بر گرد
كعبه گرديدن، مظهر خلوص نيت و توجه قلب به يك مبدأ و يك مقصد است. هروله، اشاره به
فرياد و خروش مسلمان، بر شرك و كفر است و خلاصه اين كه حج، درسنامه ديدار يار و
آموزشكده لقاى دوست است. اگر حاجى اين درس بزرگ را نياموزد، از سفر خود طرفى نبسته
و چيزى جز رنج سفر و مرارت دورى از وطن، بر تن و جان او باقى نمىماند.
جلوه بر من مفروش اى ملكالحاج كه تو
|
|
خانه مىبينى و من خانه خدا مىبينم
|
رواياتى كه سخن از ثواب حج و ارزش اين زيارت بىمانند مىكنند،
شگفت و انبوهند. شمارى از آنها بدين قرار است.
1. امام على (عليه السلام) فرمودند:
الحاج و المعتمر و فدا الله، و حق على الله
تعالى أن يكرم و فده، و يحبوه بالمغفرة(138).
حج گزار و آن كه به عمره مىرود، هر دو ميهمانان خدايند و بر
خداوند سزاوار است كه ميهمانان خود را گرامى دارد و با مغفرت و آمرزش گناهان، از
آنان پذيرايى كند.
2. نيز فرمودند:
ما عبد الله بشىء أفضل من الصمت و المشى الى
بيته(139).
خداوند به چيزى برتر از سكوت و رفتن به زيارت خانهاش، پرستش
نمىشود.
3. از امام صادق (عليه السلام) نقل شده است كه فرمودند:
هيچ راهى از راههاى خدا، به برترى حج نمىرسد، مگر راه مجاهدى كه
به شمشير قيام كند و در راه جهاد، شربت شهادت نوشد(140).
4. در حديثى آمده است كه شخصى از امام صادق (عليه السلام) پرسيد:
من حج واجب را به جا آوردهام. توان مالى آن را نيز دارم كه حج مستحبى را نيز به جا
آورم. شما پاداشهاى بسيارى براى حج مستحبى فرمودهايد، ولى آيا بهتر نيست كه هزينه
اين حج را صدقه بدهم؟ آيا در آن صورت، سزاوار ثواب چنان حجى (مستحبى) شدهام؟ امام
صادق (عليه السلام) نگاهى به كوه ابوقبيس انداخته و فرمودند:
لو تصدقت بمثل هذا ذهبا و فضة و ما أدركت
ثواب الحج(141).
اگر به سنگينى اين كوه (ابوقبيس) سيم و زر صدقه دهى، ثواب حج را در
نخواهى يافت.
5. در حديث اربع مائة از اميرالمؤمنين على (عليه السلام) نقل است
كه فرمودند:
نفقة درهم فى الحج تعدل ألف درهم(142).
يك درهم در حج انفاق كردن، برابر است با هزار درهم انفاق در غير
حج.
6. صفوان جمال از امام صادق (عليه السلام) نقل مىكند كه فرمودند:
من حج حجتين لم يزل فى خير حتى يموت(143).
آن كس كه دو حج گزارد، تا هنگام مرگ، در خير و نيكى خواهد بود.
7. ذريح مىگويد: از امام صادق (عليه السلام) شنيدم كه فرمودند:
هركس بميرد در حالى كه حج واجب خود را به جا نياورده باشد، اگر
دليل موجهى (مانند بيمارى و بستن راه) براى ترك اين واجب نداشته باشد، يهودى يا
نصرانى مرده است(144).
روايات و سخنانى از اين دست، در كتب روايى بسيار است. اين
سفارشهاى بليغ و اصرار به اهتمام در راه سفر حج، اين حقيقت را آشكارتر مىسازد كه
ارمغان و ره آوردهاى سفر حج براى همه آحاد امت اسلام، بركت خيز و مبارك است تا آن
جا كه امام صادق (عليه السلام) مىفرمايند:
من عانق حاجا بغباره كان كمن استلم الحجر
الأسود(145).
كسى كه حاجى را در آغوش گيرد و با او معانقه كند كه هنوز گرد راه
حج، در لباس او است، گويا حجرالاسود را دست ماليده است.
گفتنى است كه پيامبر بزرگوار اسلام (صلىاللهعليهوآله) هرگاه به
حج گزارندهاى ملاقات مىكردند، به او مىفرمودند:
تقبل الله منك، و أخلف عليك نفقتك، و غفر
ذنبك(146).
خداوند حج تو را بپذيرد و درهاى روزى را به روى تو بگشايد و از
گناهانت درگذرد.
زيارت مشاهد و عتبات عاليه
از سفرهاى بسيار با فضيلت - كه از عبادات نيز به شمار مىآيد -
سفرهاى زيارتى و حضور در جوار مرقد مطهر پيامبر اسلام (صلىاللهعليهوآله)
پيامبران سلف، مرقد مطهر حضرت فاطمه زهرا (عليها السلام)، اميرالمؤمنين و ديگر
امامان معصوم (عليهم السلام) و زيارت امامزادگان، بزرگان دين، علماء، شهدا و صالحان
است. چنين زيارتهايى آثار روحى و معنوى بسيارى در پى دارد و به پاكيزگى روح و
سلامت نفس مىانجامد.
در فرهنگ اسلامى، پيامبران و امامان (عليهم السلام) پس از ارتحال
يا شهادت نيز، در ميان امتهاى خود، حضور دارند و بر اعمال مردم شاهد و گواهند.
روشنتر شدن اين مطلب، نياز به طرح مباحث اعتقادى و فكرى دارد و در
اين نوشتار، نمىتوان به همه جوانب موضوع نگريست؛ اما از باب:
آب دريا را اگر نتوان كشيد |
|
هم به قدر تشنگى بايد چشيد |
به اندكى از آن مباحث، اشاره مىكنيم.
از آيات و روايات اسلامى چنين بر مىآيد كه انسانها پس از مرگ و
پيش از برانگيخته شدن از قبور و حشر كبرى، در عالمى به سر مىبرند كه از آن، با نام
عالم برزخ يا عالم قبر و يا جهان ارواح ياد مىكنند. اين حقيقت، در قرآن اين گونه
بازگو شده است:
و من ورائهم برزخ الى يوم يبعثون(147).
در پشت سر آنان، برزخى است، تا آن گاه كه برانگيخته شوند.
هم چنين از آيات قرآن و روايات اهل بيت (عليهم السلام) بر مىآيد
كه مردم، پس از مرگ سه گروهند: گروهى مؤمنان خالص، برخى كافر محض و ستمكاران، و
افرادى نيز ميان اين دو قطب قرار دارند؛ يعنى نه گرفتار كفر محضند و نه بر قله
ايمان ناب بر آمدهاند. قرآن كريم به مناسبت، به اين گروهها اشاره كرده است؛
از جمله، در سوره روم مىفرمايد:
گناهكاران و مجرمان، روزى كه قيامت بر پا شود، سوگند مىخورند كه
ساعتى بيش در جهان برزخ درنگ نكردهاند؛ اما صاحبان دانش و ايمان به آنان خواهند
گفت كه شما به فرمان خدا، مدتى طولانى تا روز قيامت مكث كردهايد و اينك روز
برانگيختن است؛ ولى شما نمىدانيد(148).
از برخى روايات نيز به خوبى استفاده مىشود كه حيات برزخى، به
معناى كامل خود، براى مردگان محفوظ است؛ از جمله نوشتهاند:
پس از پايان جنگ بدر، پيامبر خدا (صلىاللهعليهوآله) دستور دادند
شهداى اسلام را در كنار ميدان بدر به خاك بسپارند و كشتههاى كفار را در چاهى
اندازند و بر روى آنان خاك بريزند. آن گاه حضرت بر بالاى چاه آمده و يكايك آنان را
صدا زدند. سپس آنان را به سبب انكار نبوت و آيات الهى، سرزنش كردند و فرمودند: آيا
حقانيت وعدههاى خدا را در يافتيد؟ در اين هنگام، برخى از مسلمانان، كه از اين
رفتار پيامبر به شگفت آمده بودند، عرض كردند: اى رسول خدا! آيا با مردگانى كه آثار
حيات از ايشان زايل شده است، سخن مىگوييد؟ حضرت در پاسخ فرمودند:
بدانيد كه شما از آنان شنواتر نيستيد؛ ليكن آنان قدرت پاسخ گويى
ندارند(149).
اما مخلصان و صالحان، در جهان برزخ، حياتى خرم و برخوردار از
نعمتهاى الهى دارند و بر اعمال و احوال ما شاهد و ناظرند. خداوند اين حقيقت را
درباره شهيدان، اينگونه بازگو مىكند:
اى پيامبر! هرگز گمان مبر كسانى كه در راه خدا كشته شدهاند،
مردگانند، بلكه ايشان زندهاند و نزد پروردگارشان روزى خوارند. آنان به سبب
نعمتهاى فراوانى كه خداوند از فضل خود به ايشان داده است، خوشنودند و كسانى را كه
هنوز به ايشان نپيوستهاند، به اين نعمتها بشارت مىدهند. آگاه باشيد كه بيم و
اندوهى به ايشان راه ندارد(150).
شبيه به همين خطاب نيز در سوره مباركه بقره آمده است(151).
اين دو خطاب، در ظاهر، مخصوص شهيدان است؛ اما به دليل آيهاى ديگر
در سوره نساء - كه باز خواهيم گفت - در اين برخوردارى و تنعم، انبيا و صالحان و
صديقين، با شهيدان راه حقيقت و فضيلت، همراه و همسفرهاند. خداوند در سوره نساء،
سه گروه ديگر را همطراز و هم سرنوشت با شهيدان، قلمداد كرده، مىفرمايد:
كسى كه خدا و پيامبرش را اطاعت كند، در روز رستاخيز، همنشين كسانى
خواهد بود كه خداوند نعمت خود را بر آنان تمام كرده است؛ يعنى پيامبران، صديقان،
شهيدان و صالحان(152).
در روايات، سخن از عالم برزخ و جهان ارواح به قدرى زياد است كه فقط
اشارهاى به آنها، نياز به تحقيق و كتابى جداگانه است(153)؛
اما در اين جا، چند نمونه را مىآوريم:
امام سجاد (عليه السلام) فرمودند:
القبر اما روضة من رياض الجنة أو حفرة من حفر
النار(154).
قبر، يا باغى از بستانهاى بهشت است و يا گودالى از گودالهاى
جهنم.
دعايى كه تحت عنوان اذن دخول وارد شده
است، و زائران معمولا آن را هنگام نزديك شدن به ضريح پيامبر (صلىاللهعليهوآله) و
امامان (عليهم السلام) مىخوانند، گواهى ديگر بر اين حقيقت است كه ايشان زندهاند،
سخن ما را مىشنوند و بر اجابت حاجات ما توانايى دارند. به هنگام ورود به مكان
مشرفى كه ضريح مطهر پيامبر (صلىاللهعليهوآله) يا امامان معصوم (عليهم السلام) در
آن است، مىخوانيم:
خدايا! من بر درى از درهاى خانه پيامبرت ايستادهام... به حرمت
صاحب اين مرقد شريف، اعتقاد دارم و مىدانم كه پيامبر و خلفاى تو، همه زندهاند و
نزد تو روزى مىخورند، مقام مرا مىبينند، كلام مرا مىشنوند و سلام مرا پاسخ
مىگويند؛ اما تو راه را بر گوش من بستهاى؛ ولى ما را از حلاوت سخن گفتن با آنان
محروم نكردهاى(155).
اعتقاد به اين كه پيامبر (صلىاللهعليهوآله) و جانشينان بر حق
او، يعنى امامان (عليهم السلام) شاهد و گواه بر اعمال روزانه ما هستند، عاملى است
كه انسان مؤمن را از گناه باز مىدارد و او را به خويشتن دارى مىخواند. چنين
ارتباطى، هماره بر سلامت اجتماع و درستكارى آحاد جامعه مىافزايد و همگان را به
تقوا و پرهيزگارى ره مىنمايد.
كسانى كه زيارت قبور متبركه و مشاهد مباركه را خلاف شريعت، و بدعت
مىخوانند، از آثار مثبت اين ارتباط معنوى بىخبرند. اينان توجه ندارند كه يكى از
پايههاى تقوا، همين توجه به بزرگان دينى و حضور بر مزار شريف آنان است. خداوند در
قرآن كريم مىفرمايد:
و ما أرسلنا من رسول الا ليطاع باذن الله و
لو أنهم اذ ظلموا أنفسهم جاءوك فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله
توابا رحيما(156).
هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر آن كه بايد فرمان
برده شود به اذن خداوند. اگر آنان كه به خود ستم كردهاند، نزد تو مىآمدند و خداى
را استغفار مىكردند، رسول نيز براى آنان طلب آمرزش مىكرد، هر آينه خدا را
توبهپذير و مهربان مىيافتند.
آيات ديگرى نيز وجود دارد كه مانند آيه ياد
شده، توسل به پيامبر (صلىاللهعليهوآله) و شفاعت خواهى از ايشان را تحسين و تأييد
مىكند. اين گونه آيات، پاسخ متين و استوارى است كه مىتواند بطلان و نادرستى نظريه
گروهى از كج انديشان را، كه توسل به حضرات ائمه معصومين (عليهم السلام) و درخواست
يارى از آنان را تقبيح كرده و آن را بدعت مىخوانند، روشن سازد. آرى، توسل و اميد
به شفاعت نمىتواند از توبه و عمل صالح جدا باشد؛ يعنى نخست بايد به خدا رو آورد،
آن گاه پيامبر (صلىاللهعليهوآله) و امامان (عليهم السلام) را واسطه قرار داد.
ضمنا نمىتوان مفهوم و دلالت اين آيات، و از
جمله، آيه مزبور را به زمان حيات پيامبر (صلىاللهعليهوآله) اختصاص داد؛ زيرا
همان گونه كه پيشتر آمد، از قرآن چنين بر مىآيد كه اولياى خداوند، به ويژه
پيامبران و امامان (عليهم السلام)، در عالم برزخ، زنده، شاهد و گواهند. احاديث و
اخبار مربوط به پيامبر و امامان (عليهم السلام) اين حقيقت را روشنتر مىكند.
شيخ مفيد (رحمة الله) در كتاب ارشاد چنين روايت
كرده است:
پس از تجهيز بدن مطهر پيامبر
(صلىاللهعليهوآله) به دست حضرت على (عليه السلام)، مردم مدينه درباره اين كه بدن
مطهر را كجا به خاك سپارند و چه كسى بايد بر او نماز گزارد، به گفت و گو پرداختند.
اميرالؤمنين، على بن ابى طالب (عليه السلام) به مسجد آمد و فرمود: اى مردم! رسول
خدا در حيات و ممات، امام و پيشواى ما است. گروه گروه بر بدن ايشان حاضر شويد و
نماز گزاريد، بدون آن كه به شخصى اقتدا كنيد. بدانيد كه خداوند، هيچ پيامبرى را قبض
روح نمىكند، مگر آن كه مكان قبض را قبر او قرار مىدهد. لذا من بدن مطهر او را در
سراى او به خاك مىسپارم. حاضران، همه اين سخن را پذيرفتند و چنان عمل كردند كه على
(عليه السلام) فرموده بود(157).
همين ماجرا و سخن حضرت على (عليه السلام) را،
كه حاكى از پيشوايى پيامبر (صلىاللهعليهوآله) در حيات و ممات است، ابن سعد در
كتاب طبقات خود نقل مىكند(158).
از اين دو روايت، چنين بر مىآيد كه مسلمانان صدر اسلام، پيامبر را بعد از ارتحال
نيز پيشوا و ناظر بر اعمال خود مىدانستند.
پاداش زيارت
زيارت قبور مطهر و پاك پيشوايان دين، علاوه بر
آن كه سبب تقويت و تكامل روح زائر مىشود، الگو و اسوههاى معصوم را پيش روى وى
قرار مىدهد و او را با پاداش و اجر اخروى نويد مىبخشد.
امام على بن موسى الرضا (عليه السلام) فرمودند:
هر امامى بر گردن دوستان و پيروان خود، عهد و
پيمانى دارد. اين عهد و پيمان، هرگز بريده نمىشود. اين عهد، آن گاه به كمال و تمام
خود خواهد رسيد كه قبور امام خود را زيارت كنند. پس هر كس كه امام خود را به ميل و
رغبت زيارت كند و آن چه را آنان به آن راغب بودهاند، تصديق نمايد، او را در روز
قيامت، در پيشگاه خداوند، شفاعت خواهند كرد(159).
پيامبر گرامى (صلىاللهعليهوآله) نيز
فرمودند:
من رأى (زار) قبرى حلت له
شفاعتى، و من زارنى ميتا فكانما زارنى حيا(160).
هر كس كه قبر مرا ديدار كند، شفاعت من بر او
نازل شود. كسى كه مرا پس از مرگ زيارت كند، گويا مرا در حال حيات زيارت كرده است.
جميل بن صالح نيز از مام صادق (عليه السلام)
نقل كرده است كه فرمودند:
ان زيارة قبر رسول الله
(صلىاللهعليهوآله) تعدل حجة مع رسول الله مبرورة(161).
كسى كه به زيارت قبر رسول خدا
(صلىاللهعليهوآله) همت گمارد، گويا همراه آن گرامى، حج مقبول به جا آورده است.
امام سجاد (عليه السلام) از پدر بزرگوارش، حضرت
حسين بن على (عليه السلام) نقل كردهاند كه ايشان از جد خود، رسول الله پرسيدند:
پاداش كسى كه شما را زيارت كند، چيست؟
رسول خدا (صلىاللهعليهوآله) فرمودند:
من زارنى حيا أو ميتا او
زار أباك أو زار أخاك أو زارك كان حقا على أن أزوره يوم القيامة و أخلصه من ذنوبه
(162).
كسى كه مرا در هر حال (حيات و ممات) زيارت كند،
يا پدرت، (على) و يا برادرت، (حسن) و يا تو را زيارت كند، بر من است كه او را در
قيامت زيارت و شفاعت كنم و او را از گناهش خلاصى بخشم.
همين وعده از زبان مبارك پيامبر
(صلىاللهعليهوآله) خطاب به على (عليه السلام) وارد شده است(163).
نيز زيدبن شحام مىگويد: به امام صادق (عليه
السلام) عرض كردم كه پاداش كسى كه يكى از شما امامان (عليهم السلام) را زيارت كند،
چيست؟ امام فرمودند:
كان من زار رسول الله.
مانند كسى است كه پيامبر خدا را زيارت كرده
است.
روايت در اين باره به قدرى فراوان است كه حتى
اشاره به برخى از آنها از توان اين نوشتار خارج است. كسانى كه در اين باره
مىخواهند جست و جويى انجام دهند، مىتوانند به جلد چهارم كتاب المحجة البيضاء
مراجعه كنند
(164).
اين نكته را نيز بايد از ياد برد كه زيارت قبور
صالحان، اوليا، شهدا و به خصوص، حضرات معصومين (عليهم السلام) از شايستهترين و
مؤثرترين سفرهاى عبادى است كه بر هر مسلمانى است كه براى كسب اين توفيق بكوشد و
خويش را از اين چشمه فياض و جوشان، سيراب كند تشنه و محروم نگرداند.
ديدار خويشان
يكى از وظايف شرعى و عبادى هر مسلمان، ديدار از
خويشان است. در اصطلاح روايات، از اين عبادت بزرگ، به صله رحم
تعبير شده است. ارحام به كسانى گفته مىشود كه با انسان نسبت نسبى دارند، خواه از
محارم باشند يا از غير محارم و خواه در شما وارثان باشند يا خير. رفت و آمد با چنين
خويشاوندانى، از عبادات به شمار آمده و اجر و پاداش بسيارى بر آن مترتب است. بايد
توجه داشت كه معناى صله رحم، كمك مالى نيست. پيامبر گرامى اسلام
(صلىاللهعليهوآله) كه خود هماره به اين سنت اسلامى پايبند بودند، فرمودند:
صلوا أرحامكم و لو
بالتسليم(165).
به ارحام خود بپيونديد، هر چند به اندازه يك
سلام.
در روايات اسلامى، به اندازهاى بر صله رحم
سفارش شده است كه ترك آن را از گناهان كبيره شمرده و تارك چنين سنتى، به شدت نكوهش
شده است.
اگر صله رحم، با كمك مالى و تفقد، همراه باشد،
مستوجب اجرى دو چندان خواهد بود و ثواب آن، خارج از حساب است. همچنين در روايات،
آثار بسيارى براى صله رحم شمرده شده است كه نقل برخى از آنها خالى از فايده نيست.
ابو حمزه ثمالى از امام باقر (عليه السلام) نقل
مىكند كه فرمودند:
صله ارحام، عمل را پاكيزه مىگرداند، اموال را
افزون مىكند، بلايا را مرتفع مىسازد، حساب را در قيامت آسان مىكند و مرگ را به
تأخير مىاندازد(166).
و رسول گرامى اسلام در سفارشى بليغ و رسا
فرمودند:
به همه افراد امتم، به حاضر و غايب آنان، حتى
آنان كه در رحم مادر و پشت پدرانند، سفارش مىكنم كه با خويشان خود رابطه داشته
باشند (و صله رحم نمايند) هر چند يك سال راه پيش رو داشته باشند. چنين عملى، نشانه
ايمان و تسليم است(167).
رواياتى به همين مضمون و شبيه به آن چه گفته
شد، در جلد دوم اصول كافى آمده است كه مطالعه آنها اهميت اين سنت پسنديده را
آشكارتر مىسازد. در برخى از اين روايات، مىخوانيم كه نزديكترين خير، صله رحم است
(168). در برخى نيز آمده است كه
نيكوترين نوع صله رحم، خوددارى از آزار خويشان است(169).
نيز گروهى از احاديث، عقاب و كيفرى را كه پيامد
ترك اين رفتار خداپسندانه است، گوشزد كردهاند تا آن جا كه امام صادق (عليه السلام)
از رسول گرامى اسلام (صلىاللهعليهوآله) نقل كردهاند كه:
أفضل ما توصل به الرحم كف
الأذى عنها(170).
برترين چيزى كه با آن صله رحم مىشود آن است كه
از اذيت آنان خوددارى شود.
رواياتى كه پيامدهاى ترك چنين سنت پسنديدهاى
را خاطر نشان كردهاند، در جلد دوم اصول كافى، و جلد يازدهم وسائل الشيعه به تفصيل
آمدهاند. از آن جا كه موضوع اين گفتار، تحقيقى درباره سفر و آثار و فوايد آن است،
از يادآورى همه آنها اجتناب كرده، تنها يادآور مىشويم كه اگر سفرى به اين قصد
(ديدار خويشان و تجديد مهر و مودت با وابستگان) صورت گيرد، از بارزترين مصاديقى است
كه مىتوان براى سفرهاى عبادى برشمرد. يقيناً سفرى كه به صله رحم و ديدار پدر و
مادر و يا خويشان و آشنايان بينجامد، از مباركترين حوادثى است كه در زندگى روزانه
ما اتفاق مىافتد. اين عزيمت خجسته، شادابى روح، تقويت اراده، دلگرمى و پشتكار و
اجر و ثواب بىشمار در پى دارد و ترك آن به صلاح دنيا و دين انسان مسلمان نيست.