هر كس با جان و
مالش ، صله رحم كند، خداى متعال اجر صد شهيد به او مى دهد.
2 ـ كمك مالى : اگر در مواردى ميان بستگان انسان افراد نيازمند وجود دارد، رسيدگى
مالى به ايـشـان لازم و از درجـه اهـمـيـت بـالايـى بـرخـوردار اسـت . ايـن گـونـه
مسائل ريشه در فطرت انسان دارد و اسلام نسبت به آن تاءكيد فراوانى دارد، تا آنجا كه
قرآن كـمـك بـه بستگان را جزءِ حقوق مالى محسوب مى كند و آنجا كه سخن از كمك اقوام
به ميان آمده ، آن را به عنوان يك حق واجب ذكر كرده ، مى فرمايد:
(وَ آتِ ذَاالْقُرْبى حَقَّهُ وَالْمِسْكينَ)(295)
حقوق خويشاوندان و مسكين را ادا كن .
امير مؤ منان على عليه السلام نيز مى فرمايد:
(فَمَنْ اَتاهُ اللّهُ مالاً فَلْيَصِلْ بِهِ قَرابَتَهُ)(296)
كـسـى كـه از سـوى خـدا ثروتى به دست آورد، بايد بستگان خويش را به وسيله آن
دستگيرى كند.
3 ـ كـمـك فـكـرى : رسـيدگى فكرى در جايى است كه يكى از بستگان انسان براى هدايت
شدن نـيـاز بـه راهـنـمـايـى دارد. بـه عـنـوان مـثـال : يـكـى از اقـوام انـسـان
اهل نماز و روزه نيست ، اگر نزد او رفتن و راهنمايى كردن ، از فضيلت نماز و روزه
سخن گفتن و تـرسـانـدن از پـيامدهاى ترك نماز و روزه در او مؤ ثر مى شود، بر انسان
لازم است كه نزدش رفته و به او كمك فكرى كند كه امر به معروف و نهى از منكر است .
به استفتايى در اين زمينه توجه فرماييد:
(آيا انسان مى تواند از نظر شرعى با خويشاوندانى كه بى تقوا و بى نماز و ضد
انقلابند از قبيل پدر، مادر، خواهر و غيره قطع رحم نمايد؟
جواب : قطع رحم جايز نيست ، ولى بايد آنها را با مراعات موازين امر به معروف و نهى
از منكر كند.)(297)
4 ـ كـمـك عاطفى : شايد برخى تصور كنند كه اصرار و تاءكيد اسلام درباره صله رحم
براى افـرادى اسـت كـه تـمـكـّن مـالى دارنـد و اشـخـاصـى كـه از نـظـر مـالى در
تنگنا هستند و توان رسيدگى به ديگران را ندارند، برايشان لازم نيست . اين تصور
نادرستى است ، زيرا هدف از صـله رحـم بـرقـرار كـردن ارتباط و پيوند عاطفى با
خويشاوندان است و اين ارتباط از راههاى گـونـاگـونى امكان پذير است . گاهى رفتن به
منازل خويشان ، سلام و احوالپرسى ، تلفن زدن و نامه نوشتن ، محبت ايجاد مى كند و
سبب دلجويى از خويشان مى شود.
امير مؤ منان عليه السلام فرمود:
(صِلُوا اَرْحامَكُمْ وَ لَوْ بِالتَّسْليمِ)(298)
با بستگان خود صله رحم كنيد، گرچه با سلام كردن (به آنان ) باشد.
امام صادق عليه السلام نيز مى فرمايد:
پيوند ميان برادران آن گاه كه پيش هم هستند، ديدار همديگر است و در مسافرت نامه
نوشتن به يكديگر.(299)
گـاهى نيز شركت در غم و شادى خويشان از موارد صله رحم است ؛ شركت در مراسم تشييع
جنازه و مـجالس ترحيم و دلجويى از بازماندگان آنان ، و نيز شركت در مجالس جشن و
سرور آنان ، رسيدگى عاطفى به آنان بوده ، در تقويت و تحكيم رابطه خويشاوندى نقش مؤ
ثرى دارد.
5 ـ ترك آزار: يكى از بهترين روشهاى صله رحم با خويشاوندان ، ترك اذيت و آزار آنان
است . بـديـن معنا كه پرهيز از غيبت ، تهمت ، زخم زبان و شماتت آنان ، دخالت نكردن
در زندگى آنها به عناوين مختلف ، عيبجويى نكردن از آنان و ...از بهترين موارد صله
رحم است . اگر كسى نمى تواند به بستگان خود كمك مالى كند، لااقل بايد زمينه اذيّت و
آزار آنان را فراهم نكند.
امام صادق عليه السلام دراين باره فرمود:
(... اَفْضَلُ ما تُوصَلُ بِهِ الرَّحِمُ كَفُّ الاَْذى عَنْها)(300)
بهترين چيزى كه به آن صله رحم مى شود، خوددارى كردن از اذيت و آزار آنان است .
آثار رسيدگى به خويشان
صـله رحـم آثـار و فـوايد ارزنده اى براى انسان دارد
كه در اينجا به برخى از آنها اشاره مى كنيم :
الف ـ طـول عـمـر: يـكـى از مـهـمـتـريـن آثـار صله رحم ، طولانى شدن عمر است .
امام رضا عليه السلام در اين باره فرمود:
(يـَكـُونُ الرَّجـُلُ يـَصـِلُ رَحـِمَهُ فَيَكُونُ قَدْ بَقِىَ مِنْ عُمْرِهِ
ثَلاثُ سِنينَ فَيُصَيِّرُهَا اللّهُ ثَلاثينَ سَنَةً وَ يَفْعَلُ اللّهُ ما
يَشاءُ)(301)
چـه بـسـا مـردى كـه تـنـهـا سـه سـال از عـمـرش باقى مانده است ، اما خدا به خاطر
صله رحم ، باقيمانده عمرش را به سى سال مى رساند و خدا آنچه را مى خواهد، انجام مى
دهد.
شـخـصـى بـه نـام مـَيـسـِر از امـام بـاقـر يـا امـام صـادق عـليـهـمـاالسـلام نقل
كرده كه آن حضرت فرمود:
اى مـَيـسـر گـمـان مـى كـنـم بـه خـويـشـان خـود نـيكى مى كنى ؟ گفتم : آرى فدايت
شوم ! من در نـوجـوانـى در بـازار كـار مـى كـردم و دو درهم مزد مى گرفتم ، يك درهم
آن را به عمّه ام و درهم ديـگـر را بـه خـاله ام مى دادم . آن گاه امام فرمود: به
خدا سوگند تا كنون دو بار مرگت فرا رسيده ، ولى به خاطر صله رحم به تاءخير افتاده
است .(302)
ب ـ فراوانى روزى : حضرت سجاد عليه السلام فرمود:
(مَنْ سَرَّهُ اَنْ يَمُدُّ اللّهُ فى عُمْرِهِ وَ اَنْ يَبْسُطَ لَهُ فى رِزْقِهِ
فَلْيَصِلَ رَحِمَهُ...)(303)
هر كس دوست دارد، خدا عمرش را طولانى و روزى اش را افزايش دهد، بايد صله رحم كند.
ج ـ حسن خلق : امام صادق عليه السلام فرمود:
(صِلَةُ الاَْرْحامِ تُحْسِنُ الْخُلْقَ...)(304)
رسيدگى به خويشان ، اخلاق را نيكو مى كند.
د ـ پاكى اعمال و دفع بلا: امام باقر عليه السلام فرمود:
(صِلَةُ الاَْرْحامِ تُزَكِّى الاَْعْمالَ وَ تَدْفَعُ الْبَلْوى ...)(305)
رسيدگى به خويشان ، اعمال را پاك مى كند و بلا را دور مى سازد.
ه ـ آسانى حساب : امام صادق عليه السلام فرمود:
(صِلَةُ الرَّحِمِ تُهَوِّنُ الْحِسابَ يَوْمَ الْقِيامَةِ...وَ تَقى مَصارِعَ
السُّوءِ)(306)
رسيدگى به خويشان حساب روز قيامت را آسان كرده و از مرگ بد جلوگيرى مى كند.
و ـ آبادى شهرها: امام صادق عليه السلام فرمود:
(صِلَةُ الرَّحِمِ وَ حُسْنُ الْجَوارِ يَعْمُرانِ الدِّيارَ)
صله رحم و خوشرفتارى با همسايه شهرها را آباد مى كند.
نكوهش قطع رحم
قـطـع رحـم و تـرك رسيدگى به خويشان و بستگان در اسلام سخت مورد نكوهش قرار
گرفته اسـت . خـداوند تعالى كسانى را كه از خويشاوندان خود بريده ، با آنان قطع
رابطه مى كنند، در سه جاى قرآن مورد لعن و نفرين قرار داده است . از جمله در آيه اى
مى فرمايد:
(فـَهـَلْ عـَسَيْتُمْ اِنْ تَوَلَّيْتُمْ اَنْ تُفْسِدُوا فِى الاَْرْضِ وَ
تُقَطِّعُوا اَرْحامَكُمَْ اوُلئِكَ الَّذينَ لَعَنَهُمُ اللّهُ)(307)
اگـر از فـرمـان خـدا رويـگـردان شويد، آيا جز اين انتظار مى رود كه در زمين فساد
كنيد و قطع رحم نماييد؟ آنها كسانى هستند كه خداوند آنان را لعنت كرده است .
امـام صـادق عليه السلام در ضمن بيان خود به نقل از پدرش فرمود: پدرم حضرت سجّاد
عليه السلام فرمود:
(...اِيـّاكَ وَ مـُصـاحـَبـَةَ الْقـاطـِعِ لِرَحـِمـِهِ فـَاِنَّهُ وَجـَدْتـُهُ
مـَلْعـُونـاً فـِى كـِتـابِ اللّهِ فـى ثَلاثِ مَواضِعَ)(308)
از معاشرت و دوستى با كسى كه با بستگان خود قطع رحم كرده بپرهيز، زيرا چنين كسى را
در كتاب خدا (قرآن ) در سه جا(309)
مورد لعن و نفرين يافته ام .
در جاى ديگر مى فرمايد:
(نـَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الذُّنُوبِ الَّتى تُعَجِّلُ الْفَناءَ وَ تُقَرِّبُ الاْ
جالَ وَ تُخَلِّى الدِّيارَ وَ هِىَ قَطيعَةُ الرَّحِمِ وَ الْعُقُوقُ وَ تَرْكُ
البِرِّ)(310)
بـه خـدا پـناه مى بريم از گناهانى كه مايه تسريع نابودى است ، مرگها را نزديك
ساخته . خانه ها را بى خانمان مى سازد و آن گناهان قطع رحم ، آزردن پدر و مادر و
ترك احسان و نيكى (به آنان ) است .
# همسايه دارى
آيـيـن مـقـدّس اسـلام كـه بـرنـامه اى جامع براى سعادت بشر در دنيا و آخرت است و
همه ابعاد و نـيـازمنديهاى فردى و اجتماعى ، جسمى و روحى او را مورد توجّه دقيق
قرار داده ، در مورد همسايه دارى نيز گفتنيهاى سودمند، فراوان دارد.
قرآن كريم ، در برشمارى مجموعه اى از حقوق اسلامى در بين مسلمانان ، نيكى به چند
گروه و از جمله همسايگان را به بندگان خدا سفارش كرده ، مى فرمايد:
(وَ الْجارِ ذِى الْقُرْبى وَ الْجارِ الْجُنُبِ)(311)
و همسايه نزديك و همسايه دور را (مورد احسان خويش قرار ده .
گـرچـه در تـفـسـيـر دور و نـزديـك در آيـه مـزبـور چـنـد احـتـمـال داده شـده ،
ليكن به نظر مى رسد منظور همان دورى و نزديكى مكانى است و از آنجا كه كـلمـه
هـمـسـايـه در عرف عاميانه مفهوم محدودى دارد و تنها همسايگان نزديك را در بر مى
گيرد، شـايـد بـراى تـوجـّه دادن بـه وسـعـت مـفـهـوم آن از نـظر اسلام ، راهى جز
اين نبوده كه نامى از همسايگان دور نيز بصراحت برده شود.(312)
ايـن نـظـر هـنـگـامى تقويت مى شود كه نظر اسلام را در خصوص حدّ همسايگى بدانيم
.راوى مى گويد: از امام صادق عليه السلام پرسيدم : فدايت شوم ، حدّ همسايگى تا
كجاست ؟ فرمود:
(اَرْبَعينَ داراً مِنْ كُلِّ جانِبٍ)(313)
چهل خانه از هر طرف .
مـتـاءسـفـانـه در دنـياى ماشينى امروز چنان روابط عاطفى و انسانى مردم با يكديگر
به ضعف و خـامـوشـى گـرايـيـده كـه هـمـسـايـگـان نـزديـك هـم كـوچـكـتـريـن خـبـرى
از حـال يـكـديـگر ندارند و حتّى گاهى پس از چندين سال سكونت در يك محلّ نام يكديگر
را هم نمى دانـنـد. چـنـيـن روشى از نظر اسلام بشدّت مردود و نكوهيده است و
سفارشهاى اولياى بزرگوار اسـلام در ايـن بـاره مـوجـب شـگـفـتـى مى شود. على عليه
السلام در آخرين وصاياى خود چنين مى فرمايد:
(اَللّهَ اَللّهَ فـى جـيـرانـِكـُمْ فـَاِنَّهـُمْ وَصـِيَّةُ نـَبـِيِّكـُمْ، مـا
زالَ يـُوصـى بـِهـِمْ حـَتـّى ظَنَنّا اَنَّهُ سَيُوَرِّثُهُمْ)(314)
از خدا بترسيد! از خدا بترسيد! درباره همسايگان كه همواره مورد سفارش پيامبرتان
بوده اند. (آن حضرت ) بقدرى درباره آنان سفارش مى كرد كه گمان مى برديم برايشان
ميراثى قرار خواهد داد، (يعنى دستور خواهد داد كه همسايه از همسايه ارث ببرد).
پـيـامـبـر بـزرگـوار اسـلام كـيـفيّت رفتار همسايگان با يكديگر را در تاءمين سعادت
و آسايش انـسـانـها مؤ ثّر مى دانست و به يارانش توصيه مى كرد تا در جايى مسكن
گزينند كه بتوانند از نـعـمـت وجـود همسايگان بهترى برخوردار شوند. وقتى يكى از
اصحاب از ايشان پرسيد: اى رسـول خـدا(ص )! تـصـمـيـم دارم خـانـه اى بـخـرم ، بـه
نـظر شما كدام محلّه را انتخاب كنم ؟... .حضرت بدون آنكه محلّه خاصّى را به او
پيشنهاد كند، فرمود:
(اَلْجَوارُ ثُمَّ الدّارُ، اَلرَّفيقُ ثُمَّ السَّفَرُ)(315)
اوّل همسايه سپس خانه ، اوّل رفيق آنگاه سفر.
آداب همسايه دارى
حـقوقى را كه اسلام براى همسايه مقرّر داشته و آدابى كه مؤ منان را در اين
خصوص به رعايت آن ملزم ساخته ، بسيارند. ما در اين درس به بيان خلاصه اى از آنها
بسنده مى كنيم .
روزى رسول خدا صلى اللّه عليه و اله از ياران خود پرسيد: (آيا مى دانيد حق همسايه
چيست ؟) حاضران پاسخ منفى دادند. آن حضرت فرمود:
حـق هـمـسـايـه آن اسـت كـه اگـر در كـارى از شما درخواست كمك كرد به او كمك
نماييد، اگر وام خواست به او بپردازيد، هرگاه تهيدست شد از او دستگيرى كنيد، چنانچه
خيرى به او رسيد به او تـبـريك بگوييد، هنگام بيمارى به عيادتش برويد، در مصيبتها
به او تسليت بگوييد، اگر مـُرد در تـشـييع جنازه اش حاضر شويد، بر ارتفاع خانه خود
بدون موافقت او نيفزاييد تا مانع وزش نـسـيـم و جـريـان هـوا نـشـود، هـرگـاه
مـيـوه اى خـريـديـد، مـقدارى به او هديه كنيد و اگر مـايـل بـه ايـن كـار
نـبـوديد، آن را مخفيانه به منزل ببريد و دقّت كنيد كه فرزندتان آن را از خـانه
بيرون نبرد كه فرزند او ببيند و به خاطر آن بهانه گيرى كند و با بوى غذاى مطبوع خود
او را ميازاريد، مگر آنكه مقدارى برايش بفرستيد.(316)
گـرامـى داشـتـن و احـتـرام نـمـودن هـمـسـايـه نـيـز از سـفـارشـهـاى اكـيـد
اسـلام اسـت . رسول خدا(ص ) فرمود:
(حُرْمَةُ الْجارِ عَلَى الاِْنْسانِ كَحُرْمَةِ اُمِّهِ)(317)
احترام همسايه بر انسان ، مانند احترام مادر بر او لازم است .
زيـسـتـن طـولانـى افـراد در يـك مـحـلّ،بـتـدريج موجب مى شود كه ،همسايگان بر
اسرار زندگى يـكديگر آگاه شوند. اين در حالى است كه علنى ساختن اسرار مردم و فاش
كردن عيوب آنان در نـزد ايـن و آن كـار نـادرسـتـى اسـت و مـؤ مـن نـبـايـد در كـار
ديـگـران تـجـسـّس كـنـد و دنبال يافتن عيب آنان باشد و اگر بر حسب اتّفاق بر رازى
آگاه شد، بايد آن را مخفى دارد و مصداق اين مثل كه : (خدا مى بيند و مى پوشد،
همسايه نديده مى خروشد) نباشد. از اين رو، امام سجاد عليه السلام ، يكى از حقوق
همسايگان را بر يكديگر، راز دارى دانسته و مى فرمايد:
(فَاِنْ عَلِمْتَ عَلَيْهِ سُوءً، سَتَرْتَهُ عَلَيْهِ)(318)
چنانچه بر عيب همسايه ات آگاه شدى ، بايد آن را مخفى دارى .
تـضـادّ و تـزاحـم نـيـز از پـيـامـدهـاى زنـدگى اجتماعى است و وقتى گروهى با هم در
يك محيط زندگى مى كنند، ممكن است بى مبالاتى و كم توجّهى بعضى به آداب اسلامى سبب
سلب آسايش ديـگران گردد و موجب آزردگى آنان شود و اين خود زمينه ساز كدورتها و
نزاعهاى بعدى شود. در ايـن صـورت شايسته است ، طرفى كه مورد كم لطفى همسايه خود
واقع شده ، تا مى تواند آزار همسايه را براى رضاى خدا تحمّل كند و چنانچه ناچار به
نشان دادن واكنش شد، با رويى گشاده و زبانى نرم به وى تذكّر دهد، بطورى كه اين
تذكّر موجب اصلاح وى شده و در ضمن ، رنجش خاطر او را هم در پى نداشته باشد. امام
كاظم عليه السلام در اين باره فرمود:
(لَيْسَ حُسْنُ الْجَوارِ كَفَّ الاَْذى وَ لكِنَّ حُسْنَ الْجَوارِ الصَّبْرُ
عَلَى الاَْذى )(319)
هـمسايه دارى نيكو به آزار نرساندن نيست ، بلكه همسايه دارى نيكو در صبر بر آزار
همسايه است .
آثار رعايت حقوق همسايه
رفـتـار نـيك همسايگان با يكديگر مى تواند، سرچشمه بركات فراوانى باشد.
تقويت روحيّه همكارى و تعاون در جهت پاكيزه و آباد نگه داشتن محيط زندگى يكى از اين
بركات است كه خود آرامش روانى و طول عمر انسان را در پى دارد. امام صادق عليه
السلام در اين باره فرمود:
(حُسْنُ الْجَوارِ يُعَمِّرُ الدِّيارَ وَ يَزيدُ فِى الاَْعْمارِ)(320)
همسايه دارى نيكو، شهرها را آباد و عمرها را طولانى مى كند.
در جاى ديگر خوشرفتارى با همسايه را موجب ازدياد روزى دانسته ، مى فرمايد:
(حُسْنُ الْجَوارِ يَزيدُ فِى الرِّزْقِ)(321)
همسايه دارى نيكو، روزى را زياد مى كند.
آمـرزش گـنـاهـان نـيـز پـاداشـى اسـت كـه خداوند به كسانى مى دهد كه همسايه از
آنان راضى باشد. پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله فرمود:
(مَنْ ماتَ وَ لَهُ جيرانٌ ثَلاثَةٌ كُلُّهُمْ راضُونَ عَنْهُ غُفِرَلَهُ)(322)
هـر كـس بـميرد، در حالى كه سه همسايه داشته باشد و همگى از او راضى باشند، آمرزيده
مى شود.
بى توجّهى به حقوق همسايه
غفلت از حال همسايگان و بى توجّهى به حقوق آنان از امورى است كه در اسلام
مورد نكوهش قرار گـرفـتـه و از آن بـه زشـتـى يـاد شـده است . پيامبر بزرگوار اسلام
، كسى را كه خود، سير بخوابد و همسايه اش گرسنه باشد، مؤ من نمى داند:
(ما امَنَ بى مَنْ باتَ شَبْعانَ وَ جارُهُ جائِعٌ)(323)
به من ايمان نياورده ، كسى كه با شكم سير بخوابد، در حالى كه همسايه اش گرسنه باشد.
همچنين از امام صادق عليه السلام نقل شده كه پس از جدايى حضرت يعقوب از فرزندش يوسف
، فـرزنـد ديـگـرش (بـنـيـامـيـن ) نـيـز از وى جـدا شـد. ايـن پـيـامـبـر بـزرگ ،
روزى در حال مناجات به درگاه خداوند عرض كرد:
بـار الهـا! دورى از يـوسـف و نـابـينايى ، مرا كم بود كه بنيامين را نيز از من
گرفتى ؟ به او وحـى شـد: اى يـعـقوب ! من اگر فرزندانت را ميرانده باشم ، برايت
زنده مى كنم و به تو بر مى گردانم ، ولى ، آيا به ياددارى كه در فلان روز، گوسفندى
كشتى و آن را كباب نموده با اهـلت خـوردى و بـه فـلانـى و فـلانـى كـه هـمـسـايـه
تـو و روزه دار بـودنـد، چـيـزى نـدادى ؟(324)
كنايه از اينكه اين بلا به سبب بى توجّهى تو به آن همسايه است .
اى كه بر مركب رهوار سوارى هشدار
خر هيزم كش همسايه تپيده ، به گل است
آتش از خانه همسايه درويش مخواه
كانچه بر روزن او مى گذرد، دودِ دل است
آزار همسايه
آزار رسـانـدن بـه ديـگـران (اعـمّ از همسايه ها و غير آنان و حتّى آزار
رساندن به حيوانات ) از امـورى اسـت كـه قـبـل از هـر چـيـز بـا فـطـرت آدمـى
نـاسـازگـار اسـت و هـيـچ عـقـل سـليـمـى آن را نـمـى پـسـنـدد. وقـتـى خـداونـد،
بـى تـوجـّهـى بـه حال همسايگان را نوعى جرم تلقّى مى كند و چنان كه ذكر شد،
پيغمبرى بزرگ را به خاطر آن مـورد تـنـبـيـه قـرار مـى دهـد، روشـن است كه در
پيشگاه او آزار به همسايه تا چه اندازه زشت و نابخشودنى است .
بـه رسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه وآله عرض شد: فلان زن ، روزها روزه مى گيرد و
شبها به نماز مى ايستد و صدقه مى دهد، ولى همسايه خود را نيز با زبانش مى آزارد.
حضرت فرمود:
(لا خَيْرَ فيها، هِىَ مِنْ اَهْلِ النّارِ)(325)
خيرى در او نيست ، او از اهل آتش است .
امام صادق عليه السلام نيز آزار دهنده به همسايه را از رحمت خدا دور مى داند:
(مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ اذى جارَهُ)
از رحمت خداى دور است ! از رحمت خداى دور است آن كه همسايه اش را بيازارد.
اسـلام نـه تـنـهـا پـيروان خود را از همسايه آزارى بازداشته ، بلكه براى همسايه
آزار، ارج و حرمتى قائل نشده و دستور داده با وى برخورد كنيد و او را بيدار كنيد.
امام باقر عليه السلام فرمود:
شـخـصـى از آزار همسايه اش نزد رسول خدا(ص ) شكايت كرد. حضرت او را امر به صبر
نمود. بـار ديـگر نيز به شكايت آمد، حضرت باز هم او را به خويشتندارى دعوت كرد. بار
سوّم آمد و شكايت خود را تكرار نمود؛ پيامبر فرمود: چون روز جمعه شود، زمانى كه
مردم براى نماز جمعه مـى رونـد، اثـاثيّه ات را از منزل خارج كن و بر سر راه مردم
بياور. چون از تو علّت اين كار را جـويـا شـدنـد، مـاجـراى خـود را بـراى آنـان
بـازگـو كـن . آن شـخـص بـه دسـتور پيامبر(ص ) عـمل كرد. چون ساعتى گذشت همسايه اى
كه آزارش مى داد، سراسيمه نزد او آمده ، از او خواست ، اثـاثـيـه اش را بـه منزل
بازگرداند و گفت : (با خداوند عهد مى كنم كه ديگر تو را نيازارم .)(326)
# مهماندارى
يـكـى از صـفـات پـسـنـديـده اى كـه سـرچـشـمـه بـسـيـارى از فـضـايـل ديـگـر است ،
صفت سخاوت است . سخاوت به اين معناست كه آدمى در بهره بردارى از مـواهب و نعمتهايى
كه خداوند مهربان به او ارزانى داشته ، تنها خود را نبيند، بلكه ديگران را نيز با
خود شريك سازد.
بـخيل ، وقتى خشنود مى شود كه به طعامى لذيذ دست پيدا كند و خشنودى او زمانى به اوج
خود مـى رسـد كـه بـدانـد كـسـى در خوردن آن طعام او را همراهى نخواهد كرد. بعكس ،
در تنهايى غذا خـوردن بـراى سـخـاوتـمند ناگوار است و شادمانى او زمانى است كه
مهمانى بر او وارد شود و كـنـار سـفره اش بنشيند و از غذاى او بخورد هر چه تعداد
دستهايى كه به سوى سفره اش دراز مى شود بيشتر گردد، مسرّت روحى و روشنى دل او
افزايش مى يابد. از اين رو، امام على عليه السلام فرمود:
(لَذَّةُ الْكِرامِ فِى الاِْطْعامِ وَ لَذَّةُ اللِّئامِ فِى الطَّعامِ)(327)
بزرگواران از خوراندن لذّت مى برند و فرومايگان از خوردن .
يك روز آن حضرت را غمگين و افسرده يافتند و علّت اندوه ايشان را جويا شدند،فرمود:
(لِسَبْعٍ اَتَتْ لَمْ يُضِفْ اِلَيْنا ضَيْفٌ)(328)
چون هفت روز بر ما گذشته و مهمانى بر ما وارد نشده است .
مـهـمـاندارى يكى از نتايج شكوهمند درخت سخاوت است كه در ايجاد مودّت و دوستى بين
مؤ منان و ارتـقـاى روحـى و مـعنوى شخص مهمان نواز، اثرى عالى دارد. امام على عليه
السلام انسان مهمان دوسـت را داراى مـقـامـى مـى دانـد كـه پس از مرگ از قبرش نورى
بسان ماه شب چهارده مى درخشد، بطورى كه ديگران او را پيامبر الهى مى پندارند. در
اين هنگام فرشته اى ندا مى دهد:
(هذا مُؤْمِنٌ يُحِبُّ الضَّيْفَ وَ يُكْرِمُ الضَّيْفَ وَ لا سَبيلَ لَهُ اِلاّ
اَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ)(329)
ايـن مـؤ مـنـى اسـت كه مهمان را دوست دارد و اكرام مى كند و راهى بر او نيست جز
اينكه وارد بهشت شود.
عوامل گسترش مهماندارى
مـهـمـانـدارى علاوه بر ارزش و ثوابى كه در دنيا و آخرت براى ميزبان دارد،
در پيوند صفا و صـمـيـمـيّت بين مؤ منان نيز نقش بسزايى ايفا مى كند. از اين رو،
ائمه اطهار(ع ) در گسترش آن تاءكيد داشته و گاهى در ديدار با مؤ منان ، از اين مهمّ
پرس و جو مى كردند. يكى از ياران امام صادق عليه السلام مى گويد: حضرت به من فرمود:
آيا برادرانت را دوست دارى ؟ گفتم : بلى ! فرمود: به فقرايشان سودى مى رسانى ؟ گفتم
آرى ! سپس فرمود:
(اَمـا اَنَّهُ يَحِقُّ عَلَيْكَ اَنْ تُحِبَّ مَنْ يُحِبُّ اللّهَ، اَما وَاللّهِ
لا تَنْفَعُ مِنْهُمْ اَحَداً حَتّى تُحِبَّهُ تَدْعُوهُمْ اِلى مَنْزِلِكَ)
بـر تـو سـزاوار اسـت كـه دوسـت بـدارى كـسى را كه خدا را دوست مى دارد، به خدا
سوگند تا فردى از آنها را دوست نداشته باشى ، سودى به او نمى رسانى . (سپس پرسيد:)
آيا آنها را به منزلت دعوت مى كنى ؟
او به اين پرسش امام (ع ) نيز پاسخ مثبت داده ، گفت :
من غذا نمى خورم ، مگر اينكه با من دو يا سه مرد يا بيشتر غذا بخورند.(330)
اينك به برخى از عوامل گسترش مهماندارى مى پردازيم :
1 ـ توجّه به منزلت ميهمان ؛ ميهمان (هديّه )اى است گرانبها كه خداى مهربان به سوى
نيكان مـى فـرسـتد، مقدمش مايه بركت و آمرزش است . امام صادق عليه السلام در اين
باره به يكى از يارانش فرمود:
(فَضْلُهُمْ عَلَيْكَ اَعْظَمُ مِنْ فَضْلِكَ عَلَيْهِمْ)
فضل و برترى آنها برتو، بزرگتر است از برترى تو بر آنها.
او عـرض كـرد: من آنها را به منزلم فرا مى خوانم ، غذايشان مى دهم ، سيرابشان مى
كنم ، خانه ام را برايشان آماده مى كنم ، چگونه آنها بر من افضلند؟
حضرت فرمود:
(اِنَّهـُمْ اِذا دَخـَلُوا مـَنـْزِلَكَ دَخـَلُوا بـِمـَغـْفـِرَتـِكَ وَ
مـَغـْفـِرَةِ عَيالِكَ وَ اِذا خَرَجوُا مِنْ مَنْزِلِكَ خَرَجُوا بِذُنُوبِكَ وَ
ذُنُوبِ عِيالِكَ)(331)
زيـرا آنـهـا با ورودشان به منزل تو، بخشش و آمرزش را براى تو و خانواده ات (به
ارمغان ) مى آورند و با رفتنشان ، گناهان تو و خانواده ات را مى زدايند.
2 ـ كـاسـتـن از تـوقـّعـات ؛ يـكـى از عـوامـل مـهمّ در گسترش مهماندارى كاستن از
توقّعات است . اوليـاى گـرامى اسلام در مورد مهمانى ، قبل از پذيرش دعوت ، با
ميزبان شرط مى كردند كه خـود و خـانـواده اش را در تـنـگـنـا قـرار نـدهـد، چـنـان
كـه نـقـل شـده ، شـخصى حضرت على (ع ) را به منزلش دعوت كرد. آن حضرت دعوت ميزبان
را با سه شرط پذيرفت و فرمود:
لا تـَدَّخـِلَ عـَلَىَّ شـَيـْئاً مِْن خـارِجٍ وَ لا تـَدَّخـِرَ عـَلَىَّ
شـَيـْئاً فـِى الْبـَيـْتِ وَ لا تـَجـْحـَفـَ بِالْعَيالِ)(332)
از بـيـرون چـيـزى بـرايم تهيّه نكنى و آنچه در خانه دارى از من دريغ نورزى و بر
خانواده ات سخت نگيرى .
3 ـ احـتـرام بـه دعـوت ؛ شـخـصـى كـه بـه قصد بزرگداشت اين سنّت ، به دعوت ديگران
مى پردازد، انتظار دارد، آنان نيز به دعوت او به ديده احترام بنگرند و پس از دريافت
آن تا سر حـدّ امـكـان در اجـابـت دعـوت بـكـوشـنـد و مـسـائلى از قـبـيـل دورى راه
، فـراوانـى اشـتـغـال ، عـدم رعـايـت تشريفات دعوت و مقام و موقعيّت اجتماعى خود
را بهانه نپذيرفتن دعوت قرار ندهند. رسول خدا صلى اللّه عليه وآله فرمود:
(اُوصـِى الشـّاهـِدَ مـِنْ اُمـّتـى وَ الْغائِبَ اَنْ يُجيبَ دَعْوَةَ
الْمُسْلِمِ وَ لَوْ عَلى خَمْسَةِ اَمْيالٍ وَ لا يَمْنَعُهُ صَوْمُ التَّطَوُّعِ
عَنِ الاِْجابَةِ بَلْ يَحْضُرُ)(333)
بـه حـاضـر و غـايـب از امـّتـم سـفـارش مـى كـنـم كـه دعـوت مـسـلمـان را بـپذيرد،
اگر چه پنج ميل فاصله باشد و روزه مستحبى ، او را از پذيرش باز ندارد، بلكه حاضر
شود.
آداب مهماندارى
پس از اينكه فردى براى مهمانى دعوت شد، يا خود بر اين امر تصميم گرفت ، او و
ميزبانش بـايـسـتـى مـسـؤ وليـتهايى را نسبت به يكديگر به دوش كشند، عمده اين وظايف
بر محور (عدم تكلّف ) مى چرخد، يعنى ميزبان از مرز توان خويش سستى و تجاوز نكند و
مهمان نيز به همان نسبت از ميزبان انتظار داشته باشد. اين معيار را امام صادق (ع )
اين گونه بيان مى كند:
(اَلْمُؤْمِنُ لا يَحْتَشِمُ مِنْ اَخيهِ، وَ ما اَدْرى اَيُّهُما اَعْجَبُ؟!
اَلَّذى يُكَلِّفُ اَخاهُ اِذا دَخَلَ عَلَيْهِ اَنْ يَتَكَلَّفَ لَهُ اَوِ
الْمُتَكَلِّفُ لاَِخيهِ)(334)
مـؤ من از برادرش رو در بايستى ندارد، نمى دانم كدام عجيب تر است ؟! آن كه برادرش
را وا مى دارد تـا وقتى بر او وارد شد، برايش به زحمت افتد، يا آن كه به خاطر برادر
(ميهمانش ) خود را به رنج افكند؟
اينك به برخى از آداب مهماندارى مى پردازيم :
1 ـ تـكـريـم مـهـمـان ؛ شـايـسـتـه اسـت كـه مـيـزبـان بـا روى گـشـاده بـه
اسـتـقـبـال مـهـمـان بـرود و در طـول مـهـمـانـى بـا سـخـنـانـى خـوش او را
مـسـرور سـازد، وسـائل آسايش و راحتى وى را آن گونه كه مناسب عادت پسنديده زمانش
باشد، فراهم ساخته و در اخـتـيـار او قـرار دهـد، مـيـهـمـان را بـه كـار نـگـيـرد
و از رفتارى كه سر بار بودن مهمان را بـرسـاند بپرهيزد، در بهداشت و پاكيزگى غذا،
ظرفها و محلّ پذيرايى از مهمان دقّت كند. در فـراهـم كـردن اسـباب بازگشت او عجله
نكند، امّا اگر خودش تصميم به رفتن گرفت ، بدرقه اش نمايد. رسول گرامى اسلام فرمود:
(مِنْ حَقِّ الضَّيْفِ اَنْ تَمْشِىَ مَعَهُ فَتُخْرِجَهُ مِنْ حَريمِكَ اِلَى
الْبابِ)(335)
از جمله حقوق مهمان اين است كه همراه او بروى و تا درب منزلت او را بدرقه كنى .
از امـام عـسكرى عليه السلام نقل شده كه پدر و پسرى مهمان امير مؤ منان (ع ) شدند.
حضرت آن دو را در بالاى مجلس نشانيد و خود به احترام آنها در برابرشان نشست و دستور
داد غذا آوردند.
پـس از صـرف غـذا قـنـبـر طـشـت و آفتابه و حوله اى آورد تا دستشان را بشويد. امام
(ع ) از جا بـرخـاسـت و آفـتابه را از قنبر گرفت تا خود دست پدر را بشويد. مرد خود
را به خاك افكنده عرض كرد: شما روى دست من آب بريزيد در حالى كه خدا مرا مى بيند؟
حـضـرت فـرمود: (بنشين و دست خود را بشوى ، خدا هم مى بيند كه برادرت كه با تو فرقى
ندارد به تو خدمت مى كند.) مرد اطاعت كرد و نشست .
امـام چـنين ادامه داد: (تو را به حق بزرگى كه بر گردنت دارم قسم مى دهم ، چنان
آرام بنشين و دسـت خـود را بـشـوى گويى كه قنبر روى دستت آب مى ريزد.) پس از شستن
دست او آفتابه را به فرزندش محمّد حنفيّه داد و فرمود: (فرزندم ! اگر اين جوان تنها
آمده بود، خودم روى دستش آب مـى ريـخـتـم ، ليكن خداوند دوست ندارد كه پدر و پسر
وقتى در كنار هم هستند به يك اندازه احترام شوند. اكنون كه پدر دست پدر را شست ، تو
هم دست پسر را بشوى ). محمد برخاست و دست پسر را شستشو داد.
آن گاه امام عسگرى عليه السلام افزود:
(فَمَنِ اتَّبَعَ عَلِيّاً عَلى ذلِكَ فَهُوَ الشّيعِىُّ حَقّاً)(336)
هـر كـس (در تـكـريم و احترام مهمان ) به اين گونه از على (ع ) پيروى كند، شيعه
حقيقى خواهد بود.
2 ـ رعـايـت حـال مـهـمـان ؛ بـطـور مـعـمـول مـهـمـان در خـانـه مـيـزبـان تـا
انـدازه اى در تـنـاول غـذا، حـيـا مـى كند. از اين رو، ميزبان بايد طورى برخورد
كند كه او خجالت نكشد. به عنوان مثال ، از اينكه او غذا خورده يا نه ؟ غذا ميل دارد
يا نه ؟ و...نپرسد. امام صادق (ع ) فرمود:
(لا تَقُلْ لاَِخيكَ اِذا دَخَلَ عَلَيْكَ اَكَلْتَ الْيَوْمَ شَيْئاً وَ لكِنْ
قَرِّبْ اِلَيْهِ ما عِنْدَكَ)(337)
به برادرت كه بر تو وارد شده است نگو: (آياامروز چيزى خورده اى ؟) بلكه هر چه
خوردنى دارى نزد او بياور... .
در صـورت امـكان با مهمان غذا بخورد و اين دسته و آن دسته ، فقر و غنا، كوچكى و
بزرگى و مانند آن را بهانه جداسازى سفره مهمانى قرار ندهد.
براى پذيرايى ، غذاى كافى و مناسب فراهم سازد، نه كم كه مهمان گرسنه دست بكشد و نه
زيـاد كـه اسـراف شـود. زيـاد بـودن مـهـمـانـان و حـجـم كارها سبب نشود كه در
تهيّه غذا و انجام پذيرايى از كيفيت آن كاسته شود.
يـكى ديگر از آداب مهمانى اين است كه ميزبان پيش از مهمان شروع به خوردن غذا كند و
بعد از او دست بكشد. در اين باره رسول اكرم (ص ) فرموده است :
(صاحِبُ الرَّحْلِ يَشْرِبُ اَوَّلَ الْقَوْمِ وَ يَتَوَضَّاُ آخِرَهُمْ)(338)
صاحب خانه (ميزبان ) قبل از ديگران شروع كند و بعد از آنها دست بشويد.
آداب مهمانى رفتن
مهمان نيز به نوبه خود در قبال ميزبان ، وظايفى دارد كه به اختصار به آنها
اشاره مى كنيم :
1 ـ مـهـمـانـى رفـتـن انـسـان يـا بـايـد بـر اسـاس دعـوت مـيـزبان باشد و يا
مناسبت خاصّى از قـبـيـل : صـله رحـم و ديـدار با خويشاوندان ، زيارت و ديدار برادر
مؤ من ، تبريك و شادباش ، تـسـليـت و دلدارى ، اصـلاح ذات البـيـن و... داشـتـه
بـاشـد، چـه اينكه در صورت دوّم ، مهمان ، بـايـستى فرصت ، امكانات و آمادگى ميزبان
را براى انجام پذيرايى در نظر بگيرد و طورى عمل كند كه برنامه كار و زندگى ميزبان
را مختلّ نساخته ، او را در تنگنا قرار ندهد.
2 ـ ادب و نـزاكـت اسـلامـى را در وارد شـدن ، نشستن ، سخن گفتن ، غذا خوردن و...
رعايت كند و از اعـمـالى نـظـيـر شـوخـيـهـاى دور از ادب ، خـنـده بـا صـداى بـلند،
چشم چرانى ، دراز كردن پا، پرخورى ، پرگويى ، غيبت ، سخن چينى و... بپرهيزد.
3 ـ در زمانى كه براى پذيرايى از او تعيين شده وارد شود، زودتر نيايد و تاءخير هم
نداشته باشد. بيش از حدّ متعارف نيز در آنجا نماند.
4 ـ از آوردن هـمـراه بـدون اجـازه مـيـزبان خوددارى كند، در جايى كه ميزبان برايش
در نظر مى گـيـرد، بـنـشـيـند و در صورت زيادى مهمان و كمى جا، قدرى جا به جا شود
تا حتى المقدور جا براى مهمان تازه وارد باز شود.