در تعيين وظايف زن ، نيم
توان مسئوليتهاى ظالمانه را نسبت به وى ملاك قرار داد مسئوليت هائى كه
معمولا زن ، توان تحمل آن را ندارد و روحيه وى با آن سازگار نمى باشد
بلكه اينگونه كارهاى سنگين و خشن بعهده مرد است و اين همان معناى قوام
بودن و برترى داشتن مرد است كه اسلام بر آن تاءكيد مى ورزد.
دين اسلام در تعيين وظايف زن و مرد، به طبيعت و فطرت آنان ، توجه نموده
و براى هر كدام ، وظايف مخصوص و مشترك قرار داده است كه هر كدام در
زندگى ، نقش خاصى دارند.
خداوند متعال مى فرمايد:
للرجال نصيب مما اكتسبوا و للنساء نصيب مما اكتسبن واسلوا الله من فضله
ان الله كان بكل شيئى عليما.
(نساء / 32)
مردان نصيبى و سهمى از آنچه بدست مى آورند، دارند و زنان نصيبى (و
نبايد حقوق هيچيك پايمال گردد) و از فضل (و رحمت و بركت ) خدا بخواهيد
و خداوند به هر چيز داناست .
بر اين اساس ، اگر مى بينيم اسلام از يك طرف به تساوى حقوق زن و مرد و
وظايف و تكاليف معنوى و اجتماعى و اقتصادى يكسان دعوت مى كند و از طرف
ديگر تساوى در وظايف اجتماعى مخصوص هر كدام را يك نوع ظلم و قبيح مى
شمارد، بايد ديد آيا اصولا صحيح است كه صلاحيتها و لياقتهاى مختلف و
تلاشهاى گوناگون ، مساوى و يكسان تلقى شود؟! وظيفه زن كه به حكم طبيعت
نقش باردار و ولادت و امثال آن را بعهده مى گيرد، چنانكه در علم جنين
شناسى ، مورد بحث و بررسى قرار گرفته است ؛ با وظيفه مرد، كه با
اينگونه مسائل بيگانه است ، مغايرت كامل دارد.
بنابراين با توجه به اين تناقض كه از نظر علمى ثابت شده است ، بايد بين
زن و مرد در بعضى حقوق ، فرق گذاشته شود. قرآن كريم به اين حقيقت اشاره
كرده و مى فرمايد:
الرجال قوامون على النساء.
(نساء / 34)
مردان سرپرست و خدمتگزار زنانند.
و در آيه ديگر مى فرمايد:
وللرجال عليهن درجة .
(بقره / 228)
مردان نسبت به زنان برترى دارند.
اين برترى همان قيموميت است كه طبيعت مرد آن را اقتضاء مى كند و علم و
تاريخ از زمانهاى قديم ، اين مساءله را ثابت كرده است و تا زمانى كه
اين جنس لطيف وجود دارد، اينگونه تفاوتها پابرجا خواهد بود.
اما موقعيت و ارزش زن در اسلام ، با مقايسه آن در ساير مليتها، معلوم
مى گردد. در اين زمينه كفايت مى كند به قوانينى كه تا امروز، در جوامع
شرقى ، رسوخ كرده ، توجه شود.
خداوند متعال در قرآن كريم مى فرمايد:
و
اذا بشر اءحدهم بالانثى ظل وجهه مسودا و هو كظيم ، يتوارى من القوم من
سوء ما بشربه اءيمسكه عى هون اءم يدسه فى التراب اءلاساء ما يحكمون .
(نحل / 59 - 58)
و هرگاه به يكى از آنان بشارت دهند: دخترى نصيب شما شده ، صورتش (از
شدت ناراحتى ) سياه مى شود و مملو از خشم مى گردد و از قوم و قبيله
خود، بخاطر بشارت بدى كه به او داده شده ، متوارى مى گردد (و نمى داند)
آيا او را با قبول ننگ نگه دارد يا در خاك پنهانش كند؟ چه بد حكمى مى
كنند؟!.
در حالى كه اسلام مى گويد:
من
عمل صالحا من ذكر او انثى و هو مومن فلنحبينه حياة طيبه ولنجزينهم
اءجرهم باحسن ما كانوا يعملون .
(نحل / 97)
هر كس عمل صالح كند، در حالى كه مومن است ، خواه مرد باشد يا زن ، به
او حيا پاكيزه مى بخشيم ، و پاداش آنها را به بهترين اعمالى كه انجام
دادند خواهيم داد.
امام على (عليه السلام ) مى فرمايد:
و ما
زال رسول الله صلى الله عليه و آله يوصى بالمراءة حتى ظننت اءنه يحرم
طلاقها.
(وسائل / ج 1، 347)
رسول خدا صلى الله عليه و آله هميشه نسبت به زن سفارش مى كردند تا آنجا
كه خيال كرم طلاق دادن زن حرام است .
و نيز آن حضرت مى فرمايد:
المرئة الصالحة خير من اءلف رجل غير صالح .
(وسائل / ج 14، 123)
يك زن صالحه ، از هزار مرد غير صالح بهتر است .
از توجه اسلام در بالا بردن مقام زن در علم و عمل به همين اندازه اكتفا
مى كنيم . برعكس آن ديدگاه جاهليت كه كرامت زن را، به هدر داده و او را
به عنوان كالا مى پندارد؛ كه از آن سود برده و با آن تجارت مى شود،
بلكه بر آن قمار و برد و باخت انجام مى گيرد و هنوز هم از فكر جاهلى در
جوامع امروز، پس مانده هائى وجود دارد. چنانكه شرق هنوز هم به زن و نام
وى با حالت بدبينى مى نگرد. در غرب زن را با شهرت خود، صدا نمى زنند
بلكه او را با شهرت شوهرش مى خوانند و به مجرد ازدواج و انتقال از
خانه پدر، شخصيت (مستقل ) او به هدر مى رود و شهرتش تابع شهرت شوهرش مى
باشد، گويا كه وى به كلى از خانواده خود جدا گشته و ارتباط خود را
بريده است و يا ازواج براى جدائى كامل يك فرد از خانواده اش پايه ريزى
شده است ، نه براى پيوند بين دو خانواده و ايجاد الفت و وصلت بين آنان
!!.
در حقيقت شخصيت زن قبل از ازدواج ، مربوط به يك خانواده است و بعد از
ازدواج اين ارتباط زياد مى شود و با دو خانواده ارتباط پيدا مى كند.
اسلام شخصيت حسبى و نسبى زن را حفظ مى كند پس چه لزوم دارد كه شهرت او
تغيير پيدا كند؟ و آيا با تغيير شهرت ، ماهيت و واقعيت وى عوض مى شود؟.
حقوق همسردارى
حقوق همسردارى بين زن و مرد، مشترك است و اين به اقتضاى زندگى
اشتراكى خانوادگى آنان است ، كه هر كدام در مقابل ديگرى وظيفه اى دارد.
خداوند متعال مى فرمايد:
ولهن
مثل الذى عليهن بالمعروف و للرجال عليهن درجه .
(بقره / 228)
و براى زنان همانند وظايفى كه بر دوش آنهاست ، حقوق شايسته اى قرار
داده شده و مردان بر آنان برترى دارند.
اسلام از اساس و ريشه ، بين طرفين ازدواج (زن و مرد) بدون اكراه و
اجبار، موافقت كامل ايجاد مى كند و مهريه و صداق را به عنوان دليل بر
صدق و راستى در خواستگارى و رمز صداق و اخلاص در پيمان مشترك زناشوئى
در مسير زندگى ، قرار داده است و شرط نكرده كه مهريه حتما از نقد باشد،
بلكه هر چيزى كه بتواند رمز صداقت قرار گيرد، صحيح است .
خداوند متعال مى فرمايد:
و
آتوا النساء صدقاتهن نحلة فان طبن لكم عن شيى ء منه نفسا فكلوه هنيئا
مريئا.
(نساء / 4)
و مهر زنان را (بطور كامل ) به عنوان يك بدهى (با يك عطيه ) به آنان
بپردازيد و اگر آنها را با رضايت خاطر، چيزى از آن را به شما ببخشد،
آنرا حلال و گوارا مصرف كنيد.
اسلام ، احكام واجبات و مسئوليتها را، به حسب طبيعت هر يك از زوجين
بطور عادلانه بين آنان تقسيم كرده است و مسئوليت فراهم ساختن احتياجات
و نيازهاى خارج از خانه ، به عهده مرد است و مسئوليت خانه دارى در داخل
منزل ، به عهده زن است چنانكه براى استوار ساختن پايه هاى زندگى جديد،
راههاى مختلفى براى طرفين ، نشان مى دهد.
و حقوق همسرى در يك نقطه متمركز مى گردد و آن رفتار نيكو و حسنه است .
خداوند متعال مى فرمايد:
و
عاشروهن بالمعروف فان كرهتموهن فعسى اءن تكرهوا شيئا و يجعل الله فيه
خيرا كثيرا.
(نساء / 19)
و با آنان بطور شايسته رفتار كنيد و اگر از آنها (به جهاتى ) كراهت
داشتيد (فورا تصميم به جدائى نگيريد) چه بسا از چيزى كراهت داريد و
خداوند در آن ، نيكى فراوان قرار داده است .
طبيعى است كه اين حكم در حالات استثنائى فرق مى كند چنانكه در حالت
تمرد هر يك از زن و مرد، آن ديگرى ناچار است وظيفه او را بعهده بگيرد.
وظايفى كه از نظر فقهى بر مرد واجب است چند چيز است :
1 - نفقه دادن در خوراك و آشاميدنى و مسكن به طور متعارف به اندازه
قدرت و توان خود.
2 - همخوابگى كه از چهار شب يك شب در غير حال مريضى است .
3 - ارتباط جنسى (مجامعت ) از هر چهار ماه يكبار در غير سفر واجب .
از جهت اخلاقى ، روايات زيادى در تاءكيد به حسن معاشرت زن و مرد وارد
شده است چنانكه رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله فرمودند:
جهاد
المراءة حسن التبعل .
(بحار / ج 100، 245 - وسائل / ج 14، 116)
جهاد زن ، همسردارى خوب و نيكو است .
سيرى در روايات اسلامى
1 - پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
خيركم ، خيركم لاءهله و اءنا خيركم لاءهلى .
(من لايحضره الفقيه / ج 3، 442)
بهترين شما كسى است كه نسبت به اهل و عيال خود نيكوكار باشد و من
نيكوكارترين شما به اهل و عيال خود هستم .
2 - پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
ايما
امراءة بانن و زوجها عليها ساخط فى حق ، لم يقبل الله منها صلاة حتى
يرضى عنها.
(وسائل / ج 14، 113)
هر زنى كه شب را بخوابد در حالى كه شوهرش بخاطر حقى بر او خشمناك شود،
خدا هيچ نمازى را از او قبول نمى كند تا شوهر، از وى راضى شود.
3 - پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
لو
اءمرت احدا بالسجود لاءمرت المراءة بالسجود لزوجها.
(بحار / ج 100، 247)
اگر جايز بود كه كسى را امر كنم به كسى ديگر سجده كند، زنان را دستور
مى دادم كه به شوهران خود، سجده نمايند.
4 - پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
ما
استفاده امرء مسلم فائدة بعد الاسلام اءفضل من زوجة تسره اذا نظر اليها
و تطيعه اذا اءمرها و تحفظه اذا غاب عنها فى نفسها وماله .
(كافى / ج 5، 327)
براى هيچ مرد مسلمانى بعد از اسلام ، فايده اى بالاتر از زنى نيست كه
هرگاه بر وى نگاه كند، خوشحال سازد و هرگاه او را به چيزى دستور دهد
اطاعتش نمايد و هرگاه از او غايب شود، خودش و مال شوهرش را حفظ و
نگهدارى نمايد.
5 -
و جاء رجل الى النبى صلى الله عليه و آله قائلا: ان لى زوجة اذا دخلت
تلقتنى و اذا خرجت شيعتنى و اذا راءتنى مهموما قالت : ما يهمك ؟ فقال
الرسول صلى الله عليه و آله : بشرها بالجنة و قل لها انك عاملة من عمال
الله ولك فى كل يوم اءجر سبعين شهيدا.
(وسائل / ج 14، 17 با اندك تفاوت )
مردى به خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد: زنى دارم كه
هرگاه وارد منزل مى شوم از من استقبال نموده و به پيشوازم مى آيد، و
هرگاه از منزل خارج مى شوم ، مرا بدرقه مى كند، و اگر غمناكم بيند،
سوال مى كند: چه چيزى تو را غمناك ساخته است ؟ پيامبر اسلام (صلى الله
عليه و آله و سلم ) فرمود: به او مژده ده كه اهل بهشت است و به وى بگو
كه تو يكى از كاركنان خدا هستى و برايت هر روز پاداش هفتاد شهيد است .
6 - پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
ان
خير نساءكم الوالود، الودود، العفيفة ، العزيزة فى اءهلهات الذليلة مع
بعلها، المتبرجة مع زوجها، الحصان على غيره ، التى تسمع قوله و تطيع
امره ، و اذا خلى بها بذلت له ما يريد منها.
(بحار / ج 100، 239)
بهترين زنان شما كسانى هستند كه داراى چنين صفاتى باشند:
1 - زنى كه فرزند آورد (عقيم نباشد.)
2 - مهربان باشد.
3 - با عفت و پاكدامن باشد.
4 - در ميان اهل خود، عزيز و محترم باشد.
5 - نسبت به شوهرش متواضع و فروتن باشد.
6 زيبائيها و محاسن خود را نسبت به همسرش آشكار سازد.
7 - نسبت به ديگران (نامحرمان ) خود را حفظ نمايد.
8 - گفته شوهر خود را گوش كند و دستور او را اطاعت نمايد.
9 - هرگاه شوهرش با او خلوت كند، از آنچه مى خواهد، او را كامياب سازد.
7 اميرالمومنين على (عليه السلام ) فرمود:
خير
نساءكم خمس ، قيل و ما الخمس ؟ قال : الهينة ، اللينة ، المؤ اتية
(المطيعة ) التى اذا غضب زوجها، لم تكتحل بغمض حتى يرضى ، و اذا غاب
عنها زوجها حفظته فى غيبته ، فتلك عاملة من عمال الله ، و عامل الله
لايخيب .
(وسائل / ج 14، 15)
بهترين زنان شما پنج دسته اند. سوال شد آنان كيانند؟ فرمود:
1 - سهل گير باشد، و سخت نگيرد.
2 - نرمخو و آرام باشد، و تند خو نباشد.
3 - از شوهر خود اطاعت و فرمانبردارى داشته باشد.
4 - اگر از همسر خود نافرمانى كرد، چشم برهم نگذارد تا او را راضى كند.
5 - هرگاه شوهرش از وى ، غايب شود، مال و آبروى او را حفظ نمايد. چنين
زنى از كاركنان خدا است و كسى كه براى خدا كار كند، تلاش او بيهوده نمى
گردد.
8 - على (عليه السلام ) فرمود:
ولا
تملك المراءة من اءمرها ما جاوزنفسها فان المراءة ريحانة و ليست
بقهرمانة ، ولا تعد بكرامتها نفسها ولا تطمعها فى اءن تشفع بغيرها و
اياك والتغاير فى غير موضع غيرة فان ذلك يدعوا الصحيحة الى السقم .
(نهج البلاغه فيض الاسلام / نامه 31، 939)
و زن را به آنچه كه بيش از حق و توان او است ، اختيار نده ، زيرا زن
مانند گياهى خوشبو است نه قهرمان ، و در گرامى داشتن وى ، از حد تجاوز
نكن ، و او را به طمع مينداز كه ديگرى را شفاعت كند، و بپرهيز از اظهار
غيرت و بدگمانى در جائى كه نبايد غيرت بكار برد زيرا كه اين كار زن
درست را به نادرستى مى كشاند.
9 - امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
لا
غنى بالزوج عن ثلاثة اءشياء فيما بينه و بين زوجته و هى الموافقة
ليجتلب بها موافقتها و محبتها و هواها و حسن خلقه معها و استعماله
استمالة قلبها بالهيئة الحسنة فى عينها و توسعته عليها.
ولا غنى بالزوجة فيما بينها و بين زوجها الموافق لها عن ثلاث خصال و هن
: صيانة نفسها عن كل دنس حتى يطمئن قلبه الى الثقة بها فى حال المحبوب
والمكروه و حياطته ليكون ذلك عاطفا عليها عند زلة تكون منها و اظهار
العشق له بالخلابة(21)
والهيئة الحسنة لها فى عينه .
(بحار / ج 75، 237 - تحف العقول / 238 - ميزان الحكمه / ج 4، 284)
مرد در زندگى خود با همسرش ، از سه چيز بى نياز نمى گردد و آن سه
عبارتند از:
1 - موافقت و همراهى با وى ، تا بتواند موافقت و محبت و دوستى او را
جلب نمايد.
2 - خوشرفتارى با او و بدست آوردن قلب وى با جلوه بصورت خوش و شكل زيبا
در چشم او.
3 - وسعت گشايش دادن به او (در نيازمنديهاى زندگى .)
و زن نيز در زندگى خود با شوهر موافقش ، از سه چيز بى نياز نمى باشد و
آن سه عبارتند از:
1 - نگهدارى خود از هرگونه ناپاكى ، تا قلب شوهرش ، در حال خوشى و
ناراحتى به وى اطمينان پيدا كند.
2 - از شوهرش خوب نگهدارى نمايد تا در موقع لغزش از وى گذشت كند و نسبت
به او مهربان باشد.
3 - به شوهرش اظهار عشق كند و با گفتار خوش و شكل زيباى خود، در چشم او
محبت ايجاد كند (و وى را به خود علاقه مند سازد.)
10 - امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
اءتت
امراءة الى رسول الله صلى الله عليه و آله فقالت : ما حق الزوج على
المراءة ؟ فقال صلى الله عليه و آله : اءن تجيبه الى حاجته و ان كانت
على ظهرقتب ، ولا تعطى شيئا الا باذنه فان فعلت فعليها الوزر وله
الاجر، ولا تبيت ليلة و هو عليها ساخط.
(وسائل / ج 14، 112)
زنى پيش رسول اكرم صلى الله عليه و آله آمد، سوال كرد: حق شوهر بر زن
چيست ؟ فرمود:
1 - هرگاه (از نظر غريزه جنسى ) به او نياز پيدا كرد، او را اجابت
نمايد اگر چه روى جهاز حيوانى باشد.(22)
2 - چيزى (از مال شوهرش ) بدون اذن به كسى ندهد و اگر بدهد؛ گناهش مال
وى (زن ) و ثوابش مال شوهر خواهد بود.
3 - هيچ شبى نخوابد در حالى كه شوهرش بر او خشمگين باشد.
11 - امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
خير
نساءكم التى اذا خلت مع زوجها خلعت له درع الحياء و اذا لبست ، لبست
معه درع الحياء.
(وسائل / ج 14، 14)
بهترين زنان شما، زنى است كه هرگاه با همسرش خلوت كند پوشش حيا را از
خود بركند و هرگاه لباس پوشد، مانند شوهرش ، پوشش حياء، به خود گيرد
(مقتضاى حال خلوت و جلوت را مراعات نمايد.)
و در خاتمه اين بخش از سخنان زيبا و پر ارزش معصومين (عليه السلام ) را
با حديث رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله به پايان مى بريم كه
فرمود:
ايما
امراءة اءذت زوجها بلسانها لم يقبل الله منها صرفا ولا عدلا ولا حسنة
من عملها حتى ترضيه ، و ان صامت نهارها و قامت ليلها و اعتقت الرقاب و
حملت على جياد الخيل فى سبيل الله و كانت اول من ترد النار و كذلك
الرجل اذا كان لها ظالما.
(بحار / ج 100، 244 من لا يحضره الفقيه / ج 4، ص 14 - وسائل / ج 14،
116 با تفاوت اندك )
هر زنى كه شوهر خود را با زبان بد آزار دهد، خداوند هيچ احسان و نيكى و
حسنه اى را از عملش قبول نمى كند، تا شوهرش را از خود، راضى نمايد. اگر
چه روزها را روزه و شبها را عبادت نمايد و بردگان زيادى آزاد نموده و
اسبان تيزرو در راه خدا به جهاد فرستد. و چنين زنى اول كسى خواهد بود
كه وارد آتش مى شود. و همچنين است مردى كه به زن خود ظلم كند.
مسئوليت مادر، در اسلام
مادر بودن ، يك مسئوليت بزرگ است زيرا كه مسئوليت وى تربيت
(فرزندان ) بر اساس نيكى و فضيلت براى يك جامعه سالم و صالح است كه
نيروى سازنده كشور و ملت خواهد بود.
به گفته شاعر خوش سخن :
الام مدرسة اذا اءعددتها |
|
اءعددت شعبا طيب الاعراق |
مادر (به تنهائى ) يك مدرسه اى است كه هرگاه آنرا به صحنه بياورى ملتى
را با ريشه هاى پاك ، پايه ريزى كرده اى .
فطرت سليم ، گواهى مى دهد كه مادر بودن يك وظيفه طبيعى زن است و چه
تكليف بزرگى براى اوست ؛ كه چيزى با مهر مادرى ، برابرى نمى كند، و
عاطفه اى با عاطفه وى يكسان نخواهد بود. پس مادر در خانه به وظيفه شريف
خود، كه مطابق طبيعت اوست ، عمل مى كند.
مادر، سعادت هسته اى از هسته هاى اجتماع را كه خانواده اوست ، تضمين مى
نمايد، ولى همكارى او در كارهاى خانه ، شرعا در ازدواج شرط نيست ؛ مثلا
شير دادن حق مادر است ، بعنوان اينكه شيرش ، با طبع طفل شيرخوار، مناسب
تر است ، زيرا هيچ شيرى بهتر از شير مادر پيدا نمى شود ولى اين شير
دادن ، بر او واجب نيست بلكه حق دارد كه در قبال آن ، اجرت عادلانه
مطالبه نمايد.
خداوند متعال مى فرمايد:
فان
ارضعن لكم فاتوهن اجورهن .
(طلاق / 6)
اگر (همسران ) فرزندان شما را شير دادند، مزد آنان را بپردازيد.
ولى شوهر شرعا حق ندارد او را در اين مورد اجبار نمايد. بلكه او آزاد
است . از آنجا كه اگر زن و مرد، هر دو مشغول كار و تلاش اجتماعى گردند،
براى تربيت كودك خود، نياز به استخدام يك مربى ديگرى خواهند داشت ، و
تربيت كودك از نظر انسانى و مادى ، اهميت بسزائى دارد؛ لذا شايسته و
بجاست كه اين وظيفه مهم ، بعهده مادر گذاشته شود، زيرا كه به حكم طبيعت
و مروت و عاطفه ، كسى سزاوارتر از او به كودك خود پيدا نمى شود.
آيا سزاوار نيست كه مادر كار خود را موافق طبيعتش ، براى كودك و جگر
گوشه خودش قرار دهد؟! و پدرى كه لازم است در تربيت اولاد خود در
كودكستان و مهد كودك كه هيچگاه ، مهر و عاطفه در آن ، مساوى با عاطفه
مادر نخواهد شد، كمك نمايد؟! و آيا بهتر نيست با همسرش كه نقش خود را
به بهترين وجه ايفا مى كند، همكارى كند؟.
بخاطر همين است كه اسلام شير دادن و تربيت كودك را بر مادر، واجب
نساخته است ، بلكه او حق دارد كه در قبال مزدى ، اين كار را بعهده
بگيرد.
همه آراستگيهاى اخلاقى و ظاهرى مادر بر محور دلربائى و جذابيت زن ، به
عنوان مركز عاطفه و در اصول وفادارى وى نسبت به شوهرش ، متمركز مى شود.(23)
خلاصه آن ده چيز به شرع زير است :
1 - تربيت اولاد.
2 - دوستى و محبت .
3 - پوشش عيبها.
4 - عفت و ادب .
5 - پوشاندن اندامى كه براى شوهر لايق است ، در پيش ديگران .
6 - مكتوم نساختن و مخفى نكردن آنچه براى شوهر اهميت دارد.
7 - آرايش كردن و جلوه نمودن براى همسر خود و ترك آن نسبت به ديگران .
8 - تسليم شدن در برابر شوهر هنگام خواسته هاى مشروع و قانونى وى .
9 - پاسخ دادن به خواسته هاى جنسى شوهر با آزادى كامل (و بدون هيچگونه
قيد و بند بى جا.)(24)
10 - زيبائى و جذابيت و مرتب بودن خود، علاقه نشان دهد.
اين تعريف ها و توصيف از آن زن كامل است كه (در محيط خانه يا هر جاى
مناسب مى تواند وظايف خود را انجام دهد) ولى اگر زن در كنار مرد، مشغول
فعاليتهاى اجتماعى بشود و در وظيفه مادر بودن خود، اهمال و سستى بورزد،
در آن هنگام فرزندان وى خيلى زود از توجه و محبت و راهنمائى صحيح او كه
هر خانواده سعادتمندى به آن نياز دارد، محروم خواهد شد.
حجاب از نظر اسلام و اثرات آن در جامعه
خداوند متعال مى فرمايد:
يا
ايها النبى قل لاءزواجك و بناتك و نساء المومنين يدنين عليهن من
جلابيبهن ذلك اءدنى ان يعرفن فلا يؤ ذين و كان الله غفورا رحيما.
(احزاب / 59)
اى پيامبر! به همسران و دخترانت و زنان مومنان بگو جلباب ها (روسرى هاى
بلند) خود را بر خويش فرو افكنند، اين كار براى اينكه (از كنيزان و
آلودگان ) شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند، بهتر است و (اگر تا
كنون خطا و كوتاهى از آنها سرزده ) خداوند همواره ، آمرزنده و مهربان
است .
و در سوره نور مى فرمايد:
و قل
للمومنات يغضضن من اءبصارهن و يحفظن فروجهن ولا يبدين زينتهن الا ما
ظهر منها وليضربن بخمرهن على جيوبهن ولا يبدين زينتهن الا لبعولتهن .
(نور / 31)
و به زنان با ايمان بگو چشمهاى خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گيرند و
دامان خويش را حفظ كنند و زينت خود را جز آن مقدار كه ظاهر است ، آشكار
ننمايند و (اطراف ) روسرى هاى خود را بر سينه خود افكنند (تا گردن و
سينه ، با آن پوشانده شود) و زينت خود را آشكار نسازند مگر بر
شوهرانشان ...
و در سوره احزاب مى فرمايد:
و
اذا ساءلتموهن متاعا فاسئلوهن من وراء حجاب ذلكم اطهر لقلوبكم و قلوبهن
.
(احزاب / 53)
هنگامى كه چيزى از وسائل زندگى (به عنوان عاريت ) از آنان (همسران
پيامبر) مى خواهيد، از پشت پرده بخواهيد. اين كار دلهاى شما و آنها را
پاكتر مى دارد.
دين اسلام حجاب شرعى را براى حفاظت جنس لطيف (زن ) در مقابل هوسرانى
جنسى بدخوى كه در نفس انسان پنهان و مخفى شده است ، قرار داده ، و
خداوند سبحان براى بستن راههاى فساد، زنان و مردان مومن را بطور مساوى
مخاطب قرار داده است تا چشمان خود را بپوشند و جاهاى حساس و دلرباى خود
را غير از صورت و دستان ، بپوشانند. زيرا كه خودنمائى زن موجب فساد او
و فساد جامعه و ملت خواهد بود، چون بدنبال آن ، جرائم و زشتيهائى رو به
فزونى مى گذارد و زندگى جامعه را به بدبختى ، سوق مى دهد.
حجاب به مفهوم شرعى آن ، وظيفه اى است كه فطرت سالم آنرا ايجاب مى كند
و برعكس آن ، بى حجابى و خود نمائى را، كارى غير انسانى و هدر دادن
كرامت زن و تجاوز بر انسانيت وى مى داند.
چه بسيار (دولتها) كه بنام قانون ، به كرامت و شخصيت انسان اهانت كرده
و به نام آزادى ، به جان انسانها ستم كرده اند. (بنابراين ، علت واجب
شدن حجاب در اسلام ، براى حفظ و صيانت فرد و جامعه طبق مصالح اجتماعى
مى باشد) و لذا در واجب شدن حجاب ، تنها به زنان جوان اكتفا شده است كه
طبق عادت و روشهاى گوناگون فرق مى كند از قبيل خمار (چارقد بزرگ ) كه
براى پوشش سر و سينه ، و روسرى براى پوشش سر تنها، و چادر و روپوش
(مانتو) براى پوشش تمام بدن و كاستن از توجه ديگران ، مرسوم است .
بنابراين ، حجاب بر پيرزنان سالخورده (عجوزه ها) و فرتوت واجب نيست .
خداوند متعال مى فرمايد:
والقواعد من النساء اللاتى لايرجون نكاحا فليس عليهن جناح اءن يضعن
ثيابهن غير متبرجات بزينة و اءن يستعففن خير لهن .
(نور / 61)
و زنان سالخورده اى (كه از بچه دار شدن و عادت ماهانه بازنشته اند) و
اميد ازدواج و نكاح ندارند، بر آنان باكى نيست كه جامه هاى روئين خود
را بر زمين گذارند، بدون اينكه اظهار تجمل و زينت خود كنند، و اگر باز
هم عفت و تقوى پيشه كنند بر آنان بهتر است .
پس وظيفه آنها غير از وظيفه زنان جوان است زيرا اگر زن جوان ، زينت
كرده و بدون پوشش با حالتى دلربا و فسادانگيز به خيابان و محل كار
برود، با اين كار خود، از حد و مرز آزادى بيرون رفته است و اگر مساءله
اى برخلاف ميل خود مشاهده كند، حق ندارد شكايت كند زيرا كه خود سبب
اينگونه پيشامدها بوده است . شرم داشتن و حجاب داراى اثر مفيدى مى
باشد، بخصوص در مواردى كه مربوط به مصالح عموم مردم باشد مانند استخدام
زن به عنوان كارمند، در يك اداره يا بعهده گرفتن يك مسئوليت علمى و يا
شاغل شدن در يك كار اجتماعى . اثر حجاب در اينگونه موارد، اين است كه
فكر زن را نسبت به وظيفه شغلى يا علمى و هر كار ديگر، متمركز مى سازد،
چنانكه تجربه آن را اثبات نموده است .
دعوت كنندگان به بى حجابى و خودنمائى ، در موارد متعددى با صداى بلند و
حالت حماسه ، زنان را به كنار زدن حجاب دعوت كرده و اين را نوعى از
ترقى و پيشرفت انگاشته اند، غافل از اينكه اساس هر پيشرفتى ، فرهنگ و
كار صحيح است نه بى حجابى (يا بد حجابى .)
يكى از مبلغين بى حجابى در عراق ، شاعرى است بنام جميل صدقى زهاوى كه
در اين باره چنين سروده است :
مزقى يا ابنة العراق الحجابا
|
|
واسفرى فالحياة تبغى انقلابا |
مزقيه واحرقيه بلاريث |
|
فقد كان حارسا كذابا
|
اى دختر عراقى ! حجاب را پاره كن .
و گشاده رو باش كه زندگى دگرگونى مى طلبد.
بدون درنگ پاره اش كن و بسوزان .
كه حجاب نگهبانى دروغين بوده است .
و شاعر اهلبيت (عليه السلام ) مرحوم شيخ عبدالحسينى اءزرى در رد وى
چنين سروده است :
حصروا علاجك بالسفور مادروا |
|
ان الذى حصروه عين الداء |
او مادروا ان القتاة بطبعها |
|
كالماء لم يحفظ بغير اناء |
من يحفظ الفتياة بعد ظهورها |
|
مما يجيش بخاطر السفهاء |
و من الذى ينهى الفتى بشبابه |
|
عن خدع كل فريدة حسناء |
ليس الحجاب بمانع تهذيبها |
|
فالعلم لم يرفع على
الاءزياء |
راه چاره تو را، منحصر در بى حجابى ديدند، نفهميدند،
كه آنچه منحصر مى سازند، عين درد است .
يا نفهميدند كه طبيعت دختران ،
مانند آبى است كه بدون ظرف نمى ماند.
كيست كه دختران را بعد از (عريان ) بيرون آمدن حفظ كند،
از آنچه كه فكر سفيهان را آشفته مى كند.
و كيست كه جوانان را در جوانى باز دارد،
از فريب هر مرواريد زيباروئى .
حجاب مانع پاكى و پيشرفت زن نيست ،
و دانش بر شكل و لباس (مخصوص ) استوار نمى باشد.
چقدر ظالم و ستمكارند كسانى كه اسلام را متهم ساخته اند به اينكه حجاب
را براى محدود ساختن و جدائى زن از انجام وظيفه و ايفاى نقش وى ، در
زندگى قرار داده است . اين فقه اسلام است كه زن را در همه مراحل زندگى
؛ از تجارت ، صنعت ، فراگيرى دانش و حتى كارهاى دينى - در حد خودش -
مثل امامت نماز جماعت ، آزاد گذاشته است . در حدى كه مستلزم فساد در
جامعه و ضرر به آزادى ديگران نباشد، براى او آزادى شخصى قائل شده است و
خودنمائى زن ، غير از آزادى فاسد كه منجر به ارتكاب جرم مى شود، نيست .
لذا اسلام حجاب را، بر زنان جوان واجب ساخته ، نه بر پيرزنان فرتوت و
آنان را از ظاهر ساختن جاهاى حساس و دلربا، برحذر داشته و ممنوع ساخته
است و نسبت به قرص صورت و مچ دستها، بطور متعارف ، به وى اجازه داده ،
و حتى در بعضى موارد، مانند حلال احرام ، كه از مهمترين عبادات اسلامى
است ؛ باز كردن قرص صورت و مچ دستها را واجب كرده است و دليلش اين است
كه حج از جمله حالاتى اس كه فتنه در آن واقع نمى شود، مانند بودن بين
فاميل و خويشان محرم .
قرآن كريم زينت هاى آشكار را استثناء نموده و مفسرين و فقهاء در تعيين
اندازه آن ، بر چند قول اختلاف كرده اند:
قولى بر اين است كه مراد خود زينت است مانند سرمه چشم ، انگشتر و
طلاجات زن . قول ديگر اينكه مراد از آن ، محل زينت است مانند سينه و مچ
. قول صحيح ، همان قول اول است و بطريق اولى قول دوم را نيز شامل مى
گردد و دليل آن آيه شريفه اى است كه مى فرمايد:
ولا
يضربن باءرجلهن ليعلم ما يخفين من زينتهن .
(نور / 30)
زنان پاهاى خود را بر زمين نكوبند تا زينت پنهانشان دانسته شود. (و
صداى خلخال كه بر پا دارند به گوش رسد.)
زيرا مراد از زينت در اين آيه ، غير از خلخالى كه زن در جاهليت به پاى
مى زد، تا هنگام راه رفتن (زينت خود را) به ديگران بفهماند، چيز ديگرى
نيست . بنابراين مراد در صدر آيه از زينت ، جز آن نيست كه در هر زمانى
طبق عادت ، مردم به آن زينت مى كنند. اضافه بر آن كه سيره استمرارى و
روش هميشگى در زنان صحرانشين و اعراب بدوى ، اين بود كه قرص صورت و مچ
دستها را باز مى گذاشتند.
در اسلام بر چشم پوشى و نگاه نكردن به نامحرم ، تاءكيد شديدى شده است ،
به عنوان اينكه نگاه ناروا، درى از فتنه است كه جرمهاى زيادى به دنبال
دارد چنانكه شوقى مى گويد:
نظرة فابتسامة فسلام |
|
فكلام فموعد فلقاء |
در ابتدا نظر كردن است و بعد به همديگر تبسم كردن و بعد به يكديگر سلام
و خوش آمد گوئى و بدنبال آن وعده گذاشتن و در آخر ملاقات نامشروع .
پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود:
النظرة سهم من سهام ابليس .
(بحار / ج 101، 38 - ميزان الحكمه / ج 10، 78)
هر نگاه (ناروا) تيرى از تيرهاى شيطان است .
در حديث ديگر مى فرمايد:
...
و رب نظرة اءورثت حسرة يوم القيامة .
(وسائل / ج 14، 138 قريب به اين مضمون )
... و چه بسا نگاهى (ناروا) كه حسرتى را، روز قيامت بدنبال دارد.
و نيز آن حضرت مى فرمايد:
...
فالعين زناه النظر.
(بحار / ج 101، 36 - ميزان الحكمه / ج 10، 75)
... و زناى چشم نگاه (ناروا) است .
و در جاى ديگر مى فرمايد:
اياك
والنظر بعد النظرة فان الاولى لك والثانية عليك .
(كنزالعمال / خبر 13072 - ميزان الحكمه / ج 10 - 79)
بپرهيز از نگاه بعد از نگاه ، زيرا نگاه اول (به نامحرم ) زيانى به تو
نمى رساند ولى نگاه دوم بحال تو زيان آور است .(25)
امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
لا
باءس باءن ينظر الى وجهها و معاصمها اذا اءراد اءن يتزوجها.
(وسائل / ج 14، 59)