عمر با بركت
همانطور كه خداوند، بركت را در مال قرار داده ، عمر آدمى را هم با بركت ساخته است در
دعاى مكارم الاخلاق از صحيفه مى خوانيم كه حضرت سجاد (عليه السلام ) مى فرمايد:
و عمرنى ماكان عمرى بذلة
(239)
فى طاعتك (240)
خدايا تا زمانى
كه عمرم در پيروى از امر و نهى تو مصروف مى گردد مرا از نعمت
طول عمر بهره مند فرما (بذله در لغت به معناى لباس كار، آمده است )
تشبيه عمر به لباس كار در كلام امام (عليه السلام ) بسيار بليغ و لطيف و گويا پاره
اى از حقائق است . امام سجاد (عليه السلام ) عمرى را از خداوند مى خواهد كه در تمام دروان
زندگى ، مانند لباس كار و خدمت در برش باشد. معمولا كارگر وقتى كارش پايان
پذيرفت لباس كار را از تن بيرون مى آورد ولى امام (عليه السلام ) از خدا خواسته است
، عمرش مانند لباس كارى باشد كه پيوسته در برداشته و تازنده است در طاعت و
بندگى خدا باشد و از بدن بيرون نياورد. عمر نى ما كان عمرى بذلة فى طاعتك
بارالها به من عمر طولانى عطا كن تا عمرم در همه
احوال و در تمام شبانه روز، در خواب و بيدارى در اطاعت و فرمان تو باشد، اينگونه
عمر، در نزد حضرت سجاد (عليه السلام ) لباس طاعت بسيار پر قيمت است از اين نظر
كه هيچ گاه از او جدا نمى شود، به گونه اى كه اگر عمر، گاهى در طاعت الهى صرف
شود و گاهى در عصيان و گناه سپرى گردد در نزد آن حضرت لباس اطاعت نيست و
ارزش و بركتى ندارد.
عمر هديه الهى است
عمر هديه اى است از طرف خداوند، در صورتى كه انسان از آن استفاده بهينه كند و آن را
در راه طاعت خداوند و خشنودى وى سپرى نمايد و گذر عمر را وسيله تعالى و
تكامل جان خود قرار دهد و به انجام عمل نيك موفق گردد، خداوند زندگى دنيا را در اختيار
بشر قرار داده تا بهترين اعمال را به وسيله آن انجام بدهد. در قرآن مى خوانيم : الذى خلق الموت و الحيوة ليبلوكم الكم احسن عملا(241)
خداوند مرگ و حيات را آفريده است تا شما را آزمايش كند، كدام يك از شما عملتان بهتر
است ، امام عصوم عمر را وسيله اصلاح امر آخرت مى داند و براى آن مى خواهد و از خداوند
آن را طلب مى كند، چه ، آخرت را خانه اى ابدى و پايدار تلقى مى نمايد. اين موفقيت را
از خداوند زير سايه زندگى سعادت بخش دنيا تقاضا دارد، زندگى دنيا را مى خواهد،
اما براى تحصيل خيرات و ارزش ها، براى ازدياد امور زيبا و خوبى كه سعادت و
خوشبختى انسان را در برداشته باشد.
در دعاى ايام هفته آمده است : و اجعل الحيوة زيادة لى فى
كل خير.(242) بارالها، زندگى را براى من مايه بركت و نيكوبختى قرار
بده ، كه بتوانم هر جه بيشتر به كار خير توفيق يابم و از عمرم بهرمند گردم و به
كارهاى مهم و اساسى بپردازم . چه بسا افراد لايق و بزرگوارى كه شايسته كارهاى
بزرگند و با ايمانى كه دارند از خداوند تقاضاى توفيق انجام كارهاى مهم را دارند و
مى خواهند كارهاى غير مهم بدست ديگران انجام گردد.
صرفه جويى در عمر
امام سجاد (عليه السلام ) در صحيفه سجاديه مى فرمايد: واكفنى ما يشغلنى الاهتمام
به . (243) بارالها: كفايت كن مرا، در كارهايى كه اگر بخواهم خود اقدام كند،
از كارهاى مهم و اساسيم باز مى مانم . امام (عليه السلام ) از خداوند تقاضا مى كند كه
اسبابى فراهم نما كه بدون صرف وقت و تضيع عمر، آن كار انجام شود، كارى كه هدف
، انجام عمل است و ويژه شخصى معينى نيست . چه بسيارند افرادى كه لايق و شايسته
اعمال بزرگند، اما در طول زندگى قسمت مهمى از عمر گرانقدرشان صرف كارهايى مى
گردد كه ديگران هم مى توانند به نيابت از آنها انجام دهند و اينان وقت خود را در اعمالى
مهم تر صرف نمايند. اين گروه مى توانند به پيروى از امام سجاد (عليه السلام ) دعا
كنند و صميمانه از خدا بخواهند كه مسبب الاسباب وسيله انجام اين امر را فراهم آورد، كه
دعاى آنها واجد شرايط استجابت باشد و مقبول درگاه بارى تعالى واقع شود و مستجاب
گردد، كه قسمت مهمى از سرمايه عمرشان تلف نخواهد شد و مى توانند آن را در راهى
به كار برند كه موجب تعالى روح و تكامل معنوى آنان گردد و به مدارج عالى ترى
دست يابند.
يك نمونه
جوانى شايسته و لايق براى ادامه تحصيل و نيل به مدارج عالى علمى از زاهدان به تهران
آمده و با جديت مشغول درس است . مادرش در زاهدان بيمار مى شود به طورى كه اگر به
وى نرسند دار فانى را وداع مى كند. طبيب بر بالينش مى آورند و نسخه اى مى دهد ولى
داوى آن را فقط در بيمارستان معينى در تهران مى توان تهيه نمود، نسخه را مسافرى كه
با هواپيما عازم تهران است با خود مى آورد، كه به فرزند آن مادر بيمار برساند و آن
دارو را زود تهيه كند و به زاهدان ببرد، دارو تهيه مى شود ولى اين
محصل محترم در اين فكر است كه اگر بخواهد خود، دارو را به زاهدان ببرد
حداقل يك هفته عمرش در اين شهر مصرف مى گردد و به ديد و بازديد بايد سرگرم
شود و در نتيجه از درس و حضور در كلاس باز مى ماند، چون آن
محصل مردمى الهى است و علاقه مند به شؤ ون معنوى ، همانطور كه در خيابان راه مى رود،
متوجه ذات اقدس بارى تعالى مى گردد و به ياد دعاى امام سجاد (عليه السلام ) مى
افتد و عين دعا را به زبان مى آورد و يا آنكه فارسى آن را به خدا عرض مى كند:
واكفنى ما يشغلنى الاهتمام به يعنى بارالها تو مرا كفايت كن و كارى كن
كه من به اين قضيه اشتغال نيابم و وقتم به هدر نرود و دگرى اين دارو را به زاهدان
برساند. طولى نمى كشد كه در خيابان با مرد محترمى از
اهل زاهدان كه در همسايگى آنان سكونت دارد برخورد مى كند و پس از سلام و
احوال پرسى ، محصل به او مى گويد مادرم بيمار شده ، نسخه او را به وسيله مسافر
هواپيما به تهران فرستاده اند، من دواء را تهيه نموده ام و نمى دانم چه كنم كه هر چه
زودتر اين دواء به مادرم برسد. آن مرد محترم زاهدانى مى گويد دو ساعت ديگر من با
هواپيما عازم زاهدانم . دارو را با كمال علاقه مندى به مادرت مى رسانم ، شما از اين نظر
تشويق خاطر نداشه باشيد دارو را به او مى دهد، خداحافظى مى كند، آن مرد هم در موعد
مقرر به زاهدان مى رود و دارو به موقع به دست مادرش مى رسد و موجبات درمان فراهم
مى گردد.
اين است معنى دعاء امام (عليه السلام ) كه در پيشگاه الهى عرض مى كند: بارالها ! تو
كفايت كن مرا از آن چيزهايى كه اگر خودم به خواهم به آنها
اشتغال پيدا كنم و آنها را انجام دهم وقت مرا مى گيرد و از كار اساسيم باز مى دارد.
(244)
انسان موفق
انسان هايى را مى شناسيم كه در طول زندگى همواره موفق بوده اند و با تاءييدات
الهى زندگى كرده اند گرچه به ظاهر عمر آنان معمولى ، بلكه از معمولى هم كمتر
بوده است ولى از حيث آثار و بركات ، به درازاى عمر جهان ، حياتى مفيد داشته اند و
ثمرات جاودانگى عمرشان آنچنان انقلاب و فكرى در جهان به وجود آورده كه باب
سعادت و راه تعالى و تكامل را براى هميشه به روى بشريت گشوده اند.
آثار جاودانه
با يك نگاه اجمالى به تاريخ حيات پيامبر معظم اسلامى (صلى الله عليه وآله ) و آثار
جاودانه زندگى با بركت آن حضرت ، نمونه بارز عمر با بركت را به عينى مى بينيم .
پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) شصت و سه
سال در اين جهان بيشتر درنگ نكرد، از اين مدت ، بيست و سه
سال موفق شد و به تربيت و تهذيب نفوس و تعليم و آموزش انسان هاى مستعد بپردازند
و اين در حالى بود كه سيزده سال آغاز بعثت ، پيوسته درگير معاندين ، بت پرستان و
ده ساله بعد در مدينه گرفتار مشكلات جنگ بوده ، خدا مى داند چه فشارهاى سياسى و
اقتصادى فراوانى را آن حضرت تحمل كرد، كه از همه جانكاه تر آزارها و شكنجه هاى
روحى بود.
ايمان راسخ و توحيد خالص آن حضرت از يك طرف و عزم پولادين و آسيب ناپذيرى
حاصله از نداى آيه فاستقم كما امرت (245) هر لحظه بر صلابت و
اميدواريش يم افزود، آن بزرگوار را مانند كوهى محكم او استوار نگه مى داشت به طورى
كه در تمام جبه هاى مبارزه با كفار و بت پرستان در اين بخش را عمر مباركش پيروز
گرديد. اما بعد از هجرت از مكه معظمه به مدينه منوره كه ده
سال به طول انجاميد تا حدودى از بحران كاسته شد و آرامش نسبى در زندگى ايشان
پديد آمد با اينكه بخش مهمى از وقت گرانبهاى آن بزرگوار را جنگ ها
اشغال مى كرد، معذلك توانست در فرصت هاى كم ، اما مفيد و پر تحرك ، معارف سعادت
بخش عالى اسلام را براى مردم بيان كند، برنامه هاى اخلاقى و اجتماعى انسان ساز
آسمانى را تبيين فرمايد و ارزش هاى فراوانى را براى ارتقاى فرهنگ بشريت به
ارمغان آورد ده ها قرن است كه بشريت از بركات و ثمرات حيات بخش معنوى و مادى
رسول الله (صلى الله عليه وآله ) به طور مدام بهره مند است و در آينده هم بركات وجود
ايشان استمرار خواهد داشت .
زندگى ائمه طاهرين سلام الله عليهم نيز بركات بسيار مهمى به همراه داشت ، گرچه
به ظاهر آن بزرگواران ، عمرى طولانى نداشتند و دشمنان بشريت به عمر مبارك آنان
با كشتن و مسموم كردن خاتمه دادند و آن بزرگواران را به شهادت رساندند، اما همين
حيات اندك ، چراغ فروزانى شد براى نيك بخت و تعالى جامعه ، نهضت علمى و كرسى
تدريسشان ، فضاى جوامع بشرى را تا افق بيكران روشن ساخته و به كاشانه تاريك
بشريت نور بخشيد.
به حقيقت آنها پايه گذار تمدن جهان و پشتوانه بسيار محكمى براى نظم زندگى
فردى و اجتماعى بودند و شاگردان محضر آن پيشوايان راستين ، مكتب فكرى و فقهى
آنان را، سينه به سينه به نسل بعد از خود منتقل كردند و تا جهان باقى است ادامه خواهد
داشت .
رمز باقى ماندن آيين پيامبران :
تحول و تمدنى كه از بركت وجود انبياء بويژه پيامبر عظيم الشاءن اسلام (صلى الله
عليه وآله ) و جانشينانش در جهان پديد آمد در دنيايى كه شهوات و غرائز حيوانى بشر،
تعادل خود را از دست داده و امروز در چند قدمى پرتگاه سقوط قرار گرفته ، تنها نقطه
اميد و راه صلاح و فلاح است .
نكته قابل توجه بقاى آيين انبياء و خصوصا پيامبر عظيم الشاءن اسلام (صلى الله
عليه وآله ) اين است كه هدف آنان از زندگى ،
تحصيل كمالات معنوى و تهذيب نفس بوده و با
تحمل سختى ها و تلخى ها، سرانجام در راه آن جان باختند. غرض آنها هرگز از زندگى
دنيا، خوش گذرانى و كامرانى نبوده و به رسيدن حكومت دنيا نظر نداشتند. آنچه به مردم
در مقام موعظه مى گفتند ابتدا خود به آن عمل مى كردند و همين امر سبب باور و ايمان مردم
مى شود، رمز بقاى دين ، اعتقاد و باور مردم به رهبرى دينى است پيامبر معظم و اميرالمؤ
منين (عليه السلام ) به آنچه مى گفتند، عمل مى كردند. على (عليه السلام ) در زمان
حكومتش نامه اى به يكى از استانداران مى نويسند: (246) بدانكه رهبر شما از دنيا به
دو جامعه كهنه و به دو قرص نان اكتفا كرده الا وان امامكم قد التفى من دنياه
بطمريه و من طعمه بقرصيه (247)
به راستى امام المتقين چنين بوده ، گفتارش را در
عمل ثابت كرده است . آرى آن حضرت مى فرمايد: و انما هى نفسى اروضها
بالتقوى لتاتى امنة يوم الخوف الاكبر(248)
اين منم كه همت و انديشه خود را مصروف بر اين داشته ام كه خويشتن خويش را با
پرهيزكارى تربيت نموده تا در روز خطرناك قيامت احساس امنيت كند و در
محل لغزشگاه استوار بماند.
عمر بى بركت
عمر انسان ها متفاوت است ، براى بعضى وزر
وبال است و براى صاحبش جز شر و فساد و بدبختى و خيانت ، ثمر ديگرى ندارد، چون
كلمه خبيثه اى است كه براى او ثبات و قرارى نمى باشد. با توجه به وسعت مفهوم كلمه
خبيثه ، مى توان گفت عمر، وقتى تواءم با كفر و شرك باشد. اين عمر خبيث است . مانند
درخت خشك و زشتى است كه بر اثر بى ريشگى ، رشد و نمو ندارد، نه برگ ، نه
گل ، نه ميوه اى دارد.
بى خاصيت محض است كه تنها به كار سوزندان مى آيد و اگر سوزانده نشود، مزاحم ،
مجروح كننده و آزاردهنده هم هست .
سزا خود همين است بى حاصلى را
|
خداوند متعال مى فرمايد: و مثل كلمة خبيثة كشجرة خبيثة اجتثت من فوق الارض ما لها من
قرار (249) كلمه كفر و نفاق همانند درخت ناپاكى است كه از زمين كنده شود
و روى زمين افتد و قرار و ثباتى ندارد.
بنابراين عمر بى بركت ، مانند كلمه خبيثه و ناپاكى است كه فايده اى بر آن مترتب
نيست ، بلكه براى صاحبش و جامعه ، زيان بخش است و مرگ جرم او را تخفيف مى بخشد و
مردم را از شر او راحت مى كند. در دعا مى خوانيم خدايا:
(اگر حياتم موجب سعادتم نيست ) مرگم را سبب راحت شدنم از هر گناهى قرار بده و
الوفات راحة لى من كل شر(250) در دعاى صحيفه سجاديه امام زين العابدين
(عليه السلام ) آمده است :
فاذا كان عمرى مرتعا للشيطان فاقبضنى اليك (251) آن
حضرت از پيشگاه الهى در خواست مى كند بارالها: هر گاه عمرم چراگاه شيطان شود به
آن پايان ده و جان مرا بگير، پيش از آن كه خشم و غضب بر من مستولى و استوار گردد.
پرواضح است كه اگر عمر انسان ، چراگاه شيطان شود، ميدان فعاليت شيطان بسيار
وسيع خواهد شد همان طور كه حيوانات اگر در چراگاه رها باشند، به هر طرف كه
بخواهند مى روند و از هر گياهى استفاده مى كنند حتى به
نهال هائى كه تازه جوانه زده است رحم نمى كنند و مى كنند و مى خورند.
و اى از آن وقتى كه شيطان بر انسان مسلط شود و در مرتع انديشه آدمى رخنه كند،
آنجاست كه راه هزاران گناه را بر انسان باز مى كند، چرا كه شيطان ، دشمن ديرينه آدمى
است . هر زمان بتواند با وسوسه ، اغواء مى كند. خداوند منان ما را به دشمنى با شيطان
دستور داده و فرموده : ان الشيطان الكم عدو فاتخذوه عدوا(252) به
راستى شيطان دشمن شماست شما هم او را دشمن بداريد.
كيفر گناه
در حديثى از ابى حمزه ثمالى روايت شده كه اميرالمؤ منين فرموده : اعوذبالله من
الذب التى تعجل الفناء(253) به خدا پناه مى برم از گناهانى كه در
نابودى (گناهكاران ) شتاب مى كند.
ابن كوا كه در زمره دشمنان و از خوارج بود. پيوسته مى خواست كه
ايرادى بر گفتار و يا كردار حضرت امير (عليه السلام ) بگيرد، از جا برخاست گفت :
يا على مگر گناهى هست كه در نابودى شتاب مى كند؟
فقال : نعم : ويلك قطيعه الرحم بنابراين عمرى كه به گناه سپرى شود
بركت ندارد و به دست فنا و نابودى سپرده مى شود.
كيست كه نخواهد مال و عمرش بابركت باشد؟
از جمله چيزهايى كه خداوند در آن بركت فراوان قرار داده زكات است ، زكات با استناد
به روايات اهل بيت طاهرين داراى بركات فراوانى است ، روان انسان را از اخلاق رذيله و
پست مانند: بخل حرض و قساوت پاك مى كند و
مال را بركت مى دهد.
اميرالمؤ منين فرمود: اگر مى خواهى مالت زياد شود زكات بده و اگر مى خواهيد تندرست
و سلامت باشى صدقه زياد بده (254) صدقه باعث اداى دين و زيادى
مال نيز مى گردد و در زندگى بركت مى آورد، در بسيارى از روايات صدقه به معنى
زكات آمده است . بنابراين با انجام اين فريضه الهى هم
مال زياد مى شود و هم زندگى شيرين و گوارا مى گردد
على التحقيق زكات عمل صالح است هر كس عمل صالح انجام بدهد خدا زندگى گوارا به
او مى دهد. من عمل صالحا من ذكر او انثى و هو مؤ من فلنحيينه حياة طيبة
(255) هر كس عمل صالح و شايسته بجا آورد، ما به او زندگى پاكيزه مى دهيم .
انسانى موفق است كه عمر خود بهره كافى مى گيرد زيرا عمر سرمايه نقدى است كه هر
كسى در اختيار دارد و مى تواند از آن سود كلان ببرد عمر انسان عالى ترين هديه اى است
كه از جانب خداوند به او عطا گرديده است و مى تواند با اين سرمايه گرانقدر كالايى
چون توحيد، ايمان ، فضيلت ، مغفرت و پاكى
تحصيل كند و يا شرك ، ريا، رذيلت و ناپاكى . واقعا اختيار كدام يك به منطق
عقل نزديك تر است ؟ !
متاع كفر و دين بى مشترى نيست
|
گروهى اين گروهى آن پسندند
|
عن ابى الحسن (عليه السلام ) قال : الدنيا سوق ربح فيها قوم و خسر آخرون
(256)
امام هادى (عليه السلام ) فرمود: دنيا بازارى است كه بعضى در آن سود مى برند و
بعضى زيان مى كنند دنيايى كه در آن زندگى مى كنيم درست مانند بازارى است كه
انسان وارد آن مى شود، پيوسته معاملاتى در آن انجام مى گيرد كه از نظر خردمندان
بعضى سودآور و برخى زيان بخش
على (عليه السلام ) در اين مورد براى رهنمايى مردم به تجارت سودمند و نافع فرموده
:
لا تجارة كالعمل الصاح و لا ربع كالثواب (257) هيچ تجارتى
مثل عمل صالح نيست و هيچ سودى همانند اجر الهى نيست .
تجارت نجات بخش
بعثت پيامبر الهى در اين جهان براى آگاه ساختن مردم و رهايى آنان از ضلالت و گمراهى
بودن است تا در اين آشفته بازار دنيا از سرمايه عمر بهترين استفاده را ببرند و يا با
امتعه سود آور آن را مبادله نمايند.
يا ايها الذين آمنوا هل ادلكم على تجارة تنجيكم من عذاب اليم يؤ منون باالله و
رسوله و تجاهدون فى سبيل الله باموالكم و انفسكم ذالكم خير لكم ان كنتم
تعلمون (258)
اى دين باوران آيا (يم خواهيد) شما را راهنمايى كنم و تجارتى كه از عذاب دردناك
نجاتتان بخشد، آن تجارت اين است كه ايمان بياوريد به خدا و رسولش و با
مال و جانتان در راه او جهاد كنيد اين براى شما اگر بدانيد از هر تجارتى بهتر است .
بركات ذاتى و اكتسابى
خداوند متعال بعض از مخلوقات را ذاتا و اصالتا با بركت آفريده است ، مانند گوسفند و
آب كه بركت همراه با آفرينش آنهاست و همواره وجود آنها براى انسان بركت مى آورد.
گاهى خداوند اعطاى بركات را به اعمال و صفات بندگانش مرتبط نموده است مثلا اگر
مردم زكات بدهند، اگر در زندگى تقوى و عدالت داشته باشند، خداوند
متعال سراسر عمر و مالشان را با بركت مى سازد. بركت آسمانى و زمينى را در
اختيارشان مى گذارد. در اين زمينه آيات فراوانى در قرآن درباره
تحصيل تقوى و امر به آن مانند يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله (259) به
چشم مى خورد و نيز در نهج البلاغه جملاتى كه امر به تقوى و سفارش به تقوى چون
فاتق الله و اوصيك بتقوى (260) فاوصيكم (261) عباد الله بتقوى
الله فراوان ديده مى شود. حضرت امام رضا (عليه السلام ) فرموده :
عليكم بتقوى الله و الورع و الاجتهاد و اداء الامانة و صدق الحديث و حسن الجوار
فبهذا جاء محمد (صلى الله عليه وآله ) بر شما باد به تقوى الهى و
كوشش در طاعت و بندگى (اداء امانت ) امانت دارى و راستگويى و حسن همجوارى كه اين ها
اساس رسالت پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله ) است . و آمدن پيامبر (صلى الله عليه
وآله ) به همين خاطر بوده است . تقوى پايه محكم بركات الهى است . در روايات آمده است
عدالت و تقوى ، بركات را افزايش مى دهد.
قال اميرالمؤ منين (عليه السلام ) بالعدل تضاعف البركات با اجراى
عدالت ، بركات مضاعف مى شود هم چنانكه با دادن زكات ، بركات الهى مضاعف مى گردد
و نعمت هاى خداوند براى بندگانش فراوان مى شود.
در حديثى از حضرت امام رضا (عليه السلام ) مى خوانيم : خداوند
متعال به يكى از پيمبران وحى فرستاد كه خشنودم از بندگانى كه از من پيروى مى كنند
و هنگامى كه من از آنها خشنود باشم ، به زندگى آنها بركت مى دهم ، بركتى كه نهايت و
پايانى ندارد و اذا رضيت باركت و ليس لبر كتى نهاية (262)
خداوند راضى مى شود از آن بندگانى كه او را از جان و
دل پيروى مى كنند و بركيت به آنها عطا مى فرمايد كه هرگز تمام نمى شود
پروردگارا بركات بى كرانت را بر ما نازل فرما اللهم
انزل علينا من بركاتك با بينا فرازى از دعاى مبارك سمات ، تيما
و تبركا به اين بحث پايان مى دهيم ، باشد كه از بركت روح بخش آن ، فضاى روح و
عمق جانمان با عرفان و شناخت دعا، صف و نورانيتى پيدا كند. الهى و ببركاتك
التى باركت فيها على ابراهيم خليلك (عليه السلام ) فى امة محمد (صلى الله عليه
وآله )(263)
الها به بركات كاملى كه به واسطه ابراهيم
خليل (عليه السلام ) به امت حضرت محمد (صلى الله عليه وآله ) عطا فرمودى و
بركاتى كه بواسطه حضرت استحق و عيسى و يعقوب در امتان و پيروان آنان
نازل كردى و از همه كامل تر بركت و رحمتى كه به واسطه حبيبت حضرت محمد (عليه
السلام ) در ميان عترت و ذريه و امتش عطا نمودى .
و باركت الحبيبك محمد (صلى الله عليه وآله ) فى عترته و ذريته و امته
تواى خدا با همان تجليات درود فرست بر محمد و
آل محمد، بركت و رحمت عطا كن محمد آل محمد بهترين درود و بركت و رحمتى كه بر ابراهيم
و آلش فرستادى ، همانا كه تو ستوده صفات و بزرگوار و مقتدارى كه هر چه اراده كنى
انجام مى دهى .
و انتبارك على محمد و آل محمد و ترحم على محمد
كافضل ما صليت و باركت و ترحمت على ابراهيم انك حميد مجيد
فعال الما تريد و انت على كل شى ء قدير. (264)
رابطه تقوى و بركات آسمانى
خداوند متعال بين تقوى و بركات خود، رابطه اى مستقيم بر قرار نموده است و
نزول بركات آسمانى و زمينى را به داشتن تقوى مشروط كرده است . در آيه 96 سوره
اعراف مى خوانيم :
و لو ان اهل القرى آمنوا و اتقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء و الارض
. (265) اگر اهر شهرها و روستاها ايمان آورند و تقوى پيشه كنند، درهاى
رحمت و بركات آسمان و زمين را بر آنان مى گشاييم .
بركات الهى هنگامى زندگى فرد و جامعه را فرا مى گيرد و آباد و پر رونق مى كند كه
پايه و اساس زندگانى آنان بر تقوى بنا گرديده باشد.
به موجب وعده آسمانى در هر جامعه اى كه ايمان و تقوى حاكم باشد، خير و بركت در آن
راه مى يابد، فقر و فلاكت از ميان مى رود و امنيت و آرامش برقرار مى شود.
در نهج البلاغه آمده است فمن اخذ بالتقوى غربت عنه الشدائد بعد
دنوها (266) هر كس تقوى و پرهيزكارى پيشه كند، سختى ها و مشكلات
بعد از نزديك شدن از آنها دور گردد پس از آن فرمود: و تفرجت عليه النعم بعد
نضوبها و بلعت عليه البركة بعد ارذاذها(267)
تلخى هاى زندگى شيرين سود، بركات فراوان (الهى ) بر او بجو شد، به
دنبال باران اندك از باران رحمت و با بركت ، بهره مند گردد، آرى اتصاف انسان به
تقوى سبب بركت مى گردد، بدى ها و زشتى ها و تلخى و ناكامى ها را از جامعه انسانى
دور مى كند، دشوارى ها و رنج ها را برطرف و زندگى را آسان مى نمايد.
و خشكسالى و تنگ دستى و گرانى را با ابر كرامت و باران رحمت از بين مى برد، امواج
فتنه و فساد را ريشه كن مى كند، مهر و محبت و وحدت بردارى جاى آن را مى گيرد،
عدل و انصاف حاكم مى شود، زندگى اجتماعى
تعديل مى گردد و به مقتضاى عدالت اجتماعى فقرزدايى كه خواسته مصلحين جامعه است
عملى مى شود، تحقق اين امور در جامعه نشانه قدرت و تقواى متقين است نفاق هاى مالى
همچون خمس ، زكات ، صدقات ، موقوفات ، نشانه ديگر پرهيز كاران است كه اگر به
مالشان حقى تعلق گرفت ، با طيب نفس و آرامش خاطر مى پردازند، چنانچه مالشان
مشمول زكات گرديد بلافاصله قبل از آنكه در
مال زكوى تصرف كنند، اول زكات آن را جدا مى كنند و به مستحقين مى رسانند با انجام
اين وظيفه سبب استحكام بناى جامعه و موجب نزول بركات مى گردند، در اين هنگام است كه
خداوند متعال خشنود مى شود و دريچه رحمت و نعمت را بر بندگانش مى گشايد و بركتى
به آنها عطا مى فرمايد كه نهايت و پايان نخواهد داشت .
به اميد آن روز كه مسلمانان با درك حقايق اسلام و
عمل به دستورات آن ، به كمال انسانى و بركات مادى و معنوى برسند.
با كمال تاءسف بايد اعتراف كنيم : در اين روزگار، به جاى بركات مضاعف ، سلب
بركات در جامعه رو به افزايش است ، چرا كه جنايات و عصيان بشر رو به افزايش
است ، زيرا بى تقوايى ها و منع زكات ها و ارتكاب معاضى و گناهان ، قطعا بركات را
از بين مى برد.
اميرالمؤ منين (عليه السلام ) مى فرمايد:
قال اذا ظهرت الجنايات ارتفعت البركات (268) هرگاه گناهان
بزرگ آشكار و علنى گردد، بركات (از ميان جامعه ) مى رود.
بركات در سايه زكات
درخت ايمان و تقوى شاخه هايى دارد، همچون نماز و روزه و حج كه يك شاخه اش زكات
است . قطعا هر كس زكات بدهد رستگار مى شود و بركات آسمان و زمين نصيب او مى
گردد، كماليكه اگر بخل ورزد و از پرداخت زكات خوددارى كند مستحق عذاب و سلب
بركات مى شود.
در آيات قرآنى به سرگذشت اقوامى همچون قوم هود، صالح ، شعيب و نوح برمى
خوريم كه دراثر فساد و بى ايمانى به چه سرنوشت شوم و زشتى گرفتار شدند،
تفكر در اين سرگذشت ها به قدر كافى براى ما عبرت انگيز است . كه
عمل نكردن به يك دستور الهى چه زندگى نكبت بارى را به
دنبال خواهد داشت تا چه رسد به طغيان و سركشى از عبوديت پروردگار عالم .
كشاورزانى كه گندم هاى زكات نداده را به سيلوها
تحويل مى دهند. سپس آرد و نان از آن تهيه مى شود، وضيع و شريف شهر نشين و ده نشين
آن را مصرف مى كنند آيا كمترين اثر آن اين نيست كه حضور قلب را از بين مى برد و دعا
مستحباب نمى شود؟
در حالى كه اگر مردمى كه در اين شهرها و بخش ها و روستاها زندگى مى كنند، به جاى
بخل ، فساد و تكذيب آيات پروردگار، ايمان و تقوى پيشه مى كردند و در پرتو ايمان
و عمل صالح به مستمندان احسان مى نمودند و احكام قرآن را برنامه زندگى خود قرار مى
دادند، نه تنها رابطه آنها با پروردگارشان قطع نمى شد و مورد خشم و مجازات قرار
نمى گرفتند، بلكه از نعمات و بركات الهى متنعم و بهره مند مى شدند، در گفتارى از
اميرالمؤ منين در نهج البلاغه مى خوانيم كه خداوند زكات را سبب فراوانى روزى
(بندگانش ) قرار داده است . و الزكاة تسبيبا للرزق (269) آرى در
پرتو زكات ، سعادت و خوشبختى ، و بركت و گشايش در زندگى است .
بركات اجتماعى زكات
در روايات اهل بيت (عليه السلام ) ثمرات و فوايد فراوانى براى فريضه زكات بيان
شده برخى از آنها را بر مى شمريم :
1- حضرت امام رضا (عليه السلام ) در باب علت تشريع زكات فرمود است :
علة الزكاة من اجل قوت الفقراء و تحصيل
اموال الاغنياء لان الله تبارك و تعالى كلف اهل الصحة القيام بشاءن
اهل الزمانة و البلوى كما قال عزوجل : لتبلون فى اموالكم اخراج الزكاة و انفسكم
(270)
بتؤ طين الانفس مع الصبر
(271)
زكات از آن جهت تشريع شده كه قوت فقراء تاءمين مى شود و سبب
تحصيل اموال براى اغنياء مى گردد. همانا خداوند تباركت و تعالى آنان را كه در ناز و
نعمت و خوشبختى و سلامتى به سر مى برند، موظف كرده كه به زندگى فلاكت بار زمين
خوردگان و مصيبت ديدگان اجتماع سركشى كنند و از
حال و روزگار سياه آنان دلجويى نمايند.
خداوند فرمود: شما در مال و جانتان (در همين جهان ) آزمايش مى شود (اصلا جهان براى
بندگان خدا صحنه آزمايش است با داشتن و نداشتن
مال آزمايش مى شوند) زكات يك نوع امتحان است زيرا دادن
مال در راله خدا صبر و مقاومت مى خواهد، همانطور كه هنگام بلا و مصيبت امتحان ديگرى است
براى انسان .
حضرت على بن موسى الرضا (عليه السلام ) در حديث مذكور، فلسفه اجتماعى وجوب
زكات را دو چيز بيان فرموده است :
اول : تاءمين زندگى فقراء و آسيب پذيران جامعه .
دوم : زياد شدن اموال اغنياء.
خداوند متعال متمكنين را مكلف فرموده كه به حال افراد بى نوا و زمين گير و مصيبت زده
توجه كنند. تا در آزمايشگاه ايمان روسفيد بيرون آيند، چنانچه در قرآن مجيد آمده خدا
شما را با دادن زكات اموالتان و بردبارى و آرامش روحى ، هنگام بلا و گرفتارى آزمايش
مى كند
قال الراوى سمعت ابا الحسن (عليه السلام )
يقول : انما وضعت الزكاة قوتا الفقراء و تو فيرا
لاموال الاغنياء(272) را وى گفت : شنيديم حضرت ابى الحسن (عليه السلام
) مى فرمود: زكات موجب روزى فقراء و فراوانى ثروت اغنياء مى باشد.
رابطه زكات و بركات الهى در اجتماع
هنگامى كه مؤ منين به فريضه زكات و عمل به آن پاى بند پاشند و به اين دستور
قرآنى عمل كنند. بركات مادى و معنوى فراوانى نصيب جامعه مى شود و آثار فزاينده آن
در اجتماع پيدار مى گردد. به گونه اى كه خداوند بركات آسمان و زمين را از هر سو
به آنان عطا مى كند.
بهره مند شدن از بركات زمين و آسمان در گرو ايمان و تقوى و
عمل به دستورات الهى است . عمل به فريضه زكات يكى از نشانه هاى ايمان و تقوى
است و رابطه مستقيم بين ايمان و تقواى و نزول بركات مى باشد همانگونه كه در آيه
شريفه خوانديم و لو ان اهل القرى امنوا واتقوا لفتحنا عليهم بركات من اسماء و الارض
(273)
مردمى كه در شهرها و آبادى ها زندگى مى كنند اگر ايمان
آورند و با تقوى شوند درهاى رحمت و بركات آسمان و زمين را براى آنان مى گشاييم .
اين حقيقت كه زكات و انفاق در راه خدا موجب بركت و فزونى
مال مى شود و داراى اجرا و پاداش فراوان مى باشد جاى انكار نيست ، قرآن كريم اين
مطلب را با صراحت بيان فرموده است :
مثل الذين ينفقون اموالهم فى سبيل الله كمثل حبة انبتت سبع
سنابل فى كل سنبلة ماة حبة و الله يضاعف لمن يشاء و الله واسع عليم
(274)
كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى كنند، مانند بذرى است كه هفت خوشه بروياند
و در هر خوشه يكصد دانه باشد، خداوند همين را هم براى هر كس كه بخواهد (و شايستگى
داشته باشد) مضاعف مى گرداند.
شايد تعجب آور باشد كه چگونه از يك دانه گندم مثلا هفت خوشه و در خوشه صد دانه
گندم به عمل آيد. صاحب تفسير مجمع البيان مرحوم طبرسى به اين نكته اشاره كرده و آن
را تاءييد نموده تفسير الميزان عملا به بار نشستن هفتصد دانه از يك دانه گندم را تحقيق
پذير مى داند، همانطور كه قرآن اين واقعيت را بيان فرموده و
قابل ترديد ندانسته است .
اين همان بركتى است كه خداوند در چيز كم قرار داده و به آن فزونى عطا مى كند. در
كشاورزى تجربه نشان داده و در جايى كه با اسلوب صحيح ، بذر سالم و اصلاح شده
در زمين مناسب كشت شود بيش از هفتصد دانه و دو برابر هم مى توان برداشت كرد
چند سال قبل كه سال پربارانى بود، در مطبوعات اين خبر انتشار يافت كه در
نواحى شهرستان بوشهر در پاره اى از مزارع ساقه هاى گندم بسيار بلند و پر خوشه
ديده شد كه گاهى در يك بوته در حدود چهارهزار دانه گندم وجود داشت و اين خود مى
رساند كه تشبيه قرآن يك تشبيه كاملا واقعى است .
(275)
قابل ذكر است كه آيه شريفه عموميت دارد و هر گونه انفاق واجب و مستحب در راه خدا را در
بر مى گيرد، زكات دادن از بارزترين مصاديق انفاق در راه خداست . كسانى كه در راه خدا
به مستمندان كمك مى كنند اگر چه با دادن زكات واجب باشد، خداوند به آنان پاداش
مضاعف مى دهد.
قرآن كريم اين حقيقت را در سوره روم آيه 39 بيان كرده است : و ما اتيتم من زكاة
تريدون وجه الله فاولئك هم المضعفون
آن چيزى كه به عنوان زكات مى دهيد تنها خشنودى خدا را در نظر داريد (نزد خداوند صاحب
پاداش بزرگ ) و اجر مضاعف مى باشيد.
نكته قابل توجه ، كلمه مضعفون در آيه ، معنى اسم در آيه ، معنى اسم
فاعل (مضاعف كننده ) را نمى دهد، بلكه به معنى صاحب اجر و پاداش چندين برابر است .
چنانچه گفته شده رجل مقو يعنى مرد خيلى نيرومند و
رجل مو سر يعنى صاحب ثروت فراوان (276)
راغب در مفردات گفته : هر گاه كسى بگويد اضعفت الشى ء و
ضاعفته معنايش تنها دو برابر نيست بلكه چندين برابر را هم
شامل مى شود. (277)
زكات موجب فراوانى نعمت مى شود
فى وصية الباقر (عليه السلام ) لبحابر الجعفى : الزكاة تزيد فى
الرزق (278)
در وصيت امام باقر (عليه السلام ) به جابر جعفى آمده است كه : زكات روزى را زياد مى
كند.
قال رسول الله (صلى الله عليه وآله ): لا
تزال امتى بخير ما تحابوا و تهادوا ادوا الامانة و اجتنبوا الحرام و قروا الضيف و اقاموا
الصلاة و آتوا الزكاة فاذا لم يفعلوا ذالك ابتلوا بالقحط والسنين . (279)
پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) فرموده : امتم پيوسته به خير و سعادتند مادامى كه
به يكديگر محبت و احسان كنند و امانت دار باشند و از كارهاى ناشايست اجتناب نمايند و از
مهمان پذيرائى كنند و نماز بپا دارند و زكات بدهند، هرگاه به اين ها
عمل نكنند، به خشكسالى و كمياب شدن ارزاق عمومى گرفتار مى شوند.
همانطور كه پرداختن زكات سبب بركات و فراوانى نعمت مى شود نپرداختن آن هم عكس
العمل شديد دارد منشاء و آثار مسوء بسيار مى شود كه سلب بركت و كمبود نعمت يكى از
آنهاست .
امام باقر (عليه السلام ) مى فرمايد: در كتاب (جدم ) على (عليه السلام ) يافتم ، هرگاه
از زكات جلوگيرى كردند، زمين بركتش را دريغ مى كند و بركت از زراعت ، ميوه و معادن
به طور كلى برداشته مى شود. (280)
اذا منعوا الزكاة منعت الارض بركتها من الزرع و الثمار و المعادن
كلهاقال اميرالمؤ منين (عليه السلام ) ان الله يبتلى عباده عند
الاعمال السيئة بنقص الثمرات و حبس البركات (281)
اميرالمؤ منين (عليه السلام ) فرموده : تحقيقا خداوند بندگانش را گاهى كه كارنامه زشت
ارائه كنند، به كاهش ميوه ها، بازداشتن بركات و منع خيرات (و بستن خزائن خيرات ) دچار
و گرفتارشان مى كند.
بركات اجتماعى زكات
عن الحسن بن على (عليه السلام ) قال : ما نقصت زكاة من
مال قط امام حسن (عليه السلام ) فرمود: زكات ، سرمايه را هرگز كاهش نمى
دهد، با پرداختن زكات نه تنها كمبود و نقصائى در
مال پديد نمى آيد بلكه از اطراف و اكناف جهان از در و ديوار، بركات و نعمات الهى
بر مردم مى بارد، درهاى رحمت گشوده مى شود، روند زندگى جامعه به سمت و سوى
روشنايى شتاب مى گيرد و آثار سعادت و خوشبختى و در اجتماع پديدار مى گردد.
بركات و آثار اجتماعى زكات
1- پرداخت زكات زندگى را شيرين و سعادتمندانه مى كند.
2- با پرداخت زكات مال ، زمين بركت خود را ظاهر مى نمايد.
3- اداى زكات ، امانت خداست ، خداوند متعال امر فرموده ، امانت را به صاحبش بدهيد.
4- اداى زكات ، سپاسگزارى از نعمت خداوند منان است .
5- پرداخت زكات ، آينده درخشان و فراوانى ارزاق عمومى را نويد مى دهد.
6- پرداخت زكات ، ملاطفت و مهربانى به ناتوانان و وزير دستان است .
7- اداى زكات ، تقويت فقراء و هم بستگى با آنان است .
8- اداى زكات ، حفظ اعتقادات فقراء و حفظ اموال اغنياء مى باشد.
9- پرداختن زكات ، غضب خدا را از بين مى برد.
10- پرداختن زكات موجب رستگارى فرد و اجتماع است .
11- زكات پل اسلام است .
12- زكات قوت فقراء و توانمندى ثروتمندان است .
13- زكات ، چرك مال است . چرك را از بدن و مال بايد دور كرد.
14- زكات ، تنگدستى و فقرا را برطرف نموده ، عمر را طولانى مى كند.
15- زكات ، هفتاد نوع بلا را از انسان دور مى نمايد.
16- زكات ، موجب استحكام و وحدت مسلمين است .
17- پرداخت زكات ، عدالت اجتماعى را تحقيق مى بخشد.
18- زكات ، روزى را بيمه مى كند
19- زكات ، اتلاف مال نيست .
20- زكات ، بركت مى آورد و بلا را مى برد.
21- زكات ، جزيه نيست .
آثار معنوى :
22- اغنياء از ديده چهره رنجور فقراء به ياد فقر و بيچارگى آخرت مى افتند . ديدن
اين منظره سبب موعظه و عبرت آنان مى شود.
23- ترغيب دولتمندان به شكر و سپاس خداوند
متعال است به خاطر اموالى كه خدا به آنان عطا فرموده ، كه مى توانند موفق به كارهاى
خير مانند زكات ، صله رحم و عيادت بيماران گردند.
24- با تضرع و دعا از خدا مى خواهند مانند تهى دستان مبتلا به فقر نگردند و زندگى
شان دچار سرگردانى و تباهى نشود.
اين آثار اجتماعى و معنوى زكات ، اندكى از بسيار است و شرح و بساط آن را مى توان در
كتاب هاى مفصل همچون بحارالانوار و جواهرالكلام ملاحظه فرمائيد.
در پايان اين بحث داستان جالبى از شهيد محراب آية الله دستغيب قدس سره
نقل مى شود:
زكات آفات را از زراعت دفع مى كند:
جناب حاج مرادخان حسن شاهى ارسنجانى نقل كردند، در سالى كه بيشتر نواحى فارس
به آفت ملخ مبتلا شده بود، به قوام الملك خبر دادند كه مزارع شما در اطراف شهرستان
فسا به واسطه ملخ از بين رفته ، قوام گفت بايد خودم ببينم ، به اتفاق ايشان و مرحوم
بنان الملك و چند نفر ديگر از شيراز حركت كرديم . چون به مزارع قوام رسيديم ديديم
تماما خوراك ملخ گرديده به طورى كه يك خوشه سالم نمانده همين طورى كه مى رفتيم
و تماشا مى كرديم . به قطعه زمينى رسيديم كه تقريبا وسط مزرعه بود، ديديم
محصول آن سالم و يك خوشه اش هم مورد حمله واقع نشده در حالى كه
محصول زمين هاى چهار طرف آن به كلى از بين رفته بود.
قوام پرسيد در اين زمين چه وقت بذر پاشيده اند و متعلق به كيست ؟! گفتند فلان
شخصى كه در بازار پاره دوزى مى كند، گفت مى خواهم او را ببينم به من گفتند او را
بياور، رفتم او را ديدم و گفتم آقاى قوام تو را طلبيده ، گفت من با آقاى قوام كارى
ندارم اگر او با من گار دارد بيايد هر طور بود با خواهش و التماس او را نزد قوام
آورديم ، قوام از او پرسيد فلان زمين بذرش از تو است و تو كاشته اى ؟
گفت : بلى ، قوام پرسيد چه شده كه ملخ همه زراعت ها را خورده جز
مال تو را؟ گفت اولا من مال كسى را نخورده ام تا ملخ
مال مرا بخورد، و ثانيا من هميشه زكات آن را سر خرمن خارج مى كنم و به مستحقيق مى
رسانم و مابقى را به خانه ام مى برم ، قوام الملك او را آفرين گفت (282) و از حالش
سخت در شگفت شد.
زكات و اضاضه غيبى
داستان كربلايى كاظم ساروقى فراهانى را بيشتر روحانيون و مؤ منين شنيده اند كه در
اثر افاضه غيبى ، دفعتا حافظ كل قرآن كريم گرديد در حالى كه سواد خواندن و
نوشتن نداشت ، واقعه بهت انگيز و اعجاز گونه كربلايى كاظم در روزنامه ها و مجلات
وقت مانند اطلاعات ، كيهان ، مجله آسياى جوان ، سالمنامه نور دانش و روزنامه نداى حق در
سال هاى 1332 - 1334 - 1335 درج گرديد و مراجع تقليد همچون آية الله العظمى
بروجردى قدس سره و آية الله عظمى صدر قدس سره قضيه كربلايى كاظم را با
امتحان حضرورى و با اعجاب تاءييد فرمودند.
نگارنده در جلسه اى كه جمعى از علماء و بزرگان از روحانيت از جمله مرحوم آية الله حاج
شيخ مرتضى حايرى يزدى اعلى الله مقامه تشريف داشتند حضور داشتم . در آن جلسه ،
علماء از كربلايى كاظم آزمايش هاى مختلف و دقيق به
عمل آوردند و همگى تصديق كردند بر اينكه نامبرده تسلط
كامل به حفظ تمام آيات قرآن دارد و موجب شگفتى همگان گرديد تا آنجا كه بعضى از
علماء (مرحوم آقاى تربتى واعظ) آياتى را جابجا كرد و كنار هم گذاشت و به كربلايى
كاظم ارائه داد فورا گفت اين آيه مربوط به فلان سوره و آيه ديگر در سوره اعراف
است ، به هر حال داستان كربلايى كاظم يك حقيقت روشن بود و مورد
قبول خاص و عام قرار گرفت ، بنده ايشان را در آن شب به حجره خود در مدرسه فيضيه
مهمان كردم ، براى استفاده بيشتر، چگونگى داستانش را جويا شدم و مشروحا بيان كرد از
جمله فرمود: من در ساروق كشاورزى مى كنم ، هر
سال كه محصول گندم را به دست مى آورم ، سر خر من زكات آن را جدا كرده و از همان جا
به مستمندان مى رساندم و اين كرامت الهى مى تواند نتيجه
عمل به فريضه زكات باشد. بار الها ما را از مؤ منين و عاملين به دستورات الهى قرار
بده ، از بركات عمل به فرائض دينى نور ايمان و تقواى در قلوب ما بيافكن ، توفيق
بندگى خالص و ترك گناه به ما مرحمت فرما.