راهکارهای عملی درمان وسواس

آيت الله العظمی حسين مظاهری

- ۲ -


درمان وسواس(شامل هفت دستورالعمل)

اين سؤال همواره در مبحث وسواس مطرح مي‌شود که وسواسی چه باید بکند که دردش درمان شود؟ هر چند بيماري وسواس، بيماري سختي است و روان‌ پزشکان معالجه‌ی را آن مشکل مي‌دانند، امّا اگر وسواسی به توصيه‌هايي که ذيلاً بيان مي‌شود کاملاً و صد در صد عمل کند، حتماً نجات خواهد يافت و بهبودي و سلامتي او با يک برنامه‌ي چند ماهه قابل تضمين است و ریشه‌ی اين درد به طور کلي نابود خواهد شد. شرط اساسي در اين معالجه حرف شنوي و تبعيّت بيمار وسواسی است. یکی از لوازم این درد همین است که شخص وسواسی لجوج و یک‌ دنده می‌شود. و چنانچه دست از لجبازی بردارد، مطمئن باشد که بيماري او قابل درمان است.

مواردي که در درمان وسواس توصيه مي‌شود به شرح ذيل است:

1. دعا و توسّل

اوّلين سفارش براي درمان اين بيماري، دعا، توسّل و رابطه با خدا، برای رفع این صفت رذیله است. پروردگار عالم در قرآن می‌فرماید: من معلّم اخلاق هستم. هیچ کس نمی‌تواند خودسازی کند، مگر آن که رحمت من شامل حال او شود تا موفّق شود و ریشه‌ی صفات رذیله را در وجود خود نابود کند.

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ وَ مَنْ يَتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّيْطانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَكَى‏ مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً وَ لكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ (‏19)

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، پاى از پى گام‌هاى شيطان منهيد، و هر كس پاى بر جاى گام‌هاى شيطان نهد، بداند كه او به زشت‌كارى و ناپسند وا مى‏دارد، و اگر فضل خدا و رحمتش بر شما نبود، هرگز هيچ كس از شما پاك نمى‏شد، ولى اين‏ خداست كه هر كس را بخواهد پاك مى‏گرداند و خداست كه شنواىِ داناست.

به فرموده‌ي قرآن، اگر فضل و رحمت خدا نباشد، هیچ کس نمی‌تواند درخت رذالت را از دل خود برکند و درخت فضیلت را به جای آن غرس و بارور کند. از نظر این آيه‌ی شریفه، وسواسی باید با رابطه با خدا، با دعا و راز و نیاز، از خدا بخواهد که این دردش را معالجه کند.

امام صادق (ع) فرمودند:

لَا يَتَمَكَّنُ الشَّيْطَانُ بِالْوَسْوَسَةِ مِنَ الْعَبْدِ إِلَّا وَ قَدْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ اسْتَهَانَ وَ سَكَنَ إِلَى نَهْيِهِ وَ نَسِيَ اطِّلَاعَهُ عَلَى سِرِّه (20)

شيطان موفّق به وسوسه‌ي بنده‌اي نمي‌شود مگر آن گاه كه از ياد خدا روي بگرداند و آن را سبك بشمارد و در جايگاه نافرماني خدا قرار گيرد و فراموش كند كه خدا بر پنهان او آگاه است.

و همه خصوصاً وسواسي‌ها توجّه داشته باشند که از نظر قرآن، دعا منهای توسّل به جایی نمی‌رسد. قرآن در این باره می‌فرماید:

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ وَ جاهِدُوا في‏ سَبيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون (21)‏

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، از مخالفت فرمان خدا بپرهيزيد و وسيله‏اى براى تقرب به او بجوييد و در راه او جهاد كنيد، باشد كه رستگار شويد.

پيامبر اکرم (ص) فرمودند:

الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ مَنْ أَطَاعَهُمْ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ مَنْ عَصَاهُمْ فَقَدْ عَصَى اللَّهَ هُمُ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى وَ هُمُ الْوَسِيلَةُ إِلَى اللَّهِ عَزَّوَجَل (22)

ائمه (ع) از فرزندان حسين (ع)‌ مي‌باشند. هر كس آنها را اطاعت كند، خدا را اطاعت كرده است و هر كس آنها را نافرمانى كند، نافرمانى خدا را كرده است. آنان حلقه و دستگيره‌ي محكم و وسيله براي تقرّب به درگاه الهى هستند.

حتّی پیامبر اکرم (ص) هم بدون وسیله در خانه‌ی خدا نمی‌رفتند. در روايتي از اميرالمؤمنين (ع) آمده است:

سَأَلْتُهُ مَرَةً أنْ يَدْعُوَ لِي بِالْمَغْفِرَةِ، فَقَالَ: أفْعَلُ، ثُمَّ قَامَ فَصَلّى، فَلَمَّا رَفَعَ يَدَهُ لِلدُّعاءِ اسْتَمَعْتُ عَلَيْهِ فَإذَا هُوَ قَائِلٌ: اللّهُمَّ بِحَقِّ عَلِيٍ عِنْدَكَ اغْفِرْ لِعَلِيٍ، فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللهِ، مَا هذَا؟ فَقَالَ: أ وَاحِدٌ أكْرَمُ مِنْكَ عَلَيْهِ فَأسْتَشْفِعُ بِهِ إلَيْهِ؟ (23)‏

يکبار از پيامبر (ص) خواستم تا برايم طلب مغفرت کند. پذيرفت و سپس به نماز ايستاد. وقتي دستش را براي دعا بالا برد، گوش فرا دادم؛ مي‌گفت: خداوندا، به حق علي نزد خودت، او را بيامرز. گفتم: اين چگونه دعايي بود؟ فرمود: آيا کسي گرامي‌تر از تو نزد خداوند هست که به واسطه‌ي او طلب شفاعت کنم؟

وقتی پیامبر اکرم (ص) با توسّل به در خانه‌ی خدا مي‌روند، ما نيز باید از ايشان الگو بگیریم. هر کسی صفت رذیله‌ای دارد و از خدا رفع آن را مي‌خواهد، هر کسی گناه‌کار است و از خدا آمرزش گناهانش را مي‌خواهد، باید با وسیله یعنی با چهارده‌معصوم (ع) به در خانه‌ی خدا برود. وسواسی هم از اين امر مستثنا نيست. بايد از عمق جان با توسل به اهل بيت (ع) ، خدا خدا کند تا پروردگار عالم به فریادش برسد.

2. کمک گرفتن از نماز

مطلب دیگری که از قرآن استفاده می‌کنیم، اين است که از نماز اوّل وقت باید کمک گرفت. این آیه‌ی شریفه در قرآن دو بار تکرار شده:

اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة (24)

از صبر و نماز يارى بجوييد.

یعنی هم از صبر و استقامت و فعالیّت خودتان کمک بگیرید، هم از ايجاد رابطه با پروردگار عالم تا به نتيجه برسيد. لذاست که وقتي سختي‌اي براي خاندان پيامبر(ص) پيش مي‌آمد، آنان را به نماز امر مي‌کردند (25).

و همین جا به همه، مخصوصاً جوانان سفارش می‌شود که اگر در کارهایتان به مشکلي بر خورديد، به نماز اوّل وقت متوسّل شوید. حتماً در مسجد، با جماعت، با تعقیبات و با حضور قلب بخوانيد که فوق العاده مؤثّر است. اگر حضور قلب به معناي واقعي هم برايتان ممکن نيست، لا اقل در ظاهر نماز با ادب باشید. این دیگر حداقل چيزي است که باید باشد. اگر مي‌خواهيد در زندگی دنیایتان به فريادتان برسند، اگر مي‌خواهيد دم مرگ تنهايتان نگذارند، اگر مي‌خواهيد شب اوّل قبر ملائکه‌ي رحمت در کنارتان باشند، به نماز اهميّت بدهيد. گر چه بحث الآن ما در مورد وسواسی است، امّا همه‌ی ما باید توجّه داشته باشیم که در وجودمان صفات رذیله داریم. چه کسی می‌تواند بگوید: من حسود نیستم؟ چه کسی می‌تواند بگوید: من پول پرست و ریاست طلب نیستم؟ چه کسی می‌تواند بگوید: من بخیل نیستم؟ چه کسي می‌تواند بگوید: من خود خواه و خود محور نیستم؟ ريشه کن کردن این صفات رذیله‌ي کمر شکن، این صفات رذیله‌اي که دنیا و آخرت انسان را نابود مي‌کند، بسیار مشکل است، امّا مقابله با اين رذايل بوسيله دعا و راز و نیاز با خدا، با توسّل و با نماز اوّل وقت ميسّر است.

3. تقوا و اجتناب از گناه

مطلب سوم تقوا و اجتناب از گناه است. اجتناب از گناه انسان را به مقامات والايي می‌رساند. علمای علم اخلاق می‌گویند: اگر کسی بخواهد صفت رذیله‌اي را رفع کند، قبل از تخليه و تحلیه باید تقوا داشته باشد. مراحل خودسازي را اين طور مي‌شمارند: یقظه، توبه، تقوا، تخليه و تحلیه و پس از آن تجليه است که منجر به فناء يا لقاي پروردگار مي‌شود.

4. بي اعتنايي

مطلب ديگري که دوش به دوش همین مطالب است و اهميت فوق‌العاه‌اي دارد و بدون آن، دعا و توسّل و سایر راهکارها فایده‌ای ندارد، تلاش و فعاليّت خود وسواسی است. و کاري هم که بايد در اين جهت انجام دهد، مبارزه‌ی منفی، یعنی بی اعتنایی است؛ بی‌اعتنایی نمودن به آن چه تخیّلش می‌گوید، بی اعتنایی به آن چه شیطان درون و شیطان برونش از او می خواهد. این بی‌اعتنایی وسوسه را از بين مي‌برد. اگر در طهارت و نجاست دچار وسواس است، باید نسبت به این موضوع بی اعتنا شود. مثلاً اگر دست او نجس شد، همین مقدار که زیر آب برد یا زیر شیر گرفت، آن را پاک بداند و شستشو را ادامه ندهد.

امام باقر (ع) در این باره می‌فرمایند:

إِذَا كَثُرَ عَلَيْكَ السَّهْوُ فَامْضِ فِي صَلَاتِكَ فَإِنَّهُ يُوشِكُ أَنْ يَدَعَكَ إِنَّمَا هُوَ مِنَ الشَّيْطَان (26)

هنگامي كه شکِّ تو در نماز زياد شد، به نمازت ادامه بده و به شكت اعتنا مكن؛ زيرا با اين کار اميد است كه شك از تو دست بر دارد. همانا شك از جانب شيطان است.

و در روايت ديگری، امام معصوم (ع) می‌فرمایند:

لَا تُعَوِّدُوا الْخَبِيثَ مِنْ أَنْفُسِكُمْ بِنَقْضِ الصَّلَاةِ فَتُطْمِعُوهُ فَإِنَّ الشَّيْطَانَ خَبِيثٌ يَعْتَادُ لِمَا عُوِّدَ فَلْيَمْضِ أَحَدُكُمْ فِي الْوَهْمِ وَ لَا يُكْثِرَنَّ نَقْضَ الصَّلَاةِ فَإِنَّهُ إِذَا فَعَلَ ذَلِكَ مَرَّاتٍ لَمْ يَعُدْ إِلَيْهِ الشَّك‏ .... إِنَّمَا يُرِيدُ الْخَبِيثُ أَنْ يُطَاعَ فَإِذَا عُصِيَ لَمْ يَعُدْ إِلَى أَحَدِكُمْ (27)

شيطان خبيث را به شكستن نمازتان عادت ندهيد، چون او را بر اين كار حريص مي‌كنيد، همانا شيطان خبيث به آن چه تكرار شود، معتاد مي‌گردد. پس هر يك از شما به شکّش اعتنا نکند و نماز را زياد نشكند. پس اگر كسي چندين مرتبه اين گونه عمل كند، ديگر شك به سوي او باز نمي‌گردد. همانا شيطان خبيث، مايل است كه از او اطاعت شود، پس اگر از امر او سرپيچي شود، به سوي هيچ يك از شما باز نمي‌گردد.

و همین جا لازم است به کساني که دچار اين درد هستند، تذکر داده شود که اگر به وسواس خود بی اعتنایی نکنید، به مشکلات بدتر مبتلا مي‌شويد. روزي يک مادر گریه‌کنان همراه دخترش به نزد من آمدند، آن مادر می‌گفت: این دختر وقتی دستشویی می‌رود، حداقل چهار ساعت طول می‌کشد! ما باید با کتک او را بیرون بیاوریم. وقتی هم می‌خواهد نماز بخواند، سه چهار ساعت طول می‌کشد و در آخر هم نمی‌تواند نماز بخواند! خدا نکند کسي به این جا برسد.

حال این دختر خانم چه باید بکند؟ خیلی آسان است؛ وقتی کارش در دستشویی تمام شد، خود را در مدت یک دقیقه بشوید و از دستشویی خارج شود. اگر هم می‌گوید نجس است، باید بداند که اين شيطان درون اوست که می‌گوید پاک نشد.

کساني هم که در غسل کردن وسواسي هستند، بايد همين طور عمل کنند. وسواسی اگر غسلش بیش از پنج دقیقه طول کشيد، گناه کرده است؛ گناهش هم خيلي بزرگ است. معنا ندارد چند ساعت براي يک غسل پنج دقيقه‌اي معطّل شود. باور کنيد غسل ائمه‌ي اطهار (ع) ، غسل مراجع تقليد بيش از اين طول نمي‌کشد

هیچ وقت فراموش نمی‌کنم استاد بزرگوار ما، مرحوم آية الله العظمی محقّق داماد(ره) نقل مي‌کردند: یکی از روحانیون سر حوض مدرسه‌ی فیضیه با خودش کلنجار می‌رفت؛ یعنی یک مقدار وضویش را طول می‌داد. مؤسّس بزرگ حوزه‌‌ي علمیه‌ي‌ قم، مرحوم آیت‌الله‌العظمی حاج شیخ عبد الکريم حائري (ره) اين صحنه را دیدند. جمله‌اي در گوشش گفتند و رفتند.

آية الله داماد (ره) می‌گفتند: این فرد دیگر تا عمر داشت، براي وضو گرفتن سر حوض مدرسه ديده نشد. بعداً از او پرسیدم: حاج شيخ چه گفت؟

گفت: مرحوم حاج شیخ عبدالکريم گفت: اگر مردم این وضو را از تو یاد بگیرند و خیال کنند وضوی اسلام این است، در روز قیامت چه جوابي داري؟

و چنانکه نقل کرده‌اند خود مرحوم آیت الله العظمی حائری وقتي برای وضو گرفتن سر حوض می‌آمدند، یک مشت آب به صورت می‌زدند، یک مشت آب به دست راست و یک مشت آب به دست چپ و مسح سر و پاها را می‌کشیدند و می‌رفتند زیر کتابخانه‌ی مدرسه‌ی فیضیه و نماز می‌خواندند؛ یعنی وضوی ایشان یک دقیقه بیشتر طول نمی‌کشید. این وضوی يک مرجع تقلید است. وضويي که اسلام از ما خواسته، غير از اين نيست.

در طهارت و نجاست هم همین است. به صرف احتمال طهارت، از ما خواسته‌اند که بنا را بر طهارت قرار دهيم. حتّي اگر کسی با نگاه کردن به لباسش مي‌فهمد نجس است يا پاک، فرموده‌اند: اگر مي‌خواهي رفع شکّ کنی، بکن، امّا حکم اسلام اين است که چنين کاري لازم نیست.

معمولاً وقتی برف يا باران بیاید براي وسواسی‌ها و حتّي انسان‌هاي متعارف، راه رفتن در کوچه‌ها سخت است. وسواسی‌ها که نجس می‌دانند، براي انسان‌هاي متعارف هم سخت است که با ترشّحات باران و گل‌ها نماز بخوانند، امّا مراجع تقلید هميشه مقیّد بودنده‌اند که به مردم نشان بدهند با همین گل‌ها هم نماز صحيح است. حضرت آیت الله العظمی بروجردی(ره) مقیّد بودند به طلاب بنمایانند که با این گل کوچه‌ها می‌توان نماز خواند و نماز می‌خواندند. مراجع بزرگ در مدرسه‌ی فیضیه با همین گل ها نماز می‌خواندند. خود من حضرت امام خميني (ره) را دیدم که مقیّد بودند با همين گل‌ها و ترشّحات، نماز بخوانند. حتي براي من نقل کردند که روزي عمّامه‌ي مرحوم مؤسّس حوزه‌ي علميه‌ي قم، حضرت آیت الله العظمی حائري! در صحن حمّام عمومي افتاد و ايشان عمّامه را برداشتند و بر سر گذاشتند.

وسواسی هم باید همين طور باشد، بايد بی اعتنایی کند. اگر مدّتي اين طور عمل کند، مطمئن باشد که دردش درمان خواهد شد.

همه‌ی شما می دانید، فقها در رساله‌ها نوشته‌اند که شکِّ کثیر الشّک اعتبار ندارد؛ یعنی اگر شما يک مرتبه يا دو مرتبه در نماز مغرب بين یک و دو شکّ کردید، نمازتان باطل است. اما اگر باز اين شکّ شما تکرار شد و به بار سوم رسيد، ديگر به آن اعتنا نکنيد؛ معنایش این است که باید بنا را بر آن چه به نفع شماست بگذارید. مثلاً اگر در نماز مغرب بين دو و سه شکّ کردید، بنا را بر سه بگذاريد و نماز را تمام کنيد. اين مسأله اختلافي هم نيست؛ همه‌ي فقها اين طور مي‌گويند. حتّی فقها می‌فرمایند: وقتی به این حالت رسید، دیگر شک در نماز دو رکعتی و چهار رکعتی فرقي ندارد، هر شکّی که باشد، چه از نظر فقهی صحیح باشد یا فاسد، نباید اعتنا کند. و این بيان فقها از روایات اهل بیت (ع) گرفته شده است (28).

این سخن اهل بيت (ع) ، در طهارت و نجاست هم می‌آید. یعنی همین طور که شکّ کثیر الشّک در نماز اعتبار ندارد، شکّ کثیر الشّک در وضو و غسل و طهارت و نجاست هم اعتبار ندارد. حتّي فقها گفته‌اند: قطع وسواسی حجّت نیست، چه رسد به ظنّ یا شکّ او. این جمله‌ی «لا اعتبار بعلم الوسواسي في الطهارة و النجاسة (29)» در عروةالوثقي آمده است و بسياري از مراجع هم آن را تأييد کرده‌اند. زيرا يقين وسواسي، يقين نيست؛ تخيّل و توهّم است. یعنی اگر وسواسی يقين به نجاست هم داشت، يقينش حجّت نیست، چه رسد به ظنّ و شکّ او. باید ببیند عرف مردم چطور عمل می‌کنند؛ او هم همان طور عمل کند. زيرا ائمه‌ی طاهرین (ع) فرمودند: شکّ کثیر‌الشّک اعتبار ندارد. بعد هم تعيين مصداق کرده‌اند که با سه بار شکّ پشت سر هم، کثرت شکّ تحقّق مي‌يابد (30). آن بزرگواران مي‌خواهند با بي اعتنايي، اين حالت خطرناک درمان شود. در ساير شک‌ها هم همين طور است. اسلام این بی اعتنایی را می‌خواهد. باید در هر چه وسوسه دارد، حق الله باشد یا حق النّاس، کارهای عادی باشد یا کارهای عبادی، همين رويه را در پيش بگيرد. راه ایستادگی در مقابل اين حالت خطرناک، مبارزه‌ی منفی است.

استاد بزرگوار ما مرحوم آیت الله العظمی بروجردی (ره) مي‌فرمودند: من در اصفهان نزد مرحوم آیت الله العظمی میرزا ابوالمعالی کلباسي(ره) در مسجد حکیم درس می‌خواندم. به ایشان گفته بودند که من به وقت نماز، دیر یقین پیدا می‌کنم و ایشان متوجّه شدند که من در معرض آن هستم که در اين مورد وسواسی شوم. بنايراين يک روز ظهر در مسجد حکیم بعد از اتمام درس، به من ‌گفتند: آقا حسین، اذان می‌گویند، برخيز و نماز بخوان.

آقای بروجردی (ره) می‌فرمودند: من یک مقدار صبر کردم و حرف ايشان را نشنیده گرفتم. دوباره فرمودند: آقا حسین، پا شو و بگو چهار رکعت نماز باطل به جا می‌آورم، قربة الی‌الله.

چقدر حرف خوبی است! وسواسی باید چنین باشد. اگر وسوسه در وقت دارد، وقتی مؤذّن می‌گوید: الله اکبر، نماز را شروع کند. اگر وسوسه در نجاست دارد، همان وقتی که دستش را زیر آب برد یا زیر شیر آب گرفت، دیگر کنار برود. اگر شک دارد يا حتّي ظنّ يا يقين دارد که هنوز نجس است، بگوید پاک است. در عرض پنج دقیقه غسل کند؛ اگر یقین پیدا نکرد، بگوید: می‌خواهم جنب باشم، می‌خواهم نجس باشم و با همان حال از حمّام بیرون بیاید، توجّه نکند و مشغول نماز شود. و خلاصه، هر کاري که مردم می‌کنند، او هم بکند. مطمئن باشد، یک ماه طول نمی‌کشد که اين درد، درمان مي‌شود.

روایتی از امیرالمؤمنین (ع) است که استاد بزرگوار ما آية الله العظمي بروجردی (ره) در بحث‌هاي فقهي بارها این روایت را می‌خواندند که امیرالمؤمنین (ع) فرمودند:

مَا أُبَالِي أَ بَوْلٌ أَصَابَنِي أَوْ مَاءٌ إِذَا لَمْ أَعْلَم (31)

باکی ندارم از این که به من بول باشد یا آب، وقتی که نمي‌دانم.

همین مقدار که نمی‌دانم پاک است یا نجس، يعني براي من پاک است، هر چند در واقع نجس باشد. این قاعده‌ی «طهارت» بسياري از امور را براي ما راحت کرده است. و همين طور قاعده‌ی «حل» که وقتي نمی‌دانيم فلان چيز حلال است یا حرام، بنا را بر حلال بودن آن بگذاريم. اسلام این قواعد را به اين دليل وضع کرده است که ما وسواسی نشويم.

یکی از بدبختی‌هایی که وسواسي دارد، این است که همه را جز خودش نجس می‌داند؛ معلوم است که اين کار شیطان است. اگر قدري دقيق‌تر نگاه کنيم، معنايش اين است که همه جز خودش را جهنّمی می‌داند؛ اتّفاقاً اگر دست از اين کار زشتش بر ندارد خودش زودتر از ديگران به جهنّم می‌رود. خلاصه همه‌ي فقها می‌گویند: شکّاک و وسواسي باید با بی اعتنایی دست از کارهایش بردارد.

شخصي به خدمت امام صادق (ع) آمد و در مورد خوردن پنير سؤال کرد.

حضرت فهميدند که این شخص وسواسی است. پولي به غلامشان دادند و فرمودند: برو پنیر بخر و بیاور. غلام هم پنیر را آورد و حضرت از آن خوردند.

دوباره آن شخص در مورد پنیر سؤال کرد.

امام صادق (ع) فرمودند: مگر ندیدی آن را خوردم؟

گفت: ديدم امّا دوست دارم از خودتان بشنوم!

حضرت فرمودند: در مورد پنير و غير آن به تو مي‌گويم که هر چه که در آن حلال و حرامي بود، بر تو حلال است تا آن که مورد حرام را به طور مشخص بشناسي، در آن صورت بر تو حرام است و ترکش واجب (32).

در روايت ديگري، راوی از امام صادق (ع) مي‌پرسد: دماغم خون افتاده و نمی‌دانم به لباس‌هایم ریخته است يا نه.

حضرت فرمودند: قبلاً به طهارت لباست يقين داشتي و حال شک داري که نجس شده يا نه؛ پس يقينت را با شک نقض نکن.

باز مي‌پرسد: یابن رسول الله، آيا لازم است تفحّص کنم و ببينم لباسم نجس شده يا نه؟

امام (ره) فرمودند: لازم نیست نگاه کنی (33).

وقتي دين تا اين حد ساده گرفته است و احتمال طهارت را کافي مي‌داند، ديگر وسواس چه معنا دارد؟ حتّي اگر کسي با تفحّص يقين به نجاست پيدا کند، باز هم لازم نيست خود را به دردسر بياندازد.

وقتي خود اسلام اجازه داده، ديگر کاسه‌ي داغ‌تر از آش شدن معنا ندارد. اسلام سخت‌گيري در اين مسائل را جايز نمي‌داند. اسلام دین سهل و آسان گير است (34) و اگر ما به عنوان وسواس بر خودمان سخت‌ بگیریم، این مقدّم دانستن خود بر خدا و پیامبر(ص) و ائمه‌ی طاهرین ( و مراجع تقلید است. اسلام قاعده‌ی طهارت دارد. اسلام می‌گوید: من می‌خواهم ساده بگيرم، نمي‌خواهم تو در مشقّت بیافتی. تو مراعات کن حرام واقعی نخوري، دیگر شبهه‌ناک خوردن اشکالي ندارد. با «بسم الله الرّحمن الرّحیم» شبهه‌اش را رفع کن. و حقيقتاً اگر نداند نجس است یا پاک، نداند حرام است یا حلال، با گفتن «بسم الله الرّحمن الرّحیم» می‌تواند شبهه‌اش را برطرف کند.

در مورد ساير صفات رذیله هم همین طور است. انسان حسود وقتی حسادتش شعله‌ور مي‌شود، چه می‌کند؟ غیبت می‌کند، زخم زبان می‌زند و بالاخره عکس‌العمل نشان می‌دهد. حال، اگر عکس‌العمل نشان ندهد و با این حسادت مبارزه‌ی منفی کند، به جای غیبت از او تعریف و تمجيد کند، به جای زخم زبان زدن در مقابلش تواضع کند، کم کم این مبارزه‌ی منفی حسد را کم‌رنگ می‌کند و در نهايت آن را از بین می‌برد.

وسواس هم مثل حسادت است. ریشه‌کن کردن آن مشکل است، امّا اگر به اين توصيه‌ها، خوب عمل کند، کار آسان می‌شود و مهم‌تر از همه همين بي اعتنايي است.

5. انتخاب الگو

نکته‌ي ديگري که باید وسواسی مراعات کند، انتخاب الگو است، البته الگويي که خود دچار اين مشکل نباشد. مثلاً اگر زن وسواسی است، الگوی او شوهرش باشد. اگر شوهر گفت: پاک است، بگوید: پاک است و اگر او گفت: نجس است، بگوید: نجس است. اگر دختر وسواسي است، مادرش را الگوي خود قرار دهد و هر چه اين الگو گفت، تسلیم باشد.

عرف مردم را الگوي خود قرار دهد. وسواسی باید مثل متعارف مردم باشد. هر کاری که آنان می‌کنند، او هم بکند. اگر کار وسواسی را یک مقدار ریشه‌یابی کنیم، به اين جا می‌رسیم که از نظر وسواسي همه جز خودش نجس هستند، نماز همه جز نماز او باطل است، همه به جز او به جهنّم می‌روند. در حالي که وسواسي بايد اين طور فکر کند که عمل همه صحيح است و عمل او غلط. و اوست که بايد از بقيه الگو بگیرد؛ چون وسواسی غیر متعارف است و باید متعارف شود.

در کنار نگاه به الگو، بايد از يک نفر مسأله‌دان هم مسائل شرعي خود را بپرسد. آدم وسواسی حق ندارد از دو نفر مسأله بپرسد. حتی حق ندارد رساله مطالعه کند؛ از دو نفر و سه نفر پرسیدن برای او حرام است. همين که در پرسيدن از اين و آن هم وسوسه به خرج بدهد، باز کار را مشکل کرده است.

پس چه باید بکند؟ باید از یک نفر که مسأله‌دان است، بپرسد. در ضمن بگوید: من وسواسی‌ام، و اگر نگوید، طور دیگري براي او مسأله گفته می‌شود. مثل مریضي که نزد دکتر می‌رود، موظّف است پزشک را از حالات خود مطّلع کند. وسواسي هم بايد وضعيت خود را براي فردي که از او مسأله می‌پرسد، بيان کند. بگويد: وسواسی‌ام، غیر متعارفم. حالا اگر نمي‌تواند بگوید: وسواسی‌ام، بگوید: من محتاطم و ادب به خرج بدهد. معمولاً وسواسی‌ها زیر بار گفتن اين جمله که: وسواسی هستيم، نمي‌روند. امّا، اگر کمي دلش درد بگيرد، به دکتر مي‌گويد، هر چند، وسواس، خود و خانواده‌اش را با مشکلات فراواني مواجه ساخته است، باز هم حاضر نيست بگوید: من وسواسی هستم.

6. تلقين

تلقین در زندگی نقش بسيار مؤثري دارد و مقصود ما از تلقین در این جا این است که وسواسي بايد به طور جدّ، با خود حرف بزند و بگويد که من وسواسی هستم و اين، درد بزرگی است، باید این درد را درمان کنم، باید مثل متعارف مردم باشم، باید لجبازی را کنار بگذارم، باید بی اعتنا باشم و بالاخره نبايد دنباله‌روي شيطان باشم. مرتّب تکرار کند که وسواس از شیطان است، نه اسلام. خلاصه، مرتب با زبان، اين موارد را به خود تلقين کند، چنان که در وقت عمل هم به خود تحمیل مي‌کند. این تحمیل‌ها در ابتدا مشکل است، امّا با تلقین کم کم آسان می‌شود.

7. مراقبه

مهم‌تر از همه‌ی آنچه گفته شد اين است که وسواسي باید اهل «مراقبه» باشد. علمای علم اخلاق در مورد قانون «مراقبه» بسيار پافشاری دارند. و این قانون مراقبه نه فقط برای وسواسی مفيد است، که برای درمان همه‌ی صفات رذیله چاره‌ساز است. اين قانون سه مرحله دارد.

در ابتدا بايد با خود، مشارطه کند؛ يعني هر روز صبح يکي از تعقیب‌هاي نمازش اين باشد که با خود شرط کند که امروز از شيطان درونش متابعت نکند و به وسوسه‌هاي آن بي اعتنا باشد.

در مرحله‌ي بعد، در طول روز مراقب خود باشد که به شرطي که با خود کرده، وفادار بماند. از اين رو به قانون، قانون «مراقبه» می‌گویند، زيرا باید مراقب خود باشد، آن زماني که وسوسه به سراغ او مي‌آيد، عملاً بی‌اعتنا باشد. همان عملي را انجام دهد که مرجع تقلیدش می‌گوید، همان چيزي که متعارف مردم انجام مي‌دهند، نه آن چيزي که شیطان درونش به او دستور مي‌دهد. البته ممکن است در طول روز بر خلاف عهدش عمل کند، امّا توجّه داشته باشد که سريع توبه کند و نااميد نشود و از ميدان به در نرود. بار ديگر مشارطه کند، مقداري خودش را ملامت کند که چرا چنین شد؟ و تصمیم بگيرد که دوباره آن اتّفاق نيفتد و باز تا شب مراقب خود باشد.

و در مرحله‌ي آخر، شب هنگام، وقت خواب با خودش محاسبه کند که زمین خورده است یا نه؟ وسوسه به سراغش آمده و او را زمین زده یا نه. اگر زمین نخورده است، جدّاً خدا را شاکر باشد. به سجده برود و با پروردگار عالم حرف بزند و از او تشکّر کند. ولی اگر ديد در طول روز زمین خورده، توبه کند و نفسش را ملامت کند که چرا شکست خورده است. و بدانيد که اين محاسبه بسيار مؤثّر است. اسلام هم بسيار به آن سفارش کرده است. امام موسي كاظم (ع) مي‌فرمايند:

لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يُحَاسِبْ نَفْسَهُ فِي كُلِّ يَوْمٍ فَإِنْ عَمِلَ حَسَناً اسْتَزَادَ اللَّهَ وَ إِنْ عَمِلَ سَيِّئاً اسْتَغْفَرَ اللَّهَ مِنْهُ وَ تَابَ إِلَيْه (35)

از ما نيست كسى كه هر روز حساب خود را نكشد. اگر كار خوب كرده است، از خدا فزونى آن را خواهد و اگر كار بد كرده است، از خدا آمرزش آن را خواهد و به سوي خداوند رجوع کند.

و هر روز اين مراحل را تکرار کند تا ـ ان شاء الله ـ به مرور زمان، اين مشکل از ريشه درمان شود. به کساني که دچار وسوسه‌ی فکری يا عملی هستند، توصيه مي‌شود این درد را از خود دفع کنند. هرچند در ابتدا ممکن است خیلی اهمیّت نداشته باشد، ولی اگر به فکر چاره‌ نباشند، خواهند ديد که مثل سرطان نابودشان مي‌کند. اين بيماري بسيار خطرناک است؛ دنیا و آخرت انسان را از بین می‌برد و از همه‌ی صفات رذیله بدتر است. صفات رذیله دشمنان بزرگی برای انسان هستند. فرد حسود، به قول عوام حاضر است به خاطر یک دستمال، قیصریّه را به آتش بکشد، امّا از همین حسد بدتر، وسوسه است. دنیا پرستی خیلی بد است. بعضی اوقات می‌رسد به آن جا که حاضر است دو ثلث جهان را نابود کند تا بر ثلث دیگر تسلّط يابد. حاضر است نسل حاضر را از ميان بر دارد به اين امید که بر نسل بعدی حکومت کند. امّا بايد با کمال صراحت گفت: وسوسه از این صفت دنیاپرستی هم بدتر است؛ دنیای انسان را از بین می‌برد، چنانکه آخرت انسان را هم از بین می‌برد و باعث تنفّر ديگران از انسان مي‌شود. شايد شما هم فراوان ديده باشيد که اطرافيان وسواسي که تنفّر عجیبی از آن شخص دارند. بچه‌ی دو سه ساله از مادرش متنفّر است. پسری که باید بازوی پدرش باشد، آرزوي مرگ او را مي‌کند. افراد جامعه مخصوصاً خویشان از او تنفّر دارند. کم کم دچار عزلت و گوشه‌نشینی می‌شود. وسواسی معمولاً افسرده و کسل است و به فرموده‌ي امام صادق (ع) :

إِيَّاكَ وَ الْكَسَلَ وَ الضَّجَرَ فَإِنَّهُمَا يَمْنَعَانِكَ مِنْ حَظِّكَ مِنَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة (36)

از رنجورى و افسردگى بپرهيز؛ زيرا اين دو تو را از دست يافتن به نصيبت از دنيا و آخرت، باز مى‏دارند.

معلوم است کسي که سه چهار ساعت مشغول يک نماز باشد، کم کم به جايي مي‌رسد که دیگر نماز نمی‌خواند. شخصي به من مي‌گفت: خانمی که لیسانس دارد و از نظر سواد دینی بسیار بالاست و قبلاً معلم قرآن بوده، حالا کارش به آن جا رسیده است که نماز نمی‌خواند! وقتي از او پرسيديم: چرا نماز نمی‌خوانی؟ گفت: من نجسم و با نجاست نمی‌توان نماز خواند.

و همين خانم کارش به جايي رسیده که وقت غذا خوردن باید غذا را آب بکشد، بعد آن را بخورد؛ و اين نوعي جنون است!

اگر این صفت رذیله‌ي اين خانم را از حسادت و ریاست طلبی و خود پرستی بدتر بدانيم، اشتباه نکرده‌ايم. صفت رذیله هر چه باشد، خطرناک است. از این‌رو است که قرآن کريم بر تهذيب نفس پافشاری دارد. در سوره‌ی مبارکه‌ي «شمس» بعد از یازده مرتبه قسم خوردن ـ که در قرآن بي نظير است ـ تأکید مي‌فرمايد:

قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها (37)

هر كس نفس خود را پاك گردانيد، قطعاً رستگار شد و و هر كه آلوده‏اش ساخت، قطعاً درباخت.

رستگار کسي است که صفت رذیله‌ای بر وجود او حکم‌فرما نباشد. شقی، بدبخت و بی‌بهره در دنیا و آخرت کسی است که صفت رذیله بر دل او حکم‌فرما باشد. این فرموده‌ي قرآن است. بر طبق آيات قرآن کريم و روایات فراواني از اهل بيت(ع)، خودسازي براي همه مخصوصاً جوانان امري لازم وضروري است و نبايد کسي بگذارد که صفت رذیله‌ای در وجودش رخنه کند؛ زيرا مانع رستگاري انسان است. اين مطلب در مورد تمام صفات رذيله صادق است، امّا بدتر از هر صفت رذیله‌ای، این حالت وسواسی‌گری است. بعضی اوقات انسان را آن چنان دچار بدبيني مي‌کند که زندگي را به جهنّم تبديل مي‌کند. این‌ مطالب شوخي نيست؛ اتّفاقاتي است که در جامعه‌ي ما تکرار مي‌شود. خانمي آمده بود و می‌گفت: شوهر من وضعش به جايي رسیده است که مثلاً در خانه نشسته‌ایم غذا مي‌خوريم، ناگهان فرياد مي‌کشد. می‌گویم چه شده؟ چه خبر است؟ می‌گوید: این مرد که در کوچه سرفه کرد، رفیق تو بوده است!!

يا مرد نيم ساعت دير به خانه آمده است، خانمش شروع به متّهم کردن او مي‌نمايد.

خدا نکند انسان دچار چنين حالاتي شود. بايد در جهت رفع اين صفات رذیله تلاش کرد؛ پير و جوان و زن و مرد هم نمي‌شناسد. «نمی‌شود» و «نمی‌توانم» گفتن هم حرام است. وگرنه وسواسی باید بداند که هم دنيايش جهنّم است و هم آخرتش، هر چند گمان مي‌کند با اين کارهايش راه به سوي بهشت مي‌برد امّا باید بداند وسوسه‌گری کار شیطان است و مصداق اين گفته‌ي امیرالمؤمنین(ع) است که فرمودند:

اتَّخَذُوا الشَّيْطَانَ لِأَمْرِهِمْ مِلَاكاً وَ اتَّخَذَهُمْ لَهُ أَشْرَاكاً فَبَاضَ وَ فَرَّخَ فِي صُدُورِهِمْ وَ دَبَّ وَ دَرَجَ فِي حُجُورِهِمْ فَنَظَرَ بِأَعْيُنِهِمْ وَ نَطَقَ بِأَلْسِنَتِهِمْ فَرَكِبَ بِهِمُ الزَّلَلَ وَ زَيَّنَ لَهُمُ‌ الْخَطَل (38)

شيطان را پشتوانه‌ي خود گرفتند و او از آنان دام‌ها بافت، در سينه‏هاشان جاى گرفت و در كنارشان پرورش يافت. پس آن چه مى‏ديدند، شيطان به ايشان مى‏نمود، و آن چه مى‏گفتند سخن او بود. به راه خطاشان برد و زشت را در ديده‌ي آنان آراست.

و جدّاً این طور است؛ یعنی دید او دیگر دید شیطان است، گوشش گوش شیطان و زبانش سخن‌گوي شيطان. تخیّل‌ها عجیب کار می‌کند. یک آدم ترسو وقتي به قبرستان برود، مي‌بيند که مرده از قبر بيرون آمده و با کفنش ایستاده و همين که فرار مي‌کند، مرده هم به دنبال او مي‌دود. و و اقعاً هم اين صحنه‌ها را مي‌بيند، امّا با چشم شيطان.

بنابراين اشخاص وسواسي اوّلاً بايد بدانند که بيمار هستند و فکر علاج خود باشند و ثانياً به مواردي که در خصوص علاج اين بيماري خطرناک بيان شد، جدّاً عمل کنند تا خداوند متعال آنان را شفا عنايت فرمايد.