(10) مرگ و
ميراث و...
مرگ فرزند
1. مستحب است انسان در مرگ خويشان به ويژه
فرزند صبر كند
(584).
2. مستحب است انسان در مصيبتها به ويژه مرگ
فرزند پيامبران و امامان (عليه السلام) و صالحان را الگوى خود قرار داده و صبر كند
و از خداوند اجر و مزد بخواهد
(585).
3. مردى كه در مرگ فرزندش گريبان چاك زند بايد
كفارهاى معادل كفاره قسم بپردازد
(586).
4. در وجوب كفاره فرقى ميان فرزند پسر و دختر
نيست
(587).
5. چنانچه مردى كه در مرگ نوه خود گريبان چاك
زند اگر نوه پسرى او باشد بنابر احتياط واجب بايد كفاره بدهد، ولى اگر نوه دخترى وى
باشد، واجب نيست هر چند احتياط مستحب است كفاره بدهد
(588).
6. بر مادرى كه در مرگ فرزند خود گريبان چاك
زند كفارهاى نيست
(589).
7. بر پدرى كه در مرگ فرزندش صورت خود را چنگ
بزند و زخم كند، يا موى خود را بكشد و يا بر غير فرزند و همسرش جامه چاك زند
كفارهاى نيست
(590).
8. چنانچه زنى در مرگ نوه خود صورتش را چنگ
بزند و زخم كند، اگر نوه پسرى او باشد، بنابر احتياط واجب بايد كفاره بدهد، ولى اگر
نوه دخترى او باشد، كفاره واجب نيست هر چند احتياط مستحب است كه كفاره بدهد
(591).
تشريفات
كودك مسلمانى كه در حال جان دادن (مرگ) است.
بايد او را به طرف قبله بخوابانند به طورى كه اگر بنشيند رو به قبله باشد
(592).
غسل
1. اگر كودك مسلمانى از دنيا برود، غسل دادن
جسدش واجب است
(593).
2.زمانى كه جهاد بر مسلمانان واجب باشد، كودكى
كه در معركه جنگ شهيد مىشود، بىغسل و كفن و با لباس خويش دفن مىگردد، هرچند شير
خواره باشد
(594).
3. اگر كودك مرده، كمتر از چهار ماه داشته
باشد، واجب نيست او را غسل دهند، بلكه بايد او را در پارچهاى پيچيده و دفن كنند
(595).
4. مرد مىتواند جنازه دختر بچهاى را كه بيش
از سه سال سن ندارد غسل دهد
(596).
5. زن مىتواند جنازه پسر بچهاى را كه بيش از
سه سال سن ندارد غسل دهد
(597).
كفن و دفن
1. جسد كودك مسلمان را نيز مانند افراد
بالغ بايد حنوط و كفن و دفن كرد
(598).
2. مكروه است كه پدر هنگام دفن فرزندش در قبر
او وارد شود، چون ممكن است بىتابى كرده و اجرش ضايع شود
(599).
نماز
1. نماز خواندن بر پيكر كودك ميت مسلمان و يا
محكوم به اسلام كه شش سال تمام دارد، واجب است
(600).
2. خواندن نماز ميت بر جنازه كودك كمتر از شش
سال واجب نيست
(601).
3. خواندن نماز ميت بر جنازه كودكى كه شش سالش
تمام نشده، رجاءاً مانعى ندارد
(602).
4. نماز گزارى كه بر پيكر كودك نماز مىخواند
پس از تكبير چهارم بگويد:
الهم اجعله لا بويه و لنا
سلفا و فرطا و اجرا.
بار خدايا او را براى پدر
و مادرش و براى ما، پيشرو و به بهشت و بهره و پاداش قرار بده
(603)).
تسلى دادن
فرزند مرده
1. تسلى دادن مصيبت زدگان، يكى از مستحباتى است
كه بر آن تاكيد شده است مخصوصا تسلى دادن به كسى كه فرزندش مرده
(604).
2. چگونگى تسليت بستگى مىدهند.
فرزند براى پدر و مادر خود شفيعى است كه شفاعتش در پيشگاه
خداوند پذيرفته است؛ حتى فرزندى كه سقط شده، همچون افراد خشمگين بر در بهشت
مىايستد و مىگويد: به بهشت وارد نمىشوم، مگر پدر و مادرم نيز وارد شوند؛ پس
خداوند والدين او را به بهشت مىبرد
(605).
نبش قبر
كودك
شكافتن قبر كودك نيز حرام است
(606).
ميراث
ارث براى
كودك
1. پس از مرگ انسان لباسها و انگشتر، و قرآن او
به طور رايگان به پسر ارشدش - هر چند كودك باشد - ميرسد
(607).
2. اگر ميت داراى لباسهاى متعددى باشد، تمام آن
به پسر بزرگ وى مىرسد
(608).
3. منظور از پسر، پسر تنى است، بنابراين اشيائى
كه گفته شد، به پسرِ پسر نمىرسد
(609).
4. اگر ميت يك پسر و يك دختر داشته باشد اشيائى
كه گفته شد به پسر مىرسد، هر چند سن دختر بيشتر از سن پسر باشد
(610).
5. در صورتى كه بزرگترين پسر ميت دو نفر هم سن
باشند اين اشياء بين آنها بطور يكسان تقسيم مىشود، همچنين است اگر بيش از دو نفر
باشند
(611).
6. فرزندان ميت هر چند غير بالغ باشند، جزو
طبقه اول ارث برى هستند
(612).
7. سهم كودك با بزرگترها در ارث چنانچه هم جنس
و هم رتبه باشند تفاوتى ندارد، بنابراين اگر ميت دو دختر، يكى بالغ و يكى غير بالغ
داشته باشد، سهم آنها از ارث مساوى است
(613).
تصرف در سهم يتيم
1. اگر كسى بميرد و داراى فرزند بالغ باشد جايز
نيست از سهم كودك يتيمش براى عزادارى ميت هزينه كنند
(614).
2. توقف براى عزادارى و نماز و... در منزل آنها
را صورتى جايز است ولى كه ولى شرعى يتيمان با در نظر گرفتن مصلحت به افراد اذن دهد
(615).
3. در صورتى كه مصلحت باشد وارثان بالغ يا
ديگران مىتوانند با اجازه ولى شرعى يتيمان، سهم آنها بر براى عزادارى اجاره كنند
(616).
4. اگر ميت وارث نابالغ دارد، از بين بردن
لباسهاى او و بخشيدن آنها به ديگران جايز نيست مگر در صورتى كه نگهدارى آنها خطر
داشته باشد
(617).
ارث برى از كودك
1. يكى از روابط خويشى كه سبب ارث بردن است
رابطه پدرى مادرى و فرزندى است، پدر و مادر و فرزند و نوهها هر چند پايين روند، از
حيث خويشى در رتبه اول ارث قرار دارند، و پدر بزرگها و مادر بزرگها هر چند بالا
روند و نيز برادران و خواهران و اولاد اينها هر چند پائين روند از جهت خويشى نسبى
در رتبه دوم ارث قرار دارند. بنابراين اگر كودكى از دنيا برود و از خودش مالى داشته
باشد، اموال او به پدر و مادرش مىرسد، و در صورتى كه پدر و مادر نداشته باشد، پدر
بزرگ و مادر بزرگ و برادران و خواهران وى از او ارث مىبرند
(618).
2. اگر پدرى مخارج زندگى فرزند خود را نپرداخته
باشد، باز هم از او ارث مىبرد، يعنى پرداختن هزينه زندگى فرزند، شرط ارث برى نيست
و نپرداختن هزينه زندگى مانع ارث برى نمىباشد
(619).
وصيت
1. اگر شخصى براى فرزندش وصيتى كند، بايد وصيتش
نسبت به همه فرزندان به طور يكسان اجرا شود، مگر قرينهاى در ميان باشد كه برترى
بعضى بر بعضى ديگر برساند
(620).
2. انسان مىتواند در بخشش مال، برخى از
فرزندان را بر بعضى ديگر برترى دهد ولى اين كار كراهت دارد
(621).
3. اگر برترى دادن در بخشش به بعضى از فرزندان
باعث تحريك حسادت و كينه ساير فرزندان شده و فتنه بر انگيزد و حرام است
(622).
4. شخصى كه وصيت كرده مقدارى از اموالش را به
نوههاى نابالغ پسريش بدهند، اگر قيد نكرده باشد كه دختر دو برابر پسر ببرد، بايد
اموال را بين آنها به طور يكسان تقسيم كنند
(623).
5. اگر يكى از فرزندان خصوصيتى داشته باشد كه
سزاوار برترى باشد، چنانچه باعث فساد نشود، برترى دادن او در بخشش خوب است
(624).
وصيت كودك
1. وصيت كودك صحيح نيست
(625).
2. وصيت پسر ده ساله در امور خيريه مانند ساختن
پل، مدرسه، مسجد جايز و صحيح است
(626).
كودك وصى
1. كودك را به تنهايى نمىتوان وصى خود قرار
داد ولى او را به همراه فرد بالغى مىتوان وصى قرار داد
(627).
2. تا زمانى كه كودك بالغ نشده، وصى بالغ
مىتواند به طور مستقل به وصيتهاى ميت عمل كند، و كودك پس از بلوغش حق ندارد نسبت
به كارهايى كه شخص بالغ انجام داده اعتراض كند، مگر در جايى كه خلاف وصيت ميت عمل
كرده باشد
(628).
نذر و عهد و
سوگند
1. نذر و عهد كودك منعقد نمىشود، هر چند پسرى
ده ساله باشد
(629).
2. حجى كه با نذر و عهد و سوگند بر انسان واجب
مىشود؛ بر كودك واجب نمىشود، چون نذر و عهد و سوگند او منعقد نمىشود
(630).
چند مساله:
1. جهيزيهاى كه به دختر داده مىشود ظاهرش اين
است كه به عنوان بخشش به او داده مىشود در نتيجه متعلق به دختر است و پس از مرگش
به وارثان او مىرسد
(631).
2. كودكى كه در مملكت اسلامى پيدا مىشود در
حكم شخص آزاد بوده و بنده نيست و اگر وارثى نداشته باشد امام (عليه السلام) وارث
اوست
(632).
3. اگر كودك كه در مملكت كفر پيدا شود، چنانچه
در آن مملكت مسلمان يا كافر زمى پيدا شود كه احتمال داده شود بچه متعلق به آنان
باشد، آن كودك در حكم شخص آزاد بوده و بنده نيست و اگر وارثى نداشته باشد وارثش
امام (عليه السلام) است
(633).
اسلام و كفر
1. اگر كافرى مسلمان شود فرزند يا نوه نابالغش
نيز به تبعيت از او حكم مسلمان را داشته و پاك است
(634).
2. اگر يكى از پدر، مادر، پدر بزرگ يا مادر
بزرگ كودكى مسلمان باشد، بچه نيز حكم مسلمان را داشته و پاك است
(635).
3. اگر هيچ يك از پدر، مادر، پدر بزرگ و يا
مادر بزرگ كودكى مسلمان نباشند، كودك نيز تابع آنان است و حكم مسلمان را ندارد
(636).
4. زنازادهاى كه يكى از پدر و مادرش مسلمان
باشد، تابع پدر يا مادرى است كه مسلمان است
(637).
5. كافرى كه مسلمان مىشود، فرزندش با چند شرط
در مسلمانى و طهارت تابع اوست:
كودك تحت تكفل او باشد
(638).
مميز نباشد
(639).
اگر مميز است اظهار كفر نكند
(640)
.
در غير اين موارد تابع پدرش نيست
(641).
در تبعيت فرزند از كافرى كه مسلمان شده، فرقى
نيست كه كافر پدر آن كودك باشد يا جد و يا مادر او
.
6. كودكى كه در حكم كافر است - يعنى والدين و
اجداد او كافرند - اگر اظهار اسلام كند، اگر مميز و عاقل بوده و با آگاهى، اسلام را
پذيرفته، مسلمان و پاك است
(643).
7. اگر كودك مرتد شود احكام مرتد بر او بار
نمىشود، هرچند در آستانه بلوغ باشد
(644).
8. چنانچه كودك حرفى بزند كه موجب كفر باشد،
نمىتوان او را مرتد و كافر دانست
(645).
9. در صورتى كه كودك مرتد شود بايد تعزيرش كنند
(646).
و الحمدلله اولا و آخرا
پايان