طليعه
طبيعت ، گوناگون بر ما جلوه
مى كند،
باشكوه ترين جلوه هاى آن ، دوران نشاط و سرسبزى اوست ، آن
زمان كه لحظه به لحظه مى بالد و مى شكفد تا به اوج طراوت و
زيبايى مى رسد.
آن زمان كه بحبوحه تلاش و كوشش اوست و قلبش مالامال از
اميد است .
آن زمان كه خود را مى فهمد و به فرداهاى خود مى انديشد.
آن زمان ، كه بهار جوانى اوست .
جوانى دوران بسيار حساس و سرنوشت ساز است ، دوران طراوت و
نشاط، دوران رشد و شكوفايى ، دوران تفكر، تلاش ، تحقيق ،
تصميم و عمل .
جوان با قدم نهادن به اين دنياى سرسبز به خود و جهان
پيرامون خود مى انديشد.
او پس از تفكر و تحقيق به سرحلقه هستى يعنى خداوند متعال
ايمان مى آورد و با اعتقاد راستين به امامان و پيامبران و
باور كردن معاد و روز واپسين ، جايگاه خود را در هندسه
هستى مى يابد و به شخصيت والاى خويش پى مى برد.
اينجاست كه جوان براى تقرب به خداوند و تاءمين آينده ابدى
خود، به جستجوى برنامه ها و دستورالعمل هايى برمى آيد چرا
كه او به خوبى دريافته است كه بدون برنامه و دستورالعمل
هاى دقيق و عمل بر اساس آنها به هيچ هدفى نمى توان رسيد.
جوان با تفكر و انديشه به اين باور مى رسد كه بايد به
برنامه ها و دستورالعمل هايى كه از سوى خدا توسط پيامبر
اسلام و امامان معصوم عليه السلام براى هدايت انسانها آمده
است روى آورد.
به اين برنامه ها و دستورالعمل ها ((احكام
)) مى گويند.
جوان همانگونه كه در هر رشته و فنى سراغ متخصص و كارشناس
آن رشته و فن مى رود براى آگاهى كامل و درست از احكام به
متخصص و كارشناس اين رشته يعنى ((مرجع
تقليد)) مراجعه مى كند و براى
آشنايى با احكام ، رساله مرجع تقليد خود را تهيه و بر اساس
آن عمل مى كند.
اين مجموعه كه در پيش رو داريد، شما را در راه استفاده هر
چه صحيح تر و بهتر و كاملتر از رساله مرجع تقليدتان يارى
مى رساند.
در نظر داشته باشيد كه احكام اين كتاب بر اساس فتاواى حضرت
امام خمينى قدس سره تنظيم شده و در چند مورد به فتاواى
مقام معظم رهبرى حضرت آيت الله خامنه اى (دام ظله ) اشاره
شده است . شما با كمك و راهنمايى مربى و امام جماعت و دبير
دينى مى توانيد به رساله مرجع تقليد خود مراجعه كنيد و اگر
چنانچه در پاره اى موارد فتواى مرجع تقليد شما با آنچه در
اين كتاب آمده است فرق داشت ، بر اساس همان فتواى مرجع
تقليد خود عمل كنيد. جوانى كه از احكام الهى با اطلاع است
چون مسافرى است كه در طليعه سفر، راه مقصد را به خوبى
شناخته و در آن گام بر مى دارد راهى سبز، نرم و هموار.
ما براى شما عزيزان آرزوى سعادت و پيروزى داريم و از نظرات
و پيشنهادهاى شما استقبال مى كنيم .
سخنى با مربيان ، دبيران دينى و
ائمه جماعات مدارس
اين كتاب مى كوشد جوانان عزيز را با بخشى از احكام دينى
شان آشنا كند و به پاره اى از مشكلات آنان پاسخ گويد اما
اين كتاب به تنهايى نمى تواند رسالت خود را به انجام رساند
و به يارى شما بزرگواران سخت نيازمند است . شما مى توانيد
در بخش هاى زير ما را يارى نماييد.
1. بخش تهيه و تنظيم مطالب كتاب : شما كه از نزديك با
جوانان ارتباط داريد و به خوبى نيازها و مشكلات آنان را
لمس مى كنيد مى توانيد مشكلات و نيازهايى را كه كتاب احكام
مى تواند پاسخگوى آنها باشد و در كتاب نيامده است براى ما
بازگو نماييد.
2. بخش طرح و برنامه ريزى : آشناسازى نسل جوان با احكام
دينى در قالب هاى نوين و طرح هاى جذاب و كار آمد رسالت
سنگينى است كه بدون همفكرى ناتمام مى ماند، شما مى توانيد
با ارائه طرح هاى همه جانبه و قابل اجرا ما را در راه
بالندگى اين طرح يارى رسانيد.
3. بخش اجرا و پياده سازى : تهيه كتاب و در دسترس جوانان
قرار دادن قدم هاى اوليه اين كار بزرگ است ، قسمت عمده آن
به بخش اجرا و پياده كردن اين طرح بستگى دارد كه همت و
پشتكار شما بزرگواران را مى طلبد. در اين بخش به دو گونه
همكارى شما نيازمنديم :
الف : مطالب اين كتاب به صورت توضيحى و گزينشى و با حفظ
محتوا براساس فتاواى حضرت امام خمينى قدس سره تنظيم و در
پاره اى از موارد به فتاواى مقام معظم رهبرى (دام ظله )
اشاره شده است . و منبع عمده مطالب در پاورقى ها آمده است
شما مى توانيد جوانان را در تطبيق مطالب كتاب با فتاواى
مرجع تقليدشان يارى رسانيد.
ب : اطلاع از ميزان بازدهى و كارآيى اين طرح و تاءثير اين
مطالب در جوانان براى ادامه كار، نقش اساسى و كليدى دارد.
اطلاع رسانى شما در اين زمينه نيز براى ما كارساز و
ارزشمند است .
ستاد اقامه نماز
وزارت آموزش و پرورش
تصويرى از راه سبز(1)
راه سبز: راهى است كه شقايق هاى آن بوى خوشبختى و
سعادت مى دهند.
مهديه محمدى ، دوره متوسطه - استان كرمان
راه سبز: راه بى انتهاست كه هر چه پيشتر برويم سبزى و
قداست و عظمت آن را بيشتر و بهتر درك مى كنيم .
دليرى - استان خراسان
راه سبز: سبزترين راهى است كه براى تقرب هر چه بيشتر
جوانان - اين شكوفه هاى تازه باز شده - به معبود بى نياز
خود.
راه سبز: راهنماى شهر دين است .
نسرين فرامرزى - پيش دانشگاهى - استان ايلام
راه سبز: راهى است كه هر كه آن را بپيمايد زيباترين لحظات
را تجربه خواهد كرد. فاطمه احمدى - اول متوسطه - استان
گلستان
راه سبز: راهى بود كه ما دختران توانستيم آن را به عنوان
هدايت خودمان براى رسيدن به تكامل و خوشبختى و سعادت
انتخاب كنيم و توانستيم از آن بهره هاى زيادى ببريم و از
آنچه كه بى خبر بوديم ما را باخبر كرد.
گوهر بختيارى - پيش دانشگاهى - چهار محال بختيارى
راه سبز: كتابى است كه راه سبز خوب زيستن را به ما آموخت .
زينب زارعى - پيش دانشگاهى - استان قم
راه سبز: مرا آگاه تر و بيناتر كرد و راه رضوان را به من
نشان داد.
مرجان مصطفى پور - اول متوسطه - استان آذربايجان غربى
زيباترين احساس من از راه سبز، اين است كه هر وقت در اين
گنجينه طلايى را مى گشايم تحت تاثير قرار مى گيرم و از
عالمى به عالم ديگر كه همان پاكى و قداست است پرواز مى كنم
و از اين هديه بسيار خوشحالم .
مرضيه يوسفى - دوم متوسطه - استان كردستان
احساس مى كردم كه من به آسمان پرواز مى كردم كه دارم معنوى
و معنوى تر مى شوم ، احساس مى كردم كه دارم با فرشته ها
صحبت مى كنم .
معصومه علايى - اول متوسطه - استان اردبيل
گل محبت خدا
به سياهى نينديش
اميدوار باش به روزهاى روشن فردا
به آسمان آبى
به درياى آسمانى بنگر
به رودهاى خروشان نگاه كن
هنوز گلدان احساست
شاخه محبت دارد
اگر گل محبت خدا را
در گلدان دلت آبيارى كنى
هميشه پر عطر گل ياس
پر احساس ، پر چلچله ها خواهى بود
زهرا (ماهرخ ) طهورى - سارى
1. گل شناسى
خدمت او كن كه سلطانت كند |
|
|
خار او شو تا گلستانت كند |
بنده او گر شدى آزاد زى |
|
|
گر غم او مى خورى دلشاد زى
(2) |
بوى معطر، رنگ شادى و طراوت و نشاط گل تو را به وجد و سرور
وا مى دارد، احساس مى كنى كه از صميم جان گل را دوست دارى
، برمى خيزى و با دست شوق شاخه اى از گل مى چينى . بر لب
چشمه سارى كه در كنار گل است زير نم نم باران مى نشينى و
به گل مى انديشى .
دلنشينى گل از چيست ؟
بى شك اگر
((ساقه
))
نبود از شاخه و گل خبرى نبود و اگر
((ريشه
)) نبود، ساقه و شاخه و گلى نبود.
و اگر
((آب باران
))
و
((چشمه سار
))
نبود اصلا بوته گل نمى روييد.
آن بوته ، دين است و آن آب باران ، وحى و آن چشمه سار،
فطرت و آن ريشه ، عقايد و آن ساقه ، اخلاق و آن گل ،
((احكام
))
است .
شناخت احكام
اگر بخواهيم به شناخت واقعى احكام دست يابيم بايد
حقيقت دين را بشناسيم و به ريشه هاى احكام كه همان عقايد
پاك است نظرى بيفكنيم .
عقايد پاك كه از
((وحى
)) و
((فطرت
)) تغذيه مى كنند و سيراب مى گردند
به ما مى گويند:
خداوند، خالق و مدبر جهان و انسان است ، انسان در اين جهان
بيهوده نيامده و سرانجام نابود نخواهد شد. انسان ، موجودى
ابدى است و اين ابديت با اعمال او در اين جهان ساخته مى
شود، و چون فطرت به تنهايى توان هدايت او را ندارد بايد از
هدايت هاى پيامبران و امامان مدد بگيرد.
از اينجاست كه مجموعه هدايت هاى الهى تحت عنوان
((احكام
))
شكل مى گيرد و براى رسيدن به سعادت ابدى بايد آنها را فرا
گرفته و بكار بست .
آگاهى از
احكام
سراغ گل را بايد از باغبان و گلبان گرفت و مردمى كه
در عصر پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمه عليه السلام مى
زيستند چنين مى كردند.
آن روزها دسترسى به احكام كار چندان دشوارى نبود، نماينده
اى مى فرستادند يا خود حضور مى يافتند و حكم مسائلى كه
براى آنان پيش آمده بود جويا مى شدند.
با غيبت امام عصر عليه السلام دسترسى به احكام از طريق
گذشته ميسر نبود و از طرف ديگر با تغييراتى كه در بافت
اجتماعى و ساختار حكومتى پيش مى آمد نو آورى هاى علم و
تمدن ، مسائل نو و نسبتا پيچيده اى پديد مى آمد كه حكم آن
براى توده مردم نامعلوم مى نمود.
چاره عصر
غيبت
چاره عصر غيبت چيست ؟
بى شك چون دين اسلام دين كاملى است ، حكم هيچ مساله و پيش
آمدى را فرو نگذاشته است و ما با مراجعه جدى و كارشناسانه
به دين توان فهميدن حكم مسائل و پيشامدها را داريم .
عقل و دين هر دو، چاره كار را در مراجعه به منابع دين مى
دانند.
منابع دين عبارتند از: عقل و نقل .
عقل ؛ همان عقل پاك و پيراسته از اوهام و خرافات است ،
همان عقل فطرى كه در نهان و نهاد همه هست . و نقل ؛ مجموعه
قرآن و سنت هاست . قرآن را كه مى دانيم ، اما سنت عبارت
است از: گفتار، كردار، و امضاء و تاييد معصومين عليه
السلام .
كارشناس عرصه
احكام
شناخت گل ، ذوق لطيف و فهم رقيق مى طلبد و فهم
احكام از منابع دين نيز لطافت ، ظرافت و باريك بينى و دقت
نظر مى خواهد، همه افراد براى شناختن احكام ، آزادند تا با
آموختن علوم و دانش هاى اين رشته ، تخصص لازم را پيدا
كنند. تحصيل در اين رشته استعداد فراوان و علاقه بسيار مى
طلبد، كسانى كه داراى اين دو ويژگى باشند دختر و پسر مى
تواند با شركت در آزمون ورودى دانشگاه علوم دينى يعنى حوزه
علميه و شركت فعال در كلاس هاى درس ، دانش هاى مورد نياز
را فرا بگيرند ولى قطعا كسانى در اين عرصه بر سرحد تخصص
نرسيده باشند نمى توانند احكام دين را از منابع اصلى به
دست آورند و چنين افرادى بايد به كارشناس اين عرصه يعنى
((مجتهد
))
رجوع كنند.
به آن مجتهدى كه مردم به آن رجوع مى كنند و احكام دين از
او پيروى و تقليد مى كنند
((فقيه
)) و
((مرجع
تقليد
)) مى گويند.
گسترده احكام
هر چند كه رشد و تكامل معنوى انسان مرتبط است در
قلمرو دين است و هرگز دين درباره آن ساكت ننشسته است ؛ و
هر جا سخن از تكليف و وظيفه است در قلمرو احكام است .
مانند عبادت ، معاملات ، مسائل فردى ، خانوادگى ، اجتماعى
، سياسى ، حقوقى ، فرهنگى و مسائل حكومتى و كشوردارى .
بزرگ دانستن
احكام الهى
احكام الهى تامين كننده دنيا و آخرت و مقرب انسان
به خداى بزرگ هستند و نبايد آنها را از اوج خود پايين
بياوريم . استخفاف احكام به راههاى زير است :
1- احكام را منحصر در احكام فردى بدانيم .
2- احكام را تنها در محدوده اجتماع لازم بدانيم .
3- احكام را فقط تامين كننده مسائل دنيوى بدانيم .
4- احكام را از سياست و حكومت جدا بدانيم .
5- احكام را تنها تامين كننده آخرت بدانيم .
2. پايه هاى فهم احكام
فلو لا نفر من كل فرقة منهم
طائفة ليتفقهوا فى الدين .(3)
پس چرا از هر فرقه اى از آنان ، دسته اى كوچ نمى
كنند تا در دين آگاهى پيدا كنند؟!
مجتهد و فقيه كه رسالت بزرگ و فهم دقيق احكام و ابلاغ آن
را به جامعه به عهده گرفته است براى استنباط احكام از
منابع دينى به علوم زير نيازمند است :
1- ادبيات عرب (شامل : صرف ، نحو، معانى ، بيان ، بديع لغت
)
2- منطق
3- انس و آشنايى با قرآن و احاديث معصومين عليه السلام
4- آشنايى با علم رجال براى تشخيص راويان حديث
5- اصول فقه (براى به دست آوردن قدرت استخراج احكام از
منابع دينى ).
تقليد و مرجع
تقليد
كسانى كه توان استنباط احكام دين را ندارند و يا در
راه تحصيل اين شاخه از علوم اسلامى هستند ولى به حد اعلاى
تخصص نرسيده اند به حكم عقل و دين موظفند از فقيه جامع
الشرايط به او مرجع تقليد مى گويند، تقليد كنند.
مرجع تقليد كسى است كه به حدى اعلاى تخصص و تعهد بار يافته
است ؛ فهم او از ساير فقيهان دقيق تر و تقواى او شديدتر
است . با نشانه ها و شرايط مرجع تقليد آشنا مى شويم .
1- دانا و دانشمند باشد
2- به مرحله
((اجتهاد
))
رسيده باشد.
3- بنابر احتياط واجب از همه متخصصان ، داناتر و ورزيده تر
باشد (اعلم باشد).
4- به اوضاع روان ، آن اندازه كه در تشخيص موضوعات احكام و
اظهار نظر جديد فقهى دخالت دارد، آشنا باشد.
5- عادل باشد، آن گونه كه از
((گناه
كبيره
))(4)
بپرهيزد.
شرايط ديگر
اگر فقيهى نشانه هاى تخصص و تعهد در او جمع بود، با
چهار شرط مى توانيم از او تبليغ كنيم :
1- زنده باشد
2- مرد باشد
3- بالغ باشد
4- شيعه دوازده امامى باشد.
(5)
از ياد نبريم كه :
1- در انتخاب مرجع تقليد نبايد در پى كسى باشيم كه فتوايش
آسان تر از ديگران باشد بلكه بايد ببينيم كدام فقيه ،
نشانه هاى كامل اجتهاد در او جمع است و ساير شرايط را نيز
داراست .
2- دختران نيز مى توانند با خواندن درس هاى لازم به مرحله
اعلاى تعهد و تخصص در فهم احكام دين راه يابند نظير بانوى
اصفهانى
(6) به مرحله اجتهاد برسند.
شناسايى مرجع
تقليد
از راه هاى زير مى توان مرجع تقليد خود را شناخت :
1- خودمان عالم دينى هستيم و قدرت شناسايى مرجع تقليد را
داريم .
2- دو تن از عالمان عادل كه توان تشخيص دارند او را به ما
معرفى كنند؛ البته به شرط آنكه دو عالم عادل ديگر برخلاف
آن دو، نظر ندهند.
3- گروهى از عالمان دينى كه از عهده تشخيص مرجع تقليد برمى
آيند او را به ما معرفى كنند و ما به گفته آنان اطمينان
پيدا كنيم .
(7)
بنابراين اگر تا كنون در انتخاب مرجع تقليد مشكلى داشته
ايم يا بدون تقليد، عمل مى كرده ايم اينك از راه هايى كه
گفته شد بايد مرجع تقليد خود را شناسايى كنيم و تكليف خود
را نسبت به اعمالى كه تاكنون انجام داده ايم از او جويا
شويم .
فراگيرى
مسائل دينى
انسان نبايد در فراگيرى مسائل دين كوتاهى كند بلكه
واجب است مسائلى كه غالبا به آنها نياز دارد، فرا بگيرد.
امام صادق عليه السلام از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل
مى كند كه فرمود:
اف لكل مسلم لا يجعل فى كل جمعة
يوما يتفقه فيه امر دينه و يسال عن دينه .(8)
واى بر هر مسلمانى كه در هفته (لااقل ) يك روز را براى فهم
مسائل دينى و پرسش از آنها قرار نمى دهد.
صادقانه با
احكام
پس از انتخاب مرجع تقليد و فراگيرى احكام مورد
نياز، بايد صادقانه آنها را به كار بنديم . چه بسا فلسفه
حكمى براى ما معلوم نباشد يا عمل به آن مطابق با ميل ما
نباشد، ما به حكم عقل و دين موظفيم آن حكم را در زندگى به
كار بنديم ؛ چرا كه مرجع تقليد با ويژگى هايى كه دارد تمام
توان خود را براى استنباط آن حكم به كار گرفته است و از
روى صداقت و امانت بى هيچ اضافه و كاستى آن را براى ما
بيان داشته است . بندگان شايسته خدا هميشه در برابر احكام
الهى سراپا تسليم بوده اند يكى از ياران امام صادق عليه
السلام به ايشان عرض كرد:
((به خدا
سوگند اگر انارى را دو نيم كنى و بگويى نيمى از آن حلال و
نيمى ديگرش حرام است ؛ من گواهى مى دهم آنچه را حلال
دانسته ايد حلال است و آنچه را حرام دانسته ايد حرام است .
))
امام عقيده پاك و زلال او را آفرين گفت :
((خدا تو را رحمت كند، خدا تو را رحمت كند !
))(9)
قداست فتوا
وحى الهى مقدس است چون از سوى خداست و در آن اشتباه
و خطا راه ندارد و مرجع تقليد نيز كه به فهم احكام دينى از
وحى الهى موفق مى شود و بر اساس آن فتوا مى دهد فتواى او
مقدس است چرا كه تلاش كرده است تا وحى الهى را بازگو كند.
گرچه مرجع تقليد، معصوم نيست ممكن است در مواردى به فهم
صحيح وحى نائل نيامده باشد ولى چون تنها راه مطمئن ما به
وحى الهى ، فتواى اوست و او نيز در كمال امانت و صداقت
آنچه را فهميده است بازگو مى كند فتواى او محترم و مقدس
است و به حكم عقل بايد از آن پيروى كنيم .
پيروى از مرجع تقليد كه به آن
((تقليد
))
گفته مى شود، پيروى از كارشناس و متخصص دينى است و كارى
است عاقلانه سنجيده و منطقى .
ما به مرجع تقليد عشق مى ورزيم و به او احترام ويژه مى
گذاريم و احكام دينى خود را از او فرا مى گيريم .
3. فدايى ولايت
ولايتى كه براى پيغمبر صلى الله عليه و آله و ائمه
عليه السلام مى باشد براى فقيه هم ثابت است . در اين مطلب
هيچ شكى نيست .
(10)
من هم مثل شما تعجب كردم وقتى ديدم عده اى از بانوان پشت
در خانه جمع شده اند. شما به من فرموديد: اسماء! ببين چه
خبر است .
من رفتم و خبر آوردم كه : عده اى از زنان مهاجر و انصار به
عيادت شما آمده اند.
عده شان زياد بود. وقتى دور بستر شما را گرفتند، اتاق
كاملا پر شد.
شما را ديدند كه پهلويتان شكسته بود، ميخ هاى در سينه تان
را زخم آلود كرده بود.
بازويتان مجروح بود و سينه تان كبود!
يكى از آنان به نيابت از همه احوالتان را پرسيد:
اى دختر رسول خدا! با اين بيمارى ، شب را چگونه به صبح
آورديد؟
-
((از دنياى شما بيزارم و از مردان
شما خشمگين .
چرا نگذاشتند حق در مركز رسالت قرار يابد؟ و چرا پايگاه
خلافت نبوى را از منزل وحى دور كردند؟ همان منزلى كه محل
فرود آمدن جبرئيل بود و پيكره رسالت بر پايه هاى آن استوار
بود. چرا افراد مسلط بر امور دنيا و آخرت را كنار زدند و
ديگران را جايگزين كردند؟
اين ، بى ترديد زيانى آشكار و بزرگ است .
چه چيز سبب شد كه ابوالحسن (على عليه السلام ) كينه به دل
بگيرند و او را كنار بگذارند؟
من به شما مى گويم ،
به اين دليل كه شمشير عدالت او خويش و بيگانه نمى شناخت .
به اين دليل كه او از مرگ هراس نداشت .
به اين دليل كه در مسير رضاى خدا از هيچ چيز باك نداشت و
به هيچ كس رحم نمى كرد.
به اين دليل كه در كار خدا اهل سازش و مداهنه و مدارا
نبود.
سوگند به خدا اگر زمام امور را به او مى سپرديد، او كارها
را سامان مى بخشيد و امت را به آسانى در مسير هدايت و
سعادت قرار مى داد و به مقصد مى رساند و كمترين حقى از كسى
ضايع نمى شد.
او در پنهان و آشكار در حضور يا غيبت مردم ، خيرشان را مى
خواست .
اهل استفاده شخصى از بيت المال نبود و از حطام دنيا هم
تنها به قدر نياز بر مى گرفت ؛ آب آن قدر كه تشنگى فرو
بنشيند و غذايى مختصر آن قدر كه گرسنگى با آن مرتفع شود،
همين و بس .
(11)))
ولايت فقيه
نقش
((ولايت امام
)) را در جامعه شناختيم . سخن
اينجاست كه آيا در عصر غيبت ، كه دسترسى به امام معصوم
ندارد، ولايت و سرپرستى جامعه بر عهده كيست ؟
بى شك همان گونه كه ولايت امام از سوى خدا و ابلاغ پيامبر
صلى الله عليه و آله است ، پس از امامان نيز ولى و سرپرست
جامعه بايد از سوى خدا و ابلاغ امام عليه السلام تعيين
شود.
نامه اى به محضر مبارك امام زمان عليه السلام نوشت و مساله
اى را از ايشان پرسيد. جواب به خط مبارك آن حضرت به دستش
رسيد:
و اما الحوادث الواقعة فارجوا فيها
الى رواه احاديثنا فانهم حجتى عليكم و انا حجة الله .
و در پيشامدها - و مسائل دينى - به راويان
حديث (فقيهان جامع الشرايط) مراجعه كنيد كه آنان بر شما
حجت و راهنمايند و من حجت خدايم .
(12)
يعنى : قلب تپيده جامعه اسلامى
((ولى
فقيه
)) است . نگهبان دين از تحريف
ها
((ولى فقيه
))
است .
نجات دهنده دين از چنگال دشمنان
((ولى
فقيه
)) است . و مرجع نهايى حل و
فصل اختلاف ها
((ولى فقيه
)) است .
ولايت فقيه ، استمرار حضور امامان است . ولى فقيه نماينده
امام زمان است و با وجود او به دين و مملكت آسيبى نخواهد
رسيد.
ولى فقيه چون سايرين موظف به رعايت موازين اسلام است .
يعنى آنچه حاكم است دين و فقاهت است .
شرايط و صفات
ولى فقيه (رهبر)
1- صلاحيت علمى لازم براى استنباط احكام در ابواب
مختلف فقه (اجتهاد)
2- عدالت و تقوى لازم براى رهبرى امت اسلامى .
3- بينش صحيح سياسى و اجتماعى ، تدبير، شجاعت ، مديريت و
قدرت كافى براى رهبرى .
در صورت تعدد واجدين شرايط فوق ، شخصى كه داراى بينش فقهى
و سياسى قوى ترى باشد مقدم است
(13)
وظايف و
اختيارات ولى فقيه (رهبر)
1- تعيين سياست هاى كلى نظام جمهورى اسلامى ايران
پس از مشورت با مجمع تشخيص مصلحت نظام .
2- نظارت بر حسن اجراى سياست هاى كلى نظام .
3- فرمان همه پرسى .
4- فرماندهى كل نيروهاى مسلح .
5- اعلان جنگ و صلح و بسيج نيروها.
6- نصب و عزل و قبول استعفاء.
الف : فقهاى شوراى نگهبان .
عاليترين مقام قوه قضائيه
ج : رئيس سازمان صدا و سيماى جمهورى اسلامى ايران .
رئيس ستاد مشترك
فرمانده كل سپاه پاسداران انقلاب اسلامى .
و فرمانده عالى نيروهاى نظامى و انتظامى .
7- حل اختلاف و تنظيم روابط قواى سه گانه
8- حل معضلات كه از طريق عادى قابل حل نيست ، از طريق مجمع
تشخيص مصلحت نظام .
9- امضاى حكم رياست جمهورى پس از انتخاب مردم ، صلاحيت
داوطلبان رياست جمهورى از جهت دارا بودن شرايطى كه در اين
قانون مى آيد بايد قبل از انتخاب به تاييد شوراى نگهبان و
در دوره اول به تاييد رهبرى برسد.
10 - عزل رئيس جمهور با در نظر گرفتن مصالح كشور پس از حكم
ديوان عالى كشور به تخلف وى از وظايف قانونى ، يا راى مجلس
شوراى اسلامى به عدم كفايت وى براساس اصل هشتاد و نهم .
11- عفو يا مجازات محكومين در حدود موازين اسلامى پس از
پيشنهاد قوه قضائيه .
اطاعت از
رهبرى
با گوشه اى از شكوه هاى حضرت زهرا عليه السلام آشنا
شديم . روح كلام ايشان اين بود كه اگر حمايت مردم نباشد
رهبر اسلامى قدرت اجتماعى براى حاكم ساختن قانون اسلامى را
ندارد.
حمايت از رهبرى ويژه مردان نيست و در طول تاريخ بانوانى
قهرمان از ولايت و رهبرى ائمه عليه السلام دفاع كردند و در
دوران انقلاب حضور بانوان و حمايت آنان از مقام بلند ولايت
فقيه چشمگير بوده و هست .
امروز كه روز حكومت قانون اسلام است بايد بدانيم كه حكومت
قانون تنها با ولايت و نظارت ولى فقيه و حضور مردم ميسور
است .
4. بلوغ شاخه ها
يا ايها الناس قد جاءكم
برهان من ربكم و انزلنا اليكم نورا مبينا.(14)
اى مردم ، در حقيقت براى شما از جانب پروردگارتان برهانى
آمده است و ما به سوى شما نورى تابناك فرو فرستاديم .
در صبح دل انگيز بهارى بر لب حوض خانه نشسته اى و در غرق
تفكر گشته اى ؛ به درختان مى انديشى كه چگونه ناگهان عوض
شده اند و به شاخه ها كه چگونه پر از برگ و شكوفه گشته
اند.
شاخه ها از اين پس مى خواهند با طراوت و معطر باشند، ميوه
بدهند، و سايه و مهر عطوفت بر ديگران بگسترانند.
نشسته اى و به
((بلوغ شاخه ها
))
مى انديشى !
از بلوغ شاخه ها به بلوغ خود پى مى برى ، چرا كه ديگر حس
پرستش و وظيفه شناسى در تو شكوفا شده ، ديگر كودك نيستى كه
در شناخت پيرامون خود تنها از حواس پنج گانه ات كمك بگيرى
، عقل تو بيدار شده است ، همه چيز در نگاه تو تغيير و تحول
يافته است .
ديگر دوست ندارى مثل هميشه به لهو و لعب و سرگرمى ها و
بازى هاى بى هدف بپردازى و كارهايت بدون هدف و آرمان باشد.
مى خواهى در تمام گذشته هاى خود تجديد نظر كنى و افكار و
عقايد خود را بر اساس حق و حقيقت با واقع بينى تنظيم كنى .
در اين بهبوبه فكرى شديدا به راهنمايى دانا، دلسوز و
مهربان نياز دارى . تو ديگر بالغ شده اى خداوند، پيامبران
امامان را به يارى تو فرستاده تا دنيا و آخرت تو را بر
اساس عقل و فطرت تو پى ريزى كنند و تو
((مكلف
)) هستى بر اساس دستورها و راهنمايى
هاى آنها زندگى كنى .
نشانه هاى
بلوغ
بلوغ جنسى دختران به حسب آب و هوا، نژاد و تغذيه و
وضعيت روحى و جسمانى آنان متفاوت است . از نشانه هاى آشكار
و مهم آن
((اولين قاعدگى
)) كه معمولا در سنين 12 يا 13
سالگى ، دختران با آن مواجه مى شوند.
دختران بلوغ ديگرى نيز دارند كه چند سال زودتر از بلوغ
جنسى به آن مى رسند، كه از آن به
((بلوغ
دينى
)) تعبير مى شود، با رسيدن به
بلوغ دينى ، بايد تكاليف دينى را به خوبى انجام دهند.
بلوغ دينى سه نشانه دارد كه مى توان با رجوع به رساله
توضيح المسائل از آن آگاهى يافت و ما به يك نشانه بسنده مى
كنيم و آن پايان يافتن 9 سال قمرى است و چون هر سال قمرى ،
10 روز و 18 ساعت از سال شمسى كمتر مى باشد، دختران 96 روز
و 8 ساعت زودتر از 9 سال شمسى به سن بلوغ قدم مى گذارند.
پنجره هاى
اعمال
خانه قلب تو پنجره هاى لطيف و ظريف دارد، تو با
انجام دادن هر كار پنجره اى از قلبت را به سوى آن كار مى
گشايى و با ترك كردن هر كار پنجره هاى قلبت را به روى آن
كار مى بندى ، اسلام با شناخت كاملى كه از تو و جهان
پيرامون تو دارد در برابر هر كارى حكمى دارد او مى داند كه
پنجره اى از قلبت را به سوى كدام كارها بگشايى نسيم معطرى
به خانه قلبت خواهد ورزيد؟ و اگر به سوى كدام كارها بگشايى
فضاى قلبت را آلوده خواهد كرد؟
احكام دينى عبارتند از:
1- واجب : علمى است پسنديده كه انجام آن لازم است و ترك آن
عذاب دارد؛ مانند پوشش بدن و موى زن در برابر نامحرم و
اطاعت از خدا و پيامبر و امامان .
2- حرام : علمى است كه ترك آن لازم است و انجام آن عذاب
دارد؛ مانند جلوگيرى در برابر نامحرم ، آزردن پدر و مادر،
و نگاه كردن زن به بدن مرد نامحرم .
3- مستحب : علمى است پسنديده كه انجام آن پاداش دارد، ولى
ترك آن عذاب ندارد؛ مانند شستن ميوه پيش از خوردن ، ياد
كردن امام حسين عليه السلام پس از خوردن آب و نفرين كردن
بر قاتلان آن حضرت .
4- مكروه : علمى است كه ترك آن زيبا و پاداش دارد ولى
انجامش عذاب ندارد؛ مانند گذاشتن نان در زير ظرف غذا، و
آشاميدن آب بعد از غذاى چرب .
5- مباح : علمى است كه انجام و ترك آن يكسان است و پاداش
يا عذاب ندارد؛ مانند استراحت كردن و سرگرمى هاى مباح .
(15)
آشناى با
زبان احكام
هر علم و فنى زبان مخصوص به خود را دارد. زبان شعر
و هنر با زبان روان شناسى فرق دارد، زبان زيست شناسى با
زبان تاريخ متفاوت است .
احكام نيز زبان مخصوص به خود را داراست . رساله را برداريم
به واژه هايى بر مى خوريم كه معانى آنها را نمى دانيم .
اكنون با چند واژه آشنا مى شويم .
1. فتوا (يا
بيان حكم توسط مجتهد)
حكم مساله ذكر شده است مثلا گفته شده است : واجب
است ، حرام است ، جايز است ، واژه هاى زير نيز به معناى
فتو است :
اظهر اين است - اقرب اين است - اقوى اين است - بعيد نيست .
اين واژه ها به معناى فتواست يعنى بايد براساس آن عمل شود.
2. احتياط
واجب
حكم مساله ذكر نشده فقط گفته است (احتياط بر اين
است كه ) و يا گفته است (احتياط واجب اين است كه ) مقلد
موظف است يكى از دو كار را انجام دهد:
الف : بر اساس همين احتياط عمل كند.
اگر مجتهد ديگرى كه از نظر علمى نسبت به هم سطح ايشان يا
ايشان پايين تر و از ديگران بالاتر است در اين مساله فتوا
داده است ، به فتواى او عمل كند.
مثال : اگر از روى معصيت يا به واسطه عذرى نماز مغرب يا
عشا را تا نصف شب نخواند، بنابراين احتياط واجب ، بايد تا
قبل از اذان صبح ، بدون اينكه نيت اداء يا قضا كند نماز را
به جاى آورد.
(16)
3. احتياط
مستحب
حكم مساله ذكر شده ولى در كنار آن گفته شده :
(احتياط آن است كه ) و يا گفته شده (احتياط مستحب آن است
كه ).
در اينجا بهتر است به اين احتياط عمل كنيم و به ثواب
بيشترى دست يابيم .
مثال : اگر مكلف نداند بدنش با لباسش نجس است و بعد از
نماز بفهمد نجس بوده ، نماز او صحيح است ولى احتياط آن است
كه اگر وقت دارد نماز را دوباره بخواند.
(17)
به طور خلاصه اگر:
الف : هم حكم بود و هم احتياط، اين احتياط، مستحب است .
ب : اگر از اول با لفظ
((احتياط
))
يا
((احتياط واجب
))
بيان شد، و حكم ، ذكر نشد اين احتياط واجب است .
(18)
راههاى
دستيابى به احكام
از راههاى زير مى توان از حكم مرجع تقليد خود در
مسائل گوناگون اطلاع يافت و براساس آن عمل كرد:
1. با شنيدن از خود ايشان .
2. با خواندن از رساله معتبرى كه با مهر و اجازه ايشان چاپ
شده است .
3. با پرسيدن از يك يا دو تن عادل كه فتواى ايشان را مى
دانند.
4. با پرسيدن از شخص راستگو و مورد اعتمادمان .
(19)
دوران
بازنگرى
دوران سبز بلوغ بايد دوران بازنگرى به گذشته هم
باشد.
گاهى انسان در ايام كودكى كارهايى انجام داده است كه هم
اكنون موظف است آنها را جبران كند مانند ضايع كردن حقوق
ديگران كه از آن به
((حق الناس
)) يا
((حقوق
الناس
)) تعبير مى شود.
يكى از حقوق الناس ، حقوق مالى آنهاست بنابراين اگر چيزى
از اموال مردم را از بين برده و به خسارت وارد كرده ايم
نزد صاحبان آن اموال مى رويم و به هر طريق ممكن ، آنها را
راضى و خشنود مى كنيم .
(20)
خمس نيز حقوق مالى است ، بنابراين اگر در ايام پيش از بلوغ
سرمايه اى داشته ايم و از آن منافعى به دست آورده ايم
بنابر احتياط واجب بايد خمس آن را بپردازم .
(21)
5. بر صراط مستقيم
ما يريد الله الله ليجعل عليكم من حرج و لكن يريد
ليطهر كم .
(22)
خدا نمى خواهد بر شما تنگ بگيرد، ليكن مى خواهد شما را پاك
گرداند.
ظرف ها را چند بار آب مى كشد، هر روز لباس هايش را مى
شويد، گاهى در و ديوار خانه را آب مى كشد. كمتر اتفاق مى
افتد به ميهمانى برود و يا غذاهاى آنها را نجس نداند،
هميشه ترشرو و عصبانى است ، فكر مى كند همه چيز نجس است و
همه مردم بى مبالات هستند.
او به بلاى شيطانى
((وسواس
)) گرفتار شده است . بايد بداند كه
زندگى روز به روز بر او تنگ تر خواهد شد و روى خوشبختى و
آرامش را نخواهد ديد. او از جاده مستقيم دين منحرف گشته
است ، هر چه سريع تر بايد وسوسه هاى شيطانى را ناديده
انگارد و به همان راه و رسمى كه آدمهاى متدين و مساله دان
عمل مى كنند، عمل كند.
بعضى ها بر خلاف وسواسى ها همه چيز را پاك مى دانند به قول
خودشان دلشان پاك است ، كمتر اتفاق مى افتد كه به طهارت و
نجاسات اهميت دهند و جايى كه نجس شده به روش صحيح تطهير
نمايند. اينها نيز مسير انحرافى را مى پيمايند هر چه سريع
تر به دستورات دين در اين زمينه اهميت داده و بر اساس آن
زندگى كنند. براى آنكه دچار اشتباه و كج سليقگى نگرديم
بايد ابتدا نجس ها را بشناسيم و آنگاه راه پاكسازى چيزهاى
نجس را فرا گيريم .
پاك ها و نجس
ها
ممكن است چيزى كثيف باشد اما نجس نباشد يا چيزى
تميز باشد اما پاك نباشد.
بنابراين پاكى و نجسى غير از تميزى و كثيفى است .
نجس ها انگشت شمارند. با احكام برخى از آنها آشنا مى شويم
.
نجس ها
نجس ها عبارتند از:
1. ادرار و مدفوع انسان و حيوان هاى حرام گوشتى كه خون
جهنده دارند يعنى اگر رگ آنها را ببريم خون بيرون مى جهد
مانند گربه ، موش و روباه .
2. منى ، مردار و خون انسان و حيوانى كه خون جهنده دارند
مانند گوسفند و گربه .
3. سگ و خوكى كه در خشكى زندگى مى كنند.
4. شراب و هر مايع مست كننده ديگر.
5. آبجو غير طبيعى .
6. عرق شتر نجاست خوار.
7. كافر.
(23)
برخى نجاست هاى ديگر نيز هست كه براى اطلاع بيشتر مى
توانيد به رساله توضيح المسائل رجوع كنيد.
نجاست مسرى
نجس ها را شناختيم . نجس ها مى توانند چيزهاى پاك
را از طريق زير نجس كنند:
پاك با نجس تماس برقرار كند.
يكى از آنها يا هر دو، مرطوب باشند.
رطوبت يكى به ديگرى سرايت كند.
بنابراين اگر نجاسات ، خشك باشند و چيزى كه با آنها تماس
برقرار مى كند آن هم خشك باشد نجاست سرايت نمى كند.
البته بايد به فراتر از اينها انديشيد: آيا اگر دختر پاكى
با دختر آلوده اى به گونه اى گرم و صميمى ارتباط برقرار
كرد آلوده نمى شود؟
احكام نجس ها
از نجس ها و چيزهايى كه نجس شده اند بپرهيزيم به
عنوان نمونه :
1. خوردن و آشاميدن نجس و چيز نجس شده حرام است .
(24)
2. با بدن يا لباس نجس نماز نخوانيم كه اگر عمدى باشد نماز
باطل است .
(25)
3. بر نجس تيمم نكنيم كه باطل است .
(26)
4. بر نجس سجده نكنيم كه باطل است .
(27)
پاك كننده ها
انسان دوست دارد پاك و پاكيزه باشد. خداوند نيز به
اين خواسته پسنديده او پاسخ مثبت داده و بعضى از چيزها را
پاك كننده قرار داده است .
يكى از پاك كننده ها
((آب
)) است البته ممكن است بعضى از
مايعات ديگر و مواد شيميايى و بخار آب در بين مردم پاك
كننده به شمار آيند ولى از نظر شرعى پاك كننده نيستند.
همچنين اگر آب با چند چيز ديگر مخلوط شود به طورى كه
ديگران به آن آب نگويند نمى تواند پاك كننده باشد مثل
آبدوغ يا آب ميوه و در اصطلاح به آن
((آب
مضاف
)) مى گويند.
آب اگر مضاف نباشد مطلق است و تنها آب مطلق پاك كننده است
.
اقسام آب
مطلق
1. آب باران
2. آب چاه
3. آب جارى (آبى كه از زمين مى جوشد و جارى مى شود)
4. آب راكد (آبى كه از زمين نمى جوشد)
آب راكد (دو
گونه است )
1. آب قليل (آبى كه كمتر از اندازه مخصوص است )
2. آب كر (آبى كه به اندازه مخصوص يا بيشتر از آن است )
مقدار آب كر
يا قليل
اگر حوضچه اى داشته باشيم كه 385 ليتر آب خالص در
دماى معمولى را در خود جاى دهد مطمئن هستيم كه اين مقدار
آب ، كر است
(28)؛ البته حضرت امام خمينى رحمه الله
عليه كمتر از اين مقدار را نيز كر مى دانند يعنى
419/377ليتر آب . آبى كه از مقدار كر كمتر باشد
((آب قليل
))
ناميده مى شود.
(29)
آب لوله ها
آب لوله ها كه به منبع بزرگ آب ، متصل است و آب هر
لوله اى كه به آب كر متصل باشد، حكم آب كر را دارد البته
تا آن لحظه كه آب از لوله مى آيد و منبع آن ، كمتر از كر
نشده است . ولى آب لوله هاى حمام كه از شيرها و دوش ها مى
ريزد اگر متصل به كر باشد در حكم آب جارى است .
(30)
احكام آب
مطلق
1. تمام آب هاى مطلق به جز آب قليل تا آن زمان كه
بو يا رنگ يا مزه نجاست به خود نگرفته باشند پاك و پاك
كننده است .
(31)
2. آب قليل به محض تماس با نجاست ، نجس مى شود و ديگر پاك
كننده نيست .
(32)
به عنوان مثال :
اگر در آب كر يا آب جارى لباس هاى نجس را شسته باشند آن
آبها پاك و پاك كننده هستند مگر آنچه بو يا رنگ يا مزه
نجاست به خود گرفته باشند البته در اين صورت ممكن است اين
آب ، بهداشتى نباشد و مساله بهداشت و تميزى چيز ديگرى است
.
همين طور اگر كوچك ترين نجاست يا چيز نجسى به آب ظرف و تشت
بخورد ديگر آن آب ، پاك و پاك كننده نخواهد بود.