س 444-
آيا با اينكه اهل تقوى ، هديا يافته اند، اينكه خداوند سبحان مى
فرمايد:
(هدى للمتقين
) (بقره : 2): (قرآن ، مايه هدايت اهل تقوى است ) تحصيل حاصل نيست ؟
ج - تحصيل حاصل نيست ؛ تقوى ، مراتب دارد، يكى
از مراتب تقوى اين است كه انسان ايمان بياورد، مرتبه ديگر ايمان روى ايمان است
و...درست مانند
(اهدنا الصراط المستقيم
) (فاتحه : 6): (ما را به راه راست هدايت فرما) است ؛ زيرا نماز خودش
صراط مستقيم است ، ولى بازنمازگزار مى گويد:
(اهدنا
الصراط المستقيم
) بنابراين هدايت ، مراتب
دارد، هدايت فوق هدايت ؛ همچنين تقوى هم داراى مراتب است ، تقوى فوق تقوى .
س 445- خداوند متعال درباره قرآن مى
فرمايد:
قد جاءكم من الله نور و كتاب مبين ، يهدى به الله من اتبع رضوانه سبل السلام ، و
يخرجهم من الظلمات الى النور باذنه ، و يهديهم الى صراط مستقيم .
(مائده : 15 و 16)
قطعا براى شما از جانب خدا روشنايى و كتابى روشنگر آمده است . خدا هر كه رااز
خشنودى او پيروى كند، به وسيله آن كتاب به راه هاى سلامت رهنمون مى سازد، و به
توفيق خويش ، آنان را از تاريكى ها به سوى نور بيرون مى برد.
آيا
(اتبع رضوانه
) خود هدايت نيست ؟
ج - بله
(اتبع
رضوانه
) خود هدايت است ، ولى
يهدى به الله من اتبع رضوانه سبيل السلام از قبيل هدايت بعد از هدايت است .
هدايت تكوينى در قرآن كريم
س 446- معناى
و لكل وجهه هو موليها (بقره : 148): (و براى هر كسى قبله اى است كه روى خود
را به آن سوى مى كند) چيست ؟
ج - يعنى براى هر كدام هدف و مقصودى است كه به
آن متوجه است .
س 447- آيا مرجع ضمير
(هو
) لفظ
(كل
)
است ، و يا به خداوند متعال بر مى گردد؟
ج - به
(كل
) بر مى گردد.
از اين آيه دو نكته استفاده مى شود:
1 براى هر چيز و از جمله انسان ، هدفى خاص ، مشخص و مقدر شده است .
2 از اين جمله به ضميمه ادامه آيه شريفه كه مى فرمايد:
(فاستبقوا الخيرات
)
(بقره : 148): (پس در كارهاى نيك بر يكديگر پيشى گيريد). استفاده مى شود كه هدفهاى
خير را دنبال كنيد، تا به سعادت كه مقصد شماست ، برسيد.
س 448- منظور از
(هدايت
) در آيه شريفه
(و الذى قدر فهدى
) (اعلى : 3):
(و خدايى كه اندازه گيرى كرد و هدايت نمود) چگونه هدايتى است ؟
ج - هدايت تكوينى است . براى نمونه هر سنگى كه
از بلندى و حالت استقامت ، بدون سرگردانى به زمين مى افتد، مقصد خود را مى يابد،
خداوند متعال در اين آيات كيفيت هدايت را بيان نموده و مى فرمايد:
سبح اسم ربك الاعلى ، الذى خلق فسوى ، والذى قدر فهدى ... (اعلى : 1 3)
نام پروردگار والاى خود را به پاكى بستاى ، همان كه آفريد و هماهنگى بخشيد، و آن
كه اندازه گيرى كرد و راه نمود.
يعنى در آفرينش و حيثيت وجودى اشيا، آثار هدايت خداوند وجود دارد، و اين هدايت از
آن خودشان نيست ، از آن خداست . و اين اوست كه تمام موجودات اعم از حيوانات ،
نباتات و جمادات را هدايت و دستگيرى مى كند.
هدايت خدا و هدايت پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم
س 449- آيا از گفتار خداوند متعال كه
هدايت را از پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم نفى مى كند، استفاده نمى شود
كه ايصال الى المطلوب كار پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم نيست ، آنجا كه
مى فرمايد:
انك لاتهدى من احببت (قصص : 56)
اين تو نيستى كه هر كه را دوست داشته باشى هدايت كنى .
ج - خداوند متعال در اين آيه به پيغمبر اكرم
صلى اللّه عليه و آله و سلم مى فرمايد كه تو در هدايت ، مستقل نيستى ، بلكه هدايتت
به دست خداوند است ، پس در واقع آيه شريفه استقلال در هدايت را نفى مى كند نه اصل
هدايت را؛ زيرا خداوند متعال در آيه ديگر اصل هدايت را براى پيغمبر اكرم صلى اللّه
عليه و آله و سلم ثابت نموده و مى فرمايد:
و انك لتهدى الى صراط مستقيم (قصص : 7)
و به راستى كه تو (مردم را) به خوبى به راه راست هدايت مى كنى .
معناى قريه در قرآن كريم
س 450- چرا در آيه
و جعلنا فى كل قريه اكابر مجرميها، ليمكروا فيها... (انعام : 123): (و بدين
گونه ، در هر آبادى گناهكاران بزرگش را مى گماريم تا در آن به نيرنگ پردازند...)
(قريه
)
به معناى روستا استعمال شده و لفظ
(مدينه
) يعنى شهر نيامده است ؟
ج - (قريه
) به معناى مجمع و محل گرد آمدن مردم است كه شهر و روستا را شامل مى شود
و اختصاصى به روستا ندارد.
حسن ابدى و براى هميشه
س 451- مقصود از حسن در آيه شريفه
لقد خلقنا الانسان فى احسن تقويم
(تين : 4): (قطعا انسان را در بهترين اعتدال آفريديم .) و نيز آيه شريفه
الذى احسن كل شى ء خلقه (سجده : 7): (همان كسى كه هر چيزى راكه آفريده ،
نيكو آفريده است ) چيست ؟
ج - حسن ابدى و براى هميشه است .
س 452- آيا از آيه
و الكافرون هم الظالمون (بقره : 254): (و قطعا كافران ستمگرانند) حصر ظالمان
در كافران استفاده مى شود؟
ج - خير، فقط براى تاءكيد است .
عزت ذاتى و عزت بالعرض
س 453- اين دو آيه چگونه قابل جمع است .
قرآن كريم در جايى مى فرمايد:
فان العزه لله جميعا (نساء: 139)
عزت و سرافرازى همگى از آن خداوند است .
و در جاى ديگر مى فرمايد:
و لله العزه و لرسوله و للمؤ منين . (منافقون : 8)
و عزت و سرافرازى از آن خدا و رسولش و مؤ منان است .
ج - عزت ذاتى از آن خداست و به ديگران هم عطا
مى نمايد، نظير
(علم غيب
)،
(توفى
)
و
(شفاعت
).
(160)
معناى زوجين در قرآن كريم
س 354- مراد از
(زوجين
) در گفتار خداوند متعال
چيست ، آنجا كه مى فرمايد:
و من كل شى ء خلقنا زوجين (ذاريات : 49)
و از هر چيز، يك جفت آفريديم .
ج - احتمال دارد مقصود از آن در تكوينيات ،
همان فاعل و منفعل ، يا عمل و عكس العمل باشد.
س 455- فاعل و منفعل در كوه و خاك چيست ؟
ج - علت و معلول ، زيرا آنها را نيز خداوند
متعال از علتى خلق نموده و هيچگاه از آن جدا نمى شوند، مثلا خود سنگ معلول بوده ، و
علت آن هم سببى است كه سنگ از آن به وجود مى آيد.
س 456- اگر قرآن براى مردم نازل شده و
بايد معانى الفاظ آن براى نان مفهوم و واضح باشد، چگونه همگان اين معنى (علت و
معلول ) رااز
(زوجين
) برداشت نمى كنند؟
ج - خداوند متعال مى فرمايد:
كتاب انزلناه اليك مبارك ليدبروا آياته (ص : 29)
قرآن ، كتاب مبارك و خجسته است كه ما به تو نازل نموديم ، تا در آيات آن تدبر و
ژرف انديشى كنند.
و اين معنى از قرآن كريم فهميده نمى شود اما با تدبر، چنانكه فهم بيانات اهل بيت
عليهم السلام نيز مبتنى بر تدبر است ، و تدبر از
(دبر
)
به معناى سنجش آمده ، و با سنجيدن آيات متشابه با محكمات نكات فراوان به دست مى
آيد، پس مردم قرآن را مى فهمند اما با تدبر و تاءمل .
بنابراين ، بايد در آياتى كه كلمه
(زوج
) در آنها استعمال شده تاءمل كرد و با هم سنجيد، مانند آيه شريفه زير كه
مى فرمايد:
سبحان الذى خلق الازواج كلها مما تنبت الارض و من انفسهم و مما لايعلمون
(يس : 36)
پاك و منزه است خداوندى كه تمام جفت ها راآفريد، اعم از آنچه كه زمين آن را مى
روياند، و يا از خودشان ، و يا از آنچه كه از آن آگاهى ندارند.
معناى و على الله قصد السبيل و منها جائر
س 457- مقصود از گفتار خداوند كه مى
فرمايد:
و على الله قصد السبيل و منها جائر. (نحل : 9): (و نمودن راه راست بر عهده
خداوند است . و برخى از آن راه ها كژ است ) چيست ؟
ج - (سبيل
) يعنى دين ، و
(قصد
)
به معناى ميانه ، و
(قصد السبيل
) از قبيل اضافه صفت به موصوف است ، يعنى دين ميانه و معتدل . و
(على الله
) يعنى بر خداوند است
كه براى مردم بفرستد، و مقصود از
(و منها
جائر
) دين هاى شرك آميز است .
عدم منافات بين تضرع و حزن در هنگام بلا
س 458- از برخى آيات قرآن استفاده مى شود
كه حزن و اندوه مطلوب است ، مانند گفتار خداوند متعال كه مى فرمايد:
و لقد ارسلنا الى امم من قبلك ، فاخذنا هم بالباساء و الضراء لعلهم يتضرعون .
(انعام : 42)
و به يقين ما به سوى امتهايى كه پيش از تو بودند (پيامبرانى ) فرستاده ايم ، و
آنان رابه تنگى معيشت و بيمارى دچار ساختيم ، تا به زارى و خاكسارى در آيند.
آيا اين آيه با آيه
الا ان اولياء الله لاخوف عليهم و لاهم يحزنون (يونس : 62): (آگاه باشيد كه
بر دوستان خدا نه بيمى است ، و نه آنان اندوهگين مى شوند.) منافات ندارد؟
ج - آيه اول مربوط به اهل عذاب است و خداوند
متعال مى فرمايد: كه ما براى آنها بلا مى فرستيم تا (لعلهم يتضرعون
) و آيه دوم درباره اولياى خداست كه خوف و حزنى براى آن ها نيست ؛ و
(تضرع
) هم غير از
(حزن
)
است ، بنابراين دو آيه با هم تنافى ندارند.
س 459- خداوند متعال در جايى مردم را در
مواقع گرفتارى و بلا، به صبر و شكيبايى امر نموده ، و مى فرمايد:
و لنبلونكم بشى ء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات ، و بشر
الصابرين ، الذين اذا اصابتهم مصيبه ، قالوا: انا لله و انا اليه راجعون .
(بقره : 155 و 156)
و قطعا شما را به چيزى از قبيل ترس و گرسنگى و كاهشى در اموال و جانها و محصولات
مى آزماييم ، و مژده ده شكيبايان را، همان كسانى را كه چون مصيبتى به آنان برسد، مى
گويند: ما از آن خدا هستيم ، و به سوى او باز مى گرديم .
آيا اين آيه با آيه گذشته كه به تضرع و بى صبرى امر مى نمايد:
(لعلكم يتضرعون
) منافات ندارد؟
ج - جايگاه دو آيه فرق مى كند، همان گونه كه
بيان شد آيه
(لعلهم يتضرعون
) مربوط به اهل عذاب است ، زيرا در هنگام نزول عذاب معنى ندارد كه گفته
شود:
(اما بر شما عذاب نازل مى كنيم ، شما
صبر كنيد و تماشا نماييد
) بلكه در اين هنگام
بايد از آنها خواسته شود كه براى رفع آن ، تضرع و زارى نمايند؛ ولى آيه
(و بشر الصابرين
)
مربوط به اهل ايمان است كه در وقت گرفتارى و مصيبت و هنگامى كه پروردگار با گرفتن
بعضى از نعمت ها آنان را امتحان مى كند، صابر و شكيبا هستند.
معناى ماذا ينفقون ؟
س 460- كسى در جلسه پرسيد: خداوند متعال
مى فرمايد:
و يساءلونك ماذا ينفقون ؟ قل : ما انفقتم من خير فللوالدين و الاقربين ..
(بقره : 215)
از تو مى پرسند: چه چيزى انفاق كنند؟ بگو هر خيرى انفاق كنيد، به پدر و مادر و
نزديكان .... تعلق دارد.
چرا در اين آيه شريفه جواب با سوال مطابقت ندارد؟ چرا كه سوال از بيان چيزهايى است
كه انفاق ميشود:
(ماذا ينفقون
)، و جواب موارد مصرف آن را بيان مى كند:
فللوالدين و الاقربين ...
ج - ابتدا يكى از حضار پاسخ داد: سوال از
مصداق انفاق است كه آيا تنها انفاق بر ضدر و مادر را شامل مى شود يا موارد ديگر
رانيز در بر مى گيرد؟ بنابراين ، جواب مطابق سوال است كه موارد مصرف را ذكر نموده
است . سوال از جنس انفاق و چيزهايى كه انفاق مى شود نيست ، كه آيا مثلا خرما بدهيم
يا گندم ، تا اشكال شود كه جواب با سوال تطابق ندارد.
حضرت استاد قدس سره فرمودند: تقريبى است ، بد نيست .
معناى سلام در قرآن كريم
س 461- خداوند سبحان درباره قرآن مى
فرمايد:
يهدى به الله من اتبع رضوانه سبل السلام ، و يخرجهم من الظلمات الى النور باذنه ،
و يهديهم الى صراط مستقيم (مائده : 16)
خدا، هر كه را از خشنودى او پيروى كند، به وسيله آن قرآن به راه هاى سلامت رهنمون
سازد، و به توفيق خويش آنان رااز تاريكيها به سوى روشنايى بيرون ميبرد. و به راهى
راست هدايتشان مى كند.
مقصود از
(سلام
) در
(سبل السلام
) در آيه اين شريفه چيست ؟
ج - ممكن است خود خداوند متعال مراد باشد،
چنانكه در جاى ديگر مى فرمايد:
هو الله الذى لااله الا هو الملك القدوس السلام ... (حشر: 23)
اوست خدايى كه معبودى جز او نيست و فرمانرواى بى آلايش و سالم از هر گزند است .
و مجموع آيه مورد سوال نظير اين آيه است كه مى فرمايد:
و الذين جاهدوا فينا، لنهدينهم سبلنا (عنكبوت : 49)
و قطعا كسانى راكه در (راه معرفت ) ما بكوشند، به راه هاى خويش رهنمون مى گردانيم
.
و يا اينكه سلام به معناى عافيت و امن بوده و معناى
يهدى به الله من اتبع رضوانه سبل السلام آن است كه انسان به گونه اى هديا
شود كه در عالم وجود در عافيت و ايمن باشد و از هر گونه شقاوت و ناملايمات رها
گردد؛ زيرا خداى متعال خير محض است
و لاياءتى منه الا الخير و لايعطى الا الخير (و جز خير از او صادر نمى شود،
و عطاى او همه خير است .)
معناى سلام هى حتى مطلع الفجر
س 462- مرجع ضمير
(هى
) در آيه شريفه
(سلام هى حتى مطلع الفجر.
)
(قدر: 5): (آن تا دم صبح ، صلح و سلام است .) چيست ؟
ج - ظاهرا مرجع آن كلمه
(ليله
) است ، چنانكه ممكن است
به كلمه
(تنزل
)
بر گردد. و در تذكير و تانيت ضمير ايرادى نيست ؛ زيرا در اين صورت مرجع ضمير مصدر
(تنزل
) است ، كه ضمير راجع به
آن جايز التذكير و التاءنيث مى باشد.
منت گذاردن مخصوص خداست .
س 463- چگونه خداوند از منت گذاردن بر
ديگران نهى فرموده ، چنانكه مى فرمايد:
لاتبطلوا صدقاتكم بالمن و الاذى (بقره : 264)
صدقه هاى خود را با منت و آزار، باطل مكنيد.
ولى آن رابراى خود ثابت مى كند، آنجا كه مى فرمايد:
لقد من الله على المؤ منين ... (آل عمران : 164)
به يقين ، خداوند بر مؤ منان منت نهاد...
ج - منت يعنى به رخ كشيدن نعمت بر ديگران ، كه
مانند تكبر و استعلاى بر ديگران مخصوص خداوند است و كسى حق اظهار اين معنى را
ندارد.
معناى طاغوت در قرآن كريم
س 464- خداوند متعال مى فرمايد:
و الذين كفروا اولياوهم الطاغوت (بقره : 257)
و كسانى كه كفر ورزيده اند، سر پرستشان طاغوت است .
(طاغوت
)
در اين آيه شريفه به چه معنى است ؟
ج - (طاغوت
) از طغيان كردن و از حد خود تجاوز نمودن و دعوى الوهيت نمودن است .
مانند شداد، نمرود و فرعون .
س 465- بنابراين به بتها نبايد طاغوت گفت
، زيرا از خود اراده ندارند تا امر و نهى كنند؛ از اين رو
يخرجونهم من النور الى الظلمات (بقره : 257): (آنان را از روشنايى به سوى
تاريكيها به در مى برند.) در حق آنها صادق نيست ؟
ج - خداوند متعال مى فرمايد:
افرايت من اتخذ الهه هواه اضله الله على علم ؟ (جاثيه : 23)
پس آيا ديدى كسى را كه هوس خويش را معبود خود قرار داده و خود او را دانسته گمراه
گردانيده ؟...
از اين آيه استفاده مى شود كه اعتقاد و معتقد بت پرستان در باره بتها كه كاره اى
هستند، خود يك نوع تصرف از ناحيه بتها در آنان مى باشد.
صراط مستقيم چيست ؟
س 466- مقصود از
(صراط مستقيم
) در اين آيه شريفه
چيست كه مى فرمايد:
و ان هذا صراطى مستقيما فاتبعوه ، و لاتتبعوا السبل ، فتفرق بكم عن سبيله .
(انعام : 153)
و بدانيد كه اين راه من راست است پس از آن پيروى كنيد، و از راههاى ديگر كه شما را
از راه وى پراكنده مى سازد، پيروى مكنيد.
ج - صراط مستقيم راهى است كه رونده آن به
مقصود نايل خواهد شد، كه خداوند متعال آن را در اين آيه شريفه به خود نسبت داده و
مى فرمايد:
(صراطى
)
و در سوره حمد مى فرمايد:
صراط الذين انعمت عليهم
راه كسانى كه نعمت ولايت را بر آنان ارزانى داشتى .
و در جاى ديگر
(انعمت عليهم
) را بيان نموده و مى فرمايد:
...و لهديناهم صراطا مستقيما، و من يطع الله و الرسول ، فاولئك مع الذين انعم الله
عليهم من النبيين و الصديقين و الشهداء و الصالحين ، و حسن اولئك رفيقا
(نساء: 68، 69)
...و قطعا آنان را به راهى راست هدايت مى كرديم ، و كسانى كه از خدا و پيامبر اطاعت
كنند، در زمره كسانى خواهند بود كه خدا ايشان را گرامى داشته (يعنى ) با پيامبران و
صديقان و شهيدان و شايستگانند، و آنان چه نيكو همدمانند!
اين آيه بيانگر آن است كه اين چهار طايفه (پيامبران ، صديقان و شهيدان و صالحان )
در صراط مستقيم هستند. و منظور از صراط مستقيم عبوديت خالص حضرت حق است .
خداوند سبحان مى فرمايد:
و ان اعبدونى ، هذا صراط مستقيم . (يس : 61)
و اينكه مرا بپرستيد، اين است راه راست .
مقصود از مطهرون در قرآن
س 467- مقصود از مطهرون در قرآن چه كسانى
هستند: آيا مخصوص خمسه طيبه عليهم السلام است ، يا همه چهارده معصوم عليهم السلام
را شامل مى شود؟
ج - آيه شريفه كه خداوند مى فرمايد:
انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا (احزاب : 33):
(خداوند مى خواهد آلودگى و پليدى رااز شما خاندان (پيامبر) بزدايد، و شما را پاك و
پاكيزه گرداند.) به حسب نزول درباره خمسه طيبه عليهم السلام است .
(161)
ولى به نص حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم ، در حق چهارده معصوم عليهم
السلام است ، و از كلمه
(انما
)
در آيه شريفه نمى توان استفاده كرد كه
(اهل البيت
)
منحصرا خمسه طيبه عليهم السلام هستند.
(ابرار)
چه كسانى هستند؟
س 468- اين گفتار خداوند متعال درباره چه
كسانى است كه مى فرمايد:
و سقاهم ربهم شرابا طهورا (انسان : 21)
پروردگارشان به آنان باده اى پاك مى نوشاند.
ج - اين آيه شريفه درباره
(ابرار
) است .
س 469- (ابرار
)
چه كسانى هستند؟
ج - آيه گذشته و آيات پيش از آن ، ابرار را
معرفى مى كنند. خداوند متعال مى فرمايد:
ان الابرار يشربون من كاس كان مزاجها كافورا، عينا يشرب بها عباد الله ، يفجرونها
تفجيرا، يوفون بالنذر، و يخافون يوما كان شره مستطيرا، و يطعمون الطعام على حبه
مسكينا و يتيما و اسيرا، انما نطعمكم لوجه الله ... جزاهم بما صبروا جنه و حريرا، و
سقاهم ربهم شرابا طهوا. (انسان : 5 12)
همانا نيكان از جامى مى نوشند كه آميزه اى از كافور دارد، چشمه اى كه بندگان خدا
از آن مى نوشند (به دلخواهشان ) جارى مى كنند، همان بندگانى كه به نذر خود وفا مى
كنند، و از روزى كه گزند آن فراگيرنده است مى ترسند. و بر اساس دوستى خدا به بيچاره
و يتيم و اسير خوراك مى دهند... (و مى گويند:) ما تنها براى خشنودى خدا به شما
خوراك مى دهيم ... خداوند به پاس صبر و شكيبايى كه آنان كردند، بهشت و پرنيان
پاداششان مى دهد... و پروردگارشان باده اى پاك به آنان مى نوشاند.
آيه ديگر نيز ابرار را به كسانى كه از لحاظ اعتقاد و اخلاق و عمل پاك هستند، معرفى
مى كند و درباره پاكى آنان از لحاظ اعتقاد و داشتن ايمان كامل مى فرمايد:
ولكن البر من آمن بالله و اليوم الآخر و الملائكه و الكتاب و والنبيين
(بقره : 177)
بلكه نيكى آن كسى كه انسان به خدا و روز بازپسين و فرشتگان و كتاب آسمانى و
پيامبران ايمان آورد.
و درباره پاكى آنان از لحاظ عمل مى فرمايد:
و آتى المال على حبه ذوى القربى و اليتامى و المساكين و ابن السبيل و السائلين و
فى الرقاب ، و اقام الصلوه و آتى الزكاه (بقره : 177)
و مال خود را بر اساس دوستى خدا به خويشاوندان و يتيمان و بينوايان و در راه
ماندگان و گدايان و در راه آزاد كردن بردگان بهد، و نماز را برپا دارد، و زكات را
بپردازد.
و درباره اخلاق پسنديده آنان مى فرمايد:
و الموفون بعهدهم اذا عاهدوا، و الصابرين فى الباساء و الضراء و حين الباس ، اولئك
الذين صدقوا و اولئك هم المتقون (بقره : 177)
و آنان كه چون عهد بندند، به عهد خود وفا مى كنند، و در سختى و زيان و به هنگام
جنگ شكيبايند، آنانند كسانى كه راست گفته اند. آنان همان پرهيزگارانند. جمله
(الذين صدقوا
) صدق در ايمان و
عمل را شامل مى شود.
فايده اندك جلوه دادن در ديد كافران
س 470- اندك جلوه دادن مسلمانان در ديد
كافران چه فايده داشت كه خداوند سبحان مى فرمايد:
و اذا يريكموهم اذا التقيتم فى اعينكم قليلا، و يقللكم فى اعينهم ، ليقضى الله
امرا كان مفعولا، والى الله ترجع الامور. (انفال : 44)
و آنگاه كه چون با هم برخورد كرديد، آنان را در ديدگان شما اندك جلوه داد، و شما
را نيز در ديدگان آنان كم نمودار ساخت ، تا خداوند كارى را كه انجام شدنى بود تحقق
بخشد، و كارها به تنها سوى خدا بازگردانده مى شود.
ج - خداوند متعال دو مقصود داشت : يكى تحقق
جنگ ، و دوم شكست كفار، كه با كم نمودار ساختن مسلمانان در ديد كافران زمينه آن دو
فراهم گرديد:
ليقضى الله امرا كان مفعولا
معناى برترى داشتن بنى اسرائيل بر تمام جهانيان
س 471- آيا از آيه شريفه زير مى توان
استفاده كرد كه بنى اسرائيل از تمام جهانيان افضل هستند؟
خداوند مى فرمايد:
و يا بنى اسرائيل اذكروا نعمتى التى انعمت عليكم و انى فضلتكم على العالمين .
(بقره : 47 و 122)
اى فرزندان اسرائيل ( حضرت يعقوب عليه السلام ) آن نعمتم را كه بر شما ارزانىداشتم
، و اينكه شما را بر جهانيان برترى دادم ، ياد كنيد.
ج - از سياق آيه شريفه تنها بر مى آيد كه
خداوند متعال گروهى از آنها را تفضيل و برترى داده است ؛ زيرا حدود هشت هزار شخصيت
از ميان بنى اسرائيل به پيامبرى رسيده اند، كه حضرت موسى و عيسى عليهماالسلام نيز
از آنان هستند. و لازم نيست تفضيل فرد فرد بنى اسرائيل باشد، يا اينكه شايد مراد
تفضيل آنان بر اهل عالم عصر خودشان باشد، نه بر اهل تمام عالم هاى بعد از خودشان .
معناى ولايت در قرآن
س 472- معناى
(ولايت
) در گفتار خداوند متعال
چيست آنجا كه مى فرمايد:
الله ولى الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الى النور (بقره : 257)
خداوند سرپرست كسانى است كه ايمان آورده اند، آنان را از تاريكى ها به سوى نور
بيرون مى آورد.
ج - معناى ولايت خدا بر بنده اين است كه بنده
طورى شده اراده او اراده خدا، و رضاى او رضاى خدا، و خشم او خشم خدا گردد، و از خود
هيچ اراده و اختيارى نداشته باشد. چنانكه خود در جاى ديگر مى فرمايد:
الا، ان اولياء الله ، لاخوف عليهم ، و لاهم يحزنون . (يونس :62)
آگاه باشيد كه بر دوستان خدا نه بيمى است ، و نه آنان اندوهگين مى شوند.
اين آيه شريفه
(ولى
) را در بنده استعمال مى كند، زيرا ولايت مانند دوستى ، طرفينى است ، و
در اينجا ولايت به معناى آن است كه اراده خدا اراده بنده ، و خشنودى خدا خشنودى
بنده گردد.
ولى الله در قرآن
س 473- آيا ولى الله داريم ؟
ج - بله ، خداوند متعال مى فرمايد:
الا ان اولياء الله لاخوف عليهم ، و لا هم يحزنون . (يونس : 62)
آگاه باشيد كه بر دوستان خدا نه بيمى است و نه آنان اندوهگين مى شوند.
و از زبان حضرت يوسف عليه السّلام نيز مى فرمايد:
انت وليى فى الدنيا و الآخره ، توفنى مسلما (يوسف : 101)
(اى خدا) تنها تو در دنيا و آخرت مولاى منى ، مرا مسلمان بميران .
يعنى در حالى كه مسلمان باشم روحم را قبض نما، و اين درخواست مرگ از خدا نيست ،
بلكه طلب اسلام در هنگام توفى و قبض روح است .
تفاوت (لاخوف عليهم
) و (لاهم يحزنون
)
س 474- معناى
(لاخوف عليهم
) و
(لاهم يحزنون
) و تفاوت آن دو
چيست ؟
ج - (لاخوف
عليهم
) يعنى
(لايخافون
) و از مخاوف و مهاول قيامت ايمن هستند، و
(لاهم
يحزنون
) يعنى حزن و اندوه ندارند.
معناى و وجدك ضالا فهدى
س 475- معناى جمله
(و وجدك ضالا فهدى
) (ضحى : 7)
در سوره
(الضحى
) چيست ؟
ج - يعنى
(ووجدك
غير معروف
) خداوند متعال تو را گمنام يافت
، بعد معروفيت كرد، و آوازه رياست او چنانكه مشاهده مى كنيم عالم گير شد.
معناى لها ماكسبت و علها مااكتسبت
س 476- مقصود از
(كسبت
) و
(اكتسبت
) در آيه شريفه
لها ما كسبت و عليها ما اكتسبت (بقره : 286): (آنچه به دست آورده به سود
اوست ، و آنچه با اصرار و پافشارى كسب نموده به زيان اوست .) چيست ؟
ج - (كسبت
) مطلق صدور فعل را شامل مى شود، و
(اكتسبت
) صدور فعل به نحو تكلف و با اصرار و زور است كه با مخالفت و تمرد و
معصيت سازش دارد.
معناى علم در قرآن كريم
س 477- منظور از
(علم
) در قرآن چيست ؟
ج - مقصود خداشناسى و معرفت است .
س 478- آيا علم ، خود عمل است ؟
ج - خير، علم ، فهم و درك است .
س 479- آيا علوم رياضى و طبيعى در عرف
قرآن علم نيستند؟
ج - در عرف قرآن كريم خير، عرف قرآن آنها را
علم نمى نامند، مثلا آيا مى توانيم گفتار خداوند متعال را كه مى فرمايد:
و الذين اوتوا العلم
(نحل : 27، اسراء: 107، حج : 54، قصص : 80، عنكبوت : 49 و...)؛ (و كسانى به آنان
علم عطا شده است ) را به
(كسانى كه به آنان
رياضى و فيزيك عطا شده
) معنا كنيم ؟!
س 480- علمى كه در آيه شريفه و روايت ذيل
مطرح است ، چه نوع علمى است ؟ خداوند سبحان مى فرمايد:
يرفع الله الذين آمنوا منكم ، و الذين اوتوا العلم درجات . (مجادله : 11)
تا خدا رتبه كسانى از شما را كه ايمان آورده اند و كسانى را كه (بر حسب ) درجات
بلند گرداند. و نيز در روايت آمده است :
العلم نور يقذفه الله فى قلب من يشاء.
(162)
دانس ، نورى است كه خداوند در قلب هر كس كه بخواهد مى افكند.
ج - علم نافع ، علمى است كه در انسان ، نور
معرفت و ايمان به خدا و شناسايى اسماء و صفات الهى را ايجاد كند.
معناى ونفخت فيه من روحى
س 481- منظور از
(روحى
) كه خداوند متعال در قرآن
به خود نسبت مى دهد چيست ؟ آنجا كه ميفرمايد:
و نفخت فيه من روحى (ص : 72)
و از روح خود در بشر دميدم .
ج - نسبت روح به خدا نسبت تشريفى است مانند
(بيتى
).
س 482- هل الارواح متساويه فى الافراد؟
(163)
ج - روح به نحو كلى متواطى نيست ، بلكه داراى
افراد مختلف است مانند روح كامل و اكمل و ناقص .
و دليل اختلاف مراتب الروح هو اختلاف الافراد فى الكفر و الايمان ، و الطاعه و
العصيان ، لانها اوصاف للروح ، لاللبدن .(164)
و كتاب و سنت نيز در موارد فراوان ، تفاوت انسانها را به روح مى داند. از جمله
خداوند متعال در قرآن مردم را به دو دسته تقسيم نموده و مى فرمايد:
و العصر، ان الانسان لفى خسر، الا الذين امنوا، و عملوا الصالحات ، و تواصوا بالحق
، و تواصوا بالصبر (عصر 1 3)
سوگند به عصر، كه واقعا انسان دستخوش زيان است ، مگر كسانى كه ايمان آورده و
كارهاى شايسته انجام داده و همديگر را به حق و شكيبايى سفارش كنند.
و كنتم ازواجا ثلاثه ، فاصحاب الميمينه ما اصحاب الميمنه ؟ و اصحاب المشئمه ما
اصحاب المشئمه ؟ و السابقون السابقون ، اولئك المقربون (واقعه : 7 11)
و شما سه دسته مى شويد: ياران دست راست ، چه ياران دست راست ؟! و ياران دست چپ ،
چه كسانى ياران چپ ؟! و سبقت گيرندگان مقدمند. آنانند كه مقربان (درگاه الهى )
هستند.
نيز در جاى ديگر باز مردم را به دو دسته تقسيم كرده و مى فرمايد:
فاما الذين شقوا ففى النار... و اما الذين سعدوا ففى الجنه (هود: 106 108)
پس كسانى كه تيره بخت شده اند، در آتش اند... و كسانى كه نيكبخت شده اند در بهشت
هستند...
راز اضافه روح و... به خدا
س 483- آيا اضافه
(بيت
) و
(روح
) به خداوند متعال چنانكه
مى فرمايد:
(ان طهرا بيتى
) (بقره : 125): (كه خانه ام (كعبه ) را پاكيزه نماييد.) و نيز مى
فرمايد:
نفخت فيه من روحى . (حجر: 29): (از روح خود در آن دميدم .) اضافه تشريفى است
يا واقعيت دارد، يعنى آيا واقعا خداوند بيت و يا روح دارد؟
ج - خداوند متعال مالك همه اشياء است ، چنانكه
مى فرمايد:
له ما فى السموات و الارض (بقره : 116)
تمام آنچه در آسمانها و زمين است از آن اوست .
و همه اشياى خارجيه هيچ استقلال و امتيازى از خود ندارند قائم به او هستند،
بنابراين اگر
(بيت
)،
(ارض
)،
(عبد
)
را به خود نسبت مى دهد و مى فرمايد:
(بيتى
)
(بيت الله
)
و
(ارضى
)،
(روحى
) و
(عبدى
) در عين حال كه همگى
واقعيت دارد، يك نوع تشريف و اكرام مضاف نيز هست .
شجره ملعونه در قرآن كريم
س 484- مقصود از
الشجره الملعونه فى القرآن (اسراء: 60): (درخت لعنت شده در قرآن ) در آيه 60
سوره اسراء چيست ؟
ج - از سياق آيات و نيز از روايات
(165) استفاده مى شود كه مراد
(بنى اميه
)
است .
اخلاقى عرفانى
راه رسيدن به كمالات عاليه
س 485- راه رسيدن به كمالات عاليه چيست ؟
ج - از قرآن و سنت به دست مى آيد كه طريق
رسيدن به كمالات عاليه ، انقطاع كلى از ما سوى الله است . و ملاك وصول به كمال ،
رفع تعلقات يعنى بريدن از همه چيز، حتى از خود و خواسته هاى خويش است .
راه هاى خودسازى
س 486- مگر چند راه به خدا داريم كه
خداوند در قرآن كريم
(سبل
)
را با صيغه جمع ذكر نموده و مى فرمايد:
و الذين جاهدوا فينا، لنهدينهم سبلنا (عنكبوت : 69)
و كسانى كه درباره ما بكوشند، به يقين آنان را به راه هاى خود رهنمون مى گرديم .
ج - در روايت آمده است :
الطرق الى الله بعدد انفاس الخلائق
(166)
به شماره خلائق به سوى خدا راه وجود دارد.
بنابراين ، هر كس طريقى خاص به خداى متعال دارد.
س 487- يعنى براى هر فردى راهى غير از شرع
وجود دارد؟
ج - پس شرع چيست ؟! يعنى راه هاى معرفت خداوند
سبحان با بيان معصوم و پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلم و امام عليه السلام ، به
شماره خلائق است . يكى از اين راه ها، معرفت نفس است كه بهترين راه ، و وجه موصول و
اقرب طرق است ، و راه هاى ديگر هم داريم .
اساسا در تقرب الى الله تعالى در شرع بياناتى داريم ، بيانات نبى اكرم صلى اللّه
عليه و آله و سلم و ائمه هدى عليهم السلام بيانات شرعى است ، و طريق معرفت نفس در
آيات و روايات بيان شده است ؛ ولى عموم علماى عامه اين را عنوان كرده اند كه طريق
معرفت نفس اقرب است ولى در شرع بيان نشده است ، و عرفا از پيش خود بدان عمل كرده
اند، و مرض خدا قرار گرفته است ، و از اين راه ، مشايخ هر كدام راهى را كه نزديكتر
تشخيص داده اند به مريدانشان القاء كرده و دستور داده اند. و اين
(طريقت
)(167)
ناميده شده است .
و كار به جايى رسيده كه
(شريعت
) در يك طرف ، و
(طريقت
) در طرف مقابل قرار گرفته است ، و علت اين امر راهمان عدم بيان شرع
دانسته اند. ليكن صحيح اين است كه آيات كريمه و روايات اين راه را بيان كرده اند.
تلازم علم و عمل
س 488- آيا علم و عمل و درجات آن دو با هم
تلازم دارند؟
ج - علم و عمل با هم يك نوع ارتباط دارند و
علم ، عمل را در پى دارد.
س 489- آيا علم علت تامه براى عمل است ؟
ج - علت تامه نيست و نمى تواند باشد، خداوند
سبحان مى فرمايد:
و جحدوا بها و استيقنتها انفسهم ظلما و علوا
(نمل : 14)
و با آن كه دل هايشان بدان يقين داشت ، از روى ظلم و تكبر آن را انكار كردند.
علم يك نوع اقتضاء است براى عمل ، نه تمام علت و علت تامه . خداوند متعال هم مى
فرمايد: آنان نفسشان يقين داشت ولى با اين حال انكار كردند. اگر رابطه علم و عمل
عليت ، و علم ، علت بود، تخلف صورت نمى گرفت پس علم علت تامه براى عمل نيست .
س 490- اگر آنان واقعا معرفت داشتند،
مخالفت نمى كردند.
ج - ولى خداوند سبحان مى فرمايد:
و استيقنتها انفسمهم و يقين همان معرفت است .
س 491- پس چه چيز موجب مى شود كه انسان بر
خلاف علمش ، عمل كند؟
ج - هوى و هوس و پيروى از تمايلات نفسانى ،
محرك انسان به سوى عمل مى گردد، و اراده از آنها منبعث مى شود.
چه چيز موجب محبت حضرت حق مى شود؟
س 492- چه چيز موجب محبت حضرت حق مى شود؟
ج - ذكر و ياد او، ذكر موجب زيادى معرفت ، و
زيادى معرفت موجب زيادى محبت مى گردد تا مرحله فناء كه در اين صورت خوف و ترس از
نامطلوب در او نمى ماند. خداوند سبحان مى فرمايد:
الا ان اولياء الله لاخوف عليهم و لاهم يحزنون (يونس : 62)
آگاه باشيد كه بر دوستان خدا نه بيمى است و نه آنان اندوهگين مى شوند.
كمال توبه و معرفت واقعى چيست ؟
س 493- كمال توبه و معرفت واقعى چيست ؟
ج - كمال توبه براى هر كس ميسر نيست ؛ زيرا
توبه رجوع به صفت عزت خداوند متعال است ، و عزت خدا همان خويشتن دارى اوست و اينكه
نمى خواهد كسى در مقابلش اناگو باشد. تائب بايد به مقامى برسد، كه من و تو در ميان
نبيند، و غير حق از ماسوى و حتى خود را نيابد، و معرفت بدون رسيدن به مقام عزت حاصل
نمى شود، زيرا در مناجات شعبانيه مى خوانيم :
و الحقنى بنور عزك الابهج ، فاكون لك عارفا، و عن سواك منحرفا(168)
و مرا به نور درخشان صفت عزتت بپيوند، تا شناساى تو گشته ، و از غير تو منحرف گردم
. يعنى از ماسوى چشم بپوشم و غير تو را نبينم .
مراحل توبه چيست ؟
س 494- مراحل توبه چيست ؟
ج - توبه دو بازگشت از خداوند متعال به بنده ،
و يك بازگشت از بنده به سوى خداوند سبحان است . نخست خداوند به بنده توبه و رجوع
نموده و او را متوجه گناهش مى كند، سپس بنده به سوى خداوند توبه و بازگشت مى كند،
آنگاه خداوند با مغفرت به سوى بنده رجوع نموده و توبه او را مى پذيرد. خداوند سبحان
مى فرمايد:
لقد تاب الله على النبى و المهاجرين و الانصار... ثم تاب الله عليهم ليتوبوا، ان
الله هو التواب الرحيم . (توبه : 117 و 118)
به يقين خدا بر پيامبر و مهاجران و انصار رجوع نمود... پس خدا به آنان توفيق توبه
داد، تا توبه كنند، بى ترديد خدا توبه پذير و مهربان است .
آثار گناهان در پديده هاى طبيعى
س 495- آيا گناهان در موجودات نيز اثر مى
گذارند؟ براى نمونه خسوف و كسوف نيز مربوط به اعمال بندگان است ؟
ج - هر پر كاهى كه در ته چاهى حركت مى كند،
(موج بر مى دارد و) تا به آسمانها اثر دارد. خداوند متعال مى فرمايد:
و لو اهل القرى آمنوا و اتقوا، لفتحنا عليهم بركات من السماء و الارض
(اعراف : 96)
و اگر مردم آبادى ها ايمان آورده و به تقوا گرايند، قطعا بركاتى از آسمان زمين بر
ايشان مى گشاييم .
از اين آيه شريفه استفاده مى شود كه گناهان در جلب خيرات و نزول بركات اثر دارند.
بنابراين ، در كسوف خورشيد و خسوف ماه نيز كه از جمله خيرات و بركات هستند، اثر
دارند. علماى نجوم نوشته اند: خسوف تا سه ماه در موجودات از قبيل نباتات و حيوانات
اثرات بد مى گذارد و به حال آنها ضرر دارند؛ چه رسد به گرفتگى خورشيد با آن فوايدى
كه نور خورشيد براى موجودات دارد.