از اين آيات شريفه استفاده مى شود كه :
و انه فى امّالكتاب لدينا لعلى حكيم
تاءويل
انا جعناه قرآنا عربيا است .
ديگر اينكه : حضرت يوسف در كودكى خوابى ديد و به پدر بزرگوارش حضرت يعقوب عليه
السّلام گفت :
يا ابت ، انى رايت احد عشر كوكبا و الشمس و القمر راءيتهم لى ساجدين .
(يوسف : 4)
اى پدر، من در خواب يازده ستاره را با خورشيد و ماه ديدم ، در حالى كه آنها براى
من سجده مى كنند.
تا اينكه چهل سال از آن جريان گذشت و حضرت يوسف عليه السّلام در تخت سلطنت نشست و
پدر و مادر و برادرانش در برابر او به سجده افتادند، آنگاه فرمود:
يا ابت هذا تاءويل رؤ ياى من قبل قد جعلها ربى حقا (يوسف : 100)
اى پدر، اين است تعبير و تاءويل خواب پيشين من ، به يقين پروردگارم آن را راست
گردانيد. از اين آيه شريفه نيز استفاده مى شود كه وضعيت به سجده افتادن پدر و مادر
و برادران حضرت يوسف در برابر او، تاءويل رؤ ياى ايشان است .
بنابراين ، تاءويل حقيقتى است خارجى ، و از قبيل معناى خلاف ظاهر لفظ نيست ؛ البته
قرآن بطون دارد چنانكه در روايت آمده است : الى سبعه ابطن او سبعين بطنا (تا هفت يا
هفتاد بطن دارد) و هر كدام از اين معناى غير معناى ظاهرى ديگر است ، ولى به آن
معانى كه برخلاف ظاهر لفظ است ، تاءويل نبايد گفته شود.
س 342-
بنابر بيان گذشته آيا مى توان گفت
: تمام معانى قرآن تاءويل دارد؟
ج - بله ، همه معانى قرآن تاءويل دارد. چنانكه
مى فرمايد:
يوم ياءتى تاءويله . (اعراف : 53)
روزى كه تاءويل آن (قرآن ) مى آيد.
و اين آيه شريفه نيز يكى از آياتى است ، كه معناى تاءويل را از ديدگاه قرآن روشن مى
كند.
س 343- آيا مى توان گفت : كسانى كه قرآن
را تاءويل مى كنند، به گونه اى معنى را از آيات استفاده مى كنند؟
ج - معنايى كه لفظ بر آن دلالت نداشته باشد،
اعتبار ندارد و معنى نيست .
س 344- آيا نمى شود گفت : تاءويل نيز يك
نوع دلالت لفظ است ، و اين نوع برداشت به نظر بعضى درست ، و به نظر برخى نادرست است
؟
ج - قضيه به خاك افتادن پدر و مادر و برادران
حضرت يوسف عليه السلام در برابر آن حضرت كه در آيه گذشته فرمود:
هذا تاءويل رؤ ياى من قبل قد جعلها ربى حقا (يوسف : 100) و نيز در قصه حضرت
موسى و خضر عليهم السلام كه مى فرمايد:
هذا تاءويل ما لم تسطع عليه صبرا كجا لفظ است ؟!
نمونه هايى از تاءويل
س 345- شرق و غرب به چه حساب در قرآن ذكر
شده است ؟
ج - مقصود از شرق همان بيت اللحم كه در مشرق
فلسطين قرار دارد و حضرت عيسى عليه السّلام در آنجا متولد شده است ، و از آيه
و ما كنت بجانب الغربى اذ قضينا الى موسى الامر (قصص : 44)؛ و (تو در جانب
غربى نبودى آن هنگام كه فرمان خود را به موسى داديم ) كه خطاب است به رسول اكرم
استفاده مى شود كه منظور از
(جانب الغربى
) طور است كه حضرت موسى عليه السّلام در آنجا حاضر شد و از طريق درخت
تكليم شد. (كهف : 82)
س 346- آيا مى توان گفت : شرق و غرب در
قرآن اشاره به روحيات و جسميات است ؟
ج - اين توجيه دليل مى خواهد.
س 347- حضرت عالى قبول نداريد؟
ج - به صرف اينكه گفته اند، نمى شود پذيرفت ،
دليل مى خواهد.
س 348- آيا مى توان گفت از شرق و غرب ،
عالم مجردات و ماديات اراده شده و مقصود از
(روح
) حضرت عيسى عليه السّلام و از
(نفس
) حضرت مريم عليه السّلام است كه حضرت عيسى (روح ) از حضرت مريم (نفس )
تولد يافته است ؟
ج - از كجا مى شود فهميد كه حضرت عيسى عليه
السّلام روح ، و حضرت مريم عليه السّلام نفس است ؟!
س 349- آيا به شهود مى توان حكمى ثابت
نمود؟
ج - اگر دليل شرعى نداشته باشد، فايده ندارد.
س 350- اگر دليل داشته باشد چه ؟
ج - دليل صدق مى خواهد.
معناى بطن قرآن
س 351- آيا بطن قرآن از ظواهر است ؟
ج - خير، از معناى نخست اللفظى هم نيست .
س 352- آيا بطن قرآن ، بيان دو مراد به يك
اراده است ؟
ج - دو معنى در طول يكديگرند، نه در عرض هم .
مثلا خداوند متعال مى فرمايد:
و اعبدوا الله و لاتشركوا به شيئا (نساء: 36)
و خدا را بپرستيد، و هيچ چيز را شريك او قرار ندهيد.
ظاهر اين آيه امر به پرستش خداوند متعال و نهى از پرستش بتها است ، و باطن آن نهى
از توجه و التفات به غير خدا و غفلت از خداوند متعال ؛ زيرا در آيه ديگر مى فرمايد:
و ما يومن اكثرهم بالله و الا و هم مشركون . (يوسف 106)
و اغلب آنها به خدا ايمان نمى آورند، جز اينكه به او شرك مى ورزند.
در اين آيه شريفه در عين اينكه خداوند نسبت ايمان به آنان مى دهد، با اين حال مى
گويد: اكثر مردم مشركند.
(140)
معناى جرى و تطبيق قرآن
س 353- جرى و تطبيق قرآن به چه معنى است ؟
ج - يعنى قرآن مثل خورشيد و ماه سير مى كند و
هر جا مصداق پيدا كند، قابل انطباق بر آن است .
قرآن كريم ، بيانگر تمام معارف
س 354- قرآن كريم در وصف خود مى فرمايد:
و انزلنا عليك الكتاب تبيانا لكل شى ء
(نحل : 89)
و اين كتاب را كه روشنگر هر چيز است ، بر تو نازل كرديم .
پس چرا ما بسيارى از مطالب را در قرآن نمى بينيم ؟
ج - همه چيز در قرآن وجود دارد ولى ما نمى
دانيم ، ندانستن دليل نبودن نيست .
س 355- مثلا چه چيز را مى بينيم و نمى
فهميم ؟
ج - در صورتى گفته مى شود:
(مثلا چه چيز
)، كه بخواهيم براى
چيزهايى كه مى بينيم و مى فهميم مثال بزنيم ، ولى در اينجا براى چيزهايى كه نمى
بينيم و نمى فهميم نياز به مثال داريم .
س 356- آيا قرآن كه
(تبيانا لكل شى ء
)(141):
(بيانگر هر چيز) است ، براى همه اين گونه است ؟
ج - غير از رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و
سلم كه خداوند متعال به ايشان تعليم نموده ، براى بقيه رمز است ، مخصوصا علومى كه
متكى به آراء باشد، اگر انسان از معنايى خوشش بيايد و بدون دليل روشن آن را بر آيه
اى تطبيق كند جايز نيست و تفسير به راءى است .
مقصود از آيات متشابه
س 357- چه آياتى از قرآن كريم ، آيات
متشابه هستند؟
ج - آياتى كه در آنها غير مراد به مراد شباهت
داشته باشد. مانند اين آيه كه خداوند مى فرمايد:
الرحمن على العرش استوى (طه : 5)
خداى رحمان كه بر عرش استيلا يافته است .
نيز نظير اين آيه كه خداوند مى فرمايد:
و جاء ربك و الملك صفا صفا (فجر: 22)
و پروردگارت در حالى كه فرشتگان با هم صف در صفند مى آيد.
س 358- آيا آيات ناسخ و منسوخ از متشابهات
هستند؟
ج - بله .
س 359- آيا آيات عام و خاص نيز از
متشابهات هستند؟
ج - معلوم نيست از متشابهات باشند، زيرا عام و
خاص ، و مطلق و مقيد، و مجلل و مبين همگى استعمال مى شوند و متداول هستند، و مراد
در همه آنها معلوم است .
س 360- خداوند متعال درباره عده اى كه مى
خواهند فتنه انگيزى كنند مى فرمايد:
فاما الذين فى قلوبهم زيغ فيتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنه و ابتغاء تاءويله
(آله عمران : 7)
اما كسانى كه در دلهايشان انحراف است ، براى فتنه جويى و طلب تاءويل آن (به دلخواه
خود)، از متشابه آن پيروى مى كنند.
آيا ذكر عام بدون مخصص نيز اخذ به متشابه و موجب انحراف است ؟
ج - عام و خاص در تفهيم و تفهم متداول است ، و
اينها را نبايد اخذ به متشابه ناميد. اخذ به متشابه مانند آن است كه گفته شود:
(نماز نخوان ، دل پاك باشد.
)
و همچنين آيه نجواى پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم كه گر ناسخ نداشت ، از
متشابهات محسوب مى شد.
(142)
و نيز آيه اى كه مى فرمايد:
و اللاتى ياتين الفاحشه من نسائكم ، فاستشهدوا عليهن اربعه منكم : فان شهدوا،
فامسكوهن فى البيوت حتى يتوفاهم الموت ، او يجعل الله لهن سبيلا (نساء: 15)
و از زنان شما، كسانى كه مرتكب زنا مى شوند، چهار تن از ميان خود (مسلمانان ) را
برآنان گواه گيريد، پس اگر شهادت دادند، آنان ( زنان ) را در خانه ها نگاه داريد،
تامرگشان فرا رسد، يا خدا راهى براى آنان قرار دهد.
اگر آيه (جلد)(143)
كه پس از آن نازل شد و آن رانسخ كرد، نبود، مراد اين آيه معلوم نبود و آيه از
متشابهات به شمار مى آمد.
س 361- آيا تاءويل بدون فتنه انگيزينيز
اخذ به متشابه است ؟
ج - چنين كسى اگر قصد فتنه انگيزى ندارد، پس
براى چه تاءويل مى كند؟! و غرضش غير از فتنه انگيزى چيزى نيست . عطف
(ابتغاء تاءويله
)
بر
(ابتغاء الفتنه
) مثل عطف تفسير، و توضيح آن است .
نسخ و انساء قرآن
س 362- خداوند متعال مى فرمايد:
ما ننسخ من آيه او ننسها، نات بخير منها او مثلها، الم تعلم ان الله على كل شى ء
قدير (بقره : 106)
هر حكمى را نسخ كنيم ، يا آن را به دست فراموشى بسپاريم ، بهتر از آن يا مانندش را
مى آوريم ، مگر نمى دانى كه خدا بر هر كارى تواناست ؟!
انساء و به فراموشى سپردن آيه چگونه تصور مى شود؟
ج - فراموشى آيه يا سوهر يا بخشى از قرآن براى
پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم و مسلمانها به اين صورت است كه مثلا مى
خوابند و صبح بيدار مى شوند در حالى كه آن را فراموش كرده اند. آيه شريفه مى خواهد
بفرمايد: حكمى را بر مى داريم و حكمى جاى آن مى گذاريم كه از لحاظ مصلحت ، مثل حكم
قبل و يا بهتر از آن است ، بنابراين مصلحت حكم منسوخ يا منسى از دست نمى رود، بلكه
مثل يا بهتر از آن به دست مى آيد.
البته محدوده دلالت آيه وسيع است و تنها مخصوص حكم نيست ، بلكه احكام و عيان ماند
شهادت امام عليه السّلام را شامل مى شود. و اساسا آيه شريفه در مقام پاسخ كسانى است
كه بيهوده مى گفتند: احكام الهى نسخ و انساء بر نمى دارد، لذا خداوند در آيه بعد در
جواب آنها مى فرمايد:
الم تعلم ان الله له ملك السموات و الار و ما لكم من دون الله من ولى و لانصير
(بقره : 107)
مگر نمى دانى فمرانروايى آسمانها و زمين از آن خداست ، و شما جز خدا سرور و ياورى
نداريد؟!
يعنى خداوند هر گونه خواست مى تواند تصرف كند، و شما سرپرستى غير از خدا نداريد، او
هر گونه بخواهد به مصحلت شما حكم مى كند، اين گونه نيست كه دست بسته باشد چنانكه
يهود مى گفتند:
يدالله مغلوله (مائده : 64)
دست خدا بسته است .
و روى سخن آيه شريفه بيشتر با يهد است كه مى گفتند:، تورات حكم الهى است ، و احكام
تورات همواره زنده ، و براى ابد ثابت است ، حتى خداوند متعال هم نمى تواند آن را
تغيير دهد.
امّالكتاب و حقيقت قرآن
س 363- خداوند متعال مى فرمايد:
انه لقرآن كريم ، فى كتاب مكنون ، لايمسه الا المطهرون (واقعه : 77 78)
براستى كه اين قطعا قرآنى است ارجمند، در كتابى نهفته ، كه جز پاك شدگان بر آن دست
نزنند (يا: دسترسى ندارند)
در روايتى منقول از حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام با استشهاد به آيه
لايمسه الا المطهرون آمده است كه :
(مس
كتابت قرآن حرام است
)(144)
ج - در بعضى از روايات نيز اين آيه شريفه
اين گونه معنى شده است : هيچ كس جز مطهرون و پاكان ، و يا اين كه غير از اهل بيت
عليهم السلام به قرآنى كه در لوح محفوظ است راه ندارد؛
(145)
زيرا به نص آيه تطهير (احزاب : 33) مقصود از
(مطهرون
)
اهل بيت عليهم السلام هستند.
س 364- آيا امّالكتاب همان لوح محفوظ است
؟
ج - بله همان لوح محفوظ است يعنى كتاب مكنون و
لوح محفوظ از دسترس ديگران .
چنانكه خداوند متعال مى فرمايد:
لايمسه الا المطهرون (واقعه : 79)
جز پاكيزگان نمى توانند بدان دسترسى داشته باشند.
زيرا
(مطهرون
)
با صيغه اسم مفعول ، يعنى كسى كه خدا او را از هر چه ناملايم است پاك كرده است . و
در جاى ديگر مى فرمايد:
حم ، و الكتاب المبين ، انا جعلناه قرآنا عربيا لعلكم تعقلون ، و انه فى امّالكتاب
لدينا لعلى حكيم (زخرف : 1 4)
حا، ميم ، سوگند به كتاب روشنگر، ما آن را قرآنى عربى قرار داديم ، باشد كه
بينديشيد، و همانا كه آن در امّالكتاب به نزد ما سخت والا و استوار است .
(على
)
يعنى عالى تر از اينكه فهم ديگران به آن برسد. و
(حكيم
) يعنى محكم تر از اينكه آن را تجزيه كنند.
تفسير محيى الدين
س 365- آيا تفسيرى كه به
(محيى الدين
) منسوب است ، نوشته
ايشان است يا ديگرى ؟
ج - معروف است كه نوشته
(عبدالرزاق كاشانى
) است .
مرگ و عالم برزخ
اجل مسمى و اجل معلق در قرآن كريم
س 366- چند گونه
(اجل
) از قرآن كريم استفاده مى
شود؟
ج - از قرآن كريم دو گونه اجل استفاده مى شود:
يكى ، اجل حتمى كه آن را
(اجل مسمى
) ناميده و فرموده است :
و اجل مسمى عنده (انعام : 2)
و اجل نام برده در نزد اوست .
به ضميمه آيه ديگر كه مى فرمايد:
و ما عند الله باق (نحل : 96)
و هر چه نزد خداست ، پايدار است .
و ديگرى ،
(اجل معلق
) كه مشروط به شرايطى از قبيل دعا و صدقه و صله رحم مى باشد.
س 367- معناى اين آيه شريفه كه مى فرمايد:
(و اجل مسمى عنده
) چيست ؟
ج - (اجل
مسمى
) يعنى اجلى كه تغيير پيدا نمى كند؛
زيرا خداوند متعال مى فرمايد:
و ما عند الله باق
و آنچه نزد خداست پايدار است .
و در جاى ديگر قرآن كريم درباره اجل مسمى مى فرمايد:
اذا جاء اجلهم فلا يستاخرون ساعه ، و لا يستقدمون (يونس : 49)
آنگاه كه اجل و سرآمدشان به سر رسد، نه مى توانند لحظه اى از آن تاءخير كنند و نه
پيشى گيرند.
همچنين در جاى ديگر مى فرمايد:
فاذا جاء اجلهم ، لايستاءخرون ساعه و لايستقدمون (اعراف : 34، نحل : 61)
پس آنگاه كه اجل شان به سر رسد، نه لحظه اى از آن تاءخير مى كنند و نه پيشى مى
گيرند.
حقيقت مرگ از ديدگاه قرآن كريم
س 368- حقيقت مرگ چيست ؟
ج - خداوند سبحان حقيقت مرگ را در آيه اى از
قرآن بيان نموده و فرموده است :
نحن قدرنا بينكم الموت ، و ما نحن بمسبوقين على ان نبدل امثالكم ، و ننشاءكم فيما
لاتعلمون (واقعه : 60 و 61)
يعنى ما مسبوق به علل نيستيم ، و كار ما يعنى ميراندن شما روى اين اساس است
على ان نبدل امثالكم ، وننشاءكم فيما لاتعلمون بنابراين مرگ انتقال از نشاءه
اى به نشاءه ديگر است ، و اين كار به دست ملك الموت خواهد بود.
س 369- خداوند متعال مى فرمايد:
كيف تكفرون بالله و كنتم امواتا فاحياكم ... (بقره : 28)
چگونه به خدا كفر مى ورزيد با آنكه مردگانى بوديد و خداوند شما را زنده كرد...
آيا از اين آيه شريفه استفاده مى شود كه انسان ، عدم بوده است ؟
ج - عدم نبود، ماده بود؛ زيرا در عرف قرآن ،
موت به عدم اطلاق نمى شود، بلكه انتقال از نشاءه اى به نشاءه ديگر است . خداوند
متعال مى فرمايد:
نحن قدرنا بينكم الموت ، و ما نحن بمسبوقين على ان نبدل امثالكم و ننشاكم فيما لا
تعلمون ، و لقد علمتم النشاه الاولى ، فلولا تذكرون ؟
(واقعه : 60 61)
مقصود از
ننشاءكم فيما لاتعلمون عالم برزخ ، و منظور از
(النشاه الاولى
) عالم
دنياست .
س 370- آيا انسان با مردن نابود مى گردد؟
ج - موت ، انتقال از عالمى به عالم ديگر است ،
چنانكه خداوند مى فرمايد:
نحن قدرنا بينكم الموت ، و ما نحن بمسبوقين على ان نبدل امثالكم ، و ننشاكم فى ما
لاتعلمون (واقعه : 60 61)
در جاى ديگر از قرآن كريم آمده است كه مشركين و منكرين معاد مى گفتند:
و قالوا: ااذا ضللنا فى الارض ، اانا لفى خلق جديد؟ (سجده : 10)
و مى گفتند: آيا وقتى در دل زمين گم شديم ، باز خلقت جديدى خواهيم داشت ؟!
يعنى وقتى كه ما مرديم و اجزاى ما روى زمين متلاشى شد و نابود گشتيم ، چگونه دوباره
مبعوث مى گرديم ؟! خداوند متعال در جواب آنها مى فرمايد:
قل : يتوفاكم ملك الموت الذى و كل بكم (سجده :11)
- بگو: فرشته مرگى كه بر شما گمارده شده ، جانتان را كاملا مى ستاند.
يعنى شما تا قيام قيامت و انتقال به عالم ديگر در قبضه و سيطره ملك الموت هستيد و
با مرگ نابود نمى شويد، زيرا حقيقت شما همان جان (كم ) شماست كه باقى است ، بدن هر
چه بشود، ضرورى به اين مطلب نمى رساند.
س 371- آيا انتقال به نشاءه ديگر، روحى
است ؟
ج - همانى كه در دنيا انسانيت به اوست ، به
نشاءه ديگر منتقل مى شود.
ملك الموت ارواح را تا روز قيامت نگاه مى دارد
س 372- آيا ملك الموت ، خود، ارواح را تا
روز قيامت نگاه مى دارد؟
ج - ظاهر آيه شريفه به اين معنى اشعار دارد
(146)
خداوند متعال مى فرمايد:
قل : يتوفاكم ملك الموت الذى و كل بكم ، ثم الى ربكم ترجعون (سجده : 11)
بگو: فرشته مرگى كه بر شما گمارده شده ، جانتان را كاملا مى ستاند، آنگاه به سوى
پروردگارتان باز گردانيده مى شويد.
معناى احياء عند ربهم
س 373- خداوند درباره كسانى كه در راه خدا
كشته شده اند، مى فرمايد:
و لاتحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا، بل احياء عند ربهم يرزقون .
(آل عمران : 169)
هرگز كسانى كه را كه در راه خدا كشته شده اند، مرده مپنداريد، آنان زنده اند و نزد
پروردگارشان روزى داده مى شوند.
سوال اين است كه اينان چگونه زنده اند و حال اينكه ما مى بينيم كه روى زمين مرده
افتاده و از بين رفته اند؟
ج - (احياء
عند ربهم
) يعنى در مقام قرب هستند و روزى
داده مى شوند.
(يرزقون
)
در عين اينكه شما مى بينيد كه آنان روى زمين افتاده اند.
و اساسا
(موت
)
در عرف قرآن عبارت است از انتقال از نشاه اى به نشاءه ديگر و اختصاص به شهيد يا غير
شهيد ندارد. خداوند متعال مى فرمايد:
نحن قدرنا بينكم الموت ، و ما نحن بمسبوقين (واقعه : 60) يعنى ما مرگ را در
ميان شما مقدر نموديم ، و كسى بر ما سبقت نجسته است ؛ منتهى در ادامه مى فرمايد:
على ان نبدل امثالكم و ننشاكم فيما لاتعلمون (واقعه : 61) يعنى بر اين اساس
كه امثال شما را به جاى قرار دهيم ، و شما را به نشاءه اى كه از آن اطلاع نداريد،
منتقل كنيم .
آيا برزخ و پرسش و پاسخ قبر براى همگان خواهد بود؟
س 374- معناى اين مطلب كه در روايات آمده
است
(برزخ مخصوص مؤ من محض و كافر محض است
)(147)
چيست ؟
ج - در ادامه اين عبارت نيز آمده است :
(و الباقون يلهى عنهم
).
(148)
و از بقيه دست بر مى دارند.
اين مطلب مخصوص سوال قبر است ، ولى برزخ به نص قرآن
(149) براى همه وجود دارد.
چنانكه سوال قبر نيز به صورت مختصر است ، يعنى تا روح مهيا مى شود، از او سوال مى
شود، بعد درى از بهشت به روى او باز مى شود و
ياتيه روحها و ريحانها (و يا درى از جهنم به رويش گشوده مى گردد) و
(ياءتيه نارها و لهبها)
(150)
س 375- در روايات آمده است كه برزخ تنها
براى
من محض الكفر محضا و محض الايمان محضا است و براى ديگران نيست .
ج - اين يك دسته از روايات است ، ولى دسته
ديگر از روايات
(151)
عموميت دارد.
س 376-
محض الايمان محضا و محض الكفر محضا يعنى چه ؟
ج - يعنى مؤ من به تمام معنى الكلمه و كافر به
تمام معنى .
س 377- در اين صورت
(محض الايمان محضا
) تنها در شخص
واحد منحصر خواهد بود.
ج - در كفر زياد است .
س 378- آيا اين دسته از روايات قابل قبول
است ؟
ج - نمى توانيم رد كنيم ، زيرا دليلى بر انكار
آن ها نداريم .
س 379- آيا از آيات برزخ مانند
و من ورائهم برزخ الى يوم يبعثون (مؤ منون : 100): (و از پشت سر آنان تا
روزى كه برانگيخته مى شوند (قيامت ) حايلى (برزخ ) خواهد بود.) عموميت استفاده مى
شود؟
ج - بله .
س 380- روايات تلقين را چه كنيم كه خطاب
به ميت گفته مى شود:
(اذا اتاك الملكان ...
)
وقتى دو فرشته به سراغ تو آمدند...
ج - اينها نيز از رواياتى است كه عموم پرسش و
پاسخ قبر از آن استفاده مى شود.
س 381- آيا برخى روايات برزخ كه مى فرمايد
و الباقون يلهى عنهم (از ديگران دست بر مى دارند) و برزخ را از غير
محض الايمان محضا و محض الكفر محضا
نفى مى كند، با عموميت قرآن منافات دارد؟
ج -
و الباقون يلهى عنهم . مى رساند كه آنها هم برزخ دارند، ولى سوال قبر خصوصى
است و فقط از
محض الايمان محضا و محض الكفر محضا پرس و جو مى شود، بنابراين با آيات
قرآن (كه عموميت برزخ را براى همه اثبات مى كنند) منافات ندارد.
شهداء نيز عالم برزخ دارند
س 382- آيا شهداء عالم برزخ دارند؟ و اگر
ندارند چرا درباره حضرت جعفر طيار و ابوالفضل العباس عليه السلام ، در روايت آمده
است :
(له جناحان يطير بهما فى الجنه
)(152)
دو بال دارد كه به وسيله آنها در بهشت به پرواز در مى آيد.
ج - شهدا نيز برزخ دارند، و مقصود از بهشت در
روايت شايد همان برزخ آنها باشد.
تفاوت نظام عالم برزخ با نظام دنيا
س 383- آيا نظام عالم برزخ با نظام اين
عالم فرق دارد؟
ج - نظام عالم آخرت يقينا با نظام اين عالم
فرق مى كند. مثلا انسان در دنيا پس از غذا خوردن سير مى شود و گنجايش خوردن چيز
ديگر را ندارد و اگر بخورد مى تركد، ولى در آن جهان هر قدر بخورد، سير نمى شود، و
لذت هاى ديگر از قبيل جماع و غيره نيز به اين صورت است . و نظام عالم برزخ نيز
اجمالا با نظام اين عالم فرق دارد.
چگونگى فشار قبر
س 384- فشار قبر چگونه است ؟ آيا واقعا
ديوارهاى قبر به هم آمده و به مرده فشار مى دهد؟
ج - براى روح كه از بدن مفارقت نموده تمثل مى
شود كه گويا قبر، او را فشار مى دهد، نه اينكه حقيقتا قبر جسد را فشار دهد. چنانكه
امور ديگر كه بنابر روايات در قبر رخ مى دهد از قبيل نشستن در قبر، و خوردن سر مرده
به سنگ لحد و غيره ،
(153)
همگى تمثل است .
شيخ بوعلى سينا و برزخ
س 385- آيا شيخ بوعلى سينا منكر برزخ بوده
است ؟
ج - ايشان با استدلال به اينكه محسوسات جزئى
هستند، و قوام جزئى به ماده است ، خيال و قوه متخيله را مانند محسوساتى كه به به
حواس مادى درك مى شوند، مى داند؛ ليكن مرحوم آخوند ملا صدرا آنها را مجرد از ماده ،
ولى واجد آثار ماده مى داند.
بوعلى راجع به معاد و خصوصيات قيامت نيز مى گويد: برهان از اثبات آنها قاصر است ؛
ولى چون صادق مصدق گفته ، و صدق او نيز با برهان ثابت شده ، لذا بايد پذيرفت .
چگونگى رسيدن ثواب ها به انسان در عالم برزخ
س 386- اگر عالم برزخ تدريج بردار نيست ،
چگونه ثواب براى انسان به تدريج مى رسد و چگونه انسان علم تدريجى به ثواب پيدا مى
كند؟
ج - اين طور نيست كه خود علم هم تدريجى باشد،
بلكه علم به امر تدريجى است .
(علم به تدريج
) است ، نه
(علم تدريجى
).
استكمال نفوس در عالم برزخ
س 387- آيا نفوس در برزخ استكمال پيدا مى
كنند؟
ج - اگر استكمال در برزخ فرض شود، هر چه انسان
در ماده كسب كرده ك همان مرتبه از كمال را دارا است ، مگر اينكه تخم محبت و معرفت
را در وجودش بكارد كه نهالش در برزخ ظهور مى كند.
بنابراين ، اگر در دنيا بذر تكامل را كاشته باشد، در عالم برزخ پرورش مى يابد.
مانند اينكه اگر سنت حسنه و يا بناى خيرى در دنيا بنيان نهاده باشد، ثوابش به روح
او عايد مى گردد.
معاد
علائم قيامت
س 388 - خداوند متعال مى فرمايد:
فارتقب يوم تاءتى السمائ بدخان مبين يغشى الناس ، هذا عذاب اءليم . (دخان :
10 و 11)
- پس در انتظار روزى باش كه آسمان دودى نمايان بر مى آورد، كه مردم را فرا مى گيرد.
اين است عذاب پر درد.
آيا اين عذاب تا به حال نازل شده ، يا بعد از اين واقع خواهد شد؟
ج - از كلمه (فارتقب ): (يعنى در انتظارش باش
)، برمى آيد كه هنوز واقع نشده است .
س 389- آيا تا روز قيامت واقع مى شود؟
ج - بله به حسب ظاهر آيه ، وعيد است به عذابى
كه عبارت است از آمدن دخان مبين از آسمان كه (يغشى الناس ) يعنى همه مردم را فرا مى
گيرد، و ظاهرا چنين واقعه اى بعد از حضرت رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم و
قبل از قيام قيامت واقع خواهد شد.
س 390- آيا از گفتار خداوند متعال در چند
آيه بعد از آيه گذشته بر نمى آيد كه اين امر واقع شده است ، آنجا كه مى فرمايد:
ثم تولوا عنه و قالو: معلم مجنون (دخان 14)
پس از او روى برتافتند و گفتند: اين ، تعليم يافته اى ديوانه است .
ج - آيه ابا ندارد، ولى اشعار دارد كه اين
عذاب بعد از حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلم واقع خواهد شد، و هنوز واقع نشده
است و اينكه (تاءتى السماء بدخان ) يعنى آسمان دود برمى آورد، آن هم با وصف (مبين )
يعنى آشكارا، و علاوه بر اين (يغشى الناس ) يعنى همه مردم و اهل عالم را فرا مى
گيرد.
س 391- آيا وقتى سد ياءجوج و ماءجوج بسته
شد كه راه جنگى ديگر براى حمله وجود نداشت ؟
ج - يك تنگه بيشتر نبود روى آن سدى نباشد و
براى استحكام لابلاى آن آهن استعمال شد، چنان كه خداوند متعال از زبان ذوالقرنين مى
فرمايد:
آتونى زبر الحديد...) (كهف : 96): (و قطعات
بزرگ آهن را بياوريد...) و در عالم پنج سد زده شد، يكى سد بابل و ديگرى سد دانيال
در شهر تفليس ك و ديگر سد ياءجوج و ماءجوج ، و دو سد ديگر كه همه آنها به مرور زمان
از هم پاشيده شد، و اين ، يكى از اشراط ساعت و علائم قيامت است .(154)
حقيقت معاد و تفاوت هاى نظام قيامت با دنيا
س 392- آيا صور نوعى بعد از خروج از عالم
نيز ماده دارند؟
ج - وجود برزخى و مجرد است ، صور نوعى مادى
نداريم .
س 393- پس چرا در منظومه سبزوارى قدس سره
چنين آمده است ؟
چ - در منظومه چنين چيزى نيست و نبايد باشد، صورتهاى نوعى ماده ندارد.
س 394- آيا جمله (على اءن نسوى بنانه ) در
آيه
اءيحسب الانسان اءن لن نجمع عظامه ؟! بلى قادرين على اءن نسوى بنانه .
(قيامت : 3 و 4): (آيا انسان مى پندارد كه هرگز ريزه استخوانهايش را گرد نخواهيم
آورد؟! آرى ، ما توانايى آن را دارمى كه (خطوط) سرانگشتان او را درست (و بازسازى )
كنيم .) ظهور در ماده ندارد؟
ج - اكل و شرب از اين بالاتر است . خداوند
سبحان مى فرمايد:
ثم انكم اءيها الضالون المكذبون ، لاكلون من شجر من زقوم ، فمالئون منها البطون ،
فشاربون عليه من الحميم ، فشاربون شرب الهيم ...)
(واقعه : 51 55)
- آنگاه شما اى گمراهان دروغپرداز، قطعا از درختى كه از ز قوم است خواهيد خورد، و
از آن شكمهايتان را پر خواهيد كرد، و روى ان از آب جوش مى نوشيد (مانند) نوشيدن
شتران تشنه .
س 395- خداوند سبحان در جاى ديگر درباره
درخت
(زقوم
)
مى فرمايد:
انها شجرة تخرج فى اءصل الجحيم . (صافات : 64)
- آن ، درختى است كه در قعر آتش سوزان مى رويد.
سؤ ال اين است كه چگونه درخت در اصل جحيم و در قعر آتش سوزان مى رويد؟!
ج - اگر خدا بخواهد، مى شود.
س 396- خداوند متعال بعد از آيه گذشته باز
در تفسير درخت
(زقوم
) مى فرمايد:
طلعها كاءنه رؤ وس الشياطين . (صافات : 65)
- ميوه اش گويى چون كله هاى شياطين است .
معناى اين آيه چيست ؟
ج - يعنى ميوه هاى آن به صورت سر شيطان است ،
در سوره واقعه مى فرمايد:
لاكلون من شجر من زقوم ، فمالئون منها البطون (واقعه گ 52 و 53) قطعا از
درختى كه از ز قوم است خواهيد خورد، و از آن شكمهايتان را پر خواهيد كرد. يعنى با
غذا شكمهايشان پر مى شود، و با حميم جهنم از آنها پذيرايى مى شود. تشريفات مهمانى
آنها اين است ، ميوه آنها نيز به صورت سرهاى شياطين است !
س 397- در دنيا كه درخت در آتش سبز نمى
شود؟
ج - همه آيات عالم آخرت ، نظامى دارد كه مغاير
نظام امروز عالم است ما است . براى نمونه در عالم دنيا خيلى چيزها امكان ندارد صد
سال بيشتر بماند، ولى در آنجا صدها هزار سال ممكن است بماند، بلكه جوانتر هم مى
شود؛ بنابراين ، اينكه درخت ، در قعر جهنم سبز شود و ميوه دهد، نظامى است مخصوص به
عالم جهنم و ربطى به دنيا ندارد كه مورد اشكال شود.
س 398- در ادامه آيات مربوط به ز قوم در
سوره صافات آمده است :
انهم اءلفوا آباءهم ضالين (صافات : 69)
آنها پدران خود را گمراه يافتند.
آيا در قعر جحيم واقع شدن درخت ، و پيروى آنان از پدران گمراهشان به هم ربط دارد؟
اگر هست چيست ؟
ج - ناچار بايد مناسبتى بين ان دو باشد،
مناسباتى بين نظام آنجا و نظام اينجا وجود دارد، بايد فكر كرد و ديد كه چه ربطى بين
اين دو وجود دارد.
س 399- مرجع ضمير (انهم ) در اين آيه با
مرجع ضمير آيه قبل ، يكى است .
ج - خوب ، باشد.
چگونگى بازگشت امور به خداوند در قيامت
س 400- خداوند مى فرمايد:
اءلا الى الله تصير الاءمور. (شورى : 53)
آگاه باشيد كه همه كارها به خدا مى گردد.
چگونه در روز قيامت ، امور به سوى خداوند متعال بازگشت مى كند؟
ج - خداوند متعال مى فرمايد:
لقد كنت فى غفلة من هذا، فكشفنا عنك غطاءك ، فبصرك اليوم حديد. (ق .22)
واقعا كه از اين حال ، سخت در غفلت بودى ، ولى ما پرده را از جلوى چشمانت برداشتيم
، لذا امروز ديده ات تيز است .
بنابر آيه شريفه فوق الآن هم (الى الله تصير الاءمور.) الآن هم قيامت بر پا است ، و
قيامت به عالم احاطه دارد، منتهى ما پشت پرده هستيم و در قيامت پرده برداشته مى
شود.
اساسا آياتى كه در قيامت كبرى ظهور دارند، در روايات در سه معنى استعمال شده اند:
1- قيامت كبرى .
2- رجعت .
3- ظهور حضرت حجت عجل الله تعالى فرجه الشريف .
مانند اين آيه كه مى فرمايد:
و يوم نحشر من كل امة فوجا ممن يكذب بآياتنا، فهم يوزعون
(نمل : 83)
و آن روز كه از هر امتى ، گروهى از كسانى را كه آيات ما را تكذيب كرده اند، محشور
مى گردانيم ، پس آنان نگاه داشته مى شوند تا همه به هم پيوندند.
اين آيه شريفه مى فرمايد: از هر امت دسته اى را محشور مى كنيم ، و اين با قيامت
كبرى قابل تطبيق نيست ، زيرا خود قرآن در وصف قيامت مى فرمايد:
و حشرناهم فلم نغادر منهم اءحدا. (كهف : 47)
و همگان را محشور مى كنيم و هيچ كس را باقى نمى گذاريم .
رجوع به جهنم نيز، رجوع به خداست
س 401- خداوند متعال مى فرمايد:
انا لله و انا اليه راجعون (بقره : 156)
ما از آن خدا هستيم ، و به سوى او باز مى گرديم .
ترديدى نيست كه اين معنى نسبت به بهشتيان درست است ، ولى نسبت به كسانى كه به جهنم
مى روند، چگونه (انا اليه راجعون ) تصور مى شود؟
ج - (انا لله ) يعنى ما مملوك خدايم و او شريك
ندارد، و (انا اليه راجعون ) يعنى همه به سوى خدا رجوع مى كنيم . و رجوع به جهنم
نيز، رجوع به خداست ؛ زيرا خداوند متعال به تمام موجودات از جمله جهنم احاطه دارد،
چنانكه مى فرمايد:
(انه بكل شى ء محيط
)
(فصلت : 54)
- و او به هر چيز محيط است .
س 402- آيا نديدن بهشت و نعمتهاى بهشتى
براى اشخاصى كه رحمت و مغفرت پروردگار شامل حالشان نمى شود، با گفتار پروردگار كه
مى فرمايد:
فكشفنا عنك غطائك فبصرك اليوم حديد (ق : 22): (پس ما پرده را از جلوى چشمانت
برداشتيم ، لذا ديده ات تيز است .) منافات ندارد؟
ج - خير، نديدن بهشت با (بصرك اليوم حديد)
منافات ندارد؛ زيرا آنان عذاب را مى بينند، و بصيرت و چشم دلشان به ديدن جهنم ،
حديد و تيز است .
چرا معاد؟!
س 403- چرا روح بعد از بيرون آمدن از بدن
و استكمال ، دوباره به بدن باز مى گردد؟
ج - براى اينكه مجازات خود را ببيند. اثر
اعمال در نفس انسان نقش بسته است ، در برزخ كه مانند بازداشتگاه قبل از دادگاه است
، آنها را به صورت خاص و در قيامت به صورت ديگر مشاهده مى كند و دليل هاى نقلى و
سمعى بسيار در سراسر قرآن بر اين مطلب دلالت دارد.
نمونه اى از آياتى كه بر معاد دلالت مى كنند
س 404- از دو آيه شريفه ذيل ، كداميك
بيشتر بر معاد دلالت دارد؟
خداوند سبحان در جايى مى فرمايد:
كما بداءكم تعودون (اعراف : 29)
همان گونه كه شما را پديد آورد، (به سوى او) باز مى گرديد.
و در جاى ديگر مى فرمايد:
بلى قادرين على اءن نسوى بنانه (قيامت : 4)
آرى ما توانايى آن را داريم كه (اثر) سرانگشتان او را درست (بازسازى ) كنيم .
ج - يا هر دو! خداوند بعد از آيه نخست مى
فرمايد:
فريقا هدى ك و فريقا حق عليهم الضلالة . (اعراف : 30)
- گروهى را هدايت نموده ، و گروهى گمراهى بر آنان ثابت شده است .
يعنى همان گونه كه در
(عالم ذر
)
دو دسته بودند:
فريقا هدى ، فريقا حق عليهم الضلالة در بازگشت نيز همين طور خواهند بود.
س 405- كدام آيه بيشتر بر معاد دلالت
دارد؟
ج - (تعودون ) نص در معاد است ك چنانكه (على
اءن نسوى بنانه ) نيز نص است ، آيه نخست مى فرمايد: به همان صورت كه خداوند در وحله
اول شما را آفريد، در آخر نيز به همان طور عود مى كنيد، و مساءله عود با مساءله
بداء ارتباط دارد، و به همان برمى گردد.
آيه ديگر هم مى فرمايد:
اءيحسب الانسان اءن لن نجمع عظامه ؟! بلى قادرين على اءن نسوى بنانه .
(قيامت : 3 و 4)
آيا انسان مى پندارد كه هرگز ريزه استخوان هايش را گرد نخواهيم آورد؟! آرى ، (بلكه
) توانايى آن را داريم كه (خطوط) سرانگشتان او را درست (بازسازى ) كنيم .
خداوند متعال حكمت عجيبى در ميان سرانگشتان بشر به كار برده است .
پاداش اعمال در دنيا و آخرت
س 406- آيا انسان در دنيا به سزاى اعمال
خود مى رسد و جزاى عمل خود را در دنيا مى بيند؟
ج - همه جريانهايى كه انسان در آخرت مى بيند،
در دنيا هم مى بيند، زيرا حساب و جزاى عمل پهلوى عمل گذاشته شده ولى در نظر ما روى
آن پرده كشيده شده است ، خداوند متعال مى فرمايد:
وجعلنا من بين ايديهم سدا، و من خلفهم سدا، فاءغشيناهم ، فهم لايبصرون .
(يس : 9)
- و ما فرا روى آنها سدى و پشت آنان سدى نهاده و پرده اى بر چشمان آنان فروگسترده
ايم ، لذا نمى توانند ببينند.
اينها واقعا وجود دارد ولى ما نمى بينيم ، خداوند متعال مى فرمايد:
اذا الاءغلال فى اءعناقهم ... (غافر: 71)
- آن هنگام كه غل ها در گردنهايشان افتاده است .
همچنين مى فرمايد:
انا جعلنا فى اعناقهم اغلالا، فهى الى الاءذقان ، فهم مقمحون (يس : 8)
- ما در گردنهاى آنان تا چانه هايشان غلهايى نهاده ايم ، به طورى كه سرهايشان را
بالا نگاه داشته و ديده فرو هشته اند.
خوبى ها و زشتى هاى اعمال حقيقتا وجود دارد، ولى ما از آنها در غفلتيم ، توجه داريم
ولى از توجه خود غافليم . خداوند متعال مى فرمايد: