داستانها و دانستنيهاى تكان دهنده از زلزله جادوى سياه

عبدالرسول يزدى نژاد

- ۳ -


بعضى نيز در اين فكر هستند كه شهرى كه در آن زندگى مى كنند و بر روى گسل واقع شده به جايى امن تر و مطمئن تر انتقال دهند تا بلكه چند روزى بيشتر عمر كنند و بيشتر به هوسبازى و... بپردازند و سرمايه هاى كلان را صرف مسائل پيش پا افتاده اى كنند كه سودى هم ندارد در حالى كه غافلند كه بسيارى از زلزله ها تا دويست كيلومتر اطراف خود را در بر مى گيرد و در كشور ما نيز منطقه كه از چهار طرف چنين فاصله اى با گسل ها داشته باشد وجود ندارد.
به علاوه در كشور ژاپن - كه مظهر مقاوم سازى بنا در دنياى امروز است - در 16 ژوئن 1964 بر اثر زلزله تعداد زيادى جان باختند و تنها در اطراف پالايشگاهى كه آتش گرفته بود در مدت دو هفته 350 خانه در آتش ‍ سوخت .
اما بايد بدانيم كه اگر دست قهر خداوند در ميان باشد پيش از آن كه كسى اقدامى انجام دهد هر روز بلائى با شيوه اى نو مى فرستد و پيش از آن كه راه مقابله با آن كشف شود بلائى جديد نازل مى كند. انتقال شهرها به نقاط امن هم كارى نيست كه با يكى دو دهه وقت صرف كردن به انجام برسد. در صورتى كه در زلزله بم شاهد بوديم كه همه جا سخن از اين بود كه شهر بم را بهتر از قبل بر روى همان گسل ها بسازيم در حالى كه در مكان هايى كه عذاب خدا نازل شده نماز خواندن نيز كراهت دارد چه رسد به اين كه زندگى را از نو بر روى آن زمين ها بنا كنيم .
جويرية بن مسهر مى گويد: با اءميرمؤمنان على (عليه السلام ) از جنگ با خوارج باز مى گشتيم كه هنگام نماز عصر به زمين بابل رسيديم . اميرمؤ منان (عليه السلام ) و همراهان پياده شدند. حضرت فرمود: اى مردم اين زمين لعنت شده ايست كه در طول دوران ، سه بار عذاب بر آن نازل شده و يكى از مؤتفكات (23) بوده و اولين زمينى است كه در آن بت پرستى شد. بر پيامبر و وصى پيامبر روا نيست در چنين زمينى نماز بخواند، هر كس مى خواهد نماز بخواند.
جويره نيز به همراه على (عليه السلام ) نماز نخواند تا به زمينى ديگر رسيدند و به معجزة اميرمؤ منان (عليه السلام ) خورشيد به اندازه اى بالا آمد كه فضيلت نماز عصر بود، سپس نماز خواندند(24).
به علاوه امروزه كه همه جا سخن از كاهش نسل و ((...كمتر زندگى بهتر است )) شايد اين راه بهترين شيوه براى رسيدن به زندگى بهتر باشد تا نسل بعد از ما در آرامش و آسايش بهترى زندگى كنند و از شهرهاى چند طبقه امروز نيز خلاص شوند.
بايد بدانيم كه در اين چند ميليارد جمعيت زمين فقط سى - چهل ميليون ! جمعيت شيعه ايران دچار ازدياد نسل شده و بايد به هر شيوه ممكن كاهش ‍ يابند و دست قدرت خداوندى هم به كمك آن ها شتافته تا زودتر به اين مهم دست يابند كه نسل شيعه دوازده امامى زودتر به دست خودشان ريشه كن شود و نامى از ياران و دوست دارن على (عليه السلام ) باقى نماند! چنان چه ديديد در اين چند دهه اخير، مرگ و مير ناشى از بلاهاى آسمانى و زمينى در ايران بى سابقه بوده است و شايد زنگ خطرى براى ما باشد تا كمى به خودمان بيائيم و كمتر آهنگ ريشه كن كردن نسل خود را بزنيم و به جاى هم نوايى با دشمنان بايد از آن ها سؤ ال كنيم اگر نگران ازدياد نسل هستى بهترين راه اين است كه اول خودت را بكشى ؛ زيرا آن نطفه و جنين به قطره اى خون زنده مى ماند و قانع است اما تو اگر دست پيدا كنى خون ملتى را خواهى مكيد، چنان كه بسيارى از آن ها كه ادعاى نظم نوين جهانى داشتند با سلطه بر جهان به هيچ جنبنده اى رحم نكردند و خون بسيارى از مردم در لبنان ، فلسطين ، عراق ، افغانستان و... را پايمال كردند.
فصل پنجم : مقاوم سازى
بحث استحكام بخشيدن به ساختمان ها امروزه نظرهاى بسيارى را به خود جلب كرده است و نظريه پردازان همواره به دنبال راه حلى جامع و همه جانبه اند.
از سوى ديگر هر روز، زلزله ها و بلاها رنگى تازه به خود مى گيرند. در گذشته هر بار، زلزله يكى دو ثانيه بيشتر طول نمى كشيد و چندان پس لرزهاى هم به دنبال نداشت . اما اكنون با پيشرفت علم و فن آورى بلاهاى آسمانى هم رنگ جديدى به خود گرفته است و هر بار زلزله بيشتر از ده ثانيه طول مى كشد كه بسيارى از راه هاى مقابله را به بن بست كشانده است .
گاهى هم رانش زمين در مناطقى رخ مى دهد كه احتمال بسيار كمى در مورد آن بوده است ؛ مثلا چندى پيش در ژاپن در ريل قطار، رانش زمين رخ داد كه تلفات بسيارى به دنبال داشت . هم چنين ((تسونامى (25))) در بيست و ششم دسامبر سال 2004 با قدرت 8 ريشتر در منطقه وسيعى از جنوب شرقى آسيا - در منطقه اى كه بيشترين فساد را در دنيا دارد و بسيارى از خوش گذران ها و دنيا طلبان تعطيلات خود را در آنجا سپرى مى كنند - نيز پديده اى جديد به شمار مى آيد كه در طول قرن ها به ندرت اتفاق مى افتد و جان صدها هزار نفر را گرفته و تعداد زيادى مجروح و زخمى بجا گذاشته و هنگامى به وقوع پيوسته كه هيچ كس در حالتى نبوده كه بتواند مقاومت كند و يا سر پناهى پيدا كرده و يا به ساختمان هاى مقاوم و ضد زلزله ! پناه برد. تصاوير ماهواره اى در صحفه 113 و تصوير شماره 12 در صفحه 114 كتاب تا حدود شدت اين فاجعه را بيان مى دارد.
اين جاست كه اين روايت شريف ، تحقق پيدا كرده كه امام رضا(عليه السلام ) فرمود: ((هر گاه مردم گناه هاى جديدى انجام دهند كه قبلا سابقه اى نداشته خداى متعال نيز دردها و بلاها و بيمارى هاى جديد را در ميان آن ها مى فرستد)). چنان كه اكنون شاهد بيمارى هائى نوينى مانند ايدز، ام اس ، سارس ، سكته هاى ناگهانى و... هستيم .
پس بايد علت همه اين گونه بلاها را در جاى ديگرى جست وجو كرد و راهى انتخاب كنيم كه جنگ با خدا و فروختن بهشت به بهايى كم نباشد. وقتى آيه فاءذنوا بحرب من الله و رسوله (26) كه درباره رباخواران نازل گرديده و از ربا تعبير به جنگ با خدا شده به گوش بندگان رسيد هيچ گاه به اين نقطه از زمان نمى انديشيدند كه چگونه رباخوارى اعلان جنگ با خدا ناميده مى شود. اما وقتى مراجعه به روايات اهل البيت (عليه السلام ) مى كنيم به اين حديث شريف بر مى خوريم كه فرمود: ((هر گاه رباخوارى زياد شود زلزله ها هم زياد مى شود(27))).
عقل سليم و فطرت پاك انسان در اين موارد حكم مى كند كه راه چاره را در اعمال خود جست وجو كند و به جاى چنگ زدن به وسايل مادى ، كمى هم به معنويت بينديشيد و به فطرت خود باز گردد و مقاوم سازى را ابتدا از افكار و اعمال و عقايد خود شروع كند و در سايه اطاعت از فرمان هاى الهى ، استحكام بخشيدن به ساختمان ها را هم آغاز نمايد. زيرا ((دنيا مزرعه آخرت است )) و همه زندگى دنيا را خداوند براى رسيدن به آخرت بنا نهاده است ؛ پس سزاوار است هر عملى كه انسان در اين دنيا انجام مى دهد انگيزه اى الهى داشته باشد تا هم به كمال مادى برسد و هم سعادت اخروى را دريابد.
ابتدا اين سؤ ال به ذهن مى رسد كه با توجه كه به پيشرفتى كه بشر در علوم گوناگون داشته است آيا مى توان مكان هايى ساخت كه در برابر همه بلاهاى آسمانى و زمينى مانند سيل ، زلزله ، طوفان ، آتش فشان ، باران ها، برف ها بهمن هاى سهمگين و هجوم ميليون ها ملخ به مزارع كشاورزى مقاومت داشته باشد و آيا مقاوم سازى به تنهائى و چنگ زدن به اسباب مادى نوعى رويارويى با غضب و قهر الهى نيست ؟! مگر نه اين است كه در بسيارى از آيات شريفه قرآن آمده ((هر كجا باشيد اجل و مرگ به سراغتان مى آيد اگر چه در قصرهاى مرتفع و آراسته مسكن گزينيد(28 ))).
طبيعت انسان مادى و دنياپرست هميشه در پى چاره اى براى فرار از مرگ است اما مؤ منين نه تنها از مرگ هراسى ندارند بلكه به استقبال آن مى روند و شهادت در راه خدا را بر هر زندگى مرفهى ترجيح مى دهند با اين وجود امامان ما فرموده اند: ((مؤ من در دو دنيا زنده است (29 ))) و ((همه مردم از زلزله بيم دارند ولى مؤ من نه تنها نمى ترسد بلكه وقار خود نيز نمى بازد)). بر خلاف انسانهاى مادى صرف كه زندگى آن ها حتى از مردگان هم پست تر است و جسمى بى روح و در حال حركتند و به تعبير روايات ((مرده اى در ميان زندگان ))هستند.
اعتقاد ما بر اين است كه هر معلول مادى علاوه بر علل طبيعى از علتى ماوراى طبيعى نيز سرچشمه مى گيرد و خداى متعال مسب الاسباب است .
نكته مهم اين است كه انسان ، علاوه بر اين كه اسباب دنيايى را مى نگرد از باطن آن ها غافل نشود و هميشه نيم نگاهى به آن سوى علت ها و دست قضا و قدر الهى داشته باشد.
در بسيارى از روايات شريف ، تاءكيد بسيارى بر محكم كارى انسان و استحكام بخشيدن به هر عملى كه انجام مى دهد وجود دارد.
روزى پيامبر گرامى (صلى الله عليه وآله ) در حال چيدن سنگ لحد قبر يكى از مؤ منين بود و دقت زيادى به خرج مى داد.
يكى از اصحاب عرضه داشت : يا رسول الله اين همه دقت لازم نيست الان خاك روى آن مى ريزند و در زير خاك پنهان مى شود!
حضرت فرمود: خداوند (جل جلاله ) دوست دارد مؤ من ، كارى را كه به او سپرده شده به بهترين صورت انجام دهد و كم كارى نكند و نهايت سعى خود را انجام دهد.
در بسيارى از آيات قرآن سفارش به سعى و كوشش شده و خداى (جل جلاله ) مى فرمايد: ((براى چيزى جز سعى و كوشش او نيست (30) و سعى و تلاش شما بى نتيجه نخواهد بود(31))).
اسبغ بن نباته نقل مى كند كه :
ان اءميرالمؤ منين (عليه السلام ) عدل من عند حائط مائل الى حائط آخر.
فقيل له : يا اءميرالمؤ منين اءتفر من قضاء الله ؟
فقال : اءفر من قضاء الله الى قدر الله عزوجل (32)
.
اميرمؤ منان (عليه السلام ) از پاى ديوارى كه شكسته و ترك برداشته و مايل به افتادن بود به طرف ديوارى سالم رفتند و در آنجا نشستند.
يكى از اشخاص عرض كرد: آيا از قضاى خدا فرار مى كنيد!!
حضرت فرمودند: از قضاى خدا به قدر خداوند پناه مى برم .
به عبارتى ديگر قضاى حتمى خداوند اين است كه اين ديوار شكسته ، بيفتد و بر روى هر كس افتد او را مصدوم كند ولى تقدير خداوند اين است كه اگر زير آن قرار نگيرى نجات خواهى يافت و اختيار انسان ايجاب مى كند كه خود را به هلاكت نيفكند و در حد امكان و اختيار خود تلاش كند و چون كسى نمى تواند قضاى حتمى كه چون معادلات رياضى است و قابل تغيير نمى باشد تغيير دهد بايد به اندازه اختيار خود سعى كند و گزينه اى را انتخاب كند كه هلاكت و فساد در پى نداشته باشد و به بن بست كشيده نشود بنابراين بايد به قدر الهى پناه برد.
در اسلام ، سفارش زيادى شده كه هر كارى را به اهل آن بسپاريد و از تجربه صاحبان هر فنى استفاده كنيد ((تجربه بالاتر از علم است )).
در حديثى فرموده اند: من عمل على غير علم كان ما اكثر مما يصلح (33)؛ يعنى : هر كس بدون آگاهى دست به هر كارى زند خراب كاريش ‍ بيشتر از درست كردنش است .
در كارهاى ساختمانى و مانند آن هم بايد به اهل فن آن مراجعه كرد و در حد امكان بهترين مصالح و مهندسين آن را به كار برد نه براى فرار از مرگ ، بلكه به خاطر اجراى دستور خداوند و جلوگيرى از اسراف ؛ زيرا كارهاى ناقص ‍ كه به دست نااهل هم سپرده مى شود باعث صرف هزينه هاى چند برابر مى گردد.
خراب كردن بناها و بافت قديمى شهرها علاوه بر صرف هزينه هاى كلان كه بيشتر آن هم به جيب سودجويان و روزى خوار مستضعفان مى رود عمر و سرمايه بيشترى را هم تلف مى كند. به علاوه لذت زندگى در بسيارى از شهرها به خاطر بافت قديمى و سنتى آن هاست نه تجملات و رز و زيورهاى آن . گذشته از اين كه در معمارى سنتى بسيارى از مسائل امروزه رعايت مى شده كه كمتر به چشم مى خورد و مورد توجه قرار دارد و تلقين معمارى سنتى با مقاوم سازى هنرى نو است كه فرهنگ اصيل و معمارى سنتى را نيز حفظ مى كند.
با فرض رعايت همه اصول مادى هم نبايد از اصل خلقت كه اميرمؤ منان (عليه السلام ) فرمود: فابنوا للخراب ؛ ((بسازيد براى خراب شدن )) غافل شد.
دنيا همواره روى خرابى است و ابديت ندارد و به آن دل نبنديد و اگر هم ساختيد براى آخرت و الدنيا مزرعة الآخره باشد و وسيله اى براى رسيدن به رضاى خداوند متعال باشد نه براى فخر فروشى و چشم و هم چشمى و حسد و... كه خداوند (جل جلاله ) مى فرمايد: ...اءنما متاع الدنيا لعب و لهو و زينة و تفاخر بينكم ...(34)؛ يعنى : كالاهاى دنيا بازى و بازيچه و زينت و فخر فروشى شما به يكديگر است .
پيوسته اجل و مرگ به دنبال آدمى است و خداى متعال نيز مى فرمايد: ((هر كجا باشيد اجل و مرگ به سراغتان مى آيد اگر چه در قصرهاى مرتفع و آراسته مسكن گزينيد(35))). چنان كه آن ثروتمند آمريكايى كه اتاق ضد نفوذ مانند گاو صندوقى آهنين براى خود ساخته بود و هيچ كس غير خودش نمى توانست وارد آن شود. سرانجام روزى كه براى محاسبات و زراندوزى داخل اتاق شده بود كليد خروج را به همراه نداشت و دست رسى به هيچ كس هم براى كمك خواستن نداشت . در آخرين ساعات عمر خود اين نامه را نوشت و پيامى به همه زراندوزان و دنياپرستان داد كه : ((در ميان كوهى از طلا و دلار از تشنگى و گرسنگى مردم ))
بنابر اين لازم است به دنيا بيشتر به چشم پلى براى آخرت نگريست نه با نگاه مادى صرف و چنان كه امام صادق (عليه السلام ) فرموده ((خداوند در دنيا لذت هاى حلال را بيش از حرام قرار است )). پس چه بهتر كه انسان ((بهره خود را از دنيا فراموش نكند(36))) و در ميان دنيا و آخرت به گونه ايى جمع كند كه در آخرت از زيان كاران نباشد.
در كتاب حاضر بنابر اختصار است و براى آگاهى و شيوه هاى نگهدارى و مقاوم سازى بناها در حوادث بهتر است به مقالات علمى روز مراجعه شود و چون جنبه معنوى آن از نظرها دور مانده و علوم بى انتهاى اهل البيت (عليه السلام ) از نظر بيشتر مردم پنهان مانده و هم چنان علوم ايشان مانند خودشان در غربت به سر مى برد بر آن شدم تا اشاره اى كوتاه ((در حد گنجايش كتاب )) به آن ها داشته باشيم .
فصل ششم : زمين هاى نحس و زمين هاى بابركت
امروزه سخن از اين است كه كدام مناطق ، روى گسل واقع شده و زلزله خيز است و چه مكان هايى امن و دور از زلزله ها و بلاها هستند، در حالى كه در روايات ائمه طاهرين (عليه السلام ) از قرن هاى گذشته اشاره اى به آن ها شده است (37). در روايات بسيارى از سوى ائمه (عليه السلام ) مدح و ذم شهرها و ديارى گفته شده كه برخى به اهل آنجا و بعضى به خصوصيتى كه در آن سرزمين هاست اشاره دارد. در اين ميان از روايتى كه به اهل شهرها و ساكنين آنجا اشاره دارد صرف نظر مى كنيم و فقط تعدادى از آن احاديث كه با موضوع كتاب مناسبت دارد و به زمين ها و مكان ها مربوط است ذكر مى كنيم .
مردى شامى از اميرمؤ منان (عليه السلام ) پرسيد: بدترين وادى در روى زمين كجاست ؟
حضرت در پاسخ فرمود: وادى اى در يمن كه به آن ((برهوت )) گويند و از وادى هاى جهنم است (38).
امام جعفر صادق (عليه السلام ) نيز فرمود: دشمنان ما هر گاه بميرند روحشان به وادى برهوت مى رود و در عذابى دائمى مى باشد و از غذاى زقوم مى خورد و از حميم جهنم مى نوشد. پس از شر اين وادى به خدا پناه بريد(39).
آن حضرت در روايتى ديگر مى فرمايد: ان الرى و قزوين و ساوه ملعونات مشؤ ومات (40).
يعنى : ((سرزمين رى ، قزوين ، و ساوه مورد لعنت خداوند واقع شده و شوم اند)).
شايد اين روايات اشاره به بلاهاى داشته باشد كه تا امروز بر اين شهرها آمده است ، چنان كه زلزله ها و فتنه هايى در اين شهرها واقع شده كه بسيارى جان خود را از دست داده اند.
در مقابل ، بعضى از مكان ها اراضى مرحومه و با بركتند، چنان كه در روايات زيادى از شهر قم ، آبه (41) و اردهال (42) به عنوان مكان هايى امن در بلاهاى زمان ها نام برده شده است .
در روايتى امام رضا (عليه السلام ) فرمود: اذا عمت البدان الفتن و البلا يا فعليكم بقم و حواليها و نواحيها فان البلايا مدفوع عنها(43 )؛ يعنى : ((هر گاه بلاها و فتنه ها شما را فرا گرفت به قم و اطراف آن پناه ببريد زيرا بلاها از قم دور شده است )).
از جعفر بن محمد الصادق (عليه السلام ) نقل شده كه فرمود: ان لعلى قم ملكا رفرف عليها بجناحيه لا يريدها جبار بسوء الا اءذابه الله كذوب الملح فى الماء، ثم اءشار الى عيسى بن عبدالله فقال : سلام الله على اءهل قم يسقى الله بلادهم الغيث و ينزل الله عليهم البركات و يبدل الله سيئاتهم حسنات هم اءهل ركوع و سجود و قيام و قعود هم الفقهاء العلماء الفهماء هم اءهل الدرية و الروية و حسن العبادة (44)؛ يعنى : بالاى شهر قم ملكى بال هاى خود را باز كرده و پرواز مى كند. هيچ ستمگرى اراده بد بر قم نمى كند مگر اينكه او را مانند نمك در آب ذوب مى كند. سپس اشاره به عيسى بن عبدالله كرد و فرمود: درود خدا بر اهل قم ، خداوند، سرزمينشان را باران ها سيراب كند و بركت خود را بر آن ها نازل كند و گناهشان را به حسنات تبديل كند، آن ها اهل ركوع و سجود و قيام و قعودند. آن ها فقيه ، عالم ، فهيم ، و اهل درك ، درايت ، روايت ، و عبادت ، نيكو هستند.
زمانى كه خطر سيل ، شهر قم را تهديد مى كرد و ترس زيادى ، مردم را فرا گرفته بود، سرانجام آب رود خانه بالا آمد و در آن طرف خيابان ساحلى كه بسيارى از مكان هاى فساد و بار فروشى وجود داشت زير آب فرو برد و به نقل شاهدان عينى آب تا پشت ديوار حرم مطهر حضرت معصومه (عليه السلام ) آمد و داخل حرم نشد.
در سال 1355 نيز زلزله شديدى در قم آمد كه خرابى زيادى به بار آورد اما تلفات جانى به بار نياورد و ديوارهاى حرم مطهر نيز كمترين شكافى بر نداشت ؛ از اين قبيل كرامات در حريم ائمه اطهار (عليه السلام ) بى شمار است و به تفصيل در كتاب هاى كرامات ذكر شده است .
حماد ناب مى گويد: جماعتى نزد ابى عبدالله (عليه السلام ) بوديم كه حمران بن عبدالله قمى وارد شد و از امام صادق (عليه السلام ) سؤ الاتى كرد و حضرت با روى باز با او برخورد كرد. هنگامى كه برخواست و رفت به آن حضرت عرض كردم او چه كسى بود كه اين چنين او را گرامى داشتى ؟
حضرت فرمود: من اءهل البيت النجباء يعنى اءهل قم ما اءرادهم جبار من الجبابرة الا قصمه الله (45)؛ يعنى : او از خاندانى نجيب يعنى اهل قم بود. هيچ ستمگرى از ستم كاران ، اراده آزار آن ها نمى كند مگر اين كه خداوند او را هلاك مى كند.
ابى الحسن موسى (عليه السلام ) فرمود: ((بهشت ، هشت در دارد كه يكى از آن ها براى اهل قم است . اهل قم ، برگزيده ترين شيعيان ما در ميان شهرهاى ديگرند؛ خداوند، طينت ايشان را با ولايت ما سرشته است (46))).
در روايتى ديگر امام رضا (عليه السلام ) فرمود: للجنه ثمانية اءبواب فثلاثه منها لاءهل قم فطوبى لهم ثم طوبى لهم (47)؛ يعنى : بهشت ، هشت در دارد كه سه تاى آن ها براى اهل قم است ؛ پس خوشا به حال آنان ، خوشا به حال آنان .
امام صادق (عليه السلام ) در تفسير آيه شريفه : فاذا جاء وعد اولاهما بعثنا عليكم عبادا لنا اولى باءس شديد فجاسوا خلال الديار و كان وعدا مفعولا(48)؛ سه مرتبه فرموده است : به خدا قسم ، آن ها اهل قم هستند(49).
ابوموسى اشعرى مى گويد: ((از اميرمؤ منان ، على بن ابى طالب (عليه السلام ) پرسيدم سالم ترين شهرها و بهترين مواضع ، هنگام نزول فتنه ها و ظهور شمشير كجاست ؟ - كنايه از زمان غيبت امام زمان (عليه السلام ) و پيش از ظهور است -.
حضرت فرمود: سالم ترين و امن ترين مواضع ، سرزمين جبل ((قم )) است . هر گاه خراسان ، دگرگون و آشوب شود و بين اءهل جرجان و طبرستان جنگ درگيرد و سجستان خراب شود، سالم ترين مواضع قصبه قم است ؛ اين شهرى است كه ياران بهترين مردم از جهت پدر و مادر و جد و جده و عمو و عمه از آنجا خارج مى شوند، آن زمين از شدت نور ((زهراء)) ناميده مى شود و در آنجا مكانى است كه قدم جبرئيل گذاشته شده و آن همان مكانى است كه آبى از آن جوشيده است كه هر كس از آن بنوشد از بيمارى ها در امان ماند و اين آب با گلى كه ابراهيم پرندگان را زنده كرد عجين شد و از آن امام رضا (عليه السلام ) غسل مى كند ((چاهى در مدرسه علميه رضويه )) و از آن مكان ، گوسفند ابراهيم و عصاى موسى و انگشتر سليمان بيرون آمد(50))).
از ابى عبدالله امام صادق (عليه السلام ) روايت شده كه فرمود: ((حشر همه مردم به سوى بيت المقدس است مگر بقعه اى در جبل كه به آن قم گويند. آن ها در قبرهاى خود حساب مى شوند و از قبرهاى خود نيز محشور مى شوند و به سوى بهشت مى روند. و فرمود: اهل قم بخشيده شده اند...، سپس فرمود: اين ها اختصاص به اهل قم دارد و هر كس در اعتقادش به ما چنين باشد(51))).
اءبو عبدالله امام صادق (عليه السلام ) فرمود: ((تربت قم مقدس است و اهل آنجا از ما هستند و ما از ايشانيم ، هيچ ستمگرى اراده بدى ايشان نمى كند مگر اينكه زود سزاى عمل خود را مى بيند و اين تا زمانى است كه به برادران خود خيانت نكنند. پس هر گاه چنين كردند خداوند حاكمان بد بر آن ها مسلط مى كند. ايشان ياران قائم ما هستند و مردم را به برپائى حق ما دعوت مى كنند. سپس حضرت ، سرش را به سوى آسمان بلند كرد و فرمود: خداوندا آن ها را از هر فتنه و بلا دور بدار و از هر نابودى نجات بده (52))). آن ها اولين كسانى بودند كه مزارع و عقارات بسيارى بر ائمه (عليه السلام ) وقف كردند و اولين خمس از قم به سوى ائمه فرستاده شد. در مقابل ، ائمه (عليه السلام ) نيز عده زيادى از اهل قم را با هدايا و تحفه و كفن دادن اكرام كردند مانند ابى جرير زكريابن ادريس و زكريابن آدم و عيسى بن عبدالله بن سعد و غير آن ها و به برخى نيز شرافت داده انگشترى و خلعت عطا نمودند كه اهل قم آن ها را از ايشان به قيمت بالا مى خريدند مانند لباس امام رضا (عليه السلام ) كه به دعبل خلعت داده بود و اهل قم آن را به هزار دينار طلا خريدند(53).
پيامبر گرامى (صلى الله عليه وآله ) فرموده است : لما عرج بى الى السماء مررت باءرض بيضاء كافورية شممت بها رائحة طيبة ، فقلت : يا جبرئيل ما هذه البقعة ؟
قال : يقال لها آبة . عرضت عليها رسالتك و ولاية ذريتك فقبلت و ان الله يخلق منها رجالا يتولونك و يتولون ذريتك فبارك الله عليها و على اءهلها(54)
؛
يعنى : هنگامى كه مرا به معراج در آسمان بردند بر زمينى گذشتم كه سفيد كافورى بود و بوى خوشى از آن به مشامم رسيد. به جبرئيل گفتم : اين بقعه چه نام دارد؟
گفت : ((آبه )). ((اكنون به نام آوه و در چهل كيلومترى شمال غربى قم قرار دارد)) پيامبرى تو و ولايت ذريه ات بر آن ها عرضه شده و پذيرفته اند. خداوند در آنجا مردمانى را مى آفريند كه تو و ذريه ات را دوست دارند و خداوند آن زمين و اهلش را با بركت ساخته است .
امام هادى (عليه السلام ) از پدران بزرگوار خويش نقل مى كند كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) فرمود: لما اسرى بى الى السماء الرابعة نظرت الى قبة من لؤ لؤ لها اءربعة اءركان و اءربعة اءبواب كاءنها من استبرق اءخضر. قلت : يا جبرئيل ما هذه القبة التى لم اءر فى السماء الرابعة اءحسن منها؟
فقال : حبيبى محمد هذه صورة مدينة يقال لها قم . يجتمع فيها عبادالله المؤ منون ينتظرون محمدا و شفاعته للقيامة و الحساب . يجرى عليهم الغم و الهم و الاءحزان و المكاره .
قال : فساءلت على بن محمد العسگرى (عليه السلام ) متى ينتظرون الفرج ؟
قال : اذا ظهر الماء على وجه الاءرض (55)
؛ يعنى : هنگامى كه مرا به آسمان چهارم بردند نگاهم به قبه اى از لؤ لؤ افتاد كه چهار پايه و چهار در داشت . گويا از استبرق سبز بود. به جبرئيل گفتم : اين چه قبه ايست كه در آسمان چهارم نيكوتر از آن نديدم ؟
جبرئيل گفت : دوست من محمد، اين تصوير شهرى است كه به آن ((قم )) مى گويند. در آنجا بندگان مؤ من خداوند گرد هم مى آيند و انتظار شفاعت محمد (صلى الله عليه وآله ) را در روز حساب و قيامت مى برند. غم و اندوه ، بدى و ناخوشى هايى به آن ها رسد.
راوى مى گويد از امام (عليه السلام ) پرسيدم : اندوه آنان كى به پايان مى رسد و چه زمان اميد گشايش را داشته باشند؟
فرمود: هنگامى كه آب بر روى زمين ظاهر شد.